برآورد صفت «لطف» در فهم متون دینی

تحلیل و تبیین رابطه‌ی بین مبانی یک مساله با خود آن مساله، و همچنین تعیین نقش و برآیند آن در گستره‌ی مساله، در میان مباحث علمی، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. یکی از مبانی موثر در فهم متون دینی، که...
پنجشنبه، 23 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برآورد صفت «لطف» در فهم متون دینی
برآورد صفت «لطف» در فهم متون دینی

 

نویسنده: سید امیرمحمد محسنی

منبع : راسخون


 

چکیده

تحلیل و تبیین رابطه‌ی بین مبانی یک مساله با خود آن مساله، و همچنین تعیین نقش و برآیند آن در گستره‌ی مساله، در میان مباحث علمی، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. یکی از مبانی موثر در فهم متون دینی، که در ذیل عنوان مبانی خداشناسی مطرح و تبیین می‌شود، بحث لطف می‌باشد.
این اصطلاح در علم کلام دارای نتایج بسیار زیادی است و مسائلی نظیر ضرورت تکلیف، ضرورت بعثت، ضرورت عصمت انبیا و... بر نظام معرفتی لطف مبتنی است اما این مقاله، بر آن است تا برآیند این اصطلاح را در تفسیر آیات و فهم متون دینی نشان دهد.
ما ابتدا دین و متون دینی را تعریف کرده، و بعد از اشاره به چیستی اصطلاح لطف، به تبیین لطف پرداخته‌ایم و سپس به تحلیل ادله نقلی و عقلی آن همت گمارده و در انتها برآیند این مساله را، در درک متون دینی نشان داده‌ایم.
واژگان کلیدی: لطف، دین، متون دینی، برآیند، هندسه‌ی فهم

1- مقدمه

1-1.تعریف موضوع

درک صحیح معنا از متون دینی، مبتنی بر مبانی و پیش فرضهایی است، که بدون در نظر گرفتن آن‌ها، و عدم توجه به نقش و برآیند آن‌ها در تفسیر متون، ضریب احتمال لغزش در وادی تفسیر متون را، افزایش می‌دهد.

1-2. فرضیه

این مقاله در پی تبیین نسبت میان لطف به عنوان یک ویژگی از مولف متون الهی (قرآن) و تفسیر آیات قرآن است، به عبارت دیگر موضوع اصلی در این نوشتار، تبیین کیفیت تاثیر خصیصه‌ی لطف در تفسیر متون مقدس می‌باشد.

1-4. اهداف

یکی از قواعد بسیار مهم در علم کلام که می‌توان آن را هم طراز قاعده‌ی حسن و قبح قرار داد قاعده لطف می‌باشد و در اهمیت این قاعده همین بس که بسیاری از مسائل نظیر وجوب تکالیف دینی، اصل نبوت، اصل امامت، غیبت، وعده و وعید بر قاعده لطف مبتنی است و این قاعده علاوه بر علم کلام در علوم دیگری نظیر اصول فقه، تفسیر بعنوان یک مبنا پذیرفته شده است.

2- تعریفات

2-1. تعریف دین

در باب تعریف دین آنقدر نظریه پردازی شده است که پرداختن به تمام آن‌ها، از حوصله‌ی این مختصر بیرون است اما از آنجا که ارائه تعریفی از موضوع مورد بحث در پژوهشی ضرورت دارد در این نوشتار به تعریف دین پرداخته‌ایم قبل از بیان انواع تعریف از دین، باید به دو نکته توجه نمود.
1- غرض از تعریف، تمایز دادن بین شی تعریف شده و غیر آن است که گاه با تمایز ذاتی تحقق می‌پذیرد و گاه با تمایز عرضی. تعریفی که تامین کننده تمایز ذاتی باشد، حد و تعریفی که بیان کننده تمایز عرضی باشد، رسم نامیده می‌شود اگر در تعریف همه‌ی ذاتیات مندرج شود آن را حد تام و اگر برخی از ذاتیات لحاظ شوند، آن را حد ناقص گویند.
2- بیان همه‌ی ذاتیات یک شی و درج همه‌ی آن‌ها در تعریف، بسیار دشوار است این مسئله در تعریف دین، دشوارتر خواهد بود اما باید به شرط اساسی تعریف توجه داشت و آن این که، تعریف باید به گونه‌ای باشد که جامع افراد و مانع اغیار باشد و به عبارت دیگر باید دارای وضوح مفهومی و انطباق مصداقی باشد.
بدون شک یکی از مهم‌ترین روش‌های کشف چیستی دین، مراجعه به قرآن و سنت است؛ زیرا دین فعل خداست و فرستادگان او بیش از دیگران از حقیقت دین آگاهی دارند؛ بر این اساس، تعریف دین را در ساحت قرآن و روایات پی می‌گیریم.

2-1-1. دین در قرآن

واژه دین در قرآن، با معانی ذیل به کار رفته است:
الف: جزا و پاداش مَلِکِ یَوْمِ الدِّین ( ) خداوندی که مالک روز جزاست. (1)
ب: اطاعت و بندگی إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّین (ما این کتاب را بحقّ بر تو نازل کردیم؛ پس خدا را پرستش کن و دین خود را برای او خالص گردان! )2
ج: ملک و سلطنت وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمِین (و با آن‌ها پیکار کنید! تا فتنه) و بت پرستی، و سلب آزادی از مردم، باقی نماند؛ و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آن‌ها نشوید! زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست. (3)
د: شریعت و قانون لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِین ( ) حال که چنین است آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم! (4)
ه: تسلیم إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَ مَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَاب (دین در نزد خدا، اسلام) و تسلیم بودن در برابر حق است؛ و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او می‌رسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است. (5)
و: اعتقادات لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیم (در قبول دین، اکراهی نیست) زیرا راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت [ = بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست؛ و خداوند، شنوا و داناست. (6)

2-1-2. دین در روایات

در روایات لفظ دین بسیار به کار رفته است که ما به چند نمونه از آن اشاره می‌کنیم.
الف: غایه الدین الایمان (نهایت دین، ایمان است) 7
ب: (ان الدین کشجره اصل‌ها الیقین بالله) دین مانند درختی است که ریشه و اصل آن یقین به خداست. (8)

2-1-3. تعاریف متکلمان از دین

برای مفهوم اصطلاحی دین، تعریف‌های مختلف و متنوعی ذکر شده است. برخی از تعاریف، مشعر به این است که هر آیینی، دین محسوب می‌شود، آیین‌هایی که در آن حتی اعتقاد به خدا و مبدأ متعال، وجود ندارد و یا آیین‌هایی که بر مادّه انگاری مبتنی‌اند.
«دین متشکل از مجموعهای از اعتقادات، اعمال و احساسات (فردی و اجتماعی) است که حول مفهوم غایی سامان یافته است.» (9)
اما عده‌ای دین را به آیین‌های الهی مختص می‌دانند.
الف: با توجه به استعمال واژه دین در قرآن به معنای جزاء، شریعت، قانون، اطاعت و بندگی، به دست می‌آید که اسلام و حقیقت دین عبارت است از تسلیم و اطاعت از خداوند متعال. (10)
ب: دین برابر است با اعتقاد به آفریننده‌ای برای جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با این عقاید. (11)
ج: دین، نظام عملی مبتنی بر اعتقادات است که مقصود از اعتقاد در این مورد، تنها علم نظری نیست؛ زیرا علم نظری به تنهایِی، مستلزم عمل نیست؛ بلکه مقصود از اعتقاد، علم به وجوب پیروی بر طبق مقتضای علم قطعی است. (12)
د: مجموع این اعتقاد (به خدا و زندگی جاودان) و احساس و مقررات متناسب با آن، که در مسیر زندگی مورد عمل قرار گیرد. (13)
و: دین یک معرفت و نهضت همه جانبه به سوی تکامل است که چهار بُعد دارد: اصلاح فکر و عقیده، پرورش اصول عالی اخلاق انسانی، حسن روابط افراد اجتماع، حذف هر گونه تبعیض‌های ناروا. (14)
ه: دین، مجموعه عقاید، اخلاق و قوانینی و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان‌ها باشد، گاهی همه این مجموعه، حق و گاهی همه آن‌ها باطل و زمانی مخلوط از حق و باطل است. اگر مجموعه حق باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت، آن را دین باطل و یا التقاطی از حق و باطل می‌نامند. دین حق، دینی است که عقاید، قوانین و مقررات آن از طرف خدا نازل شده و دین باطل، دینی است که از ناحیه غیر خداوند تنظیم و مقرر شده است. (15)

دیدگاه و تعریف برگزیده

حقیقت دین مجموعه‌ای از حقائق هماهنگ و متناسب است که خداوند آن‌ها را به صورت گزارههای حقیقی (هست‌ها و نیست‌ها) و ارزشی (بایدها و نبایدها) در قالب متون دینی بیان می‌کند، این گزاره‌ها از ابعاد مختلف انسانی اعم از فردی و اجتماعی، مادی، معنوی، دنیوی و اخروی حکایت می‌کند.

ویژگی‌های این تعریف

1- این تعریف، میان دین و متون دینی تفاوت قائل شده است، حقیقت دین، همان مجموعه‌ی حقائق هماهنگ است اما متون دینی به مجموعه گزاره‌های حقیقی و ارزشی که دال بر آن حقائق باشد، اطلاق می‌شود.
2- دین متضمن تکامل و سعادت آدمی است و از آن رو که سعادت انسان‌ها به زمینه‌های فردی و اجتماعی و ساحت‌های دیگر ارتباط دارد، دین نیز ساحت‌های متفاوتی پیدا می‌کند.
3- گزاره‌های ارزشی و حقیقی موجود در متون دینی از سوی حق تعالی نازل می‌شود بر این اساس باید به تفکیک میان حق و باطل توجه خاص نمود.

2-2.متون دینی

متون دینی به مجموعه منابع و ماخذی گفته می‌شود که از منبع قدسی حق تعالی نازل شده است و دارای مقام نفس الامری است و گزاره‌ها و نظام معرفتی آن با منطبق با نظام تشریع می‌باشد.

2-2.چیستی لطف

لطف در لغت به معنای نرمی، اکرام، مهربانی، کوچکی، غیر محسوس بودن و قرب و نزدیکی به کار رفته است. (16)
لطف در اصطلاح متکلمان، بعنوان یکی از صفات الهی مطرح شده است. علامه حلی دو تعریف برای لطف بیان نموده است.
«اللطف هو ما یکون المکلف معه اقرب الی فعل الطاعه و ابعد من فعل المعصیه» لطف آن صفتی که مکلفین بوسیله آن نزدیک می‌شود بسوی اطاعت خدا و دور می‌شوند از معصیت خدا.
«و هو ما یحصل عنده الطاعه من المکلف علی سبیل الاختیار و لولاه لم یطع مع تمکنّ فی الحالین» لطف آن صفتی است که مکلف را از روی اختیار به سمت اطاعت الهی می‌کشاند. (17)
توضیح آنکه : دستورهای الهی به سه شکل می‌تواند باشد.
1- خداوند مراد خویش را به انسان‌ها ابلاغ می‌کند و عوامل خارجی تحقق آن را نیز فراهم می‌کند.
2- خداوند انسان را مجبور به اطاعت از اوامر خود می‌کند به این شکل، که راه تخلف از دستورهای خود را بروی بندگان می‌بندد.
3- خداوند علاوه بر فراهم کردن عوامل تحقق اطاعت (زمینه‌ها) رغبت و اشتیاق انجام عمل را در انسان‌ها ایجاد می‌کند. مثل قرار دادن پاداش برای انسان‌ها به جهت اطاعت از اوامر.
از سه قسم مذکور، دو قسم اول باطل است؛ قسم اول با حکمت الهی منافات دارد و قسم دوم از نظر عقل مردود است و قسم سوم صحیح می‌باشد که همان مقتضای قاعده لطف می‌باشد.

3-انواع لطف

برای لطف تقسیمات زیادی گفته شده است.

لطف تکوینی و تشریعی

لطف تکوینی همان هدایت عامه الهی است که شامل تمامی مخلوقات الهی، اعم از انسان، حیوان، نبات و جماد می‌باشد، ولی لطف تشریعی مخصوص انسان است.

لطف محصل و مقرب

اگر مکلف بواسطه لطف، موفق به انجام اوامر خداوند شود به آن، لطف محصل گویند؛ اما اگر مکلف موفق به انجام دستور خدا نشود در این صورت لطف، مقرب است چرا که خداوند زمینه‌ی انجام دستور را فراهم کرده بود. (18)

لطف عام و خاص

لطفی که شامل عموم مردم، اعم از کافر، مسلمان و ... شود، لطف عام نام دارد؛ مانند ارسال رسل.
و لطفی که به سبب آن، خداوند انجام اعمال نیک و ترک زشتی‌ها را برای بعضی از انسانها به جهت لیاقت و استعداد آن‌ها، میسر می‌سازد.

4-شرایط لطف

متکلمین برای لطف شرایطی ذکر کرده‌اند.
«لم یکن له حظ فی التمکین و لم یبلغ الالجا و لابد من المناسبه و یعلم المکلف اللطف اجمالاً و تفصیلاً» (19)
توضیح آنکه:
1-نباید لطف در انجام تکلیف از سوی مکلف نقش داشته باشد. یعنی توانایی مکلف بر انجام تکلیف لطف نامیده نمی‌شود. چرا که لطف به لحاظ رتبه، متاخرّ از تکلیف است؛ لذا تعبیر لطف به قدرت بر انجام تکلیف نادرست است. (20)
2- نباید لطف، زمینه‌ی اجبار مکلفین را در برداشته باشد؛ چرا که همانطور که گفته شد لطف، متاخر و متفرع بر تکلیف است و تکلیف، بدون اختیار معنا ندارد بنابراین اجبار، نافی تکلیف و لطف می‌باشد. (21)
3- لطف فقط باید نقش داعی داشته باشد تا نسبت میان لطف و تکلیف به تناسب برسد.
4- شرط آخر این است که مکلف نسبت به لطف از جانب خدا، آگاهی داشته باشد؛ چرا که جهل مکلف با داعی گری لطف منافات دارد؛ بنابراین مکلف ولو با علم اجمالی باید نسبت به لطف الهی آگاهی داشته باشد.

5-ادله‌ی لطف

5-1.ادله‌ی مخالفان

اکثر مخالفان این قاعده را، اشاعره تشکیل داده‌اند که ما در این قسمت به دو دلیل از ادله‌ی ایشان، مبنی بر نفی قاعده لطف، می‌پردازیم.
1-اگر لطف بر خداوند واجب بود نباید هیچ کافری وجود داشته باشد چرا که خداوند به اندازه‌ای می‌تواند مقدار لطف خودا را بالا ببرد که هیچ گمراهی وجود نداشته باشد. (22)
جواب:
همانطور که بیان شد برای قاعده لطف شرایطی وجود دارد که یکی از آن‌ها این است که هیچ گاه لطف نباید باعث اجبار شود بنابراین لطف، توام با اختیار مطرح می‌شود؛ لذا ایمان آوردن همه‌ی افراد بشر ضروری نیست.
2-اگر در اجرای لطف، احتمال مفسده وجود داشته باشد، نمی‌توانیم به ضروری بودن لطف حکم کنیم.
به عبارت دیگر صرف وجود مصلحت، در ضروری دانستن لطف کافی نیست بلکه ردّ احتمال مفسده نیز لازم است. (23)
جواب:
اموری که ما را به اطاعت خدا و دوری از گناهان نزدیک می‌کند هیچ مفسده‌ای ندارد بلکه دارای مصلحت می‌باشد.

5-2.ادله موافقان

5-2-1.ادله عقلی

1-حکمت الهی

یکی از شایع‌ترین ادّله وجوب لطف در علم کلام، استفاده از حکمت الهی برای اثبات وجوب لطف می‌باشد بنابراین لطف، یکی از لوازم حکمت محسوب می‌شود.
«الدلیل علی وجوبه توقف غرض المکلف علیه، فیکون واجباً فی الحکمه» (24)
توضیح آنکه:
خدا انسان را به صورت آزادانه و با اختیار، مکلف به تکالیفی کرده است. یعنی دستورات خداوند مبنی بر آزاد بودن انسان‌هاست.
لازمه‌ی این سخن این است که بر خداوند ضروری است که زمینه اطاعت را فراهم سازد چرا که خداوند، عالم است و می‌داند که اکثریت مردم بدون لطف، آزادانه به اطاعت همت نمی‌گمارند؛ لذا اگر خداوند زمینه اطاعت را فراهم نسازد نقض غرض می‌شود و اکثریت مردم آزادانه به اطاعت، روی نمی‌آورند و نقض غرض با حکمت الهی نه تنها سازگار نیست، بلکه بر خداوند محال است.
2- یکی از دلایل دیگر این است که خداوند به جهت کمال مطلق بودنش، همیشه افعالش کامل خواهد بود و صدور فعل اکمل از وی ضروری است؛ و چون فراهم کردن زمینه اطاعت و نزدیک ساختن انسان‌ها بر اطاعت و دور ساختن آن‌ها از معصیت، فعلی است شایسته تر و اصلح‌تر و کامل‌تر، بنابراین لطف بر خداوند واجب است. چرا که بدون لطف، صدور فعل از وی ناقص بوده و چنین چیزی محال است. (25)
متکلمین برای اثبات وجوب لطف به ادله‌ی دیگری نظیر «استحاله‌ی انفکاک معلول از علت تامه» (26) و «حکمت خداوند در تکوین» (27) و ... نیز اشاره کرده‌اند.

5-2-2.ادله‌ی نقلی

آیاتی که به صراحت بر لزوم لطف اشاره دارد به شرح زیر است:
1- وَ مَا أَرْسَلْنَا فیِ قَرْیَةٍ مِّن نَّبی إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون (و در هیچ شهری، پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری درآیند) 28
تفسیر آیه این است که خدای مهربان علاوه بر ارسال رسولان خود بسوی اقوام مختلف، بدلیل غرق شدن مردم در زندگی مادی که منجر به عدم پذیرش دعوت انبیاء می‌باشد، برای پذیرش دعوت رسولان و ایجاد زمینه مناسب برای پیوستن به نبی، مردم را به سختی‌ها و مشقت‌های فراوانی، مبتلا می‌کند.
همانطور که بیان شد در این آیه نوعی تلازم بین دعوت تئوریک و زمینه سازی خارجی وجود دارد.
2- قُل لِّمَن مَّا فیِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قُل لِّلَّهِ کَتَبَ عَلیَ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلیَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیْبَ فِیه الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُون (بگو: «آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آنِ کیست؟» بگو: «از آنِ خداست» که رحمت را بر خویشتن واجب گردانیده است. یقیناً شما را در روز قیامت- که در آن هیچ شکی نیست- گِرد خواهد آورد. خودباختگان کسانی‌اند که ایمان نمی‌آورند) 29
در این آیه خداوند رحمت را بر بندگان را بر خود واجب می‌کند.
3- وَ عَلیَ اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْهَا جَائر وَ لَوْ شَاءَ لهََدَئکُمْ أَجْمَعِین (و نمودن راه راست بر عهده خداست، و برخی از آن [راه‌ها] کژ است، و اگر [خدا] می‌خواست مسلماً همه شما را هدایت می‌کرد) 30
در روایات نیز اشاراتی به وجوب لطف از جانب خدا شده است.
امیرمؤمنان می‌فرمایند:
«ایها الناس ان الله تبارک و تعالی لما خلق خلقه اراد ان یکونوا علی آداب رفیعه و اخلاق شرفیه فعلم انهم لم یکونوا کذلک الاّ بان یعرفهم مالهم و ما علیهم و التعریف لا یکون الا بالامر و النهی و الامر و النهی لما یجتمعان الا بالوعد و الوعید و الوعد لایکون الاّ بالترغیب و الوعید لا یکون الاّ بالترهیب، و الترغیب لایکون الا بما تشهد انفسهم و تلذه اعینهم و التذه لما یکون الا نعبد ذلک» (31)
جمله‌ی «والامر و النهی لا یجتمعان الی بالوعد و الوعید» اشاره دارد به این نکته، که حرکت مردم بسوی اطاعت الهی بواسطه ایجاد ثواب و عقاب برای اعمال می‌باشد.

6-نسبت لطف با مسأله فهم متون دینی

موضوعات زیر با مسأله وجوب لطف نسبت مستقیم دارند.

1- فهم پذیر بودن قرآن کریم

بدلیل اینکه خداوند بعد از ارسال رسل و انزال کتب آسمانی واجب است کتاب خود (قرآن) را فهم پذیر قرار دهد یعنی زمینه مناسب برای فهم آن را فراهم سازد و به شکلی آن را تدوین کرده باشد که قابل فهم برای همه باشد.

2- معناداری گزاره‌های دینی

مسأله معناداری گزاره دینی، از جمله مسائل مهمی است که در حوزه فلسفه دین و کلام جدید مورد بحث قرار می‌گیرد و به طور مختصر این معنا را القا می‌کند که گزاره‌های دینی، یا معنادار و معرفت بخشند، یا بی معنا و مهمل و صرفاً جهت برانگیختن احساسات و عواطف مخاطبان بوجود آمده‌اند. با پذیرش لطف الهی، بی معنا دانستن گزاره‌های دینی صورت معقولی نخواهد داشت.

3- صادق بودن گزاره‌های دینی

صادق بودن گزاره‌های دینی به این معناست که مفاد جملات و گزاره‌های دینی مطابق با نفس الامر باشند بنابراین این بحث متفرع بر معناداری گزاره‌های دینی می‌باشد و اگر گزاره‌های دینی صادق نباشد

4- اصالت و محوریت مؤلف در تفسیر متون

توضیح اینکه در تفسیر متون، گاهی مفسّر، اصالت را به مؤلف متن می‌دهد و در پی کشف مراد و منظور او از متن می‌باشد و گاهی اصالت را به خود (مفسّر) می‌دهد و هر برداشتی از متن را صحیح می‌داند. با پذیرش حکمت الهی ضرورتاً در تفسیر متون باید اصالت را به مؤلف داد چرا که با پذیرش اصالت مفسرَ، قرائت‌های متکثر و بعضاً متناقض بوجود می‌آید که با لطف الهی ناسازگار است و لذا بهترین تئوری برای مسأله اصالت مفسر یا مؤلف، اصالت مؤلف است چرا که با نظام اعتقادی -کلامی و به خصوص با مسأله لطف الهی سازگار است.

7-پی نوشت

1- فاتحه / 4
2- زمر / 2
3- بقره / 193
4- کافرون / 6
5- آل عمران / 119
6- بقره / 256
7- ری شهری، 3 / 375
8- ری شهری، 3 / 372
9- پترسون و دیگران، 20
10- مطهری، 117
11- مصباح، 1 / 28
12- طباطبائی، المیزان، 15 / 8
13- طباطبائی، شیعه در اسلام، 3
14- سبحانی، 3 / 19
15- جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، 93
16- فراهیدی، العین، 3/1637؛ طریحی، مجمع البحرین، 5/120؛ فیومی، مصباح المنیر، 553
17- حلی، کشف المراد، 350
18- سید مرتضی، الذخیره، 186
19- حلی، کشف المراد، 350
20- گلپایگانی، قواعد کلامیه، 101
21- بحرانی، قواعد المرام، 117
22- سبحانی، الالهیات، 2/52
23- حلی، کشف المراد، 110
24- مفید، النکت الاعتقادیه، 35
25- لاهیجی، گوهر مراد، 250
26- لاهیجی، گوهر مراد، 348
27- سبحانی، الالهیات، 3/52
28- اعراف / 94
29- انعام / 12
30- نحل / 9
31- مجلسی، بحارالانوار، 5/316

8- منابع
1- قرآن کریم
2- محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، چاپ سوم، قم، دارالحدیث، 1381 ش
3- پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه‌ی احمد نراقی، بی چا، تهران، طرح نو، 1378 ش
4- مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، بی چا، تهران، انتشارات صدرا، 1370 ش
5- مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، چاپ هفتم، تهران، انتشارات نشر بین الملل، 1381 ش
6- طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بی چا، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1394 ق
7- طباطبائی، محمد حسین، شیعه در اسلام، تهران، بوستان کتاب، 1386.
8- سبحانی، جعفر، فصلنامه نقد و نظر، شماره‌ی 3، ص 19
9- جوادی آملی، عبد الله، شریعت در آینه معرفت، چاپ پنجم، قم، اسرا، 1386 ش
10- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق : مهدی المخزومی، چاپ دوم، بی جا، دارالهجره، 1409 ق
11- الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق: سید احمد حسینی، چاپ دوم، بی جا، نشر الثقافه، 1408 ق
12- فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، چاپ اول، قم، دارالهجره، 1405 ق
13- حلی، حسن بن بوسف بن مطهر، کشف المراد، چاپ سوم، قم، انتشارات شکوری، 1372 ش
14- سید مرتضی، علی، الذخیره فی علم الکلام، تحقیق: سید احمد حسینی، بی چا، قم، موسسه نشر اسلامی، 1411 ق
15- ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، بی چا، قم، موسسه امام صادق، 1418 ق
16- بحرانی، این میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق: سید احمد حسینی، چاپ اول، قم، کتابخانه نجفی، 1406 ق
17- سبحانی، جعفر، الالهیات، چاپ چهارم، قم، موسسه امام صادق، 1417 ق
18- مفید، محمد، النکت الاعتقادیه، چاپ دوم، لبنان، دارالمفید، 1414 ق
19- لاهیجی، عبد الرزاق، گوهر مراد، تحقیق: قربانی، بی چا، تهران، سازمان انتشارات اسلامی، 1372 ش
20- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ دوم، لبنان، موسسه الوفا، 1403 ق



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط