تمدن شرعی

این دوره از مهمترین ادوار در تحولات دیانت مسیح (ع) است، که از قرن چهارم با فرمان سال 313 کنستانتینوس امپراتور روم آغاز می شود. طبق این فرمان دین مسیحیت در کنار سایر ادیان در امپراتوری رم به رسمیت شناخته می شود و
جمعه، 11 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تمدن شرعی
تمدن شرعی

نویسنده: محمد مددپور




 

نگاهی به سیر سلطه ی کلیسا در قرون وسطی

1. غلبه ی قطعی و رسمیت دین عیسوی

این دوره از مهمترین ادوار در تحولات دیانت مسیح (ع) است، که از قرن چهارم با فرمان سال 313 کنستانتینوس امپراتور روم آغاز می شود. طبق این فرمان دین مسیحیت در کنار سایر ادیان در امپراتوری رم به رسمیت شناخته می شود و اجازه ی فعالیت رسمی پیدا می کند. چندی بعد در سال 380 جانشین کنستانتینوس یعنی تئودوسیوس دین مسیحی را دین قانونی امپراتوری روم معرفی کرد، بدین ترتیب با این عمل و همچنین با جمع آوری متون اناجیل و تصویب اعتقادنامه ی نیقیه (NICAE) درسال 325 که بعداً صورت تقدیس پیدا کرد در نزد اهل کلیسا اصل زوال ناپذیر شناخته شد، و به عنوان محک جدید برای مقابله با عقاید فِرَق جدای از کلیسای کاتولیک درآمد. (1) از یک اقلیت کوچک مسیحی در قلمرو امپراتوری روم کلیسایی پُرقدرت پا گرفت که عنان حکومت را در دست داشت. کلیسا اکنون در برگیرنده تمام آحاد مردم شده بود و دین آن قانون دولتی، اگر کسی نماینده ی اعتقاد و مذهب خاصی در مقابل مسیحیت بود با این عمل قوانین دولتی را خدشه دار نموده و درحقیقت به نظم کلیسا ضربه وارد آورده بود.
اولین حوادثی که در این دوران به وقوع پیوست پیدایش فرقه ی «نسطوریان» در انطاکیه و فرقه ی «یعقوبیان» در اسکندریه بود. این دو فرقه در آستانه ی ورود تاریخ غرب به قرون وسطی ظهور کردند، و آراء و عقایدی خاص و مخالف کلیسای کاتولیک در باب نسبت ساحت ناسوتی و لاهوتی وجود مسیح (ع) داشتند، که منجر به طردشان از سوی کلیسای روم گردید.(2)
جدایی کلیسای یونان و روم با عناوین اُرتدکس شرقی و کاتولیک غربی، یکی دیگر از بزرگترین حوادث در تاریخ کلیسا بود که همزمان با ظهور و گسترش اسلام که با نسخ مسیحیت همراه بود، اتفاق افتاد. این جدایی عوامل متعددی داشت. یکی از عوامل این انشقاق نهضت شمایل شکنی (3) بود که تحت تأثیر مبارزه با بت پرستی در اسلام در امپراتوری بیزانس به وقوع پیوست. اما عامل اساسی تر این انشقاق که امروز به آن بسیار توجه می شود، چیزی جز جدایی دین از سیاست نبود. کلیسای قسطنطنیه در سال 876 شورایی از روحانیون تشکیل داده و یکی از دلایلی که پاپ را محکوم به خطا دانست فعالیت سیاسی وی بود و با این فتوای محکومیت بود که حق حکومت مطلقه بر کلیسا را از پاپ سلب نمود.

2. مرجعیت دینی و دنیوی کلیسای کاتولیک رومی در قرون وسطی

بعد از جدایی کلیساهای شرق و غرب، نقش دنیوی و سیاسی کلیسای رومی نه تنها کاهش نیافت بلکه گسترش پیدا کرد. پاپها که رهبران کلیسای کاتولیک بودند، برخلاف کلیسای ارتدکس شرقی که تابع امپراتوران شده بود، نفوذ بسیاری در غرب اروپا به دست آوردند. اینان داعیه ی فرمانروایی بر امت عیسی (ع) داشتند و حق الهی سلطنت مسیح (ع) را از آن خود می دانستند، که باید از طریق ایشان به امپراتوران برسد. در حقیقت با تأیید پاپ، سلطنت امپراتوران اروپا مشروعیت می یافت.
اقتدار دنیوی و سیاسی عظیم دستگاه کلیسا در ایجاد وحدت اروپا در اثر تعالیم مذهبی در کسوت زبان واحد لاتین و انجام مناسک دینی و عبادات به طور منظم و دائم بسیار موثر بود، به طوری که اقوام و امم مختلف و گوناگون اروپا را تحت یک رژیم دینی واحد در می آورد. از این رو پاپ به عنوان مقام مرجعیت دینی، در کنار مرجعیت دنیوی نفوذ بسیار پیدا نمود. لکن در نیمه ی دوم قرون وسطی با ضعف ایمان مسیحیان، طبیعتاً از اقتدار معنوی پاپها کاسته شد و به جای آن اقتدار دنیوی و ظاهری ایشان افزایش یافت. با دوری از اقتدار معنوی و انحطاط مرجعیت دینی بتدریج بر دنیاداری و دنیاطلبی مسیحیان اروپا افزوده می شد.
جنگ های صلیبی در لفافه ی دین اولین نشانه های دنیا طلبی عمومی در اروپاست که موجب هجوم و یورش مردم فقیر و مزدوران و دنیاطلبان غرب به ممالک اسلامی گردید. در این زمان در درون ممالک مسیحی نیز تحولات روحی و فکری جدیدی بر علیه روحانیت رسمی کلیسا شکل گرفت که بر اثر آن جنگ های صلیبی داخل اروپا بوجود آمد و دادگاه های «انگیزیسیون» نیز در همین زمان یعنی «قرن سیزدهم» تأسیس یافت که حکایت از منسوخیت مضاعف کلیسا و عقاید انجیلی داشت. در مقابل این جریانات، کلیسا به حفظ وضع موجود می پرداخت.
آنچه که به جنگ های صلیبی خارجی و داخلی اهمیت می دهد عبارت از این است که این جنگ ها خود زمینه ی جدیدی را برای آغاز دوران سوم مسیحیت و نهضت رنسانس فراهم ساخت.

3. اصالت مسائل آن جهانی در کلیسای قرون وسطی

قبل از اینکه وارد بحث تحولات فرهنگ مسیحی در دوران سوم شویم، تذکر یک مسأله اهمیت بسیار دارد و آن این است که اغلب و یا تمام تحولات اساسی در مسیحیت چه در دوره ی غلبه ی پاگانیسم یونانی - رومی و چه در دوره ی غلبه ی تئیسم قرون وسطی به مسائل آن جهانی (4) مربوط می شود، حتی انشعابات کلیساها به این مسائل برمی گردد. البته این وضع به صور مختلف درهمه ی فرهنگهای دینی ملاحظه می شود. پرداختن و توجه به عالم غیب و اسماء و صفات خداوند و فرشتگان و معاد در چنین فرهنگ هایی امری عادی است و مسائل این جهانی و دنیوی از قبیل وظایف و تکالیف جمعی و فردی در ذیل مسائل آن جهانی و اخروی مورد بحث قرار می گرد.
در این مقام نسبت مسائل دنیوی به مسائل اخروی به مثابه ی نسبت ظاهر به باطن است. با غلبه ی ظاهر و ظاهرپرستی، مسائل باطنی کمتر مورد توجه قرار می گیرد. این مسأله را در تاریخ مسیحیت نیز به عیان می توان مشاهده نمود. در صدر مسیحیت امر اساسی است عبارت است از ملکوت آسمانی که با عشق و محبت به خدا و عیسی (ع) می توان به آن رسید. اما در پایان دوران تمدن مسیحی آنچه بیشتر مورد توجه قرار می گیرد عبارت است از نقش دین در شئون اجتماعی. و از این روست که گهگاه یکسره مباحث کلامی و الهیات مورد رد و انکار قرار می گیرد.(5)

4. پایان قرون وسطی

فرهنگ ها و تمدنها همواره مراحلی را طی کرده اند که می توان آن را دو دوره ی «ودایع فرهنگی» و «سنن تمدنی» نامید، وقتی تمدنها به مرحله ی پایانی خود می رسند در واقع وارد مرحله ای شده اندکه در آن مرحله نمی توانند واجد ودایع تاریخی باشند. از اینجا همچون همه ی تمدنها، تمدن مسیحی نیز از قرن دهم میلادی به عصر سنن تاریخی و تمدنی خویش پا گذاشت و رسیدن به این مرحله با ظهور آثاری همراه بود که قبل از آن باید ودایع تاریخی را بیشتر مورد مداقه ی نظر قرار دهیم تا حقیقت وقایع عصر سنن تمدنی روشن گردد.
مراد از ودایع تاریخی در اینجا همان است که در معارف و مأثورات اسلامی به نام امانات و مآثورات خوانده شده که با ترادیسیو (Traditio) به لاتینی و پارادوریس(Paradoris) به یونانی و پراداته (Pradata) به اوستایی و هوبرلیفرونگ (Huberlieferung) به آلمانی هم معنی است.
نکته ی اساسی که باید بدان توجه داشت این است که: یک قوم تا وقتی واجد ودایع و امانات و فرادهش های تاریخی باشد، واجد فرهنگ به معنی حقیقی لفظ است و همچنین واجد تفکر به معنی حقیقی لفظ. وقتی امانات تاریخی قومی فاقد تفکر گردید، فرهنگ او به صرف تمدن و امانات تاریخی او به مجموعه ای از آداب و رسوم و عادات و تقالید منجمد تبدیل خواهد شد.
در تمدن شرعی قرون وسطی همه مراتب فوق متحقق گردید. تمدنی که با شور و شوق دیانت و محبت و حقیقت عیسوی آغاز شده بود. در اولین مرحله ی تاریخی، با ظهور کلیسای ثروت و الهیات مسیحی که تابع تشکیلات سیاسی امپراتوری رم گردیده بود، از این حقیقت دور شد. اما همان طوری که اشاره رفت هنوز چنان نبود که کلیسا بالکل و بالتمام وارد مرحله ی مسخ تاریخی خود شود. (6) این تمدن با هر چه پیشتر رفتن، به سوی ظاهر و ظاهرپرستی و خودبینی وخود رایی قدمهای سریعتری برمی داشت. از سوی دیگر مردم مغرب زمین دیگر آن شوق دیانت صدر مسیحیت و اوایل قرون وسطی را از دست داده بودند. راندگی از درگاه خداوند و ملکوت آسمان و ماندگی در دنیا و لذاید دنیوی زمینه ی شرک و کفر و زندقه و دنیاپرستی را هرچه بیشتر تشدید می کرد.
مسائل فوق با پیدایش جنبش ها و نهضت ها و تحولاتی چند که در حقیقت آغاز دوران مسخ تمدن مسیحی است همراه بود، که دو جنبه ی ظاهری و باطنی داشت. جنبه ی ظاهری، عبارت بود از پیدایی جنگهای صلیبی و دادگاه های تفتیش عقاید، و جنبه ی باطنی تحولات فوق عبارت بود از تکوین نهضت رهبانیت سنت برنارد سنت فرانسیس و سنت دومینیک که درواقع نهضت احیاء مبانی دین مسیحی با رجوع به زندگی فقیرانه ی مسیح (ع) و پشت پا زدن به ثروت و قدرت دنیوی بود که بیشتر کلیسائیان را اسیر خود تلقی می شد.
اکثر متفکران جدید از جمله لیبرالها، فرماسونها و به دنبال آنان مارکسیست ها کمترین توجهی به عمق و باطن این نهضت نداشته اند. مورخان این نحله ی دستجات تحولات فوق را بسیار سطحی و گاه عوامانه مورد بحث و شرح قرار داده اند.

پی نوشت ها :

1- اولین تکفیر رسمی کلیسا به عنوان فروعات به این اعتقادنامه ملحق گشت که مطابق آن آریوس کشیش که با اُسقف شهر اسکندریه به مجادله پرداخته بود محکوم شد.
2- این دو فرقه هر یک بدعتی را در مسیحیت رسمی ایجاد کردند. یعقوبیان یا مونوفوسیتی ها بر این اعتقاد بودند که مسیح فقط دارای طبیعت الهی بود. نسطوریان مریم را فقط زاینده ی طبیعت انسانی عیسی می دانستند نه طبیعت الهی وی. پس ربانیت و انسانیت در وجود عیسی دو طبیعت جداگانه در جسمی واحدند.
3- نهضت شمایل شکنی با فرمان 726 امپراتور بیزانس آغاز گردید. طبق این فرمان احترام نسبت به تصاویر شمایل مقدسه در نمازخانه ها نوعی شرک انگاشته شده و به این جهت دستور پاکسازی کلیسا از این نوع آثار صادر گردید.
4- مسائل آن جهانی همان الهیات و مسائل آن از قبیل تثلیث و نسبت میان لاهوت و ناسوت و... است که گاه بر اثر اختلافات سیاسی تشدید می شده است.
5- طرح مطلب فوق تنها به صورت مدخلی برای ورود به تاریخ مسیحیت در دوره ی جدید است و به جهت تأکید بر آن در مباحث آتی، به آن اشاره می شود.
6- نسخ و فسخ و مسخ مراحل سه گانه ی هر دوره از ادوار تاریخی اند. برای توضیح بیشتر به کتاب حکمت معنوی و ساحت هنر مراجعه کنید.

منبع مقاله: مددپور، محمد ؛ (1384) کلیسای مسیح در ادوار تاریخی، آبادان: پُرسش

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.