ضرورت حضور دین

امروزه یکی از مباحث مطرح در نظام های سیاسی، بحث کارآمدی است. این بحث هنگامی که درباره ی حکومت دینی مطرح می شود، اهمیت فوق العاده ای می یابد؛ چرا که اثبات کارآمدی دین در مدیریت جامعه، مخصوصاً با شبهاتی که در
جمعه، 30 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضرورت حضور دین
 ضرورت حضور دین

نویسنده: دکتر سید محمدرضا شریعتمدار




 
امروزه یکی از مباحث مطرح در نظام های سیاسی، بحث کارآمدی است. این بحث هنگامی که درباره ی حکومت دینی مطرح می شود، اهمیت فوق العاده ای می یابد؛ چرا که اثبات کارآمدی دین در مدیریت جامعه، مخصوصاً با شبهاتی که در کشور مطرح است و بعضاً رسانه های بیگانه نیز به آن دامن می زنند، در واقع اثبات ضرورت حضور دین در تمام عرصه های جامعه است. امری که به هرچه دین دارتر شدن افراد جامعه منجر می گردد.
در دهه ی نخست انقلاب اسلامی، با توجه به وضعیت آن دوران، مباحثی مثل ایضاح نظریه ولایت فقیه مطرح بود و بالطبع، شبهات، بیشتر در این مورد مطرح می شد. امروزه ضروری است که درباره ی کارآمدی دین و توانایی آن برای مدیریت جامعه صحبت شود؛ چرا که شبهات بیشتر ازاین ناحیه مطرح می شود.
نکته ی حائز اهمیت اینکه در بحث کارآمدی، باید چند مسئله را مدنظر قرار داد. نخست اینکه ما بر این باوریم که دین اسلام توانایی اداره جامعه را دارد و تمام نیازهای انسانی را اعم از نیازهای فردی و جمعی پوشش می دهد، طبعاً تلاش ما باید آن باشد که این کارآیی در عمل نیز بیش از پیش بروز و ظهور یابد. البته فاصله بین نظریه تا عمل بسیار است. وقتی نظریه ای مطرح می شود، فراهم آمدن امکانات جهت اجرائی شدن و همچنین رفع موانع برای عملی شدن آن نظریه، طبیعتاً زمان می برد. بنابراین هنگامی که صحبت از کارآمدی دین در مدیریت جامعه می شود، باید با دیدی منصفانه به این مسئله نگاه کرد و موانع را در نظر گرفت. همچنین قضاوت منصفانه اقتضا می کند که با توجه به امکانات، مدیریت دین در جامعه بررسی گردد.
کارآمدی بحثی است ناظر به عمل، و از آنجا که عملی کردن یک نظریه، محدودیت های زمانی و مکانی دارد، برای سنجش میزان کارآمدی دین در مدیریت جامعه، باید تمامی این مؤلفه ها را مدنظر قرار داد. برای روشن شدن بحث ناگزیر از طرح مثالی هستیم. در غرب، قبل از دوره رنسانس، به علت عمل کردن ناصواب کلیسا و کسانی که عهده دار مسیحیت کلیسایی و منحرف گردیده بودند، مردم از کشیشان راضی نبودند. این عدم رضایت باعث شد تا مردم دیدگاه منصفانه خود را در قبال دین و دین داران از دست بدهند. بدین ترتیب به جای نقد عمل کرد دستگاه حاکم و ارباب کلیسا، دین را به طور کامل از زندگی خود حذف کردند. البته این کار به تدریج انجام شد؛ ولی نتیجه اش سکولار شدن جوامع در غرب بود؛ یعنی دین را به عرصه فردی راندند و در جامعه جایی برای دین باقی نگذاردند و مدیریت را به عقل خود بسنده ی بشری سپردند. از این رو امروزه شاهد بحران های گسترده در جوامع غربی هستیم؛ بحرانی که متفکران غربی نیز به آن اذعان دارند. اما متأسفانه به جای اینکه به ریشه ی اصلی مکشل توجه نمایند و براساس آن راه حل ارائه کنند، بر روش نادرست خود بیشتر پا می فشارند و این روند غلط، روزبه روز تشدید می شود.
برای بررسی کارآمدی دین در مدیریت جمعی جامعه باید با دیدی منصفانه همه ی جوانب را در نظر گرفت. باید دید آیا مشکلات به وجود آمده، چه در غرب و چه در جوامع دیگر، به دین برمی گردد یا منشأ آن کارگزاران متولی اجرای احکام دین هستند؟ به بیان دیگر، اشکال در اجرا است یا در تقنین؟ اگر این موارد از یکدیگر تفکیک شوند، شبهاتی که در ذهن عده ای است، برطرف می گردد و مسیر پیشرفت و توسعه پیموده می شود. اگر با هر مشکلی که در عرصه مدیریت به وجود می آید، جامعه بخواهد اشکال در یک قسمت را به کل دین برگرداند، همان اتفاقی که درغرب افتاد، ممکن است در جواع دیگر نیز بیفتد. چنان که در شرق پس از فروپاشی کمونیسم، ‌که نتیجه ناکارآمدی این مکتب در اداره کشورهای بلوک شرق بود، ‌دانشمندان و مردم بلوک شرق، به طور کامل کمونیسم را کنار گذاشتند و به دامن غرب افتادند. در واقع، آنان بدون بررسی مسائل جامعه خود و بدون در نظر گرفتن نواقص، همان اشتباهی را مرتکب شدند که در دوره روشن فکری دچار آن شدند. آنان در دوره رنسانس دین را کنار گزاردند و در دوران پس از فروپاشی کمونیسم، به لیبرالیسم پناه بردند. در واقع، از چاله خارج شدند و به چاه افتادند. مشکل این کشورها این بود که در بحث کارآمدی مکتبشان در اداره جامعه، با اصل دین به نزاع برخاستند و آن را کنار نهادند. امروزه متأسفانه بر اثر دسیسه استعمار، امپریالیسم و جاهلیت دوره مدرن، ‌نقش دین در مدیریت جهانی کمرنگ شده و عقل خودمحور که خود را بی نیاز از وحی می داند، ‌متصدی امور انسان و عالم شده است. علت این امر نیز تبلیغات منفی علیه دین است؛‌ تبلیغاتی که روزبه روز گسترده تر می شود.
نکته دوم اینکه در بحث کارآمدی دین باید توجه داشت که دولت به تنهایی نمی تواند از پس اداره ی جامعه بربیاید؛ بنابراین اثبات کارآیی دین، در صورتی که دولت در همه ی عرصه ها وارد شده باشد، بسیار مشکل است. در بسیاری از کشورها امور مختلف جامعه را به بخش خصوصی سپرده اند و دولت در حد یک ناظر عمل می کند. از این رو اگر مشکل و بحرانی پیش بیاید، دولت خود را به عنوان ناظر مسئله مدعی می داند؛ در حالی که در کشور ما، متأسفانه از آنجا که همه ی امور بر عهده دولت است، در مسئله ی کوچکی همچون فوتبال، دولت باید پاسخگو باشد. دولت امور را تخصصی نکرده و به افراد صاحب تخصص نسپارده است؛ در نتیجه باید در تمام زمینه ها پاسخگو باشد. در بحث اقتصاد و دیگر عرصه های مهم، بخش خصوصی می تواند وارد شود و دولت و مسئولان فقط در حد ناظر باشند. در این صورت اگر اشکالی پیش آید، دولت می تواند مدعی شود؛ ولی متأسفانه به جای اینکه عرصه را برای بخش خصوصی و مردم فراهم نماییم، روزبه روز مسئولیت های دولت را بیشتر می کنیم. حال آنکه لزومی ندارد دولت عهده دار تمام مسئولیت ها شود. این تصدی گری گسترده باعث شده در عرصه هایی که بسیاری از آنها به دولت ارتباطی ندارد،‌ همه ی کاستی ها از چشم دولت دیده شود. از آنجا که نظام حاکم بر ایران، نظامی اسلامی است، گاه مردم عادی منشأ این کاستی ها را مدیریت دینی می دانند؛ امری که کارآمدی دین در مدیریت جامعه را با چالش مواجه کرده است.
نکته سوم در بحث کارآمدی دین در مدیریت جامعه،‌ تعریف «کارآمدی» است. کارآمدی به معنای موفقیت در تحقیق اهداف با توجه به امکانات و موانع است. همان طور که ذکر شد، برای اهداف امکاناتی را در اختیار داریم؛ ولی برای اجرای این اهداف وجود امکانات کافی نیست؛ زیرا در عمل ممکن است موانعی پیش بیاید و جلوی تحقق اهداف را بگیرد. بنابراین اگر می خواهیم کارآمدی یک نظام سیاسی را بسنجیم، باید این سه مسئله را در نظر بگیریم: اهداف، امکانات و موانع اجرائی تحقق اهداف.
اما درباره ی اهداف دین می توان گفت که اهداف دین کاملاً مشخص است: هدایت انسان، سعادتمندی در دنیا و آخرت، استقلال انسان، رهایی از بندگی شیطان و بندگی انسان های مستبد و... .
در وهله ی بعد نوبت به بررسی امکانات می رسد. امکانات به دو دسته تقسیم می شوند. یکی، امکانات طبیعی و مادی؛ ‌چیزهایی که عینی و قابل دیدن هستند؛‌ مثل منابع نفت که باعث درآمد می شوند. البته گاهی همین امکانات ممکن است موجب دردسر و عقب ماندگی شود. مثلاً موقعیت بسیار مناسب ایران باعث شد تا در دو جنگ جهانی اول و دوم، علی رغم بی طرفی ایران، کشورمان محل جولان و تاخت و تاز دول بزرگ و همسایه شود. بنابراین گاهی امکانات نتیجه ی عکس می دهد و باعث پسرفت یک کشور می شود. آب و هوای مناسب، منابع زیرزمینی، خاک و مواردی از این دست، امکانات مادی و طبیعی محسوب می شوند. اما امکانات غیرمادی بسیار مهم تر از امکانات مادی است؛‌ چه اینکه ممکن است جامعه ای فاقد امکانات مادی باشد، ولی با بهره مندی از امکانات غیرمادی، این محرومیت را جبران کند. کشورهای صنعتی با ایجاد ارزش افزوده بر منابع مادی دیگران بر جهان سیطره پیدا کردند. این کشورها مواد خام را از نقاط دیگر دنیا وارد می کنند و پس از فراوری و تبدیل به محصولات جدید، صادر می کنند و از این طریق درآمد به مراتب بیشتری کسب می کنند. بنابراین در بحث امکانات، امکانات غیرمادی اهمیت فوق العاده ای پیدا می کند. جنگ تحمیلی ایران و عراق نمونه بسیار خوب دیگری برای نشان دادن این مسئله است. در این جنگ هشت ساله، امکانات مادی عراق به مراتب از ایران بیشتر بود. با این حال ایران با تکیه بر امکانات غیرمادی توانست در این جنگ پیروز شود. منظور از امکانات غیرمادی ایران اسلامی جهان بینی، نظام فکری، هستی شناسی و مشروعیت یک حکومت است. در سایه مشروعیت مقبولیت ایجاد می شود و مقبولیت نیز باعث می شود که مردم در مواقع حساس و ضروری به کمک دولت آیند. در نتیجه یک جامعه علی رغم کمبود امکانات مادی،‌ به واسطه اعتقادات خود می تواند در دنیا سربلند باشد. چیزی که ایران را به عنوان کشوری قوی در دنیا می تواند مطرح کند، اعتقادات و امکانات غیرمادی است؛ نه منابع طبیعی و نفت.
در بحث موانع نیز باید توجه داشت که موانع مانند امکانات، به دو دسته تقسیم می شوند. یک دسته موانع داخلی و دسته دیگر موانع خارجی. گاهی عده ای در داخل و با کارهای خود مانع تراشی می کنند و گاهی، با القای یأس و ناامیدی. برای مقابله با این افراد باید برای خود هویت قائل بود و به توانایی هایمان ایمان داشته باشیم؛ نکته ای که از آن با عنوان خودباوری یاد می شود. گاهی ممکن است اختلاف بین نیروها یک مانع داخلی محسوب شود. رودررویی منابع انسانی با یکدیگر باعث می شود جامعه به اهداف خود نرسد؛ چرا که به جای هم افزایی و پیشرفت روزافزون، نیروها در مقابل هم قرار می گیرند و در جهت کاهش توانایی یکدیگر تلاش می کنند. نکته ی مهم درباره موانع داخلی اینکه بیشتر نرم افزاری هستند تا سخت افزاری؛ یعنی اغلب در جهت ضربه زدن به ذهنیات و تفکرات افراد جامعه طراحی می شوند.
موانع خارجی مانند نیروهایی که از جهت نظامی و فرهنگی یا سیاسی یا اقتصادی در مقابل ما قرار می گیرند. نمونه ی عینی آن تحریم است. این تحریم ها موانعی است برای ایستادگی ملت ایران که هدف اصلی آن، ‌پذیرش این نکته است که دین اسلام در دوران معاصر توانایی لازم را برای اداره ی جامعه ندارد.
در بحث موانع فرهنگی، می توان از رسانه ها نام برد. سایت ها، مجلات و شبکه های رادیویی و نشریاتی که با همدیگر جبهه فرهنگی شیطان را تشکیل می دهند، با القای ناکارآمدی دین در مدیریت جامعه و با ایجاد شبهات مختلف،‌ بر سر راه اعتقادات جوانان و جامعه مانع تراشی می کنند. اما دشمنان به این مقدار اکتفا نکرده،‌ از موانع نظامی نیز استفاده می کنند. البته امروزه جنگ ها از حالت تن به تن خارج شده و حالت الکترونیکی و سایبری پیدا کرده است؛ به طوری که کشورها برای مواجهه با یکدیگر، از اطلاعات خود علیه همدیگر استفاده و اطلاعات طرف مقابل را مخدوش می کنند.
موانع سیاسی عبارت است از همایش ها، اتحادیه ها و حتی توافق نامه هایی که برای جلوگیری از طنین انداز شدن صدای دین و دیانت در جهان شکل می گیرد.
در چند سال اخیر که جنبش های بیداری اسلامی شکل گرفته، چندین اتحادیه به این منظور تشکیل شده است و در حال حاضر، بسیاری از سران کشورها با همدیگر دیدارهایی دارند تا این حرکت ها را به نفع خود مصادره کنند.
بنابراین بدون در نظر گرفتن اهداف، امکانات و موانع، بحث کارآمدی دین در مدیریت جامعه ابتر خواهد ماند و کسانی که قصد بررسی این مقوله را دارند، البته اگر اهل انصاف باشند، ‌باید این سه مؤلفه را مدنظر قرار دهند.
منبع: خردنامه ی همشهری، شماره ی 104

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.