علم نوین(*)

شاید لازم به گفتن نباشد که در قرن هیجدهم همه به پیشرفت معتقد نبودند. یکی از سرشناسترین کسان که به پیشرفت اعتقاد نداشت جیامباتیستا ویکوGiambattista Vico (1744-1668)، فیلسوف و استاد فنّ سخنوری در دانشگاه
سه‌شنبه، 22 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
علم نوین(*)
علم نوین(*)

نویسنده: جیام باتیستاویکو
مترجم: کامبیز گوتن



 

علم نوین(*)

مقدمه

فرانکلین لوفان باومر:
شاید لازم به گفتن نباشد که در قرن هیجدهم همه به پیشرفت معتقد نبودند. یکی از سرشناسترین کسان که به پیشرفت اعتقاد نداشت جیامباتیستا ویکوGiambattista Vico (1744-1668)، فیلسوف و استاد فنّ سخنوری در دانشگاه ناپل بود که کتاب علم نوین درباره طبیعت مشترک اقوام را نگاشته است(چاپ اول 1725). ویکو به ایده باستانی چرخش های تاریخی توسل جست. ولی از آن مهمتر گامی به سوی قانونمندی وقایع تاریخی historicism که نظریه ای جدید است برداشت و تاریخ را به عنوان شاخه ای از علوم برشمرد. گرچه تأثیر اندیشه های او یک قرن بعد از مرگش احساس شد و طرفداران زیادی پیدا کرد، باید او را به عنوان کسی به حساب آورد که علاوه بر داشتن نظریه سنتی درباره طبیعت و «روند» تاریخ، تخم اندیشه جدیدی را کاشت.
ولی در شب ظلمانی ژرفی که کهن ترین دوران باستان را می پوشاند، دورانی که فاصله زیادی با ما دارد، نوری از آن حقیقت پایدار و جاویدان که در وجودش شکی نیست درخشیدن می گیرد: و آن اینکه سازنده دنیای جامعه مدنی به طور یقین انسانها هستند، و اصولش را باید در درون تغییر و تحول شعور انسانی خودمان جستجو کرد. هر کس که در این امر غور کند نمی تواند حیرت نکند که چرا فیلسوفان این همه نیروی خود را صرف مطالعه جهان طبیعت نموده اند، جهانی که سازنده اش خداست، و تنها او شناخت از آن دارد، و اینکه این فیلسوفان از مطالعه جهان اقوام، یا دنیای مدنی، غفلت ورزیده اند، دنیای مدنی که انسانها به وجودش آورده اند، و از همین رو، انسانها هستند که می توانند شناخت از آن حاصل کنند. این انحراف ناشی از نااستواری ذهن انسانی است که با فرو رفتن و مدفون شدن در جسم، توجهش طبیعتاً به امور جسمانی معطوف می گردد، و زحمت چندان نمی کشد که وضع و حال و روز خود را دریابد، درست مثل چشم جسمانی که هر چه را که در خارج از خودش قرار دارد می بیند ولی احتیاج به آینه ای دارد که نگاهی نیز به خود اندازد.
حال، چون این جهان اقوام توسط انسانها ساخته شده است، بگذارید ببینیم در چه تشکیلاتی همه انسانها توافق دارند و همیشه توافق کرده اند. زیرا این تشکیلات قادر خواهند بود اصولی جهانی و همیشگی به ما ارائه دهند( همان طور که هر علمی می باید چنین کند) که بر مبنای آنها تمام کشورها به وجود آمده و همچنان خود را پایدار نگه می دارند... .
این علم نوین، یا متافیزیک، که طبیعت مشترک اقوام را با توجه به مشیت الهی بررسی می کند، سرچشمه های تشکیلات الهی و انسانی در میان اقوام مشرک را کشف می نماید، و از طریق آن نظامی از قانون طبیعی طوایف را برقرار می سازد که با بزرگترین حد برابری و ثبات در خلال سه عصری که پیش از تمدن مصریان وجود می داشته است در همه جا حاکم بوده. این سه عصر عبارتند از: (1) عصر خدایان، که در آن مردم معتقد بودند تحت حکومتهای الهی بسر می برند و هر امری از راه تفأل و وحی به آنها ابلاغ می گردد، تشکیلاتی که در تاریخ شرک از همه قدیمی تر هستند.(2) عصر پهلوانان که اینان در تمامی سرزمینهای اریستوکراتیک قدرت حکومت را بدست داشتند، به سبب اینکه احساس می کردند از یک نوع برتری طبیعی نسبت به عوام برخوردارند.(3) عصر انسانها، که در آن همه آدمیان خود را از لحاظ خصلت انسانی با همنوعان دیگر برابر می شمردند، و از همین رو نخستین ممالک مردمی و سپس حکومتهای شاهی برقرار شدند، که هر دو را باید جزء حکومتهای انسانی تلقی کرد.
در هماهنگی با این سه خصلت و دولت، سه نوع زبان تکلم می شد که واژگان این علم را می سازد: زبان روزگار خانوادگان و خویشاوندان به هنگامی که آدمیان غیرموحد، تازه به جرگه انسانیت پیوسته بودند. این زبانی بود مرکب از علائم صامت و اشیاء جسمانی که با ایده هائی که می خواستند تفهیم کنند ارتباطی طبیعی داشتند.(2) زبانی که از طریق نشانه های قهرمانی، یا تشبیهات، مقایسه ها، تصاویر، تماثیل، و توضیحات طبیعی بیان می گردید، زبانی که مجموعه بزرگی از زبان قهرمانی را تشکیل داده و پهلوانان حاکم در آن روزگاران به آن تکلم می نمودند.(3) [وبالاخره] زبان انسانی درست شد، با کاربرد واژه هائی که مردم آنها را قبول کرده، بدان تسلط داشته، و شایسته نظامهای مردمی و کشورهای پادشاهی است؛ زبانی که با آن ملت بتواند معنای قوانین را تثبیت کرده و عوام و اشراف را موظف به اجرا کردن آنها سازند. از آن پس، در میان تمام اقوام، وقتی که قوانین به زبان عامی درآمدند، علم قوانین از دست اشراف بدر آمد. تا آن موقع، در میان تمام اقوام، اشراف که پیشوایان دینی نیز محسوب می شدند قوانین را به زبانی رازآمیز که جنبه ای مقدس داشت نگه می داشتند. دلیل طبیعی رازآمیز بودن قوانینی هم که اشراف قانونگذار رُم می گذراندند همین بود؛ تا اینکه آزادی، آن وضع را بهم زد... .
به موازات این سه نوع زبان- مناسب با سه عصری که با سه نوع حکومت اداره می شد، در تقابل با سه نوع خصلت مدنی که یکی بعد از دیگری پیدایش یافت- ما می بینیم که به همان ترتیب نیز سه نوع نظام حقوقی به وجود آمد، که هر کدام برای روزگار خودش مناسب بود.
از این سه نوع نظام حقوقی، اولی جنبه عرفانی- الهی داشت، و این به دورانی ربط می یافت که مردم به خدایان اعتقاد داشته و خود را تحت فرامین آنان می دانستند... .
دومی نظام حقوقی پهلوانی بود، تعهدات شفاهی که باید بدانها وفا می شد( در این امر اولیسulysses ، قهرمانان الیاد و اودیسه نمونه بارزی است). این نظام توجه به آن چیزی داشت که ژوریس- کنسولهای رُم آن را عدالت مدنی می خواندند و ما آن را اصل قوام کشوری می نامیم... .
سومین نوع، نظام حقوقی بر پایه عدالت طبیعی بود، که به طور طبیعی در کشورهای آزاد حاکم است، که در آن مردمان، هر یک به نفع ویژه خود( بی اینکه واقف باشد این امر در مورد همه صدق می کند)، گسیل می شوند که قوانین جهانی را تحت فرمان درآورند. آنان طبیعتاً میل دارند که این قوانین به طور خوش آیندی تحت خدمت درآمده و به همه سود برابر برسانند... .
ولی وقتی دولتهای مردم پسند رو به انحطاط نهاده وفاسد گشتند، فلسفه ها نیز بدان بلا مبتلا شدند. آنها به حد شک- گرایی سقوط نمودند. ابلهان سواد آموخته به ناسزاگویی حقیقت پرداختند. از آنجا بلاغت دروغینی پای به میدان نهاد که حاضر بود در مقابل هر قضیه ای که دو طرف مخالف داشت هیچ به عدالت توجهی نکند. بدینسان وضعی پیش آمد که، با سوء استفاده از فن بلاغت، بطور مثال، نمایندگان عوام در رُم وقتی که شهروندان، دیگر راضی نبودند ثروت را اساس رتبه تلقی کنند، آنها می کوشیدند که آن را حربه قدرت سازند. و همچو بادجنوبی که بر پهنه دریا می تازد، این شهروندان نیز باعث جنگهای داخلی در سرزمینهای خود شدند و آنها را به هرج و مرج کامل کشاندند. بدینسان سبب آن گشتند که این سرزمینها از حد آزادی کامل به سوی استبداد تمام عیار و آنارشی، یا آزادی افسار گسیخته مردمان، کشیده شوند که از هر نوع جباریّتی بدتر است... .
ولی اگر مردمان در آن بلای جنگ داخلی روی به گندیدگی نهند و نتوانند پادشاهی از میان خود برگزینند، و یا کشورهای بهتر بر آنها غلبه نکنند تا آرامشی از بیرون بر آنها روی کند، در آن صورت مشیت الهی برای زدودن شر عظیم آنها چاره ای تند و دردآلود پیدا خواهد کرد. چون این چنین مردمانی، مثل بسیاری از وحوش، گرفتار این عادت شده اند، که هر کسی فقط به فکر منافع خویش باشد، و هیچ ملاحظه ای نکنند و هر غروری را پایمال سازند، وضعی که همانند حیوانات وحشی موی سیخ کرده و خشمناک به محض اندک عدم رضایتی به جان هم می افتند. بدینسان هر چند جسماً شمارشان هم که زیاد باشد و به طور انبوه بر هم فشار وارد کنند، باز مثل حیوانات وحشی از لحاظ روح و اراده در انزوا خواهند بود؛ و به ندرت می توان دو نفر را دید که با هم باشند و توافقی حاصل کنند، زیرا هر کس فقط هوی و هوس خویش دنبال می کند. به دلیل تمامی آنچه ذکر شد، و به علت خودسرانگی گروه های درگیر در پیکارهای داخلی بی حاصل، حکم پروردگار بر آن قرار می گیرد که آنان شهرهایشان را به بیشه ها مبدل سازند و بیشه ها را به لانه ها و گورِ انسانها. بدین طریق، با بربریّتی که قرنها دوام خواهد آورد، زنگار زمان، زیرکی اهریمنانه و بد فرجام اذهانی را که آنان را به جانوران و ددان تبدیل کرده است، از میان خواهد برد... . آنگاه مردانی که خباثت عمدی آنان تا به این حد فزونی یافت، وقتی کیفر آسمانی دامنگیرشان شد، آسیمه گرفتند و به سطح دون حیوانی نزول کردند، دیگر نسبت به رفاه، ظرافت، لذت، و شوکت احساسی نخواهند داشت، بلکه فقط به ضروریات صرف هستی توجه خواهند کرد. و افراد معدودی که از این مخمصه جان بدر بردند، بالاخره در میان وفوری که برای زندگی کافی خواهد بود، طبیعتاً افرادی اجتماعی گردیده، به زندگی ساده ابتدایی نخستین مردمان روی زمین برگشته، و بار دیگر دیندار، صادق، و وفادار خواهند شد. بدینسان خداوند بار دیگر پارسایی، ایمان، و حقیقت را که شالوده های طبیعی عدالت و همچنین شُکوه و زیبایی های نظم جاودان پروردگار هستند بر آنها ارمغان خواهد نمود... .

پی نوشت ها :

Thomas G. Bergin and Max H. Fisch: The New Science of Giambattista Vico, Revised translation of the third edition (1744). Copyright 1968 by cornell University, 1961 by Thomas Goddard Bergin and M. H. Risch, 1948 by cornell University.

منبع: فرانکلین، لوفان باومر؛ (1389)، جریان های اصلی اندیشه غربی جلد دوم، کامبیز گوتن، تهران، انتشارات حکمت، چاپ دوم، 1389.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط