کارآمدی آسمانی

در ابتدای بحث ضروری و لازم است که تلقی خود را از دین بیان کنیم؛ چرا که بدون تبیین دیدگاه خود، هرگز نمی توان به بحث کارآمدی دین در عرصه مدیریت جامعه پرداخت. علت این امر واضح است؛ زیرا هنگام بحث درباره ی یک
جمعه، 30 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کارآمدی آسمانی
 کارآمدی آسمانی

نویسنده: ذبیح الله نعیمیان




 
در ابتدای بحث ضروری و لازم است که تلقی خود را از دین بیان کنیم؛ چرا که بدون تبیین دیدگاه خود، هرگز نمی توان به بحث کارآمدی دین در عرصه مدیریت جامعه پرداخت. علت این امر واضح است؛ زیرا هنگام بحث درباره ی یک موضوع که دارای مصادیق متعدد و تعریفات بسیار است، بدون ذکر مقصود خود از مصداق و تعریف خاص آن موضوع، حالت تحیر و ابهام به وجود می آید.
اگر دین را مقوله ای حداقلی بدانیم که فقط به اداره ی امور شخصی، عبادی و تنظیم روابط شخصی با خداوند می پردازد، تحلیل کارآمدی دین در عرصه اجتماع امری بیهوده خواهد بود؛ چرا که با تقلیل شئون دین و محدود کردن آن به عرصه های کاملاً فردی، ناچار به بن بست خواهیم رسید؛ بن بستی که در آن هیچ جایگاهی برای مشارکت دادن دین در عرصه اجتماع و مدیریت اجتماع فراهم نخواهد شد. اما اگر دید خود را درباره ی دین گسترده تر کنیم، به ویژه اگر بر این مسئله تأکید داشته باشیم که دین مقوله ای برآمده از خواست و اراده های انسانی نیست، به نتیجه ی متفاوتی خواهیم رسید. اگر دین را پدیده ای ماورائی و آسمانی دانستیم که تدبیر امور مختلف انسان از جمله مؤلفه های آن است، در این صورت نگاه ما به دین و کارآمدی آن متفاوت خواهد بود. از آنجا که خداوند متعال، خالق همه ی انسان ها و صانع و مالک جهان ممکنات می باشد، می توان نتیجه گرفت که انسان ها فقط در چارچوب مالکیت خداوند می توانند به تصرف در اموری دست یازند که خدای متعال در اختیار آنها قرار داده است؛ منتها با توجه به این نکته که توانستن تکوینی با توانستن تشریعی تفاوت دارد. یعنی خدای متعال این قدرت را به بندگان اعطا فرموده است که در عرصه ی این جهان بتوانند اقدام به تصرف جزئی و کلی در محیط اطراف خود بکنند. اما اعطای چنین قدرتی به انسان ها به این معنا نیست که حق تصرف و بهره مندی از آنها نیز همیشه و همواره به همراه توان تکوینی است. بلکه این امر نیازمند عاملی دیگر، یعنی تشریعات الهی است. هرجا که خدای متعال قدرت تصرف به انسان داده است، لزوماً همراه با امکان و حق تصرف نیست. به بیان دیگر حق تصرف و مداخله در امور این دنیا به این معنا نیست که انسان هرچه را اراده کند، بتواند انجام دهد.
با این فرض به این آموزه دینی رهنمون می شویم که خدای متعال برای همه ی امور حکمی جعل کرده است. اگر این گزاره را مدنظر قرار داده باشیم و دایره آموزه های دین را وسیع در نظر آوریم، می توان صحبت از دخالت دین در عرصه امور اجتماعی کرد. بنابراین پیش فرض اساسی ما برای بحث درباره ی کارآمدی دین در عرصه مدیریت اجتماعی این است که شئون خاصی برای دین قائل باشیم و دخالت دین در همه ی عرصه های فردی و اجتماعی را بپذیریم. این فرض فرضی معقول است؛ زیرا همان گونه که اشاره شد، خدای متعال انسان و همه ی عالم ممکنات را خلق فرموده و طبیعی و بدیهی است که هرگونه دخل و تصرفی در آن باید در چارچوب قانونی خاص باشد؛ قانونی که او جعل و صادر فرموده و توسط انبیا(ع) برای بشر فرستاده است. با این پیش فرض می توانیم وارد بحث مدیریت جامعه شویم.
این مقدمه مؤید این معنا است که انسان و محیط پیرامون وی می توانند در چارچوبی تعریف شوند که همه ی مصالح مورد نیاز انسان ها در تعالیم و آموزه های دینی تعریف شوند. بنابراین معنای کارآمدی باید در نسبت مناسبی با این سخن فهمیده شود.
در واقع باید پیش از سخنی این موضوع را روشن کنیم که آیا کارآمدی را با شاخصه های ذهنی و عینی آدمیان مورد تأمل قرار دهیم یا شاخصه های مبتنی بر دانش الهی؟
همه ی ما درمی یابیم که دریافت ها و اطلاعات انسان محدود است و همان دایره محدود نیز چه بسا بر صواب نیست و بسیاری از فهم ها و یافته های ما ممکن است خطا باشد. بنابراین کاملاً عقلانی است که بر منابع آسمانی و آموزه ها و تعالیمی تکیه کنیم که از عالم ماوراء به ما رسیده است. اگر فهم انسان را ناقص در نظر بگیریم، طبیعتاً بحث درباره ی کارآمدی و ابعاد مختلفی که مربوط به ارزیابی کارنامه دین است نیز نمی تواند صرفاً با محک فهم محدود انسانی به تحلیل و تأمل گذاشته شود. بنابراین نکته اساسی در کارآمدی دین این است که معیارهای بررسی کارآمدی دین در عرصه اجتماع بر چه اساسی تعیین می شود؟
بدین منظور اگر بخواهیم تأملات انسانی صرف را مورد توجه قرار دهیم، معلوم نیست چنین شاخصه هایی برای بررسی کارآمدی دین کفاف دهد یا از واقع نمایی معقول و خردمندانه برخوردار باشند. از این جهت هرگونه بررسی درباره کارآمدی و کارنامه دین باید براساس محک هایی باشد که به صورت قطعی از دین استخراج شده است. اگر تأمین مصالح مربوط به زندگی فردی و اجتماعی انسان ها در این دنیا و در سرای آخرت را مدنظر قرار دهیم و آن را شاخصه فهم و تأمل در کارآمدی دین تلقی کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که کارآمدی دین به اندازه ای است که خدای متعال برای آن در نظر گرفته است؛ لذا هیچ گاه نمی توان فرض کرد احکامی که خدای متعال تعرف و جعل کرده و به دست ما رسانده است، مبتنی بر ناکارآمدی باشد. زیرا خدای متعال حکیم است و هیچ کار عبث و بیهوده ای انجام نمی دهد؛ چه رسد به آنکه کاری برخلاف حکمت انجام دهد.
بنابراین پایه بحث ما این است که کارآمدی را بر مدار مصالح ذاتی ای بسنجیم که خداوند سبحان به طور کامل از آنها آگاهی داشته و آنها را در اختیار بشر قرار داده است.
شاید در اینجا این شبهه پیش آید که این گونه معیارها، معیارهای صرفاً درون دینی هستند. باید توجه داشت که معیارها و آموزه های دینی، بریده و متمایز از معیارهای عقلی نیستند و با آنها همپوشانی دارند. به سخن دیگر معیارها و ملاک های خدای متعال برای جعل احکام، ‌متمایز و جدای از معیارهای عقلی نیستند؛ بلکه با آنها همپوشانی دارند. بدین جهت نمی توان مرزی میان آنها فرض کرد و مدعی شد که معیارهای عقل متفاوت از معیارهای دینی است.
اگر در موردی به نظر آمد که عقل با دین ناسازگار است، باید توجه داشت که عقل ناکامل و درک ناقص انسان است که نمی تواند این همپوشانی را به صورت جزئی و عینی مشاهده کند.
اگر با نگاهی که ذکر شد، کارآمدی دین در عرصه اجتماع را بررسی کنیم، باید بگوییم که آموزه های دینی در خدمت تحقق و دستیابی به مصالح انسان است و این مسئله، هم به زندگی فردی انسان باز می گردد و هم به زندگی جمعی و اجتماعی او.
حال با تأمل در عرصه نظم و سامان دهی مناسب امور اجتماعی و سیاسی در چارچوب ارزش های دینی، درخواهیم یافت که احکام و آموزه های دینی برآیندی از مجموعه ارزش های فراوانی هستند که در مصادیق خارجی نمود می یابند و تأمین هر کدام از آنها ارزش ذاتی خاص دارد.
اگر سامان دهی جامعه در چارچوب ارزش های مورد تأیید خدای متعال قرارگیرد، ملاک برای بررسی این کارآمدی تأمین شدن این مصالح فردی و اجتماعی در چارچوب دین خواهد بود.
شایان ذکر است که تأمین مصالح بر عهده احکامی است که برای همین منظور جعل شده اند و در کنار تأمین مصالح، می توان سخن از دفع مفاسد و مضاری به میان آورد که بخشی دیگر از اهداف جعل احکام الهی هستند.
خدای متعال از طریق جعل احکام، علاوه بر تأمین مصالح فردی و اجتماعی بشر، به دفع مفاسدی پرداخته که می توانند متوجه انسان ها شوند. اگر مدیریت جامعه براساس عقل محدود انسان انجام گیرد، ممکن است در تأمین کارآمدی آموزه هایی که بخواهیم به صورت خودبنیاد در پی جعل و انتشار آنها باشیم، در یک بن بست گرفتار شویم. اما با راهی که شریعت در برابر ما می گشاید، از این محذور در امان خواهیم بود.
جامعه نیازهای فراوانی دارد. از یک سو نیازمند آن است تا شور و احساسات آدمیان در عرصه اجتماع ارضا گردد و از سوی دیگر باید معرفت و شعور آدمیان در سامان مناسبی محقق شود. آموزه های دینی هم به شور و احساس آدمیان توجه دارد و هم در تعمیق و پخته کردن شعور مساعدت می کند. بخشی از شعور آدمی در عرصه اجتماع به بار می نشیند و درخت معرفت در عرصه جامعه می تواند ثمر دهد. اگر دین در خدمت جهت دهی مناسب این ارزش ها و فرآیند و جهت دهی معرفت انسانی باشد،‌ می توان این نوید را به آدمیان داد که جهت دهی معرفت آدمیان به جایگاهی مناسب خواهد رسید. همان گونه که اگر جهت دهی شور و نشاط و احساسات آدمیان را در چارچوب جهت دهی ارزش های دینی مدنظر قرار دهیم، می توانیم در مصادیق مختلف، این جهت یابی را مشاهده کنیم که به جهات مناسب جامعه می پردازد.
انسان در زندگی فردی یا خصوصی یا نیمه خصوصی خود نیازمند یک چارچوب است تا براساس آن احساسات و عواطف خود را در رفتار با دوستان و آشنایان و اهل خانواده بروز دهد.
دین می تواند تمایلات و احساسات فرد را در چارچوبی مناسب تعریف نماید. امروزه در جهان معاصر زندگی فردی انسان ها در مسیر نامناسبی در حرکت است؛ زیرا به جای آنکه شور و احساس آدمیان را نسبت به همنوعان و نزدیکان آنها در مسیری تعالی بخشی تحریک کند، عقل انسان بدون شناخت دقیق از پیچیدگی های ذهن و روان آدمی، صحنه دیگری را ترسیم نموده است. انسان ها در مسیری به حرکت درمی آیند که عواطف و احساسات آنها به سمت گرایش های غیرمتعالی و بلکه ضدارزشی سوق می یابد. منشأ این مشکلات مادی گرایی و عدم اعتنای کافی به جنبه فراطبیعی و فرامادی انسان است.
در این میان اسلام با بیانی ساده، احکامی را برای مناسب سازی روابط میان انسان ها در سطح خانواده و جامعه ترسیم کرده است. این جهت دهی می تواند ماورای ظواهر را نشان دهد؛ به نحوی که شاهد شکل گیری احساسات متقابل و صمیمانه ای میان انسانها باشیم؛ احساساتی که موجب رسیدن انسان به آرامش و تعالی روحی می شود.
انسان به طور طبیعی به دنبال شناخت های جدید در عالم ممکنات است و در تمام دوران زندگی بشری، این معرفت جویی و حقیقت جویی قابل مشاهده است. جهت دهی دینی می تواند این بُعد از انسان را در مسیر مناسبی که به تعالی او منتهی شود، تعریف نماید.
بُعد دیگر زندگی انسان به بحث تمایلات فطری وی برای کسب قدرت و به کارگیری و توسعه آن در عرصه های مختلف باز می گردد. دین می تواند این بعد انسانی را بدون آنکه به دامن خشونت ها و چالش های رایج میان آدمیان سوق دهد، در مسیر مناسبی جهت دهی کند. تعالیم دینی این توانایی را دارا است که در کنترل و هدایت این بعد از زندگی انسانی در سطح فردی و جمعی، کارآیی خود را به نمایش گذارد. کنترل عواطف، امیال و معرفت انسانی در ابعاد مختلف می تواند بیانگر کارآیی دین در عرصه های مختلف باشد. چنان که برای سمت دهی زندگی انسان در عرصه های مختلفی چون مدرسه، خانواده، محیط پیرامونی و محیط کلانی که در قالب کشورها، شهرها و زندگی فراتری که در قاره های مختلف شکل گرفته، خدای متعال از طریق ارزش هایی که برای سعادت آدمیان وضع کرده به تنظیم روابط میان آنها پرداخته است.
مجموع و برآیند این تنظیم های جزئی و کلی، انسان را در مسیر رسیدن به تعالی و قرب الهی هدایت می کند. حال اگر نگاهی بیفکنیم به انسان متکی بر خود که در فضای کنونی از مدرنیته به پست مدرنیته رسیده و تنوع فرهنگ ها، شک های گوناگونی از خودبنیادی او را برای جهان به ارمغان آورده، کارآیی دین معنا و تجلی روشن تری پیدا خواهد کرد. چرا که انسان ها با تکیه بر نقصان و کمبود معرفت طبیعی خود، تلاش می کنند براساس میل به قدرت، میل به ایجاد عواطف مناسب وسایر امیال مختلفی که در ساحت وجودی آنها موجود است، زندگی فردی و اجتماعی خود را به طراز مناسبی از پیشرفت و ترقی برسانند. اما ضابطه و ملاکی که برای سنجش سطح ترقی و تعالی خود براساس عقل خویش تعریف می کنند، هم تنوع چشمگیری دارد و هم بسیاری از آنها از امیال و نگرش های فطری که خداوند در وجود انسان به ودیعه گذاشته، به دور است. بنابراین بخشی از کارآمدی دین در عرصه مدیریت جامعه، ‌به مدیریت کلانی وابسته است که ازطریق آموزه های دینی در زندگی انسان ها می تواند نقش آفرینی کند.
در ساحت زندگی سیاسی نیز برای مناسبات میان دولت ها، سازمان ها و دولت ها با مردم، نیازمند بازنگری مستمری هستیم. البته هرگونه بازنگری نیازمند شاخص و ملاکی برای جهت دهی مناسب زندگی انسانی است، و قبلاً مطرح نمودیم که اگر این ملاک های جهت دهنده از منبعی غیر از دین و ارزش های دینی تأمین شوند، به دامن ضابطه هایی خواهیم افتاد که از فهم ناقص انسان های متفاوت و در قالب ارزش های خودبنیاد سرچشمه گرفته اند. از این رو بشر هرگز نمی تواند بدون یک پشتوانه معنوی و بنیان ارزشی مناسب، به سامان دهی زندگی سیاسی خود بپردازد. اگر به زندگی حقوقی آدمیان توجه کنیم، حقوق متکفل تنظیم مناسبات مختلفی است که در عرصه زندگی اجتماعی رخ می دهد. اما آیا این تنظیم ها می توانند متکی بر عقلانیت خودبنیاد بشر باشند؟ آیا عقلانیت خودبنیاد توان مناسبی برای جهت دهی انسان جهت رسیدن به تعالی دارد؟
با توجه به مطالب مطرح شده، می توان کارآیی دین را در همه ی عرصه ها به نحو بسیار روشنی مشاهده کرد. زیرا در زندگی اخلاقی و عرصه اخلاق فردی نیز تعریف دین می تواند به روشنی متمایز از تعاریف خودبنیادی باشد که زندگی جمعی آن را برای انسان ها به ارمغان آورده است. شکی نیست که به دلایل متعددی انسان ها از معنویت دور افتاده و در این روزگار به انسانی تک ساحتی تنزل یافته ایم. تمایلاتی که وجود یکایک آدمیان و انسان ها را دربرگرفته، نمی تواند انسان ها را به سعادت واقعی رهنمون کند. اما نباید ناامید بود؛ چرا که ارزش های اخلاقی تنزل یافته در عصر ما می تواند در چارچوب ارزش های دینی تعریف و دگرگون شود. می توان دگرگونی عمیق زندگی و اخلاقی فردی را در چارچوب ارزش های دینی تعریف و ترسیم کرد و برای فهم این نوع کارآمدی، نیاز به پیچیدگی ذهنی و روانی نیست.
کافی است دو الگوی زندگی دینی و غیردینی را در سطوح فردی و اجتماعی به مقایسه بگذاریم. همان گونه که حوزه های تمدنی مختلف تا به حال تجربه های متمایز و متفاوتی را برای ما به ارمغان آورده اند، مسلمانان نیز دستاوردهای خود را به نحوی شایسته عرضه کنند تا بشر امروزی از بت های دلفریب خویش دلسرد و شیفته داشته های دینی مسلمانان شوند. اگر کارنامه تاریخی هر کدام از از این حوزه های تمدنی را با هم مقایسه کنیم، خواهیم دید که تمدن اسلامی، هرچند به صورت ناقص، به عینیت خارجی درآمده؛ ولی از تمایز جدی با دیگر تجربه های تمدنی برخوردار بوده است. چنان که امروزه تمایز تجربه دینی با تجربه تمدن غربی که در سطح عالم فراگیر شده و حتی بسیاری از فرآورده های فکری و معنوی و عینی آن در میان کشورهای اسلامی ظاهر شده است.
تردیدی نیست که بخش عمده ای از مشکلات معنوی و مادی جهان معاصر به علت دورافتادن از ارزش های الهی است و بشر امروزه ناکارآمدی تمدن معاصر را به عیان دیده و به تجربه آزموده است. لذا فرصت بسیار مناسبی برای نشان دادن کارآیی دین به دست آمده که غفلت از آن به هیچ وجه توجیه پذیر نیست.
منبع: خردنامه ی همشهری، شماره ی 104

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط