سخاوت خداپسندانه

دم ظهر بود. دم مغازه، پیش حاج محمدتقی دیبایی، برادر مرحوم اصغر شاطر بودم. من کارگر او بودم و با توجه به مراوده ایشان با پهلوانان و لوتی های معروف، همه آنان را می شناختم. توی این پهلوانان، حاج اسماعیل رضائی...
چهارشنبه، 22 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سخاوت خداپسندانه
سخاوت خداپسندانه






 

یادی از حاج اسماعیل رضائی و سخاوت بی شائبه اش

یک روز مرا از این بیابان ببرید
از خالی بهت شوره زاران ببرید

تا محضر سبز آب را دریابم
چشمان مرا به باغ باران ببرید

سلمان هراتی
دم ظهر بود. دم مغازه، پیش حاج محمدتقی دیبایی، برادر مرحوم اصغر شاطر بودم. من کارگر او بودم و با توجه به مراوده ایشان با پهلوانان و لوتی های معروف، همه آنان را می شناختم. توی این پهلوانان، حاج اسماعیل رضائی وجهه بسیار خوبی داشت. حاج اسماعیل یکی از پهلوانان معروف پایتخت بود که از نظر مالی نیز وضع مناسبی داشت و از بخشندگی اش داستان ها شنیده اما به عینه ندیده بودم. همیشه حاج اسماعیل رضائی می آمد پیش محمدتقی دیبایی و از همه چیز صحبت می کرد. توی پایتخت افتاده تر از حاج اسماعیل رضائی، پهلوانی نداشتیم.
آن روز دم ظهر حاج اسماعیل رضائی آمد در مغازه و با حاج محمدتقی دیبایی مشغول گفت و گو شد. در این حین یک نفر به مغازه آمد و به حاجی چیزی گفت. گویا آن شخص دچار مشکل مالی شده بود. از لابه لای حرف هایش می شد به مشکل مالی اش پی برد. حاج محمد تقی دیبایی آدم بسیار خیّری بود.
آن شخص حاج اسماعیل را نمی شناخت، اما حاج اسماعیل کاملاً به حرف های او گوش سپرده و تحت تأثیر قرار گرفته بود. بعد آن شخص خداحافظی کرد و رفت. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که حاج اسماعیل گفت: «یادم آمد که باید جائی می رفتم» و راه افتاد، حاج محمد تقی دیبایی یکی از بچه ها را دنبال پهلوان فرستاد تا ببیند چه کار می کند. او مخفیانه دنبال حاج اسماعیل راه می افتد و تعقیبش می کند و می بیند حاج اسماعیل طوری که آن شخص متوجه نشود و کسی هم او را نبیند ــ چون همه محل حاج اسماعیل رضائی را می شناختند ــ آن مرد را تعقیب می کند تا اینکه او وارد کوچه پس کوچه ای می شود. حاج اسماعیل می بیند موقعیت مناسب است و می رود و با آن شخص حرف می زند. کسی که تعقیبش می کرد، مواظب بود که پهلوان نفهمد و می بیند پهلوان به آن شخص مخفیانه کمک مالی می کند و بعد از هم جدا می شوند.
به طور کلی پهلوانان و لوتی های آن زمان انسان های خیّری بودند، به خصوص پهلوان حاج اسماعیل رضائی که تمام شهر می دانستند چقدر مؤمن و به مسائل دینی کاملاً پایبند بود. آن زمان حاج اسماعیل رضائی اسوه ای از بخشندگی و سخاوت بود و تمام جوانانی که تازه وارد گود زورخانه می شدند، سعی می کردند پیرو حاج اسماعیل رضائی باشند. در حیطه پهلوانی و ورزش باستانی نیز حاج اسماعیل رضائی در کنار پهلوانان بزرگی چون سیدحسن رزاز و مصطفی طوسی قرار می گیرد.
منبع: شاهد یاران، شماره 68


 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط