عشق در نگاه اشو (2)

عشق در فرهنگ اسلامی اهمیت فراوان دارد و از نگاه عرفان، فلسفه و کلام، فقه و حقوق و نیز از دیدگاه قرآنی قابل بررسی است. این بررسی ها نشان می دهد که اشو به خطا رفته و با آمیختگی مباحث و مغالطات آشکار، حقیقت عشق و
دوشنبه، 14 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق در نگاه اشو (2)
 عشق در نگاه اشو (2)

 

منبع: کتاب سلوک و سقوط
نویسنده: سید روح الله موسوی زاده




 

 

تحلیل عشق در فرهنگ اسلامی

عشق در فرهنگ اسلامی اهمیت فراوان دارد و از نگاه عرفان، فلسفه و کلام، فقه و حقوق و نیز از دیدگاه قرآنی قابل بررسی است. این بررسی ها نشان می دهد که اشو به خطا رفته و با آمیختگی مباحث و مغالطات آشکار، حقیقت عشق و سرمایه درونی و فطری انسان را به سطح شهوت جنسی و لذت دون کاهش داده است. در اسلام تعلق لذت برخواسته از ازدواج و محرومیت در سایه آموزه های شریعت پذیرفته شده و رویکرد دین اسلام این حقیقت را امضا کرده است. ما در این بخش به بررسی عشق و محبت در آموزه های اسلامی می پردازیم.

یک. عشق در قرآن:

واژه عشق در قرآن به کار نرفته است، لیکن علاقه، محبت شدید و دوست داشتن زیاد استفاده شده است. قرآن کریم با توجه به متعلَّق محبت و عشق، آن را به محبت و عشق مقدس و حقیقی و محبت و عشق غیرمقدس و مجازی تقسیم می کند.

1. عشق و محبت حقیقی:

عشق در موارد زیر در آیات قرآن دارای بار ارزشی مثبت است و می توان عشق را در این موارد، محبت و عشق حقیقی خواند.

1-1. عشق خدا به مخلوق:

در آیاتی از قرآن افراد مؤمن محبوب خدا دانسته شده و آنان حسب مورد «تواب» (توابه کننده)، «مطهر» (پاکی جوینده از گناه)، «متوکل» (توکل کننده)، «متقی» (پرهیزگار)، «محسن»‌(نیکوکار) و «صابر» (شکیبا در راه خدا)‌ نامیده شده اند، نظیر:
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ‌ (1)
خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می دارد.
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ . (2)
خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد.
فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ‌ . (3)
بی تردید خداوند، پرهیزگاران را دوست دارد.
وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ‌. (4)
و نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می دارد.
وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ‌ . (5)
و خداوند شکیبایان را دوست دارد.

1-2. عشق مخلوق به خدا:

در آیاتی از قرآن از کسانی که حب به خدا دارند، ستایش و اظهار شده است که خدا نیز به آنان محبت دارد، نظیر:
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ . (6)
بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ‌ . (7)
ای کسانی که ایمان آورده اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودی خدا گروهی [دیگر] را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [اینان] با مؤمنان، فروتن، [و] بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند. این فضل خداست. آن را به هر که بخواهد می دهد، و خدا گشایشگر داناست.

1 -3. عشق و محبت مؤمنان به مؤمنان:

قرآن کریم حب انصار به مهاجرانی را ستوده است که زحمت مهاجرت از مکه به مدینه را بر خود هموار کردند و اموال خودشان را در این راه از دست دادند تا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را یاری کنند.
وَ الَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَ الْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لاَ یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولکئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ . (8)
و [نیز] کسانی که قبل از [مهاجران] در [مدینه] جای گرفته و ایمان آورده اند؛ هر کس را که به سوی آنان کوچ کرده دوست دارند؛ و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدی نمی یابند؛ و هر چند در خودشان احتیاجی [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدم می دارند. و هر کس از خست نفس خود مصون ماند، ایشانند که رستگارانند.
گفتنی است که تمام غنائم جنگ بنی نضیر میان مهاجرین تقسیم شد؛ جز سه نفر از انصار که نیاز بسیار شدیدی داشتند.

2. عشق و محبت غلط:

عشق در موارد فراوانی از آیات قرآن بار ارزشی منفی دارد و به تعبیر دیگر غلط خوانده شده است و چنان نیست که مانند نظر اشو هر نوع از عشق آدمی مقدس باشد. خدای تعالی فرمود:
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ‌. (9)
بر شما کارزار واجب شده است، در حالی که برای شما ناگوار است. و بسا چیزی را خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است، و بسا چیزی را دوست می دارید و آن برای شما بد است، و خدا می داند و شما نمی دانید.
مهم ترین عشق های نامقدسی که در آیات قرآن نام برده شده، به این قرار است:

2 -1. عشق و محبت به بت ها:

در قرآن کریم کسانی که بت ها را شریک خدا قرار می دهند و آنها را دوست دارند، به عذاب الهی تهدید شده اند:
وَ قَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَ مَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ . (10)
و برخی از مردم، در برابر خدا، همانندهایی [برای او] بر می گزینند، و آنها را چون دوستی خدا،‌ دوست می دارند؛ ولی کسانی که ایمان آورده اند، به خدا محبت بیشتری دارند. کسانی که [با برگزیدن بتها، به خود] ستم نموده اند اگر می دانستند هنگامی که عذاب را مشاهده کنند تمام نیرو[ها] از آنِ خداست، و خدا سخت کیفر است.

2-2. علاقه و عشق و ترویج فحشا:

قرآن کسانی را که دوست دارند فحشا را ترویج کنند، به مجازات شدید در دنیا (اجرای حد قذف) و آخرت (عذاب جهنم) تهدید کرده است:
إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ‌ . (11)
کسانی که دوست دارند که زشت کاری در میان آنان که ایمان آورده اند، شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و‌ آخرت عذابی پر درد خواهد بود، و خدا [ست که] می داند و شما نمی دانید.

2 -3. عشق به دنیا و ثروت های دنیایی:

در آیاتی از قرآن دوستی دنیا و دارایی دنیوی به گونه ای که مانع یاد خدا باشد و بر آخرت ترجیح داشته باشد، مذمت شده است:
کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ . (12)
ولی نه! [شما دنیای] زودگذر را دوست دارید، و آخرت را وا می گذارید.
وَ وَهَبْنَا لِدَاوُدَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ‌ إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ‌ رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ‌ . (13)
سلیمان را به داوود بخشیدیم. چه نیکو بنده ای! به راستی او توبه کار [و ستایشگر] بود. هنگامی که [طرف] غروب، اسبهای اصیل را بر او عرضه کردند، [سلیمان] گفت: «واقعاً من دوستیِ اسبان را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشید] در پس حجاب ظلمت شد.» [گفت: «اسبها] را نزد من باز آورید.»‌ پس شروع کرد به دست کشیدن بر ساق ها و گردن آنها [و سرانجام وقف کردن آنها در راه خدا].
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ ذ?لِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ. (14)
دوستیِ خواستنی ها [ی گوناگون] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب های نشان دار و دامها و کشتزار[ها] برای مردم آراسته شده، [لیکن] این جمله، مایه تمتع زندگی دنیاست، و [حال آنکه] فرجام نیکو نزد خداست

2 -4. محبت و دوستی به دشمنان خدا:

در آیاتی از قرآن دوستی یهودیان مدینه با مشرکان مکه که دشمن مسلمانان بودند،‌ نهی شده است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَ إِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإِیمَانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‌ * قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ‌. (15)
ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند [آنان را] به دوستی مگیرید، و هر کس از میان شما آنان را به دوستی گیرد، آنان همان ستمکارانند، بگو: «اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سراهایی را که خوش می دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد.» و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمی کند.
هَا أَنْتُمْ أُولاَءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لاَ یُحِبُّونَکُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ وَ إِذَا لَقُوکُمْ قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ . (16)
هان، شما کسانی هستید که آنان را دوست دارید، و [حال آنکه] آنان شما را دوست ندارند، و شما به همه کتاب ها[ی خدا] ایمان دارید؛ و چون با شما برخورد کنند می گویند: «ایمان آوردیم.» و چون [با هم] خلوت کنند، از شدت خشم بر شما، سرانگشتان خود را می گزند. بگو: «به خشم خود بمیرید» که خداوند به راز درون سینه ها داناست.

2 -5. عشق به امور جنسی نامشروع:

طبق آیات قرآن محبت زلیخا به یوسف برای این بود که از او کام جویی کند. قرآن چنین هدفی را رد می کند؛ ‌در حالی که تفکر اشو (مقدس دانستن عشق در امور سکسی و غریزه جنسی) مخالف این دیدگاه قرآن است:
وَ قَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبّاً إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌ . (17)
و [دسته ای از] زنان در شهر گفتند: «زن عزیز از غلام خود، کام خواسته و سخت خاطره خواه او شده است. به راستی ما او را در گمراهی آشکاری می بینیم.
چنان که ملاحظه گردید، عشق و محبت به طور مطلق امری مقدس نیست؛ ‌بلکه در صورتی مقدس است که به خدا و مؤمنان به خدا تعلق بگیرد و خدا و آخرت ترجیح داده شود؛ ‌اما اگر به کسی یا چیزی که در مقابل خدا و آخرت است تعلق بگیرد،‌ نامقدس است؛ اما اشو بسیاری از مواردی را که از نظر قرآن عشق مجازی و نامقدس است، ‌مقدس و حقیقی می داند.

دو. عشق در عرفان و فلسفه اسلامی:

عشق در عرفان حقیقی اسلام شگفت انگیزترین پدیده نفسانی است؛ پدیده ای روانی که فوق العاده اسرارآمیز و بی نظیر است.
عشق در کلام عرفا و نتایج آن در عرفان اسلامی بسیار کامل تر و با حرارت بیشتر متبلور است. از نظر عرفان اسلامی اصیل ترین گرایش انسانی است و مرکب آن سریع ترین مرکب سعادت است.
آدمی با عشق ورزی با معشوق حقیقی به مقام قرب می رسد و روان و روح سازنده خویش را تصفیه می کند. به همین دلیل رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و‌ آله و سلم) با لقب حبیب الله آراسته شد.
با تتبع در آثار عارفان حقیقی، ‌این امر مهم آشکار می شود که عشق، قدرتی اعجازگونه دارد و پر فایده است و در نتیجه اصل عشق و نیروی آن از لحاظ اسلامی مورد توجه، قبول و حتی مورد تأکید فراوان می باشد و چه بسا برخی تمجیدهای اشو از کلام اسلامی و دینی اخذ شده باشد.
عشق این خون حیات بخش در رگ های جانان، گاهی به استجابت دعا می انجامد و گاهی شیفته خویش را مسلط به امر خارق العاده می نماید.
مقام عشق، مقام بس رفیع، و فاتح آن به غایت در سعادت و خرسندی است. عشق منتهای آمال عارفان، و سایر مقامات، ‌جملگی وابسته بدانند؛‌ چرا که مقام حب،‌ بالاترین مقامات است؛ به این معنا که آنچه پس از رسیدن به این مقام است، ‌مانند شوق و انس و رضا و... از ثمرات مقام محبت و از توابع آن، ‌و آنچه پیش از این مقام است، مانند توجه و صبر و زهد و دیگر مقامات، ‌همگی مقدمه ی این مقام است. (18)

یک. اقسام عشق

عشق از دیدگاه حکما و عارفان اسلامی به دو قسم کلیِ حقیقی و مجازی تقسیم می شود. عشق حقیقی عشقی است که معشوق آن حقیقی است؛ چرا که حقیقت مطلق و جمیل بالذات است و آن همان عشق انسان های کامل به حق است؛ اما عشق مجازی عشقی است که معشوقش مجازی است؛‌ یعنی جمال و کمال معشوق از خودش نیست و قرض گرفته است.
ملاصدرای شیرازی نیز همین تقسیم را مطرح می کند و معتقد است که عشق بر دو گونه است:
1. عشق حقیقی به حق تعالی و صفات و افعال او از آن حیث که فعل اوست.
2. عشق مجازی به ماسوی الله که خود دو قسم است:
یک. عشق نفسانی که مبدأ آن لطافت و صفات درونی عاشق است.
دو. عشق حیوانی که منشأ آن شهوات جسمانی است. (19)
ویژگی هایی برای عاشقان حقیقی و مجازی مطرح است که برای تشخیص هر کدام از آنها مفید است.
1. عشق حقیقی عشق به جاودان ها و پایداری ها است و عشق مجازی عشق به ناپایداری ها و فناپذیری ها.
2. در عشق حقیقی، وصال به معشوق، عشق را شدیدتر و حرکت را بیشتر می کند و در عشق مجازی رسیدن به معشوق، ساکن و کشنده عشق است و به مرور به فنای عشق و تبدیل آن به نفرت می انجامد.
3. عشق حقیقی لذات روحانی و عرفانی دارد و عشق مجازی حسی، قیاسی و اعتباری است.
4. عشق حقیقی اجتهاد، بصیرت، نورانیت دل، از خودگذشتگی و شیفتگی تا سر حدّ جان یافتن و معنویت دارد و عشق مجازی کدورت دل و ظلمت جان و محدودیت فکری می آورد. (20)‌
اشو تحلیل های خود را در مورد عشق از ویژگی های عشق حقیقی بر می شمرد؛ ولی مقصود حقیقی اش را عشق مجازی بر می شمرد و به عبارت دیگر عشق را سکس و امیال جنسی می خواند که از جمله ی عشق مجازی پست و تاریک است؛‌ اما تمام فواید عشق های حقیقی معنوی را برای عشق مجازی بر می شمرد و این بزرگ ترین مغالطه اشو در مبحث عشق می باشد.
اشو تنها به عشق مجازی آن هم از نوع حیوانی اش معتقد است و بارها اظهار می دارد که عشق از آمیزش جنسی زاییده می شود؛ در حالی که این مرتبه پایین ترین مرحله عشق از دیدگاه اسلامی و مربوط به نفس اماره است که در انسان های پست و مادی اندیش هست و سرچشمه اش امیال و غرایز حیوانی است؛ اما حقیقت عشق، عشق حقیقی است که فقط به ذات الهی تعلق دارد و عشق مجازی میراننده جان و سیاه کننده دل است و متعلق به جزء متغیر، فناپذیر و نابود کننده ارزش های وجودی انسان و زمین گیر کننده او در حرکت تکاملی است.

دو. متعلق عشق

عشق از دیدگاه اشو به هیچ چیزی متعلق نیست و به خودی خود و بدون هیچ متعلقی، مقصود و محبوب است. او می گوید عشق هیچ نسبت و جهتی ندارد و متوجه کسی نیست؛ زیرا به خودی خود برتر از همه چیز است!
همان طور که در بحث تعریف و اهمیت عشق گذشت، ‌تمام توصیف های اشو از عشق، بدون ذکر متعلق است و نهایت چیزی که در ذیل مباحث خود برای متعلق عشق ذکر می کند، اموری مادی و حیوانی است که حد و ارزش عشق او را مشخص می کند، از جمله:
- عشق ورزیدن به زندگی. (21)
- عشق ورزیدن به مردم، پرندگان، درختان و کوه ها. (22)
- عشق ورزیدن به همسر و کودکان. (23)
- عشق ورزیدن به خود؛ چرا که تنها طریق آرامش است. (24)
- عشق ورزیدن اشو به مریدانش. (25)
عشق از نظر اشو یا متعلق ندارد یا اگر هم در برخی موارد توصیه به عشق ورزی به اموری می کند، حد آنها از عشق حیوانی فراتر نمی رود؛ اما از دیدگاه حکمای اسلامی متعلَّق عشق صورتی دیگر دارد. عشق از سنخ گرایشات و امیال می باشد و حاکی از جذب و انجذاب روحی است؛ لیکن چون هر گرایش و میلی، متأخر به داشتن متعلَّقی مخصوص است عشق و محبت نیز از این قاعده عقل مستثنا نیست و محتاج متعلَّقی معلوم است.
طبق استدلال حکما در هر انسان و موجودی که گرایش دارد، امیال گرایش مؤخر و مسبوق به بینش است و تا انسان به چیزی بینش نداشته باشد، به طرف آن میل پیدا نمی کند.
این قاعده در مورد عشق نیز جاری است و آدمی تا به چیزی یا کسی بینش یا علم نداشته باشد، به طرف آن گرایش نمی یابد و عشق نمی ورزد. به زبان دیگر،‌ عشق همان اراده است و اراده بدون مراد تحقق نمی یابد و هرگاه اراده ای تحقق بیابد، حتماً اراده چیزی مشخص است و متعلَّق معینی می خواهد، لذا متعلق محبت نیز باید مشخص باشد تا اطلاق عشق و محبت بر آن میسر شود. (26) حکایت معروفی در این باب وجود دارد:
«غلامی مدت ها بود که خیلی ناراحت بود و روز به روز لاغرتر و رنگش زردتر می شد. به اربابش گفتند: آقا به درد این برس! گفت: چه شده؟ گفتند: عاشق شده.
او را خواست و گفت: قضیه چیست؟ شروع کرد به گریه کردن. گفت: دردت را بگو! اما او هی گریه می کرد. آخرش گفت: عاشق شده ام. گفت: عاشق کی؟ گفت: هر که شما مصلحت بدانید!»
استاد شهید مرتضی مطهری ضمن نقل این حکایت معتقد است این حکایت باطل و ناممکن است. (27)
عشق و محبت به طور مطلق نه مقدس است و نه نامقدس. قداست و پاکی این دو واژه به این بستگی کامل دارد که به چه کسی یا چه چیزی تعلق پیدا کند و به عبارت دیگر الفاظ از نظر ارزش سه نوع اند. برخی در تمام موارد استعمال بار منفی دارند،‌ مانند واژه شیطان و جهنم،‌ برخی در تمام موارد کاربرد دارای معنای مثبت می باشند، همچون الله و جنت و تعدادی در برخی موارد بار منفی و در موارد دیگر بار مثبت دارند، مانند حب و عشق. به این ترتیب هرگز صحیح نیست که واژه عشق را به طور مطلق دارای بار مثبت یا منفی بدانیم؛ ‌بلکه باید بپذیریم که قداست و نامقدسی آن به متعلق آن وابسته است.

سه. عشق از منظر فقه و حقوق اسلامی:

دیدگاه فقه و حقوق اسلامی با آنچه اشو راجع به عشق معتقد است، کاملاً تضاد دارد. در این مبحث نخست به مقوله ازدواج می پردازیم، سپس جایگاه خانواده را بررسی می کنیم.

1. ازدواج

اشو در زندگی نامه خود می گوید هیچ گاه ازدواج نکرده؛ با اینکه قبلاً سخنان زیادی از دو معشوقه خود، نقل کرده است!‌ (28) او معتقد است زوجین باید قبل از ازدواج به مدت دو سال با هم زندگی کنند تا اگر توافق کامل داشتند، ازدواج کنند. (29)
این پیشنهاد هیچ سنخیتی با مسائل اسلامی ندارد؛ چرا که در دین اسلام قبل از محرومیت، هیچ ارتباطی میان دو طرف مجاز نیست؛ چه برسد به اینکه در یک خانه مشترک زندگی مشترک داشته باشند؛ اما اشو پا را از این هم فراتر می گذارد و اظهار می دارد آنچه در زندگی مهم است، عشق است و چون عشق به وجود آمد، نیازی به ازدواج نیست!‌ (30) در نتیجه با صراحت تمام اذعان می دارد که در کمون اشو جایی برای ازدواج وجود ندارد. (31)
اشو در بحث تعدد زوجات نیز هیچ حد و مرزی نمی شناسد و معتقد است هر مردی با هر زنی و هر زنی با هر مردی می تواند ازدواج کند. او می گوید: مردی که از لحاظ جنسی عطش فراوان و هورمون های جنسی بیشتری دارد، باید زنان بیشتری داشته باشد و هر زنی نیز که دارای هورمون های جنسی زیادتری است، باید مردان بیشتری در اختیار داشته باشد. (32)
او این امر را در بحث تولید نسل نیز ادامه می دهد و معتقد است:
برای اینکه فرزندان بهتری داشته باشیم باید بانک اسپرم در بیمارستان ها ایجاد شود و هر مردی که علاقه مند به فرزند است،‌می خود را در اختیار آزمایشگاه علمی قرار دهد. این آزمایشگاه باید تصمیم بگیرد که کدام زن می تواند مادر فرزندان باشد و هیچ لزومی ندارد که این زن، ‌همسر واقعی باشد؛ چرا که هیچ رابطه خاصی در امر فرزند مطرح نیست. (33)
این گونه اظهارها برخلاف دیدگاه های فقه و حقوقی دینی و آموزه های اخلاقی است؛ زیرا اسلام تعدد در ازدواج را محدود به چهار همسر برای مرد کرده است؛ آن هم با شرایط خاص و هیچ مجوزی برای ازدواج زن با چند مرد صادر نکرده است.
اشکال اساسی چند شوهری اشتباه انساب است. در این نوع زناشویی رابطه پدر با فرزند در عمل نامشخص است و این همان کمونیسم جنسی است که در عمل هم نتوانست جا باز کند. شهید مطهری معتقد است:
زندگی خانوادگی و تأسیس آشیانه برای نسل آینده و ارتباط قطعی میان نسل گذشته و آینده، خواسته غریزه طبیعت بشر است. چند شوهری نه تنها با طبیعت انحصار طلبی و فرزنددوستی مرد ناموافق است، با طبیعت زن نیز مخالفت دارد و تحقیقات روانشناسی ثابت کرده است که زن بیشتر از مرد خواهان تک همسری است. (34)
به نظر استاد مطهری حتی تعدد زوجات که به تصریح قرآن مجاز شمرده شده است، فقط به خاطر شرایط خاص و در مواقع ضروری اجتماعی است و آمارها نشان می دهد که تلفات مردان بیشتر از زنان است، لذا تعدد زوجات به صورت محدود و مشخص و طبق چارچوب دینی، به دلیل کمک و حمایت از آن دسته از زنانی است که بدون این حکم، ‌قادر به ازدواج نمی باشند. (35)

2. خانواده

اشو در مورد خانواده نیز نظرات عجیبی دارد. او معتقد است خانواده مخالف عشق است و عشق با تمام اهمیتش توسط خانواده به چالش کشیده می شود؛ زیرا عشق محدود و منحصر به افراد خاص مثلاً زوجین می شود، با اینکه ممکن است علاقه میان این دو کاهش یابد و عشق از میان آنان رخت بر بندد، لذا خانواده مانع عمده عشق است. (36)
اهمیت عشق به حدی است که اگر کسی به هر فرد دیگری تمایل پیدا کند و میان آنها عشق برقرار شود، مجوز ارتباط سکسی و شهوانی و عشق صادر می شود، لذا خانواده محدود کننده این عشق است. اشو به صراحت معتقد است که در کمون خود، خانواده همچون ازدواج جایی ندارد؛ بلکه فقط عشق حاکم است. (37)
مفهوم ضمنی مطلب بالا این است که خانواده ضررهای فراوانی دارد. از نظر اشو خانواده آجر اصلی تشکیل ملیت ها، نژادها و تشکیلات مذهبی است و همین خانواده برکت و سعادت را از مردان و زنان کل بشریت گرفته است.
به اعتقاد اشو اساس ساختار اصلی خانواده بر مالکیت است؛ زیرا شوهر مالک زن است و زن مالک شوهر و هر دو مالک فرزند و مالکیت به معنای سلب آزادی و انسانیت و منزلت طرف مقابل است و خانواده موجب می شود تمام زیبایی های افراد گرفته شود و آدمی را به جای پرواز، در قفس محبوس کند؛ لذا اگر خانواده برداشته شود، قسمت اعظم بیماری روانی و جنون سیاسی از میان خواهد رفت.
طبق دیدگاه اشو، آزادی به معنای میل و هوی و اراده ی فرد است و خانواده این آزادی را به ویژه در امور سکسی و شهوانی عشق محدود می کند و از بین می برد.
این نگاه به آزادی در مسائل خانواده و اجتماع، با آزادی از دیدگاه اسلام بسیار متفاوت است. آزادی از نظر اسلام، استعدادی است که آفرینش برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است، ‌اراده بشر تا جایی محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد اوست هماهنگ باشد و او را به مسیر ترقی و تعالی بکشاند، اما اگر بشر را به سوی فنا و نیستی بکشاند و استعدادهای نهانی اش را به هدر دهد، ‌نمی تواند احترامی داشته باشد. (38)
به نظر استاد مطهری، بزرگ ترین تیشه ای که به ریشه اخلاق زده شده، به نام آزادی و از راه همین تفسیر غلطی است که از آزادی شده است. (39)
کانون خانواده نیز از دیدگاه اسلام فوق العاده اهمیت دارد و مورد تأکید فراوان است. زن و شوهر برای زندگی بهتر و مقرون به خوشی و مسرت باید تلاش خود را برای هرچه بهتر شدن خانواده قرار دهند.
اسلام اصرار فراوانی دارد که محیط خانواده، آمادگی کامل برای کامیابی زن و شوهر از هم داشته باشد؛ لذا زن و شوهری که از این نظر کوتاهی کنند، مورد نکوهش صریح اسلام قرار گرفته اند، اسلام اصرار فراوانی به خرج می دهد که محیط اجتماع بزرگ، محیط کار و فعالیت باشد و از هر نوع کامیابی جنسی در آن خودداری شود. به همین دلیل تمتعات جنسی غیرقانونی و غیرشرعی را تحریم و خودآرایی و تبرج زن را برای بیگانه حرام اعلام می کند. (40)
برخلاف نظر اشو که خانواده را صرفاً مرکز سکس و شهوت می داند، زندگی خانوادگی اتحاد روح زن و شوهر و عواطف صمیمانه ای است که احیاناً تا آخرین روزهای پیری که غریزه جنسی فعالیتی ندارد، باقی است.
لذتی که یک مرد از مصاحبت همسر مشروع و وفادارش با لذتی که از مصاحبت یک زن دیگر می برد، تفاوت دارد و محدودیت به همسر قانونی، موجب آرامش و مسرت بیشتر است. (41)
از طرف دیگر باید توجه داشت که ازدواج و تشکیل خانواده صرفاً برای تأمین لذت جنسی نیست؛ بلکه تشکیل خانواده،‌ ایجاد کانون پذیرایی از نسل آینده است و سعادت نسل های آینده بستگی کامل به وضع خانواده دارد. خانواده در تربیت،‌ ایجاد و بقای نسل های آینده بسیار مؤثر است و این اهداف محتاج وجود علاقه نیرومند میان زن و شوهر، و والدین و فرزندان است و ربطی به مقوله مالکیت و تصرف ندارد. (42)
چهار. عشق از منظر روان شناسی دینی (با رویکردی انتقادی به اشو):
‌اشو معتقد است رهایی و آزادی غریزه جنسی، به کنار گذاشتن آن و رهایی انسان از تمایلات جنسی می انجامد؛ چون ریشه تمام گرفتاری های انسان از سکس است و به همین دلیل باید از سکس عبور کنیم و در آن نمانیم و این فقط با درک کامل سکس ممکن است. (43)
این نگاه دقیقاً همان نگاه فروید (روان شناس مشهور اتریشی) است که معتقد بود، اکثر مشکلات سیاسی، اجتماعی، اخلاقی،‌تربیتی، اقتصادی و فرهنگی به سرکوب کردن غریزه جنسی وابسته است و ارتباط عمیق با ارضای نادرست غریزه جنسی در کودکی، نوجوانی و جوانی دارد.
فروید حتی ریشه ترس کودکان از سگ را به ترس کودکان از پدر بر می گرداند. آن ترسی که پدر را رقیب اصلی غریزه جنسی پسر معرفی می کند و ترس از پدر که رقیب جنسی او است، به ترس از سگ تبدیل می شود.
فروید پیدایش دین و گرایش های مذهبی را هم معلول سرکوبی قوای جنسی در دوران بلوغ و کودکی دانست و معتقد بود این سرکوبی، خود در بزرگ سالی به شیوه های مختلفی چون گرایش به مذهب و دین نشان می دهد و اگر این غریزه هرگز سرکوب نمی شد، اثری از دین و مذهب نیز نبود. (44)
اشو نیز معتقد است راه نجات بشر و وصل به معنویت و سعادت، ‌ارضای کامل و آزادانه غریزه جنسی است و هر مانع بر سر راه ارضای آزاد و کامل باید از میان برود.
طبق این تئوری،‌ رذایلی چون فحشا، زنا، لواط و امثال آن جزیی از فضایل اخلاقی و شیوه های سیر و سلوک عرفانی و معنوی خواهند شد و در مقابل باید با مسائلی چون حجاب، حیا، وفاداری به همسر و امثال آن مبارزه کرد. (45)
از طرف دیگر آزادی کامل غریزه جنسی موجب آشفتگی روحی و روانی شدیدی می شود؛ زیرا با توجه به روحیه تنوع طلبی انسان،‌ جوانان در همان کشورهای غربی نیز برای ارتباط جنسی، خود را تحت فشار می بینند و به عبارت دیگر اشو میان اشباع غریزه و سرکوب نکردن آن و میان آزادی جنسی و رها کردن آن از هر قید و بندی خَلط کرده است. حقیقت این است که اگر کسی می خواهد غریزه جنسی را به درستی اشباع کند، راهی جز عفت و تقوا و پذیرش مقررات الهی در این باب ندارد و در سایه تقوای الهی است که می توان از هیجان های بیجا جلوگیری کرد.
مهم این است که بدانیم انسان باید همه غرایز و استعدادهای خدادادی را پرورش دهد و هیچ کدام را نادیده نگیرد؛ اما حد و مرز هر غریزه ای را نیز باید نگه دارد و نباید به بهانه غریزه جنسی و اشباع کامل آن،‌ سایر غرایز و قوا و استعدادها را نادیده بگیرد؛ چرا که در انسان - برخلاف حیوان - در بسیاری از غرایز و امیال، ممکن است دو نوع میل پدید آید. امیال صادق که حالات طبیعی غرایز و امیال اند و می توان آنها را اشباع کرد،‌ و امیال کاذب که هرگز نمی توان آنها را ارضا نمود. (46)
پیشنهاد اشو برای جلوگیری از سرکوبی غریزه جنسی، آزادی بی حد و حصر جنسی است. وی معتقد است با آزادی کامل، آن غریزه نیز از حالت هیجان به حالت آرامش تغییر می کند! این بداشت غلطی است که در آن به بی نهایت خواهی انسان توجهی نشده است؛ زیرا انسان در شرایط مساعدی که همه زمینه ها برای وی فراهم باشد، به هیچ حدی قانع نمی شود. (47)
این نهایت جهالت است که غریزه جنسی را فقط از طریق جنبه های محرومیت و اشباع نشدن غریزه نگاه کنیم و عوارض حیرت آور و پایان ناپذیر جهت مخالفت را نادیده بگیریم؛ ‌زیرا اگر انسان در زمینه غریزه جنسی -مانند حیوانات- ظرفیت پایان پذیری داشت، احتیاجی به وضع مقرارت جنسی نبود. از نظر اخلاقی هم نیازی به اخلاق جنسی نبود و همان ظرفیت محدود طبیعی همه مشکلات را حل می کرد؛‌ اما از مقررات و اخلاق محدود کننده غریزه جنسی و از عفت و تقوای جنسی گریزی نیست؛ همچنان که در روابط اجتماعی و امور اقتصادی چاره ای جز عفت و تقوای سیاسی و اجتماعی نیست.
اشو پس از آنکه خود را موافق و طرف دار شدید آمیزش جنسی می داند، اظهار می دارد که اگر آمیزش جنسی عمیقاً فراموش شود، انسان به زودی از آن خارج می شود و هر قدر خودآگاهانه در آن قدم گذاشته شود، زودتر از آن بیرون می آید و روزی که کاملاً از آمیزش جنسی بیرون بیاید، روز شکرگزاری بزرگی است. (48)
اما ظاهراً خروج از آمیزش جنسی هیچ گاه محقق نمی شود و روز شکرگزاری با این روش فرا نمی رسد. قوه شهویه انسان نامحدود و سیری ناپذیر است و به تعبیر امام خمینی (قدس سره) عارف حقیقی دوران، قوه شهویه در انسان به گونه ای است که اگر زن های یک شهر را به دست او بدهند، باز متوجه زن های دیگر شهرهاست و همیشه آنچه ندارد را می خواهد؛ چرا که تنور شهوت در وجود انسان همواره فروزان است و انسان هیچ گاه به تمام آرزوهای خود نمی رسد. (49)
با آنچه بیان شد تفاوت دیدگاه اشو که شهوت و لذت جنسی را از اصول مهم سیر و تکامل می داند و دیدگاه تعالیم الهی به خصوص دین اسلام که غرایز را ابزاری جهت تعادل روحی انسان جهت تعادل معرفی می کند نه هدف روشن می شود. اشو آزادی جنسی به هر جهت و بدون هیچ محدودیتی را به پیروانش پیشنهاد می کند و دین حقیقی بهره مندی از لذت را در مسیر کمال سعادت می داند و به قولی:

 

صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا

پی نوشت ها:
1- بقره (2): 222.
2- آل عمران (3): 159.
3- آل عمران (3): 76.
4- بقره (2): 195.
5- آل عمران (3): 146.
6- آل عمران (3): 31.
7- ماده (5): 54.
8- حشر (59): 9.
9- بقره (2): 216.
10- بقره (2): 167.
11- نور (24): 19.
12- قیامت (75): 21-20.
13- ص (38): 33-30.
14- آل عمران (3): 14.
15- توبه (9): 24 - 23.
16- آل عمران (3): 119.
17- یوسف (12): 30.
18- ملکی تبریزی، رسالة لقاءالله، ص 145.
19- شیرازی، الحکمة فی الاسفارالاربعه، ص 174، به نقل از کتاب سخن عشق.
20- مطهری، مجموعه آثار، ج19، ص 665 - 661.
21- اشو، عشق، رقص زندگی، ص 57.
22- همان، ص 67.
23- همان، ص 73.
24- همو، مراقبه، شور سرمستی، ص30.
25- همو، یک فنجان چای، ص32.
26- کریمیان صیقلانی، سیره عشق بازان، ص 59.
27- مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج2، ص142.
28- اشو، اینک برکه ای کهن، ص350.
29- همو، بلوغ، ص 104.
30- همو، الماس های اشو، ص230.
31- همو، آینده طلایی، ص 97.
32- همان، ص 118-117.
33- همو، آینده طلایی، ص 86.
34- مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 368.
35- همان، ص 450 - 400.
36- اشو، شهامت، ص 86.
37- همو، آینده طلایی، ص 97.
38- مطهری، اخلاق جنسی در اسلام و غرب، ص 39.
39- همان، ص 40.
40- همان، ص 44.
41- همان، ص 46.
42- همان، ص 46.
43- اشو، از سکس تا فراآگاهی، ص 75 - 55.
44- توکلی، خاستگاه دین از نگاه فروید، ص 433.
45- شریفی، درآمدی به عرفان حقیقی و عرفان های کاذب، ص 354.
46- مطهری، اخلاق جنسی در اسلام و غرب، ص 50-48.
47- همان.
48- اشو، الماس های اشو، ص294.
49-امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص 20-19.
منبع:


منبع مقاله: موسوی زاده، سید روح الله؛ (1391)، سلوک و سقوط؛ نقد و بررسی اندیشه های معنوی اُشو، قم: دفتر نشر معارف، چاپ یکم بهار 1391.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.