جنبش زنان در تاریخ معاصر ایران

حرکت زنان برای رفع تبعیضات و مظالمی که بر آنان اعمال می شد در اروپا از قرن 17 میلادی آغاز شده و در دهه های آخر قرن هجدهم سازمان یافته تر شد. رشد و بالندگی جنبش فمینیستی در سده بیستم میلادی صورت گرفت و از
شنبه، 2 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنبش زنان در تاریخ معاصر ایران
جنبش زنان در تاریخ معاصر ایران

نویسنده: دکتر سعید زاهد زاهدانی و بیژن خواجه نوری




 

مقدمه

حرکت زنان برای رفع تبعیضات و مظالمی که بر آنان اعمال می شد در اروپا از قرن 17 میلادی آغاز شده و در دهه های آخر قرن هجدهم سازمان یافته تر شد. رشد و بالندگی جنبش فمینیستی در سده بیستم میلادی صورت گرفت و از دهه ی 1960 به بعد به صورت جنبش آزادی زنان در یک قالب کاملاً سازمان یافته هویدا گردید.
اولین کسانی که به لزوم برابری مرد و زن در اروپا اشاره نمودند کریستین دوپسان (Chirisian Depisan)، ماری وال استون (Mary Wallstone) و ژرژ سند (Georg Sand) بودند. اما نهضت برابری زن و مرد در دوران انقلاب فرانسه در این قاره شکل گرفت. اصلاحات اجتماعی در جامعه صنعتی اروپا از قرن نوزدهم توسط سوسیالیست ها و یوتوپیست ها آغاز شد و مکاتب پیش تعاونی، حقوق مساوی تحصیل و کار را برای زنان در نظر گرفتند. در شهر ناتینگهام انگلستان در سال 1812 حرکتی برای تثبیت قیمت گندم توسط زنان هدایت شد. زنان همراه با مردان در جنبش چارتیست ها دست به مبارزه زدند و از سال 1830 به عنوان رهبران اتحادیه کارگری انتخاب گردیدند. در رهبری اعتصابات کارگری سال های 1843 و 1844 نیز زنان نقش به سزایی داشتند (میشل، 1372: 83).
در آمریکای شمالی کارگران زن کارخانه دار آمریکایی روزنامه ای منتشر نمودند و در آن در مورد مدت زمان کار، عدم کفایت دستمزدها و... مقالاتی نوشتند. این خود نشان می دهد که در سال 1840 آزادی خواهی زنان در نهضت های اجتماعی آن قرن جای خود را به خوبی باز کرده بود (میشل، 1372: 83).
در فرانسه نیز زنانی که از تحصیلات بالا برخوردار بودند به عنوان سخن گویان جنبش فمینیستی مردمی زنان، ایفای نقش نمودند (میشل، 1372: 83) این جنبش خواهان حقوق سیاسی و اقتصادی برای زنان بوده و اعتقاد داشت به وسیله مبارزه کارگران می توان به یک جامعه سوسیالیستی دست یافت که در آن زنان نیز به حقوق خود خواهند رسید. (میشل، 1372: 90) این جبنش با انتشار مجلات زنان، آنان را به شرکت در جریان احقاق حقوق خویش فرامی خواند (میشل، 1372، 92) در همین کشور برای دسترسی دختران و زنان به آموزش متوسطه و بالاتر، مبارزات سختی صورت گرفت و در پایان قرن نوزدهم بود که زنان توانستند به تحصیلات عالی دست پیدا کنند. این امر موجب اعتراض شدید مردان شد. در دانشگاه ادینبور و نیز به هنگام پذیرفته شدن چند زن در مدرسه ی طب شورش دانشجویی برپا شد (میشل، 1372: 93).
بسیاری سرآغاز نهضت زنان در غرب را به سال 1848 و نهضت سنکافالز (Senca Falls) نسبت می دهند. این نهضت بر نابرابری روابط بین زن و مرد در خانه انگشت گذاشته و از جانب مردان سلطه گر، خطرناک تر از جنبش های کارگری زنان که از قبل شروع شده بود، به حساب می آمد. در بین کارگران زن تلاش برای رسیدن به حقوق و مزایای مساوی با مردان مطرح بود اما نهضت سنکافالز می خواست روابط خانوادگی و نقش سنتی زن و مرد را زیر سؤال ببرد (فرنچ 1373: 19).
همه این حرکت ها در قرن بیستم آثار خود را در سطح عمومی جامعه برجا گذاشت و به تدریج تا به رسمیت شناخته شدن جنبش زنان به عنوان یکی از جنبش های فراگیر و مؤثر در صحنه اجتماعی و سیاسی کشورهای غربی پیش رفت.
در کشور ما ایران به علت قدمت تاریخی و تمدنی سرنوشت رفع تبعیض و ظلم از زنان از گستره وسیع تر و تاریخ وسیق تری برخوردار است. قبل از اسلام در ایران سرگذشت زنان خود داستان مستقلی دارد که تا حد پادشاهی دو زن در دوره ساسانیان پیش رفت. اما ورود اسلام به ایران موجب تحول بزرگی در زندگی و نقش زنان شد. اگر در دوره ساسانی زنان مایملک مردان به حساب می آمدند و به اجاره و قرض داده می شدند (راوندی، 1356: 663) این رابطه به شدت متحول گردید و زنان دارای حقوق اجتماعی و مالی مستقل از مردان گردیدند. نمونه زنان صدر اسلامی از جمله حضرت فاطمه (س) و شیوه رفتار پیغمبر مکرم اسلام (ص) با ایشان خود گویای نقش ویژه زنان، حقوق مستقل ایشان، و عزت و احترام خاص اجتماعی آنان بود.
به این ترتیب با ورود اسلام به ایران تحول بزرگی در نقش و حقوق زنان اتفاق افتاد اما به تدریج که اسلام و دستورات مترقی آن در فرهنگ های محلی مستحیل گشت، این حقوق برجسته نیز رنگ محلی به خود گرفت و در قالب سنت ها و عرف فرهنگی هر دسته و قومی تفسیر شد. این بود که احکام منور اسلام در هاله ای از رسومات فرهنگی پنهان شد و به خصوص برای عوام جامعه همان وضعیت مردم سالاری جایگاه خود را بازیافت. البته هرگز به شرایط قبل از اسلام بازنگشت. در بین طبقات متشرع مرفه تر عمدتاً شهری، آداب اسلامی اصالت خود را بیشتر حفظ نمود و از میان این طبقه بود که زنان تحصیل کرده و مؤثر در امور اجتماعی پا به عرصه گذاشتند. زنان شاعره، عالمه و دیگرانِ مؤثر در امور سیاسی در طول تاریخ بعد از اسلام کم نیستند. غیر از این زنان شاخص، در بین عموم زنان این قشر خاص، شئونات زنان در محیط های خانوادگی محفوظ بود. زنان در این گروه توانستند در عرصه مناسب مختلف نهاد خانواده که از مؤثرترین نهادهای اجتماعی به حساب می آمد، نقش آفرین و تأثیرگذار باشند. تأثیر آنان در امور سیاسی در طبقه دولتی ها نیز در تواریخ مضبوط است.
این ماجرا که خود جای بررسی دقیق تر و عمیق تری دارد، با افت و خیزهای خود تا عهد سلطنت قاجاریان ادامه داشت. اما دوره قاجار، دوره تحولات بزرگ و تغییرات اجتماعی عمیقی است که جامعه ایران را از یک نظام کاملاً سنتی به یک نظام تحول یافته متأثر از فرهنگ غرب مبدل نمود. عمده ترین تحول در این دوره در ساختار دولت اتفاق افتاد. مسلماً تحولات ساختار دولتی بدون تغییرات در فرهنگ، به خصوص فرهنگ سیاسی، غیر ممکن بود. در آغاز دوره قاجار، حکومت ایلی قاجاریه با تمام مشخصه های خود به دست آقا محمدخان استقرار یافت. اما به تدریج تحولات شکل گرفت تا جایی که در انتهای دوره قاجار یعنی در زمان احمد شاه یک نظام لیبرالیستی مبتنی بر پارلمان استقرار یافت. این تحولات زمینه ای شد تا رضا خان بتواند غرب گرایی کشور را تکمیل کرده خاندان او به مدت 50 سال در شکستن بنیان های فرهنگ ملی و سنتی به هر گونه اقدامی دست زده نظام حاکم بر کشور را به یک نظام شبه غربی وابسته تبدیل نمایند. این تحولات واکنش انقلاب اسلامی را به دنبال داشت که تلاشی برای تجدید هویت ملی و کسب استقلال همراه با کسب ترقی و پیشرفت خود مختار و نه وابسته بود. در طول این مدت زنان به صورت ها و شیوه های مختلف در عرصه های اجتماعی حضور داشته و نقش آفرینی کردند که در این مقاله به دنبال بررسی اجمالی این تحولات هستیم.

هدف تحقیق

این مقاله تلاش دارد نقش زنان ایرانی در عرصه اجتماع از اوایل دوره قاجار تاکنون را مورد بررسی قرار دهد. به عبارت دیگر هدف از این نوشتار بررسی جنبش و حرکت اجتماعی زنان از اوایل دوره ی قاجار تا بعد از انقلاب اسلامی است.

نظریه و روش تحقیق:

برای بررسی جنبش زنان و تحولات آن از نظریه جنبش های اجتماعی زاهد استفاده می کنیم. براساس این نظریه عوامل اصلی هر جنبش اجتماعی عبارتند از: زمینه اجتماعی، کنشگران و رفتار آنها و ایدئولوژی. با استفاده از این نظریه به بررسی دوره تاریخی مورد نظر می پردازیم و این عوامل سه گانه مربوط به جنبش زنان را پی می جوییم. در نهایت توجه به تعامل میان این عوامل کلیت جنبش اجتماعی زنان را به ما نشان خواهد داد.
به نظر زاهد، در زمینه اجتماعی هر جنبش اجتماعی، یک تقابل وجود دارد. به عبارت دیگر هر جنبش اجتماعی در مقابل یک وضع موجود موضع می گیرد. از این رو می باید در دوره مورد نظر ببینیم زنان در مقابل چه چیزی موضع گرفته اند و درگیری ها بین چه عواملی بوده است. در مورد کنشگران نیز او معتقد است که هر جنبش اجتماعی دارای سه سطح کنشگر می باشد: رهبر یا رهبران، توزیع کنندگان و پیروان. رفتار رهبر یا رهبران تشخیص موقعیت و استفاده از امکانات برای مقابله با محدودیت های زمینه اجتماعی و پیش برد مقاصد نهضت است. توزیع کنندگان در واقع حلقه اولیه دور رهبر یا رهبران را تشکیل می دهند. آنان وظیفه دارند منویات رهبری را به صورت یک مجموعه ایدئولوژیک درآورده بین پیروان توزیع نمایند. رفتار پیروان ظاهرکننده جنبش است هر جنبشی با رفتار پیروان آن به ظهور و بروز می رسد. ایدئولوژی عامل انسجام دهنده میان عوامل مختلف جنبش اعم از عوامل موجود در زمینه اجتماعی و کنشگران است. ایدئولوژی خود دارای دو بعد است: بُعد نظری و بُعد عملی. بعد نظری آن آرمان ها و عوامل مشترک ذهنی کنشگران هر جنبش را مشخص می کند و بعد عملی، سازمان ها و عوامل مشترک اجرایی را نشان می دهد.
با استفاده از الگوی نظری فوق ضمن تقسیم دوره مورد مطالعه به سه مقطع دوران قاجار، دوره پهلوی و دوران جمهوری اسلامی، عوامل مذکور در نظریه را در هر یک از سه مقطع یاد شده مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم. این تحقیق به صورت سندی انجام خواهد شد. با مراجعه به متون تاریخی عوامل مذکور در نظریه را در دوره های مورد نظر استخراج نموده از ترکیب آنان چهره جنبش اجتماعی زنان را ترسیم می نماییم. بررسی زمینه اجتماعی و عوامل مطرح در آن "چرایی" جنبش زنان را تشکیل می دهد. کنشگران و رفتار آنان پیش برد نهضت در طول زمان را به تصویر می کشند و ایدئولوژی "چگونگی" انجام جنبش را روشن می نماید.

متن تحقیق:

در این قسمت به بررسی عوامل مؤثر در جبنش زنان به ترتیب در دوره قاجاریه، پهلوی و سپس جمهوری اسلامی می پردازیم.

الف) دوره ی قاجاریه:

همانطور که گفته شد دوره قاجار دوران بسیار متحولی در تاریخ ایران محسوب می شود. دورانی است که در ابتدای آن کلیه نهادهای ملی در یک شکل سنتی تحت اقتدار اجتماعی کامل و روشنی به سر می بردند و در انتهای آن به علت جنبش ها و تغییرات اجتماعی به وجود آمده شورش و هرج و مرج را شاهدیم. در طی این مسیر جنبش زنان به دو گونه شکل گرفت و تداوم یافت. در این قسمت ابتدا به بررسی زمینه اجتماعی جنبش زنان می پردازیم و سپس ایدئولوژی این نهضت را در دو شاخه ی مذکور بررسی می کنیم و در قسمت سوم به کنشگران این جنبش و رفتارشان می پردازیم.

زمینه اجتماعی جنبش زنان در دوره ی قاجار:

سلسله قاجاریه با نیروی نظامی و قدرت جبری آقامحمد خان قاجار آغاز شد. بعد از او فتحعلی شاه قاجار به غیر از قدرت جبری تلاش نمود تا با بها دادن به دین و دیانت و روحانیت برای خویش نوعی مشروعیت دینی که در دوران صفویه حول محور مذهب شیعه در کشور رسمیت اجتماعی - سیاسی یافته بود نیز کسب کند. به این ترتیب بقاء متبرکه معمور گردید و فقها منزلت یافتند و اغلب تلاش نمودند تا در پایتخت ساکن شوند (آلگار، 1359: 63 و 79-78) به این ترتیب اقتدار مردمی روحانیت و مراجع تقلید با تأیید دولت فزونی یافت و با همکاری میان اقتدار دولت و اقتدار روحانیت می رفت تا کشور به آبادانی بیشتر برسد. به خصوص که در همین زمان غلبه روش فقهی اصولیین در حوزه های عملیه بر روش اخباریین، راه به روز کردن دین را نیز هموار نموده بود. (زاهد، 1380: 87)
در همین میان سیاست بازی های بیگانگان و عدم تسلط درباریان ایران در امور سیاسی دنیا، کلیه اصلاحات داخلی را ابتر گذاشت و شکست در جنگ های ایران و روس را به ارمغان آورد. این شکست اولاً موجب جدا شدن روحانیت از دولت شد. بنابراین حمایت مردمی از حکومت به شدت تقلیل یافت. ثانیاً دولت و دربار تحت نفوذ کارگزاران روس و در رقابت با آنان سفرای انگلیس قرار گرفت. ضعف مالی دولت پس از شکست در جنگ، فقر و فاقه و همراه با آن فساد و بیماری را در کشور رواج داد. مسلماً در این میان بار زنان کشور که همواره همچون سنگ زیرین آسیا در نظام خانواده عمل می نمودند اضافه تر شد. این احوالات در ایران در اوایل قرن نوزدهم رخ داد یعنی درست در زمانی که در اروپا حرکت های زنان در حال شکل گرفتن و سازمان یافتن بود.
در همین میان روس ها که در جنگ با ایران به دلیل فتوای جهاد علمای وقت به نیروی انسجام دهنده ملت یعنی مذهب شیعه پی برده بودند برای شکستن اقتدار دینی مردم رو به نوآوری دینی آوردند و مذهب بابیت را پایه گذاشتند (زاهد، 1380: 165-164) محور قدرت سیاسی شیعیان در اعتقاد به امامت و ولایت است و اینکه امام زمان (عج) را حاکم جهان می دانند. به همین مناسب دین سازی آنها بر همین محور قرار گرفت. الگوی مورد نظر آنان برای فریب ایرانیان استفاده از جاذبه های فرهنگی غرب بود. در این کار قشر زنان به عنوان کارگزاران اصلی فرهنگی هر جامعه و به خصوص جامعه آن روز ایران و برنامه ریزی برای آنان را نیز از یاد نبرده بودند. قرة العین به عنوان یکی از رهبران جنبش شیخیه و سپس بابیه اولین زنی بود که به اسم آزادی زن در دوره ی محمد شاه قاجار سومین پادشاه سلسله ی قاجاریه، کشف حجاب نمود و دیگر احکام دینی را نقض کرد (زاهد، 1380: 136-135). پیروان فرقه های بابیه و بعد از آن بهاییه که الگوی اجتماعی مورد نظر خویش را از غرب و نه از دین اسلام گرفته بودند از پیشتازان مدرنیته در ایران شدند. این جریان تحت تأثیر جنبش زنان در اروپا قرار گرفت و همان الگو را در کشور ما پیگیری نمود. البته مقابله دولت، مردم و روحانیت با این فرقه آنان را منزوی و از صحنه اصلی جامعه کنار راند اما بدعت هایی را که به خصوص در مورد زنان گذاشته بودند به اشکال گوناگون ادامه یافت.
در دوره ناصر الدین شاه که خود به علت چند سفر به فرنگ تحت تأثیر غرب قرار گرفته بود غرب گرایی افزون شد. او در حرمسرای خود پوشش های شبه غربی را برای زنان به تجربه گذاشت و اینگونه نوآوری ها در امور فرهنگی و سیاسی در دوره او ادامه یافت. به این ترتیب در طبقه دولتی ها کم کم شبیه سازی همه چیز به غرب به خصوص در نوع پوشش و رفتار زنان رواج یافت. دوران ناصرالدین شاه که حدود 50 سال به طول انجامید دوره تسلط اقتصادی و فرهنگی غرب بر کشور و به خصوص بر طبقه ی دربار و دولتی ها محسوب می شود. قبلاً در اواخر دوره فتحعلی شاه و دوره محمدشاه تسلط سیاسی بر دولت تقریباً تحکیم یافته بود.
در اواخر دوره ناصرالدین شاه شاهد چندین جنبش و شورش اجتماعی هستیم. نهضت تحریم که تحریم تنباکو از بارزترین آنان است در این دوره اتفاق افتاد. در این حرکت های اجتماعی زنان مسلمان همچون مردان در صحنه حضور داشتند. ماجرای مسجد شاه و پایین کشیدن امام جمعه وقت از منبر توسط زنان که در طرفداری از قرارداد تنباکو سخن می گفت در تاریخ آمده است (کربلایی، 1361: 111-110).
بعد از ناصرالدین شاه مظفرالدین شاه جانشین گردید. در این دوره نهضت مشروطه شکل گرفت که از لحاظ سیاسی و فرهنگی یکی از حوادث بسیار مهم کشور به حساب می آید. انقلاب مشروطه توسط رهبران روحانی آغاز شد و با مشارکت مردم به خصوص زنان ادامه یافت و تا امضای حکم مشروطیت توسط مظفرالدین شاه پیش رفت. پس از امضاء فرمان مشروطیت اختلاف میان شرکت کنندگان در انقلاب ظهور یافت و بالا گرفت. در این اختلافات به تدریج اسلام گرایان کنار زده و منزوی شدند و معتقدین به لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی در مجالس سوم و چهارم اکثریت یافتند (بهار، 1379: 15 و 116) به این ترتیب غرب گرایی نیز به شدت افزایش یافت. در چنین شرایطی شاخه جنبش زنانی که توسط قرة العین پایه گذاری شده بود از جنب و جوش بیشتری برخوردار گردید. با کنار رفتن اسلام گرایان از نهضت، زنان مسلمانی که پا به پای مردان در جنبش تنباکو و در این انقلاب حضور داشتند به سر کارهای خود در خانه ها رفتند.
دوره احمدشاه دوره هرج و مرج و شورش های گوناگونی است. در نهایت با دخالت انگلیس و ترتیب کودتای 1299 رضاخان روی کار آمد. در دوره ی احمد شاه نیز جنبش فعال زنان همچون دیگر فعالیت های فرهنگی و اجتماعی ملهم از جنبش زنان اروپایی بود.

ایدئولوژی جنبش زنان در دوره قاجار

با توجه به زمینه اجتماعی توضیح داده شده، در این دوره دو شاخه ی جنبش اجتماعی زنان قابل تشخیص است. یکی آنکه توسط قرة العین بنیاد گذاشته شد و دیگر آنکه توسط زنان مسلمان به تبعیت از روحانیت و در متن جنبش های اجتماعی عمومی ظاهر گشت. ایدئولوژی حاکم بر شاخه اول همان ایدئولوژی جنبش زنان اروپایی بود. البته در ابتدا رنگ و بوی فرقه بابیه را داشت و با نوآوری حسین علی نوری در قالب فرقه بهاییه ادامه یافت. اما پس از چندی این حرکت رنگ و بوی فرقه ای خود را از دست داد و کاملاً دنباله روی از غرب را پیشه نمود. بیشتر متون تاریخی که از جنبش زنان در آن زمان سخن می گویند به بحث پیرامون این شاخه از جنبش زنان پرداخته اند.
شاخه دوم جنبش زنان در دوره ی قاجار ایدئولوژی اسلامی داشت. همانطور که گفته شد در ایدئولوژی اسلام زنان دارای حقوق مستقل از مردان بوده و این حقوق در میان قشر درس خوانده شهری کمابیش مراعات می شد. در موقع بروز نهضت های اجتماعی نظیر جنبش تنباکو و انقلاب مشروطه زنان هم به عنوان اشخاص مکلفی که می باید به وظیفه دینی خود عمل کنند پا به پای مردان پا به صحنه منازعات و تظاهرات اجتماعی گذاشتند. در واقع آنان با همگامی با مردان در پیروی از مراجع دینی خویش می کوشیدند. قالب رفتاری آنان هم همان قالب های مذهبی بود. با حجاب کامل در صحنه حاضر می شدند و در شکل و فرم های مراسم عزاداری به ضجه و ناله و فریاد می پرداختند و در مساجد تجمع می نمودند. نقش آنان در پیروزی نهضت های یاد شده کم از مردان نبود. زنان اغلب در قالب و نقش پیروان آن جنبش ها ظاهر گردیدند. متأسفانه کم و کیف حضور این شاخه از جنبش زنان در کتب تاریخی موجود چندان تشریح نشده است. عکس های آمده در کتاب تاریخ مشروطه ایران نوشته احمد کسروی نشان گر حضور گسترده زنان در این نهضت است.

کنشگران جنبش زنان در دوره قاجار:

در هر دو شاخه یاد شده از جنبش زنان کنش گرانی وجود دارند. در شاخه نخست ابتدا می توان از قرةالعین نام برد. از مشهورترین زنانی که در جنبش بابیه شرکت نمود و از باب پیروی کرد زرین تاج قزوینی ملقب به قرة العین است. وی فرزند حاج ملاصالح قزوینی برقانی است و در حدود سال 1320 ه‍.ق متولد شد. از آنجا که پدر و یکی از عموهایش یعنی ملامحمد علی برقانی متمایل به شیخیه بودند وی نیز از آنها تأثیر پذیرفته و در این فضا آموزش دید. وی مسایل علمی خود را با سید کاظم رشتی به وسیله ی مکاتبه در میان می گذاشت. در یکی از مکاتبات، سید کاظم رشتی به وی لقب قرة العین داد. وی پس از سید کاظم رشتی به وسیله ی ملاحسین بشرویه با سید باب آشنا شد و در حلقه ی اصحاب وی قرار گرفت (زاهد، 1380: 133-132) باب به زرین تاج لقب طاهره داد. در هر حال وی در مساجد درباره ی تعلیمات باب، حق زن برای بازگشودن چهره، درباره ی ممنوع ساختن زندانی کردن زن ها در حرمسراها و اندرونی ها، درباره ی آزادی و برابری حقوقی زنان با مردان... سخنرانی می کرد (کوزنتسوا، 1358: 14) وی در کنگره ای که توسط بابیان در دشت به دشت تشکیل شد در مجلس بحث با آرایش تمام حجاب خود را به کناری گذاشت. استدلال وی در این مورد این بود که با وجود باب، دیانت اسلام منسوخ شده و حکم بر بی تکلیفی است (زاهد، 1380: 186-185).
از دیگر فعالان این شاخه از جنبش زنان و از دیگر زنانی که در جنبش بابیان نقش توزیع کنندگی ایفاء می کردند، از خانم بزرگ، بی بی خانم استرآبادی، صدیقه ی دولت آبادی خواهر میرزا یحیی دولت آبادی و نیز شاعره ای که خواهر ملاحسین بشرویه بود، می توان نام برد.
در شاخه دوم از جنبش زنان، زنان مبارز و عالمه ای حضور داشته اند که می توان از برخی از آنان نام برد. فاطمه سلطان پدر وی حاج میرزا حسین و برادرش ادیب الممالک فراهانی بود و نسبتش از پدر و مادر به قائم مقام فراهانی می رسید. فاطمه سلطان شاعر و ادیب بود. وی در اشعار خود دختران را دعوت به حفظ عصمت و آبرو، کسب علم و کمال و ادب می کرد (توانا، 1380: 213) از دیگر زنان زینب پاشا است که از زنان مبارز تبریز به شمار می رود. در زمان نهضت تنباکو به هنگامی که به دستور روحانی بزرگ شهر میرزا جواد مجتهد بازار تعطیل شده بود، مأمورین دولتی با تهدید و ارعاب تلاش در جهت بازگشایی مغازه ها نمودند. زینب پاشا به کمک تعدادی از زنان مأمورین را مزعول و بازاریان را تشویق به تعطیلی بازار نمود.

ب) دوره پهلوی:

در این قسمت به بررسی جنبش زنان در دوره پهلوی می پردازیم: این قسمت نیز مانند دوره قبل در سه بخش زمینه اجتماعی، ایدئولوژی و کنشگران و رفتار آنان مورد بررسی قرار می گیرد.

زمینه اجتماعی جنبش زنان در دوره پهلوی:

با روی کار آمدن رضاخان سلسله پهلوی آغاز گشت. در دوران پنجاه ساله سلسله ی پهلوی کشور رسماً و با قدرت تمام به سوی مدرنیزاسیون پیش برده شد. مذهب و روحانیت به تدریج از صحنه ها کنار گذاشته شدند تا حدی که فقط اداره مدارس دینی در اختیار آنان بود. در 17 دی سال 1315 رضاشاه رسماً پوشیدن حجاب اسلامی را هم ممنوع اعلام نمود. به این ترتیب در این دوره جنبش زنان در بستر مدرنیته به رشد و فعالیت خویش ادامه دارد.

ایدئولوژی جنبش زنان در دوره پهلوی:

خط جنبش زنان ملهم از غرب در این دوره با مدیریت و فشار دولت در جریان بود. حتی گروه های خودجوشی که در دوره قاجار ایجاد شده بودند در دوره پهلوی تحت مدیریت دولت و دربار درآمدند و به صورت سازمان یافته شاخه جنبش زنانی که حقوق برابر با مردان به سبک کشورهای اروپایی می خواست تقویت گردید.

کنشگران جنبش زنان و رفتار آنها در دوره پهلوی:

در گروه زنانی که در جنبش زنان ایران در دوران پهلوی به فعالیت پرداختند افراد زیر را می توان نام برد: صدیقه ی دولت آبادی فرزند میرزا هادی دولت آبادی در سال 1262 ه‍.ش در اصفهان به دنیا آمد. وی خواهر یحیی دولت آبادی از پیروان فرقه ی ازلی از فرق بابی بود. وی در سال 1296 ه‍.ش دبستان دخترانه به نام مکتب خانه ی شرعیات را در اصفهان بنا نهاد و یکسال بعد انجمنی را به نام شرکت خوانین اصفهان تشکیل داد و متعاقب آن مدرسه دخترانه دیگری به نام ام المدارس تأسیس کرد. در 1298 در تهران یک مدرسه و انجمنی با نام انجمن آزمایش بانوان ایجاد کرد. (توانا، 1380: 55) در مجامع عمومی با لباس اروپایی وارد شد. آزادی زنان را به طور مدام مورد بحث قرار می داد. صدیقه دولت آبادی نسبت به حجاب به شدت اظهار تنفر می کرد به نحوی که در وصیت نامه اش نوشت که "در مراسم تشیع جنازه ام حتی یک زن با حجاب شرکت نکند، زنانی را که با چادر بر سر مزار من بیایند هرگز نمی بخشم" (توانا، 1380: 56).
پس از جنگ جهانی اول چهار دختر جمشید خان مجدالسلطنه افشار ساباتوی لو به نام های مستوره خانم، بانو توران، آلجای و هایده در تهران جمعیتی را برای آزادی زنان به نام جمعیت نسوان وطن خواه تشکیل دادند. سعید نفیسی معتقد است که تنها مردی می باشد که طرف اعتماد آنها بوده است (توانا، 1380: 62) پس از سقوط رضاشاه با بوجود آمدن فضایی که بین سقوط وی و کودتای 1332 پیش آمد، به تدریج سازمان ها و انجمن های مستقل زنان، خارج از حاکمیت دولت تشکیل شد. در 1321 سفیه فیروز انجمن زنان ملی را شکل داد (شهشهانی، 1376).
هیأت زنان ایران به نحوی جدید در 1323 مجدداً شکل گرفت. این هیأت تعدد زوجات را مورد انتقاد قرار داد. سازمان دموکراتیک زنان ایران بهترین سازمان دهی را داشت. در 1323 هما هوشمند، کتاب بیداری ما را چاپ کرد. در سال 1327 لیگ زنان به فدراسیون بین المللی زنان پیوست و شاخه هایش را در همه شهرهای اصلی باز نمود. در میان زنانی که در این سازمان برجسته بودند، زهرا و تاج اسکندری، ایران ارانی، مریم فیروز، دکتر خدیجه کشاورز، دکتر اختر کامبخش و بدری علومی بودند که در میان فعالان وابسته به حزب توده از شناخته ترین بودند(Price, 2000) همچنین مهرانگیز دولتشاهی (اولین زن سفیر) راه نو را شکل داد و سفیه فیروز اولین سازمان حمایت کننده ی بشر را پایه گذاشت. آن دو با شاه ملاقات کردند و متقاضی حق رأی شدند اما مخالفت برخی از اولیاء امور مذهبی به بحث خاتمه داد (Price, 2000)
پس از سقوط مصدق، دیکتاتوری و استبداد یکبار دیگر بر جامعه ایرانی سایه افکند. سقوط دولت محمد مصدق پایان کار سازمان های مستقل زنان بود. محمدرضا شاه ضمن برچیدن انجمن های مستقل زنان درصدد ایجاد سازمان زنان بر طبق اراده ی خود برآمد. در 1338 توسط اشرف پهلوی انجمن زنان در کشور راه اندازی و شاخه های آن به وسیله حمایت دولتی در کشور گسترش یافت. این انجمن به سازمان زنان ایران تبدیل شد و تا 1357، 349 شاخه داشت که 113 مرکز و 55 سازمان دیگر را که با رفاه و بهداشت زنان سر و کار داشتند، تحت پوشش قرار داده بود. اکثر مراکز این سازمان بعد از انقلاب اسلامی از بین رفت (Price, 2000)
در این دوران در کنار حرکت زنان غیرمذهبی که بیشتر مورد حمایت دولت بودند و برای رسیدن به اهدافشان که آزادی و حقوق برابر به شکل غربی آن بود تلاش می کردند، افرادی همچون علی شریعتی و مرتضی مطهری سعی کردند تا الگوی متفاوتی را از زن مسلمان ارایه دهند. بر این اساس شریعتی کتاب پرفروش فاطمه فاطمه است و زن را چاپ کرد و مطهری نیز شروع به انتشار یک سری داستان در مورد زنان مشهور در اسلام در مجله ی لاییک زن روز نمود و به مباحث دیگری از جمله مسئله ی حجاب و نیاز آن برای جامعه در آن مجله پرداخت. همچنین وی مباحث حقوق زن در اسلام را پیش کشید و تلاش کرد جایگاه زنان را در اسلام و قوانین آن ترسیم کند.
در دوران محمدرضا شاه سازمان های مستقلی که در زمینه جنبش زنان جدای از سازمان های دولتی فعال باشند به جز آنهایی که گروه های زیرزمینی مخالف سلطنت بودند، وجود نداشت. در گروه های زیرزمینی مرضیه احمدی اسکویه، اشرف دهقانی، منصوره توافچیان، فاطمه رضایی و خانم شایگان در میان فعالان بودند. در هر حال در سال 1357، 33 محل، 22 نفر در مجلس شورای ملی 2 نفر در مجلس سنا فعالیت داشتند (Price, 2000)

ج) دوره جمهوری اسلامی:

در این قسمت به بررسی جنبش زنان بعد از انقلاب اسلامی می پردازیم. این قسمت هم مانند دو قسمت قبل، از سه بخش زمینه اجتماعی، ایدئولوژی و کنشگران و رفتار آنان تشکیل گردیده است.

زمینه اجتماعی جنبش زنان در دوره جمهوری اسلامی:

انقلاب اسلامی با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به مقابله با استبداد و استثمار دولت شاه و آمریکا پرداخت و ایدئولوژی رفتاری خویش را تمسک به اسلام قرار داد. مسلماً آنچه در دوره ی پهلوی به عنوان مدرنیت و نوسازی کشور به سبک اروپایی یا غربی انجام گرفته بود در زمان جمهوری اسلامی زیر سؤال رفت و تلاش شد مشی اسلامی جایگزین اغلب رفتارهای غربی شود. فشارهای وارده به صورت مستقیم و غیر مستقیم از جانب کشورهای غربی به این تقابل دامنزد و جنگ موجب شد که به مدت 8 سال کشور در کینه ورزی نسبت به مسببین آن آب دیده تر شود. به این ترتیب جنبش زنانی که الگوی خود را از کشورهای اروپایی می گرفت مغضوب واقع شود و در عوض جنبش زنانی که به دنبال احیای ارزش های فراموش شده دینی بود رونق یافت. با تصویب مجلس شورای اسلامی در سال 1360 داشتن حجاب اسلامی اجباری گردید. اغلب کنشگران شاخه ی غربگرای جنبش زنان به خارج از کشور رفتند و شاخه ی اسلامی جنبش زنان با پشتیبانی دولت فعالیت های خویش را مضاعف نمود.

ایدئولوژی جنبش زنان در دوره جمهوری اسلامی:

همانطور که گفته شد پس از چندی که از انقلاب گذشت شاخه غربگرای جنبش خود را به خارج از کشور تبعید نمود و شاخه اسلامی در ایران به فعالیت پرداخت. با بهره گیری از حجاب که قدرت تحرک بیشتری برای زنان ایجاد می کرد و با استفاده از دیگر قوانین اسلامی پیشرفت های اجتماعی و ایدئولوژیک بسیاری برای زنان ایجاد شد و آنان توانستند با اتکاء به ارزش ها و قواعد دینی در صحنه های مختلف اجتماعی حضور خود را افزایش داده تثبیت نمایند.

کنشگران جنبش زنان در جمهوری اسلامی:

در انقلاب اسلامی زنان با اندیشه های مختلف وارد صحنه کار و زار انقلابی شدند. از یکسو شکست سیاست های رژیم پهلوی در محقق ساختن وضعیت برابری زنان و مردان و نیز به انحراف کشیدن جنبش آنها، حسن سوءظن در زنان سنتی و نگرانی نسبت به روند تغییرات در شرایط زندگی شان ایجاد نموده بود. از سوی دیگر ایدئولوژی های مختلف انقلابی زنان را با مفاهیم کم و بیش مختلف و با خاستگاه های متفاوت آشنا نمود. مفاهیمی نظیر استثمار و بهره کشی مردان از زنان، رهایی و آزادی زن، حقوق زنان و... در این میان زنان با اندیشه های متفاوت تحت لوای رهبری امام خمینی، وارد جریانات انقلابی شده و در تظاهرات و سایر فعالیت ها شرکت جستند.
از آنجا که بعد از انقلاب اسلامی گفتمان اسلام گرا در ایران حاکمیت پیدا کرد (برخلاف انقلاب مشروطه که گفتمان آن مدرنتیه بود)، حکومت اسلامی قصد نمود تعبیری از اسلامی مدرن را بسازد که ایران را در مقابل تهاجم فرهنگی بی ریشه ی غرب و به خصوص در مقابل امپریالیسم فرهنگی آمریکا محافظت و حمایت کند. لذا تعبیر و تفسیر شیعی از تجدد که مخالف مدرنیته ی غرب بود شکل گرفت. این مدل مخالف مدل غربی برای زنان بود اما طرفدارانش همچون آیت الله مطهری معتقد بودند که در موقعیت سنتی زنان می باید به طور جدی تعدیل صورت پذیرد (Ghytanchi, 1999).
در اوایل انقلاب، اندکی قبل از 22 بهمن 1357 برخی گروه ها ظهور کردند. و پس از آن گروه های دیگری به ویژه به خاطر نزدیک بودن 8 مارس (17 اسفند) اعلام موجودیت کردند. اما به دلیل پراکندگی سریعاً از بین رفتند (شهشهانی، 1376). شهشهانی بر اساس داده های روزنامه ی میزان 17 اسفند 1360 از گروه هایی یاد می کند که در اوایل انقلاب به وجود آمده و همچنان تداوم دارند:
جامعه زنان انقلاب اسلامی که حرکت خود را قبل از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز کرد و هم اکنون نیز ادامه می دهد و به هیچ سازمان دیگری وابسته نیست.
نهضت زنان مسلمان که کار خود را در دی ماه 1357 با انتشار روزنامه ای آغاز کرد و هرگز به صورت یک گروه درنیامد حتی گفته می شود که این نهضت توسط یک مرد بنیان نهاده شده است (شهشهانی، 1376).
زنان در 8 مارس همان سال در روز بین المللی زن تظاهراتی را در جلوی دانشگاه تهران با حضور هزاران نفر برپا کردند، اما سخنوران نتوانستند سخنی بگویند زیرا میکروفون ها را صدمه زده بودند. جمعیت به سوی خانه ی آیت الله طالقانی، ایستگاه تلویزیون واقع در جام جم و وزارت دادگستری حرکت کردند (Price, 2000)
بسیاری از گروه هایی که از بهمن تا اسفند 1357 به وجود آمدند. تحت تأثیر افکار دموکراتیک بوده و به سازمان های سیاسی، وابسته بودند. مثلاً جمعیت بیداری زنان به اتحادیه کمونیست های ایران، و جمعیت زنان مبارز به یک جناح منشعب از همین سازمان که روزنامه زحمت را منتشر می کرد وابسته بود. جمعیت زنان دموکرات به حزب توده وابسته بود، اتحادیه انقلابی زنان مبارز با حزب کمونیست کارگران و دهقانان، انجمن رهایی زنان به سازمان اتحادیه کمونیستی، اتحادیه ملی زنان به سازمان فدائیان خلق (مارکسیست لنینیست) و بالاخره کمیسیون زنان جبهه ی دموکراتیک به جبهه ی دموکراتیک ملی وابسته بود. گروه های دیگری نیز در کنار این سازمان ها به وجود آمدند همچون جمعیت زنان ایران که به حزب جنبش وابسته بودند. از طرف دیگر در مناطق مختلف کشور یک سری گروه های محلی نیز وجود داشتند. مانند زنان کرد، یا کانون زنان ترکمنستان و یا زنان مبارز سقز (شهشهانی، 1376).
گرچه برخی از مدیران سیاسی جامعه ایدئولوژی خانه داری را ترویج و تبلیغ می نمودند، اما مسایل مختلفی زنان را به بیرون از خانه و قلمرو اجتماعی کشاند. 1) نیاز به اشتغال زنان جهت امرار معاش خانواده، 2) نیاز به کار زنان جهت پر کردن خلاء حضور مردان، 3) شرایطی که به وسیله آنها زنان می توانستند با داشتن چادر در جامعه و قلمرو عمومی اجتماع وارد شوند (به خصوص برای زنان طبقات متوسط و پایین اجتماع که ایدئولوژی مردسالاری در بین آنان حاکمیت بیشتری داشت، 4) وجود الگوهایی همچون حضرت زینب و حضرت فاطمه (س) که اجازه داد تا شرکت زنان در قلمرو عمومی اجتماع مورد قبول قرار گیرد. 5) مقاومت زنان غیر سنتی که در مقابل کنار گذاشته شدن از قلمرو عمومی اجتماع تلاش می کردند.
در هر حال توجیه جایگاه زنان در خانه در دهه های 1360 و 1370 با واقعیت های موجود و تجارب شخصی زنان مغایرت داشت و این مغایرت و بلکه تضاد باعث شد که بسیاری از زنان به اهمیت مشارکت سیاسی شان در جنبش های زنان انقلابی پی ببرند. همچنین این زنان به ضرورت ورودشان به جرگه ی نیروی کار در زمان جنگ و اهمیت کمک هایشان به اقتصاد خانواده نیز واقف شدند. این تجربه ها آگاهی زنان را به طور کلی افزایش داد (شهشهانی، 1376: 16-15).
در اوایل انقلاب 10 روزنامه در مورد زنان و توسط آنها چاپ شدند. در این دوره روزنامه راه زنان با اتحادیه ملی زنان و دیگران ائتلاف ضعیفی را به وجود آورد و کمیته ای را برای انسجام زنان تشکیل داد. زهرا رهنورد همسر نخست وزیر وقت روزنامه اطلاعات بانوان را تحویل گرفت که نام آن به راه زینب تغییر یافت. فرشته ی هاشمی رفسنجانی نیز سردبیر ارشد زن روز شد. سازمان زنان ایرانی، شاخه زنان جبهه دموکراتیک ملی، جبهه ملی و انجمن وکلای زن در میان فعال ترین سازمان های زنان اوایل انقلاب بودند. از این میان تنها انجمن وکلای زن هنوز وجود دارد و گروه بسیار قوی و با نفوذی در حمایت از حقوق زنان است (Price, 2000).
به نظر پرایس از آنجا که بر اساس مفاهیم ایدئولوژیکی حاکم بر جامعه تنها یک راه برای تعالی زنان در نظر گرفته شد و سایر راه ها عملاً مردود بودند، توسط دولت جنبش زنان مسلمان شکل گرفت. در مجلس اول که توسط رجایی قانون پوشش اسلامی اجباری ارایه گردید تنها 3 نفر زن در مجلس حضور داشتند. آن سه عبارت بودند از گوهر الشریعه ی دستغیب، مریم بهروزی و اعظم طالقانی. در این میان تنها اعظم طالقانی که نماینده جامعه زنان انقلاب اسلامی بود مسئولان را از اجباری شدن حجاب بر حذر داشت. (Price, 2000)
وجود حجاب قدرت حضور زنان در عرصه های اجتماعی را افزایش داد و رعایت دیگر مقررات اسلامی موجب شد تا منزلت زنان در محیط خانواده و دیگر نهادهای اجتماعی بالا رود. به این ترتیب کنشگران شاخه ی اسلامی جنبش زنان در جمهوری اسلامی از اقتدار اجتماعی بیشتری برخوردار گردیدند.
به طور کلی در دوره جمهوری اسلامی زنان به دو گروه داخل و خارج از ایران تقسیم شدند. گروه های داخل ایران نیز به دو دسته ی عمده تقسیم می شوند: آنهایی که ایدئولوژی اسلامی را برای جنبش زنان مدنظر قرار دادند و آنهایی که ایدئولوژی سکولار را در جهت پیشبرد جنبش زنان بکار بستند. ریشه دسته ی اول به فعالیت های زنان مسلمان و مبارزی بر می گردد که در دوران شاهنشاهی در گروه های انقلابی - اسلامی فعالیت داشتند. به نظر احمدی خراسانی این دسته بعد از انقلاب در سه گروه قابل شناسایی است. اول گروهی از زنان که هیچ گونه وابستگی به ساخت حکومت ندارند. برای مثال خانم شیرین عبادی از فمینیست های اسلامی است که با واژگان و تفکر مذهبی و صرفاً از زاویه ی منافع زنان، به دفاع از آنان می پردازد. گروه دیگری از طیف فمینیست های اسلامی زنانی هستند که وابستگی نزدیک با ساخت حاکمیت دارند. خانم فائزه هاشمی مثال روشن این بخش از فمینیست های اسلامی است. روزنامه زن نیز زاییده ی این گروه از مدیریت جامعه است. گروه سوم از زنان به عنوان فمینیست های اسلامی شناخته شده اند که نه مانند گروه اول جزء افراد غیر خودی به حساب می آیند و نه مانند گروه دوم به مراکز قدرت دسترسی دارند و نه وابستگی های تنگاتنگ به نظام. تریبون این گروه مجله ی زنان است. این بخش از زنان، هم با قشرهای مختلف زنان غیرخودی ارتباط دارند و هم با زنان درون نظام (احمدی خراسانی، 1378).
دسته ی دوم از زنان داخل کشور که در اقلیت هستند نیز در کل به زنانی برمی گردد که در دوره ی پهلوی و پیش از آن در گروه های چپ فعالیت داشتند یا کسانی که با تکیه به اندیشه های لیبرالیستی و دموکراتیک جهت رسیدن به حقوق زنان عمدتاً به الگوهای برگرفته از غرب تلاش می نمایند. گروه های خارج از کشور عمدتاً زنان طرفدار سلطنت و اندیشه های سوسیالیستی، کمونیستی، ملی گرایی و به طور کلی کسانی هستند که مخالف انقلاب اسلامی بوده و با اندیشه های سکولار موافقند.

نتیجه گیری:

به طوری که در سه قسمت قبل ملاحظه شد جنبش زنان در ایران در نیمه اول قرن 19 با الگوبرداری از جنبش زنان اروپایی در ایران آغاز شد. ابتدا این جنبش از جانب فرقه های بابیه و سپس بهائیه تقویت گردید و سپس با استعانت از جنبش های اجتماعی فراگیری که در سطح ملی شکل گرفت به خود سازمان داد. در همین اوان شاخه ی اسلامی جنبش زنان نیز در قالب تبعیت از مراجع دینی در داخل جنبش تنباکو و انقلاب مشروطه فعال شد. با ایجاد انحراف در انقلاب مشروطه و کنار گذاشته شدن اسلام گرایان این انقلاب، جنبش زنان اسلام گرا نیز از صحنه خارج شد و جنبش زنان غرب گرا به حیات اجتماعی خویش ادامه داد.
با روی کار آمدن سلسله ی پهلوی و غرب گرا شدن کل سیاست های کشور جنبش زنان غرب گرا تقویت گردید و با حمایت دولت به فعالیت خویش تداوم بخشید. در این راستا حقوق مساوی مردان و زنان در قالب و سبک اروپایی به تدریج وارد نظام حقوقی کشور گردید. اسلام گرایانی که در این دوره به شدت تضعیف شده بودند گه گاه به مخالفت با قوانین وضع شده توسط دولت و مجلس شاه پرداختند. مثلاً در اوایل دهه 40 که شاه با انقلاب به اصطلاح سفید خویش قصد اعطاء حق رأی به زنان داشت با مخالفت مراجع دینی به خصوص حضرت امام خمینی (ره) واقع شد. در مخالفت های خویش حضرت امام (ره) تکیه بر این داشتند که ما با آزادی زنان مخالف نیستیم با بی بند و باری و فحشاء مخالفیم. به عبارت دیگر با این مخالفت ها در واقع قصد ابراز مخالفت با کل برنامه های غرب گرای شاه را داشتند.
وقوع انقلاب اسلامی خود فضای حاکم بر کشور را از حالت یک نظام غرب گرا به یک نظام اسلام گرا تبدیل نمود. در این بستر از دو شاخه ی جنبش زنان شاخه ی غرب گرا با اجباری شدن حجاب عرصه را بر خود تنگ دید و پایگاه اصلی فعالیت های خویش را به خارج از کشور انتقال داد. در عوض شاخه ی اسلامگرای این جنبش در ایران تقویت شد و به فعالیت های خویش شدت بخشید. کلیه ی حقوق اجتماعی که به زنان در دوره ی پهلوی داده شده بود با توجیحات اسلامی در دوره ی جمهوری اسلامی تثبیت گردید. به این ترتیب در قسمت هایی که بنابر مخالفت اسلام گرایان زنان از حضور در صحنه های اجتماعی در دوره شاه منع می شدند در جمهوری اسلامی با تغییر جو، مجاز اعلام شد و زنان توانستند دوشادوش مردان در کلیه زمینه ها به فعالیت بپردازند.
اکنون تعداد دانشجویان دختر در دانشگاه های کشور بیشتر از پسران است و مجلس در حال تصویب قوانینی است که زنان بتوانند در شرایط خاصی از شوهران خویش طلاق بگیرند. البته جنبش زنان هنوز راه زیادی در پیش رو دارد.
فرهنگ مردسالاری به خصوص در نقاط دورتر از مراکز شهری وجود دارد و موجب رنج و آزار زنان است. لازم است با اشاعه فرهنگ غنی و مترقی اسلام و تأکید بر حقوق حقه و مسلم آنان در اقصی نقاط کشور باقیمانده مظالم به این قشر وسیع اجتماعی نیز مرتفع گردد.
کتابنامه:

منابع فارسی:

1- آلگار، حامد، "نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت"، تهران: نشر توس، (1359)
2- احمدی خراسانی، نوشین "فیمینیسم اسلامی در نگاهی به روزنامه زن. و مجله ی زنان"، مجله ی اندیشه ی جامعه، شماره 3 و 4، تهران، (1377).
3- بهار، ملک الشعرا "تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، انقراض قاجاریه"، تهران، امیر کبیر، (1379).
4- توانا، مرادعلی، "زن در تاریخ معاصر ایران"، جلد اول، تهران، نشر زیتون، (1380)
5- تیموری، ابراهیم، "تحریم تنباکو"، تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی، (1361).
6- راوندی، مرتضی، "تاریخ اجتماعی ایران"، جلد اول، تهران: امیرکبیر، (1356).
7- ستوده، نسرین، "بیداری زنان در انقلاب مشروطیت"، کتاب توسعه، شماره ی 7، تهران، نشر توسعه، (1373)
8- شهشهانی، سهیلا، "زن ایرانی یک مسئله ی سیاسی است"، فرهنگ توسعه، سال ششم، ویژه زنان، تهران، (1376).
9- کربلایی، حسن "قرارداد رژی 1890 م یا تاریخ دخانیات در سال 1390 هپ.ق" تهران: انتشارات مبارزان، (1361).
10- کوزنتسوا، ن. آ، "سده ی اوضاع سیاسی و اقتصادی - اجتماعی ایران در پایان سده هجدهم تا نیمه نخست سده ی نوزدهم میلادی"، ترجمه ی سیروس ایزدی، تهران، نشر بین الملل (1358).
11- فرنچ، مارلین، "جنگ علیه زنان"، ترجمه ی توراندخت تمدن (مالکی)، تهران، انتشارات علمی، (1373).
12- فوران، جان، "مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال های پس از انقلاب اسلامی"، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه ی خدمات فرهنگی رسا، (1377).
13- رستمی، الهه "جنسیت، اشتغال و اسلام گرایی"، ترجمه ی رؤیا رستمی، تهران، انتشارات جامعه ایرانیان، (1379).
14- زاهد زاهدانی، سید سعید، "بهائیت در ایران"، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
15- نقش زنان در توسعه تهران، انتشارات روشنگران، (1372)
16- میشل، آندره، "جنبش اجتماعی زنان"، ترجمه هما زنجانی زاده، مشهد، نشر نیکا، (1372).

منابع انگلیسی:

1- Gheytanchi, Elham (1999) Piost - Revolutionary Iran: Islamic Feminism and Crisis of Civil Society:
http://www.Senet.Ucla.edu/soc/groups/ccsa/ghetanchi.htm 1-13.
2- Price, Massoume (2000). Women's Movement in Iran, 1850-2000. Persian Outpust.
منبع :مجموعه مقالات همایش مشارکت سیاسی زنان در کشورهای اسلامی(تهران؛ 28-29 مهر 1381).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما