اسطوره شناسی ایران باستان

زردشت (صورت ایرانی قدمی آن زرثوشتره) (1) پیامبر بزرگ ایران بود. بر حسب سنّت، زمان او را حدود 551- 628 ق. م. می دانند، اگر چه ممکن است وی قرنها پیش از این زیسته باشد. اعتقاد عموم (دانشمندان) این است که
سه‌شنبه، 20 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسطوره شناسی ایران باستان
 اسطوره شناسی ایران باستان

نویسنده: فائقه سرخوش




 

زردشت (صورت ایرانی قدمی آن زرثوشتره) (1) پیامبر بزرگ ایران بود. بر حسب سنّت، زمان او را حدود 551- 628 ق. م. می دانند، اگر چه ممکن است وی قرنها پیش از این زیسته باشد. اعتقاد عموم (دانشمندان) این است که موطون او در دشت های آسیای میانه بوده است. تعلیمات زردشت از طریق سرودهایش که گاته ها (گاهان) نام دارد، پس از گذشت قرنها به دست ما رسیده است. زردشت خود، روحانی بوده و گاهان او به سبک و وزنی سنّتی سروده شده است که شباهت به وداها، سرودهای هندیان باستان دارد. اما افکار او به نسبت قابل ملاحظه ای با آنها تفاوت دارد. بدیهی است که او از اساطیر سنّتی آگاه بوده است، اما آنچه توجه خواننده ی گاهان را به خود معطوف می دارد، روش انتزاعی است که او در تعبیر آنها به کار می برد. مثلا از هفت موجود، «نامیرایان نیکوکار»، «اندیشه ی نیک»، «راستی»، «شهریاری»، «اخلاص»، «کمال» و «نامیرایی». اینان همه جلوه هایی از خدا هستند که انسان میتواند در صورتی که راه «راستی» (اَشه) را پیش گیرد، (کلمه اَشَه را می توان «پارسایی» نیز معنی کرد) در داشتن آنها با خدا شریک باشد، زیرا راه «راستی» انسان را به «اندیشه ی نیک» و «اخلاص» رهنمون می شود و از آن طریق، مردمان به «کمال» و «امیرایی» و «شهریاری» دست می یابند. فقط «روح مقدّس» یا «روح آفریننده» به خدا تعلّق دارد.
زردشت همچنین از منجیانی سخن به میان می آورد، اما به نظر می رسد که آنان را موجوداتی نه چندان اساطیری تصور می کرده، بلکه آنان را کسانی می دانسته است که از راه عدالت و راستی بر هوای نفس چیره می شوند و «دین بهی» را گسترش می دهند و از این راه «شهریاری» خدا را بر زمین استقرار می بخشند. زردشت همچنین در گاهان اهورا مزدا را «دوست» خطاب می کند، زیرا بر آن است که خدا از او «حمایت دوستانه» می کند. اهورا مزدا کسی است که زردشت را از همان آغاز برای تبلیغ دین خویش برگزیده است. وی بخصوص از خوبی خدا آگاه بود و هر نوع بدی مادی و اخلاقی را به شیطان یا انگره مینو (=اهریمن) یعنی روح مخرّب یا اندیشه ی بد نسبت می دارد.(2)

معرفی اساطیر ایران

اساطیر مربوط به فرهنگ ایران و اساطیر مختصّ دین زردشتی فراوانند. اما در این جستار ما تنها به معرفی اساطیری که به نحوی به موضوع این جستار مربوط هستند می پردازیم:
اهوره مزدا- واژه ای که اشوزرتشت در اوستا (گاتها) برای خدا یگانه به کار برده اهوره مزدا است در آغاز بیشتر نیایشها این عبارتها به چشم می خورد: «خشنوتره اهورهه مزدا.» به خشنودی اهورا مزدا.
معنی واژه های اهورَ و مَزدَه- در اوستا اَهُورَ و دروید بر همنان اَسورَ، هر دو از ریشه اَسو که به معنی سرور و مولاست می باشد. در نزد هندوان اَسورَ غالباً از برای پروردگاران بزرگ استعمال شده است، بویژه در وید عنوان وارونا می باشد. این عنوان در کتاب مقدّس هندوان، فقط چهار بار به انسان داده شده است. در اوستا هم کلمه ی اهورَ به معنی بزرگ و سرور آمده است. این صفت برای ایزدانی ماننده مهر و آبان نپات و همچنین به معنی امیر، فرمانده، بزرگ از برای انسان استعمال گردیده است.
مزدا در بعضی بندهای گاتها به معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یادداشتن است. این واژه در سانسکریت مذَس، به معنی دانش و هوش، می باشد. بنابراین وقتی که مزدا برای خدا به کار برده شده از آن معنی هوشیار و آگاه و دانا اراده کرده اند. از آنچه گذشت: اهورا مزدا به معنی سرور و داناست.
پیش از اشوزرتش «اهوره» ها خدایان قبیله ای بودند، و هر قبیله دارای خدای بزرگ واحدی بود، لیکن اشوزرتشت نوید داد که در جهان، سروری دانا و خدایی یگانه وجود دارد که آفریدگار و منشاء نیکی و راستی و پشتیبان همه ی مردمانی است که از میان دو راه نیک و بد راه نیک را انتخاب می کنند. بدینسان زردشت همه ی خدایان طبیعت را بر انداخت و آنها را به مقام دیوان یا خدایان دروغین در آورد و به جای آنها اهورامزدا- خدای یکتای جهان- را شناسانید؛ پروردگاری که مفهوم مجرّد داشت و صفاتش چون امشاسپندان برگرد وی بودند.
اشوزرتشت با انتخاب نام اهورامزدا برای خدای یگانه ی ایرانیان، به گروه پروردگاران آریایی، که هنوز در هندوستان مقام الوهیت آنها محفوظ است، داغ باطل زد، و دیو را که نزد آنان به معنی خداست غول و گمراه کننده خواند. از آن پس در ایران زمین خدا پرست موسوم شد به مزدیسنا، و پیرو دین باطل و مُشرک «دیویسنا» خوانده شد.
اشوزرتشت آنجا که به برگزیدگی خود اشاره می نماید، اهورامزدا برگزیننده ی خود- را با این صفات یاد می کند: آفریننده ی زمین و آسمان؛ کسی که همیشه بوده و می خواهد بود، کسی که از همه چیز آگاه و همه را بیناست. در دنیای آن روز تصور این مفهوم دشوار بود که یک خدا به تنهایی بتواند به این همه کارهای مهم برسد. اسمانی با این بزرگی، زمینی با این پهنا، کوههای بلند و دریاهای فراخ، جانوران و بشر و گیاهان و.... تیره های گوناگون آریایی پیش از زرتشت آنچه را که در نظرشان سودمند بود، مثل آب و آتش، یا با شکوه و زیبا بود، مثل خورشید و ماه، جمله را خدایی دانسته و به شکرانه بخشایش و برکاتی که از این قوای طبیعت به آنان می رسید بدانها سجده می بردند. همچنین از قوای دیگر طبیعت که در بیم و هراس بودند و بسا از آنها آسیب و گزند می دیدند، مثل رعد و برق و غیره، هر یک را جداگانه پروردگار غضب آلودی تصور نموده و برای فرونشاندن قهر و خشم آنان تضرّع و زاری می کردند و فدیه و قربانی می آوردند. زرتشت به قوم خود گفت: آنچه در بالا و پایین است جمله را یک آفریننده و سازنده است و جز او شایسته ی ستایش نیست، و آنچه مایه رنج و آسیب تست با آن بستیز. جنس زشت و ستمکار، از فدیه و تضرّع تو خوب نگردد، نسبت به نیک، نیکی به جا آور و نسبت به بد کینه ورز. چنان کن که بدی از جهان برخاسته، نابود گردد و سراسر جهان را خوبی فرا گیرد:
«تو باید آن کسی را با ستایش پارسایی خود بستایی که همیشه مزدا اهورا نام دارد.» (3)
و در جای دیگر می گوید:
«کسی که بر ضدّ دروغپرست با زبان و اندیشه و دست ستیز می کند، خشنودی مزدای اهورا به جا آورد.»(4)
درباره ی نامهای اهورا مزدا همچنین گفته می شود که این نامها برای مردم گراینده، بهترین وسیله جهت نیل به پاکی و پارسایی است و دانستن و به یاد داشتن این نامها، و به هنگام سختی یاد کردنشان سبب گشادگی و صفای دل و زدوده شدن گرفتاریها و راندن نیروهای شر می شود.
در بند 15- 12 هرمزدیشت، اهورامزدا صفات و اسماء خداوند گاری را به زرتشت الهام کرده اینگونه بر می شمرد:
منم دانا- منم روح القدس، تندرستی بخش نام من است، راهبر نام من است، بزرگترین راهبر نام من است، اهورا نام من است، مزدا فرهمند، فرهمندترین، پاکی، پاکترین (اشوه)، بینا، دوراندیش، دور اندیش ترین، پشتیبان، نگهبان، دادار، پاسبان، پروردگار، آگاه، آگاهترین، سعادت بخش، مانتره سعادت، شهریار، بزرگترین شهریار، آفریدگار بزرگ، [این همه] نام من است و این است همه ی نامهای من. آنگاه در بندهای بعدی گفته می شود که توجه به این نامه است که مردم را از گزندهای اهریمنی محافظت و راهنمایی می کند. در بند 1 و 2 هرمزدیشت اشو زرتشت از اهورامزدا پرسشهایی می کند که چنین پاسخ می شنود:
ای پستیمان زردتشت اسم ما و امشاسپندان در کلام مقدس، قادرتر، پیروزمند، بلند رتبه تر، برای روز واپسین مؤثرتر است. توجه به مفاهیم اهورامزدا و صفات، نامها و پرتوهای او در گاتها و بخشهای دیگر اوستا، روشن می کند که: وی دانای کامل است و آگاه از رویداد های گذشته و آینده. آهنگی جز برای راستی و درستی و نیکی ندارد. وجودش ازلی است و ابدی. آنچه آفریده از وجود او خارج نیست و چون بشر را آفریده، او را آزاد گذاشت تا راه راست را برگزیند و یا از زمره ی کجروان شود، اما او خود با تمام نیرو در گسترش راستی و راه نیک کوشش می کند.(5)
نیروهای معنوی- جهان پر از نیروی معنوی است که باعث اقوام و دوام مادیات و جسمانیات می شود. این نیروها ایزد (فرشته)، ملائکه و امشاسپند می گویند. این نیروها روی هم رفته بر دو قسمت تقسیم می شوند: کلی و جریی.
نیروی کلی همانهایی هستند که به نام شش امشسپند یا مهین فرشتگان ذکر شده اند و اهورمزدا قادر مطلق در رأس آنها قرار گرفته است. این نیروهای شش گانه مأمور حفظ و انتظام امور عالم وجود می باشند. قسمت دوم نیروهای هر یک از مخلوقات جزیی است به طور جداگانه، مثلاً آفتاب و ماه، هر یک از ستارگان و هر یک از حیوانات و درختان و سایر اجزاء عالم وجود، نیروی بخصوصی دارند که حافظ و مربّی آنهاست. این نیروی جزیی که ایزدان نامیده می شوند از نیروهای کلی منشعب شده اند. نیروهای کلی که به امشاسپندان موسومند، نیروهای مجرّد و معنوی هستند که در تمام ذرّات مخلوقات، وجود دارند و در واقع روح هستی و فروهر عالم وجود می باشند. که آنها را حفظ و نگهداری میکنند و رشد و ترقی می دهند.
امشاسپندان (مهین فرشتگان)- اَمشاسپَند یا اَمیشَه سپِنَتَه. این واژه از دو جزء اِمشَه به معنی جاودانگی و بیمرگ (صورت دیگر آن امر است) و سپنته به معنی مقدس و پاک و بی آلایش ترکیب یافته که معنی آن می شود «مقدسان بی مرگ» و یا «جاودانان پاک». امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدایند. شش امشاسپند یا مقرّب درگاه اهورامزدا عبارتند از: بهمن، اشَه، وهمیشَته، خَشتَرَ وییریه، سپنتا آرمینی، هَه اُروَتات و اَمِرِتات. این از خصایص دینی زرتشتی است که هر یک از صفات خداوند، یکی از ایزدان نگهبان جنس بشر است. در یسنای 47، در بند اول و دوم، صفت هر هفت امشاسپند ذکر شده است:
««مزدا اهوره» با «شهریاری مینوی» و «آرمَیتی» خویش، کسی را که با «بهترین منش» و گفتار و کردار بد «سپندَمینو» و «اشَه» بپیوندد، «رسایی» و «جاودانگی» خواهد بخشید. کسی که در پرتو «سپندترین مینو» بهترین [روش را دارد] و زبانش گویای «منش نیک»[او]ست و دستهایش کردارهای «آرمیتی» را می ورزد، تنها یک اندیشه [دارد]: «مزدا» پدر «اشه» است.» (6)
 اسطوره شناسی ایران باستان
و در یسنای 51 بند 7 آمده است:
«ای مزدا! ای کسی که ستواران و آب و گیاه و جاودانی [امرتان] و مال [هروتات] آفریدی، از خرد مقدّس [سپنت مینو] و به واسطه ی و هُومنا[بهمن] به من قوهّ پایداری بخش.» (7)
این امشاسپندان واسطه ای هستند برای اینکه انسان بتواند در این جهان خاکی با پروردگار خویش که نور مطلق است در رابطه باشد. از این رو برای آنان دو جنبه قائل شده اند، یک وجه لاهوتی و یک صورت ناسوتی. آنچه در عالم کون و وجود می گذرد جملگی به دستیاری اینها صورت می پذیرد. آنان اجرا کنندگان مشیّت و اراده ی خداوندی و وزیران پادشاه حقیقی هستند. چیزی که در امشاسپندان به ویژه قابل دقت است آن هفت تن بودن آنان است، عددی که از زمانهای قدیم در میان اقوام آریایی و سامّی مقدّس بوده است و شواهد زیادی مانند هفت بوم، هفت کشور، هفت طبقه ی زمین، هفت اقلیم، هفت هایتی و خیلی جهات دیگر. (8) بعدها یهودیان نیز هفت فرشتگان خود را از روی سبعه سیّاره بابل ترتیب داده فرمانروایی هر یک از روزهای هفته را به یکی از آن ها برگزار کرده اند.(9)
«تاراپوروالا» فروزه های پروردگار را به دو گروه سه تایی بخش می کند و این گروهها را با جنس خود متمایز می شمارد. در طرح او، نخستین سه فروزه (یعنی «اَشَه و هیشته»، «هومنه» و «[شترَه و ییریه») نرینه و دومین سه فروزه (یعنی «سپنت َ آرمیتی»، «هروَتات» و «اَمِرِه تاتَ) مادینه اند.
این گروهها به ترتیب نمایشگر جنبه های پدری و مادری آفریدگار جهان نسبت به هستی و آفرینش اند؛ از جنبه ی پدر- خدایی، اردیبهشت، نماد راستی و نیکوکاری و اراده و خواست و اندیشه ی آفریدگار است که در سراسر جهان هستی روان و پویاست و آدمی با پیمودن راه دانش و آموزش و کاربندی اندیشه، می تواند بدان دست یابد. «بهمن» نماد اندیشه و منش نیک و آگاهی و آموزش آفریدگار است و آدمی می تواند از راه مهرورزی به همه ی پدیدارهای نیک آفرینش، بدان برسد. «شهریور» نماد کار و نیروی آفرینش و توان چیرگی بر جهان هستی در وجود آفریدگار است و آدمی با یافتن جای ویژه ی خود، در گسترش هستی و خدمت به نیروهای نیکی و روشنایی می تواند بدین نماد بپوندد.
سه فروزه ی اول، صفتهای اهورامزدا را به عنوان آفریدگار «روان» و سه فروزه ی دوم، ویژگیهای او را به عنوان آفریدگار «ماده» نمایش می دهند.
آدمی «اردیبهشت»، «بهمن» و «شهریور» را به ترتیب از راه «دانش»، «مهرورزی» و «خدمتگذاری» ادراک می کند. این سه، با «سر» و «دل» و «دست» آدمی پیوند دارد. اما برای پیوستن به «اهورمزدا» و دریافت کامل او، باید دانش اندوخته ی آدمی با مهر و شور زندگی در آمیزد و گلهای شکوفان این آمیزش، به گونه ی خدمتگذاری به بشریّت به بار آید. تنها در آن حالت است که رهروان این راه به ایمان استوار «سپندارمذ» و کمال «خرداد» و جاودانگی «امرداد» می پیوندد.(10)
از آنچه گفته شد دایره ای پدید می آید که می توان آن را دایره ی کمال خواند. شکل زیر نمایانگر این دایره است.(11)

دایره کمال (1-1)

معرف امشاسپندان

اشه و هیشته (اردیبهشت)- جزء اول این کلمه (اشه) به معنی راستی و درستی، تقدس، قانون و آیین ایزدی، پاکی و... است، جزء دیگر این واژه که وَهیشت باشد صفت تفصیلی به معنی بهتر و بهترین امت. بهشت فارسی به معنی فردوس از همین کلمه می باشد. پس معنی اردیبهشت بهترین راستی و درستی است.
اردیبهشت درعالم روحانی، نماینده ی صفت راستی و پاکی و تقدس اهورامزدا است و درعالم مادی نگهبانی کلیه ی آتشهای روی زمین به او سپرده شده است. سومین یشت، مختص به این امشاسپند است و دومین ماه بهار و سومین روز ماه نامزد به اردیبهشت. در روز سوم اردیبهشت ماه به واسطه ی اتفاق اسم روز و ماه در ایران قدیم جشنی می گرفته اند موسوم به اردیبهشتگان. به قول بندهش گل مرزنگوش یا مرزنجوش مخصوص به اوست. مرزنجوش گل ریز و سفید و مایل به سرخی دارد و گل آن مانند خود گیاه خوشبو است. ایزدهای آذر و سروش و بهرام از همکاران و یاران امشاسپند اردیبهشت شمرده می شوند. ایندرا که به قول بندهش و دینکرد دیو فریفتار و گمراه کننده است هَمَستار و دشمن بزرگ اردیبهشت محسوب می شود. اردیبهشت قابل احترام و نیایش و گرامی شمردنی است. در باره ی اردیبهشت، مؤلف «برهان قاطع» چنین آرد: «معنی ترکیبی این لغت به معنی «مانند بهشت» باشد چه ارد به معنی شبیه و مانند آمده است و چون این ماه وسط فصل بهار است و نباتات در غایت نشو و نما و گلها و ریاحین تمام شکفته و هوا درنباتات در غایت نشو ونما و گلها و ریاحین تمام شکفته و هوا در نهایت اعتدال، بنابراین اردیبهشت خوانند. و هم نیک است، در روز اردیبهشت به معبد و آتشکده رفتن و از بزرگان حاجت خواستن و به نبرد و کارزار دشمن رفتن.» مؤلّف برهان، آرد که اردیبهشت همچنین نام امشاسپندی است که محافظت کوهها کند و او را موکل بر بیماری و شفا نیز گویند، و در روایت است که خداوند آدم و حوا را در این روز از بهشت بیرون کرد و لباس بهشت از ایشان کند.
هومن (بهمن)- این واژه مرکب از دو جزء «وهو» به معنی خوب و نیک، و مَنه از ریشه ی من که به معنی اندیشیدن و شناختن و به یاد آوردن و دریافتن است. «و همن» یا نهاد پاک و منش نیک، نخستین آفریده ی اهورامزدا است و یکی از مهین ایزدان مزدیسناست و در عالم روحانی مظهر اندیشه ی نیک و خرد و دانایی خداوند است. انسان را از عقل و تدبیر بهره بخشد و او را به آفریدگار نزدیک کند. بهمن همان ایزد بزرگ (امشاسپند) است که در خواب، روحِ زرتشت را به پیشگاه جلال اهورایی راهنمایی کرد. یکی از وظایف مهم بهمن این است که به انسان گفتار نیک تعلیم می دهد و از ژاژگوئی و هرزه سرایی باز می دارد. خروس که از مرغکان مقدس به شمار می رود و در سپیده دم با بانگ خویش دیو ظلمت را رانده، مردم را به برخاستن و عبادت و کشت و کار می خواند ویژه ی بهمن است. در میان گلها، یاسمین سفید هم از آن وَهمن است. چنانکه آمده هر یک از امشاسپندان را دو جنبه است. روحانی و جسمانی، در عالم مادّی حفاظت و پرستاری مخلوقات اهورامزدا سپرده به آنان است. همه ی جانوران سودمند به حمایت بهمن سپرده شده اند و کشتار زندبار در بهمن روز منع شده است. دومین ماه زمستان که یازدهمین ماه سال باشد موسوم است به بهمن. و نیز دومین روز ماه منسوب به اوست. به واسطه ی این توافق اسمی، در قدیم در این روز، جشنی بوده به اسم بهمنگان یا بهمنجه. ایزدهای ماه و گوش و رام از همکاران بهمن می باشند، در این چهار روز نباید گوسفند کشتار کرد و گوشت خورد. همچنین «اکه منه» یعنی بدمنش یا زشت نهاد دشمن بزرگ و رقیب بهمن است. در سیروزه ی کوچک، بهمن چنین توصیف شده.(12)
«روز بهمن آشتی پیروزگر که سر آمد [دیدبان] آفریدگان دیگر است. دانش فطری مزدا داده دانش اکتسابی مزدا داده.» (13)
خَشتَرَهَ و یریَه (شهریور)- جزء اول این واژه به معنی شهریاری و مملکت آمده است. کلمه ی شهر از خشتر آمده. در قدیم نیز از خود کلمه ی شهر مملکت اراده می شد. جزء دوم این کلمه صفت است به معنی آرزو شده و از ور مشتق شده. شهریور را به کشور آرزو شده یا سلطنت مطلوب می توان ترجمه کرد. بسا در اوستا از شهریور کشور جاودانی اهورامزدا، سرزمین فنا ناپذیر و بهشت برین اراده گردیده؛ آنجا که مقام خود اهورا و ایزدان است و انسان باید چنان زندگی کند که پس از مرگ شایسته ی این مملکت گردد. شهریور یکی از امشاسپندان است و در عالم روحانی نماینده ی سلطنت ایزدی و وفرّ که اقتدار خداوند و شهریاری مطلقه اهورامزدا است. در جهان مادّی نگهدار فلزات است. در میان امشاسپندان، مقام دوم را دارد (پس از بهمن). از اوست فر و پیروزی پادشاهان دادگر. چون نگهبانی فلزات با اوست از این رو او را دستگیر فقرا و ایزد رحم و مروّت خوانده اند. گاهی هم در اوستا از کلمه ی شهریور، فلز اراده شده است. در روایت پهلوی آمده است شهریور آزرده و دلتنگ می شود از کسی که سیم و زر را به کار اندازد. و یا بگذارد که زنگ زند. ششمین ماه سال و چهارمین روز ماه موسوم است به شهریور. روز شهریور در شهریور ماه، جشنی بوده است موسوم به شهریورگان که به قولی آن را آذرجشن می گفتند. به قول بندهش، ریحان (اسپرغم) مختص به شهریور است، ایزد مهر و آسمان و انیران از یاران و همکاران شهریور شمرده می شوند. دیو سؤرو (دیو سلطنت بد و آشوب و مستی) رقیب و دشمن بزرگ شهریور است. در دو سروزه ی بزگ و کوچک همچنین از ارتباط نیازمندان با امشاسپند شهریور سخن به میان آمده وگفته شده است: (14)
«شهریور» امشاسپند را می ستاییم. فلزّ گداخته را می ستاییم.
آمرزگار پناه بخش درویشان را می ستاییم.»(15)
هورتات(خُرداد)- نام روز ششم ماه و ماه سوم سال و یکی از امشاسپندان است. ایزدان تشتر و باد و فروردین از همکاران خرداد می باشند. غالباً با امشاسپند امرداد یکجا در اوستا یاد شده است. خرداد نماینده ی رسایی و کمال اهورامزدا است و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است. از واژه ی خرداد، مانند نامهای امشاسپندان و ایزدان دیگر، گاهی در اوستا معنی آن، که رسایی وکمال است اراده می شود گاهی خود آن ایزد. صورت اوستایی واژه ی خرداد هئوروتات است هئورو صفت است به معنی رسا، همه، درست، تمام و کمال، و جزء دوم یعنی داد یا دات به معنی قانون و عدل و داد ارتباطی ندارد بلکه پسوند است که به انجام برخی از واژه ها مانند ارشتات (راستی) و تات (درستی) و اُپَرَتات (برتری) می پیوندد. نام رقیب و همسایه هروتات تئرو Tauru است. در بندهش تاریچ نامیده می شود و دیو تشنگی است. گل مخصوص این امشاسپند سوسن است. روز خرداد از ماه خرداد موسوم به جشن خردادگان است. همچنین در سنت، در باره ی اهمیت روز خرداد آمده است که حضرت زرتشت در خرداد روز از فروردین ماه تولّد یافته ودر این روز مبعوث زرتشت در خرداد روز از فروردین ماه تولّد یافته و در این روز مبعوث شده است و در این روز گشتاسب دین پذیرفته است و در این روز رستاخیز به وقوع خواهد پیوست.(16)
امِرِتات (مرداد)- (اَمِرِتات) نام هفتمین روز و پنجمین ماه زرتشتیان است. این واژه به غلط مرداد یعنی مرگ و مردن خوانده شده در صورتی که صحیح آن امرداد یعنی جاودانگی و بیمرگی است.این واژه مشتق از سه جزء است که اوّلی حرف نفی اَ، دومی از ریشه ی مَر به معنی مردن و جزء سوم تات پسوند است.(ا+ مر+ تات)
در ادبیات مزدیسنا، امرتات نام یکی از امشاسپندان است که نگهبانی نباتات با اوست و همیشه با امشاسپند هه اُروتات یا خرداد، نگهبان آب، همراه است. در مزدیسنا، شخص باید به صفت، ات مشخصه ی پنج امشاسپند دیگر که عبارتند از نیک اندیشی، صلح و سازش، راستی و درستی، فروتنی و محبت به همنوع، تأمین آسایش افراد بشر بوسیله ی برقرار ساختن حکومت آسمانی و تأمین صحت و تندرستی، مجهّز باشد، تا بتواند درجه ی کمال که مطلوب همه و از خصایص امرداد است نائل گردد. امشاسپند امرداد وخرداد از لحاظ معنوی مظهر کمال و جاودانگی اهورامزدا هستند. اهورامزدا خوشی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی بخشد که در دنیا اندیشه و گفتار و کردارش بر طبق آیین مقدس بوده است.
روز هفتم از ماه امرداد که با این ماه همنام است جشن امردادگان می باشد که در قدیم جشن می گرفته اند. ایزد رشن و اشتاد و زامیاد از یاران و همکاران امرداد شمرده می شوند و دیو زئیرک که در بندهش زاریچ نامیده می شود و دیو گرسنگی است هیستار و رقیب این امشاسپند است. گل چمبک (زنبق) از آن امرداد است.(17) امرداد در ستایش سیروزه:
«ستایم و خوانم دادار هرمزد رایومند فرهمند و امشاسپندان را. سپاس دارم از دادار به افزونی بخش، مهست مینوان و گیتیان، کش فراز آفرید تو، امرداد را کت گیتی است «اُورور» بخشنده ی بسیار تخم بسیار خوارم، بسیار گون شکوفه که دارش و پرورش گیتیان است».(18)
سپنت آرمیتی(سپندارمذ) در ایئوسیروثریمگاه، بند 9 که در باره ی زن و کدبانوی پاک صحبت شده چنین آمده:
«زن پاکدین را می ستاییم که فزون خوب اندیشد، فزون خوب گوید، فزون خوب رفتار کند که خوب آموخته و فرمانبردار سرور (شوهر) است؛ پاکدینی مانند سپندارمذ».
بنابراین زن نیک آموزش دیده و پارسا و فرمانبردار شوهر به سپندارمذ که یکی از امشاسپندان است تشبیه گردیده. سپندارمذ که یکی از امشاسپندان جاودان مؤنّث است، مظهر محبت و خلوص و فروتنی و پارسایی اهورامزدا است و در عالم مادّی نگهبانی زمین و زنان نیک با اوست. آرمینی مرکّب است از واژه های اَرِم به معنی درست و مناسب و بایسته، و مییتی به معنی اندیشیدن و به معنای محبت، خلوص، فروتنی، پارسایی و پرهیزگاری هم آمده است. سپنتَ نیز صفت و به معنی مقدس است. سپندارمذ در عالم معنوی مظهر محبت و بردباری و تواضع اهورامزدا و در جهان جسمانی، ایزدی است موکل بر زمین. و به همین مناسبت او را مؤنّث دانسته و دختر اهورامزدا خوانده اند. سپندارمذ موظف است همواره زمین را خرم و آباد و بارور نگاه دارد. هر که به کشت و کار بپردازد و خاکی را آباد کند خشنودی سپندارمذ را فراهم کرده است. کلیه ی خشنودی و آسایش در روی زمین سپرده به دست اوست. مانند خود زمین، این ایزد، شکیبا و بردبار است؛ و به ویژه مظهر وفا و اطاعت و صلح و سازش است، ایزدان آبان و دین و آراد از همکاران و یاران او شمرده می شوند. دیو ناخشنودی و خیره سری، ترومییتی، همستار یا رقیب و دشمن بزرگ سپندرامذ محسوب می شود. پنجمین روز ماه و آخرین ماه سال موسوم است به سپندارمذ. در ایران قدیم در این روز جشن می گرفته اند.(اسپندار جشن) به قول ابوریحان بیرونی این جشن به زنان تخصیص داشته و از شوهران خود هدیه دریافت می کردند از این رو به جشن مرد گیران معروف بوده است. بیدمشک، گل مخصوص سپندارمذ می باشد. در روز سپندارمذ نیک است رخت تو پوشیدن و درخت نشاندن.(19) در ستیاش سیروزه، آمده است:
«سپاس دارم دادار هرمزد، کش فراز آفرید تو سپندارمذ مینوی افزونی بخش و با کمال اندیشه، کت گیتی زمین نیک آفریده ی پر بر و یاری دهنده است و همه مردم گیتی، چه پاک و چه دروند، بر آن زندگی می کنند.» (20)
این امشاسپند به لحاظ ارتباطش با زمین در این جستار از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اما به غیر از امشاسپندان که مهین ایزدان هستند ایزدان دیگری نیز وجود دارند که در بردارنده ی نیروهای جزیی معنوی هستند. در این فصل، مشخصات تعدادی از این ایزدان را که نامشان بیشتر در این جستار تکرار می شود بیان می کنیم.
اردویسورناهید- اسم کامل ایزد آب در اوستا اردوی سوراناهیت آمده است. این اسم مرکب از سه کلمه است که هر سه کلمه اصلاً صفت بوده است. جزء اول، رادوی از کلمه ی اَرِد به معنی بالا بردن و بالیدن مشتق شده. و در اوستا اسم رودی است. جزء دوم سور، صفت و به معنی قوی و قادر است. جزء سوم، اناهیت خود مرکّب از پسوندا + صفت آهیت (عیب، ناپاکی) است که در مجموع بی عیب و آلایش و پاک معنی می دهد. از آنچه گذشت اردوسیوراناهید مجموعاً به معنی رود قوی پاک یا آب توانای بی آلایش می باشد. اردویسورناهید اسم رودی نیز هست و آن طوری که این رود در اوستا تعریف شده است باید آن را یک آب مینوی تصور کرد چه آن رودی است به گستردگی تمام آبهای روی زمین که از فراز کوه هوگر به دریای فراخکرت فرو ریزد و اقیانوش را به جوش و خروش در اورد. ناهید زنی است جوان وخوش اندام و بلند بالا و برومند و زیبا چهره، آزاده و نیکوسرشت، بازوان سفید وی به ستبری شانه ی اسبی است با سینه های برآمده و کمربند تنگ در میان، بسته در بالای گردونه ی خویش، مهار چهار اسب یک رنگ و یک قد را دست گرفته، می راند. اسبهای گردونه ی وی عبارت است از باد و ابر و باران و ژاله. ناهید با جواهرات آراسته، تاجی زرین بر سر دارد و به شکل چرخی که در آن صد گوهر نور پاش نصب است و از اطراف آن نوارهای پر چین آویخته. طوقی زرین دور گردن، و گوشواره های چهار گوشه در گوش دارد. کفش های درخشان را در پاهای خود با بندهای زرین محکم بسته، جبّه ای از پوست سی ببر بر تن کرده، جامه ی زرین پرچین در برکرده در بلندترین طبقه ی آسمان آرام دارد و به فرمان پروردگار از فراز آسمان باران وبرف و تگرگ و ژاله فرو می بارد. از اثر استغاثه ی پارسایان و پرهیزگاران از فلک ستارگان یا از بلندترین قله ی کوه هگر به سوی نشیب بشتابد. و نطفه ی مردان و مشیمه ی زنان را پاک کند. او زایش زنان را آسان کند. شیر را تصفیه کند و به گله و رمه بیفزاید، سراسر کشور از پرتو او از خوشی و نعمت و ثروت برخوردار گردد.
دئنا- در اوستا به معنی دین و آیین و یکی از ارواح انسانی است که در پهلوی و فارسی دین گوییم. دین همواره به معنی کیش و آیین نیست. بلکه غالباً به معنی وجدان و حسّ روحانی و ایزدی انسان است، این نیروی ایزدی مستقل از جسم فناناپذیر است و او را آغاز و انجامی نیست. این قوه را آفریدگار در باطن انسان به ودیعه گذاشت تا هماره او را از نیکی و بدی عملش آگاه سازد. اثر عمل این قوه منوط به این است که انسان به این آواز باطنی گوش فرا دهد و تمجید و توبیخ آن را بشنود. اگر انسان آواز دین یا وجدان را نشنید و مرتکب جرمی گردید از آن گناه، دامن قدسی این قوّه ایزدی آلوده و ناپاکی نگردد. مگر آنکه از معصیت و جرم افسرده و اندوهگین گشته، به آسمان عروج می کند. از مرگ و زوال نیز خللی به جنبه ی جاودانی آن نمی رسد.
پس از درگذشتن انسان، دین را در جهان دیگر، به روان او نفوذ و تسلطی است. در سرپل چینود، دین به صورت دوشیزه ی زیبا و درخشانی به روان پاک و پارسا رو کند و بدو گوید: (21)
«اندیشه و گفتار و کردار نیک تو مرا بیافرید. منم پیکر اعمال نیک و منم صورت خدا پرستی و پرهیزگاری تو».(22)
همچنین به روان گنهکار به صورت پتیاره و زشتی در آمده (عفریت) اعمال ناصواب او را از هیکل منفور و ناموزون خویش در پیش چشم او مجسم می سازد.
چیستی- ایزد علم و معرفت است و ترکیب دیگری است از چیستا که آن هم ایزد دانش است. هر دو ایزد مؤنّث تصوّر شده اند. چیستی در ترجمه ی پهلوی فرزانک شده است. چیستا و چیستی گذشته از اینکه ایزد، اراده شده اند، بسا در اوستا به معنی دانش و علم آمده اند.
اسم جوانترین دختر زردشت، پوروچیستا، از همین کلمه ترکیب یافته و به معنی بسیار دانا و پردان می باشد.(23)
جاندار پندار هستی- مطابق آموزه های اوستایی تمام آنچه در هستی است از جماد و نبات و انسان همه دارای روح و روان هستند. این مطلب در بندهش اینگونه بیان شده است:
«نخست از مینوان هرمزد است. او از جهان مادّی بن مردم را به خویش گرفت. او مرد را به پنج بخش فراز آفرید: تن، جان، روان، آئینه و فروهر؛ چون تن، آن که ماده است؛ جان، آن که با باد پیوسته، دم آوردن و بردن، روان، آنکه با بوی در تن است: شنود، بیند و گوید و داند؛ آینه، آن که به خورشید پایه ایستد، و فروهر که آن که پیش هرمزد خدای است. دیگر از مینوان بهمن است. او از آفرینش مادی، انواع گوسپند را به خویش پذیرفت. او گوسپند را به پنج بخش فراز آفرید: تن، جان، روان، آینه و مینو.»(24)
مینو- بهشت، فردوس، در پهلوی این واژه مینوک و صورت اوستایی آن مَئینیو به معنی روان، خرد، روح آمده است. مینوان جمع مینو به معنی بهشتیان، روحانیون آمده؛ و مینوی یعنی روحانی و معنوی در اوستا از دو جهان یعنی جهان مادی و جهان مینوی و نیز از ایزدان مینوی و ایزدان جهان سخن رفته و اهورامزدا در سر ایزدان مینوی و زرتشت در سر ایزدان جهانی جای دارند.(25)
فروهر- یکی از پنج قوای باطنی است که به معنی حافظ و نگهبان می باشد. در فصل اول بندهش در بند 8 آمده است که پیش از آفرینش عالم مادی، اهورامزدا عالم فروشی را بیافرید؛ یعنی آنچه بایستی در دنیا ترکیب مادی گیرد، از انسان و جانور و گیاه و غیره، پیش از آن، صور معنوی آنها موجود بوده است. عالم فروشی مدت سه هزار سال طول کشید، پس از انقضای این دوره ی روحانی، از روی صور روحانی فروشی ها، گیتی با به آنچه در آن است ساخته شد و آنچه بعدها پا به دایره ی وجود خواهد گذاشت نیز از همین صور معنوی پدیدار خواهد شد. آخرین فروهری که به زمین فرود خواهد آمد فروهر سوشیانت، موعود مزدیسناست که پس از آن آخرالزمان است. فروهر، موظف است از وقتی که نطفه بسته می شود تا دم مرگ او را محافظت کند. فروهر آدمی پس از مرگ به عالم بالا می رود ولی با صورت جسمانی ترک علاقه نمی کند. فروهر غیر از روان است. روان مسئول اعمال انسان و کیفر پذیر است ولی فروهر همچنان پاک می ماند. عملیات فروهرها مشخص به عالم مادی و جهان خاکی نیست، عالم بالا و مینوی نیز از یاری فروهرها بی نیاز نیست. در بندهای اول فروردین یشت، اهورامزدا به پیغمبرش می گوید:
«ای زرتشت، فروهرهای پاکان در کار آفرینش مرا یاری کردند، از پرتو فر و شکوه آنهاست که من آسمان و زمین و آنچه را در روی آن است نگه می دارم و اینچنین خواهد بود. تا دامنه ی رستاخیز، روزی که مردگان را برانگیزم و استخوان و گوشت و اعضا و احشاء و موی آنان را دگر باره به هم بپیوندم.» (26)
فروهرها در قّوه و قدرت با هم مساوی نیستند؛ فروهرهای نخستین آموزگاران دین، قویترین شمرده شده اند و پس از آن فروهرهایی که هنوز به قالب جسمانی در نیامده اند و آن فروهای سوشیانسهایی است که از ظهور خویش به جهان، جان نو می دهند. اهورامزدا انسان را از روی صُوَر روحانی عالم پاک فروهر (فروشی) بیافرید و او را پاک و بی آلایش ساخت. اوصاف رذیله که آیینه ضمیر وی را کدر ساخته، یا وی را به آفات و مصائب مبتلی کرده، از اثر وسوسه و ضربتِ نیروی اهریمنی است، ولی آن جنبه ی ایزدی و آن روح عالم مینوی، فروهر نام دارد و در باطن وی به ودیعه گذاشته شده. گردِ آلایش به خود نپذیرفته پس از جدا شدن روان از کالبد دگر باره به سوی عالم بالا، از همان جایی که فرود آمده باز گردد.(27)
اوروَن (روان)- روح، روان. در پهلوی رووان در بند 9 از هات 33، از روانهای اشماسپندان خرداد و امرداد، ودر بند 2 از هات 45 از روان مینویان سخن رفته است.در گاتها بسا از روان پس از مرگ سخن رفته. در خیلی از بندهای گاتها به خوبی پیداست که روان در دین زردشت جاودانی است. در روز واپسین، روانهای مردمانی که در گیتی نیکوکار بوده اند، در بهشت در آیند و روانهای گناهکاران به دوزخ روند. در بندهای دیگر اوستا روان، یکی از نیروهای پنجگانه ی مردمی شمرده شده که عبارتند از: نخست اَهو (جان) دوم دَئینا(دین) سوم بئوذ(دراکه) چهارم اُروَن (روان پنجم فروشی (فره وَهَر) (28)
آسمان- در اوستا اَسمَنَ آمده و به معنی سنگین است. ریشه ی آن کلمه ی اَسَمَن و اَسَن که د راوستا و سانسکریت به معنی سنگ است چون در قدیم آسمان را بسان سنگی می پنداشته اند. آس به معنی سنگ در زبان فارسی کنونی باقیمانده ی آن لغت است. روز بیست و هفتم هر ماه، آسمان نامیده می شود. آسمان مانند زمین در مزدیسنا مقدس است و هر دو در اوستا یکجا نامیده شده اند. بسا از آسمان و زمین ایزدانی اراده شده که به نگهبانی زمینی و خاک گماشته شده اند. در مینو (جهان روحانی، نامرئی) فروهرها یا فره وشی ها، اورمزد را یاری می دهند تا آسمان را از زمین جدا نگاه دارد. اما در جهان گیتی (مادّی، مرئی) آسمان را چیزی نگه نمی دارد و به این جهت با صفات «بی ستون» توصیف شده است و جوهر مینوی آسمان در دینکرد، «وای» (هوای) مینوی دانسته شده است. بنابر معتقدات قدیمی و روایات پهلوی، آسمان دارای چهار طبقه بوده که به ترتیب نزدیکی آنها به زمین عبارت بوده اند از: پایگاه ستارگان، پایگاه ماه، پایگاه خورشید و پایگاه روشنی بی پایان (بهشت). گاهی پایگاه ابرها نیز بر این شمار اضافه می شده است. در ادبیات پهلوی برای اینکه شماره ی این طبقات را با تعداد خلقهای اصلی اورمزد و نیز با تعداد امشاسپندان وفق دهند- و نیز تحت تأثیر عقاید نجومی بابلی- به شش و گاهی به هفت طبقه ی آسمانی قائل شده اند. برای آسمان مینوی (وجودی غیر مرئی ومثالی) تصور شده است که در مقابل حمله ی اهریمن پایداری می کند. این مینو به مردی تشبیه شده است که کشتی (کمربند زردشتیان) بر میان بسته است. این کمربند را همان فره دین مزدیسنی می دانستند و در نظرشان ظاهراً این کمربند در آسمان به صورت کهکشان متجّلی است. (29) از ستایش سیروزه درباره ی آسمان:
«ستایم و خوانم دادار هرمزد همه نیکی و امشاسپندان را، سپاس دارم از دادار به افزونی بخش مهربان بخشاینده، کش فراز آفرید آسمان نیک کرده ی روشن شگفت گوهر شگفت نقش پر پیرایه ی مینویانه ساخته شده، که ایستد در جهان مینوی بی ستون و بی پایه و دور کرانه به فرمان هرمزد آبگون آراسته شده است که نه زیر آید و نه از بر آید از پیرامون زمین، زیر و بالایش از هر سو همسان است که دوریش از زمین به هر طرف یکسان است. پر سود و پرباری است به زمین هرمز داد.» (30)
نکته ی دیگر در باره ی آفرینش آسمان، هوّیت جنسی این پدیده است؛ در تقسیم بندی جنسی عناصر کیهان همواره آسمان مذکّر پنداشته شده و پدر گیتی خوانده می شود.
زمین- زمین است در اوستا. در پهلوی زمیک و در فارسی زمی نیز گفته شده است زمین مانند آسمان در مزدیسنا مقدس است. بسا از زمین و آسمان ایزدانی اراده شده که به نگهبانی سپهر و خاک گماشته شده اند. روز 28 ماه به اسم زمین است. ایزد زمین غالباً با صفت هوذاهِ یعنی نیک کنش یاد شده است. زمیاد یا زامیاد نیز اسم زمین است. مرکب از واژه ی زم که به معنی سرماست و پسوند یاد که معنای قبول فعل می دهد. (31) در ستایش زامیاد آمده است:
«پس از ستایش هرمزد که سپاس همه نیکوکاران به داده های هرمزد است، تو، زمین نیکو را که نگهدارنده و پروراننده ی آفریدگانی، همی ستایم. باشد که ما را خود، سود و فرهنگ و نیکی تو ارزانی شود. چون زمین و کوه و چراگاه آبمند، منبع خیر و برکت است.» (32)

پی نوشت ها :

1- zarathushtra
2- هینلز/ جان/ شناخت اساطیر ایران/ ژاله آموزگار، احمد تفضلی/ نشر چشمه/ تهران/ 1373/ 14- 11.
3- یسنا، بخشی از کتاب اوستا/ تفسیر و تألیف ابراهیم پور دادوود/ انتشارات اساطیر/ تهران/ 1380/ هات 45/ بند 1
4- همان/ هات 33/ بند 2
5- اوشیدری/ جهانگیر/ دانشنامه ی مزدیسنا و واژه نامه ی توضیحی آیین زرتشت/ نشر مرکز/ تهران/ 1378/ 24- 21.
6- یسنا/ هات 47/ بند 2 و 1
7- همان/ هات 51/ بند 7
8- دانشنامه ی مزدیسنا/ ذیل کلمه ی امشاسپند
9- یشتها/ تفسیر و تألیف ابراهیم پور داوود/ انتشارات اساطیر/ تهران/ 1377/ جلد 1/ 74.
10و 11- اوستا، کهن ترین سروده های ایرانیان/ گزارش و پژوهش جلیل دو ستخواه/ انتشارات مروارید/ تهران/ 1377/ سی و هشت و سی ونه.
12- دانشنامه ی مزدیسنا/ 23و 22.
13- خرده اوستا/ تفسیر و تألیف ابراهیم پور داوود/ انتشارات اساطیر/ تهران/ 1380/ سی روزی بزرگ/ بند 2.
14- دانشنامه ی مزدیسنا/ 50- 349.
15- سی روزی بزرگ/ بند 4.
16- دانشنامه ی مزدیسنا/ 4- 253.
17. همان/ 2- 12.
18- سی روزی بزرگ/ بند 7.
19- دانشنامه ی مزدیسنا/ 18- 317.
20- سی روزی بزرگ/ بند 5.
21- دانشنامه ی مزدیسنا/ 2- 91.
22- یشتها/ هادخت نسک/ بند 11.
23- دانشنامه ی مزدیسنا/ 244
24- بندهش/ 9- 48.
25- دانشنامه ی مزدیسنا/ 466.
26- یشتها/ فروردین یشت/ بند 2.
27- دانشنامه ی مزدیسنا/ 375.
28- دانشنامه ی مزدیسنا/ 139.
29- همان/ 109.
30- سی روزی بزرگ/ بند 27.
31- دانشنامه ی مزدیسنا/ 306.
32- سی روزی بزرگ/ بند 28.

منبع مقاله: سرخوش، فائقه؛ (1389)، اسطوره‌ی آسمان و زمین زمین و آسمان در باور ایرانیان، تهران: ترفند 1389.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط