tiفضای مفهومی مشارکت هم معنایی و نا هم معنایی یاریگری (یاوری، تعاون) با مشارکت (انبازی) و همکاری

واژه "مشارکت" طی چند سال اخیر، متون توسعه را تحت سیطره خود قرار داده است... مسئله تأکید بر اهمیت "مشارکت" نیست، بلکه مسئله... دستیابی به یک توافق درباره ی مفهوم این واژه است. به شرطی که چنین عملی هم معتبر
شنبه، 2 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
tiفضای مفهومی مشارکت هم معنایی و نا هم معنایی یاریگری (یاوری، تعاون) با مشارکت (انبازی) و همکاری
فضای مفهومی مشارکت هم معنایی و نا هم معنایی یاریگری (یاوری، تعاون) با مشارکت (انبازی) و همکاری

نویسنده: دکتر مرتضی فرهادی(عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی)




 
tiفضای مفهومی مشارکت هم معنایی و نا هم معنایی یاریگری (یاوری، تعاون) با مشارکت (انبازی) و همکاری
tiفضای مفهومی مشارکت هم معنایی و نا هم معنایی یاریگری (یاوری، تعاون) با مشارکت (انبازی) و همکاری
«... واژه "مشارکت" طی چند سال اخیر، متون توسعه را تحت سیطره خود قرار داده است... مسئله تأکید بر اهمیت "مشارکت" نیست، بلکه مسئله... دستیابی به یک توافق درباره ی مفهوم این واژه است. به شرطی که چنین عملی هم معتبر و هم امکان پذیر باشد...» (مارسدن. 1370. 12)
«"اولمن" (Ullmann) معناشناس معروف انگلیسی در معنای معنا می نویسد: "معنا رابطه" دو جانبه ایست که بین تصویر ذهنی و کلمه وجود دارد...» (باطنی، 1354. 196)
همانطور که اولمن نیز اشاره می کند، با گذشت زمان اشیاء و پدیده های جهان و هم تجربه و تصویر ذهنی ما از آنها و در نتیجه محتوی معنایی و حتی صورت کلمات دایماً دست خوش تغییرات می شوند. با فرض ثبات در پدیده ها و اشیاء، تصاویر ذهنی صاحبان زبان از کلمات، به خاطر تفاوت های تجربی، از فردی به فرد دیگر، گروهی به گروه دیگر و خرده فرهنگی به خرده فرهنگی دیگر ممکن است دگرگون شده و در نتیجه کلمه ای واحد برای آنها دارای معنای کم و بیش متفاوتی باشد.
افزون بر چنین تغییرات طبیعی در واقعیت، زبان و تجربیات ما، گاه فرد، گروه و طبقه ای به دلایل مختلف ممکن است عالماً، عامداً و مصنوعاً به تخریب و یا سوء استفاده از کلمات بپردازند. کاری که در تبلیغات و آوازه گری تجاری و سیاسی و گاه نیز به خاطر اقتصاد سیاسی! (1) فراوان اتفاق می افتد. و یا به خاطر اهداف علمی به تغییر و یا تدقیق مفهومی کلمات بپردازند. نظیر ساخت اصطلاحات جدید علمی از کلمات روزمره و کهن در علوم اجتماعی. حال اگر فرهنگ های لغت را صورت تاریخی و منجمد شده ی کلمات با مترادف های آن فرض کنیم. می خواهیم بدانیم واژگان کلیدی ما در این مقاله از جمله "مشارکت"، "همکاری" و "تعاون" در گذشته با یکدیگر هم معنا بوده اند و یا نه و اگر هم معنا بوده اند، این هم معنایی کامل و یا ناقص بوده است.
منظور ما از هم معنایی کامل «دو یا چند کلمه (اند) که به یک تصویر ذهنی واحد دلالت کنند و در تمام بافت های زبان به جای یکدیگر به کار می روند (2) بدون اینکه کوچک ترین تغییری در معنی صریح یا ضمنی یا بار عاطفی مطلب بیان شده ایجاد کنند. ولی این پدیده ایست بسیار نادر.» (همان. 197-198).
منظور از هم معنایی ناقص این است که: «اکثر قریب به اتفاق کلماتی که معمولاً هم معنا خوانده می شوند از لحاظی با یکدیگر فرق دارند... وقتی دو یا چند کلمه از جهاتی مشترک و از جهاتی مختلف باشند (3) بین آنها رابطه ی هم معنایی ناقص برقرار است.» (همان، 198).
حال اگر به معنای لغوی "تعاون" «... یکدیگر را یاری کردن... یاری کردن بعض قوم، بعضی دیگر را... با هم مددکاری یکدیگر کردن...» (دهخدا. حرف "ت". 754) و "معاونت" به معنای «مأخوذ از تازی، دستگیری و مددکاری و یاوری... یاری. یاریگری...» (همان حرف م. 679) و "یاری" به معنای «اعانت. کمک. دستگیری. پایمردی. دستمردی. پشتی. یارمندی، پشتیبانی، نصرت، مساعدت، عون، معاضدت، معاونت، مظاهرت. معونت. مدد. امداد، نصر...» (همات حرف ی. 73) و "یاریگری" به معنای «یاری. امداد. اعانت». (همان، 77) و "یاریگر" به معنای «... مددکار، ممد و معاون، عون... مساعد، کمک کننده. یارمند» (همان 77) و "همکار" به معنای «شریک و هم پیشه» (همان. ه‍. 293) و "همکاری" به معنای هم پیشگی... شرکت در کاری... رقابت» (همان. 294) و بالاخره "مشارکت" به معنای «مأخوذ از تازی، شراکت و انبازی و حصه داری و بهره برداری» (همان. م. 46). نگاه کنیم، متوجه نکاتی نو و ظریف خواهیم شد.
باید توجه داشت در زبان عربی تعاون در باب تفاعل و معاونت در باب مفاعله است که معنای غالبی باب مفاعله و یکی از معانی باب تفاعل عمل متقابل است (محمدی، 1363، 60 و 65) پس در واقع تعاون و معاونت دارای هم معنایی ناقص بوده و هر دو به معنای کمک متقابل و همیاری اند.
واژه همیاری در ادبیات رسمی ما وجود نداشته است. ولی در گویش های محلی مترادف های زیادی دارد (4) و در واقع ترجمه تعاون عربی "Cooperation" انگلیسی است.
برخلاف تصور اولیه، متوجه می شویم که سه کلمه ی تعاون، همکاری و مشارکت دقیقاً با یکدیگر مترادف نیستند. به نظر می رسد کلمه تعاون به معنای کمک متقابل (همیاری) است، وقتی سخن از یاری کردن و مددکاری یکدیگر کردن مورد نظر باشد. در عین حال به معنای کمک یک سویه (دگریاری) نیز خواهد بود، وقتی که «یاری کردن بعض قوم، بعضی دیگر را» مورد نظر باشد.
از سوی دیگر بین "همکاری" و "مشارکت" نیز هم معنایی ناقص وجود دارد. یعنی یکی از معانی همکاری، با معنای مشارکت و انبازی مترادفند که اگر بخواهیم با طبقه بندی پذیرفته شده و اصطلاحی سخن بگوییم، مشارکت به معنای حصه داری (سهم داشتن، منافع و بهره برداری مشترک یا همان "خودیاری" است.
می توان گفت تعاون و معاونت با هم، و همکاری و مشارکت با یکدیگر هم معنای ناقصند و می توانند مسامحتاً در زبان به جای هم استفاده شوند. اما به نظر می رسد دو لغت تعاون و معاونت، با همکاری و مشارکت مترادف نیستند. چرا که معنای عام شرکت کردن در واژگان همکاری و مشارکت، یعنی حضور بهم رسانیدن است که امروزه به کار می بریم. مانند شرکت در امتحان، شرکت در مسابقه ی ورزشی و غیره که با شریک بودن در منافع و یا حقوق کمیاب و مشترک المنافع بودن متفاوت است.
تا اینجا بر اساس معنای ضبط شده در فرهنگ های لغت از سویی و البته در پرتو دست آوردهای جدید درباره ی انواع همکاری کوشیدیم هم معنایی کامل و ناقص این واژگان را مشخص کنیم. اما گفتنی است که امروزه واژگان تعاون، همکاری و مشارکت به عنوان اصطلاح در علوم اجتماعی و زیستی مطرح اند و اگرچه پایه ی اصطلاحات علوم اجتماعی در زبان عادی قرار دارند اما باید دید امروزه در ادبیات علوم اجتماعی کاربرد و تعریف آنها چگونه است؟ به عبارت دیگر غالب نویسندگان علوم اجتماعی، این واژگان را مترادف به شمار می آورند یا خیر؟
امروزه چه در مطبوعات و چه در ادبیات مربوط به تعاون و علوم اجتماعی به کار بردن کلمات تعاون، همکاری، یاری، یاوری، یاریگری و... به عنوان مترادف ها معمول است، و اگر در یک دهه ی گذشته واژه مشارکت (ترجمه ی Participition) به یکباره در ادبیات مربوط به علوم اجتماعی ظهور شتابان پیدا نمی کرد اصولاً طرح هم معنایی و نا هم معنایی این مترادفات با واژه ی مشارکت لزومی پیدا نمی کرد.
چنین به نظر می رسد که امروزه برخی از نویسندگان با شتاب زدگی بسیاری که با روزگار ما هم خوانی دارد، ولی در علم پسندیده نیست، به سرعت هر معنای دلخواهی را به این واژه از نو مطرح شده، بار و سوار می کنند که سرگردانی مخاطبان و دانشجویان را سبب می شود.
اسپنسر، مشارکت را جوهره ی زندگی آدمی تعریف کرده است. اگر جوهره ی زندگی آدمی مشارکت است که چنین نیز هست؛ باید دید جوهره ی مشارکت چیست؟
پرسش از چیستی مشارکت نه تنها از جانب مخاطبان که به شکل های گوناگون از جانب نویسندگان مسایل مشارکتی نیز عنوان شده است. این پرسش در واقع پرسشی جهانی است. در کتاب فقر و مشارکت در جامعه مدنی به جملاتی از این دست برمی خوریم که هم نشان دهنده مشکل تعریف مشارکت و هم طرح سؤالاتی اساسی درباره آن است: «... در حالی که این واژه - مشارکت - واژه ای متداول است؛ معانی متفاوتی به آن نسبت داده می شود.» (آتال - اوین. 1379، 27) «پس واقعاً معانی مشارکت چیست؟» (همان. ص 31). «مشارکت مردم فقیر به معنای دقیق یعنی چه؟» (همان، 149).
پیتر اوکلی و دیوید مارسدن نیز در کتاب رهیافت های مشارکت در توسعه ی روستایی می نویسند: «بسیاری از متون مربوط به مشارکت آن را حلقه ی گمشده ای در فرایند توسعه می دانند. اما فقط تعداد اندکی از ارجاعاتی که به این مفهوم می شود، تحلیلی از ماهیت اصلی آن را ارایه می دهد...» (اوکلی - مارسدن 1370، 31).
«از آنجا که تمام نظام های سیاسی امروزی، حتی حکومت های استبدادی تک حزبی و رژیم های نظامی... همگی مدعی وجود مشارکت در درون خود هستند، لازم است برای کاربردهای تحلیلی، تعریفی رفتاری و دقیق از مشارکت ارایه دهیم». (پای و دیگران، 1380، 243).
به نظر "هال" (Hall) «تعارض بین دیدگاه های عمل گرایانه... و دیدگاه های عمدتاً فلسفی از مشارکت موجب شده که مفهوم مشارکت تبدیل به یک مفهوم چند وجهی شده و در طی زمان با معانی متفاوتی هویدا شود.» (غفاری، 138، 39).
حال باید دید آیا این مفهوم چند وجهی قابل تبدیل به عوامل اول هستند یا نه و این عوامل کدامند؟

دموکراسی (5) به عنوان جوهره ی مشارکت

برخی از نویسندگان، به ویژه کسانی که در حوزه مشارکت سیاسی قلم زده اند، سخنانی را مطرح ساخته اند که گویا مشارکت و به ویژه مشارکت سیاسی نزدیک و یا برابر با دموکراسی است:
آلکسی دوتوکویل غالباً حکومت دموکراسی را رژیمی توصیف می کند که در آن «مردم کم و بیش در حکومت خود مشارکت دارند، و معنای آن با ایده ی آزادی سیاسی ارتباط نزدیک دارد.» (باتامور، 1366، 28).
«تا آنجا که به سیاست مربوط می شود، مسئله مشارکت به قدمت طرح مفهوم دموکراسی است» (قدیمی، 1380، 9) و برخی نیز دموکراسی را خویشاوند نزدیک مشارکت سیاسی دانسته اند. «مشارکت و عموزاده ی سیاسی اش دموکراسی - هنگامی به اوج تحول می رسد که گروه هایی از کارگران اصلی و شهروندان قاطعانه در فکر احیای زمینی باشند که رویش زندگی می کنند.» (مک لکان - نل، 1377، 13)
امروزه وقتی از دموکراسی سخنی به میان آید، غالباً منظور از دموکراسی پارلمانی است که در اروپای غربی قرن شانزدهم ظاهر شده و انقلاب کبیر فرانسه (1789) نقطه عطف بزرگی برای آن به شمار می آید.
البته تشکیل نخستین پارلمان اروپا باز می گردد به انگلستان قرن سیزدهم و به دوران ادوارد اول (1307-1272) که به میل خود پارلمانی به وجود آورد که در آن نمایندگان تمام طبقات شرکت داشتند و سپس آن را به دو مجلس اعیان و عوام تقسیم کرد. از آن تاریخ به بعد، انگلیس به مادر پارلمان ها موسوم شده است. (دولتشاهی، 1344، 123).
اولاً باید پرسید اگر بپذیریم جوهره ی مشارکت، دموکراسی است آیا این به آن معنا است که واقعاً مشارکت از قرن شانزدهم و از اروپای غربی آغاز شده است؟ اگر معتقد به نظریه خلق الساعه در مسایل اجتماعی باشیم و اگر همچون اهل اشاعه، کانون تمدن جهان را این کشور و یا آن کشور به شمار آوریم، شاید به این سؤال پاسخ مثبت بدهیم.
آنها که بیشتر تاریخ خوانده اند و تمدن های باستانی را می شناسند ممکن است آغاز دموکراسی را به یونان باستان و در دولت شهرهای یونان و به خصوص در آتن (قرن پنجم پیش از میلاد) باز گردانند که در آن عموم مردم (به استثنای زنان و بردگان) مستقیماً در وضع قوانین شرکت می کردند. (آشوری، 1357، 89). برخی از نویسندگان، مشارکت به معنای وسیعش را دارای سابقه ای نزدیک به سه هزار سال می دانند (غفاری، 1380، 18).
اما کار باستان شناسان و مردم شناسان نشان می دهد که مشارکت هم به معنای عام آن و هم به معنای محدود آن در حوزه سیاسی مسئله ای بسیار کهن تر است. در جوامع قبیله ای کهن، به یک معنا شاید دموکراسی از امروز نیز قوی تر در جامعه حضور داشته است. هم به معنای برخورداری مساوات گرایانه ی همه اعضاء از شرایط اقتصادی نسبتاً یکسان و هم از لحاظ دخالت مستقیم و بدون واسطه در مسایل گوناگون سیاسی و اجتماعی.
مورگان از بزرگان مردم شناسی جهان، ذیل عنوان قانون بین المللی تیره، از ویژگی های سازمان تیره به وجود شورای تیره، حق گزینش رهبر و رؤسای تیره، حق بر کنار کردن رهبر و رؤسای تیره اشاره می کند. (مورگان، 1371، 164)
جالب اینکه بر خلاف تصور «گزینش رهبر با رأی آزادانه ی همه اعضاء مذکر و مؤنث (6) بالغ انجام می گرفت. (همان، 166) «اصل دموکراسی که زاییده ی تیره ها بود، خود را در حق اعضای تیره در گزینش رهبر و رییسانشان، در مراقبت هایی که برای جلوگیری از غصب این سمت به عمل می آید و در حق بازبینی گزینش رهبر از سوی تیره های دیگر، نشان می دهد.» (همان، 167).
مورگان در مورد حق برکنار کردن رهبر و رؤسای تیره نیز می نویسد: «این حق که کم اهمیت تر از حق گزینش رهبر و رؤسا نبود، برای اعضای تیره حفظ شده بود گرچه این سمت ها مادام العمر بودند، اما از آنجا که اعضای تیره حق برکنار کردن متصدیان این سمت ها را داشتند، مدت تصدی این سمت ها عملاً موکول به رفتار خوب متصدیان آنها بود... و همین، خود ساختمان دموکراتیک تیره را آشکار می کنند» (همان، 168). و در ادامه می نویسد: «شاخص بزرگ نهاد تیره در جامعه باستان آسیایی، اروپایی و آمریکایی - از دوره ی توحش گرفته تا تمدن - شورای تیره است. این شورا ابزار حکومت و نیز برترین مرجع تیره قبیله و اتحادیه به شمار می آمد... این شورا از یک مجمع دموکراتیک تشکیل می شد که در آن هر یک از اعضای مرد و زن بالغ، در مورد همه مسایل مطرح شده حق رأی داشتند.» (همان، 182 و 183).
موریس دوورژه در کتاب اصول علم سیاست تحت عنوان رژیم های سیاسی و بنیان های اجتماعی - اقتصادی می نویسد: «در تاریخ بیماری واگیر دیکتاتوری با دوره های دگرگونی های سریع همزمان بوده است... برعکس در جوامع کم رشد، ولی با ثبات، مثال های جالبی از دموکراسی های کثرت گرا یافت می شوند. وضع پاره ای از شهرهای بربر آفریقای شمالی چنین بود. این شهرها نظام های انتخاباتی کم و بیش کامل، تفکیک قوای تقریباً پیشرفته و مجالسی سیاسی به نام "جماعة" داشتند. پیش از پیدایش دولت های ملی بسیاری از جوامع کوچک و خاصه دموکراسی های باستانی بر نمونه ی مشابهی پایه گذاری شده بودند...» دوورژه، 1358، 150).
«... مثال های دیگری را می توان از جوامع کهن تری که قوم شناسان مطالعه می کنند. به عاریت گرفت. بسیاری از مواقع، در این جوامع تصمیم ها به طور دسته جمعی توسط مجالس مرکب از اعضای قبیله گرفته می شود. در انجمن های آفریقایی آیین مذاکرات به نحوی است که در دموکراسی ها به کار می بندند. این گفت و گو را می توان با مذاکرات آگورای یونانی یا فوروم رمی قیاس کرد. این "دموکراسی واحدهای کوچک" در همه احوال با پیدایش مجموعه های بزرگ ملی از میان نرفت. بلکه غالباً در سطح محلی به جای ماند... حتی در چارچوب رژیم های استبدادی در سطح دولت با نوعی مشارکت ساکنان آن صورت گرفته است.» (همان، 151).
وجود انواع جرگه های کوچک و بزرگ مانند "کَلِی جرگه" برای حل و فصل قضایای جزیی در سطح روستا در افغانستان (الفنستون، 1376، 171) و جرگه های بزرگتر، "اولوس"، "اولوسی جرگه"، "لوی جرگه" در میان هزاره های افغانستان (شفابی، 1379، 80-81) (جنیدی، 1378، 217) بازمانده و بقایای چنین نظام هایی در میان اقوام افغانستان می باشند.
در حکومت محمد ظاهرشاه لویه جرگه سه بار تشکیل شد. «یک بار در سال 1942 / 1320 شمسی برای حمایت از مواضع بیطرفانه ی حکومت افغانستان در جنگ دوم جهانی؛ یک بار دیگر در سال 1955 / 1334 شمسی برای بحث و تصمیم گیری در مورد مسأله ی پشتونستان؛ و بالاخره بار آخر در سال 1964 / 1343 شمسی برای تأیید و تصویب قانون اساسی جدیدی که اعلام شده بود. لویه جرگه در قانون اساسی مزبور به عنوان یک نهاد یا ارگان قانونی مشخص پذیرفته و تعریف شده بود.» (کلیفورد، 1368، 189-190).
آخرین لویه جرگه کمی فرمایشی و کمی نمایشی پس از طالبان را همگان بخاطر دارند.
حال فرض کنیم پیش از ساخت یافتن سازمان تیره از این قواعد دموکراتیک هیچ اثری وجود نداشته باشد. آیا می توان تصور کرد که این گروه های انسانی فاقد مشارکت و حتی مشارکت سیاسی بوده اند؟. دلایل گوناگون وجود دارد که ثابت می کند، چه با دموکراسی و چه بدون دموکراسی، زندگی آدمی بدون وجود مشارکت به هیچ وجه امکان پذیر نبوده است، و «مشارکت به قدمت تاریخ بشر پیشینه دارد» (کائوتری، 1379، 1). از آنجا که این دلایل را در جای دیگری به صورت مبسوط آورده ایم از تکرار آن خودداری می کنیم. (7)
حال مسئله را از زاویه دیگر نیز نگاه کنیم. آیا وجود مشارکت مستلزم وجود حکومت دموکراسی است و یا دموکراسی خود حاصل مشارکت تاریخی و ما قبل تاریخی انسان ها در طی هزاره ها است؟ از این گذشته اگر در جامعه ای در سطح ملی دموکراسی وجود نداشته باشد، آیا مشارکت، حتی مشارکت سیاسی در سطوح و لایه های پایین تر از آن جامعه رخت بر می بندد؟ شک نیست که هر چقدر دموکراسی به معنای عام و خاص آن در جامعه ای فراگیرتر باشد. مشارکت و از آن جمله مشارکت سیاسی به همان نسبت نمود و گسترش بیشتری یافته و روان تر عمل می کند. اما به همان نسبت ممکن است از شدت و عمق آن کاسته شود. برعکس در جوامع استبدادی، با وجود حذف مشارکت مردم در حکومت، تنوع شیوه های مشارکت سیاسی مردم با یکدیگر، و هم شدت، مدت و عمق آن افزایش می یابد. تاریخ جوامع شرقی و از آن جمله ایران نشان می دهد، وجود حکومت های استبدادی به هیچ وجه سبب نابودی مشارکت سیاسی مردم نشده است. بلکه شیوه های بروز آنها را تغییر داده است؛ به طوریکه تاریخ این سرزمین را سراسر به مقاومت منفی و مثبت مردم با حکومت های استبدادی تبدیل ساخته است. (فرهادی، 1380، 61-66). اگر چه این وضعیت، انرژی بسیاری از مردم ما و حکومت های مستبد را، در مسیر مبارزه ی مستمر با یکدیگر نابود کرده است.
وجود مشارکت سیاسی مردم حتی در نظام های دیکتاتوری از آنجا ناشی می شود که مشارکت سیاسی تنها رأی دادن و یا حرکات مثبت و موفق و قانونی نیست و به قول "مایرون وینر" «مشارکت سیاسی هر عمل داوطلبانه ی موفق یا ناموفق، سازمان یافته یا بدون سازمان، دوره ای یا مستمر، شامل روش های مشروع و نامشروع برای تأثیر بر انتخابِ رهبران و سیاست ها و اداره ی امور عمومی در هر سطحی از حکومت محلی یا ملی است.» (مصفا، 1375، 20). بگذریم که باید به این تعریف، اعمال منفی یا عمل نکردن تحت شرایطی را نیز مشارکت سیاسی دانست. مانند تحریم انتخابات و کالاها، (8) اعتصاب غذا و "بست نشینی" در ایران تا قبل از انقلاب مشروطیت و مبارزه منفی در هند به رهبری مهاتما گاندی، و بگذریم از اینکه بسیاری از مشارکت نویسان، مشارکت های منفعلانه و اجباری را نیز نوعی از مشارکت بشمار می آورند. «... مشارکت ممکن است به معنی درگیر بودن باشد یعنی از سر گذراندن انفعالی فرآیندی که فرد با آن سر و کار دارد. از این رو، ممکن است کسی در کار اجباری، تحت فشار شرکت کند، بدون آنکه در آن کمترین مسئولیتی داشته باشد. دوم آنکه مشارکت ممکن است به معنی شرکت کردن یعنی، اعمال فعالانه و مثبت سهمی از مسئولیت برای اجرای این یا آن فرآیند باشد.» (کولن، 1379، 76) و (کائوتری، 1379، 5)
تا اینجا باید این نتیجه را گرفته باشیم که عمر مشارکت به اندازه ی عمر بشریت است و نه به اندازه عمر دموکراسی، ثانیاً دموکراسی خود معلول مشارکت بوده و علت آن نیست. هم در جوامع دموکراتیک و هم در جوامع استبدادی همه انواع مشارکت و از آن جمله مشارکت سیاسی وجود داشته است، اگرچه شیوه ها و نحوه ی بروز این مشارکت متفاوت بوده است. ثالثاً برخلاف تصور اولیه، دموکراسی به معنای عام و خاص آن در پیش از تاریخ در مقایسه با دوران تاریخی و حتی با آنچه در دوران ما می گذرد بیشتر معلول بوده است.

قدرت دهی، اختیاردهی، سازماندهی و مشارکت

افزون بر دموکراسی برخی نویسندگانِ مسایل مشارکتی، برای مشارکت معادل های دیگری را نیز به کار برده اند نظیر قدرت دادن «تعبیری از "مشارکت" تحت عنوان فرایند قدرت دادن پدید آمده است. تعبیر رایج تری هم از مشارکت وجود دارد که بر اساس آن "مشارکت" برابر است با کسب قدرت» (اوکلی - مارسدن. 1370، 40)
برخی مشارکت را دخالت در تصمیم گیری تعریف کرده اند. «منظور از مشارکت، دخالت دادن افراد در تصمیم گیری است». (یاماگیشی، 1378، 11).
برخی نیز آنرا سازمان دهی فقرا و برخی آنرا شیوه ای از اداره کردن به شمار می آورند. «مشارکت فعال فقرا را تنها از طریق سازمان های مردمی در سطح محلی می توان محقق ساخت. در حقیقت برخی تا آنجا پیش رفته اند که مشارکت را فرایندی تعریف کرده اند که توسط آن فقرای روستایی می توانند خودشان را سازمان دهی کنند و از این طریق توان اظهار نظر در فعالیت های توسعه محلی را بیابند» (اوکلی - مارسدن، 38)
"مک لکان" مشارکت را نظام اداره کردنی می داند که ایجاب می کند تا همه عناصر یک سازمان دوباره در جهتی مشترک طراحی شوند. (مک لکان - ش. 1377، 10)
برخی نیز واژه ی مشارکت را برای توصیف فرآیند اختیار دادن استفاده می کنند: «فرایندی که مردم محلی را قادر می سازد تا تحلیل را خود انجام دهند، کنترل امور را به دست بگیرند، اعتماد به نفس بیشتری کسب کنند، و تصمیمات را خود اتخاذ کنند.» (چمبرز، 1378، 120).
از آنجا که در مقاله ی جداگانه ای به نام «درباره ی طبقه بندی و نقد تعاریف مشارکت» به تفصیل به این تعاریف خواهیم پرداخت فعلاً با اشاره های کوتاهی درباره این تعابیر بسنده می کنیم و سپس به تعاریفی خواهیم پرداخت که در مجموع به شکل واقع بینانه تری به جوهره ی مشارکت می پردازند.
به نظر می رسد اصطلاحاتی نظیر قدرت دهی، اختیاردهی و سازماندهی اگر از جانب حکومت ها و از بالا به پایین صورت گیرد و کار آن توزیع مجدد بخشی از قدرت و اختیار در تصمیم گیری ها با شیوه های اصلاحی باشد، در واقع خود نوعی از یاریگری یعنی "دگریاری ناهمترازانه" و "فرویاری" محسوب می شوند. گرچه از جنس یاریگری اند اما تنها نقش راه اندازی و شروعی برای کار اصلی مشارکت تصور می شوند که بستر لازم را برای کار آماده کردن و نقش تسهیل گر و محرک اولیه را بازی می کنند.
اگر فرایند قدرت دهی، اختیاردهی و سازمان دهی از پایین شروع شوند. یعنی بر پایه ی نیازها و ضرورت ها به شکل خودانگیخته و خودجوش و از سوی توده های فقیر و روستایی و مردم عادی آغاز شوند. شایسته است به جای واژه ی قدرت دهی (توان بخشی) نام "قدرت گیری" (قوی سازی) و به جای اختیاربخشی (دهی) "واژه ی اختیاریابی" و به جای سازمان دهی از واژه ی "سازمان سازی" و یا واژگانی مترادف استفاده کرد؛ از این گذشته چنین جریان هایی پیش از آنکه عامل و سازنده ی مشارکت باشند نتیجه و معلول فرایند مشارکت اند. اگرچه ممکن است این محصول و نتیجه، خود بر روی جریان مشارکت تأثیر بگذارند و آنرا تشدید کنند. در ضمن همانطور که قدرت دهی از بالا ممکن است به عنوان مشوق برای کارهای مشارکتی عمل کند، احساس بی قدرتی و بی اختیاری نیز ممکن است انگیزه های لازم را برای اعمال مشارکتی از پایین فراهم آورد. از قضا حداقل تجربه های تاریخی نشان می دهد که این عامل بسیار مؤثرتر از قدرت دهی عمل کرده است، چرا که از فشار دایمی واقعی و ضرورت های اجتماعی نسبتاً پایدار تغذیه می شده است.
در مورد سازماندهی باید گفت: اصولاً کارهای مشارکتی، خودجوش و خودانگیخته ی مردم معمولاً دیر یا زود رهبران محلی و حتی ملی خود را می یابند و غالباً و حداقل در شروع از محمل های سازمان سنتی و بستر فرهنگی موجود سود می برند. بهر حال سازماندهی شرط کافی بوده و شرط لازم آن وجود اراده ی مشارکت و از قوه به فعل درآمدن آن است.
در واقع سازماندهی، تنظیم، هم گرا و واگرا کردن نیروها و استفاده بهینه و مؤثر از نیروهای مشارکتی با کمترین هزینه است. از این گذشته در شروع کارها و در برخی از موارد نظیر مشارکت های ارتجالی، آنی و سنتی ممکن است، مشارکت در خارج از سازمان و یا در قالب سازمان های غالباً نامریی سنتی ظاهر شود. این محتوا و حضور نیروهای مشارکتی است که بالاخره شکل و شمایل و سازمان مشارکت مناسب خود را بازمی یابد و می سازد.
تجربه نشان می دهد که سازمان دهی های از بالا به پایین اگرچه ممکن است به سرعت انجام شود ولی غالباً نه تنها از محتوای مشارکتی سرشار نمی شود. بلکه غالباً نمایشی و ناکارآمد و یا با دور شدن از اهداف ابتدایی و مشارکتی باقی می مانند. در حالی که مشارکت های خودانگیخته اگرچه با قالب ها و سازماندهی مشخصی شروع نمی شوند، دایماً و به طور خلاقه و با سرشار شدن از نیروی مشارکتی پوست می ترکانند، رشد می کنند و یا تکثیر می یابند. اگر زنبور مشارکت در کار باشد، شان و عسل به وجود خواهد آمد.

مشارکت و یاریگری (9)

حال پس از این مقدمه و توضیح بازگردیم به مسئله مشارکت و یاریگری، و بالاخره اینکه برخی از نویسندگان مشارکتی جهان و ایران جوهره ی مشارکت را در همکاری و انواع واژگان مترادف و متباین آن می دانند.
فوکو درباره ی دشواری پاسخ به چیستی پست مدرن گفته است «پاسخ به پرسش: "اصطلاح پست مدرنیته را به چیزی اطلاق می کنیم؟" دشوار است، زیرا هنوز معنای واژه ی مدرنیته را نمی دانیم.» (معینی علمداری، 1379، 13).
مشکل ما نیز در ورود به این بحث مشکلی مضاعف است. چرا که می خواهیم مشارکت را با سنگی بسنجیم که خود این "معیار سنگ" یعنی اصطلاح "یاریگری" و مترادف های دور و نزدیک آن همکاری، تعاون به روشنی وزن نشده اند.
گفتنی است که با تمام اهمیتی که قاعدتاً اصطلاح "همکاری" باید در علوم اجتماعی و به ویژه جامعه شناسی، مردم شناسی، روان شناسی، روان شناسی اجتماعی، اقتصاد، سیاست و همچنین زیست شناسی داشته باشد، مفهوم آن با دقت و ظرافت شناخته شده نیست. دلیل این ناشناس ماندن نسبی و تعجب برانگیز را نگارنده در حدود یک دهه ی پیش مطرح ساخته و جای طرح دوباره ی آن در اینجا نیست. (10)
آگاهی از دشواری راه اگرچه لازم است، اما این سختی نباید سبب بی عملی شود، بنابراین لازم است کار را پی بگیریم. کائوتری در مفهوم مشارکت می نویسد: «مشارکت به قدمت تاریخ بشر پیشینه دارد، چرا که نظر و عمل مشارکت در بطن هر جامعه و در مفاهیمی چون "همبستگی"، "اتحاد"، "همکاری"، "انجمن" و مانند آنها نهفته است و از دیرزمان، شالوده ی پیدایش اجتماعی - انسان شناختی نوع بشر تلقی شده است.» (کائوتری، 1379، 1)
مولا ادریس شابو در مقاله "روش ها، ساختارها و آثار مشارکت مردم در برنامه ریزی و اراده ی توسعه در الجزایر" می نویسد: «جامعه روستایی [الجزایر] شاهد ظهور ارزش های تازه ای از بطن نبرد آزادی بخش شد که نه تنها بر تخریب نظام استعماری مبتنی بودند، بلکه بنای جامعه ای نو را نوید می دادند که بر اساس عدالت و برابری، همبستگی و همکاری و در یک کلمه بر مشارکت عمومی در امکانات تولید و توزیع عادلانه درآمدها استوار بود» (ادریس شابو، 1379، 197). وی در چند صفحه بعد می نویسد: «هدف از نهضت تعاونی نه تنها بسیج توده های روستایی، بلکه شرکت دادن آنان در اداره و برنامه ریزی بخش کشاورزی با توجه به نیازها و شرایط توسعه بر مبنای "خودیاری" است.
رابرت چمبرز نیز درباره معانی واژه ی مشارکت می نویسد:
«واژه ی "مشارکت" به سه طریق اصلی مورد استفاده قرار می گیرد. نخست، از این واژه به عنوان یک برچسب تزیینی استفاده می شود، تا هر پیشنهادی را خوب جلوه دهند. (11) دولت ها و کارگزاری های کمک کننده خواهان استفاده از رهیافت های مشارکتی هستند و مشاوران و مدیران می گویند که از این رهیافت ها استفاده خواهند کرد، بعدها می گویند که از این رهیافت استفاده کرده اند، حال آنکه در واقعیت امر اغلب بالا به پایین به سبک پیشین بوده است.
دوم، این واژه توصیف کننده عمل همیاری (Co- Opting Practice) است، تا بتوان از این طریق نیروی کار محلی را بسیج کرد و از هزینه ها کاست. جوامعی محلی، با برخی مساعدت های بیرونی، برای پیش برد پروژه های "خودیار" وقت و توان خود را عرضه می کنند...
سوم، از این واژه برای توصیف فرآیند اختیار دادن استفاده می شود...» (چمبرز، 1378، 120). که ما قبلاً درباره اصطلاح اختیار دادن صحبت کرده ایم. در اینجا اضافه می کنیم هم "مساعدت های بیرونی" در بند دوم و هم "اختیار دادن" در بند سوم در واقع نوعی یاریگری یا (دگریاری) است و اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم دگریاری ناهمترازانه از نوع فرویاری از جپانب بالایی ها؛ و خودیاری از جانب جوامع محلی و پایینی ها است.
کیت دیوس و جان نیواستورم در تعریف مشارکت می نویسد:
«مشارکت درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیت های گروهی است که آنان را بر می انگیزد تا برای دستیابی به هدف های گروهی یاری دهند و در مسئولیت کار شریک شوند.» (دیوس، نیواستورم، 1370، 291)
در واقع چنین تعریفی معطوف به مشارکت در مدیریت و مدیریت مشارکتی بوده و طرح آن بدین منظور است که همکاری و مشارکت کارکنان را در سازمان ها از حالت مکانیکی خارج سازد. شکی نیست که محور اصلی و غالب کنش های متقابل اعضاء در هر سازمانی همکاری است و تردیدی نیست که در هر همکاری درجه ای از درگیری عاطفی و مسئولیت پذیری وجود دارد که در نفس عمل همکاری نهفته است. چیزی که هست میزان بالای مسئولیت پذیری و درگیری ذهنی و عاطفی یاریگران به مسایل گوناگونی از جمله نوع یاریگری، مناسبات اعضاء و مدیران با یکدیگر، انتظارات اعضاء، اهداف سازمانی و هم خوانی این اهداف با بستر فرهنگی و غیره بستگی دارد؛ ولی به هر حال شدت درگیری ذهنی و عاطفی و میزان مسئولیت پذیری در جریان همکاری اعضاء ویژگی هایی است که می تواند در مراحل بعدی، پایه ای برای طبقه بندی انواع همکاری و مشارکت قرار گیرد. به عبارت دیگر این صفات مطلوب و آرمانی برای انواعی از مشارکت به درجاتی می تواند به نفس مشارکت اضافه و یا حذف شود. ولی این صفات ثانویه افزوده شده به همکاری، مساوی با هر نوع همکاری و مشارکت نیست.
نگارنده با وجود استفاده ی بسیار از کتاب ارزنده رهیافت های مشارکت در توسعه روستایی برخلاف این عبارت کتاب که اصطلاحاتی نظیر "خودیاری" و "تعاون" را سبب افزایش ابهام در معنای مشارکت می داند؛ معتقد است که از قضا در برابر واژگان تعریف ناشده بسیاری که در تعاریف مشارکت وارد شده اند اصطلاح "خودیاری" و "تعاون" به نسبه تعریف شده تر و تا اندازه زیادی روشنگر مفهوم مشارکت اند. در این کتاب می خوانیم: «... در توضیحات دیگر، اصطلاحات مبهم تری همچون "خودیاری"، "خوداتکایی"، "دخالت جمعی"، "تعاون"، "عدم تمرکز" و "خودمختاری محلی" بر کلی گویی ها افزوده می شود.» (اوکلی - مارسدن، 1370، 33).
جالب آنکه همین نویسنده یک پاراگراف قبل مشارکت را «وسیله افزایش و توزیع مجدد فرصت های مشارکت جستن در تصمیم گیری های اجتماعی و همیاری در توسعه و بهره مند شدن از ثمرات آن...» (همان، 32). تعریف کرده است که موضوع "همیاری در توسعه و بهره مندی از ثمرات آن» در واقع چیزی جز "خودیاری" نیست.
بدین ترتیب این بخش را با تعریفی از دفتر بین المللی کار (I.L.O) به پایان می بریم: «معنای کلمه ی تعاون به جز کار مشترک نیست و منظور از تعاون عبارت از گروه متشکل از افرادی می باشد که با مشارکت یکدیگر بتوانند اموری را که انجام آن برای یک نفر مقدور نیست از عهده اش برآیند. باید به لغت "کارکردن با هم" تأکید کنیم. زیرا تأکید بر آن برای بیان مفهوم تعاون لازم است.» (طالب، 1376، 5).
عجیب آنکه غالب نویسندگان تعاونی و مشارکت نویس در ایران که اغلب دارای اختلاف نظرهای زیادی با یکدیگر هستند، در مورد جوهره ی مشارکت و برابری دو اصطلاح تعاون و مشارکت و مترادف های آن به تصریح و یا به تلویح تقریباً با یکدیگر هم عقیده اند.
این هم زبانی ممکن است علاوه بر واقعیت های عینی و جهانی، برخاسته از فرهنگ و زبان مشترک این نویسندگان نیز باشد، همچنین ممکن است این هم زبانی تحت تأثیر توصیفات نسبتاً دقیق مردم نگارانه و مردم شناسانه از تعاونی های سنتی که گاه مشارکت مردمی نیز خوانده شده، قرار گرفته باشد.
شادروان استاد محمدتقی جعفری به عنوان کسی که به زبان فارسی و عربی به خوبی مسلط بوده اند در مقاله «مبانی فرهنگی لازم برای تحقق بخشیدن به مشارکت...» و در ترجمه آیات و روایاتی که در آن واژه تعاون بکار رفته است واژگان همکاری و مشارکت و همیاری و مشارکت را مترادف گرفته اند. (جعفری 1365، 280 و 283)
گفتنی است که در مجموعه ی مقاله های کنفرانس مشارکت (17-15 مهرماه 1365، شیراز) دو مقاله با عناوین «الگوهای تعاون سنتی در تحول روستا» از آقای دکتر حسینی اَبری و «شیوه های همیاری در جامعه روستایی ایران» از آقای دکتر مهدی طالب از استادان جغرافیا و تعاون دانشگاه های اصفهان و تهران به چاپ رسیده و نشان دهنده ی آن است که نویسندگان و برگزارکنندگان همایش این عناوین را با مشارکت مترادف دانسته اند.
آقای دکتر حامد مقدم نیز در مقاله «مشارکت و توسعه مشارکت روستایی» می نویسد:
«کلمه تعاون دارای مفهومی وسیع است. به طوری که مفهوم لغات مشارکت و مشورت را نیز دربر می گیرد. تعاون در امر تصمیم گیری را مشورت می گویند... در فرهنگ مشارکت در جوامع سنتی به ویژه در روستاها به سه اصطلاح "همیاری"، "دیگریاری" و "خودیاری" بر می خوریم. (12) این مفاهیم برحسب نوع منفعتی که برای فرد حاصل می کنند از یکدیگر قابل تفکیک هستند. (حامد مقدم، 1372، 286)
عجیب آنکه ایشان در تعریف مشارکت، تعاریفی را از "کورت دُپفر" (Kurt Dopfer) و "سالیماعمر" و "میسرا" می آورند که از مفاهیم کلیدی تعاون و انواع آنکه در بالا نام برده اند دورند. (همان، 287 و 288).
آقای دکتر انصاری از استادان تعاون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در اولین صفحه کتاب مبانی تعاون می نویسد: «لغت تعاون که از زبان عربی گرفته شده و معادل فارسی آن همکاری، به معنی یکدیگر را یاری کردن، به هم یاری رساندن، همدستی، یاری و دستگیری است که مفهوم مشارکت در یک امر و اقدام جمعی در جهت هدف مشخص و معینی را نیز می رساند.» (انصاری، 1371: 1)
وی در همین کتاب "دیگریاری" و "خودیاری" را نزدیک به مفهوم همکاری و تعاون می دانند (همان، 20).
آقای محمد عفتی نیز در مقاله «مکانیزم های جلب مشارکت مردمی در حفظ و احیای منابع طبیعی کشور» از دو نوع مشارکت، به شیوه ی دگریاری و مشارکت به شیوه همیاری و سهیم شدن در نفع سخن می گوید (عفتی، 1372، 52) که البته اگر شامل سهیم شدن در حق مالکیت و انتفاع باشد بهتر است مشارکت با محور خودیاری نامیده شود.
اگرچه اینجانب، در نوشته ها و مقاله ها کوشیده ام به جای واژگان مشارکت، همکاری و تعاون از واژه یاریگری استفاده کنم اما در مصاحبه ها برای مخاطبین وسیع تر به دفعات از این واژه به صورت مترادف با یاریگری و همیاری و تعاون استفاده کرده ام. (فرهادی، 1372، 44-47). و (فرهادی، 1375، 31-32) این مسئله در مقاله «مشارکت زنان روستایی و ایلی ایران در گروه های یاریگر و سازمان های تعاون سنتی» نیز تکرار شده است. (فرهادی، 1374، 107 و 116).
آقای دکتر علیرضا محسنی تبریزی در بررسی زمینه های مشارکتی روستاییان و ارتباط آن با ترویج کشاورزی که به وسیله مهندس محمد هادی امیرانی در دو مقاله تلخیص شده است در سراسر متن، کلمات مشارکت و همکاری، مشارکت و همیاری مشارکت و خودیاری را مترادف به کار برده است. (محسنی تبریزی، 1377، 89-91).
«... یکی از محققین، آنچه را که به مفهوم عام "مشارکت" در این بررسی آمده است، با عنوان "یاریگری" به دقت طبقه بندی و تعریف کرده است» (محسنی تبریزی، 1378، 89) «وی گونه های "یارگیری" را... به چهار دسته "خودیاری"، "دگریاری"، "همیاری" و "تعاونی های سنتی"، تقسیم و تعاریف و نمونه ی هر کدام را مشخص نموده است» (همان، 89). در همین مقاله به عناوینی نظیر مشارکت و همیاری در گردآوری محصولات دامی و همیاری و مشارکت در صید (شکار و ماهیگیری)، مشارکت و همیاری در صنایع دستی و مشارکت و همیاری در سایر زمینه ها برمی خوریم (همان، 90، 94، 96 و 97).
دکتر نعمت الله متین نیز در مقاله مطول «مبانی نظری مشارکت و ضرورت های آن» در سیاهه ی نسبتاً بلندی، کلمات مترادف و یا نزدیک به مشارکت را فهرست کرده اند. «این واژه [مشارکت]... در زبان فارسی واژگانی چون معاضدت، تعاون، همیاری، دگریاری، همکاری، تشریک مساعی، یاریگری، کمک متقابل... یارمندی، مددکاری، یاوری، اعانت، مددخواهی، دستگیری، خودیاری... انبازی و... وجود دارد.» (متین، 1377، 45). در این مقاله عناوینی به چشم می خورد نظیر "همکاری و یاریگری در اندیشه زرتشت " و یا "افلاطون و همکاری و یاریگری"، "فلاسفه ی اسلامی و یاریگری"، مفهوم مشارکت از دیدگاه ابن خلدون و غیره (همان، 47 و 48).
آقای دکتر مهدی طالب از پیش کسوتان تعاونی ایران در مقاله «ماهیت مشارکت و مشارکت در منابع طبیعی» مشارکت و همیاری را مترادف گرفته و انواع آنرا خودیاری، دیگریاری و همیاری دانسته اند. (طالب، 1378، 28-32)
دکتر محمدحسین پاپلی یزدی نیز در مقاله ی «مختاباذ (اوج مشارکت در دامداری سنتی)» مشارکت را مترادف یاوری و همیاری دانسته اند. «دامداری سنتی بر مبنای مشارکت و یاوری جمعی استوار است مشارکت و یاوری در دامداری سنتی دارای طیف های متفاوت است...» (پاپلی یزدی، 1377، 26).
در پایان گفتنی است که افزون بر نویسندگان و استادان تعاون در ایران، نویسندگان مقاله نامه ها و مأخذشناسی های تخصصی دولتی نیز مقاله های مربوط به مشارکت، تعاون، یاریگری و همیاری را یکجا کار کرده و آنها را از یک مقوله دانسته اند، مانند مقاله نامه ترویج و مشارکت مردمی در انتشارات جهاد سازندگی (آزاده - استعلاجی. 1373) و چکیده نامه ترویج، مشارکت، مردم (آزاده - استعلاجی، 1374) و مأخذشناسی تعاون وزارت تعاون (عباسی، رستم نژاد. 1380).

پی نوشت ها :

1. «... مشارکت، یک مفهوم مقدسی است. اما متأسفانه در طول تاریخ بشر، از مفاهیم مقدس برای اهداف نامقدس استفاده شده است. به اسم آزادی پیداست چه کارها کرده اند و حالا هم به اسم مشارکت مردم. اگر بگوییم مشارکت مردم یعنی اینکه دولت وظایف خودش را انجام ندهد و بخش خصوصی بدون دولت انجام دهد... مگر می شود؛ یا طبق اصل 44 متعلق به دولت است... صرف نظر کند و بدهد به سرمایه دارها... گاهی وقت ها... می خوانیم که مشارکت به معنای واگذاری وظایف دولت... یا مشارکت به معنای واگذاری فعالیت های موضوع اصل 44 به بخش خصوصی [است].
مشارکت این است که بیشترین زمینه برای بیشترین مردم و بیشترین ثروت برای بیشترین مردم باشد. نه بیشترین ثروت برای کمترین مردم.» (فواد کریمی. 1365، 43 و 65). «این دعواهایی که بعضی وقت ها در مجلس می شنوید در واقع ائتلافی است بین جریان سیاسی و اقتصادی» (همان. 64).
نمونه دیگر این "زود استفاده" از کلمات، طرح مسایلی به نام مشارکت و مردم و تعاونی در مورد قلع و قمع جنگل ها است «آیا می شود فرشتگان را به بخش خصوصی و یا تعاونی واگذار کرد؟ من نمی دانم، اگر لازم است ما تغییرات و تبدیلاتی در جنگل انجام دهیم و اگر لازم بود بخشی از این درختان را به دلایل کارشناسی - هم چون قطع اعضاء در جراحی - قطع کنیم. چرا سازمان جنگل ها و مراتع خود رأساً به نمایندگی از مردم چنین کاری را انجام ندهد و این عمل تا این حد حیاتی و حساس را به شبه دایگان خصوصی و یا تعاونی بسپارد! آیا حذف وظایف دولتی باید از جراحی جنگل و اطاق عمل و کپسول اکسیژن خلایق شروع شود» (فرهادی، 1379، 39). و این همه تحت عناوین زیبایی همچون تعاونی های جنگل نشینان و یا مشارکت مردمی انجام می شود.
2. آنچه را که ما در ادبیات فارسی "مترادف" می نامیم.
3. نظیر آنچه که ما در ادبیات فارسی "متباین" می نامیم.
4. درباره ی مترادف های همیاری در اصطلاحات محلی تعاون نک به جدول شماره 7 (نام همیاری و دگریاری همترازانه در برخی گویش های ایرانی) در: مرتضی فرهادی. فرهنگ یاریگری در ایران، تهران، 1373، مرکز نشر دانشگاهی، ص 63.
5. «... عام ترین معنای آن برابری فرصت ها برای افراد یک جامعه به منظور برخورداری از آزادی ها و ارزش های اجتماعی است و در معنای محدودتر شرکت آزادانه ی افراد در گرفتن تصمیم هایی است که در زندگی فرد و جمع مؤثر است. محدودترین معنای این کلمه شرکت آزادانه ی افراد در گرفتن تصمیم های سیاسی مهم جامعه (مستقیم یا غیر مستقیم) است. (آشوری 1375، 87) «با توسعه معنای دموکراسی این کلمه از حدود سیاسی خود خارج شده و معنای برابری فرصت ها در همه زمینه ها را به خود گرفته است. از این جهت حدودی از رفاه اقتصادی در برخورداری از تعلیم و تربیت برای هر فرد لازمه ی وجود دموکراسی در هر جامعه شمرده می شود. دموکراسی به معنای صرف برابری سیاسی نادرست تلقی می شود.» (همان، 89). در تعریف دموکراسی گاه حکومت مورد نظر بوده است و گاه جامعه
"لرد برایس" (Lord Bryce) دموکراسی را اینگونه تعریف می کند:
«من این واژه را در معنای قدیمی و دقیق آن به کار می برم. دموکراسی بر حکومتی دلالت می کند که در آن خواسته های اکثریت شهروندان شایسته، حکمفرمایی کند و شهروندان شایسته تشکیل سه چهارم جمعیت را بدهند...
"چارلز. ای. مریام" (C.E. Merriam) مفهوم دموکراسی را اینطور بیان کرده است:
دموکراسی یک رشته ضوابط و سازمان های صرف نیست بلکه قالبی از افکار و اعمال است که در جهت رفاه عمومی، بدان گونه که عموم مردم آنرا (رفاه عمومی) تفسیر می کند به کار افتد...
هارولد ج. لاسکی (Horold J. Laski) اعتقاد دارد که "جوهر فلسفه ی دموکراتیک" کوشش بشر برای اظهار وجود خویش و برداشتن موانع موجود در این راه است. وی تأکید می کند که برابری های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی لازمه ی داشتن حکومت دموکراتیک هستند و معتقد است مادامی که عدم برابری وجود دارد آزادی نمی تواند وجود داشته باشد.» (کلایمر رودی - جیمز آندرسن - کارل کویمبی، 1356، صص 108-109).
6. در فرانسه برای اولین بار در سال 1946 به زنان حق رأی داده شده است. (دولتشاهی 1344، 202) در ایالات متحده آمریکا حق رأی در انتخابات فدرال در سال 1920 به زنان داده شد و حق رأی به سیاهان آمریکایی و برخی گروه های دیگر در سال 1964 (باتومور، 1366، 48).
7. در این باره نک به: مرتضی فرهادی، «آدمگری و یاریگری»، فصلنامه علوم اجتماعی، ش 14 و 15 (تابستان و پاییز 1381)
8. برای نمونه نک به:
ابراهیم تیموری. تحریم تنباکو، اولین مقاومت منفی در ایران. تهران، 1358، انتشارات جیبی. که اگرچه به هیچ وجه اولین نیست، ولی بارزترین است.
9. منظور ما از یاریگری «یکی بودن و همسویی کوشش ها (کنش های متقابل پیوسته)ی دو یا تعداد بیشتری از افراد - چه در حالت ما قبل گروهی و چه گروهی و سازمان یافته - برای دستیابی به هدف و یا هدف های معین با نیت و منظوری واحد و یا متفاوت است» (مرتضی فرهادی، فرهنگ یاریگری در ایران، تهران، 1373، نشر دانشگاهی، ص 2)
10. در این باره نک به:
مرتضی فرهادی، «نظریه های همکاری در کار اندیشه ورزان و دانشمندان علوم اجتماعی و دلایل بی توجهی نسبی به آن»، فصلنامه تعاون روستایی و کشاورزی دوره ی جدید. ش دوم (تابستان و پاییز 1373)، صص 45-74.
11. نک به: صفحه 2 همین مقاله
12. البته باید افزود که در روستاها با این سه اصطلاح بر نمی خوریم - البته آنها در ایران اصطلاحات محلی خود را دارند - بلکه با مصادیق آنها به صورت آشکارتری مواجه هستیم. اینجانب به نوبه ی خود در سه دهه گذشته به تدریج به این مصادیق برخورد کرده و حاصل این مشاهدات را نخست در ماهنامه زیتون شماره های 37 و 44 و 45 (مرداد و اسفند 1363 و اردیبهشت 64) و ماهنامه جهاد. ش 83 و 84 (بهمن و اسفند 64 و فروردین 65) ش 107 و 108 (فروردین و اردیبهشت 1367) و ماهنامه ی سنبله. ش 2-4 (مرداد - مهر 1367) نامه ی فرهنگ ایران. ش 1 (بهار 1364) و ش 3 (1368) و جاهای دیگر، مفاهیم و طبقه بندی از این مصادیق را در کیهان فرهنگی. ش 10 (دیماه 1364) و نامه ی علوم اجتماعی. ش 1 (پاییز 1367) و فصلنامه ارشد علوم اجتماعی. ش 5 (پاییز 1369) و بعدها در کتاب فرهنگ یاریگری در ایران 1373 به چاپ رسیده است.

منابع و مآخذ تحقیق:
- آتال، یوکش - اوین، الس. "فقر و مشارکت در جامعه مدنی"، ترجمه ی ایرج پاد، تهران، 1379، انتشارات سروش.
- آزاده، فریدون - استعلاجی، علیرضا. "چکیده نامه ی ترویج و مشارکت و مردم "، تهران، 1374، معاونت ترویج و مشارکت مردمی وزارت جهاد (زیراکس).
- آزاده، فریدون - استعلاجی، علیرضا. "مقاله نامه ی ترویج و مشارکت مردمی"، تهران، 1373، معاونت ترویج و مشارکت مردمی وزارت جهاد سازندگی. (زیراکس)
- آشوری، داریوش. "فرهنگ سیاسی"، تهران، 1357، انتشارات مروارید.
- ادریس شابو، مولا. "روشها، ساختارها و آثار مشارکت مردم در برنامه ریزی و اداره ی توسعه در الجزایر". مشارکت در توسعه، تهران، 1379، ترجمه هادی غبرایی، داود طبایی، انتشارات روش.
- الفنستون، مونت استوارت. "افغانان جای، فرهنگ، نژاد" (گزارش سلطنت کابل)، ترجمه ی محمد آصف فکرت، مشهد، 1376، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.
- انصاری، حمید. "مبانی تعاون"، تهران، 1371، انتشارات آزمایشی متون درسی، دانشگاه پیام نور.
- اوکلی، پیتر. مارسدن، دیوید. "رهیافت های مشارکت در توسعه روستایی"، ترجمه ی منصور محمودنژاد، تهران، 1370، مرکز تحقیقات و بررسی مسایل روستایی، وزارت جهاد سازندگی.
- باطنی، محمدرضا. "زبان و تفکر"، تهران، 1354، انتشارات زمان.
- باتامور، تام. "جامعه شناسی سیاسی"، ترجمه منوچهر صبوری کاشانی، تهران، 1366، انتشارات کیهان.
- پاپلی یزدی، محمدحسین. «مختاباد (اوج مشارکت در دامداری سنتی)»، "فصلنامه ی تحقیقات جغرافیایی"، س 13، ش 51 (زمستان 1377).
- پای، لوییس و دیگران. "بحرانها و توالی ها در توسعه سیاسی"، ترجمه ی غلامرضا خواجه سروی، تهران، 1380، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
- تیموری، ابراهیم. "تحریم تنباکو اولین مقاومت منفی در ایران"، تهران، 1358، شرکت سهامی کتاب های جیبی.
- جعفری، محمدتقی. «مبانی فرهنگی لازم برای تحقق بخشیدن به مشارکت و هماهنگی همه مردم در کارهای اجتماعی»، "مجموعه مقالات کنفرانس مشارکت"، (15-17 مهر 1365، شیراز)، دفتر مرکزی وزارت جهاد سازندگی.
- جنیدی، فریدون. "حقوق بشر در جهان امروز و حقوق در ایران باستان"، تهران، 1378، نشر بلخ.
- چمبرز، رابرت. «جابجایی الگوها و شیوه ی کار پژوهش و توسعه ی مشارکتی»، ترجمه عبدالرسول مرتضوی، "فصلنامه روستا و توسعه"، س 3، ش 3 و 4 (پاییز و زمستان 1378)، مرکز تحقیقات و بررسی مسایل روستایی، وزارت جهاد سازندگی.
- حامدمقدم، احمد. «مشارکت و توسعه ی مشارکتی روستایی»، "مجموعه مقالات سمینار جامعه شناسی و توسعه"، (19-21 آذرماه 1370)، تهران، 1373، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت).
- حسینی ابری. «الگوهای تعاون سنتی در تحول روستا»، "مجموعه مقالات کنفرانس مشارکت"، (15-17 مهرماه 1365، شیراز)، تهران،؟ دفتر مرکزی جهاد سازندگی.
- دهخدا، علی اکبر. "لغت نامه دهخدا"، تهران، 1352، سازمان لغت نامه ی دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.
- دیویس، کیت - نیواستورم، جان. "رفتار انسانی در کار (رفتار سازمانی)"، ترجمه ی محمدعلی طوسی، تهران، 1370، مرکز آموزش مدیریت دولتی.
- دولتشاهی، اسماعیل. "کلیات تاریخ عمومی با توجه خاص به رنسانس تا عصر حاضر"، تهران، 1344، انتشارات سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی.
- دوورژه، موریس. "اصول علم سیاست"، ترجمه ی ابوالفضل قاضی، تهران، 1358، شرکت سهامی کتاب های جیبی.
- رستم نژاد، غلامحسن. «چند پرسش یک دیدگاه (گفت و گو با... مؤلف کتاب فرهنگ یاریگری در ایران)» "ماهنامه ی تعاون"، دوره ی جدید، ش 58 (تیرماه 1375)، وزارت تعاون.
- طالب، مهدی. "اصول و اندیشه های تعاونی"، تهران، 1376، انتشارات دانشگاه تهران.
- طالب، مهدی. «شیوه های همیاری در جامعه روستایی ایران»، "مجموعه ی مقالات کنفرانس مشارکت" (15-17 مهرماه 1365، شیراز)، دفتر مرکزی وزارت جهاد سازندگی.
- طالب، مهدی. «ماهیت مشارکت و مشارکت در منابع طبیعی»، مجموعه ی مقالات اولین "همایش منابع طبیعی و مشارکت و توسعه" (28 و 29 دیماه 1378)، تهران، دفتر ترویج و مشارکت مردمی سازمان جنگل ها و مراتع کشور.
- عباسی، محمدرضا - رستم نژاد، غلامحسن. "مأخذشناسی تعاون"، تهران، 1380، معاونت تحقیقات، آموزش و ترویج وزارت تعاون.
- عفتی، محمد. «مکانیزم های جلب مشارکت مردمی در حفظ و احیای منابع طبیعی کشور»، "ماهنامه ی جهاد"، س 13، ش 162 (تیرماه 1372).
- غفاری، غلامرضا. "تعیین عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر مشارکت اجتماعی - اقتصادی سازمان یافته روستاییان به عنوان مکانیزمی برای توسعه روستایی در ایران، مطالعه موردی روستاهای شهر کاشان"، تهران، 1380، رساله دکتری. استاد راهنما دکتر مصطفی ازکیاء، اساتید مشاور دکتر علیرضا محسنی تبریزی، دکتر منصور وثوقی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
- فرهادی، مرتضی. «بحران محیط زیست در ایران و لزوم بازنگری به دانش های مردمی و راهکارهای فرهنگ ملی»، "نمایه ی پژوهش"، ش 13 و 14 (ویژه دانش ها و فن آوریهای سنتی)، مرکز آمار و برنامه ریزی پژوهشهای فرهنگی و هنری.
- فرهادی، مرتضی. فرهنگ یاریگری در ایران، تهران، 1373، مرکز نشر دانشگاهی.
- فرهادی، مرتضی. «گونه شناسی یاریگریها و تعاونی های سنتی در ایران»، "کیهان فرهنگی"، س 2، ش 10 (دیماه 1364).
- فرهادی، مرتضی. «گونه شناسی یاوریها و یاریگریهای سنتی در ایران»، "نامه ی علوم اجتماعی"، دوره جدید ش 1 (پاییز، 1367).
- فرهادی، مرتضی. «مشارکت زنان روستایی و ایلی در گروه های یاریگر و سازمان های تعاون سنتی»، "فصلنامه اقتصاد کشاورزی و توسعه (ویژه نامه ی نقش زنان در کشاورزی)"، س 3 (بهار 1374)، مرکز مطالعات برنامه ریزی و اقتصاد کشاورزی، وزارت کشاورزی.
- فرهادی، مرتضی. «مشارکت های سنتی زنان، الگویی برای گسترش تعاونی ها»، "زن روز (ویژه نامه ی روز زن)"، ش 1437 و 1438 (شنبه 13 آذرماه 1372).
- فرهادی، مرتضی. «نظریه های همکاری در کار اندیشه ورزان و دانشمندان علوم اجتماعی و دلایل کم توجهی نسبی به آن»، "فصلنامه تعاون روستایی و کشاورزی"، ش 1 و 2 (تابستان و پاییز 1374)، سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران.
- فرهادی، مرتضی. «نقد تعاریف و گونه شناسی های همکاری»، "فصلنامه انجمن انسان شناسان ایران"، ش 1 (زمستان 1381).
- قدیمی، اکرم. "زن، مشارکت، توسعه"، تهران، 1380، انتشارات جهان اجتماعی.
- کائوتری، هوتین. "مشارکت در توسعه"، ترجمه ی هادی غبرایی داود طبایی، تهران، 1379، انتشارات روش.
- کریمی، فوأد. «بسیج و سازماندهی و نقش تعاونی ها در مشارکت»، "مجموعه مقالات کنفرانس مشارکت"، (15-17 مهرماه 1365، شیراز)، دفتر مرکزی جهاد سازندگی.
- کلایمررودی، کارلتون. جیمز آندرسن، توتون - کریستول، کارل کویمبی، "آشنایی با علم سیاست"، ترجمه ی بهرام ملکوتی، تهران، 1356، کتاب های سیمرغ وابسته به مؤسسه ی امیرکبیر.
- کلیفورد،‌ مری لوییس. "سرزمین و مردم افغانستان"، ترجمه ی مرتضی اسعدی، تهران، 1368، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- کولن، رولان. «نهادی کردن مشارکت مردم در توسعه»، "مشارکت در توسعه"، ترجمه ی هادی غیرایی - داود طبایی، تهران، 1379، انتشارات روش.
- متین،‌ نعمت الله. «مبانی نظری مشارکت و ضرورت های آن»، "ماهنامه جهاد"، ش 214 و 215 (بهمن و اسفند 1377) و قسمت دوم. ش 215 و 216 (فروردین و اردیبهشت 1378).
- محسنی تبریزی، علیرضا. «بررسی زمینه های مشارکتی روستاییان و ارتباط آن با ترویج کشاورزی»، تلخیص محمدهادی امیرانی، "ماهنامه ی جهاد"، س 18، ش 214-215 (بهمن و اسفند 1377) و قسمت دوم 216 و 217 (فروردین و اردیبهشت 1378).
- «مشارکت های سنتی زنان، الگویی برای گسترش تعاونی ها»، "زن روز (ویژه نامه ی روز زن)"، ش 1437 و 1438 (شنبه 13 آذرماه 1372).
- مصفا، نسرین. "مشارکت سیاسی زنان در ایران"، تهران، 1375، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
- معینی علمداری، جهانگیر. «پست مدرنیسم در بوته ی نقد»، "کتاب ماه علوم اجتماعی"، س 4، ش 2 (آذرماه 1379)، خانه ی کتاب ایران.
- ملک لکان، پاتریشیا - نل، کریستو. "عصر مشارکت"، ترجمه ی مصطفی اسلامیه، تهران، 1377، دفتر پژوهش های فرهنگی.
- مورگان، لوییسی هنری. "جامعه ی باستان"، ترجمه ی محسن ثلاثی، تهران، 1371، مؤسسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه).
- موسوی، عسگر. "هزاره های افغانستان"، (تاریخ، فرهنگ، اقتصاد، سیاست)، ترجمه ی اسدالله شفایی، تهران، 1379، مؤسسه فرهنگی هنری نقش سیمرغ.
- یاماگیشی
منبع :مجموعه مقالات همایش مشارکت سیاسی زنان در کشورهای اسلامی(تهران؛ 28-29 مهر 1381).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.