هفتهنامهی آسمان، در شمارهی 35 خود، یادنامهای برای دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجهی دکتر مصدق، منتشر نموده است. اولین یادداشت این یادنامه، با عنوان «تلاش برای مصادرهی فاطمی»، حاوی مطالبی است که به جرئت میتوان آنها را تحریف تاریخ نام نهاد. نویسندهی این یادداشت تلاش میکند تا ترور حسین فاطمی توسط عبدخدایی را بنا بر خواست انگلیسیها بداند و بدین ترتیب، فداییان اسلام را عامل انگلیسیها معرفی کند.
در بخشی از این یادداشت میخوانیم: «خیلیها معتقدند ترور اول ایشان توسط عبدخدایی، در آرامگاه محمد مسعود، با هماهنگی سفارت انگلیس انجام شده... عبدخدایی تحریکشدهی فداییان اسلام بود که در آن برهه از زمان، تحت تأثیر اینکه نواب در زندانِ حکومت بود، رهبری فداییان به دست کسان دیگری افتاد که آنها فرمان قتل را صادر کردند. آنها میخواستند نشان دهند کسانی که بر خلاف تمایلات انگلیس رفتار کنند نمیتوانند دوام و بقای جسمی داشته باشند. خارجیها به دنبال رفع خطر از منافعشان بودند و از این جهت، به قدرتهای داخل فشار آوردند تا تفکر فاطمی را منکوب کنند.»[1]
نویسندهی این سطور حسین شاهحسینی است. وی، که عضو جبههی ملی و رئیس سازمان تربیت بدنی و کمیتهی المپیک در دورهی دولت موقت بود، در یادداشت خود آنچنان سرمست مدح فاطمی میشود که ناگفتههای بسیاری را باقی میگذارد.
نکتهی اول اینکه اگر فداییان عامل انگلیس بودند، چه دلیلی داشت رزمآرا را، که صرفاً برای حفظ منافع انگلستان و در جهت تصویب لایحهی نفت به قدرت رسیده بود، ترور کنند. پیروان دکتر مصدق نباید از یاد ببرند گلولهای که از اسلحهی خلیل طهماسبی شلیک شد و باعث نابودی رزمآرا گشت، زمینهی به قدرت رسیدن مصدق را فراهم آورد. چه بسا در صورتی که این اتفاق نمیافتاد، ترتیبات و چینش تاریخی به سمتوسویی دیگر میرفت.
قضاوت تاریخی باید مبتنی بر صداقت باشد و نباید در آن، علقهها جایگاهی داشته باشند. اینکه نویسنده خود عضوی از جبههی ملی است نباید باعث شود که او از عیوب این گروه سیاسی بگذرد و چشم بر روی واقعیتها ببندد. آنچنان که دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان به صراحت بیان میدارد: «جالب توجه و همچنین تأسفآور است که مخالفان این گروه [فداییان اسلام] آنها را نیز جاسوس انگلیس میدانستند، ما البته چنین اتهامی را مردود میدانیم...»[2]
حال آیا فداییان اسلام میخواستند نشان دهند «کسانی که بر خلاف تمایلات انگلیس رفتار کنند نمیتوانند دوام و بقای جسمی داشته باشند» یا مسائل دیگری موجبات تقابل فداییان با دولت مصدق را فراهم آورد؟
نویسندهی یادداشت، خود میداند که چه اختلافاتی باعث رویارویی فداییان با دولت ملی و ترور دکتر فاطمی شده است، اما وی همهی آنها را «بر خلاف واقعیت» میداند:
«رخنهای که سیاست خارجی در آن زمان در اندیشهی رهبران فداییان اسلام کرد باعث شد تا انجام سیاستهای انگلیس، در مواجهه با دکتر فاطمی، از سوی فداییان اسلام شکل گیرد.
آنها شروع کردند به انداختن تقصیر بر گردن دولت مصدق که فشارها و سختیهایی را که بر نواب وارد میشد بر عهدهی دولت مصدق بگذارند. دکتر فاطمی هم از نزدیکترین افراد به مصدق بود. از طرفی آنها، بر خلاف واقعیت، ادعا میکردند که توافقهایی با دولت داشتهاند مبنی بر پیادهسازی احکام اسلام؛ در حالی که اساساً چنین توافقی صورت نگرفته بود و بر مبنای همین دروغ، دولت مصدق را به خلاف وعده متهم کردند و در صدد انتقام گرفتن برآمدند.»[3]
همان طور که گفته شد، ترور رزمآرا راه را برای قدرتیابی جبههی ملی گشود. قطعاً این معاملهای با حاصل جمع مثبت بود، وگرنه چرا میان این همه سیاستمدار ضداسلام، فداییان به سمت ترور رزمآرا گرایش یافتند؟ ترورهای فداییان، همه جنبهی مکتبی داشت و معاندین اجرای احکام اسلام را در بر میگرفت.
بنابراین ادعای آنها گزاف به نظر نمیرسد. آنان مدعی بودند که قتل رزمآرا با توافق جبههی ملی و نیز آیتالله کاشانی صورت گرفت و «اعضای جبههی ملی، از جمله دکتر حسین فاطمی و محمود نریمان، قول دادند که در صورت بر روی کار آمدن مصدق، حکومت اسلامی اعلام و احکام اسلامی را اجرا کنند.»[4]
اما پس از آن، مصدق خلف وعده کرد و جواب تندی به آنان داد: «من نه مدعی حکومت اسلامی هستم و نه میخواهم همیشه حاکم و نخستوزیر باشم. هدف من حل قضیهی نفت است. حکومت اسلامی را آقایان بگذارند برای دولت دیگر و در دولت دیگر تقاضای دولت اسلامی بکنند. دولت من که برای ابد نخواهد ماند.»[5]
مصدق، نواب و یارانش را متهم کرد که قصد ترور او را دارند و بر این اساس و با توجه به حکمی که از مدتها پیش صادر شده بود، او را دستگیر و زندانی نمود. نواب، که خود با دستور ترور رزمآرا در به قدرت رسیدن مصدق نقش داشت، 20 ماه از دوران نخستوزیری مصدق را در زندان سپری کرد. ترور نافرجام فاطمی پاسخی به بازداشت نواب صفوی بود، نه حرکتی سازمانیافته از سوی انگلیسیها. آنان در اعتراض به بازداشت رهبر خود اقدام به ترور دکتر فاطمی نمودند.
ذکر این نکته حائز اهمیت است که فداییان اسلام نخستین گروهی بودند که اجرای احکام اسلامی و ایجاد حکومتی بر پایهی فرامین اسلام را به عنوان یک هدف اعلام کردند و آن را دنبال مینمودند.
علاوه بر اینها، نکتهای که در اینجا میتواند به تحلیل ما کمک کند این است که فداییان اسلام، بالذات ضد اسرائیل بودند؛ زیرا اسرائیل، که در ابتدا با ابتکار انگلستان و بر اساس اعلامیهی بالفور ایجاد شد، نخستین قبلهی مسلمین را اشغال نموده بود. این دشمنی تا حدی بود که حتی در ابتدا فداییان قصد این را داشتند که چند هزار داوطلب را برای مبارزه با اسرائیل به این سرزمین اعزام کنند.
بنابراین طبیعی به نظر میرسد که نسبت به بریتانیا نیز موضعی منفی داشته باشند؛ آنچنان که به دنبال تصمیم ایران برای پیوستن به پیمان بغداد و حضور در جرگهی کشورهای متحد آمریکا در منطقه، سعی کردند حسین علاء را در ضمن سفرش به بغداد ترور کنند و به دنبال ناکامی در انجام این ترور، دستگیر و اعدام شدند. بنابراین آنها حتی نگرشی ضدغربی نیز داشتند و نمیتوانستند با حضور قدرتهای غربی در جهان اسلام کنار بیایند. حال با توجه به تمام آنچه گفته شد، چگونه میتوان فداییان اسلام را عامل انگلستان در ایران دانست؟(*)
نویسنده: محسن نعیمی
منبع: برهان
نویسندهی این سطور حسین شاهحسینی است. وی، که عضو جبههی ملی و رئیس سازمان تربیت بدنی و کمیتهی المپیک در دورهی دولت موقت بود، در یادداشت خود آنچنان سرمست مدح فاطمی میشود که ناگفتههای بسیاری را باقی میگذارد.
نکتهی اول اینکه اگر فداییان عامل انگلیس بودند، چه دلیلی داشت رزمآرا را، که صرفاً برای حفظ منافع انگلستان و در جهت تصویب لایحهی نفت به قدرت رسیده بود، ترور کنند. پیروان دکتر مصدق نباید از یاد ببرند گلولهای که از اسلحهی خلیل طهماسبی شلیک شد و باعث نابودی رزمآرا گشت، زمینهی به قدرت رسیدن مصدق را فراهم آورد. چه بسا در صورتی که این اتفاق نمیافتاد، ترتیبات و چینش تاریخی به سمتوسویی دیگر میرفت.
قضاوت تاریخی باید مبتنی بر صداقت باشد و نباید در آن، علقهها جایگاهی داشته باشند. اینکه نویسنده خود عضوی از جبههی ملی است نباید باعث شود که او از عیوب این گروه سیاسی بگذرد و چشم بر روی واقعیتها ببندد. آنچنان که دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان به صراحت بیان میدارد: «جالب توجه و همچنین تأسفآور است که مخالفان این گروه [فداییان اسلام] آنها را نیز جاسوس انگلیس میدانستند، ما البته چنین اتهامی را مردود میدانیم...»[2]
حال آیا فداییان اسلام میخواستند نشان دهند «کسانی که بر خلاف تمایلات انگلیس رفتار کنند نمیتوانند دوام و بقای جسمی داشته باشند» یا مسائل دیگری موجبات تقابل فداییان با دولت مصدق را فراهم آورد؟
نویسندهی یادداشت، خود میداند که چه اختلافاتی باعث رویارویی فداییان با دولت ملی و ترور دکتر فاطمی شده است، اما وی همهی آنها را «بر خلاف واقعیت» میداند:
«رخنهای که سیاست خارجی در آن زمان در اندیشهی رهبران فداییان اسلام کرد باعث شد تا انجام سیاستهای انگلیس، در مواجهه با دکتر فاطمی، از سوی فداییان اسلام شکل گیرد.
آنها شروع کردند به انداختن تقصیر بر گردن دولت مصدق که فشارها و سختیهایی را که بر نواب وارد میشد بر عهدهی دولت مصدق بگذارند. دکتر فاطمی هم از نزدیکترین افراد به مصدق بود. از طرفی آنها، بر خلاف واقعیت، ادعا میکردند که توافقهایی با دولت داشتهاند مبنی بر پیادهسازی احکام اسلام؛ در حالی که اساساً چنین توافقی صورت نگرفته بود و بر مبنای همین دروغ، دولت مصدق را به خلاف وعده متهم کردند و در صدد انتقام گرفتن برآمدند.»[3]
همان طور که گفته شد، ترور رزمآرا راه را برای قدرتیابی جبههی ملی گشود. قطعاً این معاملهای با حاصل جمع مثبت بود، وگرنه چرا میان این همه سیاستمدار ضداسلام، فداییان به سمت ترور رزمآرا گرایش یافتند؟ ترورهای فداییان، همه جنبهی مکتبی داشت و معاندین اجرای احکام اسلام را در بر میگرفت.
بنابراین ادعای آنها گزاف به نظر نمیرسد. آنان مدعی بودند که قتل رزمآرا با توافق جبههی ملی و نیز آیتالله کاشانی صورت گرفت و «اعضای جبههی ملی، از جمله دکتر حسین فاطمی و محمود نریمان، قول دادند که در صورت بر روی کار آمدن مصدق، حکومت اسلامی اعلام و احکام اسلامی را اجرا کنند.»[4]
اما پس از آن، مصدق خلف وعده کرد و جواب تندی به آنان داد: «من نه مدعی حکومت اسلامی هستم و نه میخواهم همیشه حاکم و نخستوزیر باشم. هدف من حل قضیهی نفت است. حکومت اسلامی را آقایان بگذارند برای دولت دیگر و در دولت دیگر تقاضای دولت اسلامی بکنند. دولت من که برای ابد نخواهد ماند.»[5]
مصدق، نواب و یارانش را متهم کرد که قصد ترور او را دارند و بر این اساس و با توجه به حکمی که از مدتها پیش صادر شده بود، او را دستگیر و زندانی نمود. نواب، که خود با دستور ترور رزمآرا در به قدرت رسیدن مصدق نقش داشت، 20 ماه از دوران نخستوزیری مصدق را در زندان سپری کرد. ترور نافرجام فاطمی پاسخی به بازداشت نواب صفوی بود، نه حرکتی سازمانیافته از سوی انگلیسیها. آنان در اعتراض به بازداشت رهبر خود اقدام به ترور دکتر فاطمی نمودند.
ذکر این نکته حائز اهمیت است که فداییان اسلام نخستین گروهی بودند که اجرای احکام اسلامی و ایجاد حکومتی بر پایهی فرامین اسلام را به عنوان یک هدف اعلام کردند و آن را دنبال مینمودند.
علاوه بر اینها، نکتهای که در اینجا میتواند به تحلیل ما کمک کند این است که فداییان اسلام، بالذات ضد اسرائیل بودند؛ زیرا اسرائیل، که در ابتدا با ابتکار انگلستان و بر اساس اعلامیهی بالفور ایجاد شد، نخستین قبلهی مسلمین را اشغال نموده بود. این دشمنی تا حدی بود که حتی در ابتدا فداییان قصد این را داشتند که چند هزار داوطلب را برای مبارزه با اسرائیل به این سرزمین اعزام کنند.
بنابراین طبیعی به نظر میرسد که نسبت به بریتانیا نیز موضعی منفی داشته باشند؛ آنچنان که به دنبال تصمیم ایران برای پیوستن به پیمان بغداد و حضور در جرگهی کشورهای متحد آمریکا در منطقه، سعی کردند حسین علاء را در ضمن سفرش به بغداد ترور کنند و به دنبال ناکامی در انجام این ترور، دستگیر و اعدام شدند. بنابراین آنها حتی نگرشی ضدغربی نیز داشتند و نمیتوانستند با حضور قدرتهای غربی در جهان اسلام کنار بیایند. حال با توجه به تمام آنچه گفته شد، چگونه میتوان فداییان اسلام را عامل انگلستان در ایران دانست؟(*)
نویسنده: محسن نعیمی
پینوشتها:
[1]حسین شاهحسینی، هفتهنامهی آسمان، شمارهی 35، شنبه، 20 آبان 91، تلاش برای مصادرهی فاطمی، ص 44.
[2]محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسلهی پهلوی، ترجمهی محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1379، چاپ هفتم، ص 192.
[3]حسین شاهحسینی، همان.
[4]نرجس خاتون براهویی، احزاب مذهبی در مجتبی مقصودی، تحولات سیاسیـاجتماعی ایران1320ـ1357، تهران، انتشارات روزنه، 1380، ص 249.
[5]سید هادی خسروشاهی؛ فداییان اسلام: تاریخ، عملکرد، اندیشه؛ ص 170؛ به نقل ازسید محمدعلی حسینیزاده، اسلام سیاسی در ایران، قم، انتشارات دانشگاه مفید، 1386، ص 176.
منبع: برهان