اپرا
oper آلمانی - opera ایتالیایی به معنی کار عمل - ملودرام (Dramma per musica) سبک موسیقی مادریگال اجباراً به آواز و در درام موزیکال و همچنین کانتات های تک خوان رسید. این رشد و تکامل تاریخی در حقیقت یک انقلاب بود که در درون رنسانس ریشه داشت. به عبارت دیگر کار و عمل آهنگ سازان با نظریه های شخصی بود و از ایده های قرون وسطی مایه می گرفت. در مرکز این عمل، تجدید حیات تراژدی دوران باستان قرار داشت. در واقع احیای درام موسیقی بود و مهم ترین پیش آمد در تاریخ موسیقی اروپا، یعنی شکل گرفتن چند صدایی در موسیقی را باعث شد (یعنی ترکیب اصوات در هارمونی). این جریان نه فقط در قرن 17 شامل اپرا بوده بلکه تا به امروز ارزش والایی در اجتماع به دست آورده و گهواره مهم ترین فرم موسیقی مثل سینفونی، اوورتور، آریا، رچیتاتیف و غیره نیز شده است. از آن گذشته، تأثیر مهمی هم بر فرم های موسیقی مذهبی مثل کانتات و پاسیون گذاشته و ارزش آن در همگانی شدن موسیقی بود.با شکل گرفتن مشخص موسیقی در قرن 18، هنرهای دیگر هم شرایط مشخص تری را به دست آوردند. ابتدا در اپرا یک پارادکس (1) (تضاد) ظاهر شد، یعنی یک روش نادرست به کار رفت. به عبارت دیگر اپرا یک محصول تصادفی از یک درک اشتباه بود. اجرا با آواز و رقص در آن زمان غیر طبیعی جلوه کرد و از همان ابتدا در فرانسه و به خصوص انگلیس به طور مشخص تأثیر گذاشت.
درام یونان به عنوان یک فرم ایده آل در اروپا شناخته شد و دوستان فلورنتین مصمم شدند که آن را به شکل جدیدی در بیاورند و به دنبال یافتن امکانات جدیدی برای درام یونان گشتند. این فکر به کشف اپرا منجر شد، البته فقط در نوشته ها ذکر شده است. در ابتدا عمل انسان دوستانه (هومانیسم یا اومانیسم) (2) در مدرسه دراما در نظر بود: یعنی حرکاتی با ماسک، اجرای میان پرده (3)، مادریگال کمدی، نماز عشای ربانی، درام قرون وسطی، بازی های افسانه ای و غیره که تمامی این جریان ها در اپرا شکل گرفت. پل ارتباطی پولی فونی، از سبک یک صدایی گذشته به طور کامل بهره برد. به این ترتیب در سال 1594 اولین اجرای اپرا به نام دافنه برگزار شد که موسیقی آن از جی. پری بود که اثری از آن در دست نیست. در سال 1600 ایریدیچه مجدداً بر روی صحنه آمد. این اثر نه تنها یک فرم جدید در آواز، بلکه تاریخ اپرا هم بود که با مونته وردی و با اپرای ارفه (4) در شهر مانتوای ایتالیا که او آن را در سال 1607 عرضه کرد.
مونته وردی با این اثر، آواز و ارکستر را گسترش داد. او تمام شخصیت ها را با موسیقی مورد توجه قرار داد و ترکیبی مناسب به دست آورد. اما برای اپرای خود پارتی تور ننوشت و اکنون، کار باید با عملکرد دیگران به شکل درستی به اجرا در آید.
با این اثر و آثار مشابه، تمام اجراها با قبل از آن، متفاوت شد تا اینکه اپرا به شکل درستی عرضه گردید. به این ترتیب، زادگان عصر رنسانس با موجی از کارهای باروک در شکل اپرا روبه رو شدند. در آن زمان فکر کردند که بهتر است برای اجرای عمومی اپرا از استقبال کنندگان پول دریافت کنند. به جهت هزینه کمتر، در ونیز مجبور شدند از کرال وردی صرف نظر کنند با توجه به اینکه باید الگوهای درام یونانی را زنده تر اجرا می کردند. در قرن 17، اپرا بیشتر بر روی آواز متمرکز بود: آریا در اساس قرار گرفت و حتی رچیتاتیف پر مفهوم دکلمه گونه تحت عنوان سرکو رچیتاتیف (5) هم ارزشی بسیار به دست آورد. اپرا (به ایتالیایی: دراما پر موزیکا) از شمال ایتالیا با سرعت به اروپا راه یافت و در شهرهای اصلی اروپا مورد توجه قرار گرفت. مهم ترین مرکز تکاملی اپرا، مدرسه ناپل بود. در سال 1645 اولین اپرای ایتالیایی به پاریس وارد شد و به زودی در تمام پاریس شهره گشت. در سال 1663 به وین، همچنین مونیخ، درسدن و غیره نیز رسید. در لندن اپرایی توسط پورسل (6) به شکل اپیزودیک عرضه شد. در آلمان در شهر هامبورگ با کوشش فراوان اپرای کایزر (7) به اجرا درآمد. هندل اپرایی با عنوان اپرای ایتالیا - آلمان برای امپراتور خلق کرد. در فرانسه اپرای کلاسیک توسط ژان. ب. لولی (8) آهنگ سازی شد و به این ترتیب اپرای ملی فرانسه شکل گرفت و تا زمان رامو (9) ادامه داشت و از این زمان اپرای فرانسه در مرکز توجه قرار گرفت.
در ایتالیا با تغییراتی در اپرا، اپرا بوفا (10) شکل گرفت و در سال 1752 آوازه ای به دست آورد، به این شکل که مشاجره صحنه در پاریس را الگوی خود قرار داد. با به هم ریختن محتوای صحنه ای، فرم خاصی از اپرا در آلمان و انگلیس شکل گرفت، برای مثال اپرای بالاد از شکل قراردادی بهره نگرفت و بسیار محقر و فقیرانه روی صحنه آمد و همین زمینه ساز فرم خاصی از نمایش، تحت عنوان زینگ اشپیل (11) شد. در پاریس هم صحنه نمایش اپرا، با استفاده از صحنه های کشتار در وقایع تاریخ، موضوع اپرا شد و همین امر باعث شد که گلوک (12) فرمی را در موسیقی ایجاد کند. البته از ایده های دایره فلورنتین هم بهره برد و متن، همراه با موسیقی به کشف واقعیت در زمان رسیدند. موتسارت تمام امکاناتی که تا این زمان در اپرا به رشد خود رسیده بود، محقق کرد و با موسیقی خود سرنوشت انسانی را به تصویر کشید. از طرف دیگر آثار اپرایی گلوک زمینه ساز راه کروبینی (13) شد. با ظهور بتهوون و اپرای او به نام فیدلیو (14) جایی برای دیگران باقی نماند. اپرای فرایشوتس (15) از ک. م. فن وبر راهگشای عصر جدیدی در اپرا شد. اپرا که از ذهنیت دایره فلورنین شکل گرفت و جاری شد، بیان مردم عادی گردید و زندگی آنها را تصویر کرد. اما دیگر در این عصر افسانه های یونان موضوع مورد بحث صحنه نبودند، بلکه افسانه های رومانتیک و موضوع خیر و شر جایگزین آن گردید. بعد از گلوک شخص دیگری که در اپرا رفرمی ایجاد کرد، واگنر بود و او هم ذهنیت موسیقی درام را در ذهن می پروراند و چون متن آثار خود را خود می نوشت، امکانات بیشتری برای آثار خود فراهم می کرد. اما او ضدیداً تحت تأثیر فلسفه شوپن هاور (16) بود و الگوی ذهنی آثار او با فلسفه او مرتبط است. در فرانسه هم شکل خاصی از اپرا به رشد رسید، طوری که بازی و اشعار اپرا در قالب کمدی اجرا شد. ناگفته نماند که ژرژبیزه (17) همین نوع کار را دست مایه خود کرد و اپرای کار من را ساخت.
در ایتالیا بلینی (18)، دنی زتی (19)، رسینی (20) و جوزپه وردی آثار درخشانی را برای اپرا خلق کردند و می توان آثار آنان را در ردیف واگنر قرار داد.
اشاره ای کوتاه به اشکال مختلف شکل گیری فرم در اپرا:
اپرای ونیز
در سال 1613 وردی به ونیز مهاجرت کرد و نمایندگان کلیسای سان مارکو (21) از او استقبال کردند و لقب استاد به او دادند. این یک رویداد مثبت بود که این آهنگ ساز با این لقب به موسیقی مذهبی بیشتر توجه کند و در این زمان موسیقی غیر مذهبی او تا حدودی معلق ماند. نکته مثبت دیگر اینکه او به شهرت رسید و توانست فرهنگ اپرای ناشناخته را به رشد برساند و مطرح کند.درباره اینکه ونیز برای تکامل موسیقی در قرن 16 چه جایگاهی داشت، در بسیاری از کتاب ها مطالبی آورده شده و اشارات مثبتی به آن داشته اند. البته باید توجه داشت که ونیز تنها شهر در ایتالیا با قانون اساسی جمهوری بود و در سال 1637 با گشایش اپرا اولین قدم موفقیت آمیز را برای عصر جدید برداشت. از آن زمان به بعد در فرهنگ اپرا اتفاقات کمی پیش آمده است. تا قبل از این تاریخ، اشراف تعیین کننده و استفاده کننده بودند، اما از آن به بعد فرهنگ اپرا تمام جامعه را در بر گرفت. از سال 1637 تا 1700 اس. کاسیانو (22) سی و هفت اپرای مختلف را به اجرا درآورد. ایتالیایی ها با خوشحالی هر چه تمام تر به دیدن اپرا می رفتند و جالب توجه است که کیفیت اجرا اهمیت بیشتری از محتوا به دست آورد. با آمار ارائه شده در آن زمان، بینندگان اپرای ونیز شامل صد و چهل هزار نفر می شد و این درست عکس اپراهای اشرافی بود، چنانچه همین مقایسه در مانتوا و روم نیز شده است که مستقبلان از مردم عادی جامعه بودند. جالب اینجاست که موضوع اپرا و الگوی مجریان، سیاست مداران، غاصبان، دیکتاتوری، دسیسه ها و دعواهای موروثی، جنگ های منطقه ای، کشتارهای بی رحمانه، ادای سوگند، قیام مردمی، عمل زنا، گروگان گیری، از موضوعات ارجح اپرا شد.
این حرکت اجتماعی اپرا به فرانسه و بعد به انگلستان هم رسید، اما در فرانسه بیشتر الگوها قهرمانان تاریخی بودند. در این ارتباط آهنگ سازان بی شماری آثار خود را عرضه کردند که مطرح ترین آنها لولی (23) بود. در انگلیس هم در همین رابطه می توان از پورسل نام برد.
اپرا سریا (Opera Seria)
پیش گام بودن الگوی ناپل در اپرای سریا (اپرای جدی)، تکرارهای ساده گذشته بود که با بهترین شکل، نیازهای دربار را برآورده می کرد: افسانه ها و سرگذشت قهرمانان که در عصر باروک جلوه گر شده بود، با حمایت دربار و حامیان تئاتر عرضه می شد. چنین شکل کلیشه وار، ارزش خود را در آینده اپرا به دست آورد: تغییر رچیتاتیف و آریا، تحرک شعری که شامل موسیقی ریتمیک شد و هیجان آور بود. در این ارتباط اسکار لاتی به دگرگونی مثبتی در اپرا رسید که برای اساتید اواخر عصر باروک زمینه ساز شد. به عبارت دیگر اپرا سریا با متون جدی خود در دوره باروک جلوه کرد.اپرا بوفا (Opera Buffa)
تأثیر جریان اپرای سریا، زمنیه ساز زاده شدن مشابه ناپلی خود، اپرای بوفا بود. نمایاندن حرکت صحنه های باشکوه و قهرمانی، نیاز به یک صافی برای اجتماع داشت و آن خلق قطعه ای میانی با عنوان اینترمتسو بود که در قرون 17 وارد اپرا شد. طبیعی ست که برای این کار نیاز به یک نابغه بود و او، پرگولزی، موسیقی دانی از ناپل بود که اینترمتسو (24) را وارد اپرا کرد و سه سال قبل از مرگ زودرس خود به این موقعیت رسید. در اپرای سریا خوانندگان چیره دستی وجود داشتند، اما پرگولزی (25) با یک جرقه ناگهانی به این نتیجه رسید که مردم را خندان و سرحال سازد. اگر چه حدود صد سال قبل در ونیز و روم صحنه های شاد در اپرا به کار گرفته شده بود، اما پرگولزی با عمر کوتاه خود موفق شد که برای تفریح عموم صحنه های مفرح بسازد. معمولاً اگر در سن جوانی فکر جدیدی ظاهر شود و در همان جوانی ناکام بماند، اثر مطلوبی نمی گذارد و آن را به تکامل نمی رساند، اما پرگولزی تأثیر خود را گذاشت. بیست و هفت جلد مجموعه آثارش برای اوورتورهای اپرا، از او به جا مانده است. به عبارت دیگر اثر جدی اپرای سریا با تأثیرگذاری پرگولزی به اپرای غیر جدی یا اپرای بوفا تغییر شکل داد و ماندگار شد. بی مناسبت نیست که از تأثیرگذاری بر اپرا، اسکارلاتی را هم معرفی کنیم.آلساندرو اسکارلاتی (Alessandro Scarlatti)
اسکارلاتی برای خلق یک ذهنیت جدید، از تئاتر مایه گرفت. او به رُم آمد و بارها بین رُم، فلورانس و ونیز تغییر جا داد، اما در ناپل سبک خود را یافت. او دارای یک ذهنیت خلاق و بسیار پرکار بود. بیش از صد اپرا و بیش از ششصد و شصت کانتات و اوراتوریم نوشت که نشان از قدرت خلاقیت فوق العاده او داشت، بدون شک او یکی از تعیین کننده های فرم اپراست. سینفونیا را که به عنوان پیش نواخت اپرا به طور آزاد اجرا می شد، او با قانونمندی سریع - آهسته - سریع (که در مقابل اوورتور فرانسوی ها آهسته - سریع - آهسته) شکل داد و سینفونی کلاسیک هم از این روش قانونمند شد.نقطه اوج اپرا Da-Capo-Arie با عنوان سه قسمتی است. در ابتدا: کاربرد یک گام که زمینه ساز قطعه میانی شده است. قسمت اول دا-کاپو (به معنی از ابتدا - از سر) تکرار شده، اما با تغییر واریاسیون، تزیینات و رنگ آمیزی برای صدای خواننده به کار گرفته شد که او خود بتواند موسیقی را گسترش دهد. محتوای این قسمت آریا، ترکیبات مختلفی بود: عشق، نفرت، ناامیدی، انتقام جویی، نیایش، حسادت و غیره.
پی نوشت ها :
1. Paradox: جریانی که در ابتدا مهمل و نادرست جلوه می کند ولی در آینده مقبول می شود.
2. humanism: خیرخواهی برای انسانیت، مسائل انسانی، نوع پرستی.
3. intermezzo: نمایش کوتاه در میان پرده ی نمایش جدی.
4. Orfeo
5. Serco-Rezitativs
6. H. Purcell
7. R. Keiser
8. J. B. Lully
9. j. Ph. Rameau
opera buffa.10
11. Sing Spiele
12. Gluck
13. Cherubini
14. Fidelio
15. Freishutz
16. Arthur Schopenhauer
17. Bizets
18. Bellini
19. Donizetti
20. Rossini
21. San Marco
22. S. Cassiano
23. Battista Lully
24. Intermezzo
25. Giovani Battista Pergolesi (1710-1936)