تأثیر عرفان در مشارکت سیاسی زنان

مقاله حاضر تحقیقی است پیرامون دیدگاه عرفانی مکاتب مختلف در مورد نقش زنان در مسایل اجتماعی و سیاسی جامعه که با بررسی کتاب های مختلف در این زمینه تهیه شده است و شامل سه بخش است.
شنبه، 2 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثیر عرفان در مشارکت سیاسی زنان
تأثیر عرفان در مشارکت سیاسی زنان

نویسنده: سیده سوسن فخرایی(عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور اهواز)




 

چکیده مقاله:

مقاله حاضر تحقیقی است پیرامون دیدگاه عرفانی مکاتب مختلف در مورد نقش زنان در مسایل اجتماعی و سیاسی جامعه که با بررسی کتاب های مختلف در این زمینه تهیه شده است و شامل سه بخش است.
در بخش اول مباحث نظری در اسلام، فرق متصوفه اسلامی و همچنین ادیان و مکاتب دیگر مورد بررسی قرار گرفته و سیره عملی عرفا در این زمینه بیان گردیده است. شواهدی از آیات قرآن ارایه می گردد که به لزوم مداخله مسلمانان چه زن و چه مرد در امور اجتماعی و سیاسی به عنوان وظیفه دینی و بخشی از سیر و سلوک عرفانی آنها اشاره می نماید.
بخش دوم به طور مشخص درباره زنان عارفه است و تاریخ زندگی آنها را بررسی می نماید. زنان عارفه در خاندان نبوت، زنانی چون رابعه عدویه و امثال او از فرق متصوفه اسلامی، همچنین تعدادی از زنان عارفه برجسته در ادیان و مکاتب دیگر مطرح می شوند.
بخش سوم نتیجه گیری از مطالب است و نظرات مختلف پیرامون رابطه سیر و سلوک عرفانی زنان با میزان مشارکت آنها در امور سیاسی اجتماعی به سه دسته عمده ادیان الهی، فرق متصوفه اسلامی و مکاتب عرفانی غیر الهی نظیر مکاتب هندی تقسیم می گردد.

مقدمه:

عرفان به معنی «حصول رابطه انسان با خداوند» از طریق مجموعه آداب و رفتار خاصی است که سالک به جهت خودسازی و تزکیه نفس و وصول به معرفت حقیقی از راه کشف و شهود، تحت نظر بی قید و شرط مرشد و شیخ انجام می دهد. با توجه به تعریف فوق و تأکیدی که در عرفان بر خود سازی و تهذیب نفس می شود و لزوم تمسک نمودن به رهبانیت و ریاضتی که در جهت تحصیل قداست و تزکیه باطن، بخصوص در عرفان ادیانی نظیر جاینی، بودایی، مسیحی و... وجود دارد، بنظر می رسد که عرفا بیشتر گرایش به انزوا و گوشه گیری و بالطبع دوری از جمع داشته و در نتیجه از اجتماعات و ملزومات زندگی اجتماعی از جمله مشارکت سیاسی گریزان باشند. در اکثر مکاتب عرفانی، شروع سلوک با ترک علایق و وابستگی به ثروت، قدرت، شهرت و حتی همسر و فرزندان و افراط در زهد و کناره گیری از اجتماع همراه بوده است. بنابر متون تاریخی افرادی نظیر بودا، مهاویرا، ابراهیم ادهم و... با پشت پا زدن به مال و منال و موقعیت اجتماعی خویش راه کوه و بیابان را در پیش گرفته و ظاهراً از دخالت در امور اجتماعی و سیاسی حذر نموده اند و با ریاضت های شاق به ترتیب و تهذیب نفس و خودسازی پرداخته اند. بنابراین با توجه به معنی معمول و متعارف از عرفان، بنظر نمی رسد که بتوان عرفان را مشوق مشارکت سیاسی عرفا به طور عام (چه زن و چه مرد) در جامعه به معنی رایج مشارکت دانست.
از مردان عارف که بگذریم شرکت زنان در امور سیاسی و اجتماعی صرف نظر از عارف بودن یا نبودن آنها خود مقوله ای بحث برانگیز بوده است. در دین جاینی، زنان علت همه کارهای گناه آلود بوده است. مهاویرا درباره زنان صحبت نمی کند، به آنها نگاه نمی کند و با آنها به مکالمه نمی پردازد. از نظر او زنان بزرگترین وسوسه جهان می باشند. با این حال، در یک سلسله رهبانی جداگانه به عنوان راهبه پذیرفته می شدند. با این دیدگاه مشارکت سیاسی، اجتماعی زنان به طور کلی مردود شمرده می شود.
راهبه های مسیحی در دیرهای دور افتاده، به دور از جامعه، در انزوا به عبادت مشغول بوده اند. در اصطلاحات عرفان اسلامی، زن مترادف با شهوت دانسته شده است. زنانی چون رابعه عدویه هرگز تأهل اختیار نکرده اند. مجموعه این مطالب دور نمای تاریکی از نقش عرفان در مشارکت سیاسی عموم عرفا، بخصوص زنان را نشان می دهد.
اما این همه واقعیت نیست و چنانکه شهید مطهری در کتاب آشنایی با علوم اسلامی، بخش عرفان متذکر شده اند، عرفان اسلامی را باید از جنبه های مختلف نظری و عملی و اجتماعی و فرهنگی، مورد مطالعه قرار داد. و به طور قطع و یقین عرفان اسلامی کاملاً منطبق بر راه و روش فرقه های متعدد و متنوع متصوفه نیست. اگر عرفان اسلامی را در رفتار پیامبر (ص) و اهل بیت بزرگوار آن حضرت و بزرگان صحابه، چون سلمان فارسی و ابوذر و مقداد و... جستجو کنیم، نهایت زهد و پارسایی به همراه قبول مسئولیت های اجتماعی و سیاسی، جزء تفکیک ناپذیر وجود آن والا تباران بوده است. شرکت زنان در غزوه ها به همراه پیامبر و پرستاری از مجروحین، دفاع فاطمه (ع) از حق ولایت علی (ع) با علم به مراتب عالی عرفان در دختر گرامی پیامبر اکرم، خطبه های جانسوز زینب کبری بر ضد یزید و پیروانش و در رثای شهیدان کربلا، شکی باقی نمی گذارد که مقام عرفانی این بزرگواران نه تنها آنان را از مشارکت سیاسی باز نداشته است، بلکه هر کدام عارف تر بوده اند با مردم همدردی و همنوایی بیشتری داشته، از خودپسندی و تکبر دورتر بوده اند و با صدای رساتری بر ضد ظلم و جور احتمالی حاکمان فریاد برآورده اند.
در این مقاله برآنیم که از دیدگاه واقعی عرفان اسلامی بدون پیش داوری و تعصب خاص پیرامون مشارکت عرفا به ویژه زنان عارفه در امور اجتماعی و سیاسی، مطلع شویم.
موضوع های مورد بررسی در مقاله شامل مباحث زیر است:
مقدمه: پرداختن به دلایل انتخاب موضوع و نحوه کار و تبیین کلی بحث.
بخش اول: دیدگاه مکاتب عرفانی پیرامون مشارکت سیاسی و اجتماعی عرفا
الف- مباحث نظری در اسلام و ادیان دیگر
ب- عرفان اسلامی و مشارکت سیاسی زنان
ج- سیره عرفا در برخورد با مسایل سیاسی و اجتماعی
بخش دوم: فرازهایی از تاریخ، زندگی و سرگذشت زنان عارفه
الف- زنان نام آور در عرفان اسلامی
ب- زنان منتسب به فرقه های متصوفه
ج- زنان نام آور در مکاتب عرفانی دیگر
بخش سوم: مقایسه و نتیجه گیری از مطالب

بخش اول: دیدگاه مکاتب عرفانی پیرامون مشارکت سیاسی و اجتماعی عرفا

در این بخش هدف آن است که بدانیم آیا اسلام و دیگر ادیان نسبت به مشارکت عرفا در مسایل سیاسی و اجتماعی نظر مثبت داشته اند یا نه؟ و در ابعاد تئوری و نظری چه مباحثی در این زمینه مطرح شده است؟
از جنبه ی نظری که بگذریم نقش عملی عرفا در عرصه سیاست و اجتماع چگونه بوده است و در نهایت آیا زنان عارفه مجاز به دخالت در عرصه سیاست و امور اجتماعی بوده اند یا خیر؟

الف) مباحث نظری در اسلام و ادیان دیگر:

همان گونه که در مقدمه ذکر شد عرفان اسلامی از جنبه های مختلف قابل ارزیابی است بدین معنا که اگر عرفان را برگرفته از کتاب و سنت بدانیم و مصادیق بارز آن را در افرادی چون پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) جستجو کنیم بی هیچ شک و شبهه ای اسلام مشارکت داشتن مؤمنین چه زن و چه مرد را در عرصه سیاست و اجتماع لازم و واجب می داند و آیات و روایات بسیاری در این زمینه می توان شاهد آورد. اما اگر عرفان اسلامی را متجلّی در فرقه های مختلف متصوفه بدانیم نیاز به بررسی بیشتری دارد تا بتوان اظهار نظر کرد.
عرفان اسلامی از بدو امر به عنوان یک مکتب فکری جدای از سایر مسلمانان مطرح نبوده است بلکه عرفا بصورت زهّاد و عبّاد و نسّاک مسلمان در اجتماع زندگی می کرده اند و در همه امور سیاسی و اجتماعی چون دیگر مسلمانان به تکالیف خود عمل می نمودند. در جنگ و جهاد شرکت کرده و در رویدادهای مختلف موضع گیری داشته اند. در این میان زنان عارف مسلمانی که در زمان پیامبر می زیستند هم گام با ایشان به مقابله با ستمگران و حمایت از مؤمنین و مجاهدین می پرداختند.
از آثار و کتاب های تذکره عرفا و تاریخ اسلام بخوبی می توان دریافت که اسلام از جنبه های مختلف، زندگی بشر را در نظر گرفته و برای اعتلای آن برنامه دارد. از آن جمله بعد سیاسی و زندگی اجتماعی انسان هاست. سرگذشت افرادی نظیر سمیه و سایر - ابوذر غفاری و فریادهای او بر علیه زراندوزی حاکمان - زهد اویس قرنی و شهادت او در رکاب حضرت علی (ع) و همچنین عمار یاسر - عرفان ابراهیم ادهم و شرکت او در غزوه های مکرر باروم همه مؤید نگاه جامع و فراگیری است که هرگز به مسلمانان اجازه استنکاف از انجام وظایف اجتماعی و سیاسی را به هیچ بهانه ای نمی دهد. در این میان روی آوردن عرفا به عزلت و تفرید در دهه های بعد خود نوعی عکس العمل سیاسی در برابر ظلم و جور حکام وقت بوده است و نه پشت کردن به سیاست و نفی مشارکت سیاسی و مردود شمردن آن. "چرا که معاونت با کسانی که آشکارا مرتکب کبایر می شدند جایز بودنش محل تأمل بود و ممکن بود همکاری با کفّار تلقی شود". (1363 - زرین کوب - ص 28).
"... از جمله می گویند عبدک صوفی چون معتقد بود وقتی امام عادلی در کار نباشد هرچه در دنیا هست بیش از حد کفاف حرام است، حتی معامله و حج و سایر اعمال را هم در چنین احوال ناروا می شمرد و حتی به تشیع هم منسوب شد." (همان)... و در واقع به جرأت می توان گفت هجرت روحانی و صوف پوشیدن و عزلت گزیدن و... اعتراض عملی عرفای مسلمان بر علیه فقدان عدالت اجتماعی و نیز بر علیه ریاکاران زهدفروش بوده است. برای درک بهتر موضوع به آیات و روایاتی که نظر اسلام را در این باره نشان می دهد اشاره خواهیم کرد.
آیاتی که عموم مسلمانان را دعوت به شرکت در مسایل سیاسی و اجتماعی می کند و در کنار آن ترغیب به زهد و عبادت و تلاش در جهت حصول معرفت الهی می نماید.
1- وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى‌ (طه - 82) و البته به آنکس که توبه کند و بخدا ایمان آورد و نیکو کار گردد و درست براه هدایت رود آمرزش من بسیار است.
2- «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ‌ » (بقره - 177)
در آیه فوق به خوبی مشخص شده که یک نفر مسلمان متقی در همه زمینه های عبادی - اجتماعی و سیاسی مسئول و متعهد است ایمان به خداوند و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و بخشش اموال و دارایی به نیت دوستی خداوند و حبّ او، برپای داشتن نماز، ادای زکوة، وفای به عهد، شکیبایی در کارزار، سختی ها و شداید و صبر در هنگام رنج و تعب از مشخصات انسان مؤمن و صادق و متقّی است.
3-... یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‌ (مائده - 35) تقوا داشتن و خدا ترس بودن و توسل به او به همراه دعوت به جهاد و مبارزه با دشمنان.
4- «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ (نساء - 135). دعوت به عدالت و گواهی دادن برای خداوند.
5- «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ... أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ‌ (انفال - 74)
6- «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‌» امر به عبادت خاضعانه و انجام کار نیک (حج - 77) تفکر از خصوصیات اصلی ذاکرین و عبادت کنندگان راستین است.
7- الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ (آل عمران - 191)
8- وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ‌ (نحل - 44) قرآن ذکر روشنگری است.
9- وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ - إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ (توبه - 71). زنان و مردان مؤمن دوست و یاور یکدیگر و آمرین به معروف و ناهیان از منکر هستند و... آیات فوق الذکر و بسیاری دیگر از آیات وظایف و دستورات دینی هستند که نشان می دهند عارف مسلمان که بالطبع از توده مسلمانان وظیفه اش سنگین تر است نمی تواند از بار تکالیف اجتماعی و سیاسی شانه خالی کند.
علاوه بر آیاتی که مستقیماً تکلیف به دخالت در امور اجتماعی و سیاسی و... جامعه می کند آیاتی که انسان را در گرو اعمال خودش می داند، دلیلی دیگر است بر نظر اسلام در این باره: «کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ‌» (طور - 21) هر کس در گرو کسب و کار خود است. «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى‌ * وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى‌ * ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى‌ » (نجم 41-39) نیست برای انسان جز آنکه تلاش نموده است و نتیجه تلاش خود را به زودی می بیند سپس هرچه تمام تر پاداش داده می شود.
و نیز این جمله از امیرالمؤمنین نقل شده است که: «رحم الله امرءً عرف مِنْ اَیْنَ و فی اَیْن و الی اَیْن» خدای رحمت کند کسی را که بداند از کجا و در کجا و به کجاست.
آیات و روایاتی از این دست ناظر به اصولی است که مرد یا زن بودن در آنها شرط نیست دعوت به ایمان و عمل صالح است و عبادت خالصانه و بی ریا و در عین حال عرفان اسلامی، هیچگاه دعوت به رهبانیت و تحریم نعمات الهی نمی کند بلکه پیامبر اسلام از این امر نهی فرموده اند: لا رهبانیهَ فی الاسلام
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ‌ (مائده - 87). ای اهل ایمان حرام مکنید طعام های پاکیزه ای که خدا برای شما حلال نموده و ستم مکنید که خدا ستم کاران را دوست نمی دارد.
بعضی از مورخین و مستشرقین، عرفان اسلامی را متأثر از ادیان دیگر دانسته اند، اینک به بررسی اجمالی عقاید و نظریات آنان در باب مسئولیت های اجتماعی و موقعیت زن می پردازیم.
«در آیین هندو راه اصلی رستگاری در نیایش است و هر کس در یکی از سه راه: عقلانی معرفت - (جنانامارگا) راه احساسی عشق و وفاداری (بهاکتی - مارگا) - راه عملی کارکردن (کارما - مارگا) با قواعد و تشریفات خاصی می تواند به نجات و رستگاری برسد. در دین هندو افرادی که در یکی از چهار طبقه نظام «کاست» متولد گردیده اند ساختار طبقاتی را تشکیل می دهند که به خواست الهی ترتیب یافته و بر افراد تحمیل شده است. این طبقات مانعة الجمع بوده و باید بدون سؤال و اعتراض پذیرفته شوند و منزلت اجتماعی افراد به هیچ وجه امکان بهبود ندارد مگر بعد از مرگ آنها. افراط در رعایت تشریفات در عبادت و بت پرستی فاحش از مشخصات آنان است. از خصوصیات دیگر این دین پایین بودن کلی ارزش و مقام زن است که در مراسمی چون سوزاندن همسران بیوه - بیوه ساختن اجباری و چند همسری زن ها به چشم می خورد.» (هیوم 1369).
در دین جین رستگاری از طریق ریاضت سخت و ترک دنیا و ارزش های آن و حتی ترک لباس پوشیدن بدست می آید.
کناره گیری از تقلب و فریب - دوری از حرص و آز، و دوری از خشم و غرور از دستورات این دین است. مهمترین آموزه این آیین اجتناب از آزار جانداران دیگر است. مهاویرا برای پیروان خود پنج عهد بزرگ را مقرر نمود که عبارت اند از اجتناب از کشتن، دروغ گفتن، دزدی کردن، لذات جنسی، وابستگی ها» (هیوم - 1369 ص 80)
- زن بودن در آیین جین و کتب مقدسه آن به شدت محکوم گردیده است. (همان ص 81)
از نظر مهاویرا زنان علت همه کارهای گناه آلوده بودند و بزرگترین وسوسه ی جهان. او درباره زنان صحبت نمی کند. به آنها نگاه نمی کند با آنها به مکالمه نمی پردازد. خود را مالک آنها نمی داند و کارایشان را انجام نمی دهد با این حال در یک سلسله رهبانی، زنها به عنوان راهبه پذیرفته شدند» (همان ص 81)
در این آیین، خودگرایی و تأکید افراطی بر زهد، ریاضت کشی و خشونت نسبت به بدن خود شخص و بی تفاوتی کلی نسبت به شادی، زیبایی، و جهان، کم ارزش نهادن به زندگی بشری، محکم نمودن زن و خانواده سبب می شود تا دورنمای تاریکی از دعوت به مشارکت در زندگی سیاسی و اجتماعی بنظر برسد.
در آیین بودا گرایش اصلی در اخلاق منفی و توأم با سکوت و خاموشی، فردی و غیر اجتماعی است (همان ص 106) «فرزندان: ثروت و خویشاوندی را فراموش کنید.» بودا برای تمام بوداییان معمولی پنج ممنوعیت مقرر داشته است: اینکه مرتکب قتل نشوند، دزدی نکنند، زنا نکنند، دروغ نگویند و مواد سکرآور نیاشامند.» علاوه بر این پنج مورد، راهبان باید پنج امر دیگر را رعایت کنند: ترک غذا خوردن در مواقع ممنوعه، ترک رقصیدن، آواز خواندن، موسیقی، دیدن مناظر، ترک تاج گل، عطرها، مرهم ها، تزیینات، زیورآلات، ترک تختخواب های مرتفع یا وسیع و اجتناب از قبول طلا یا نقره - (همان ص 106). در این دین هدف اصلی رسیدن به نیروانا به معنی بالاترین شادمانی ها که آرامش بدون هیجان و خاموشی کامل بنظر می رسد، می باشد. (همان 110)
دین بودایی از جنبه نظری، با نظریات بارز فردگرایانه و ضد جمع گرایانه اش به نظر می رسد که جایی برای زنان در جامعه نداشته باشد. (همان ص 111). با وجود اینکه بعدها زنها هم به نظام رهبانیّت بودایی پذیرفته شدند اما موقعیت آنها آشکارا پایین تر از مردها بود (همان ص 111).
آیین بودا با وجود نفی موفقیت آمیز نظام طبقاتی کاست با کم بها دادن به زندگی انسانی و بدن انسانی و نیز زن و زندگی خانوادگی و عدم قبول مسئولیت های اجتماعی (همان ص 124) همچون دین جین نقش فرد بودایی و بخصوص زنان را در زندگی سیاسی و اجتماعی کم رنگ می نماید.
قوم اسراییل (قبل از سکونت در فلسطین و قبل از موسی (ع)) عبرانیان نامیده می شد. مردمی خانه بدوش و آواره بودند که در بیابان ها زندگی می کردند و به پرورش حیوان سرگرم بودند. این قوم به قبایل فراوانی تقسیم می شود و هر قبیله دارای «کلان های» متعدد بود. کلان ها از خانواده ها تشکیل می شد. ارتباط نسب ابتدا از طرف زنان بود. کودکان در کلان مادران وارد می شدند. مادران قرون متوالی از حق انتخاب نام فرزندان برخوردار بودند. زن در نزد والدین خود می ماند و شوهر موقتاً به دیدن وی می آمد. چادر به زن تعلق داشت. مرد حق داشت در نزد زن اقامت کند. زن سالاری کم کم جای خود را به مردسالاری داد و زن جزء ثروت مرد به حساب می آمد... (مبلغی - 1376 - ج 2 - 570 و 569).
در قوم یهود پیامبری منحصر به مردان نبوده، بلکه زنان نیز مقام نبوت داشته اند و همان گونه که انبیاء مرد بنی اسراییل «پدر» خوانده می شدند، زنان نیز که به پیامبری می رسیده اند مادر خوانده می شدند، پدر اسراییل و مادر اسراییل. تعداد پیامبران زن اسراییل هفت نفر بوده است 1- ساره همسر ابراهیم 2- مریم (=میریام) خواهر موسی 3- دبوره که مادر اسراییل نامیده شده است و قاضی نیز بوده است. 4- حنّا مادر سموییل نبی 5- اوی گاییل یا ابی جایل همسر داود 6- حلده که مورد مشورت پادشاه و کاهنان قرار می گرفت 7- استر (ملکه خشایار شا) که صحیفه او در قوم یهود مشهور است.
در مقررات اشاره ای به نبوت زنان نیست. اما تلمود یهود به نبوت ایشان اشاره کرده است. عهد جدید نیز از چند زن یاد می کند که پیامبر بوده اند. در انجیل لوقا آمده است که در هنگام ظهور عیسی، «حنّا» دختر فنوییل و چهار دختر فیلیپس نبوت می کرده اند. (مبلغی - 1376 - ج 6602 تا 663)
اشاره به نبوت زنان در دین یهود و مسیحیت می تواند دلیلی بر پذیرفتن مشارکت زنان در عرصه سیاست و مسایل اجتماعی این ادیان باشد. اما در فرقه های عرفانی یهود و مسیحیت همچون متصوفه مسلمان، دعوت به انزوا، کناره گیری از جمع، زندگی در کوه ها و غارها و بیابان گردی و... به وضوح مشهود است هر چند در زمینه عدالت اجتماعی نیز صاحب نظر بوده اند.
- فرقه یهودی اسنها بر علیه مالکیت خصوصی شوریدند و اندوختن زر و سیم را حرام کردند. آنان به نظام برده داری عاصی بودند و خود برده نداشتند و برده فروشی را حرام کرده بودند. آنان همچنین ساختن اسلحه و آلات جنگی را حرام کرده بودند. در عین حال عابد و زاهد و اهل ریاضت و انزوا بوده اند و نسبت به اجرای مراسم و احکام دین موسی سخت پا بر جا بوده اند. آنها ترک دنیا کرده بودند و غالباً در کوه ها و غارها بسر می بردند و کاری جز عبادت و زهدورزی نداشتند. در زندگی اجتماعی به یک معاش جمعی قایل بودند و اموال خود را متعلق به عموم می دانستند. (مبلغی - 1376 - ج 2 - ص 671 و 672)
عرفان مسیحی را «مذهب ترسایی» یا «رهبانیت» نامیده اند. (همان - ص 766)
بعد از آنکه آیین عیسی دین رسمی مملکت امپراطوری روم گردید اندکی برنیامد که اصول رهبانیت در آن مذهب به ظهور رسیده و به سرعت رشد و نمو کرد. در آغاز بعضی اشخاص که به سخنان قدیس پولس ایمان داشتند اندرز او را که می گفت مؤمنان عیسوی از زن و مرد شایسته است که به تجرد و تفرّد زندگی کرده و دوشیزه بمانند، در دل داشتند به این روش گراییدند. لکن ظهور رهبانیت به صورت یک نهضت خاص مبتنی بر قطع علاقه از اجتماع در اواخر قرن سوم میلادی بوقوع پیوست. (جان ناس 1354 - ص 428)
- نخستین صومعه رهبانیت در اروپا و در آخرین قرن چهارم میلادی پیدا شد. (مبلغی 1376 ج 2 - ص 766) اولین فردی که این روش را اختیار کرد شخصی بود بنام قدیس آنطوینوس از اهل مصر. (جان ناس 1354 - ص 428)
پس از اندک زمانی شهرت افتاد که تنهایی و عزلت مطلق موجب دیوانگی و جنون است از این رو در جامعه مسیحیان قبطی مصر روش عزلت دستجمعی و زندگانی مشترک راهبان به ظهور رسید و موجب ایجاد بنای دیرها در جنوب کشور مصر گردید... این اسلوب رهبانیت دستجمعی از مصر به خارج سرایت کرده در شام و آسیای صغیر نیز رواج یافت (همان - 429).
در ممالک شرقی راهبان در دیرها تحت نفوذ و قدرت اسقفان نواحی درآمدند و اوقات خود را صرف خواندن کتاب های مقدسه و عبادت در اثناء روز و قسمتی از شب می گذراندند و مقداری از وقت خود را صرف کارهای دستی و اعمال یدی و خدمات اجتماعی و دستگیری از فقرا و مستمندان و ایتام می نمودند. (همان 429).
رهبانیت مسیح در قرون وسطی توسعه یافت و زیر نظر کلیسا کم کم گسترش پیدا کرد و مؤمنان مسیحی املاک بسیاری وقف صومعه ها کردند. (مبلغی 1376 - ج 2 ص 766).
- گسترش سلطه روحانیون مسیحی در قرون وسطی با توجه به املاک و دارایی های وسیع تحت اختیارشان سبب ایجاد تضاد و تزاحم بین آنان و قدرت های سیاسی حاکم شد و علاوه بر آن دخالت کلیسا در امر تفتیش عقاید مردم را نسبت به آنان بدبین و معترض ساخت و با افزایش این تضادها و بروز نهضت های اصلاحی به تدریج از نفوذ پاپها و روحانیون مسیحی کاسته شد.
در این میان عرفای مسیحی در قالب دسته های مختلف بندیکت ها - سیستریکان ها، دمی نیکان ها، فرانسیسکانها، کویکرها و ژوزیت ها به تبلیغ مسیحیت و زهد و ریاضت و آموزش دانش پرداختند. و در بعضی مواقع افرادی برجسته از این راهبان به مقامهای بالا می رسیدند نظیر پاپ گریگوری ملقب به کبیر که اولین راهبی است به مقام پاپی برگزیده شد (590 میلادی).
مؤسس فرقه فرانسیسکانها، سنت فرانسیس اسیسی است که به تبعیت از او بانویی به نام کلارا اسکیفی برای راهبات تشکیلاتی بوجود آورد که همگی روزه گرفتن و دعا و اعمال صالحه را شعار خود قرار داده بودند. (همان 442)

ب) عرفان اسلامی و مشارکت سیاسی زنان:

با توجه به آنکه اسلام، زهد، عبادت و پارسایی را در کنار فعالیت های اجتماعی و سیاسی لازم می داند اما با توجه به مسایلی که در فقه اسلامی مطرح است نظیر تفاوت زن و مرد در ارث بردن، نصف بودن دیه زن در برابر دیه مرد، لزوم اطاعت زن از شوهر در خروج از خانه، بحث هایی که درباره افضلیت مردان بر زنان مطرح می شود و... این سؤال پیش می آید که اگر بپذیریم اسلام و عرفان اسلامی با مشارکت سیاسی و اجتماعی مسلمانان و عرفا مخالفتی ندارد، منظور عرفای مرد است و نه زنان عارفه؛ چه بسا بعضی گمان کنند که زنان اصلاً توان سیر و سلوک و رسیدن به مقامات عرفانی را ندارند تا بحث مجوز مشارکت سیاسی آنان مطرح شود!
در اینجا لازم است به آیاتی اشاره شود که نشان می دهد ایمان و تقوی و عمل صالح که ملاک های اصلی ارزش های اسلامی در برتری افراد محسوب می شوند به زن یا مرد بودن ربطی ندارند. و تفاوت های زن و مرد در خصوصیات جسمی و ظرفیت های ظاهری نمی توانند دلایل موجهی در منع کردن زنان از مداخله در امور رایج در جوامع باشند.
سلامت معنوی و مرض معنوی ارزش و ضد ارزشند و موصوف های این ارزش ها قلب و جان است و از این دو، نه موصوف، مذکر یا مؤنث است و نه صفت. (جوادی آملی - 1377 - ص 90)
1- «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌» (نحل - 97) «هر کس کار شایسته کند - چه مرد و چه زن - و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای حیات بخشیم و اجری بسیار بهتر از عمل نیکی که کرده به او عطا می کنیم.»
2- «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ (مدثر - 38) هر نفسی گروگان کاری است که انجام داده است.»
3-«أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى» (آل عمران، 195) من کار هیچ صاحب کاری از شما را ضایع نمی کنم چه زن و چه مرد.
4- یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ . ای مردم ما همه شما را از مرد و زن آفریدیم و آنگاه شعبه های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، بزرگوارترین شما نزد خدا با تقوی ترین مردمند و خدا از حال شما کاملاً آگاهست.
و بهترین نمونه در اثبات دیدگاه اسلام آیه 35 سوره احزاب است:
5- إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِینَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِمَاتِ وَ الْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً. در آیه ی فوق الذکر بخوبی نشان داده شده است که ارزش های معنوی و عرفانی چون اسلام و ایمان و ذکر و خضوع و خشوع در برابر خداوند، راستگو و درستکار بودن، شکیبایی و روزه داری، عفت و نیز ارزش هایی چون کمک به مستمندان، صدقه دادن در جهت اصلاح و بهبود موقعیت اجتماعی و معیشت مردم، زن و مرد نمی شناسد و به جا آوردن این اعمال مستوجب اجری عظیم و آمرزش خداوند است. آیات بسیار دیگری نیز هست که به صورت عام و در قالب جمع مذکر وظایف مسلمانان را مشخص نموده و آنان را امر به مشارکت در مسایل مبتلا به جامعه نموده است. نظیر آیاتی که امر به مهاجرت در راه خدا، انفاق فی سبیل الله - امر به عدل و احسان و... می نماید. و مدلول آیه همه را دربر می گیرد و مذکر و مؤنث ندارد. یا با قید نام زن در کنار مرد نظیر آیات مذکور، بر این نکته تأکید می ورزد که زنان هم می توانند و باید در کسب ارزش ها کوشا باشند. به طور مثال در آیه 123 سوره ی نساء - آیه 18 سوره حدید - آیه ی 26 سوره نور آیه 5 سوره فتح و...
آیا فرق متصوّفه نیز عملاً همین برداشت و رویه را داشته اند؟ و زنان نیز همچون مردان اجازه ورود به جرگه عرفا را داشته اند؟
حدود یکصد سال بعد از فوت پیامبر اکرم (ص) و احتمالاً اوایل سده دوم هجری قمری نام صوفی، و اوایل سده سوم نام عارف، بر عده ای از مسلمانان که در زهد و قناعت و دوری از تجملات دنیوی زندگی می کردند و مواظبت بر طاعت و عبادت دینی داشتند، اطلاق شد. (دانشپور - 1374 - ص 127).
در علل گرایش به تصوف، مسایل زیادی عنوان شده است از آن جمله آشنایی اعراب تازه مسلمان با ملت های دیگر و فرهنگ های جدید و تأثیرپذیری از آنان، نظیر فلسفه رواقی و نو افلاطونی، آشنایی با راهبان مسیحی و مرتاضان هندی، تجمل گرایی و ثروت اندوزی بعضی از مسلمانان و ایجاد وازدگی و گریز از فرهنگ و نظام حاکم و مخالفت با سیاست زر، زور و تزویر، علاقه به نجات و رستگاری و خویشتن یابی و...
اما علت گرایش به تصوف هرچه باشد جلوه های عملی آن در گوشه گیری و انزواطلبی و چله نشینی و پرداختن به زهد و ذکر و عبادت نمودار بود. پوشیدن لباس خشن و دوری از تجملات مشخصه صوفیه بوده است. "احادیث زیادی از رسول اکرم (ص) روایت شده که آن حضرت از افراط و مبالغه در زهد و ریاضت ها شاقه منع فرموده است:
- عثمان بن مظعون به تقلید بعضی از راهب های مسیحی قصد داشت خود را خصی کند، زن خود را طلاق دهد و سر به بیابان بگذارد. اما پیغمبر (ص) او را منع کرده و به اعتدال امر فرمود.
- ابن عمر، روزه های طولانی می گرفت. مثلاً دو روز متوالی بدون افطار روزه می گرفت و تمام شب را به مناجات می گذراند. پیغمبر اکرم (ص) او را منع فرمود.
- زنی بنام زینب، میان دو ستون مسجد ریسمانی کشیده بود که هر وقت از نماز خسته می شد، چند لحظه به آن ریسمان تکیه می کرد، منظور او این بود که بر زمین ننشیند. رسول اکرم (ص) او را منع فرمود. (دانشپور - 1374 - ص 120-119).
همان طور که متذکر شدیم آیات بسیاری در قرآن مجید تصوف و عرفان معتدلی را توصیه می فرمایند و رستگاری بشر را در گرو تزکیه نفس می داند. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا * وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (9/91 و 10). زهد و سادگی و بی تکلف بودن پیامبر (ص) اصرار بر انجام واجبات و مناجات های شبانه، روزه گرفتن روزهای زیادی در سال و گاهی هم انزوا در غار حرا قبل از رسالت هم نشان از وجود مایه های اصلی عرفان در پیامبر و یاران نزدیک اوست. و صوفیه در دوره های بعدی علی رغم افراط و تفریط هایی که در بعضی از آنها سبب مخالفت فقها و دیگر گروه های مسلمان با آنان می شد همواره اصرار داشته اند تا سلسله مشایخ خود را به پیامبر یا یکی از ائمه اطهار (ع) برسانند. در سیر و سلوک و اعمال خود به آیات و روایات استناد کنند و ادله ی قرآنی گواه بیاورند. پس بالطبع منکر وظایفی که به عنوان یک مسلمان صوفی باید به جا بیاورند نیستند و تاریخ گواه شرکت بعضی از عرفا و متصوفه در نهضت های عدالت خواهانه سیاسی و اجتماعی و یا شرکت آنان در جنگ و جهاد بر علیه کفّار و مشرکین می باشد. اما زنان عارفه، هر چند که در برابر عارفان مشهور مرد کم تر مطرح شده اند، ولی وجود همین تعداد اندک نشان دهنده جواز حضور آنان در وادی عرفان است. «این جا که این قوم هستند، همه نیست توحیداند، وجود من و توکی ماند، تا به مرد و زن چه رسد.» (عطار - 1366 - ص 65)
هر چند که بعضی از محدودیت های اجتماعی، ناشی از وضعیت جسمی زنان و یا اقتضای سلامت خانواده و یا مسایل فرهنگی قطعاً عامل مهمی در کاهش نقش مؤثر زنان در تحولات اجتماعی و سیاسی بوده است و انکار این محدودیت ها ساده انگاری و لجاجتی بی مورد است اما واقعیت این است که ارزش های معنوی و ضد ارزش ها مذکر و مؤنث نمی شناسد. «أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى» (آل عمران - 195)
زنان تأثیرگذار در جامعه در تاریخ اسلام کم نبوده اند و زنان الگو در قرآن کریم چون آسیه زن فرعون - زن عمران مادر مریم - مریم مادر عیسی مسیح (ع) و... ذکر مقام والای آنان در نزد خداوند دلیلی واضح بر توان زنان و مجاز بودن آنان به طی مدارج بالای معنوی و عرفانی است.

ج) سیره عرفا در برخورد با مسایل سیاسی و اجتماعی

به طوری که دیدیم مباحث نظری و اصولی دلالت بر لزوم دخالت و مشارکت مسلمانان در امور اجتماعی و سیاسی داشت و روشن شد که از جنبه ی نظری هیچ کدام از گروه های فرهنگی مسلمان نظیر فقهاء - فلاسفه - متکلمان و عرفا، مشارکت سیاسی را نفی نکرده اند اما عملاً چه اتفافی افتاده است؟ آیا عرفا دخالتی در مسایل اجتماعی و سیاسی داشته اند؟
به نظر صوفیان، اصحاب صفه بر همه زاهدان، صوفیان و عارفان، حق تقدم دارند. اصحاب صفّه (ابوذر، سلمان، عمّار، مقداد) که به ارکان اربعه صفّه معروفند و اویس قرنی و کمیل بن زیاد که از زاهدان صدر اول اسلام شناخته می شوند، از جمله کسانی هستند که سلسله های مختلف صوفیان آنان را پیشرو و واسطه بین خود و رسول اکرم (ص) می دانند (دانشپور - 1374 - ص 175) بر هیچکس پوشیده نیست که این بزرگان علاوه بر مراتب بالای زهد و عبادت تا چه حد نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی زمان خود حساس و دقیق بوده اند. ابوذر و داستان مباحثات و درگیری او با عثمان خلیفه سوم و معاویه بر ضد زراندوزی و تجمل گرایی آنان که منجر به تبعید او شد گواه روشنی بر این مدعا است سلمان فارسی آن چنان در عرفان و شناخت خداوند پیش رفته بود که ابوذر از درک آن عاجز شد. گاهی او را متهم به تبعیت از راهبان مسیحی می کردند و با همه مراتب زهد و ساده زیستی که داشت امارت و فرماندهی یکی از بلاد به عهده او بود و در همان حال فرمانروایی، چون یکی از رعایای فقیر خود زیست می کرد و از کار کردن عاری نداشت به حدی که افراد گاهی او را نمی شناختند و حمل بار خود را به عهده او می گذاشتند و بدیهی است که عهده دار بودن امارت، الزاماً دخالت در امر سیاست و قضا و... را با خود دارد.
اویس قرنی کسی است که پیامبر (ص) درباره او فرمود: "انّی لَاَجدُ نَفَس الرّحمن مِنْ قبلَ الیمن" نفس رحمن را از جانب یمن همی یابم. او در وادی عُرَنه شتر چرانی می کرد و به عبادت و طاعت حق و خدمت مادر مشغول بود و او را دیوانه ای گوشه گیر و حقیر تلقی می کردند اما پیامبر درباره او فرمود:
"احب الاولیاء الی الله الاتقیاء الاخفیاء". یاران گفتند: ما او را نمی شناسیم فرمود او شتربانی است در یمن. و او را اویس گویند. قدم بر قدم او نهید. اویس قرنی در آخر عمر به همراهی حضرت علی (ع) در جنگ صفین حاضر شد و جنگید تا شهید شد. (عطار - 1366 - ص 29 - 19)
یکی از کسانی که گفته می شود احتمال دارد لفظ صوفی، اول به او گفته شده باشد عبدک صوفی است که علت گرایش او به تصوف را یک نوع مبارزه منفی با حاکمان وقت دانسته اند. (زرین کوب - 1363 - ص 28).
ابراهیم ادهم (م 161 ه‍.ق) متقی وقت بود و صدّیق روزگار. و در انواع معاملات و اصناف حقایق، حظّی تمام داشت و مقبول همه بود. (عطار - 1366 - ص 102).
زندگی ابراهیم ادهم را بسیار شبیه با بودا دانسته اند و حتی شیوه توبه و آغاز سفر معنوی او شباهت های بسیاری با زندگی این شاهزاده هندی دارد که داستان زندگی او تحت عنوان بلوهر و بوداسف انتشار یافته است.
او پیاده در کوه ها و بیابان ها می گشت و بر گناهان می گریست. گوشه ای خالی می جست تا به طاعت مشغول شود. نقل است چهارده سال در نماز و تضرّع بادیه را قطع کرد تا به مکه رسید. «او همیشه از کسب خود خوردی. گاه هیزم کشی کردی و گاهی پالیز مردمان نگاه داشتی. گویند ابراهیم زن و تنها پسر خود را رها کرد و دیگر هیچگاه زن نخواست» (همان).
با وجود حکایت های بسیاری که از زاهد و کناره گیری و احوال عرفانی ابراهیم ادهم نقل شده حضور او در ثغور و شرکت در جنگ های مسلمین بر علیه رومیان و برخوردهایی که با لشگریان داشته نشان دهنده این است که علی رغم بعد قوی عرفانی در او که منجر به ترک جاه و جلال فرمانروایی در بلخ شد اما شرکت در جهاد، بی شک دخالت در امور سیاسی جامعه و همراهی با اجتماع مسلمین است.
حسن بصری (م 110 ه‍.ق) که به عنوان یکی از زهاد ثمانیه معروف است تاریخ علم کلام از او آغاز می شود و همچنین تاریخ تصوف و عرفان. کتابی بنام «رعایة حقوق الله» منسوب به اوست که می تواند اولین کتاب درباره تصوف و عرفان به حساب آید قابل توجه است که بعضی از جملات نهج البلاغه در آن دیده می شود. (دانشپور - 1374 - ص 178).
گویند ارادت او به علی بن ابی طالب بود و خرقه از او گرفت. از او سؤال کردند که «جنّات عدن چیست؟» گفت: «کوشکی از زر، راه نیابد به وی الا پیغمبری یا صدیقی یا شهیدی یا سلطانی عادل». بی اعتنایی حسن بصری به حجّاج حاکم ظالم وقت، نشانه برخورد سیاسی عرفا با ستمگران است. نقل است که سعید جُبیر را در نصیحت گفت: «سه کار مکن. یکی قدم بر بساط سلاطین منه، اگرچه همه محض شفقت بود بر خلق، دوم با هیچ سرپوشیده منشین... سیم آنکه هرگز گوش خود عاریّت مده مر امیر را - اگرچه درجه مردانِ مردداری - که از آفت خالی نبود و آخرالامر زخم خویش بزند.» (عطار - 1366 - ص 30 تا ص 48).
یکی از فرقه های مطرح تصوّف اهل فتوت هستند که حضرت علی (ع) را بزرگترین فتی می شناسند و شعار لافتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار را می دهند و آن حضرت را فتی المطلق می خوانند. مشی آنان جوانمردی و سخاوت و دستگیری از بی نوایان و دفاع از مظلومان است. فضیل عیاض، حسام الدین چلبی و... از این گروه شمرده می شوند. پای بندی آنان به اصول عرفان و نیز اهتمامشان به برقراری حق و عدالت در اجتماع خصوصیت بارز این قوم است.
عیاران در تاریخ اجتماعی مردم نقش مفید و مؤثری داشتند و در قحط سالی و گرفتاری ها و بروز سیل و هجوم دشمن دامن همت به کمر می زدند و به رفع مشکلات مردم می پرداختند. (انصاری - 1372 - ص 68 تا 88).
در تذکرة الاولیاء عطار در ضمن یادآوری سرگذشت زندگی حسن بصری - ابراهیم ادهم و سفیان ثوری از بزرگان عرفا اشاره شده است به هم صحبتی آنان با رابعه عدویه و اشاره به اینکه آنان تا چه حد به این زن عارفه احترام گذاشته و او را از خود برتر می دانسته اند. سرگذشت زنان عارفه در بخش دوم مقاله می آید.

بخش دوم - فرازهایی از تاریخ، زندگی و سرگذشت زنان عارفه

از آنجا که عنوان اصلی این مقاله درباره مشارکت سیاسی زنان از دید عرفان انتخاب شده لازم است تا سری به اوراق تاریخ بزنیم و سیر و سلوک عملی زنان عارفه و میزان تأثیر آنان را بر زندگی اجتماعی و سیاسی وقت ببینیم.

الف- زنان نام آور در عرفان اسلامی

ابتدا باید از فاطمه (ع) آغاز کرد که به حق عارف ترین و عابدترین زنان محسوب می شود. پیغمبر (ص) فرمود: بهترین زنان عالم چهار نفرند: مریم دختر عمران - فاطمه دختر محمد - خدیجه دختر خویلد - آسیه زن فرعون.
از امام محمد باقر (ع) پرسیدند: چرا فاطمه (س) به نام زهرا نامیده شد؟ فرمود: زیرا خداوند او را از نور عظمت خودش آفرید...
و نیز پیامبر (ص) فرمود: او را فاطمه نامیدند چون او و پیروانش از آتش دوزخ در امانند. گفته شد یا رسول الله (ص) آیا فاطمه بزرگ زنان عصر خودش می باشد؟ فرمود: آن مریم است که بزرگ زنان عصر خودش بود، دخترم فاطمه، بهترین زنان گذشته و آینده است.
داستان عبادت ها و بزرگواری های فاطمه، احترام فوق العاده پیامبر نسبت به آن حضرت نشان دهنده مقام والای حضرت فاطمه (س) است و پیامبر درباره او فرمود: اگر علی نبود، برای فاطمه شوهر لایقی وجود نداشت. (امینی - چاپ سوم). ساده زیستی فاطمه (ع) و دوری از تجملات در زمان فقر و فاقه امت اسلام ناشی از تأسی به این دستور پیامبر بود که: دوست ندارم اهل بیت من بواسطه زینت های دنیوی نعمت های آخرت را از دست بدهند. و این همه زمانی بود که حضرت علی (ع) هم توان کار و داشتن درآمد کافی را داشت و هم از غنایم جنگی بی نصیب نبود. اما خانواده نبوّت بیشترین همّ و غمشان دستگیری بی نوایان و آزاد کردن بردگان و کمک به درماندگان بود.
رسول خدا (ص) به فاطمه (س) فرمود: خدا برای غضب تو غضب می کند و برای خشنودی تو خشنود می شود. آیه تطهیر درباره او و فرزندانش نازل شد. اما همین دختر عزیز کرده پیامبر (ص) بعد از فوت پدر چه روزگار سختی داشت هنوز پیامبر دفن نشده بود که علی رغم همه احادیث و روایات و سفارش های پیامبر خلافت از مسیر خود منحرف گشت حق شوهرش از او گرفته شد. آیا او ساکت و منزوی ماند و از دخالت در سیاست امتناع ورزید؟ تاریخ گواه است که فاطمه به مطالبه حق شوهر و در واقع در جهت دفاع از دین و جلوگیری از انحراف آن در باقی مانده عمر کوتاهش از هیچ تلاشی دریغ نکرد. به همراهی حضرت علی (ع) شبانه به خانه بزرگان و رجال مدینه رفتند و آنان را به یاری دعوت کردند و سفارشات و وصیت های پیغمبر اکرم (ص) را به آنان تذکر دادند. حضرت علی (ع) تصمیم گرفت بیعت نکند و در خانه نشست. مدعیان خلافت به خانه او هجوم آوردند و از او تبعیت خواستند. حضرت فاطمه (س) به دفاع از همسرش پرداخته با خطابه و اعتراض و فریاد و استغاثه و کمک طلبیدن از مردم سعی کرد جلوی آنان را بگیرد که با حمله آنان به شدت صدمه دید و شوهرش دستگیر شد.
فاطمه قصد نفرین کردن آنان را داشت که حضرت علی (ع) مانع شد. پس چون هیچ راه چاره ای نیافت از خانه بیرون آمد و آه و ناله را سر داد. هدیه پدرش و حربه مالی «فدک» را از دستش با جعل حدیث گرفتند و او به مقابله پرداخت. نگفت مال دنیا بی ارزش است و نباید دنبال آن رفت بلکه ابتدا با بحث و استدلال به خلیفه ثابت کرد که فدک حق اوست و هر چند خلیفه اول پذیرفت و نامه ای در رد فدک به او نوشت، اما عمر نامه را دید و نپذیرفت. در مرحله بعد تصمیم گرفت به مسجد برود و برای عموم سخنرانی کند. همه به مسجد هجوم آوردند و او در حضور خلیفه با نطقی آتشین و سوزناک مردم را سرزنش کرده و احقاق حق خود را طلب کرد. بعد از آن حضرت فاطمه (س) دیگر با خلیفه و دوستانش سخن نگفت و رویش را از او برگرداند و می دانست که همه شنیده اند. غضب فاطمه غضب خداوند است. هر که او را اذیت کند مرا اذیت نموده است. در موقع فوت نیز خواست تا مخفیانه او را دفن کنند و قبرش را مخفی بگذارند و... (امینی - چاپ سوم)
در عرفان و مشارکت حضرت فاطمه (س) و پیروان ایشان در زندگی اجتماعی و سیاسی مطلب بسیار است، اما در حد این مقاله به همین مختصر بسنده می نماییم. بعد از فاطمه (س)، دخترش زینب کبری با تحمل مصائبی که بر برادر و خاندانش وارد شد و دفاع جانانه ای که از خاندان پیامبر در فقدان مردان جنگاور قوم نمود نمونه ای بارز از زنی فداکار و والا مقام، پرهیزگار و شجاع است که طی مقامات معنوی او را از دخالت در امور سیاسی و اجتماعی باز نداشته است. (صادقی اردستانی...). از زنان عارفه در خاندان عصمت و طهارت که بگذریم زنانی نظیر سمیه اولین زن شهید اسلام را می بینیم. سوده دختر عمار بن الاسک همدانی زنی سخنران و با هوش که به هیچ ترسی از هیأت حاکم امویان در صحنه سیاست حضوری فعال داشت. در جنگ با معاویه سپاهیان علی (ع) را تشجیع می کرد. دختر حرث بن عبدالمطلب بن هاشم و معاصر معاویه با تسلط کامل بر احادیث و معارف اسلامی سخنوری توانا بود و بر ضد معاویه و عمّال ظالم او خطبه هایی چند خواند. آنان را وادار به اعتراف به برتری علی (ع) نمود. حریش بن سراقه ملقّب به ام الخیر از زنان نامدار صدر اسلام و تربیت یافته در مکتب علی و فاطمه (ع) و فرزندان او که سخنور صفّین لقب گرفت و در هنگام شهادت عمار یاسر در صفین با سخنان بلیغ مردم را بر علیه معاویه و سپاه او برانگیخت. زنانی که به ابوذر تشبیه شده اند هم در مقامات عرفانی و هم در مقابله با مشکلات اجتماعی و مظالم سیاسی. (جوادی آملی - 1377 - 295 تا 328).

ب- زنان عارفه در سده های بعدی و منتسبین به فرقه های تصوف:

رابعه عدویّه:

در تاریخ چندین زن به نام رابعه معروف بوده اند که همین باعث تداخل داستان های زندگی آنان با هم شده است. از همه معروف تر رابعه عدویّه و رابعه شامیّه هستند که هر دو عارف بوده اند. به همین دلیل تاریخ وفات و محل دفن آنها و برخی از وقایع زندگی شان با هم خلط شده است.
عطار، رابعه عدویه را معاصر با حسن بصری و ابراهیم ادهم و سفیان ثوری دانسته و داستان های بسیاری از مباحثات آنان نقل کرده و از آن جمله نوشته است که اگر او در مجلس حسن بصری حاضر نبود حسن مجلس نمی گفت. جامی درباره او نوشته: وی از اهل بصره بود، سفیان ثوری از او مسایل می پرسید و به نزد او می رفت و به موعظت و دعای وی رغبت می نمود.
سفیان از وی پرسید که بهترین چیزی که بنده به آن به خدای تعالی تقریب جوید کدام است؟ گفت آنکه بداند که بنده از دنیا و آخرت غیر وی را دوست نمی دارد. (1)
رابعه را زاهد محب دانسته اند و اولین کسی بود که در بین عرفا عبادت را از جنبه دوستی و نزدیکی به خدا می خواست و نه ترس از دوزخ و یا طمع در بهشت. یا به عبارتی دیگر آن چنان که حضرت علی (ع) فرمود: چون عبادت آزادگان و نه بردگان و یا تاجران عبادت می کرد. اشعاری بدو منسوب است که به رابعه شامیه نیز منتسب شده:
تو را دو برابر دوست دارم، یکی به دلیل علاقه به تو و دیگر به این که دوست داشتنی هستی. دوستی از روی علاقه تا آنجاست که غیر از تو را از یادم برده است.
دوست داشتنی بودنت نیز به این دلیل است که پرده ها برداشته شده و می بینمت. نه شکرانه اولی از من است و نه دومی که هر دو حمد نیز لایق خود تو است.»
عبدالرحمن بدوی در کتاب مفصلی که درباره رابعه نوشته است از جنبه های مختلفی زندگی او را بررسی کرده است و مخالف هم عصر بودن او با حسن بصری است معتقد است که رابعه دختر چهارم خانواده فقیری بوده است که به خدمت آل عتیک از بنی قیس مشغول بوده اند. بعد از مرگ پدر و مادر و جدایی از خواهران اربابش با دیدن کرامتی از او، آزادش می کند و از نظر مؤلف مدتی جهت امرار معاش به رامشگری روی آورده و بعد توبه کرده و سراسر عمرش را در تجرد و زهد و عبادت عاشقانه می گذراند. تمام شب بیدار بود و به نماز و دعا و تلاوت قرآن می پرداخت.
عبدالواحد بن زید و محمد بن سلیمان امیر بصره از او خواستگاری کردند که هر دو را رد کرد. در جواب ابن زید گفت: ای هوسران! شهوت پرستی چون خودت را جستجو کن، مگر در من نشأتی از شهوت دیده ای؟!» عطار از رابعه کرامات و سخنانی چند نقل کرده که همه دلالت بر مراتب بالای زهد و عرفان او هستند و دوری از دنیا طلبی.
رابعه شامیر همسر احمد بن ابی الحواری است و فضیلت و کرامت او را تذکره عرفا ذکر شده است. البته بیشتر زنان عارفه منتسب به مردان عارف بوده اند. مثل فاطمه همسر احمد خُضرویه که با یزید بسطامی درباره او گفته است: «هر که می خواهد تا مردی بیند اندر لباس زنان، گو در فاطمه نگاه کن». و نیز خواهران بشر حافی و یا میمونه خواهر ابراهیم خواص - حواریه خواهر ابوسعید خرّاز. خطیب بغدادی این زنان را عابدات و عارفات خوانده است. (دانشپور - 1374 - ص 183 و 184).
عبدالرحمن جامی در کتاب نفحات الانس (2) نام تعدادی از زنان عارفه را آورده و چند خطی درباره سخنان آنان و نحوه زندگیشان نوشته که همه دلالت بر مراتب زهد و پارسایی و دوری از دنیاطلبی آنان دارد. اما همانند دیگر نویسندگان کمتر موردی از مشارکت آنان در مسایل اجتماعی و سیاسی جامعه مطرح نموده است. این مسئله یا به دلیل عدم مشارکت زنان عارفه در مسایل سیاسی بوده و یا کم لطفی در ثبت و درج احوال زنان. از جمله زنانی که نام برده است: حلیمه دمشقیه که استاد رابعه شامیه بوده است. فاطمه نیشابوری معاصر بایزید بسطامی، که ابویزید درباره او گفته است: در عمر خود یک مرد و یک زن دیدم آن زن فاطمه نیشابوری بود از هیچ مقام وی را خبر نکردم که آن چیز وی را عیان نبوده.

ج- زنان نام آور در مکاتب عرفانی دیگر:

در بدو امر قصد بر آن بود تا سرگذشت زنان عارفه مکاتب دیگر را از کتاب های خود آنان نقل نمایم، اما ضیق وقت و مجال اندکی که در تهیه این مقاله بود مرا بر آن داشت تا سرگذشت زنان الگو و نمونه در ادیان دیگر را از منابع اسلامی یافته و نقل نمایم.
آسیه زن فرعون: داستان این بانوی گرامی و ایمان او و شهادتش بدست فرعون در قرآن ذکر شده است (تحریم: 11) گویند آرایشگر دختر فرعون زنی بنام صیانة همسر حزقیل یا حزبیل پسرعمو و خزانه دار فرعون بود که او را مؤمن آل فرعون می نامند. با همسر خود به طور پنهان خدا را می پرستیدند و ایمان خود را مخفی می داشت چندین مرتبه نزد فرعون شکایت کردند و او به طرق مختلف نجات می یافت تا وقتی که سحره به موسی ایمان آوردند و او نیز ایمان خود را آشکار کرد و شهید شد. زن او صیانة نیز با فرزندانش در آتش سوزانده شدند و پس از آن آسیه ایمان خود را ظاهر کرد و فرعون را عتاب نمود. هم او بود که موسی را از آب گرفت و تربیت کرد. به همین دلیل فرعون امر کرد تا او را به پشت خوابانیدند و چهار میخ بر تنش بکوفتند و سنگ آسیا بر او نهادند و به انواع شکنجه و عذاب رنجه اش داشتند تا شهید شد. (محلاتی - 1375 - ص 119 و 115).

مریم کبری مادر حضرت عیسی (ع):

مریم دختر عمران را، که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتاب های او را تصدیق کرد و از عبادت پیشگان بود. (تحریم - 12)
در قرآن، مقام مریم بالاتر از مقام زن فرعون است. او را زکریا پیامبر تربیت نمود و او لایق مادری پیامبر بود. هرگاه حضرت زکریا به نزد او می رفت روزیّ خاص در حضور مریم (ع) می دید. مریم با فرشتگان سخن می گفت و از قانتین و صادقین بود. (آملی - 1377 - ص 158 تا 169).
مریم در سیزده سالگی به ولادت عیسی (ع) مژده داده شد و جبرییل بر او نازل شد و به فرمان الهی حضرت مریم (ع) بدون داشتن شوهر صاحب فرزندی شد که در گهواره با مردم سخن می گفت و از نبوت خویش خبر داد. (محلاتی - 1375 - ج 5 - ص 128 تا ص 137).

استر بنی اسراییلی:

قبلاً اشاره شد صحیفه او در بین بنی اسراییل معروف است. این بانو چند هزار نفر از بنی اسراییل را از قتل نجات داد. وی ملکه پادشاه وقت شد و معاصر با دانیال نبی بوده است. گفته شده در زمانی که وزیر پادشاه بنام ماهان، شاه را به قتل یهود تشویق کرده است، استر به نجات قوم خود اقدام نموده و مانع از هلاکت قوم یهود گردیده است. (محلاتی - 1375 - ص 228 تا 234).
از زنان دیگری که در عرفان مسیحی از آنان یاد شده، کلاراسکیفی است که به فرقه فرانسیسکانها منتسب است و تشکیلاتی برای راهبه های مسیحی ایجاد کرد. دیگری قدسیه ترزا داویلا که حالات او را با رابعه عدویه مشابه دانسته اند و از قول او آورده اند: «از یکسو خداوند مرا بسوی خود فرا می خواند، و از سوی دیگر در دنیای مادی بودم. در امور الهی نعمت های فراوانی می یافتم، با وجود این قیود، دنیا هم گلویم را پیوسته می فشرد، تا آنکه سرانجام برایم روشن شد که من می خواستم علی رغم عداوتی که بین این دو ضد هست، یعنی حیات روحانی با نعمت های خاص آن، و زندگی حسی و مادی با امیال و شهواتش، پیوندی برقرار کنم.» (بدوی 1376 ص 20).

بخش سوم: نتیجه گیری

از مجموع مطالبی که گفته شد، می توان مکاتب عرفانی و میزان مشارکت زنان را در سه گروه دسته بندی کرد:
1- ادیان الهی و نظر آنان راجع به مقام عرفانی زن و مشارکت او در اجتماع و سیاست.
2- ادیان عرفانی و غیر الهی نظیر ادیان هندی و نظر آنان درباره زنان.
3- فرق متصوفه اسلامی و زنان منتسب به آنها.
در متن مقاله با شواهد قرآنی توضیح داده شد که اسلام، رسیدن به مراتب والای عرفان را منحصر به مردان نمی داند. هر چند زنان عملاً به دلیل محدودیت های جسمی و اجتماعی غیرقابل انکار، کمتر از مردان توانسته اند در این میدان ابراز وجود نمایند. اما زنانی که نمونه آنها ذکر شد نه تنها کمتر از عرفای مرد نبوده اند بلکه سرآمد آنان نیز محسوب می شده اند. اصولاً در اسلام انتساب به فقه یا عرفان یا فلسفه یا هیچ گرایش دیگری نمی تواند مانع از اجرای تکالیف اجتماعی و سیاسی فرد مسلمان، چه زن و چه مرد باشد. در ادیان الهی دیگر نیز نظیر یهودیت و مسیحیت نیز گفته شد که زنان حتی به عنوان نبی نیز شناخته شده اند. با وجود تکیه بر رهبانیتی که اسلام آن را منع کرده زنان فداکار فاضل و عارف در دین مسیح وجود داشته اند که با گروه های راهبه به خدمات عام المنفعه اجتماعی و مبارزه با ظلم حاکمان وقت پرداخته اند. هر چند که انزواطلبی و خود را به امور دنیا مشغول نکردن جزء تعالیم اساسی این مکاتب محسوب می شده است، اما در ادیان غیر الهی نقش زنان و اهمیت آنان بسیار کم رنگ تر شده و نگرش منفی این ادیان به جامعه و انسان در کل و زن به طور خاصّ بخصوص در ادیان عرفانی هند سبب می شود تا حضور سیاسی زن را از نظر این ادیان منتفی بدانیم.
در مورد زنان عارفه منتسب به فرقه های متصوفه، آنچه که از تاریخ و تذکره ها برمی آید بیشتر شرح حال ریاضت ها، عبادت ها و عزلت گزینی آنان است و کمتر اشاره ای به مداخله آنان در امر سیاست و اجتماع به چشم می خورد. در مورد همین گروه اگر سؤالی از آنان پرسیده شده و یا برخوردی با مظالم اجتماع پیش می آمده آنان گویندگانی عادل و صادق بوده و بی هیچ خوف و ترسی از عکس العمل گفته هایشان با توکل به محبوب ازلی خویش حرف حق را گفته اند اما خود بدنبال دخالت در امور و تغییر دادن اوضاع اجتماعی یا سیاسی نبوده اند. ظاهراً اشتغال به خودسازی و غم هجر و فراق محبوب و نیز خوف از عاقبت کار و سنگینی بار گناهان مانع از پرداختن به مشغله های عادی زندگی می شده است. تنها اولیاء خدا و تربیت یافته گان مکتب آنها بوده اند که توانسته اند با طی مدارج بالای عرفان از زندگی اجتماعی و سیاسی غافل نبوده و نقش مؤثر خود را ایفا کنند.

پی نوشت ها :

1. درباره رابعه عدویه به تذکرة الاولیاء عطار ص 72 تا 88 - نفحات الانس جامی ص 615 تا 616 - و کتاب شهید عشق الهی رابعه عدویه و زن در آیینه جلال و جمال ص 228 تا 231 مراجعه شود.
2. نفحات الانس ص 615 تا 634

منابع تحقیق :
1- امینی، ابراهیم، "بانوی نمونه اسلام - فاطمه زهرا (ع)"، چاپ سوم، مرکز مطبوعاتی دارالتبلیغ اسلامی قم.
2- انصاری، قاسم، "مبانی عرفان و تصرف"، انتشارات دانشگاه پیام نور، چاپ دوم،‌ مرداد 1372
3- بانو امین، "مخزن العرفان در تفسیر قرآن"، نهضت زنان مسلمان، 1361
4- بدوی، عبدالرحمن، "شهید عشق الهی - رابعه عدویه"، ترجمه محمد تحریرچی، انتشارات مولی، 1367.
5- جامی، عبدالرحمن بن احمد، "نفحات الانس" تصحیح مهدی توحید پور، انتشارات سعدی، 1366.
6- جوادی آملی، عبدالله، "زن در آیینه جلال و جمال" مرکز نشر اسراء، چاپ سوم، 1377.
7- دانشپور، سید علی، "آشنایی با کلیات علوم انسانی (فلسفه و عرفان)" انتشارات دانشگاه پیام نور، 1374.
8- زرین کوب، عبدالحسین، "جستجو در تصرف ایران"، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، تهران، 1363.
9- صادقی اردستانی و...، "بانوی شجاع زینب کبری"، انتشارات خزر، قم.
10- عبدالباقی، محمد فؤاد، "المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم"
11- عطار، فرید الدین، "تذکرة الاولیا" تصحیح دکتر محمد استعلامی، انتشارات زوّار، چاپ پنجم، 1366.
12- مبلغی آبادانی، عبدالله، "تاریخ ادیان و مذاهب جهان"، انتشارات حرّ، چاپ دوم، 1376.
13- مبلغی آبادانی،‌ عبدالله، "تاریخ صوفی و صوفیگری"، انتشارات حرّ، چاپ اول، 1376.
14- محلاتی، ذبیح الله، "ریاحین الشریعة"، جلد پنجم، دارالکتب الاسلامیه، 1375.
15- مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی - انتشارات آستان قدس رضوی - چاپ دوم، 1372.
16- ناس، جان، "تاریخ جامع ادیان" ترجمه علی اصغر حکمت، انتشارات پیروز، چاپ سوم، 1354.
17- هیوم، رابرت، "ادیان زنده جهان" ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1369.
منبع :مجموعه مقالات همایش مشارکت سیاسی زنان در کشورهای اسلامی(تهران؛ 28-29 مهر 1381).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما