مرگ معروف کرخی

از نشانه های زندگی افسانه ای معروف بن فیروزان کرخی به لحاظ نتائج تحقیقات صورت گرفته که با غیرواقعی بودن آن مواجه هستیم، مسأله مرگ اوست و شاید بتوان گفت گنگ ترین موضوع مربوط به زندگی او به شمار می رود که
يکشنبه، 27 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرگ معروف کرخی
مرگ معروف کرخی

 

نویسنده: مهدی عمادی




 
از نشانه های زندگی افسانه ای معروف بن فیروزان کرخی به لحاظ نتائج تحقیقات صورت گرفته که با غیرواقعی بودن آن مواجه هستیم، مسأله مرگ اوست و شاید بتوان گفت گنگ ترین موضوع مربوط به زندگی او به شمار می رود که تاکنون با تکرار همان قصه ی ساختگی آن روبه رو بوده و هستیم، زیرا محققان مدقق، اطلاعات جدید تعیین کننده ای ارائه نداده اند تا بیان کننده ی واقعیت علت مرگ معروف کرخی باشد. به همین اعتبار ناگزیریم از همان قصه های موجود تا حدّ امکان و توانائی بهره برده، شاید راه به واقعیت بریم.
نخست باید به این مهمّ توجه داشته باشیم علت مرگ معروف کرخی به ماجرائی مربوط می گردد که اگر در بیان جزئیات آن اختلاف نظر دیده می شود در نقل اصل واقعه، تمامی کسانی که از سال 481 هجری، مرگ معروف کرخی را با قصه ای که عبدالرحمن سُلمی ساخته و دیگران نقل کرده اند متفق القول می باشند. و ما تا جائی که آثار موجود در دسترس بود بر اساس گزارش های وارد شده، اقوال پیرامون مرگ معروف را به پنج دوره تقسیم بندی کرده نتیجه ای را که به واقعیت نزدیک تر است ارائه داده، شاید با گذشت زمان تازه نفسانِ راه پژوهش و محقق آن را تکمیل نمایند:
دوره ی اول: را با قولِ حافظ ابونعیم مؤلف «حلیة الاولیا» که تا سال 430 حضور داشته، 230 یا 229 سال بعد از مرگ معروف کرخی درباره ی او نوشته است آغاز می کنیم که اشاره ای به قصه ی مرگ او ندارد. (1)
دوره ی دوم: را از زمان عبدالرحمن سُلمی (مُرده ی 412) مؤلف طبقات الصوفیه که 18 سال قبل از حافظ ابونعیم مؤلف «حلیة الاولیاء» مُرده است شروع می کنیم که برای اولین بار قصه ی اسلام معروف کرخی به دست امام رضا- علیه السلام-، دربانی و مرگ او را بر آستان مبارک آن حضرت ساخته است.
در پی او مؤلف تذکرة الاولیاء در سال 617 این کتاب را که به گفته ی مرحوم محمد قزوینی انشاء آن با «دو صفت نیک ظاهر است، یکی سادگی و یکی شیرینی» (2) تدوین نموده، و به همین دو صفت مورد توجه عوام قرار گرفته، حتی عوام خاص که اهل گفتن و نوشتن هستند به آن استناد کرده اند. عیناً قصه ی مرگ معروف کرخی را که عبدالرحمن سُلمی برای نخستین بار ساخته است نقل می نماید.
لکن باید توجه داشت ابوالحسن علی بن هجویری غزنوی (مُرده 465) که هم عصر سُلمی است و قبل از تدوین تذکرة الاولیاء می زیسته، کوچک ترین اشاره ای به قصه ی ساخته ی سُلمی پیرامون مرگ معروف کرخی ندارد، در صورتی که مستشرق روسی ژوکوفسکی مصحح کشف المحجوب در مقدمه ی فصل و محققانه خود می نویسد: «اساس تذکرة الاولیا شیخ عطار! نیز مبتنی بر کشف المحجوب بوده است.» مهمّ تر این که معتقد است عطار «عین عبارات و اقوال هجویری غزنوی را سطر به سطر و صفحه به صفحه در شرح حال مشایخ صوفیه از کشف المحجوب نقل کرده است.» (3) ولی قابل توجه و تذکر است در صورتی که مؤلف تذکرة الاولیا عیناً عبارات و اقوال هجویری را نقل کرده، چرا در نقلِ قصه ی مرگ معروف کرخی صوفی از هجویری که به قصه مرگ معروف کرخی توجهی نداشته است توجه ننموده، ماجرای ساختگی عبدالرحمن سُلمی را نقل کرده؟! به نظر می رسد این نشان دهنده ی هماهنگی مؤلف تذکرة الاولیاء با عبدالرحمن سُلمی در برخورد با اصل امامت و تعمیم ولایت است.
و عجیب است ابوالقاسم قشیری مُرده (465 هـ.ق) که نوشته اش را پیرامون تصوف «رساله قشیریه» نام نهاده، همچون هجویری با اینکه شرحی از معروف دارد اعتنائی به قصه ی مرگ ساخته دست سُلمی نداشته، چیزی در این زمینه عنوان نکرده است. (4)
مهمّ تر خواجه عبدالله انصاری چون طبقات سُلمی را برای مریدان تقریر می کرده است قصه ی مرگ
معروف کرخی را با «می گویند» بازگو می نماید که این نوع بیان موضوعاتی تاریخی تفهیم می کند گوینده یا نویسنده شخصاً به چنین ادعائی یقین نکرده است یعنی باید تحقیق و بررسی شود.
در پی او ابن جوزی (مُرده ی 597) که به شرح حال معروف پرداخته نه از اسلام او به دست امام رضا چیزی می نویسد و نه قائل به دربانی او می باشد و نه به قصه ی مرگش اشاره ای دارد (5) در پی رجال شناسان نامی این دوره ابن خلکان (متوفی 681) که به معروف کرخی پرداخته است با اینکه بعضی از دعاوی سُلمی را نسبت به معروف کرخی صوفی پذیرفته لکن مانند پیشینیان خود به قصه ی ساخته ی افکار سُلمی پیرامون مرگ معروف اعتنائی ندارد.
دوره ی سوم را از عبدالرحمن جامی (898- 817 هـ.ق) آغاز می کنیم، زیرا بنابر آنچه جامی در مقدمه ی اثر خود «نفحات الانس من حضرات القدس» آورده است آن را بر اساس طبقات صوفیه سُلمی بنا نهاده است. (6) و عجیب بلکه قابل اعتناء است چرا جامی حتی مانند خواجه عبدالله انصاری با عنوان «می گویند» که نقل قولی بدون تائید می باشد و بیان کننده ی این حقیقت مهمّ، بل برای محقق تعیین کننده، که چنین مطلبی نیاز به تحقیق و بررسی دارد. در بازگو کردن شرح حال معروف بن فیروزان کرخی از طبقات الصوفیه سُلمی، کوچک ترین اشاره ای به قصه ی مرگ معروف برآستان حضرت علی بن موسی الرضا- علیه السلام- ندارد.
در پی جامی، دولتشاه سمرقندی که تذکره اش را در سال 896 هجری به پایان رسانده، جز اشاره به شجره ی معروفیه که از معروف کرخی به حضرت علی بن موسی الرضا- علیه السلام- می پیوندد مطلبی ندارد. (7) حافظ حسین کربلائی نیز که در رمضان 947 دیده از دنیا برگرفته است در اثر خود «روضات الجنان و جنات الجنان» (8) با اینکه شجره فرقه اش به او می رسد در شرح احوال معروف کرخی قصه ی مرگ او را که سُلمی ساخته است نپذیرفته، نقل نمی کند.
خواندمیر تاریخ نویس مشهور (844- 906) نه اینکه قصه ی مرگ او را نقل نکرده است، بلکه به ماجرای دربانی معروف کرخی نیز اشاره ای ندارد. (9)
دوره ی چهارم: این دوره را با محمد داراشکوه (10) (1024- 1069 هـ.ق) آغاز می کنیم او بعد از مؤلف تذکره الاولیاء که قصه ی مرگ معروف کرخی را از زبان عبدالرحمن سلمی نقل می کند اولین شخصی می باشد که می نویسد: «مردم بر در سرای علی بن موسی ازدحام کردند و معروف در آن ازدحام ضربتی خورد و درگذشت.» (11)
در پی او غلام سرور مؤلف خزینة الاصفیاء می نویسد: نقل کرده اند: «روزی به دروازه ی حضرت رضا حاضر شد و خواست که اندرون رود پاسبان نگذاشتند چون وی اصرار کرد نوبت به زد و کوب رسید ضربات سخت بر جسم مبارک او رسید استخوان پهلوی آن حضرت شکسته شد و به همان صدمه وفات یافت». (12)
میرزا زین العابدین شیروانی (مرده ی 1253) در کتاب ریاض السیاحه (13) در مورد مرگ معروف می نویسد: «گویند روزی به اراده ای بود آن مقدار ازدحام روی نمود که از کثرت خلق صدمه ای به آن حضرت رسید وفات یافت».
دوره ی پنجم: این آخرین دوره است که آغازش در فرقه های نعمة اللهیه کوثریه با حاج کبیر مراغه ای و ختم آن با مشهدی محمد حسن مراغه ای. در مونسیه آغازش با حاج محمد شیرازی منور علیشاه و ختم آن با ذوالریاستین دوم. در صفی علیشاهیه آغازش با میرزا حسن صفی علیشاه و ختم یک رشته اش با محمد باقر ساعدی و رشته های دیگر با افرادی که بردن نامشان بر حجم رساله می افزاید. (14) در ذهبیه اغتشاشیه آغازش با مجدالاشراف و آخرش با دعوی قطبیت بی سند حاج میرزا احمد اردبیلی معروف به وحید الاولیاء در رشته ی دیگر با شمس الدین پرویزی. در گنابادیه آغازش با حاج ملاسلطان گنابادی ختم با علی تابنده. در شمسیه آغازش با شمس العرفا و ختم آن با مرگ سید عبدالحجه بلاغی است. و بسیار دوره ی حساسی می باشد، زیرا فرقه ها علاوه بر جنگ رد و قبول یکدیگر به مسائلی مانند موضوع معروف کرخی شدیداً توجه نموده و بدون هیچ پروای وجدانی و دینی با یقین به این که کوچکترین مدرک واقعی اصیل بی خدشه در ماجرای شرفیابی معروف کرخی حضور امام رضا- علیه السلام- در دست ندارند، ساخته ی سُلمی را با اضافاتی سلیقه ای که تأمین منظور اصالت دادن به ماجرای ساختگی دربانی نهایتاً مرگ معروف را نماید تکرار کرده اند. البته عده ای فرقه داران صوفیه نیز در دوره ی پنجم با سکوت و مخالفت از کنار این قصه ی دروغ گذشته اند. به همین اعتبار آرای این دوره را به دو دسته تقسیم کرده ایم:

دسته ی اول

آرای دسته ی اول این دوره را با آنچه میرزا محمد باقر سلطانی (مرده ی 1355) فرزند حاج ملا سلطان گنابادی شرح احوال نگار مشایخ گنابادیه نوشته است نقل می کنیم، او می نویسد: «عده ای از شیعیان خراسان به قصد زیارت و تشرف حضور حضرت رضا(ع) بر در خانه آن حضرت جمع بودند و پس از اخذ اجازه ی شرفیابی از کثرت شوق و ولع به حالت هجوم وارد منزل شدند، جناب شیخ معروف که در آن زمان پیرمرد و ضعیف و برباب خانه ایستاده بود بر اثر فشار و ازدحام جمعیت دچار شکستگی استخوان پهلو گردیده و از آن صدمه به زودی رحلت فرمود. مدفن آن حضرت بغداد است.» (15)
بعد از توجه به مطلب میرزا محمد باقر سلطانی گنابادی ناقل گزارش فوق، که سال حرکت امام رضا- علیه السلام- به مرو را سال 200 هجری می داند(16) و سال مرگ معروف کرخی را نیز 200 یا 204(17) نقل می کند به مسأله پیری توأم با ضعف معروف کرخی اشاره می کند. که در هیچ یک از مآخذ قبلی که داستان مرگ معروف کرخی را بر اساس ساخته ی سلمی و عطار مؤلف تذکرة الاولیاء نقل کرده اند دیده نمی شود. در صورتی که محاسبه ی دکتر اسداله خاوری وابسته به فرقه ذهبیه با اینکه سعی دارد ایرادهای ارتباط معروف و امام رضا- علیه السلام- را برطرف سازد یا جواب قانع کننده ی محقق پسند بدهد غیر از این را ارائه می دهد. و اگر نتیجه محاسبه ی ایشان را که اعتبارش به تحقیق، پیرامون ادعای نامبرده است، بدون اینکه تحقیقی کرده باشیم بپذیریم، متوجه می شویم بنابر ادعای آقای خاوری (18) که نیاز به تحقیق هم دارد، معروف کرخی بین سالهای 168 تا 170 بین سنین پنج تا ده سالگی به اسلام مشرف شده است که ما درانتخاب سال 170 و سن ده را پذیرفته نتیجه می گیریم در سال 160 متولد شده است و در سال 201 هم از دنیا رفته، تفاوت بین این دو زمان که مشخص کننده ی سن معروف است، چهل و یک سال می شود و این با تعبیر «پیری» منافات دارد.
در پیر میرزا محمد باقر سلطانی پسر ملاسلطان گنابادی، برادرزاده اش محمد حسن گنابادی (مرده ی 1345) می گوید: معروف کرخی «به واسطه فشار و ازدحام مردم در بغداد که هجوم می آورند برای زیارت حضرت» (19) امام رضا- علیه السلام- استخوان هایش شکسته و به این مرض مرده است.
سلطان حسین تابنده نیز می نویسد: معروف کرخی «قبل از رحلت آن حضرت [امام رضا] در بغداد از دنیا رفت.» (20)
به طوری که ملاحظه کردید نظر محمد حسن گنابادی با پسرش سلطان حسین تابنده درست با آنچه عموی او میرزا محمد باقر سلطانی می نویسد و از نظر گذشت مغایرت دارد، زیرا او برخلاف برادرزاده اش شیخ محمد حسن که چنین حادثه ای را در خراسان آن هم بر اثر ازدحام شیعیان دانسته، می گوید در بغداد مردم- آن هم نه شیعیان- برای دستبوسی امام رضا ازدحام کرده اند منجر به شکستن پهلوی معروف کرخی شده، حضرت به او فرموده اند: «تو بمان، خوب که شدی بیا، خودت را به ما برسان. ولی مرضش رفع نشد و در بغداد از دنیا رفت که مزارش هست». (21)
در نگاه اول و گذرا از آنچه نقل شد چیزی فهم نمی شود، ولی وقتی دقت کنید متوجه خواهید شد که بغداد یا خراسان، ازدحام مردم یا شیعیان، مردن در بغداد همانجا دفن شدن با مردن در خراسان لکن در بغداد به خاک سپرده شدن بسیار تفاوت دارد. و این نوع اختلاف ها حقیقت امر را خدشه دار می سازد. مهم تر تفهیم کننده ی این حقیقت غیر قابل انکار است که گزارش حقیقی از مرگ معروف در دست نیست بل آنچه موجود است نقل همان اقوال افواهی سلیقه ای می باشد.
تذکره نویسان و شرح احوال نگاران ذهبیه اغتشاشیه نیز گزارشی در این زمینه ارائه داده اند دکتر احسان الله استخری می نویسد: «در واقعه ی غلو شیعه بر در رضا، معروف پهلو شکسته شد و رحلت کرد». (22)
دکتر اسدالله خاوری خواهرزاده ی مجدالاشراف ذهبی می نویسد: «به اتفاق مورخین در نتیجه ازدحام مردم بر باب خانه ی ولایت کبرای رضوی بود که پهلویش شکست و پس از چندی خرقه بینداخت و رفت». (23)
در گزارش این دو شرح احوال نگار ذهبیه اغتشاشیه نیز اختلافات فاحشی دیده می شود، زیرا می دانید عنوان «غلو شیعه» و «ازدحام مردم» دو تعریف از حادثه ای است یکنواخت. واقعیتی را بیان یا تعریف نمی کند، زیرا «غلو» نیازی به ازدحام ندارد، ده نفر غالی هم می توانند بر اثر اعتقادی که دارند حادثه آفرینی کنند و این تعبیر با «ازدحام مردم» که در گزارش دیگر آمده تفاوت زیادی دارد، علاوه به کارگیری «به اتفاق مورخین» که در معتبر سازی برای این جعل و ساخته ی عبدالرحمن سلمی آورده اند از جناب دکتر اسدالله خاوری که مردی بی غرض بودند بسیار بعید است، زیرا همانطور که از نظر گذراندید،این جعل را عبدالرحمن سلمی ساخته و تا سال 1069 به غیر از مؤلف تذکرة الاولیاء کسی چنین موضوعی را در آثار خود تکرار نکرده است، از 1069 نیز فرقه داران که خرقه آنها به معروف کرخی می رسد جهت شیعه سازی فرقه ی به تمام معنا غیر شیعی بر این آتش بی رمق دمیده شعله ورش کرده اند.

دسته ی دوم

در این گروه نیز دو برخورد با قصه سازی پیرامون مرگ معروف کرخی دیده می شود:
اول: کسانی چون سید حسین لامع واعظ قزوینی که در نعمة اللهیه کوثریه صاحب عنوان و احترام بود (24) مانند عبدالرحمن جامی اشاره ای به ماجرای مرگ نکرده، دیگرانِ از این فرقه نیز بسیار ساده به زمان مرگ و مردن معروف اشاره کرده اند. برای نمونه مؤلف داستان عشق پیران- که شرح احوال نگار مشایخ کوثریه نعمة اللهیه است- می نویسد: «معروف کرخی اسلام آورد به دست حضرت رضا و دربان منزل آن حضرت بود تا مرد». (25)
دوم: افرادی نظیر جواد نوربخش رئیس شعبه ی نعمة اللهی مونس علیشاهی با اینکه زمانی معتقد بوده است: «معروف کرخی اگر چه ابتدا داود طائی را خدمت کرد و خرقه از او گرفت [ولی] سالها افتخار شاگردی امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا را داشت». (26) چون به بی اعتباری این قول پی می برد بدون اشاره به این گونه جعلیات عبدالرحمن سلمی صاحب طبقات الصوفیه می نویسد: «به سال 200 یا 201 هجری [معروف] وفات یافت مزارش در کرخ بغداد زیارتگاه خاص و عام.» (27) می باشد مهمّ، این توجه و دقت نظر است. نام برده با اینکه در امر وصیت معروف کرخی از تذکرة الاولیاء استفاده کرده (28)،
لکن قصه ای را که عبدالرحمن سُلمی به عنوان علت مرگ او ساخته و مؤلف تذکرة الاولیاء برای اولین بار جهت مُردن معروف کرخی تکرارکرده بازگو نمی کند، بلکه به قول ابن قتیبه استناد می کند: «معروفی که دربان امام بود معروف بن خربوذ نام داشت که از رجال شیعه بود»(29). یعنی معروف بن فیروزان کرخی دربان نبوده، و به همین دلیل قصه ای که به مرگش انجامید ساختگی است.

نتیجه گیری

با توجه به دسته بندی که در دوره های پنجگانه ملاحظه شد، می توان بر اساس گزارش هایی که با نظریه حافظ ابونعیم، 230 سال بعد از مرگ معروف کرخی و 51 سال قبل از عبدالرحمن سلمی صاحب طبقات الصوفیه که برای اولین بار قصه ی دربانی، اذن ارشاد و مرگ او را بدون ارائه مدرکی عنوان کرده نتیجه گرفت، آنچه معلوم است تا سال 430 هجری قمری یعنی 230 سال بعد از مرگ معروف کرخی مسائلی که به روزگار ما برایش در ارتباط با حضرت امام رضا- علیه السلام- گفته اند و نوشته اند وجود نداشته است و مرگ او با قصه ی ازدحام شیعه یا مردم، بر آستانه ی مبارکه محل اقامت آن حضرت توأم نبوده تا اینکه عبدالرحمن سلمی قبل از سال 211 یا 212 که حدفاصل زمانی بین مرگ معروف کرخی و او می باشد اسلام معروف به دست امام رضا(ع) و منصب دربانی، خلاصه شهادت بر درب آستانه را برای اولین بار عنوان کرد.
تا اینکه در پی عبدالرحمن سلمی به دوره ی سلطان محمد خوارزمشاه در سال 617 هجری مؤلف تذکره الاولیاء- که ثابت نیست فرید الدین عطار نیشابوری مشهور باشد- بعد از تألیف کشف المحجوب مربوط به هجویری (مرده 465) و رساله قشیریه، ابوالقاسم قشیری (مرده 465) برای اولین بار مطالب طبقات الصوفیه سُلمی را تکرار کرد. در صورتی که هجویری، قشیری مهم ترین رجال شناسان صوفی که قبل از مؤلف تذکرة الاولیاء با مسأله ساختگی سلمی برخورد داشته اند در آثار خود کوچکترین اشاره ای به ساخته های او پیرامون معروف کرخی در ارتباط با امام رضا- علیه السلام- جز مسلمانی او بدست حضرتش- به مطلبی اشاره نکرده اند. بلکه باید به این تذکره توجه داشت از سال 200 یا 201 هجری قمری که مرگ معروف کرخی در آن رخ داده تا سال 617 هیچکدام از منابع رجالی اسلامی به چنین قصه ای که سُلمی عنوان نموده و مؤلف تذکرة الاولیاء تکرار کرده نپرداخته، در حقیقت اعتنایی ننموده اند.
این ساخته ی عبدالرحمن سُلمی می باشد که نوشته است: «یک روز شیعیان بر درب خانه علی بن موسی الرضا ازدحام کردند...» (30) و مؤلف تذکرة الاولیاء آن را تکرار نموده، دیگران در پی او به لحاظ در دسترس نبودن طبقات الصوفیه یا نگارش آن به زبان تازی، متقابلاً در اختیار داشتن تذکرة الاولیاء،- مهمتر فارسی بودنش- آن را مبدأ نگارش خویش قرار داده اند.
آنچه می تواند ساختگی بودن مطالب طبقات سُلمی را تائید کند، مسأله بی اعتنایی هجویری به هنگام نگارش شرح احوال معروف بن فیروزان کرخی در کشف المحجوب است که بدون کوچکترین توجهی به آنچه سُلمی در ارتباط او و امام رضا- علیه السلام- متذکر شده از کنار آن می گذرد، و در بررسی رساله ی قشیریه نیز با همین برخورد ابوالقاسم قشیری مواجه ایم که بی اعتباری مطالب سُلمی را به هنگام نگارش شرح احوال معروف، با بازگو نکردن آن تفهیم می کند. (31)
در این صورت مؤلف تذکرة الاولیاء اولین شخصی می باشد که علت مرگ معروف کرخی را بر اساس داستانی که عبدالرحمن سُلمی ساخته است از طبقات الصوفیه بازنویسی کرده (32) و دیگران از او رونوشت برداشته اند.
به هر حال هرچند تکراری است ولی با بازگوکردن همان تکراری نتیجه می گیریم ابوالقاسم قشیری در رساله خود، هجویری در کشف المحجوب، عبدالرحمن جامی در «نفحات الانس»، حافظ حسین کربلایی در «روضات الجنان و جنات الجنان» بعد از تدوین تذکرة الاولیاء به قصه ی ساختگی عبدالرحمن سُلمی پیرامون مرگ معروف کرخی اشاره ای نکرده اند. زیرا به آنچه علت مرگ معروف صوفی عنوان شده اعتماد نداشته اند. و اگر خواجه عبدالله اشاره ای دارد به لحاظ تدریس طبقات الصوفیه سُلمی بوده است که نقل آن را با «می گویند» توأم نموده یعنی آنچه را دیگرانی چون سُلمی گفته اند تکرار می نمایم.
در این صورت آنچه را شرح احوال نگاران که به شکل های مختلف مسأله مرگ معروف را با مقام دربانی حضرت علی بن موسی الرضا- علیه السلام- توأم کرده اند در حقیقت ساخته سُلمی را که به گفته ی ابن جوزی برای اولین بار بدون سابقه ای با قصه شکستن پهلوی معروف توأم نموده (33) از تذکرة الاولیاء بازنویسی نموده اند سندیت نداشته و ندارد. علی الخصوص که محقق مدقق جناب نورالدین شربیه به اعتبار نقل اقوالی نظیر «محمد بن قطان» معاصر سُلمی، او را اختراع کننده ی این گونه موضوعات می داند. (34)
البته بعضی برای کم رنگ کردن استنباط های علمی شخصیت هایی نظیر نورالدین شربیه به اقوال صوفیان و رجال نویسان اهل سنت که عبدالرحمن سُلمی را به لحاظ سنخیت ستوده اند استناد کرده اند، که ما را با اقوال مخالف و موافق نسبت به سُلمی اختراع کننده ی قصه های معروف کرخی در رابطه با حضرت امام رضا- علیه السلام- کاری نیست، به این استناد می کنیم از سال 200 یا 201 که معروف مُرده است تا سال 412 که سال مرگ عبدالرحمن سُلمی می باشد اینگونه ادعاها درباره ی معروف کرخی وجود نداشته است. و در پی مرگ سُلمی حتی خواجه عبدالله انصاری که طبقات الصوفیه او را برای صوفیان تقریر می کرده درباره ی ماجراهای معروف کرخی با امام رضا- علیه السلام- نخست با «می گویند» یعنی من شخصاً به صحت این گزارش نرسیده ام مطلب را شروع کرده سپس می گوید: «وقتی علی بن موسی بار داده بود، ازدحام کردند، وی را از پای درآوردند، در آن هلاک گشت» (35) دقت به این گزارش نشان می دهد خواجه عبدالله نحوه ی بازگو کردن قصه ی مرگ معروف کرخی را به طرزی بیان کرده که استنباط من از تاریخ زندگی او نیست بلکه نقل قول سُلمی را نموده است. صحت و کذب آن به عهده ی ناقل می باشد. شاید بتوان مدعی شد آنچه را در طبقات الصوفیه سُلمی نسبت به مرگ معروف دیده می شود، بعد از مُردن سُلمی به آن افزوده باشند زیرا قبل و بعد او به چنین موضوعی اشاره نکرده اند.
موضوع قابل اعتنای دیگری که می باید مورد توجه قرار گیرد تا به قصه ی اسلام و دربانی و مرگ معروف جنبه ی حقیقی واقعی بدهد این است: معروف کرخی کجا و در چه زمانی، مهمّ تر به چه مدتی حضور امام را درک کرده، که قصه ی علت مرگش پیش آمده باشد.
1- زمانی که امام مدینه بوده اند، کسی مدعی نشده است، معروف مدینه رفته باشد و یقیناً اگر چنین مدرکی وجود داشت حتماً صوفیه فرقه ای به آن استناد می کردند.
2- تمام کسانی که این قصه را نقل کرده اند جز در دو مورد به مکان وقوع حادثه اشاره نکرده اند که همین اختلاف، دلیل بر ساختگی بودن این ماجرا می باشد.
3- آنهایی که به مکان اشاره دارند دو جا را مشخص کرده اند: بغداد، که این را به تنها سند چنین ادعایی می توان استناد کرد که ادعای بی پایه و اساس شیخ محمد حسن گنابادی است. و متقابلاً عده ای از مشاهیر اهل تحقیق نپذیرفته، غیر ممکن دانسته اند. مهمّ تر اینکه کثیری معتقدند امام از مسیر بصره به مرو نزول اجلال کرده اند.
علاوه اگر قصه ی سُلمی را حقیقی بدانیم و بپذیریم معروف کرخی حضور امام را درک نموده است با مشکل سن و مدّت زمان این درک حضور مواجه هستیم که قصه دربانی و مرگ معروف در این مقام را بی اعتبار می کند. دکتر اسدالله خاوری بعد از محاسبات دقیقی که در زمینه سن معروف کرخی به هنگام مسلمانی نموده می نویسد: «حداقل پنج و حداکثر به فرض محال ده ساله» (36) بوده است و این با هیچ شرح و توضیحی نمی تواند با ادعای دربانی که به مرگ می انجامد درست افتد.
به گفته ی عارفی نقادِ تصوف فرقه ای و صوفیان تشکیلاتی، با در نظر داشتن اختلافی که فرقه داران صوفی در شرح احوال معروف بن فیروزان کرخی دارند «در مرحله پیرایه بستن [نسبت معروف کرخی] خود را گم کردند و دست اتحاد به یکدیگر ندادند ناچار کذبشان پرواضح و آشکار شد زیرا یکی گفت درک حضرت صادق کرده و از او روایت می کند، دیگری گفت پدر و مادرش نصرانی بود و او به دست حضرت رضا- علیه السلام- اسلام آورد». (37)
ولی اقوالی نظیر «معروف مجهول» (38) که «غیر معروف و مخمول الذکر و در کتب رجال شیعه از متقدمین هیچ کس نامش را نبرده و اسمی از او ننوشته» (39) گویای دستکاری های صوفیه در متون تاریخ، رجال شیعه است چنانکه تصوف شناسان خبیر دقیق اشاره دارند «اصحاب ما معروف کرخی را در پیوستن به حضرت رضا- علیه السلام- و دربان بودنش هم تأمل دارند» (40) و اگر بعضاً «گاهی در غیر کتب حدیث و رجال اسمی از معروف برده شده بدون ذکر سند و مدرک است» (41) که روش و سلیقه شرح احوال نگاران صوفی یا نویسندگانی غیر صوفی می باشد که اهل تحقیق و پژوهش نیستند «حُکم بر خوبی معروف [نموده اند] از این راه [خیال] کرده اند که او دربان حضرت رضا- علیه السلام- بوده و این وقوعی ندارد، چرا که اگر دربان حضرت می بود می بایست شیعه او را بشناسد و حال آنکه شیعه او را [در این مقام] نمی شناسد» (42) در حالی که «در میان سنیان کمال شهرت دارد» (43) برای او کرامات محیر العقولی قائل شده اند.

پی‌نوشت‌ها:

1- حلیة الاولیاء: 404/8 شماره 428
2- تذکرة الاولیاء چاپ منوچهری تصحیح همو: چهارده/ مقدمه
3- ترجمه کشف المحجوب: نوزده/ مقدمه
4- به مشخصات سند اشاره می کنیم
5- صفة الصفوه: 525/1- 529 شماره 260
6- جهت اطلاع بیشتر به صفحه 173 کتاب نورالدین عبدالرحمن جامی تألیف مرحوم علی اصغر حکمت مراجعه بفرمائید.
7- تذکره ی دولشتاه سمرقندی: 148
8- 366/2
9- تاریخ حبیب السیر: 254/2- 255
10- جهت آگاهی از شرح احوال او به کتاب «سیر المتأخرین» صفحه ی 379 چاپ کلکته رجوع کنید.
11- سفینة الاولیاء: 35
12- خزینة الاصفیاء: 77/1
13- 772
14- لکن می توانید به دو رساله جدید در تصوف ایران تألیف جناب منوچهر صدوقی سُها رجوع نمائید.
15- رهبران طریقت و عرفان: 130
16- رهبران طریقت و عرفان نوشته همو/ چاپ سوم: 106
17- همان مأخذ: 130
18- به ذهبیه تصوف علمی- آثار ادبی: 173 رجوع نمائید.
19- یادنامه صالح: 241
20- قرآن مجید و سه داستان اسرارآمیز: 196
21- یادنامه صالح: 241
22- اصول تصوف: 81
23- ذهبیه تصرف علمی- آثار ادبی: 174
24- تحفة العشاق: 413
25- داستان عشق پیران از علی فرخی: 161
26- مقدمه نامبرده بر دیوان شاه نعمت الله در تاریخ 2535
27- پیران طریقت: 22
28- چهار پیر طریقت: 139
29- همان مأخذ ماقبل: 84- البته نام این بزرگوار هم در زمره ی دربانان امام رضا- علیه السلام- برده نشده است.
30- طبقات الصوفیه سُلمی تصحیح مصطفی عبدالقادر عطا: 82
31- رساله قشیریه، تصحیح مصطفی زریق: 428 ترجمه رساله قشیریه: 28- 29- 30
32- تذکرة الاولیاء، چاپ منوچهری: 282
33- مناقب معروف کرخی: 181
34- طبقات الصوفیه سُلمی تصحیح همو: 45
35- طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری، تصحیح دکتر مولائی: 38
36- ذهبیه تصوف علمی- آثار ادبی: 174- 173
37- البدعه و التحرف، حاج شیخ جواد خراسانی: 26- 27
38- السیوف البارقه، شیخ ذبیح الله محلاتی: 303
39- البدعه و التحرف: 27
40- همان مأخذ ماقبل.
41- التفتیش: 83
42- تحفة الاخیار، ملامحمد طاهر قمی: 375
43- همان مأخذ: 376

منبع: عمادی، مهدی، (1387)، معروف کرخی ناموس تصوف، تهران، نشر راه نیکان، چاپ اول.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط