روانکاوی زمین

پیش از این گفته شد که در باور مزدسینان، عناصر بی جان (خاک، آب، آتش و...) نیز زنده و دارای روان پنداشت می شدند. یقیناً زمین نیز به عنوان یکی از مهمترین عناصر طبیعی از این قاعده مستثنی نبوده است. شواهد فراوانی حاکی
چهارشنبه، 21 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روانکاوی زمین
روانکاوی زمین

نویسنده: فائقه سرخوش




 

آنمسیم (جاندار پنداری) زمین
پیش از این گفته شد که در باور مزدسینان، عناصر بی جان (خاک، آب، آتش و...) نیز زنده و دارای روان پنداشت می شدند. یقیناً زمین نیز به عنوان یکی از مهمترین عناصر طبیعی از این قاعده مستثنی نبوده است. شواهد فراوانی حاکی از جاندار پنداری زمین در اوستا وکتب پهلوی در دست است که مهمترین آنها نسبت دادن امشاسپند سپندارمذ است به زمین مادی، این امشاسپند که فرشته ی نگهبان زمین بوده است همواره در آموزه های اوستایی دارای خصوصیاتی پنداشته شده که مجموع این خصوصیات، سپندارمتیکه (همان که مؤمن مزدایی با معنی بخشیدن آن در خود می تواند فرشته ی زمین را شهود کند) نامیده می شود و همان چیزی است که ما از آن با عنوان «روان زمین» تعبیر می کنیم. این ویژگیها به شکلی بسیار دقیق و ریزبینانه، اما پراکنده در روایات مختلف پهلوی و اوستا مطرح شده است. در این فصل این خصوصیات به صورتی منسجم تر مطرح شده و بازتاب آن در حماسه های ایرانی مورد بررسی قرار می گیرد.

سپندار مذ اولین دین پذیرفتار

یکی از برجسته ترین خصوصیات سپندارمذ که بواسطه ی آن، زمین چهره ای مینویی به خود می پذیرد مطرح شدن نام این امشاسپند در میان اورمزد و شش مهین فرشته ی دیگر به عنوان اولین فرشته ای است که دین بر او پدیدار می گردد. (در این میان ارتباط سپندارمذ با فرشته ی «دئنا» و تشابه لفظی کلمه ی «دین» به معنای «کیش» با «دین » به معنای «وجدان» نیز قابل تأمل است) درگزیده زادسپرم آمده است:
«دین مزدیسنان (در) زمانه، هنگامی که از نظم مادی به مینوچهری باز می گشت، در زمین نخست بر سپندارمذ و سپس به او مزد پیدا شد مانند فرزند پذیری مادران و باز سپردن به پدران این نیز مادری به دین بود که از طریق سپندارمذ آفریده شد، پانصد و بیست و هشت سال پیش از همپرسگی (ملاقات) زردشت».(1)
این مطلب در حماسه های ایرانی به وضوح و با اعتقاد و باور کامل مطرح شده است؛ اسدی طوسی در مقدمه ی گرشاسبنامه آنجا که در صفت طبایع چهار گانه سخن می گوید هنگامی که به توصیف زمین می رسد اینگونه می گوید:

«ولیکن چو کردی خرد رهنمون
ستایش زمین راست زیشان فزون

ره روزی از آسمان اندرست
ولیکن زمین، راه او را درست

بزرگان و پیغمبران خدای
همه بر زمین داشتند جای

هر آن صحف کز ایزد آورده اند
برو بود، هر دین که گسترده اند

زمین جای آرام هر آدمیست
همان خانه ی کردگار از زمست

بساط خدای است هر گه براز
برو شد توان نزد یزدان فراز

همو قبله هر فرشتست راست
بدان گز گلشن بود آدم چو خاست

چون جای نمازست گشتست پست
همه در نماز از برش هر چه هست

زمین قبله ی نامور مصطفی است
ازو روی برگاشتن نارواست»(2)

درقصیده ای دیگر از این شاعر حماسه سرا تحت عنوان مناظره ی مغ و مسلم نیز به بیانی مشابه می توان برخورد. در این قصیده، مغ از فضائل آتش سخن می گوید و در مقابل آن مسلمان به توصیف و تمجید زمین می پردازد.

«جواب دادم و گفتم: کنون تو فضل زمین
شنو یکایک و بر حجتم، خرد بگمار

اگر بجستن آتش، رسول گشت کلیم
هم آتش آمد کز تف زبانش کرد فکار

و گر بدو کرد ایزد ندا، به گاه خلیل
نگفت جز بزمی گاه نوح، کاب برار

زمینست قبله گه از معنی گل آدم
فرشتگانش بدون ساجد، انبیا زوّار

زمین نماز گهی شد که بینی از بر او
همه جهان به نماز خدا و استغفار

بهایمان به رکوعند و آدمی به قیام
نشسته کُه بتشهد بسجده در اشجار

زمی بساط خدا، آفتاب، شمع ویست مدام
تابان بر روی او برّ و بحار

بساط نزپی شمعست بلکه شمع مدام
زبهر روی بساط است خلق را هموار

بدید مغ که زمی به بقبلگی ز آتش
بماند حاجتش و عاجز آمد از گفتار.»(3)

سپندارمذ؛ فروتن و شکیبا- سپندارمذ با سپت آرمیئتی، مرکب از دوکلمه ی سپنت به معنای مقدس و آرمئیتی به معنای فروتنی و فداکاری است. در بندهش صفات سپندارمذ این گونه بیان شده است:
«سپندارمذ نیکوی (گله اوُ بار) کمال اندیش (راد) فراخ بین هرمزد آفریده ی پرهیزگار، او را نیکویی این که قانع است.
(او را) گله اوباری این که بدی را (که) بر سپندارمذ زمین رسد همه را بگواراد. او را کمال اندیشی این که همه ی بدی را که بدو کنند به خرسندی بپذیرد. او را رادی این که همه ی آفریدگان از او زیند.»(4)
در تواضع و فروتنی زمین همین بس که حتی امروز نیز عالی ترین حالت تواضح و فروتنی که سجود است با سائیدن سر بر زمین ابراز می شود، امثال و اشعاری که در ادبیات و فرهنگ این مرز و بوم باقی مانده است گویای این مطلب است که هر جا سخن از فروتنی به میان می آید در کنار آن نام زمین ذکر می شود. نمونه هایی از این اصطلاحات را که بازتاب نفوذ این باور در میان عامه ی مردم است می خوانیم:
زمین به دندان گرفتن: اظهار عجز و فروتنی

«فراوان پیل و گوهر نیز چندان
که صد اشتر زمین گیرد به دندان» (5)

زمین کسی بودن: کنایه از افتادگی و خضوع در مقابل او

«بدین آسمانی زمین توام
زمینم ولی درد چنین توام» (6)

زمین سایه شدن: تواضع و فروتنی

«خرامان رفت با جان پر امید
زمین سایه شده در پیش خورشید.» (7)

زمین بوسیدن: اظهار ادب و فروتنی و کرنش

«فرود آمد از تخت و کرد آفرین
تهمتن ببوسید روی زمین (8)

در میان شاعران فارسی زبان، اسدی طوسی حماسه سرا، بیش از هر شاعر دیگری عظمت الهه ی مادر (زمین) را درک کرده ودرمدح او سخن گفته است. نمونه ای از این اشعار را که از قصیده ی مناظره ی «مغ و مسلم» انتخاب شده می خوانیم. این قصیده اگر چه در ذّم آتش که مهمترین عنصر در دین زردشتی است سروده شده اما بسیاری از ویژگیهای مام زمین در آن بیان گردیده.

«زمین چه باشد اگر زیر آتشست که او
فروتن است و فروتن بدان نباشد عار» (9)

صبر و بردباری زمین نیز که از ویژگیهای مادرانه ای اوست از نظر اسدی دور نمانده:

«زمینست هر جانور را پناه
تن زنده و مرده را جایگاه

همو بردبارست کز هر کسی
کند بار اگر چند بارش بسی» (10)

یکی دیگراز خصوصیات سپندارمذ که در حقیقت بارزترین ویژگی اوست «کمال اندیشی» این امشاسپند است. این شاخصه، روح اصیل «سپندارمتیکه» است، همان چیزی که از آن با عنوان فلسفیّت، ذات و طبع حکمتی سپنت آرمیتی یاد می شود. (پیرامون این خصوصیت سپندارمذ در گزیده های زادسپرم آمده است: در رستاخیز بعد از اینکه پرهیزگاران به پاداش اعمالشان رسیده و گناهکاران با دافره گناهشان را می بینند:
«بامداد روز اورمزد، مینوی زمین، که خود سپندارمذ درست اندیش، مادر همه ی زایشمندان روی زمین است،- که سرشت مادری او از آغاز که دروغ (اهریمن) به آفرینش تاخت تا واپسین روزهاست- به نیک مهری همه ی آفریدگان را- چه همه فرزند (او)یند- ببخاشید. بر پرهیزگاران دشواری که بر تنشان است و بر گناهکاران بادافرهی که بر روانشان است. و او (= سپندارمذ) هرگز خواهشی از اورمزد نخواست چه به سبب درست اندیش تا فرجام کامل کارها بردبار و بی مُست (= بدون گله، بدون شکاست) است، (اما) در آن گاه پیش اورمزد بایستد، گوید که: «پادافره ایشان بسیار کامل است. در همین زمان است که ایریمن همه ی گناهکاران را بر آورد» (11)
اسدی طوسی در مناظره ی مغ و مسلم این مطلب را اینگونه بیان می کند:

«گذرا مؤمن و کافر به حشر جمله بر اوست
هم او در آخر در دوزخست با کفّار»(12)

دیگر از خصوصیات سپندارمذ «رادی» است و او را رادی اینکه همه ی آفریدگان از او زیند:

«زمینست چون مادری مهرجوی
همه رستنیها چون پستان بر اوی

بچه گونه گون خلق چندین هزار
که شان پروراند همی در کنار

ازو راست مردم دو تا چار پای
نگون رستنی که نشسته به جای

چو خوانیست کارد بر او هر زمان
بی اندازه مردم همی میهمان

نه هرگز خوشهاش برّد ز هم
نه مهمانش را گردد انبوه، کم» (13)

و
«جهان چون مهمانخانه است میزبان ایزد
زمین چون مائده، حیوان همه چون مائده خوار» (14)

یکی دیگر از ویژگیهای این امشاسپند که هیچ گاه صراحتاً در کتب پهلوی و اوستا به آن اشاره ای نشده اما می توان آن را یکی از اصیل ترین و شخصی ترین خصوصیات او دانست ویژگی امانت داری و امانت پروری اوست.
در بندهش به وضوح بیان شده که چگونه زمین مغز گاو یکتا آفریده و تن کیومرث را در خود جای داد و پس از چندی از یکی، انواع گیاهان درمانی و از دیگری انواع فلزات را به وجود آورد. در اوستا همچنین گفته شده است: سپندارمذ تخمه ی مردی را که در خواب تخمه فرو ریخته به امانت می پذیرد و آن را در روز بازپسین به صورت مردی دین آگاه و خردمند و زیرک و تن- منثره به او بازپس می ده؛ داستان فرو ریختن تخمه ی زردشت در دریاچه ی کیانسه و تولد فرزندان او که در سه هزار ساله ی آخر هستی با روشی یکسان و با کمک دریاچه ی کیانسه صورت می گیرد. و افسانه هایی از این دست که در روایات پهلوی می توان به آن برخورد، مؤید این گفتار اوستا در باره ی سپندار مذ است. حتی به خاک سپردن مردگان در دل زمین و باز پس دادن آنها توسط زمین نیز در روز رستاخیز حاکی از ذات امانت پروری این مهین فرشته ی مادر است؛ زمین جسم بی جانی را که به او سپرده شده در خود نگاه می دارد و مادرانه می پروراند، پس سپندارمذ به او جان می بخشد و در روز رستاخیز او را به صورت موجودی زنده و دارای روان در پیشگاه اورمزد قرار می دهد.
بازتاب این باور را در آثار حماسی فارسی به صورت اشعار مدح گونه در صفت زمین و یا داستانهایی نمادین می توان بازیافت. ابیات زیر نمونه ای از این اشعار است که از گرشاسبنامه ی اسدی طوسی برگزیده شده:

«زمین است هر جانور را پناه
تن زنده و مرده را جایگاه

گهر های کانی وی آرد همی
جهان هم بدون نیز دارد همی

زمین را به بخشندگی یار نیست
چنان نیز دارنده زنهار نیست

گر از تخم هر چش دهی زینهار
یکی را بدل بازیابی هزار» (15)

در شاهنامه ی فردوسی نیز داستان مرگ سیاوش و رویش درخت پرّ سیاوشان ازخوناو به نوعی تداعی کننده ی این خصوصیت سپندار مذ است؛ سیاوش که یکی از کاراکترهای نیک شاهنامه است بعد از مرگ مظلومانه ی خود، خونش را به امانت به زمین می سپارد، سپندارمذ که تولیت زمین را بر عهده دارد و به حق، امانت پرور است، این امانت را به نیکوترین وجه می پروراند و درختی به بار می آورد که:

«نگاریده بر برگها چهر او
همی بودی مشک آید از مهر او» (16)

پنج ویژگی مزبور یعنی فروتنی، شکیبایی، رادی، کمال اندیشی وامانت پروری عناصر اصلی تشکیل دهنده ی سپندارمتیکه هستند که مؤمن مزدایی برای مجهز شدن به «حکمت فلسفی زمین» موظّف است این خصوصیات را در خود محقق گرداند.

پی نوشت ها :

1- گزیده های زادسپرم/ 4/3.
2- گرشاسبنامه، 9- 8.
3- صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات، جلد 2، انتشارات فردوس، تهران 1378، 14- 413.
4- بندهش، 114.
5- فرهنگ دهخدا، ذیل کلمه ی زمین، 452.
6- همان، 450.
7- همان.
8- همان، 454.
9- تاریخ ادبیات، 414.
10- گرشاسبنامه، 8.
11- گزیده های زادسپرم، 35/ 49- 47.
12- تاریخ ادبیات، 414.
13- گرشاسبنامه، 9.
14- همان.
15- تاریخ ادبیات، 414.
16- گرشاسبنامه، 9- 8.

منبع مقاله: سرخوش، فائقه؛ (1389)، اسطوره‌ی آسمان و زمین زمین و آسمان در باور ایرانیان، تهران: ترفند 1389.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.