میزان گستره ی مشارکت سیاسی زنان از منظر دین

زندگی و جایگاه زن، همواره تحولات بسیاری را به خود دیده است. این تغییرات گاهی از بدعت های خرافی ریشه می گیرد و گاهی به سبب احکام دینی است که در طول تاریخ جایگاه زن را دستخوش انقباض یا انبساط کرده است.
شنبه، 2 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
میزان گستره ی مشارکت سیاسی زنان از منظر دین
میزان گستره ی مشارکت سیاسی زنان از منظر دین

نویسنده: دکتر فاطمه علایی رحمانی(عضو هیأت علمی دانشگاه الزهراء)




 
زندگی و جایگاه زن، همواره تحولات بسیاری را به خود دیده است. این تغییرات گاهی از بدعت های خرافی ریشه می گیرد و گاهی به سبب احکام دینی است که در طول تاریخ جایگاه زن را دستخوش انقباض یا انبساط کرده است.
یکی از این موارد مسأله مشارکت سیاسی زنان است. مقصود از این عنوان، سهم گرفتن در تعیین سرنوشت سیاسی و حضور در عرصه های گوناگون حاکمیت و قدرت است که تقریباً در حوزه های زیر، متجلی می گردد.
1- مشارکت زنان در ساختارهای قدرت (حکومت)
2- مشارکت در تنظیم سیاست های کلّی و جزیی حکومت در داخل و خارج
3- نظارت بر سیاست ها و تصمیم ها و عملکردهای قوای مقننه، مجریه و قضائیه (تأیید یا نقد آنها)
4- ایجاد گروه های سیاسی و شرکت در آنها
5- مشارکت در انتخابات مجلس شورا، شورای شهر و... به منظور برگزیدن افراد واجد شرایط برای انجام مسؤولیت های پارلمانی و شهری.
حال باید دید، دیدگاه اسلام درباره ی مشارکت سیاسی زنان در این حوزه ها چیست؟
فقیهان در مشروعیت و نامشروعیت ورود زن به عرصه ی سیاست و اشتغال بدان، و صلاحیت یا عدم صلاحیت شرعی او در این زمینه با یکدیگر اختلاف عقیده دارند.
تعدادی از فقیهان به طور مطلق، صلاحیت شرعی زن را برای فعالیت سیاسی، رد می کنند و شماری نیز میان انواع فعالیت سیاسی، تفاوت گذاشته و مطلق گرایی نمی کنند. (1)
قائلین به عدم جواز مشارکت سیاسی زنان معتقدند: سیاست حوزه ای مردانه بوده و زنان به دلیل غلبه عواطف و احساسات، شایستگی ورود به این حوزه را ندارند. چنانچه یکی از قرآن پژوهان معاصر ما معتقد است: «... بعضی کارها هست که اصولاً زنانه نیست. فی المثل شطرنج بازی، سیاستمداری و روشنفکری...». (2)
قائلین به این گروه به ادله زیر استناد می ورزند:

1- اثبات نهی شرعی با استفاده به مفهوم بعضی از آیات قرآن کریم

در قرآن آیه ای که صریحاً زن را از مشارکت سیاسی، نهی کرده باشد، وجود ندارد، لذا برای اثبات نهی شرعی به مفهوم بعضی آیات استناد شده است از جمله:

1-1) آیه ی قوامیت:

الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا (3) «مردان بر زنان قیمومیت و سرپرستی دارند و به سبب آنچه خداوند بعضی آنان را بر بعضی دیگر برتری داد و به سبب آنچه از اموال خودشان به زنان انفاق نمودند».
در تقریب استدلال به این آیه گفته اند:
قوّام بیشتر از قیّم و قیّام بر مبالغه دلالت دارد و قیام او مثل قیام والی بر رعیّت است. بنابراین سیطره و احاطه ی توأم با قدرت است، گویی حیات زن، قائم و نیازمند به وجود مرد است. (4)
خداوند، مردان را قیّم و سرپرست زنان قرار داده است، پس چگونه آنان می توانند بر مردان ولایت داشته باشند؟
از دیدگاه قائلین به این نظریه، آیه فوق از اطلاق و عمومیت کامل برخوردار بوده و قوامیّت مطلق مردان را می رساند. بدین معنا که: مردان بر زنان ولایت و سیاست دارند و ولایت و سیاست حق مردان است نه زنان، زیرا خداوند مردان را بر زنان به چیزهای بسیاری برتری داده که از آن جمله است: کمال عقل، تدبیر نیکو و درست، قدرت، نبوت، امامت و رهبری، ولایت و جهاد. (5)

2-1) آیه ی: او من ینشوا فی الحلیه و هو فی الخصام غیر مبین (6)

«آیا کسی را شریک خدا می کنند که در حلیه و زیور پرورده می شود و او در خصومت، از حفظ حقوق خود عاجز است».
زنان، تمایل به خودآرایی، جلوه گری، زینت و زیور دارند لذا پیوسته می کوشند تا خود را با زیورآلات بیارایند و کسی که این گونه باشد، اصل احساسات است لذا در گرداب حوادث، به جای به کارگیری عقل، مغلوب احساسات شده و خود را عاجز و ناتوان می یابد. در حالیکه سیاست نیازمند تعقل و تفکر است». (7)

3-1) و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی... (8)

«و در خانه هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم، زینت های خود را آشکار مکنید».
در تقویت استدلال به این آیه گفته اند:
چون سیاست، نیاز به قرار گرفتن در صحنه های اجتماعی دارد، لذا زن نمی تواند این منصب و مقام را عهده دار شود. لذا برخی دیدگاه های فقهی، حبس و نگهداری زن در خانه را واجب می شمارد. (9)

2- اثبات نهی شرعی از نظر سنت

برای اثبات نهی شرعی از مشارکت سیاسی زنان، به تعدادی از احادیث استدلال شده (10) که مهمترین آن احادیث عبارتند از:

1-2) عدم رستگاری در امتی که حاکم آنان زن باشد.

روایت نبوی که ابی بکره آن را از کتاب های حدیثی اهل سنت نقل کرده و با عبارات متفاوتی بیان شده است:
لن یفلح قوم و لوا امرهم امرأة (11)
«ملتی که زن حاکم و ولی آنها باشد هرگز رستگار نخواهد شد».

تقریب استدلال

تولی زنان در امور مانع از رستگاری مردم است و ظهور آنان در ریاست و زمامداری در حوزه ساماندهی امور جامعه و اداره آنها درست نیست و نباید این منصب را زنان تصدی نمایند.

2-2) منع از قضاوت، امارت و مشورت با زنان

2-2) یا علی لیس علی النساء جمعة و لا جماعة... و لا تولی القضاء و لا تولی الاماره... (12)
زنان را نه (نماز) جمع است و نه جماعت و... نه قضاوت می کنند و نه حکومت...
این روایت به صورت... و لا تولی القضاء و لاتستشار نیز ذکر گردیده است (13). که بیانگر از عدم مشورت با زنان است.

تقریب استدلال

تعابیر مطرحه در روایت، حاکی از نهی، فساد و نادرستی منصب های قضاوت و حکومت برای زنان است.

2-3) ناقص بودن عقل و دین زنان

معاشر الناس: ان النساء نواقص الایمان، نواقص العقول، نواقص الحفوظ... (14)
ای مردم، به درستی که زنان از حیث ایمان، عقل و سهم در میراث، ناقص هستند....

تقریب استدلال

از جمله صلاحیت پذیرش مسؤولیت های سیاسی مانند ریاست و زمامداری، قوت رأی، عقل کامل و تیزهوشی است، در حالی که زنان «ناقص العقل» و سست رأی بوده و فاقد صلاحیت در این زمینه هستند.

2-4) برکت در مخالفت با زنان

فی خلاف النساء البرکة (15)
در مخالفت با (رأی) زنان برکت وجود دارد.

تقریب استدلال

چون سرپیچی از حکم زن، با برکت است، لذا زن شایسته حکومت نیست زیرا لازمه حکومتِ زن، پیروی از اوست در حالیکه چنین امری جایز نیست.
چنانچه ملاحظه می شود و دلالت این روایات بر عدم جواز ولایت، امارت و قضاوت زن کاملاً واضح است.

3) اثبات نهی شرعی با استناد به اجماع

بسیاری از فقیهان و محققان در نفی ولایت زن تأکید کرده اند که عالمان در عدم گماردن زن به امارت و رهبری اجماع دارند. تجلی این اجماع در قضاوت که شاخه ای از ولایت می باشد، به چشم می خورد. (16)

4) اثبات نهی شرعی با استناد به سیره اهل شرع

گفته شده از صدر اسلام تاکنون، با وجود زنان دانشمند، زنی که منصب ریاست و زمامداری یا قضاوت را تصدی کرده باشد، دیده نشده و این خود دلیلی بر آن است که زنان، صلاحیت این منصب را ندارند. ابن قدامه حنبلی در این زمینه می نویسد:
«به جهت عدم اهلیت و شایستگی زنان است که ما تا آنجا که اطلاع داریم و هیچیک از خلفاء بعد از آن حضرت و همچنین حکامی که بعد از خلفاء آمدند، زن را به ولایت قضا و ولایت شهر، منصوب نکرده اند، اگر ولایت قضا و ولایت بر شهر برای زنان جایز بوده، غالباً همه زمان، بی بهره از ولایت زنان نبوده است». (17)

5) اثبات نهی شرعی بر اساس اصل عملی

تردید در جواز اداره ی حکومت توسط زن، بیانگر عدم جواز در این امر است. زیرا بنابر اصل اولی در حکومت، هیچکس بر دیگری ولایت ندارد مگر آنکه دلیل وجود داشته باشد.
خداوند متعال که منعم علی الاطلاق است به دلیل عقل از تحت شمول اصل عدم ولایت خارج است، زیرا که عقل شکر منعم را واجب می داند. پیامبر (ص) و ائمه (ع) نیز به تصریح خداوند از تحت شمول اصل فوق خارجند و بر مردم ولایت دارند. اما در غیر این موارد، اصل عدم ولایت، همگان را در برمی گیرد و برای خارج کردن فردی از تحت آن نیاز به دلیل قطعی داریم. قدر متیقن و مسلم از روایاتِ ولایت فقیه همچون مقبوله ی عمربن حنظله آن است که مردانی از فقهای شیعه که دارای شرایط خاصی می باشند، از تحت اصل عدم خارج بوده و به جامعه اسلامی در زمان غیبت ولی عصر (عج) ولایت دارند ولی در مورد خروج زنِ واجد شرایط از تحتِ اصل مزبور، هیچ گونه دلیلی وجود ندارد، بنابراین ولایت زن، همچنان در تحت شمول اصل عدم باقی می ماند. (18)

6) اثبات نهی شرعی به گونه های مختلف تقریب دلایل عقلانی (وجوه استحسانی)

برای اثبات عدم صلاحیت زن، جهت احراز مناصب سیاسی و مشارکت اجتماعی به وجوه زیر اشاره شده است:
الف) از مشرب و مذاق شارع مقدس، وظایفی که برای زنان در مبانی اسلامی قرار داده شده، به دست می آید. این وظایف عبارت است از تحجّب پوشش و تصدی امور منزل و عدم دخالت در اموری که با آنها منافات داشته باشد. (19)
از آنجا که مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان، مفاسد جنبی از قبیل اختلاط با مردان اجنبی و... را که غیر ضروری است به همراه دارد، لذا جایز نمی باشد.
ب) ناتوانی جسمی و روانی زنان، مانع حضور آنان در عرصه های سیاسی - اجتماعی می گردد (20). این ناتوانی به حدی است که طبری، مفسر بزرگ در ذیل تفسیر آیه ی ولا تؤتوا السفهاءِ اموالکم (21) می نویسد: زنان سفیه ترین سفهاء هستند. (22)
ج) زن، برای خروج از منزل بایستی از شوهر خود، اجازه بگیرد. (23)
د) زن، به دلیل اخبار و روایات نمی تواند نماز جماعت را برای مردان تصدی نماید لذا به طریق اولی نمی تواند مناصب ریاست، زمامداری، قضاوت و... را تصدی نماید. (24)
ب) موافقین با جواز مشارکت سیاسی زنان
در اسلام، زن در همه شئون، همسان و همشأن مرد شمرده شده است. از نگاه اسلام، زنان همانند مردان می توانند از تمام مزایای زندگی و حقوق و وظایف اجتماعی برخوردار شوند مانند:
حق زندگی، حق رفاه و آسایش، حق تعلیم و تعلّم، حق مالکیت، حق فرد در برابر کار، حق دفاع از حقوق و جزا اینها. هیچ محدودیتی برای زنان در زندگی مادی و معنوی نیست مگر در موارد جزیی که آن هم مصالح کلی نظام بشری موجب آن شده و این محدودیت اختصاص به آنها ندارد بلکه مردان نیز در موارد جزیی محدود شده اند.
این محدودیت ها از باب تبعیض در جنسیت نیست بلکه از باب ملاکات در تشریع است. بدین جهت زن و مرد به گونه متساوی در عرصه های مادی و معنویِ زندگی مورد خطاب مشترک قرار گرفته اند و هر دو در مسایل زندگی فردی و اجتماعی مسؤول شناخته شده اند و هیچ امتیاز و برتری برای آنها از ناحیه جنسیت منظور نشده است. تنها ملاک برتری در آنها تقوا و پرهیزگاری دانسته شده «ان اکرمکم عندالله اتقیکم».
بر این اساس توزیع مقام و مسؤولیت های اجتماعی و سیاسی، از هر نوع و قسمتی که باشد (در غیر موارد منصوصه از ناحیه شرع) منوط به توان، دانایی، مهارت، لیاقت و شایستگی است، نه جنسیت (25). لذا تمامی عرصه های مشارکت سیاسی برای زنان روا بوده و مستثنی در این زمینه، نمی باشد. (26)
این گروه، ضمن به نقد کشیدن ادّله ی مخالفین، ادّله ی خود را مبنی بر جواز مشارکت سیاسی زنان بیان می کنند.

نقد ادله ی مخالفین

1- ادلّه ی قرآنی

1-1) آیه ی قوامیّت

الف) این آیه، هیچگاه در مقام برتری مردان بر زنان نیست، بلکه ناظر به یک امر واقعی خارجی است و به موقعیت زن و مرد در زندگی مشترک می پردازد و در خانواده به عنوان یک واحد اجتماعی، جایگاه زوج و زوجه را مشخص می سازد. به عبارت دیگر جمله ی: «بما فضل الله بعضهم علی بعض» به معنای «بما فضل الله الرجال علی النساء فی بعض الامور و فضل الله النساء علی الرجال فی البعض الاخر» می باشد که فقط قابل انطباق با زندگی است. (27)
ب) اگر مراد خداوند بیان فضیلت مردان بر زنان بود، می بایست از تعبیر «بما فضلوا» استفاده می شد همان گونه که تأمین اقتصادی زن از سوی مرد با عبارت «بما انفقوا» بازگو شده است. (28)
ج) دلالت بر فضیلت موهبتی مردان بر زنان، مشروط به آن است که گفته می شد: «بما فضلهم علیهن» در حالیکه گفته شده «بعضهم علی بعض» که از این جمله استنباط می شود که بعضی مردان بر زنان و بعضی زنان بر مردان، برتری دارند.
د) ظاهر آیه حکایت از این دارد که انفاق و فضیلت با هم به قوامیت مرد، مشروعیت می بخشند، در صورتی که سرپرستی در امور عمومی و اجتماعی، ارتباطی با انفاق ندارد. (29)
در پاسخ به این گروه باید گفت: قیّام در لغت، صفت و نام خاص خداوند است، آیا می توان گفت: سیطره ی شوهر بر همسر از سیطره ی خداوند بر آفریده ها بیشتر است! (30)
و) تفضیل که در این آیه بدان اشاره شده، برتری و بالاتری ارزشی را به دنبال ندارد، بلکه معیار تکریم؛ تقوا و عملِ صالح بیشتر است - خواه مرد و خواه زن - بنابراین، برداشت برتری مرد بر زن و نابرابری ارزش انسانی آن دو از این آیه با اصول کلی قرآن که از آیات فراوان دیگر استفاده می شود، ناسازگار است. (31) به هر حال استفاده قوامیّت مردان بر زنان از این آیه، به دست نمی آید.

2-1) آیه ی حلیه

این آیه، از واقعیت محدود نسبت به زن عرب جاهلی و دیدگاه جاهلی نسبت به ارزش معنوی زن پرده برمی دارد که زاییده ی شیوه ی تربیتی زن جاهلی است. زیرا دو ویژگی موجود در آیه، به گونه ای نیست که بتوان آنها را در مورد همه زنان و تمام جوامع و محیط ها صادق شمرد.

1-3) آیه ی قرآن

استدلال به آیه ی «و قرن فی بیوتکّن» به این فرض استوار است که «قرن» برگرفته از ریشه ی «قرار» به معنای درنگ باشد و نه از ریشه ی «وقار» که احتمال دیگری است (32) و با سیاق «و لا تبرجن تبّرِح الجاهلین الاولی» سازگاری بیشتری دارد، یعنی در این صورت «ولا تبرجّن...» توضیح گر «وقار» و متانت به حساب می آید و می گوید: حفظ وقار زنان به این است که چونان زنان جاهلیت قدیم، زینت هایشان را آشکار ننمایند. بی تردید این توصیه با حضور در جامعه سازگاری بیشتری دارد تا درنگ در خانه.
افزون بر اینکه از تکالیف زنان پیامبر (ص) سخن می گوید (33) و اثبات همگانی بودن لزوم خانه نشینی برای همه زنان با دلایل و توجیه های ارایه شده از سوی مفسّران و فقها، چندان پذیرفتنی به نظر نمی آید. (33)

2- مناقشه در ادّله سنت

قائلین به مشارکت سیاسی زنان - به ویژه در سطح کلان آن مانند تصدی امر ولایت و رهبری جامعه - نوعاً در ادّله مخالفین مناقشه کرده اند از جمله:

2-1) روایت اول

این روایت اولاً از نظر سند، ضعیف است (34) زیرا راوی آن تنها ابی بکر می باشد. وی از هواداران عایشه بود که برای امتناع از همراهی با او در جنگ جمل به این حدیث که تنها راوی آن خودش است تمسک جسته است.
ثانیاً: از نظر دلالت، دالّ بر عدم جواز نیست. زیرا تعبیر به «لن یفلح» یا «لایفلح» و تعبیرهای مشابه، دلالت بر حرمت ندارد اگرچه دلالت بر رجحان ترک دارد. رجحان ترک، مترادف با حرمت نیست.
ثانیاً: فضای صدور حدیث، این احتمال را قوت می بخشد که این تنها در خصوص وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران آن روز و دستگاه سلطنت ساسانیان وارد شده است... بنابراین صدور این سخن پیامبر (ص) بر فرض صحت نقل در چنین موقعیتی نمی تواند به صورت اطمینان بخش، گویای یک حکم کلی و عمومی باشد. (35)

2-2) استدلال به این احادیث نیز در نحن ما نحن فیه، مورد خدشه است:

اولاً: از نظر سند
ثانیاً: از نظر دلالت، زیرا ظاهر نفی در جمله «لیس علی النساء...» نفی حکم تکلیف و الزام است نه نفی حکم وضعی. به بیان دیگر از او تکلیف الزامی رفع می شود نه آن که تصدی آنها بر او، حرام باشد.
ثالثاً: حتی اگر از جملات مذکور، نهی، استنباط شود باز هم نمی توان حرمت تصدی مناصب سیاسی برای زنان را از راه آن ثابت کرد (به دلیل وجود وحدت سیاق). زیرا جمله ی مذکور در سیاق جملاتی قرار گرفته که نهی در آنها، نهیِ به معنای اصطلاحی آن نبوده و دال بر حرمت، نیست. (36)
نسبت به ادله ی مشورت نیز گفته شده: این احادیث دارای معارض بوده، علاوه بر آنکه در برخی از این احادیث جمله ی «الا من جرّبت بکمال العقل» نیز وجود دارد. سیره ی عملی پیامبر نیز بیانگر این نکته است که ایشان در صلح حدیبیه، با ام سلمه مشورت کرده و به نظر وی عمل نمود. (37)

3-2) این احادیث نیز از نظر سند و دلالت حدود، خدشه بردار است (38)

در مورد این گونه روایات، تعابیری منظور شده، از جمله اینکه: منظور از آن عقل نظری است نه عقل عملی (39) که سیاست نیز از مصادیق آن است. یا اینکه گفته شده این روایات ناظر به عقل اکتسابی و تجربی است که ناشی از شرایط اجتماعی، تربیتی، سیاسیِ زمانِ خاص بوده و به معنای عدم قابلیت ذاتی زنان نیست. (40)
همچنان که نقص ایمان به معنای نقص باطنی نیست.

4-2)

بر فرض صدور این روایت از معصوم، اطلاق آن مدّنظر نیست زیرا در امتثال اوامر الهی و در امور خانوادگی و معیشتی که مصلحت آن آشکار است و در آنچه که همه یا اکثریت اهل شورا بر آن توافق دارند و در چارچوب قوانین و نظام ها، مباح شمرده می شود، مخالفت با زن، با برکت نیست. (41)

مناقشه در اجماع

این دلیل نقدپذیر است. در فقه امامیه، مسأله امارت و رهبری مطرح نبوده تا بتوان در آن ادعای اجماع کرد. آنچه در مورد آن ادعای اجماع شده، «قضاوت» است که: اولاً: قبل از شیخ طوسی، این فتوا در شیعه مطرح نبوده است.
ثانیاً: اجماع مذکور، اجماع محصّل نیست و اجماع مدرکی می باشد، لذا لازم است مدرک آن اجماع مورد تأمل قرار گیرد زیرا استنباط فقهای پیشین برای فقهای متأخر حجت نیست بلکه حجیت آن مدرک و دلالت آن مهم است و به نظر می رسد مدرک معتبری برای نهی شرعی وجود ندارد. (42)

مناقشه در سیره

این تقریب برای دلیل عقل، ناتمام است. زیرا عدم تصدی آنها در این مناصب، دلیل بر عدم جواز نمی شود. این سیره - همان گونه که ابن قدامه گفته است - هم نسبت به قضاوت بوده و هم نسبت به ولایت بر شهرها. در حالیکه نسبت به ولایت زنان بر امور شهر، ادعای منعی نشده است، از این جهت فهمیده می شود که عدم نصب زنان بر امور وِلایی از باب نهی شرعی نبوده است، ممکن است از باب تفکر رایج آن زمان ها که زن باید از حضور در اجتماعات دوری نماید و مجاز به حضور در جامعه نیست، زن را به کارهایی ولایی منصوب نمی کردند. (43)

مناقشه در اصل عملی

اگرچه اصل عدم ولایت، اصلی پذیرفته شده است ولی شک در این است که آیا نوع انسان با صرف نظر از خصومت مذکر و مؤنث بودن از تحت این اصل خارج شده یا آنکه انسانِ مقید به ذکورت از شمول اصل مزبور بیرون رفته است؟ اصلِ خروجِ انسان بدون قید ذکورت و انوثت از تحتِ اصل عدم ولایت قطعی است و شک در این است که آیا قید زائدی نیز که همان قید ذکورت است در این میان وجود داشته است یا خیر؟ لذا نسبت به این قید زائد، اصل برائت جاری می شود. در نتیجه انسان لابشرط از تحتِ شمولِ اصلِ مزبور خارج شده است بدون اینکه مقید به ذکورت یا انوثت باشد. (44)

مناقشه در وجوه استحسانی

الف) به دست آوردن مذاق شارع از راه امور مذکور و بر اساس آن حکم نمودن به عدم جواز مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان، دلیلی، ناتمام است زیرا: اولاً: مشارکت زنان در امور اجتماعی و سیاسی ملازمت با مفسده جنبی ندارد و ثانیاً: می توان در این صورت - اختلاط با مردان اجنبی - قایل به عدم جواز شد نه اینکه به گونه مطلق حکم نمود.
ب) اعتقاد به اینکه عقل و تدبیر و دقت زنان نسبت به نتایج امور، از مردان کمتر یا ضعیف تر است، ادعایی بی برهان است. ضعف عقل و رأی زنان، امری سرشتی و ذاتی نیست بلکه به لحاظ غلبه خارجی و از آثار محیط است. یعنی زنان را از تعلیم و تکامل محروم نگاه داشته اند. محیط مستعد و تربیت صحیح، سبب پیشرفت و تکامل برابر و همانند زنان با مردان می گردد (45). آزمایش ها و تجربه های فراوان، همسانی زن و مرد را از این جهات - در دنیای کنونی - ثابت می کند. تفاوت زن و مرد در برخی ویژگی های جسمی و روحی به جنبه های همسری و مادریِ زن برمی گردد اما این تفاوت ها، خود به خود، سبب عدم صلاحیت زن برای احراز مسؤولیت های اجتماعی نمی گردد. (46)
ج) ادعای حرمت خروج زن از خانه - در موارد مشروع - دعوی بی دلیل است. آنچه حرمت دارد خروج از منزل و اختلاط و گفت و گوی غیر ضروری با مردان نامحرم است. علاوه بر آن، اجازه شوهر در خروج از منزل، در زمانی است که این خروج با حق استمتاع منافات داشته باشد.
د) زن، اگرچه نمی تواند برای مردان امام جماعت شود ولی هیچگاه از این مورد به مسأله مورد بحث نمی توان تعدی کرد. زیرا تعدی از موردی به مورد دیگر نیاز به تنقیح مناط قطعی دارد و این در همه امور و موارد غیر به دلیل قصور عقل از ادراک ملاکات و موانع همه احکام، حاصل است.
تنقیح مناط ظنی در مانحن فیه، اگرچه حاصل می شود ولی همچنان که محققان اصولی گفته اند، اعتبار ندارد، زیرا ظن بی نیاز از حق نمی کند. (47)
از مجموع مطالب مطروحه در این زمینه، نتیجه گیری می شود منع و محدودیت زنان از مشارکت سیاسی و اجتماعی و عدم تصدی مناصب حکومتی یا کلان توسط آنان در زمان های پیشین، نه به خاطر زن بودن آنها و یا به خاطر کاستی ها و نقایص ذاتی و طبیعی آنان بوده است بلکه بخاطر عواملی بوده که به شرح زیر است:
- تأیید ذهنیت هایی که بر اثر حرف های افراد ناآگاه به موازین شیوه نوین فقه اجتهادی و یا به خاطر برداشت های نادرست درباره ی آنان پدیدار شده بود.
- اقتضای شرایط زمان
- سنت های غلط محیطی و اجتماعی
- تعصب های کور و نابجا
- خودناشناسی و کوتاهی زنان
- مردسالاری و بی عدالتی مردان
- دید کوتاه و نظرهای محدود افراد جامعه
- عدم آگاهی از مبانی حقوقی و اجتماعی شرعی زنان
- ضعف فرهنگی
- برخی از فتاوا که فقه اسلامی در بستر زمان به خود دیده است.
- نقل مضمون برخی از احادیث غیر معتبر به عنوان حکم شرعی توسط افراد ناآگاه از موازین علوم حدیث و رجال و درایه
این عوامل و اسباب باعث شد که زنان در مرحله نازل تر در جامعه قرار بگیرند و از سهیم بودن در مسؤولیتهای اجتماعی و سیاسی، محروم بمانند. تنها کار آنها منحصر به کارهای داخل منزل و نیز زمانی عهده دار شدن برخی از مشاغل سنگینِ بیرون از خانه در برخی بلاد شد.
ولی اکنون زمان، شرایط و عواملی که باعث محدودیت های آنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی شده، متحول شده است و باید آن محدودیت ها نیز متحول شود و در صورتی که از نظر دینی و درک مسایل سیاسی و جهانی و توان اداره، واجد شرایط باشند باید حق عهده دار شدن مسؤولیت ها را داشته باشند. (48)

ادّله قائلین به جواز مشارکت سیاسی زنان

1- قرآن کریم

اندیشه سیاسی قرآن را می توان اندیشه خلیفة اللهی یا اندیشه هدایت گری به نیابت از خدا در جامعه انسانی نامید. به همین دلیل ملاکهای شایستگی حکومت در قرآن نیز هویت خلیفة اللهی دارد (49) که نخستین آنها آگاهی و دانش است. (50)
ویژگی و شرط دوم حاکم در تفسیر سیاسی قرآن، عدالت است (51) که هم عامل محبوبیت است و هم زمینه ستم ستیزی و دادگستری.
قرآن در کنار شایستگی های ذاتی، آگاهی های مربوط، شناخت دین و عدالت، رعایت مشورت و بهره گیری از دیدگاه ها و تجربیات دیگران را نیز برای زمامدار ضرورتی اجتناب ناپذیر می شناسد و بدین گونه هم از استبداد جلوگیری می کند و هم زمینه مشارکت عمومی را فراهم می آورد.
تردیدی در این نیست که زنان می توانند سه شرط یاد شده (آگاهی و دانش - عدالت - مشورت) را در خود فراهم آورده و شایستگی شان را برای اداره جامعه به اثبات رسانند. قرآن نه تنها چنین توانایی را در زنان قبول دارد که با نقل داستان حکومت بلقیس و تدبیر سیاسی وی در برخورد با حضرت سلیمان، تحقق و عینیت آن را مورد تأکید قرار می دهد.
قرآن کریم با بازپروری ستایش آمیز تدبیر حومتی بلقیس در برابر نامه هشداردهنده سلیمان (ع) که به نجات مردم «سبا» انجامید، مشروعیت واگذاری اداره ی کار حکومت و داوری به زنان را نشان می دهد.
تصویر قرآن مجید از ملکه سبا، سرشار از نکات قابل توجه و عبرت آموز است:
- بلقیس حاکم سرزمین خود است.
- در اعمال حاکمیت از اصل مشورت و عزم به روشنی استفاده می کند.
- نسبت به نامه سلیمان با تکریم برخورد می کند و نامه سلیمان را «کتاب کریم» می خواند.
- با ارسال هدیه برای سلیمان او را می آزماید که آیا پیامبر است یا پادشاه.
- در تحلیلی که در مورد پادشاهان دارد، تحلیل او از طرف قرآن مجید، تأیید شده است.
- وقتی حکمت و نبوت سلیمان را در می یابد، به جای پرستش خورشید، خداوند را می پرستد.
- وقتی تخت پادشاهی خود را نزد سلیمان می بیند، و سلیمان می پرسد آیا این تخت تست، می گوید پنداری همان است - که این پاسخ دقیق و خردمندانه است - یعنی نه تائید کامل می کند و نه ردّ.
این نکات هفت گانه که کاملاً با جهت گیری مثبت در قرآن مجید ذکر شد. پنجره ای است به سوی مقوله «زن و سیاست» از دیدگاه قرآن. آن هم زنی که در موضع اداره یک کشور آباد و مقتدر است (52). انسانی که خردمند است تحت تأثیر عاطفه اش قرار نمی گیرد و بخوبی حکومت می کند. (53)
در داستان دختران شعیب نیز رفتن آنان به بیابان، حضور همزمان با حضور مردان گله چران در کنار آب و سخن گفتن با موسی (ع)، به عنوان نمود فعالیت زنان در بیرون از محیط خانه مشروع و روا تلقی شده و با این همه، پرهیز دختران شعیب از اختلاط با مردان و نیز شرم آنان هنگام آمدن نزد موسی (ع) نیز مطرح شده که حکایت از رعایت عفت آنان است.

2- بیعت زنان

بیعت، اساس جامعه سیاسی اسلامی و وسیله ای برای اعلام التزام جامعه به شریعت است. تاریخ صدور اسلام، نشان دهنده تحقق این عمل سیاسی از سوی زنان است. در اولین بیعت در زمان رسول خدا که بیعت عقبه ی اولی یا بیعة النساء نام داشت، زنی به نام عفراء، دختر عبید بن ثعلبه حضور داشت (54). حضور او در زمانی بود که زن، حتی از اولین حقوق فردی و اجتماعی خود محروم بود، امری شگفت آور است.
در بیعت عقبه ثانی نیز ام عماره و اسماء دختر عمروبن عدی، حدیله دختر مالک، حضور داشتند (55). بیعت زنان با پیامبر، در جریان صلح حدیبیه نیز تکرار شد. در این بیعت که به بیعت رضوان، مشهور است، تعدادی از زنان شرکت داشتند که از جمله آنها می توان از ربیع بنت معوذ، ام هشام انصاریه و نسیبه دختر حارث نام برد (56). در این بیعت، زنان به همراه اصحاب با رسول خدا (ص) بر مرگ - دفاع از پیامبر تا پای جان - بیعت کردند. (57)
بیعت دیگر که در زمان پیامبر (ص) انجام شد، پس از فتح مکه بود. در این بیعت تفاوتی بین زنان و مردان وجود نداشت. گستردگی حضور زنان در این بیت به حدی بود که آیه 12 سوره ممتحنه در این زمینه نازل گشت:
«یا ایها النبی اذ جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لایشرکن بالله شیئاً و لایسرقن و لازینین و لایقتلن اولادهن و لا یأتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن و لا یعصینک فی معروف فبایعهن و استعفر لهن الله ان الله غفور رحیم»
«ای پیامبر هرگاه زنان مؤمن نزد تو آیند که با تو بیعت کنند بر این شرط که چیزی را با خدا شریک ندانند و دزدی و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و دروغی را که در دست و بال خود ساخته و پرداخته باشند، پیش نیاورند و در هیچ کار پسندیده ای نافرمانی نکنند پس تو با آنها بیعت کن و برای ایشان از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزنده و مهربان است.
در حقیقت بیعت زنان با پیامبر (ص) بر دو امر بود:
1- اعلام اطاعت از قوانین اسلامی (دینداری و پذیرفتن اسلام)
2- پذیرفتن رهبری حکومت اسلامی توسط پیامبر (ص)
آیه کریمه به صراحت، سهم داشتن زنان را در امری که نقش تعیین کننده در سرنوشت سیاسی جامعه و رابطه دو سویه فرماندهی و فرمانبری حکومت و مردم دارد، تأیید می کند و پیامبر را به عنوان حاکم و فرمانروای دینی و سیاسی جامعه وادار به پذیرش آن می سازد. (58)

3- هجرت

هجرت حرکتی اجتماعی - سیاسی است که در صدر اسلام دوبار اتفاق افتاد (هجرت به حبشه و هجرت به مدینه) که در هر دو هجرت زنان مسلمان، شرکت داشتند.
این مهاجرت ها دارای ابعاد سیاسی بسیار بود. از یک سو، طرد و نفی نظام حاکم بر جامعه را نشان می داد و از سوی دیگر ابلاغ پیام آئین جدید را به همراه داشت و از طرف سوم تدبیر سیاسی بود برای ماندگاری و پایداری مکتب نوظهور. بدین معنا که اگر مشرکان، مسلمانان را در مکه نابود ساختند، پیروان آئین نو در مکانی دیگر به حمایت و حراست آن بپردازند. (59)
آیه ی 97 و 98 سوره نساء، بیان می دارد که همه مسلمانان اعم از زن و مرد برای محفوظ ماندن دین خدا، باید هجرت نمایند.
آیه ی 10 سوره ممتحنه از آزمودن زنانِ مؤمنِ مهاجر سخن می گوید که آنان را بیازمایید و اگر صداقتشان را در هجرت یافتید، آنان را به سرزمین کفر بازنگردانید.
دمیمه دختر بشر، سبیعه دختر حارث، بروغ دختر عقبه، عبده دختر عبدالعزیز از جمله زنان مهاجری بودند که مورد آزمایش قرار گرفتند. (60)
نکته جالب اینجاست که اهمیت هجرت زنان مسلمان، در حدی است که شرط جواز ازدواج زنان با پیامبر (ص) هجرت آنان به سرزمین حکومت اسلامی قرار داده شده است. (61)
در هجرت به حبشه، حدود 83 مرد و 18 زن حضور داشتند (62). که از زمره این زنان می توان از اسماء بنت عمیس، ام سلمه و ام خالد نام برد.
در هجرت به مدینه نیز شاهد حضور گسترده زنان هستیم. زنانی که تمام اموال و دارایی خود را - بی آنکه بدانند آیا هیچ گاه دیگر به آنان باز خواهد گشت - در مکه برجای گذاشتند و راه خود را در بیابانی خشک و سوزان به مسافت حدود 470 کیلومتر آغاز کردند. (63)
از جمله زنان مهاجر، حضرت فاطمه (ع) به همراهی چند زن دیگر بودند که در معیّت و همراهی حضرت علی (ع) به سوی مدینه حرکت کردند. این زنان و علی (ع) می کوشیدند تا اقدامات امنیتی لازم را جهت این سفر پرخطر، رعایت نمایند. لذا شبها در حرکت بودند و روزها مخفی گاهی یافته و پنهان می شدند. (64)
از دیگر زنان مهاجر می توان از زینب دختر پیامبر (ص)، ام هشام انصاریه و سبعیه نام برد. (65)

4- جهاد

یکی از جلوه های بارز مشارکت اجتماعی زنان در عرصه سیاست، حضور آنان در میادین جنگ بوده است. زنان شرکت کننده در میدان جنگ گاه علاوه بر آب رسانی، پرستاری از مجروحان و مداوی آنها، تهیه غذا برای رزمندگان و انتقال اجساد مطهر شهدا به نزد خانواده هایشان، به نبرد مسلحانه نیز می پرداختند.
از جمله این زنان می توان از نسیبه، بنت کعب، نام برد. وی می گوید:
«در جنگ احد با مشک آب، خود را به پیامبر (ص) رساندم. آن حضرت را در جمع اصحاب یافتم و قدرت و پیروزی از آنِ مسلمانان بود. هنگام شکست مسلمانان، به پیامبر (ص) پیوستم و به طور مستقیم وارد جنگ شدم، به قصد دفاع از پیامبر شمشیر می زدم و تیراندازی می کردم». (66)
از دیگر زنان مبارز می توان از ام عطیه انصاریه (67)، ربیع بنت مِعوَذ (68) و ام سلیم (69) نام برد که در زمینه های طبخ غذا، حمل شهدا به مدینه و مداوای مجروحان کمک رسانی می کردند.
حضرت زهرا (س) نیز در زمره زنانی است که در صحنه نبرد احد حضور یافته و خون از چهره رسول خدا (ص) شست و مرهمی بر زخم پیامبر (ص) گذاشت (70). در نبرد خندق نیز پس از سه روز گرسنگی رسول الله (ص) برای او نان می آورد تا سستی بدن، آن حضرت را در نبرد با دشمن آزار ندهد (71) در فتح مکه نیز فاطمه (س) حضور دارد. (72)
در زمینه مجاهدات در میادین نبرد، نمونه های فراوانی وجود دارد که به جهت اطاله ی کلام از ذکر آنها خودداری می شود. (73)

5- شورا

در دیدگاه اسلامی، شورا ضمن آنکه پایه نظام حکومت است، مبنایی انسانی، اجتماعی و اخلاقی به شمار می آید. شورا در عرصه سیاسی حق جماعت در انتخاب و پذیرش مسؤولیت تصمیماتی است که در شئون عمومی اتخاذ می کند. شورا در اسلام، وسیله ای برای تحقق عدل و مقاصد شریعت، می باشد. (74)
قرآن در رابطه با شورا و مشورت به صورت کلی، دو آیه ی معروف دارد:
وامرهم شوری بینهم (75)
و شاورهم فی الامر (76)
در آیه نخست یکی از ویژگی های برجسته مؤمنان، بیان می شود و در آیه دوم به پیامبر (ص) دستور می دهد که با مؤمنان، مشورت کند و بدین گونه سنت شورا، را به ایشان می آموزد.
تردیدی نیست که در هر دو آیه، مقصود از مؤمنان، زنان و مردان مؤمن هستند. این بدان معنی است که روش شورا در هر زمان و زمینه ای که به کار گرفته می شود، زن و مرد هر دو حق شرکت و اظهارنظر در آن دارند. (77)

6- امر به معروف و نهی از منکر

قرآن کریم بحث نظارت و تأثیرگذاری را در حوزه عام جامعه، یعنی در رابطه فرد با فرد، فرد با حکومت و یا برعکس و با تعبیر امر به معروف و نهی از منکر، مطرح می کند و آن را یکی از مسؤولیت های مهم و اساسی جامعه اسلامی می شمارد.
آیات 104 و 110 سوره ی آل عمران، بیانگر نکته ی فوق الذکر است.
از سوی دیگر قرآن کریم این مسؤولیت را همگانی قلمداد کرده و در برخی موارد حتی تصریح دارد که زن و مرد در انجام این رسالت و مسؤولیت سهم مساوی دارند.
و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر (78)
و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند...
بنابراین قرآن، نه تنها سهم گرفتن زن در این بخش از فعالیت های سیاسی را حق وی می داند بلکه با اثر از آن وظیفه و تکلیف او می داند که این رسالت را به دوش بگیرد و طبعاً هرگونه حرکتی را که مقدمه انجام بهینه این رسالت باشد، مانند تشکیل حزب، انجمن و یا شرکت در آنها و... را امری لازم و بایسته می شمارد. (79)

7- سیره معصومین یا سیره بانوان بزرگ صدر اسلام

تاریخ اسلام، گواه حضور جدی بانوان در عرصه های سیاسی و اجتماعی است. از جمله این بانوان می توان به شخصیت درخشنده حضرت زهرا (س) اشاره نمود.
«در سیره زهرا (س) پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) کاملاً روشن و ثابت است که ایشان به یک عمل سیاسی در حوزه رهبری دست زدند که ظهور آن در تماس هایی بود که با اشخاص شناخته شده مهاجر و انصار برقرار کردند. این امر بعد از پیامبر (ص) کاری در حد یک رئیس دولت بوده است. (80)
همچنین می توان به سیره حضرت زینب (س) اشاره نمود که بعد از شهادت امام حسین (ع) عملاً رهبری و هدایت خاندان پیامبر را برعهده می گیرد.
چنانچه آیت الله مطهری در این زمینه می نویسد: «از عصر عاشورا زینب تجلی می کند. از آن به بعد به او واگذار شده است، رئیس قافله اوست». (81)
تأثیر برجسته و بسیار مهم حضرت زینب (س) در رساندن پیام واقعه کربلا بر کسی پوشیده نیست. به راستی اگر او نبود و با خطبه های عالمانه و آتشین خود در مقابل یزید و یزیدیان نمی ایستاد و حقانیت راه حسین (ع) را بر مردم جاهل و غفلت زده آن زمان، نمایان نمی کرد، کربلا در تاریخ به فراموشی سپرده می شد. بدین گونه بود که زینب (س) یکی از بزرگترین نمونه های فعالیت سیاسی زن مسلمان را به منصه ظهور گذاشت. (82)
در واقع نیابت امامت یعنی رهبری پس از عاشورا به زینب سپرده می شود. (83)
برخی نیز معتقدند در تاریخ ائمه نیز زنانی بزرگ به برخی منصب ها گماشته شده اند. (84)
امام صادق (ع) همان گونه که مردم را برای اخذ احکام شرعی و وظایف الهی به مردان ارجاع می دادند، به زنان واجد شرایط نیز ارجاع می دادند. از آن جمله حمیده مصفاة (که به او زن طلایی می گفتند) دارای مرجعیت عظیمی بود و بدین لقب، ملقب شد زیرا در فقاهت و اجتهاد از اهمیت خاصی برخوردار بود (85) و این عمل، بیانگر این نکته است که زن و مرد در اجتهاد و مرجعیت، تفاوتی نداشته و هر دو در تحقق جامعه دینی نقش داشته و مرد بر زن در جامعه اسلامی هیچ امتیازی ندارد.
در دوران زندانی بودن امام حسن عسکری (ع) حکیمه خاتون از طرف ایشان به پرسش های مسلمانان پاسخ می گفت. احمد بن ابراهیم نقل می کند که بر حکیمه خاتون وارد شدم، دیدم که از پس پرده، مردم سؤال ها خود را مطرح می کنند و حکیمه جواب می گوید. در دلم تردید شد که چگونه زنی می تواند به جای امام عمل کند؟ حکیمه گفته بود که امام حسن عسکری به امام حسین (ع) اقتدا کرده است و او نیز به زینب (س) وصیت کرده بود. (86)

نتیجه بحث

آنچه از آیات قرآن کریم، روایات، اجماع، اصل عدم،‌ سیره شرعی و... تاکنون مطرح شد، مجموعه دلایلی است که برای اثبات یا نفی مشارکت سیاسی زنان ارایه شده است. از کنار هم نهادن دلایل موافق و مخالف به این نتیجه می رسیم که ادله مخالفین یا ارتباطی به مباحث مشارکت نداشته یا دلالت بر نفی حق و صلاحیت زن ندارد. برعکس ادله موافقین، در اثبات حق و صلاحیت ایفای نقش سیاسی زن دارای صراحت بوده یا ظهور آشکار در این زمینه دارد.
این بدان معنی است که از دیدگاه اسلام زن، همانند مرد، می تواند در سرنوشت سیاسی دخیل باشد و در دستگاه حاکمیت و قدرت سهم داشته باشد و در این زمینه، هیچ مانعی وجود ندارد. (87)
اصل انجام فعالیت های سیاسی، نه تنها برای زنان جایز است بلکه گاهی ضروری نیز هست مانند زمان دفاع از کیان حکومت اسلامی در برابر هجوم کفار و مشرکان اعم از هجوم فرهنگی و نظامی و همانند قیام در برابر یک حکومت فاسد.
لکن نکته ای که در اینجا باید ذکر شود آن است که: زن مسلمان، باید مسؤولیت های خود را به دقت مورد توجه و بررسی قرار دهد به گونه ای که به بهانه فعالیت های سیاسی، وضعیت خانوادگی خود را آشفته نسازد و یا نسبت به آن کم توجه نباشد. همچنین نباید به بهانه پرداختن به امور داخلی خانه، یکسره فعالیت های سیاسی را کنار بگذارد.
همان فاطمه ای که اهمیت اداره امور داخلی خانواده و تربیت فرزندان را برای ما تبیین کرد، ارزش فعالیت سیاسی زن را نیز در دفاع از حق و حقیقت، تبیین نمود. اشتباه آن است که ما فقط به یک جنبه کار آن حضرت بنگریم و اشتباه بزرگتر آن است که اهم و مهم را در سیره آن حضرت تشخیص ندهیم و به دام افراط و تفریط گرفتار آییم. (88)
اسلام دین اعتدال است پس بر پیروان آن نیز رعایت چنین اعتدالی لازم است.
و کذلک جعلناکم امة وسطالتکونوا شهدا، علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً
«و اینچنین شما را امت میانه ای قرار دادیم تا به مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است».
منابع تحقیق :
1. شمس الدین، شیخ محمد مهدی، "اهلیه المراة لتولی السلطه"، لبنان، بیروت، مؤسسه المنار، ترجمه ی محسن عابدی، ص 20
2. خرمشاهی، بهاءالدین، "سیر بی سلوک در زمینه دین"، زبان، نقد و نثر، تهران، معین، 1370، ص 24
3. "سوره ی نساء"، آیه 34
4. حسینی تهرانی، محمدحسین، "رساله ی بدیعه در تفسیر آیه الرجال قوامون علی النساء..."، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی، ص 76
5. فاضل مقداد، جمال الدین بن مقداد سیوری، " کنزالعرفان فی فقه القرآن"، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، مکتبة المرتضویّه، 211/2 -، زمخشری، جارالله تفسیر الکشاف، دارالبلاغه، 501/1
6. "سوره ی احزاب" آیه ی 18
7. منتظری، حسینعلی، "دراسات فی ولایة الفقیه"، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، 1408 ه‍، 352/1
8. سوره ی احزاب، آیه 33
9. زیدان، عبدالکریم، "المفصل فی احکام المرأة و البیت المسلم فی الشریعة الاسلامیة"، 165/7 و 33/4
10. شمس الدین، شیخ مهدی، پیشین، ص 79
11. بخاری، محمد بن اسماعیل، "الصحیح، لبنان، دارالمعرفه، بی تا، 9/3 - نسایی، سنن، بیروت، دارکتب العربی، بی تا، 228/8، ترمذی، سنن، 360/3
12. صدوق، "الخصال"، 585/2 ح 12
13. صدوق، 364/4 - حر عاملی، 269/70 و 16/27
14. "نهج البلاغه"، ترجمه فیض السلام، خطبه ی 80
15. کلینی، "الکافی"، 518/5، ح 9 - صدوق، " من لایحضره الفقیه"، 199/3 ح 1424
16. شمس الدین، شیخ مهدی، پیشین، ص 121 - شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق: محمدباقر بهبودی، ناشر: المکتبة المرتضویه لاحیاء آثار الجعفریه، 101/8 - نجفی، شیخ محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، دار احیاء الثرات العربی، چاپ هفتم، 1981 م، 12/40
17. ابن قدامه، ابومحمد عبدالله بن احمد، "المغنی"، بیروت، دارالکتاب العربی، 1392 ه‍.ق
18. شمس الدین، شیخ مهدی، پیشین، ص 143 - ارسطا، محمد جواد، "مقاله ی زن و مشارکت سیاسی"، فصلنامه ی علوم سیاسی، سال اول، شماره ی اول، ص 151
19. خوئی، سیدابوالقاسم، " التنقیح فی شرح العروة الوثقی" (تقریرات درس آیة الله خویی به قلم علی غروی تبریزی، 226/1)
20. شمس الدین، شیخ مهدی، پیشین، ص 131
21. سوره ی نساء، آیه 5
22. طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، 164/4
23. شمس الدین، شیخ مهدی، پیشین، 138-139
24. منتظری، حسینعلی، پیشین، 361/1
25. جناتی، محمد ابراهیم، "روشهای کلّی استنباط در فقه از منظر فقهای اسلامی"، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1380، ص 384-385
26. شمس الدین، شیخ مهدی، پیشین (مجموعه ی کتاب در جهت اثبات جواز مشارکت سیاسی زنان در اسلام می باشد).
27. مطهری، مرتضی، "نکته ها و یادداشتهایی درباره ی زن در قرآن"، فصلنامه ی پژوهشهای قرآنی، ش 28-27، پاییز و زمستان 1380، ص 22
28. سجادی، سید ابراهیم، "قرآن و مشارکت اجتماعی زنان"، فصلنامه پژوهشهای قرآنی، ش 28-27، پاییز و زمستان 1380، ص 52
29. منبع پیشین، ص 52
30. حکیم باشی، حسن، "آیه ی نشوز و ضرب زن از نگاهی دیگر"، فصلنامه پژوهشهای قرآنی، ش 28-27، پاییز و زمستان 1380
31. منبع پیشین، ص 114
32. شافعی، ابن ادریس، "کتاب الام"، بیروت، دارالمعرفه، 13/5، به نقل از فصلنامه ی پژوهشهای قرآنی، ش 28-27، مقاله ی قرآن و مشارکت اجتماعی زنان
33. شمس الدین، شیخ مهدی، منبع پیشین، ص 76
34. سجادی، سید ابراهیم، منبع پیشین، ص 65
35. شمس الدین، شیخ مهدی، منبع پیشین، ص 114 - مرتضوی، سیدضیاء، شایستگی زنان برای قضاوت، مجله ی حکومت اسلامی شماره 6، ص 192
36. مرتضوی، سید ضیاء، منبع پیشین، ص 189-188
37. جنّاتی، محمدابراهیم، منبع پیشین، ص 357-356
38. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 205/2
39. علایی رحمانی، فاطمه، "زن از دیدگاه نهج البلاغه"، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ص 111-136
40. جعفری، محمد تقی، "ترجمه و تفسیر نهج البلاغه"، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج 11، ص 291-299
41. مهریزی، مهدی، زن، قم، نشر خرم، 1377، ص 45
42. عابدی، محسن، "حدود مشارکت سیاسی زنان در اسلام"، تهران، مؤسسه انتشارات بعثت، 1386، ص 100
43. مؤمنی، عابدین، "تأملی در لزوم مرد بودن قاضی و نقد ادله ی آن"، فصلنامه مقالات و بررسیها، دفتر 63، ص 118
44. منبع پیشین، ص 119
45. ارسطا، محمد جواد، منبع پیشین، ص 154
46. جوادی آملی، عبدالله، " زن در آینه جلال و جمال"، چاپ اول، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1369، ص 29-30
47. عابدی، محسن، منبع پیشین، ص 116
48. جناتی، محمدابراهیم، ص 361
49. منبع پیشین، ص 384-385
50. در بیان این مطلب، از اندیشه های سیدابراهیم سجادی (مقاله ی قرآن و مشارکت اجتماعی زنان) در فصلنامه ی پژوهشهای قرآنی، ش 27-28 بهره جسته ایم.
51. ر. ک سوره ی بقره آیات 33-30 و 247- سوره ی نساء آیه 83
52. امام خمینی، "ولایت فقیه و جهاد اکبر"، ص 51 - سوره نساء، آیه 58
53. کدیور، جمیله، "زن"، تهران، انتشارات اطلاعات، 1375، ص 83-84
54. فضل الله، محمد حسین، "تأملات اسلامیه حول المرأة"، بیروت، دارالملاک، 1414ه‍.ق، ص 11
55. ابراهیم حسن، حسن، "تاریخ سیاسی اسلام"، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات جاودان، چاپ چهارم، 1360، 94/1
56. ابن سعد، "الطبقات الکبری"، بیروت، دار بیروت، 1405 - 1985 م، 10/8 - ابن هشام، السیرة النبویه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 80/2 و 79 و 71
57. اعلام النساء المؤمنات، محمد الحسون، ام علی مشکور
58. البخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، کتاب المغازی، باب غزوه الحدیبیه، 514/5، ح 4169
59. حسینی، موسی، "دیدگاه قرآن درباره ی مشارکت سیاسی زنان"، فصلنامه ی پژوهشهای قرآنی، ش 26-25، ص 173
60. مهریزی، مهدی، منبع پیشین، ص 101
61. العسقلانی، ابن حجر، "فتح الباری"، بیروت، دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی، 1410 ه‍.ق، 354/11
62. سوره ی احزاب، آیه ی 50
63. ابن سعد، پیشین، 207/1
64. آیت اللهی، زهرا، "زن، دین، سیاست"، تهران، نشر سفیر، 1380، ص 38
65. مجلسی، محمدباقر، "بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار"، بیروت، دار احیاء الثرات العربی، 160/40
66. محمد الحسون، ام علی مشکور، منبع پیشین، ص 221، 412-415، 418-419
67. ابن هشام، منبع پیشین، 91/3
68. ابن سعد، پیشین، 455/8
69. بخاری، پیشین، 420/6، "کتاب الجهاد"، باب: رد النساء القتلی و الجرحی
70. مسلم، صحیح مسلم، شرح النووی، بیروت، دار احیاء الثراث العربی، الطبعة الثانیه، 1392 ق
71. 1972 م، کتاب الجهاد، باب: غزوالنساء مع الرجال، 196/5
72. ابن هشام، پیشین، 106/3
73. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، 129/11
74. مجلسی، محمد تقی، منبع پیشین، 225/16
75. المغازی، ج 2-71، الاصابة، ج 4 - الطبقات الکبری، ج 8 - صحیح بخاری ج 6، کتاب الجهاد باب غزوالنساء و قتالهم مع الرجال و باب رد النساء القتلی و الجرحی - صحیح مسلم، ج 5، کتاب الجهاد باب غزوالنساء مع الرجال
76. رئوف، هبه، "مشارکت سیاسی زن (دیدگاهی اسلامی)"، ترجمه ی محسن آرمین، تهران، نشر قطره، چاپ اول، 1377، ص 119
77. سوره ی شوری، آیه ی 38
78. سوره ی آل عمران، آیه ی 159
79. حسینی، موسی، منبع پیشین، ص 173
80. سوره ی توبه، آیه ی 71
81. حسینی، موسی، منبع پیشین، ص 174-175
82. شمس الدین، شیخ مهدی،‌ منبع پیشین، ص 35
83. مطهری، مرتضی، "حماسه ی حسینی"، تهران، انتشارات صدرا، 1366، 332/1
84. ارسطا، محمد جواد، منبع پیشین، ص 141
85. النقدی، جعفر،‌ زینب کبری، نجف، منشورات دارالبیان، 1367، ه‍.ق، ص 43
86. فهیم کرمانی، مرتضی، "زن و پیام آوری"، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371، ص 205-243
87. الحر العاملی، شیخ محمدحسین بن الحسن، "وسائل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه"، ج 11، باب 8 از ابواب نیابت در حج، ص 117، و نیز ح 4 و 7
88. المقرم، مقتل الحسین، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1979 م. ص 218
منبع :مجموعه مقالات همایش مشارکت سیاسی زنان در کشورهای اسلامی(تهران؛ 28-29 مهر 1381).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.