نویسنده: مایکل استنفورد
ترجمه: دکتر مسعود صادقی
ترجمه: دکتر مسعود صادقی
تاریخ شفاهی (1)
همان طور که در مقدمه گفتم، هیچ حدی در ابتکار پژوهشگران برای یافتن شاهدی از گذشته وجود ندارد. هرچند محال خواهد بود که همه آنها را فهرست کنیم (زیرا هر روز به عدد آنها افزوده می شود)؛ با این حال، یک نوع از آن دارای اهمیت خاص است ـ شاهد گفتاری. یک دلیل آن این واقعیت است که محقق می تواند این نوع شاهد را برای خود ایجاد کند. همان طور که دیده ایم، اکثر شواهد تاریخی از بقایای کاغذ، پوست، سنگ و غیره که عصرهای پیش بر جای نهاده اند سرچشمه می گیرد. اما شواهد گفتاری در پاسخ به پرسشهای پژوهشگر پدیدار می شوند، یعنی سفارشی اند ـ روشی که خطرهای آن آشکارند و به همان اندازه مزایای آن واقعی به نظر می رسند.
دلیل دیگر اهمیت تاریخ شفاهی این است که در سطوح متعددی تازگی دارد، نه تنها نوع غیرمعمولی از شواهد را می شناساند، منابع مختلفی را نیز می گشاید، بخشهای مختلف (و در غیر این صورت، غالباً مخفی) حوزه تاریخی را دسترس پذیر می سازد و غالباً زوایای جدیدی از تفسیر را مطرح می کند.
همانند بسیاری دیگر از ابداعات تاریخ نگاری، تاریخ شفاهی در نتیجه پیشرفتهای فنی، به ویژه میکروفن و ضبط صوت، اهمیت یافت. این وسایل بالنسبه، برای پژوهشگر، مصاحبه با منبع خبر را میسر ساختند. منبع خبر غالباً با فراموش کردن هدف مصاحبه می تواند آزادانه صحبت کند. پژوهشگر می تواند بر موضوعش و آنچه او می گوید متمرکز شود و کار نسخه نویسی، مرتب سازی، گزینش و ویرایش را به بعد واگذار کند. علاوه بر این، تفاوتهای جزئی بیان ـ که در یک سند کتبی وجود ندارد ـ نیز ضبط می شود.
البته، تکنیکهای اساسی پژوهش تاریخی در این شیوه بسیار جدیدند. توسیدید در آغاز تاریخش از جنگ پلوپونزی، چنین نوشت:
یا خودم در رویدادهایی که توصیف کرده ام حاضر بوده ام یا در غیر این صورت، آنها را از شاهدی عینی شنیده ام که گزارشهایش را با آن کمال و دقتی که ممکن بود کنترل کرده ام. حتی کشف حقیقت به این طریق هم آسان نبود: شاهدان عینی مختلف، گزارشهای مختلفی از رویدادهای واحد عرضه می کردند... (Thucydides, 1954, p. 24).
بی شک، این نوع معاصر پژوهش تاریخی بود که مورخان را به لزوم رهیافتی انتقادی به شواهدشان آگاه ساخت ـ نیازی که برای مدتها از سوی مورخان چسب و قیچی ای که به حق، مورد استهزای کالینگوود بودند، مورد غفلت قرار گرفته بود (Collingwood, 1961, pp. 257-66). اما میکروفن و ضبط صوت امتیازات بسیاری بر لوح مومی و قلم استنسیل یا دفتر یادداشت و مداد دارند.
هنگامی که تکنیکهای جدید کامل شدند، منابع جدید گشوده شدند. آنها به طور گسترده ای برای پژوهش تاریخی از افراد بی سواد ـ انسانهایی که نمی توانستند تاریخشان را با نوشتن ثبت کنند مورد استفاده قرار گرفته اند، اما آن را در حافظه و خاطرات فوق العاده دقیق حفظ کردند. حتی در بین ملل باسوادی چون خودمان، افراد زیادی به واسطه پیری یا فقدان آموزش نمی توانند خاطراتشان را بنویسند، اما چیزهای مهمی دارند که تجاربشان در طول عمر شصت، هفتاد یا هشتاد ساله خود نقل کنند. بدین سان، بخشهای تازه ای از حوزه تاریخی، به ویژه در تاریخ اجتماعی، به روی مطالعه مورخ باز می شود.
اما فقط سالخوردگان و مستمندان نیستند که می توانند شواهد تاریخی مهمی را فراهم آورند. زیرا همه حکومتها، و نه فقط خودکامگان، اکراه دارند که آرشیوهایشان را در دسترس مورخ قرار دهند. در نتیجه، اتفاقات مهمی از اطلاع همگان پنهان می مانند. جایی که چنین تلاشهایی ناموفق بوده اند (برای مثال، درباره شورشهای ارتش بریتانیا در 1917)، خاطرات و پژوهشهای شفاهی، و نه اسناد کتبی، آنها را شناسانده اند (برای ملاحظه نمونه های بیشتری از تلاشهای حکومت بریتانیا و امریکا جهت تحریف تاریخ، بنگرید به: Gwyn Prins, "Oral History", in P. Burke, 1991, pp. 127-8, 131-2, 135-6).
بنابراین، «تاریخ زمان حال را نمی توان بدون منابع شفاهی نگاشت (Vandecasteele-Schweitzer and Voldman, in Perrot, 1992, p. 41)». دلیل دیگری که نشان می دهد این رهیافت را نباید محدود و منحصر به فقرا، بی سوادان و ستمدیدگان دانست، قویاً توسط آنتونی سلدون و جوئناپپورث مطرح شده است. آنها اهمیت «جمع آوری اطلاعات از کسانی را که شاهد یا خالق رویدادها در تاریخ بوده اند دریافته اند ـ یعنی رهبران و نه پیروان. صرفاً نه به این دلیل که رهبران، بیشتر بازی را دیده اند. بلکه آنها احتمالاً شخصیتهای زبان آور و پیچیده ای نیز هستند ـ هر چند به همین دلایل، شواهدشان به احتمال بیشتری، نیازمند کنترل و بازبینی مجدد است. سلدون و پپورث از یک مورخ بازرگانی نقل می کنند که می گوید:
این منابع گفتاری، «پیچیدگی انگیزه انسان، ماهیت ناپایدار «حقیقت» تاریخی، شکافهای درون شواهد، رابطه گهگاه ظریف کلام و رفتار را آشکار می سازند (بنگرید به Seldon and Pappworth, 1983, p. 156).
این قول با تأکید بیسمارک بر بی فایده بودن منابع مستند مطابقت می کند. البته، تاریخ شفاهی این عیب را دارد که در اکثر موارد نمی تواند بیشتر از یک طول عمر به عقب برگردد. با وجود این، نقش مهمی در تاریخ معاصر ایفا می کند. مطالعه تاریخ معاصر (حدوداً تاریخ نیمه دوم قرن بیستم)، نه تنها برای آنچه به ما می گوید ارزشمند است، بلکه همچنین برای تعلیم فوق العاده ای که به مورخ می دهد ـ تعلیمی که وی می تواند در مورد دوره های پیش تر به کار ببرد ـ مفید است. تاریخ شفاهی امتیاز دیگری در تاریخ زنان دارد:
اما در حوزه تاریخ زنان، مسئله حافظه محوریت دارد، زیرا زنان هنوز گروهی ستم دیده اند که تاریخشان انکار می شود. بازگرداندن حافظه شان بازگرداندن گذشته و تاریخشان است... (Perrot, 1992, p. 43).
بنابراین، تاریخ شفاهی می تواند به وظیفه مهم رشد تاریخیت افراد ـ یعنی آگاهی آنها از جایگاهشان در تاریخ ـ یاری رساند.
برای تعقیب بیشتر تاریخ شفاهی، می توانید بنگرید به آثار کلاسیک یان ونسینا و پل تامپسون، هنیگ 1982، به گوئین پرینس، «تاریخ شفاهی» در برک 1991، به سلدون 1988، به سلدون و پپورت 1983، و به مجلات تاریخ شفاهی، و نقد و بررسی تاریخ شفاهی .
دلیل دیگر اهمیت تاریخ شفاهی این است که در سطوح متعددی تازگی دارد، نه تنها نوع غیرمعمولی از شواهد را می شناساند، منابع مختلفی را نیز می گشاید، بخشهای مختلف (و در غیر این صورت، غالباً مخفی) حوزه تاریخی را دسترس پذیر می سازد و غالباً زوایای جدیدی از تفسیر را مطرح می کند.
همانند بسیاری دیگر از ابداعات تاریخ نگاری، تاریخ شفاهی در نتیجه پیشرفتهای فنی، به ویژه میکروفن و ضبط صوت، اهمیت یافت. این وسایل بالنسبه، برای پژوهشگر، مصاحبه با منبع خبر را میسر ساختند. منبع خبر غالباً با فراموش کردن هدف مصاحبه می تواند آزادانه صحبت کند. پژوهشگر می تواند بر موضوعش و آنچه او می گوید متمرکز شود و کار نسخه نویسی، مرتب سازی، گزینش و ویرایش را به بعد واگذار کند. علاوه بر این، تفاوتهای جزئی بیان ـ که در یک سند کتبی وجود ندارد ـ نیز ضبط می شود.
البته، تکنیکهای اساسی پژوهش تاریخی در این شیوه بسیار جدیدند. توسیدید در آغاز تاریخش از جنگ پلوپونزی، چنین نوشت:
یا خودم در رویدادهایی که توصیف کرده ام حاضر بوده ام یا در غیر این صورت، آنها را از شاهدی عینی شنیده ام که گزارشهایش را با آن کمال و دقتی که ممکن بود کنترل کرده ام. حتی کشف حقیقت به این طریق هم آسان نبود: شاهدان عینی مختلف، گزارشهای مختلفی از رویدادهای واحد عرضه می کردند... (Thucydides, 1954, p. 24).
بی شک، این نوع معاصر پژوهش تاریخی بود که مورخان را به لزوم رهیافتی انتقادی به شواهدشان آگاه ساخت ـ نیازی که برای مدتها از سوی مورخان چسب و قیچی ای که به حق، مورد استهزای کالینگوود بودند، مورد غفلت قرار گرفته بود (Collingwood, 1961, pp. 257-66). اما میکروفن و ضبط صوت امتیازات بسیاری بر لوح مومی و قلم استنسیل یا دفتر یادداشت و مداد دارند.
هنگامی که تکنیکهای جدید کامل شدند، منابع جدید گشوده شدند. آنها به طور گسترده ای برای پژوهش تاریخی از افراد بی سواد ـ انسانهایی که نمی توانستند تاریخشان را با نوشتن ثبت کنند مورد استفاده قرار گرفته اند، اما آن را در حافظه و خاطرات فوق العاده دقیق حفظ کردند. حتی در بین ملل باسوادی چون خودمان، افراد زیادی به واسطه پیری یا فقدان آموزش نمی توانند خاطراتشان را بنویسند، اما چیزهای مهمی دارند که تجاربشان در طول عمر شصت، هفتاد یا هشتاد ساله خود نقل کنند. بدین سان، بخشهای تازه ای از حوزه تاریخی، به ویژه در تاریخ اجتماعی، به روی مطالعه مورخ باز می شود.
اما فقط سالخوردگان و مستمندان نیستند که می توانند شواهد تاریخی مهمی را فراهم آورند. زیرا همه حکومتها، و نه فقط خودکامگان، اکراه دارند که آرشیوهایشان را در دسترس مورخ قرار دهند. در نتیجه، اتفاقات مهمی از اطلاع همگان پنهان می مانند. جایی که چنین تلاشهایی ناموفق بوده اند (برای مثال، درباره شورشهای ارتش بریتانیا در 1917)، خاطرات و پژوهشهای شفاهی، و نه اسناد کتبی، آنها را شناسانده اند (برای ملاحظه نمونه های بیشتری از تلاشهای حکومت بریتانیا و امریکا جهت تحریف تاریخ، بنگرید به: Gwyn Prins, "Oral History", in P. Burke, 1991, pp. 127-8, 131-2, 135-6).
بنابراین، «تاریخ زمان حال را نمی توان بدون منابع شفاهی نگاشت (Vandecasteele-Schweitzer and Voldman, in Perrot, 1992, p. 41)». دلیل دیگری که نشان می دهد این رهیافت را نباید محدود و منحصر به فقرا، بی سوادان و ستمدیدگان دانست، قویاً توسط آنتونی سلدون و جوئناپپورث مطرح شده است. آنها اهمیت «جمع آوری اطلاعات از کسانی را که شاهد یا خالق رویدادها در تاریخ بوده اند دریافته اند ـ یعنی رهبران و نه پیروان. صرفاً نه به این دلیل که رهبران، بیشتر بازی را دیده اند. بلکه آنها احتمالاً شخصیتهای زبان آور و پیچیده ای نیز هستند ـ هر چند به همین دلایل، شواهدشان به احتمال بیشتری، نیازمند کنترل و بازبینی مجدد است. سلدون و پپورث از یک مورخ بازرگانی نقل می کنند که می گوید:
این منابع گفتاری، «پیچیدگی انگیزه انسان، ماهیت ناپایدار «حقیقت» تاریخی، شکافهای درون شواهد، رابطه گهگاه ظریف کلام و رفتار را آشکار می سازند (بنگرید به Seldon and Pappworth, 1983, p. 156).
این قول با تأکید بیسمارک بر بی فایده بودن منابع مستند مطابقت می کند. البته، تاریخ شفاهی این عیب را دارد که در اکثر موارد نمی تواند بیشتر از یک طول عمر به عقب برگردد. با وجود این، نقش مهمی در تاریخ معاصر ایفا می کند. مطالعه تاریخ معاصر (حدوداً تاریخ نیمه دوم قرن بیستم)، نه تنها برای آنچه به ما می گوید ارزشمند است، بلکه همچنین برای تعلیم فوق العاده ای که به مورخ می دهد ـ تعلیمی که وی می تواند در مورد دوره های پیش تر به کار ببرد ـ مفید است. تاریخ شفاهی امتیاز دیگری در تاریخ زنان دارد:
اما در حوزه تاریخ زنان، مسئله حافظه محوریت دارد، زیرا زنان هنوز گروهی ستم دیده اند که تاریخشان انکار می شود. بازگرداندن حافظه شان بازگرداندن گذشته و تاریخشان است... (Perrot, 1992, p. 43).
بنابراین، تاریخ شفاهی می تواند به وظیفه مهم رشد تاریخیت افراد ـ یعنی آگاهی آنها از جایگاهشان در تاریخ ـ یاری رساند.
برای تعقیب بیشتر تاریخ شفاهی، می توانید بنگرید به آثار کلاسیک یان ونسینا و پل تامپسون، هنیگ 1982، به گوئین پرینس، «تاریخ شفاهی» در برک 1991، به سلدون 1988، به سلدون و پپورت 1983، و به مجلات تاریخ شفاهی، و نقد و بررسی تاریخ شفاهی .
پی نوشت ها :
1. oral history.
منبع: استنفورد، مایکل؛ (1384)، درآمدی بر تاریخ پژوهی، مسعود صادقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، دانشگاه امام صادق (ع) معاونت پژوهشی، 1385.