نویسنده: دکتر محمود نجم آبادی
شیخ به طور قطع یکی از فصحاء و ادباء بزرگ و ستارگان قدر اول آسمان علم و ادب ایران به شمار می رود. در این مختصر مقصود شناسائی شیخ از نظر ادب پارسی و تازی نیست، چرا که این امر خارج از تخصص نگارنده کتاب است، اما باید دانست که یکی از علل شهرت کتاب ها و آثار طبی شیخ به واسطه فصاحت کم نظیری است، که در آن ها دیده می شود. بنابراین شیخ در ادب پارسی و تازی دارای مقام و موقعیت خاصی است، که بحث آن از موضوع کتاب خارج است.
اکنون به چند نمونه از اشعار پارسی و تازی شیخ (چه مسلم و چه منسوب) می پردازیم.
1) اشعار پارسی ابن سینا - به ابن سینا تعدادی اشعار پارسی نسبت داده اند که بعضی از آن ها به نام دیگران نیز آمده است، بدین معنی که ممکن است از وی نباشد.
قطعات و رباعیات چندی به نام وی در سفینه ها و جنگ ها و امثال آن ها دیده می شود که به بوعلی نسبت داده شده است.
اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد
نشاط عیش بدار بقا توانی کرد
و گر به آه ریاضت بر آوری نفسی
همه کدورت دل ها صفا توانی کرد
ز منزلات هوس گر برون نهی گامی
نزول در حرم کبریا توانی کرد
و گر ز هستی خود بگذری یقین میدان
که عرش و فرش فلک زیر پا توانی کرد
و لیکن این عمل رهروان چالاکست
تو نازنین جهانی کجا توانی کرد
نه دست و پای امل را فراتر توانی بست
نه رنگ و بوی جهانی را رها توانی کرد
چو بوعلی (1) ببر از خلق و گوشه ای بگزین
مگر که خوی دل از خلق وا توانی کرد
غذای روح بود باده رحیق الحق
که رنگ و بوش کند رنگ و بوی گل رادق
به رنگ زنگ زداید ز جان اندهگین
همای گردد اگر جرعه ی بنوشد بق
به طعم تلخ چون پند پدر و لیک مفید
به پیش مبطل باطل به نزد دانا حق
می از جهالت شد به شرح حرام
چو مه نسبت به منکران دین شد شق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا
حرام گشته با حکام شرع بر احمق
شراب را چه گنه زانکه ابلهی نوشد
زبان بهرزه گشاید دهد زدست ورق
حلال بر عقلا و حرام بر جهال
که می محک بود و خیر و شر از ومشتق
غلام آن می صافم کزو رخ خوبان
به یک دو جرعه بر آرد هزار گونه عرق
چو بوعلی می ناب ار خوری حکیمانه
به حق حق که وجودت به حق شود ملحق
ایضاً در سفینه های دیگر نیز اشعاری منسوب به ابن سینا آمده است که ذکر همه آن ها از حوصله کتاب خارج است.
تعدادی رباعی نیز منسوب به ابن سیناست بدین شرح:
دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکاف
اندر دل من هزار خورشید بتافت
و آخر به کمال ذره ای راه نیافت
تا باده عشق در قدح ریخته اند
و ندر پی عشق عاشق انگیخته اند
با جان و روان بوعلی مهر علی
چون شیر و شکر به هم در آمیخته اند
اگر این رباعی از شیخ باشد موضوع تشیع وی روشن می گردد.
از قعر گل سیاه تا اوج زحل
کردم همه مشکلات گیتی را حل
بیرون جستم ز قید هر مکر و حیل
هر بند گشاده شده مگر بند اجل
ای کاش بدانمی که من کیستمی
سر گشته به عالم از پی چیستمی
گر مقبلم آسوده و خوش زیستمی
ور نه به هزار دیده بگریستمی
رفت آن گهری که بود پیرایه عمر
و آو رد زمانه طاق سرمایه عمر
از موی سپیدم سر پستان امید
بنگر که سیاه می کند دایه عمر
مائیم بعفو تو تولی کرده
وز طاعت و معصیت تبری کرده
آن جا که عنایت تو باشد، باشد
نا کرده چو کرده کرده چون نا کرده
آتش چو فکند باد در خرمن گل
بر خاک چکید آب پیراهن گل
ای ساقی می دست تو و دامن من
وی دختر رز خون تو در گردن گل
بنگر به جهان چه طرف بربستم هیچ
وز حاصل ایام چه در دستم هیچ
شمع طربم گیر چو بنشستم هیچ
خود جام جمم گیر چو بشکستم هیچ
غیر از اشعار بالا در مجموعه های اشعار به مانند مجمع الفصحاء و ریاض العارفین و کشکول شیخ بهائی و امثال آن ها اشعار و رباعیاتی منسوب به ابن سینا که برخی از محققان آن ها را از خیام نیشابوری می دانند.
یکی از خاورشناسان آلمانی به نام هرمان اته(2) در «مجله انجمن علمی شاهی دانشگاه گوتینگن(3)» در شماره 21 اول سپتامبر 1875 مقاله تحت عنوان «ابن سینا به عنوان شاعر غزل سرای فارسی(4)» نوشته و در این مقاله پانزده قطعه از اشعار فارسی شیخ را از روی بعضی آثار فارسی آورده است.
پروفسور اوداربراون(5) ترجمه اشعار پارسی بوعلی را در کتاب «تاریخ ادبیات ایران»(6) جلد دوم آورده است.
ایضاً شادروان سعید نفیسی جمیع این اشعار را از تذکره ها و سفاین و کتاب های مختلف جمع آوری کرد و در شماره دوازدهم سال چهارم مجله مهر تحت عنوان «آثار فارسی ابن سینا» در مقاله ای نقل کرده است.
2) اشعار تازی ابن سینا - اشعار عربی ابن سینا از اشعار پارسی وی زیادتر است و برخلاف اشعار پارسی که مشکوک می باشد، عموماً این اشعار از وی می باشد.
اشعار عربی شیخ به صورت قصیده و قطعه می باشد که مشهورترین آن ها «قصیده عینیه روحیه» که مهم ترین قصائد عربی شیخ می باشد. در این قصیده شیخ از کیفیت هبوط روح و حلول آن در جسم و برگشت آن به جهان مجرد روحانی را بسیار شیوا از عهده برآمده است. تعداد ابیات آن طبق گفته ابن ابی اصیبعه در «عیون الانباء» بیست و در بعضی نسخ بیست و یک است. نظر به این که قصیده را شیخ بسیار شیوا سروده، بدین مناسبت عده ای شروحی بر آن نگاشته اند که شرح همه آن ها از حوصله کتاب خارج است.
ترجمه فارسی و ترکی (7) و فرانسوی (8) از قصیده مزبور نیز به عمل آمده است. ترجمه فارسی قصیده از نامه دانشوران که توسط شادروان علامه دهخدا در لغت نامه آمده به نظر خوانندگان می گذرانیم:
ابتدا آن چنین است:
هبطت الیک من الحمل الارفع
ورقاء ذات تعزز و تمنع
محجوبه عن کل مقله عارف
و هی التی سفرت و لم تنبرقع
وصلت علی کره الیک و ربما
کرهت فراقک و هی ذات تفجع
انفت و ما انست فلما و اصلت
الفت مجاوره الخراب البلقع
فکان ها برق تالق للحمی
ثم انطوی فکانها لم یلمع
«حاصل مضمون آن که: کبوتری بس منیع و ارجمند از جایگاهی زیاده رفیع و بلند بر تو فرود آمد، با آن که برقع بر افکند و بی پرده روی نمود، از بصر ارباب نظر مستور مانده و دیده خداوندان بینش از دیدنش محروم گشت. اگر چه دولت وصال آن با کراهتی به کمال میسر آمد ولی خود بعد از وصل بر عارضه فراق و سانحه هجران بسی اندوهناک و نالان گشت. نخست از مجاورت این فضای تیره رنگ ننگ داشتی و بر غیر فراخنای مألوف انس نگرفتی، لیکن چون با کراهت خاطر به هوای این ویرانه بی آب و گیاه بال گشود، چنان الفت پذیرفت که گوئی از عهود گذشته و منازل قدیم یکباره فراموش کرد. همین که به ناچار از میم مرکز نخستین به هاء هبوط در پیوست از ثاء ثقیل غباری بر پر و منقار آن بنشست و در میان این خاکدان ویران غوطه ور گردیده آشیان جست. هر زمان که از معاهد دیرین و قورقگاه قدیم یاد آورد، سیل اشک جاری کند و باران اشک ببارد و بر فراز دیاری که به تواتر بادهای مختلف صورت ویرانی پذیرفته بنشیند و بانگ اشتیاق برداشته نال های زار برکشد. چه آن طائر برج عزت را رشته دام سطبر از پروازهای فضای وسیع پای بربسته و تنگنای قفس ثقیل از عروج اوج فراخ مانع آمده، تا آن گاه که زمان مراجعت و اوان رحیل نزدیک گردد و از بند علایق و چنگل عوائق باز رهد و آشیانه دیرین در این توده ی خاک بگذارد و از پی آهنگ خویش بگذرد. چون پرده حجاب از دیده اش گرفته شود و اشیائی بدیع و اموری ظریف بنگرد که خفتگان بستر طبایع از دیدن آن ها محرومند، از فرط وجد آغاز طرف کند و بر فراز قله افروخته آواز تغرید (نعمه سرائی) برکشد. زینهار به علو مقام و سمو مکان آن طائر شگفتی نگیری، زیرا که علم خداوندان دانش را منزلتی عالی بخش و مرتبتی بلند دهد. ندانم این هبود را سبب چه بود و این عروج را جهت چه اگر حکیم علی الاطلاق آن را از اوج بلند برای حکمتی و سری در قعر حضیض پست فرود آورده است. همانا آن حکمت بالغه و سر لطیف بر دیده خردمند یگانه و دانشمند فرزانه پوشیده و مستور است. اگر گوئی سر این هبوط و حکمت این نزول آن است که نفس را در این نشات فانی کمالات جاودانی پدید آید و مراتب استعداد به مقامات ظهور پیوندد و به دستیاری قوی و حواس بسی معلومات در حوصله خود بیندوزد، پس از چه روی قبل از این مقصود و فوز مأمول از شاخسار کالبد تحصیل دست بداشت و صیاد زمانه طریق پرواز بر آن قطع کرد، تا برخلاف مأمول در غیر مطلع نخست غروب کرد، بدانسان که گوئی در جوحمای قدیم برقی درخشید و در دم چنان در پیچید که گویا هیچ پدید نگشت».
ترجمه منظوم از قصیده عینیه به فارسی توسط غلامحسین طبیب در شعبان سنه 1299 هجری قمری در ذیل مجموعه ای آمده است که چند بیت آن چنین است:
نزول کرد به نزدت ز عالم بالا
ز آشیانه عزت کبوتر و رقا
نهان ز دیده هر عارف از کمال ظهور
عجب چه گونه بود هم نهان و هم پیدا
وصول او نه بطوع و بسا که روز فراق
بر آورد ز تالم فغان و واویلا
زمانه راه رو نقد او ربود چنانک
طلوع اوست محال از پس غروب و فنا
وجود او به یقین گو بیا که برقی بود
که جست و باز نهان شد به نور خود گویا
(نقل از مجلد اول جشن نامه ابن سینا).
ایضاً مرحوم محمد علی حکیم الهی فریدنی به سال 1331 شمسی به یادگار جشن هزارمین سال شیخ الرئیس ضمن انتشارات کتاب خانه زوار قصیده عینیه را عیناً چاپ و ترجمه و سپس به شعر پارسی برگردانده و در برابر هر بیت از قصیده دو بیت فارسی آورده است.
چند بیت از آن را ذیلاً می نگاریم:
فرود آمد از جایگاه بلند
ترا یک کبوتر بسی ارجمند
بود آن کبوتر ترا آن روان
که باشد به زیر و به بالا روان
زچشم خردمند پوشیده است
به پیدایش چهره کوشیده است
ز گوهر بود پاک زا میزها (9)
ولی هست در او همه چیزها
رسیدش به تو نزد او ناپسند
ز دوری تو نیز زار و نژند (10)
چه دیدت به گوهر که بیگانه ای
ولی بهر او بهترین خانه ای
همین رهرو است آن که این روزگار
رهش را بریده در این رهگذار
چنان گشت از دیده ها ناپدید
که هرگز نگردد به جائی پدید
و یا چون درخشی که تابش کند
نتابیده در نیمره بشکند
همانا روانی که نارس بود
به نزدیک یزدان کم از خس بود
مرا پاسخ از آن چه گفتم بگو
که دانش فروغش بود تو بتو
ز هر راز من پرده بر داشتم
مر این را برای تو بگذاشتم
عده ای بر قصیده عینیه شروحی نگاشته اند که قدیم ترین آن ها از آن ابوعبید عبدالواحد بن محمد الجوزجانی است. پس از وی متقدمان و متأخران نیز شروحی بر این قصیده نگاشته که ذکر همه آن ها باعث تطویل مقال می گردد. فقط نکته ای که قابل توجه است آن که، معلوم می شود قصیده با فصاحت سروده شده و دارای معانی فلسفی و حکمتی می باشد، که پس از شیخ چنین استقبال گرمی از آن به عمل آمده است. به هر حال از نظر آن که این قصیده از اشعار بسیار معتبر شیخ بود، کمی مطلب به درازا کشید تا حق آن کما هو حقه و ینبغی ادا شده باشد.
غیر از قصیده بالا شیخ را نوزده قصیده و قطعه دیگر به زبان عربی در طبقات الاطباء ابن ابی اصیبعه و بعضی کتب تواریخ آمده است، به مانند قصیده ای در شانزده بیت در پیری و حکمت و زهد و قصیده شکوائیه در چهل و سه بیت و قصیده دیگر در نوزده بیت و قصائد دیگر که نگارش همه آن ها باعث تطویل مقاله می گردد.
پی نوشت ها :
1. در این دو قطعه که نام بوعلی در آخر آن ها آمده بیشتر به نظر می رسد، از دیگری باشد و گوینده آن که می دانسته بوعلی حکیمانه می می خورده آن را تنظیم کرده و به نظر نمی رسد کلمه بوعلی تخلص شاعر باشد.
2. Herman Ethe.
3. Nachrichten von der Konigl. Gesellschaft der Wissenschaften und der G. A Universitat zu Gottingen N=21 1. Sep. 1875.
4. Avicenna als persischer Lyriker.
5. Prof. E. G. Browne.
6. A History of Persian Literature 11 P. 108.
7. ترجمه ترکی آن از حریمی است.
8. بارون کارادوو Baron Carra de Vaux در مجله آسیائی به چاپ رسانده است (دوره نهم ج4).
9. آمیختگی و تیرگی.
10. غمگین.