قصه تازه شروع شده است

دوشنبه 12 دی ماه، تصویر ناو هواپیمابر نیمیتس، عکس یکِ صفحه ی جهانی یاهو است. ذیل خبری مربوط به هشدار ایران به این ناو عظیم در جریان یک مانور نظامی. هشداری که منجر به ترک تنگه ی هرمز از سوی این ناو غول
دوشنبه، 27 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قصه تازه شروع شده است
 قصه تازه شروع شده است

نویسنده: آرش خوش خو




 

آیا ایران در مرکز سیبل هالیوود جای دارد؟

مرور چند خبر در میانه ی دی ماه 1390

- دوشنبه 12 دی ماه، تصویر ناو هواپیمابر نیمیتس، عکس یکِ صفحه ی جهانی یاهو است. ذیل خبری مربوط به هشدار ایران به این ناو عظیم در جریان یک مانور نظامی. هشداری که منجر به ترک تنگه ی هرمز از سوی این ناو غول پیکر می شود. بیش از 300 کامنت این خبر را دنبال کرده اند که اکثر آنها توسط آمریکایی ها نوشته شده است.
- امضای تحریم بانک مرکزی ایران توسط اوباما خبر اول یاهو در آخرین ساعات سال 2011 است. بیش از 100 کامنت این خبر را همراهی می کنند.
- خبر آزمایش موشکی در خلیج فارس و مانور نظامی ایران در طول هفته ی گذشته مهم ترین خبر رسانه های آمریکایی است. آمریکای ها با کنجکاوی اخبار ایران را دنبال می کنند.
این نمونه ای از درگیری های آمریکا با ایران در ماه های اخیر است. ایران از معدود کشورهای جهان محسوب می شود که هژمونی آمریکا را به چالش کشیده است. این کشمکش را نمی توان یک مسئله ی مجازی در نظر گرفت. توطئه ی رسانه ای هم حسوب نمی شود. ایران دقیقاً همان تک کشوری است که در نظام جهانی بر شیوه و روش یکه ی خود پافشاری می کند... آمریکا و افکار عمومی اش این مسئله را با تمام وجود لمس کرده اند. داستان ایران در سینمای روز آمریکا تازه شروع شده است. ابعاد در رمانتیک نافرمانی ایران در برابر کاخ سفید، دوقطبیِ دلخواه هالیوود را فراهم ساخته است.
قصه تازه شروع شده است

ساده لوح یا پارانوئید؟

اشخاص، گروه ها و سایت هایی که بر وجود یک توطئه از سوی هالیوود در اتخاذ موضع تبلیغی منفی علیه ایران پافشاری می کنند فیلم هایی مثل 300 و بدون دخترم هرگز را به عنوان مدرک مستدل رو می کنند. فیلم هایی که به وضوح نسبت به ایرانیان موضع توهین آمیز دارند و مستحق سیل اعتراضاتی بودند که از سوی ایرانیان نسبت به آنها برانگیخته شد. اما آیا این فیلم ها نشانه ای از یک توطئه ی به دقت طراحی شده برای تخریب ایران هستند که از سوی یک مرکز و اتاق فکر (در کاخ سفید و یا پنتاگون) طراحی و هدایت می شوند؟
تلاش برای یافتن جوابی قانع کننده به این سوال، چالش بزرگی ایجاد می کند. چالشی به وسعت یک دره که یک سوی آن می توانیم در هیئت یک ساده لوح خوش بین و ببو ظاهر شویم و در سوی دیگرش یک بدبین بداندیش و گرفتار پارانویا و توهم توطئه! طبیعی است که با چنین مفروضاتی بحث را با احتیاط بیشتری پیش می برم!

تصویر معجوج جهان از چشم آمریکایی

تعداد فیلم های هالیوودی که در آنها مکزیکی ها و سرخ پوست ها یا چینی ها و ژاپنی ها قطب شر داستان بوده اند یا گوشه کنایه های تحقیرآمیز نژادی نسبت به آنها مطرح شده از شمار فزون است. حتی در فیلم های جان فورد و هوارد هاکس نیز می توانید نمونه های این نگاه زننده و تحقیرآمیز را بیایید. مثل مکزیکی فیلم ریوبراوو یا سرخ پوست های وسترن های فورد یا سیاهان فیلم موگامبو. می توانید مکزیکی های این گروه خشن یا خوب، بد، زشت و دو قاطر برای خواهر سارا را نیز مدنظر قرار دهید. ژاپنی های وحشی و گیشا و گم شده در ترجمه و یا چینی های پنجه ی گربه و گران تورینو را به یاد دارید؟ آلمانی ها و اعراب نیز سهم آشکاری در تصاویر تحقیرآمیز آمریکایی ها از جهان پیرامون دارند. ارنست لوبیچ در نینوچکا و بیلی وایلدر در یک، دو، سه روس ها را مردمانی عموماً احمق و حریص نسبت به مظاهر غربی نمایش می دهند. ایتالیایی ها در بسیاری از فیلم های هالیوودی دست انداخته می شوند یا در بهترین حالت، دست اندر کار باندهای مافیایی به تصویر کشیده می شوند. استرنبرگ در فیلم مراکش، دیدگاه سهل انگارانه ی خود را نسبت به مسلمانان در همان فصول ابتدایی نمایش می دهد. همان طور که الکساندر کوردا در فیلم چهار پر در مورد مصری ها دچار این سندروم می شود. در بسیاری از فیلم های آمریکایی مرام انگلیسی مترادف است با عدم انعطاف، تشریفات و گنده دماغی. در فیلم Taken (گرفتار) آلبانیایی های مهاجر در پاریس، گروهی جنایتکار و وحشی هستند که از راه دزدیدن دختران و معتاد ساختن و سپس فروش آنها به شیوخ عرب زندگی می کنند. تصویر اسلوک ها در فیلم Hustle (کلک) را به یاد دارید؟ یا فضای مخوفی که در دنیای زیرزمینی بوداپست در فیلم 8 میلی متری 2 به تصویر کشیده می شود؟ در مورد کلمبیایی ها چه بگوییم که در فیلم های جدید هالیوودی نماد قاچاق مواد مخدر و جنایت های سازمان یافته هستند؟ آیا توهین آمیزتر از شوخی های بورات با قزاق ها را می توانید تصور کنید؟ دست آخر لازم است درباره ی تصویر هندی ها در سینمای آمریکا چیزی بگوییم؟! در این نهضت دست انداختن معصومانه (!)ی ملل و نژادهای دیگر توسط هالیوود، سهم ایرانی ها اندک است.
قصه تازه شروع شده است

مستندات تاریخی

بدون دخترم هرگز: طی سال های 1980 تا 2000، مهم ترین نشانه ی عناد هالیوود نسبت به ایران، فیلم بدون دخترم هرگز است. بر مبنای تک نگاری مغرضانه ی بتی محمودی درباره ی فرار خود و دخترش از ایران. فیلمی که 14 میلیون دلار در آمریکا فروش داشت و تصویری معوج از زندگی در ایران ارائه می کرد. آیا این فیلم حلقه ای از یک توطئه ی از پیش طراحی شده در هالیوود بود؟ در سال های پس از تولید این فیلم (1990) دیگر فیلمی در این مضمون ساخته نشد. فیلم می تواند در نهایت یک تلاش فرصت طلبانه از سوی هالیوود برای کسب درآمد از یک کتاب کم مایه و پرفروش محسوب شود. خشم ایرانی ها بر سر آن کتاب و فیلم به گونه ای بود که هالیوود تا مدت ها سراغ سوژه ی مشابه نرود.
سه پادشاه: در سال 1999 اُ.راسل یک فیلم جنگی می سازد با نام سه پادشاه با بازی جرج کلونی و مارک والبرگ درباره ی سه نظامی آمریکایی که به دنبال یکی از گنجینه های صدام از مأموریت خود منحرف می شوند و گذرشان به جمعی از آوارگان شیعه ی عراقی می افتد که در هرج و مرج اولین مداخله ی نظامی آمریکا در عراق (1991) در فرار از جنگجویان بعثی دنبال پناهگاهی می گردند. سه نظامی فراری این گروه پناه جو را از معرکه ی نبرد فراری می دهند تا هم خود و هم آنان به امنیت و آرامش برسند. پناهگاه کجاست؟ مرز ایران و عراق. جایی که پرچم ایران نشانه ی آرامش و امنیت برای عراقی های فراری محسوب می شود. سه پادشاه فیلم پرفروشی بود که برخی منتقدان آن را در حد پل رودخانه ی کوای و نجات سرباز رایان از بهترین جنگی های تاریخ سینما دانستند.
نفوذی: در همین سال مایکل مان افشاگر (Insider) را می سازد. فصل اول فیلم داستان سفر آل پاچینو به عنوان گزارشگر شبکه ی سی بی اس به لبنان برای مذاکره با رهبر حزب الله است. خیابان های جنوب بیروت آکنده از تصاویر رهبران انقلاب ایران است. یکی از محافظان رهبر حزب الله (که شمایلی بین سید حسن نصرالله و علامه فضل الله دارد) فارسی صحبت می کند. محافظی که فارسی حرف می زند خشن است و دستورات امنیتی خود را با لحنی قاطع می دهد. آیا این فصل نشانه ی توطئه ای از سوی هالیوود برای ترسیم تصویری تحریف شده از ایران است؟ بعید می دانم. نقش این فصل معرفی حرفه ی پرهیجان آل پاچینو به عنوان یک برنامه ساز تلویزیونی است. پس از حادثه ی 11 سپتامبر و مداخله ی نظامی آمریکا در افغانستان و عراق، افکار عمومی آمریکا با شبح جدیدی رو به رو می شود: القاعده. در ذهنیت آمریکایی خاورمیانه مملو از بیابان ها و کوهستان های مخوف است که جنگجویان القاعده در هر گوشه ای از آن برای کشتن سرباز آمریکایی کمین کرده اند. اعراب و افغان ها در شمایل قطب های منفی سینمای هالیوود ظهور می کنند. از سقوط بلک هاک و مجموعه ی دروغ ها بگیرید تا برادرها و محفظه ی رنج تا سریال های عامه پسند مثل خواهران و برادران یا 24 و سه گانه های بورن و مأموریت غیر ممکن. اما تقریباً در هیچ کدام از این آثار پای ایرانی ها وسط کشیده نمی شود. هالیوود ترجیح می دهد تروریست های خیالی خود را عرب، افغان، سومالیایی و حتی پاکستانی یا ترک تبار نشان دهد (مثل فصل سوم 24 که در انتها معلوم می شود بازیگر ایرانی اش در واقع شهروند ترکیه است و تروریست های دیگر هم تابعیت سوریه دارند.) در مجموعه ی این فیلم ها اهالی خاورمیانه کارکردی مثل سرخ پوست های سینمای وسترن یا آلمانی های فیلم های جنگی و روس های فیلم های جاسوسی پیدا می کنند. آنها سمت تاریک داستان هستند، یک جبهه ی شر خیالی برای پیشبرد درام آمریکایی. اما در این مجموعه ی بی پایانِ فیلم های پارانوئید که نشانه ی وحشت آمریکا از حریفان ناپیدا و خطرناک در خاورمیانه است، نشان چندانی از ایرانی ها پیدا نمی کنید. چطور می شود آمریکا و هالیوود چنین فرصت طلایی ای را برای تبلیغ منفی علیه ایران از دست بدهند؟ زیاد ماجرا را جدی نگرفته ایم؟
خانه ای از شن و مه: در سال 2003 وادیم پرلمان بر مبنای کتاب مشهور آندره دوبوا فیلمی می سازد درباره ی تضاد منافع یک خانواده ی ایرانی با یک زن جوان آمریکایی بر سر تصاحب یک خانه. مرد (با بازی بن کینگزلی) یک ارتشی سابق ایران است که حالا در آمریکا مجبور به انجام دو شغل تمام وقت است بتواند رویای خانه دار شدن در کالیفرنیا را محقق کند. شغل هایی که چندان با شأن یک افسر سابق ارتش ایران منطبق نیست و زن آمریکایی هم بیوه ای است که نومیدانه شاهد حراج و تصاحب خانه اش توسط این خانواده ی ایرانی است. ماجرا به تراژدی ختم می شود اما در واقع فیلم نگاهی غمخوارانه نسبت به خانواده ی مغرور ولی تباه شده ی ایرانی دارد. در صحنه ای از فیلم زن خانواده ابتدا از ورود زن آمریکایی مجروح به خانه ای که سابقاً مالکش بوده جلوگیری می کند اما بعد با یک کیسه ی پلاستیکی برمی گردد و پای خون آلود و مجروح زن را در آن می پیچد تا زخم و خون آن، خانه ی تمیزش را نیالاید. تصویری از علاقه ی ایرانیان به حفظ پاکیزگی فضای داخلی خانه در برابر بی مبالاتی مرسوم آمریکایی. فیلم در نهایت تماشاگر را به این نقطه می رساند که این ایرانی های خسته بعید است جایی در فرهنگ آمریکا پیدا کنند.
تصادف: سال بعد، سال 2004، ایرانی ها حضور پررنگ تری در سینمای آمریکا پیدا می کنند. در فیلم تصادف (Crash) برنده ی جایزه ی اسکار بهترین فیلم) یکی از ایپزودها، داستان خانواده ای ایرانی است که عدم تطبیق فرهنگی و مشکل زبان، پدر خانواده را تا مرز انجام یک قتل جنون آمیز پیش می برد اما با تمهید پیشگیرانه ی دختر خانواده ماجرا حل می شود. آیا فیلم تصویر مغرضانه ای از ایران به نمایش گذاشته است؟ بعید می دانم.
300، اسکندر و ....؛ ایران باستان در سال های اخیر حداقل در چهار فیلم اسکندر، یک روز با پادشاه، 300 و شاهزاده ی ایران به تصویر کشیده شده است. هر چهار فیلم آکنده هستند از بی دقتی های مرسوم هالیوود در ترسیم تاریخ ملل دیگر. همان اشتباهاتی که مثلاً به هنگام نمایش ال سید خشم اسپانیایی ها را برانگیخت. الیور استون در ساخت اسکندر نمونه ای از این سهل انگاری عصبی کننده را به نمایش می گذارد. ساخت فیلمی ستایش برانگیز از یکی از بزرگ ترین دشمنان تاریخی ایران به اندازه ی کافی برای ما تحریک کننده است اما استون با نمایش ایرانی ها در شمایلی غیرواقعی و با خلق و خویی بربر گونه نشان می دهد چرا منتقدان مدت هاست که دیگر او را فیلمساز خوبی قلمداد نمی کنند (کافی است سهل انگاری های او مقایسه شود با فیلم ملکوت آسمان ساخته ی ریدلی اسکات که نمونه ای از دقت در جزئیات داستانی و احترام به آیین ها و مراسم مذهبی مسلمانان است.) این تصویر با ساخت تقریباً هم زمان یک فیلم به شدت توهین آمیز تشدید می شود. فیلم 300. فیلمی استیلیزه بر مبنای کمیک استریپ پرفروش فرانک میلر درباره ی مقاومت اسپارت ها در برابر هجوم سپاه خشایارشا. خشم ایرانی ها در سراسر جهان نسبت به این فیلم غیرقابل تصور است. اسپارت ها همگی چه زن و چه مرد زیبا و رشید هستند و سپاهیان چندملیتی ایران مجموعه ای از هیولاها و حیوانات چندش آور و خشایارشا یک منحرف کامل! آیا با توطئه ای طرح ریزی شده روبه روییم یا باز هم تلاش هالیوود برای اقتباس از یک کمیک استریپ بازاری و پرفروش برای سود بیشتر؟
نقض غرض این ماجرا دو فیلم تاریخی دیگر درباره ی ایران باستان است: یک شب با پادشاه و شاهزاده ی ایران. دو فیلم کم مایه با همان اشتباهات تاریخی و افسانه پردازی های هالیوودپسند و زنان و مردانی که ربطی به فرهنگ ایرانی ندارد... اما هر چه که بودند مطمئناً در محدوده ی تصویر ضدایرانی در منظر مخاطب آمریکایی نمی گنجند. در هر دو فیلم شاهد تصویر مثبتی از قهرمانان ایرانی- البته با معیارهای هالیوودی- هستیم.
قصه تازه شروع شده است

برای پول بیشتر، هر کاری مجاز است

فیلم کشتی گیر یکی از مواردی است که با استناد به آن به توطئه ی ایران ستیزی هالیوود اشاره می شود. علت هم اینجاست که «رم» (با بازی میکی روک) یک قهرمان کشتی کج آمریکایی به دنبال تجدید نبرد 20 سال پیش خود با حریفی است که یک لقب مذهبی ایرانی دارد. تمهیدی که برگزارکنندگان مسابقات بچگانه ی کشتی کج برای گرم کردن تنور مسابقه ی دروغین خود به کار می بندند. اما در واقع فیلم به ما می گوید که آن لقب و اسم هیچ نکته ای در دل خود ندارد. کشتی گیری که این اسم غلط انداز را بر خود دارد، یک آمریکایی است که حالا در دوران بازنشستگی در کار خرید و فروش اتومبیل های دست دوم است. آن لقب فقط برای گرم کردن تنور بازی است. تمهیدی برای به هیجان آوردن تماشاگر و جمع و جور کردن یک نمایش برای آن که تماشاگر بیشتری جلب کنند. برای فروش بیشتر و درآمد بیشتر. این همان فرمولی است که در ذات هالیوود به عنوان یکی از خالص ترین پدیده های دنیای سرمایه داری نهادینه شده است: برای فروش بیشتر، همه کار آزاد است.
قصه تازه شروع شده است

نمایش ادامه دارد

در بسیاری از فیلم های آمریکایی، تصویر به اصطلاح خصمانه ی ایرانی ها در حد تمهید برگزارکنندگان رقابت های کشتی کچ است. تلاشی برای گرم کردن تنور نمایش برای فروش بیشتر- زیاد جدی نگیرید. امیدوارم با این نتیجه گیری در قالب همان ساده لوح خوش بین جلوه گر نشده باشیم. شاید برای فرار از چنین تصویری است که ترجیح می دهم مطلب را با همان بخشی که آغاز کرده ام پایان ببرم.
بگذارید برگردیم به همان تصاویر و اخبار سلسله واری که در همین ماه های اخیر درباره ی ایران در سایت های مهم خبری آمریکایی ظاهر شده است. به تصویر ناونیمیتس که با هشدار ایران از تنگه ی هرمز فاصله می گیرد... در سال های آینده ایران نقش بسیار پررنگ تری در فیلم های هالیوودی خواهد داشت. داستان تازه شروع شده است. فصل ابتدایی ترانسفور مرز 3 و حمله ی ترانسفورمرها به یک پایگاه ایرانی و خبرهایی که درباره ی فیلم آرگو (بن افلک) منشر شده تأییدی بر این مدعاست. در سال های آینده هالیوود فایل ویژه ای برای ایران خواهد گشود. قطب دراماتیک خارجی هالیوود در سال های آینده ایران خواهد بود.
منبع: تصویر شکسته ضمیمه ی همشهری ماه سینما 24

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط