دشمنان خدایان در اسطوره های هندی

اسوراها خدایانی ایرانی اند که در اساطیر هند به هیأت اهریمن پدیدار می شوند و برخی از خدایان مقتدر و از آن جمله وارونای ودائی در شمار اسوراها قرار می گیرند. بدین سان به اسوراها با برتری یافتن ایندرا و خدایان آریائی تنزل می یابند و
جمعه، 23 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دشمنان خدایان در اسطوره های هندی
دشمنان خدایان در اسطوره های هندی

نویسنده: ورونیکا ایونس
مترجم: باجلان فرخی



 

اسوراها خدایانی ایرانی اند که در اساطیر هند به هیأت اهریمن پدیدار می شوند و برخی از خدایان مقتدر و از آن جمله وارونای ودائی در شمار اسوراها قرار می گیرند. بدین سان به اسوراها با برتری یافتن ایندرا و خدایان آریائی تنزل می یابند و در نقش اهریمنان از آسمان ها به سرزمین های زیرین که غالباً در اعماق اقیانوس قرار دارد تبعید می شوند. با دیگرگون شدن نقش اسوراها قدرت آنان کاستی نمی یابد و یکی از نمودهای شگفت انگیز اساطیر هند برابری نیروی خدایان و اهریمنان و نبرد دائمی آنان برای تسلط بر سه جهان است. بدان سان که دیدیم در اساطیر هندو خدایان همیشه نمی توانند آسمان را کنترل کنند؛ اما خدایان نقش خویش را حفظ می کنند و اَمریت (سومه) و قربانی و نذور انسان ها در انحصار خدایان قرار دارد و در حفظ آن تدبیرهای مختلفی را به کار می بندند؛ و گاه با روی آوردن به ریاضت کشی امتیازاتی خاص را از خدایان بزرگ و به ویژه از برهما به چنگ می آورند. بسیاری از این اهریمنان با فراگیری الهیات به موهبت هائی دست می یابند و خدایان غالباً با دست یازیدن به نیرنگ و به نیروی یاران خویش و ریاضت کشی و به کار بستن تدبیرهای مختلف آنان را از داشتن آن موهبت ها محروم می سازند.
در آغاز و زمانی که اسوارها(1) نیز در شمار خدایان بودند از قربانی و نذورات نیرو می گرفتند. دِواها یا دیوان نیروی خویش را از «ستایش خاموش» فراهم می ساختند و ستایش خاموش سلاحی بود برای برتری جستن دواها (خدایان)؛ و اسوراها که از این سلاح غافل و نمی توانستند آن را درک کنند در برابر دِواها ناتوان شدند. بدین سان اسوراها با اتکای به خوردن قربانی ناتوان و خدایان با حمایت یکدیگر به نیروی اخلاقی بزرگتری دست یافتند. نیروی خدایان و اهریمنان در یکی از آفرینش های دورانی جهان به سبب نقصان «اَمریت» و دیگر چیزهای ارزشمند کاستی گرفته بود و هم بدین دلیل خدایان بر آن شدند که در کره گیری اقیانوس شیر از اسوراها یاری جویند. خدایان اسوراها را نوید دادند که پس از کره گیری اقیانوس شیر خدایان و اسوراها هر دو امریت حاصل را به تساوی تقسیم می کنند و چنین بود که اسوراها در این کار شرکت جستند. در پایان کار خدایان به وعده خود عمل نکردند و این بدان دلیل بود که اسوراها با نوشیدن سومه از خدایان نیرومندتر می شدند. در این ماجرا ویشنو خدایان را گفته بود که بعد از انجام کار به تدبیری اسوراها را از دستیابی به اَمریت محروم و خدایان را از سستی و پریشانی رهائی می بخشد.
اهریمنان با وجود تردید در کره گیری اقیانوس شیر شرکت جستند: نخست خدایان را یاری کردند تا از کوه ماندارا به عنوان سیخ کره گیری بهره جویند و بعد گیاهان داروئی مناسب را گردآوری و گیاهان را به اقیانوس ریختند؛ و با یافتن واسوکی اژدرمار از او به عنوان طناب کره گیری بهره جستند. واسوکی را برای چرخاندن سیخ کره گیری به دور کوه ماندارا پیچیدند و ویشنو که بر کار نظارت داشت از خدایان خواست سر اژدرمار را بگیرند و از اسوراها خواست دم اژدرمار را بگیرند؛ و اسوراها که به خدایان مشکوک بودند آنچه را که خواست واقعی ویشنو بود انجام دادند یعنی سر مار را گرفتند. با پیشرفت کار کره گیری نفس واسوکی بر اثر فشار داغ شد و اهریمنان بر اثر آن دچار اختناق شدند؛ حال آن که خدایان از خنکی اقیانوس برخوردار بودند و آنان را آسیبی نمی رسید. شیوا ناچار شد به جانب سر اژدرمار برود تا استفراغ واسوکی را در کام کشد و چنین شد که بدان سان که پیش از این گفته شد گردن شیوا آبی رنگ شد و واسوکی پالوده و از آن پس کمربند ویشنو شد. با پیشرفت کار کره گیری کوه ماندارا به تدریج در بستر نرم اقیانوس فرو رفت و ویشنو در هیأت یک لاک پشت به اعماق اقیانوس فرو رفت و تکیه گاه کوه شد.
پس اشیاء ارزشمند یکی پس از دیگری بر سطح اقیانوس نمایان و هر یک از آنان به یکی از خدایان یا ریشی های مدّعی آن داده شد. اهریمنان تنها به یک چیز توجه داشتند و آن چیز همانا دستیابی به امریت بود. سرانجام امریت نیز در ساغری در دست دانوه ناتاری طبیب خدایان نمایان شد. خدایان و اهریمنان طناب کره گیری را رها و به جانب دانوه ناتاری شتافتند. اهریمنان به ساغر اَمریت دست یافتند و برای نوشیدن اَمریت با هم به ستیز برخاستند. هم در این هنگام دختری بسیار زیبا که تا بدان هنگام کسی چون او ندیده بود در میان اهریمنان نمایان شد. اهریمنان امریت را فراموش کردند و به تماشای دختر زیبا پرداختند. دختر زیبا که موهینی(2) نا داشت لبخندزنان و با کرشمه به جانب جام اشاره کرد و اهریمنان جام را در کف او نهادند.
موهینی یاد آور شد که خدایان و اهریمنان هر دو به تساوی باید از امریت برخوردار شوند و اهریمنان به ناچار پذیرفتند. پس موهینی از برابر صف خدایان گذشت و هر خدا را جرعه ئی از اَمریت نوشانید و با رسیدن به پایان صف به ناگاه ناپدید شد؛ موهینی نیز تجلی مادینه ئی بود از تجلیات ویشنو.
نبردی بزرگ بین اهریمنان و خدایان در گرفت و خدایان که با نوشیدن امریت قدرت یافته بودند بر دشمنان خویش پیروز شدند.
پس از این ماجرا اهریمنان نتوانستند به امریت دست یابند. در این مورد ماجرای ناگاهای اژدرمار مستثنی است، و ماجرا چنان که پیش از این گفتیم چنین بود که گارودا توانست جامی از امریت را برای رهائی مادر خود از زندان ناگاها بدانان رشوه دهد. هم در آن دم که ناگاها جام امریت را از گارودا گرفتند ایندرا جام را از آنان ربود و ناگاها توانستند چند قطره امریت را که بر علف ها ریخته بود بلیسند. ناگاهائی که قطرات امریت را لیسیدند زبانشان دو شاخه شد اما نامیرا شدند. از آن پس اهریمنان به امید دست یافتن به قطره ئی امریت به نظارت مراسم قربانی پرداختند تا شاید قطره ئی از امریت در ضمن مراسم از جام خدایان فرو چکد و آنان را بنوشند. اهریمنان در چنین نقشی دِواس یَجنموسه(3) یعنی «تباه کننده قربانی» نام گرفتند. می گویند با آن که برخی از ناگاها به چند قطره امریت دست یافتند اما بدان سبب که امریت را طی مراسم خاص آن ننوشیدند نتوانستند چندان نیرومند گردند که با خدایان به ستیز برخیزند.
در نبرد اهریمنان و خدایان گاهی برخی از اهریمنان چنان که پیش از این اشاره شد با ریاضت کشی قدرت می یابند و خدایان را شکست می دهند، اما پس از چندی به سبب بی پروائی و غرور بسیار شکست می یابند و نابود می شوند. مهم ترین دوره به اوج رسیدن قدرت اهریمنان در پایان هر عصر و زمانی است که جهان رو به ویرانی می رود. در اسطوره ئی این نیروی ویرانگر در آتش نمادین پاتالا و در اعماق اقیانوس پدیدار می گردد. آوروه فرزانه عارف در این اسطوره مسؤول بقای اقیانوس و جائی است که اهریمنان در آن مأوا دارند. وقتی پدر سارگه (اقیانوس) می میرد مادر سارگه که سارگه را در بطن خود دارد و هنوز او را نزائیده است بر آن است که با افکندن خویش در آتش مراسم مرده سوزان خود را نابود کند، و آوروَه که مسؤول سالم زاده شدن سارگه است چندان از این کار خشمگین می شود که از ران او آتشی زبانه می کشد که سه جهان را به نابودی تهدید می کند. پس برهما به نجات آفریده های خویش بر می خیزد و آوروَه را از برافروختن آتش بیش تر و نابودی جهان باز می دارد و بدو وعده می دهد پسر او در پایان هر عصر یاور برهما در برافروختن آتشی باشد که جهان را نابود می کند. برهما در پایان هر عصر خود در اقیانوس مسکن می گزیند و همه جهان و خدایان نیز در آتش نابود می شوند.
جز تباه کنندگان قربانی اسوراهای دیگری نیز وجود دارند. دایتیاها و دانوه(4)ها فرزندان کاشیاپه، از دایتی و دانوه ها، در شمار اهریمنان اقیانوس و اهریمنانی هستند که توسط ایندرا به اعماق اقیانوس تبعید شدند و فرمانروای آنان رقیب پیشین ایندرا یعنی وارونا بود.
هی رانیا کشیپو و هی رانیا کشته از دایتیاهای مشهور و موجب دو تجلی ویشنو بر زمین اند. دایتیاها و دانوه ها غول هائی هستند که زنان شان گوهرهائی به بزرگی یک سنگ بر خود می آویزند.
از دیگر ساکنان پاتالا اهریمنان اژدرمار موسوم به ناگا هستند که آنان نیز فرزند کاشیاپه و مادر آنان کردو است. برخی از این ناگاها چنان که پیش از این گفته شد به عنوان خدا نیایش می شوند، اما اکثر آنان در شمار اهریمنان اند و در عصر ودائی از جمله اهریمنان خشکسالی چون اَهی(5) یا وریتره هستند که با ایندرا به جنگ بر می خیزند. تن این اهریمنان از کمر به بالا همانند انسان و از کمر به پایین چون مار است. از این گونه است مار کبرایی موسوم به کالیا ساکن پیشین رود جَمنا که چوپانان را به وحشت می افکند و به دست کریشنا کشته شد. ناگاهای ماده گاو در هیأت حوریان دریائی نمایان می شوند و در برخی از افسانه ها انسان ها را عاشق خویش می سازند.
گونه ئی دیگر از اهریمنان آدمخوارند. از این شمار است باکه(6) که در افسانه ئی از مردمان شهرهای نزدیک مأوای خویش باج می گرفت تا همه مردمان را نخورد. باج این موجود افسانه ئی هر روز گاری هائی پر از سبزیجات و میوه، برنج و یک انسان بود. بهیما پسر وایو که به دله بودن نیز شهرت دارد (از مخالفان اسوراها) خود را به جای یکی از قربانیان باکه قرار داد و مردم او را با هدایای دیگر نزد باکه فرستادند. بهیما در میانه راه گرسنه شد و همه سبزیجات و میوه ها را خورد و دست خالی نزد باکه رفت. بهیما در نبرد تن به تن با باکه دندان او را شکست و به ضربه گرزی او را از پای درآورد و کار بهیما موجب شد که از آن پس اسوراها متعرض انسان ها نشوند.
اسوراها به هیأت های مختلف و دلخواه نمایان می شوند؛ در نبرد با کریشنا آنان را می بینیم که به فرماندهی کانسه اهریمن شهریار تغییر شکل می دهند. اهریمن – اسب کسین نیز از این شمار و از مخالفان ایندرا بود. کسین در نبرد با خدایان از گرزی عظیم علیه ایندار استفاده می کند و بعد صخره ئی را به جانب او پرتاب می کند اما ایندرا حمله های او را دفع و اسوراها را منهزم می سازد
برخی از دایتیاها از قدرتی خاص برخوردارند و می توانند مسکن خود را به دلخواه جا به جا کنند. شهر آنان هی رانیاپورا(7) گاهی در اعماق اقیانوس و در موقعیتی دیگر به هنگام نبرد با ایندرا زمانی در زیرزمین و زمانی دیگر به پرواز در می آید.
کتو(8) و راهو(9) از تن اهریمنی پدید می آیند که در گذشته سواربهانو(10) نام داشته است. ماجرا چنین است که پس از کره گیری اقیانوس شیر و زمانی که موهینی از برابر صف خدایان می گذرد و به هر یک از آنان جرعه ئی امریت می دهد دایتیائی دارای چهار دست و یک دم خود را بین سوریا و چاندره (چندره) جای می دهد و جامی اَمریت می نوشد. سوریا و چندره ویشنو را از این ماجرا آگاه می سازد و ویشنو بی درنگ سر سواربهانو را از تن او جدا
می سازد. اما از آنجا که این اهریمن با نوشیدن امریت در شمار نامیریان درآمده است نمی میرد و از سر او راهو و از تن او کتو هستی می یابد و در شمار ستارگان آسمانی در می آیند. کتو در این هیأت دارای دمی چون دم اژدها و بر گردونه ئی که آن را هشت اسب باد پا می کشند آسمان را در می نوردد و راهو بر گردونه ئی که هشت اسب سیاه آن را می کشند در آسمان می گردد و سری چون سر اژدها دارد. راهو هنوز نفرت خود را از سوریا و چاندره از یاد نبرده و همیشه با دهان گشوده در پی خورشید و ماه روان است و هرگاه مجالی بیابد آن را در کام می کشد و در چنین موقعیتی است که خسوف و کسوف پدید می آید.

پی نوشت ها :

1- [ اسورای هندی و ایرانی هر دو از کلمه اسو به معنی فرمانروا و سرور گرفته شده است. از دوران هند و ایرانی خدایان اسطوره ئی به دو گروه دِوا و اسورا تقسیم شدند. در ایران کلیه اهوراها در اهورمزدا تمرکز یافتند و در هند عکس این ماجرا انجام شد و اسوراها از شمار خدایان خاموش شدند. ---> اساطیر ایران از همین مجموعه؛ ادیان و مکتب های فلسفی هند داریوش شایگان. ]
2- Mohini
3- Devas Yajnamusas
4- Danu
5- Ahi
6- Baka
7-Hirayapura
8- Ketu
9- Rahu
10- Svarbhanu

منبع مقاله: ایونس، ورونیکا؛ (1373)، شناخت اساطیر هند، باجلان فرخی، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ دوم: 1381.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
ویژگی های استخر ویژه کودکان
ویژگی های استخر ویژه کودکان
حفاظت از وسایل قیمتی در سفر
حفاظت از وسایل قیمتی در سفر
جمع‌آوری ۴ میلیارد تومان توسط کاربران «اپلیکشن بله» در پویش ایران همدل طی ۲۵ روز
جمع‌آوری ۴ میلیارد تومان توسط کاربران «اپلیکشن بله» در پویش ایران همدل طی ۲۵ روز
پاسخ موشکی حزب‌الله به حملات صهیونیست‌ها قبل آغاز آتش‌بس
play_arrow
پاسخ موشکی حزب‌الله به حملات صهیونیست‌ها قبل آغاز آتش‌بس
گزارش حسینی‌بای از لحظات آغاز آتش‌بس در لبنان
play_arrow
گزارش حسینی‌بای از لحظات آغاز آتش‌بس در لبنان
تشریح آتش‌بس در لبنان
play_arrow
تشریح آتش‌بس در لبنان
انفجار در نزدیکی محل بازی فوتبال خداداد و شمسایی در لبنان
play_arrow
انفجار در نزدیکی محل بازی فوتبال خداداد و شمسایی در لبنان
رئیس دادگستری تهران: حکم پروندۀ چای دبش تا پایان ماه صادر می‌شود
play_arrow
رئیس دادگستری تهران: حکم پروندۀ چای دبش تا پایان ماه صادر می‌شود
مهاجرانی: قرار نیست مردم را غافلگیر کنیم
play_arrow
مهاجرانی: قرار نیست مردم را غافلگیر کنیم
شیادی که با هک صفحۀ دختران از آن‌ها اخاذی می‌کرد دستگیر شد
play_arrow
شیادی که با هک صفحۀ دختران از آن‌ها اخاذی می‌کرد دستگیر شد
حقوق سال آیندۀ کارمندان و بازنشستگان چگونه محاسبه می‌شود؟
play_arrow
حقوق سال آیندۀ کارمندان و بازنشستگان چگونه محاسبه می‌شود؟
وزیر نیرو: خاموشی در هیچ نقطه‌ای از کشور اعمال نمی‌شود
play_arrow
وزیر نیرو: خاموشی در هیچ نقطه‌ای از کشور اعمال نمی‌شود
سقط جنین از مافیا گذشته و به صنعت تبدیل شده
play_arrow
سقط جنین از مافیا گذشته و به صنعت تبدیل شده
مجری سابق فاکس‌نیوز: شیطان کاخ سفید را اداره می‌کند
play_arrow
مجری سابق فاکس‌نیوز: شیطان کاخ سفید را اداره می‌کند
محمد گلریز در دیدار با رهبر معظم انقلاب: امیدوارم سرود پیروزی را در مسجد الاقصی بخوانم
play_arrow
محمد گلریز در دیدار با رهبر معظم انقلاب: امیدوارم سرود پیروزی را در مسجد الاقصی بخوانم