1- مقابله به مثل
یکی از منطقی ترین اصول مقابله با دشمن، که مورد تأیید اسلام نیز هست، اصل مقابله به مثل است. خداوند در قرآن کریم، این اصل نظامی را به عنوان یک دستور کلی و عمومی صادر کرده، می فرماید: «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم» (1)؛ هر کس به شما تجاوز کرد به مانند آن به او تجاوز کنید.طبق این آیه، «مقابله به مثل» وظیفه ی هر فرد مسلمان است و به همه کس اجازه داده شده که در مقابل دشمن ستمگر به پا خیزد و به همان اندازه که به او دشمنی و تجاوز شد، پاسخ گوید. این کار، طبق قوانین آفرینش است. حتی سلول های بدن در مقابل میکروب های مهاجم می ایستند و از تعدّی و تجاوز آنها به کشور تن، جلوگیری میکنند. نباتات و حیوانات هم از همین قانون طبیعی و تکوینی استفاده کرده و در برابر حوادث، در مقابل طوفان ها و در برابر تهاجم های گوناگون، استقامت به خرج می دهند و هجوم حوادث را از بین می برند. اسلام بر خلاف مسیحیت فعلی و کنونی که می گوید: «اگر یک سیلی به گونه ی راستت زدند، طرف دیگر را خود تسلیم کن و برای سیلی دیگر آماده ساز، چنین دستوری را نمی دهد، می گوید به اندازه ای که دشمن به تو تعدّی کرده، مقابله به مثل نما.» (2) چنان که حضرت علی (ع) در سال 39 هجری نامه ای به برادرش عقیل نسبت به اعزام لشکر به سوی دشمن نوشت و به او دستور مقابله به مثل با دشمن فرمود: «... برادر! قریش را بگذار تادر گمراهی بتازند و در جایی سرگردان باشند و با سرکشی و دشمنی زندگی کنند. همانا آنان در جنگ با من متّحد شدند... . امّا آنچه را که از تداوم جنگ پرسیدی و رأی مرا خواستی بدانی، همانا رای من پیکار با پیمان شکنان است تا آن گاه که خدا را ملاقات کنم.» (3) یا در جای دیگر، پس از افشای سران ناکثین و توطئه های ایشان، خطاب به مردم کوفه فرمود: «پس به سوی فرمانده ی خود بشتابید و در جهاد با دشمن بر یکدیگر پیشی گیرید به خواست خدای بزرگ.» (4)
2- اعتدال و انصاف در مقابله با دشمن
خداوند در مقابله با دشمن، اجازه ی استفاده از ابزارهای جنگی و سلاح های متعارف و انسانی را به مسلمانان داده و حتی دستور مقابله با کسانی که دست به نبرد می برند و شمشیر به روی مؤمنین می کشند، صادر کرده و به آنان اجازه داده که برای مغلوب ساختن دشمن و دفاع از خود، دست به اسلحه برند و از هر گونه از وسایل دفاعی متعارف استفاده کنند، لذا می فرماید: «و در راه خدا با کسانی با شما می جنگند، نبرد کنید و از حدّ، تجاوز نکنید که خدا تعدّی کنندگان را دوست ندارد: «... ولا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین». (5)با این آیه، یکی دیگر از اصول مهم و انسانی مقابله با دشمن روشن گردیده، ابعاد و حدّ و و مرز مقابله با دشمن نیز با جمله «ولایعتدوا» از حدّ تجاوز نکنید» مشخص شده است. چه این که جنگ در اسلام برای خدا و در راه خداست و راه خدا نباید هیچ گونه تعدی و تجاوز در آن باشد و لذا اسلام- بر خلاف مکاتب بشری امروز- رعایت کلیه اصول اخلاقی و انسانی را در جنگ با دشمن توصیه می کند. به عنوان مثال، افرادی که اسلحه به زمین گذاشته اند و کسانی که توانایی جنگ را از دست داده یا اصولاً قدرت بر جنگ ندارند هم چون پیرمردان و زنان و کودکان نباید مورد تعدّی قرار گیرند، باغ ها، مزارع و درختان را نباید از بین برد و از مواد سمی برای زهر آلود کردن آب های آشامیدنی دشمن (جنگ شمیایی و میکروبی) نباید استفاده کرد. بنابراین استفاده از سلاح های کشتار جمعی (بمب و موشک هسته ای و...) برای مقابله با دشمن تجویز نشده است. شیوه و سیره ی عملی پیشوایان معصوم (ع) نیز در مقابله با دشمن، مؤیّد این مطلب است. از جمله، انصاف و بزرگ منشی امام علی (ع) در مقابله به مثل با ضارب و قاتل خویش، ابن ملجم مرادی و توصیه هایی که به شیعیان و پیروان خود در این رابطه داشتند که: «در دوستی با دوست مدارا کن، شاید روزی، دشمن تو گردد و در دشمنی با دشمن نیز مدارا کن، زیرا شاید روزی دوست تو گردد». (6)
و در جای دیگر می فرمایند: «کسی که در دشمنی زیاده روی کند گناهکار و آن کس که در دشمنی کوتاهی کند، ستمکار است و هر کس که بی دلیل دشمنی کند، نمی تواند با تقوا باشد.» (7)
حکایتی از امیر نقل شده که گویای اعتدال گرایی ایشان در دشمنی و مقابله با دشمنان است؛ ایشان شخصی را دیدند که چنان بر علیه دشمنش می کوشید که به خود زیان می رساند، فرمودند: «تو مانند کسی هستی که نیزه در بدن خود فرو برد تا دیگری را که در کنار اوست بکشد.» (8)
خلاصه اینکه، مقابله با دشمن، چه این دشمن، آشکار باشد یا پنهان، امری است روشنمد و میتنی بر یک سری اصول منطقی، و اسلام که دین جامع و منطق گراست، ازاین نکته غافل نبوده و موضوع منطقی خود را در خصوص شیوه ها و ابعاد مبارزه و مقابله با دشمنان، صریحاً بیان کرده و به حق، در این جهت، نهایت انصاف، عدالت و کرامت انسانی را لحاظ کرده است. (9)
3- تلاش برای هدایت دشمن
یکی از اصول مهم مقابله با دشمن که از قرآن و روایات و سیره ی عملی پیشوایان معصوم (ع) قابل استنباط است، مذاکره و تلاش برای هدایت دشمن قبل از هجوم و مقابله است چرا که در مکتب اسلام، هدف از جنگ و جهاد با دشمن، یک هدف مقدس و والاست و ان آگاهی و بیداری و هدایت انسان ها، و پی بردن به وظایفشان برای خودسازی و آماده شدن برای زندگی ابدی است. لذا می بینیم پیامبر اسلام (ص) هنگامی که علی (ع) را به سوی یمن می فرستد به او می فرماید: «سوگند به خدا، هر گاه خداوند به وسیله تو، انسانی را هدایت کند، ارزش آن برای تو بیشتر از آن چه خورشید بر آن می تابد». (10)به طور کلی سیره ی پیامبران الهی در مقابله با دشمنان، این بوده که نخست به هدایت و ارشاد دشمن پرداخته سپس از طریق استدلال و بیان دلیل و برهان، آنها را توجیه می کردند. چرا که یکی از اهداف بزرگ انبیاء هدایت طغیان گران و در مرحله ی بعد مبارزه قاطع با آنهاست. به عنوان نمونه، شیوه برخورد حضرت موسی (ع) با دشمنان سرسخت و لجوج خویش، فرعون، حاکی از این حقیقت است، حضرت موسی (ع) بنا به نقل قرآن کریم ، نخست به سراغ هدایت عاطفی او می رود، بعد هدایت عقلی و منطقی از طریق نشان دادن آیت کبری و معجزه بزرگ، و این مؤثّرترین راه تبلیغ دین و از مهم ترین اصول مقابله با دشمن است که نخست از طریق خیر خواهی و محبّت در عواطف طرف نفوذ کنند، سپس به طرح استدلال و بیان حجت بپردازند. (11)
نمونه بارز دیگری که در تاریخ اسلام ثبت شده، حکایت پیامبر (ص) در کشاکش جنگ احد است پس از ان که دشمنان جاهل، پیشانی مبارکش را بشکستند، و ایشان با آن همه درد و رنج و ناراحتی فرمودند: «اللهم اغفر لقومی فانهم لا یعلمون» (12)؛ پروردگارا! قوم مرا ببخش که مردمی ناآگاهند.
حضرت علی (ع) نیز در پرتو این اصل انسانی و اخلاقی نظامی، به مقابله با دشمنان خویش می پرداخت، از جمله در نبرد صفّین هنگامی که شنید یارانش، معاویه و طرفدارانش را ناسزا می گویند، دست به دعا برداشت و برای هدایت دشمن خود فرمود: «بار پروردگارا! خون ما و آنها را حفظ کن و بین ما و آنها را اصلاح نما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت فرما تا آنها که جاهلند حق را بشناسند و کسانی که با حق در ستیز هستند، دست بردارند و بازگردند.» (13) حضرت امیر در جای دیگر برای نجات دشمن خود از ضلالت و گمراهی، او را از خداوند بر حذر می دارد و می فرماید: «از خدا بترس...» و حتّی دوستانه و از سر دلسوزی و ارشاد، به دشمن خویش از وجود شیطان در او هشدار می دهد: و می گوید: «با شیطانی که مهار تو را می کشد مبارزه کن» (14) این توصیه ارشادی به دشمن نمونه ای از اصول بزرگ منشانه ی مقابله ی حق علیه باطل است.
4- تذکر و اندرز دادن به دشمن
یکی دیگر از اصول اخلاقی مقابله با دشمن، پند و اندرز دادن به دشمن است چرا که اصولاً هدف اساسی از جنگ و مقابله با دشمن، اصلاح وی و جلوگیری از آثار شوم و پیامدهای سوء عداوت و دشمنی در جامعه بشری است. بهترین و کم هزینه ترین شیوه برای مصون ماندن از توطئه ها و جنایات دشمن، پیشگیری از وقوع جنگ فیزیکی و روانی، و خنثی کردن توطئه ها و نقشه های دشمن از طریق مذاکره، پند و اندرز و هشدار است البته در صورتی که این شیوه مفید واقع نشود، در مرحله بعد باید به طور قاطع مبارزه کرد. حضرت علی (ع) ضمن نامه ای به دشمن آشکار خود، معاویه، ارسال داشتند، به نصیحت کردن و اندرز دادن او پرداخته و دلسوزانه به دشمن خود می فرماید: «نسبت به آنچه در اختیار داری از خدا بترس و در حقوق الهی که بر تو واجب است اندیشه کن و به شناخت چیزی همّت کن که در ناآگاهی آن معذور نخواهی بود». سپس به طور غیر مستقیم به او هشدار داده، می فرماید: «همانا اطاعت خدا، نشانه های آشکار و راه های روشن و راهی میانه و همیشه گشوده و پایانی دلپسند دارد که زیرکان به آن راه نمی یابند و فاسدان از آن به انحراف روند، کسی که از دین سرباز زند از حق روی گردان شده و در وادی حیرت سرگردان خواهد گشت، که خدا نعمت خود را از او گرفته و بلاهایش رابر او نازل کند. معاویه! اینک به خود آی و به خود بپرداز! زیرا خداوند راه و سرانجام امور تو را روشن کرده است. اما تو هم چنان به سوی زیان کاری و جایگاه کفرورزی، حرکت می کنی خواسته های دل، تو را به بدی کشانده و در پرتگاه گمراهی قرار داده است و تو را در هلاکت انداخته و راه های نجات را بر روی تو بسته است». (15)روش خاصّی که حضرت علی (ع) در پند دادن به دشمن دارد، این است که نخست پیامدهای سوء عداوت و ستمگری و ابزار های اعمال دشمنی مثل تهمت و دروغگویی را برای او روشن می کند و موضوع را به صورت کلی بیان میکند: «همانا ستمگری و دروغ پردازی، انسان را در دین و دنیا رسوا می کند و عیب او را نزد عیب جویان آشکار می سازد و تو می دانی آن چه که از دست رفت باز نمی گردد.» سپس به هشدار دادن و اندرز دادن او پرداخته، می فرماید:«معاویه! از روزی بترس که صاحبان کارهای پسندیده خوشحالند و تأسف می خورند که چرا اعمالشان اندک است آن روز کسانی که مهار خویش در دست شیطان دادند سخت پشیمانند» و در نهایت حضرت علی (ع) حقیقت امر را بیان می کند اگر چه برای معاویه تلخ باشد، لکن آن چه را که لازم می داند و حقیقت است را بسیار محترمانه و مختصر ابراز می نماید: «تو ما را به داوری قرآن خواندی در حالی که خود اهل قرآن نیستی و ما هم پاسخ مثبت به تو ندادیم بلکه داوری قرآن را گردن نهادیم». (16)
5- رعایت اخلاق و ادب و پرهیز از دشنام و ناسزا گویی
از آن جا که در مکتب اسلام یکی از اهداف جنگ و جهاد با دشمن، احیاء ارز ش ها و فضایل اخلاقی و سوق دادن جامعه به سوی اصلاح خودسازی و مبارزه با زشتی ها و رذایل و انحطاط اخلاقی می باشد، لذا رعایت ادب و اخلاق اسلامی یکی از مهم ترین و ضروری ترین اصول مقابله با دشمن به حساب می آید. اسوه اخلاق و ادب، حضرت علی (ع) در خصوص اهمیت و ارزش بحث، ادب را برترین یادگار و میراث برای آدمی دانسته می فرماید: «لا میراث کالادب» (17)سیره ی عملی ایشان نیز مقابله با دشمنان خود، مؤیّد این مطلب است. آن جا که در جنگ صفّین شنید، یاران او شامیان را دشنام می دهند، فرمود: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر کردارشان را تعریف و حالات آنان را بازگو می کردید به سخن راست نزدیک تر و عذر پذیرتر بود». حتی حضرت علی (ع) به یاران خود توصیه می کردند که به جای ناسزاگویی و دشنام، برای آنها دعا کنید و این شیوه، اخلاقی ترین برخوردی است که می توان در مورد دشمنان اعمال کرد: «خوب بود به جای دشنام آنان، می گفتید: خدایا! خون ما و آنان را حفظ کن وبین ما و آنان اصلاح فرما...» (18).
6- مدارا نمودن با اسرا، زنان و مجروحان دشمن
در میدان نبرد، همیشه چنین نیست که دشمن تمامی نیروهایش را از دست بدهد، به طوری که همه کشته شوند و یا فرار کنند بلکه معمولاً عدّه ای کشته ، برخی اسیر و گروهی فرار می کنند. سخن در این است که آیا اولاً گرفتن اسیر در صحنه جنگ از نظر اسلام جائز است یا خیر؟ ثانیاً در صورت جواز، نحوه رفتار با آنها چگونه است؟ در پاسخ باید گفت، گرفتن اسیر در صحنه نبرد، از نظر اسلام مجاز است و عمل پیامبر و فرماندهان سپاه وی در نبردهای مختلف از جمله نبرد بدر، گواه این معنی است. علاوه براین، عاقلانه نیست که نیروهای حق در صحنه نبرد، بر دشمن غلبه یابند ولی افراد آنها را آزاد گذارند تا بار دیگر تشکیل سپاه داده و به مبارزه برخیزند. در خصوص «زمان» گرفتن اسیر از نظر اسلام نیز قرآن کریم می فرماید: «ما کان لنبی ان یکون له اسری حتی یثخن فی الارض تریدون عرض الدنیا یرید الاخره» (19)؛ هیچ پیامبری حق گرفتن اسیر را ندارد تا آن گاه که کاملاً به مرحله پیروزی رسیده باشد. و دشمن در شکست کامل قرار گیرد. شما متاع ناپایدار دنیا را می خواهید و خدا سرای دیگر را برای شما می خواهد.هم چنین در جای دیگر امده است:«فاذا لقیتم لذین کفروا فضرب الرقاب حتی اذا ائخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد و اما فداء» (20)؛ آن گاه که با کافران روبرو شدی، گردن های آنها را بزنید تا به پیروزی کامل برسید آن گاه اسیر بگیرید.
بنابراین پیش از پیروزی نهایی، گرفتن اسیر از نظر اسلام، درست نیست بلکه زمان آن، وقتی است که نیروهای دشمن از پای در آمده باشند تا نیروی چندانی برای نگاهداری آنها صرف نگردد. امّا پس از گرفتن اسیر، بر مدارا و رفتار درست و انسانی با آنها از ناحیه پیامبر (ص) و پیشوایان دینی تأکید فراوان شده است که: «آنها را اذیت نکنید. اسرا مخصوصاً زنان را از ناحیه ای که کشتگان در آن جا افتاده اند عبور ندهید و خوراک و غذا تا آن جا که مقدور است به آنها برسانید.» از این رو می بینیم ابوعزیز- پرچمدار قریش در جنگ بدر- نقل می کند از روزی که پیامبر سفارش اسراء را کرد، به قدری ما در میان مسلمانان محترم بودیم که تا ما راسیر نمی کردند، خود، دست به غذا نمی بردند. (21) قرآن کریم نیز از علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) که غذای خود را به اسیر و یتیم و مسکین داده بودند تمجید کرده، می فرماید: «ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا».(22) امام صادق (ع) می فرماید: «غذا دادن به اسیر، وظیفه ی کسی است که او را به اسارت گرفته است گرچه اسیر، واجب القتل باشد».(23)
علی (ع) نیز می فرماید: «اطعام الاسیر و الاحسان الیه حقّ واجب وان قتله من الغد» (24) ؛ غذا دادن به اسیر و نیکی به او حقّی است واجب، گرچه مستحقّ اعدام باشد.
دستور امام (ع) پیش از رویارویی با دشمن در صفّین چنین بود که: «با دشمن جنگ آغاز نکنید تا آنها شروع کنند... و اگر به اذن خدا شکست خوردند و گریختند، آن کس را که پشت کرده، نکشید و آن را که قدرت دفاع ندارد، آسیب نرسانید و مجروحان را به قتل نرسانید. زنان را با آزاردادن، تحریک نکنید هر چند آبروی شما بریزند یا اسیران شما را دشنام دهند که آنان در نیروی بدنی و روانی و اندیشه، کم توانند، در روزگاری که زنان، مشرک بودند مأمور بودیم دست از آزارشان برداریم و در جاهلیّت اگر مردی با سنگ یا چوب دستی به زنی حمله می کرد و او و فرزندانش را سرزنش می کردند.» (25)
این اصل انسانی از اصول مقابله با دشمن، از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که نمایندگان کشورهای عضو سازمان ملل در سال1927 میلادی در شهر ژنو، کنفرانسی تشکیل دادند و راجع به نحوه ی رفتار با اسیران جنگی، مطالبی را به تصویب رساندند که در آن، عدم آزار نسبت به اسرا و اصول صحیح اخلاقی برخورد با آنها تصویب گردید.(26)
پی نوشت ها :
1. بقره(2)- 194
2. ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، صص10- 9
3. نهج البلاغه، نامه 36
4. همان، نامه 1
5. بقره(2)/190
6. نهج البلاغه، حکمت 268
7. همان، حکمت 298
8. همان، حکمت296
9. ر.ک تفسیر نمونه، ج2، ص11-9، همچنین: سیری در سیره ی نبوی، صص140- 143
10. فروغ کافی، ج5، ص 29، باب وصیت رسول الله (ص) و امیرالمومنین فی السرایا، (به نقل از نظام دفاعی اسلام، ص 134)
11. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 26، ص 90، همچنین: تفسیر المیزان، ذیل آیات 15 تا 26 سوره نازعات
12. ر.ک: تاریخ اسلام، منتظر القائم، ص 149
13. نهج البلاغه، خطبه 206
14. ر.ک : نهج البلاغه، نامه 55
15. نهج البلاغه، نامه30
16. نهج البلاغه، نامه 48
17. نهج البلاغه، حکمت، 113 و54
18. همان، خطبه 206
19. انفال (8)/67
20. محمد (ص) (47)/4
21. فروغ ابدیت، ج 1، ص 424، سیره ی ابن هشام، ج1، ص645 (دوره ی دو جلدی)
22. انسان (76)/8
23. وسائل الشیعه، ج11، ص 68
24. نهج البلاغه، ص69
25. همان، نامه ی 14
26. ر.ک: نظام دفاعی اسلام صص226- 225