فکر بِکر

کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که ناگهان یک اتومبیل شخصی جلوی پاهایم توقف کرد. قبل از اینکه حرفی بزنم در جلو را باز کرد و گفت: « بفرما بالا» با تعجب نگاهی توی ماشین انداختم و حسینقلی خان - دوست قدیمی - را شناختم.
سه‌شنبه، 5 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فکر بِکر
فکر بِکر

 

نویسنده: الف. شبنم
منبع:راسخون



 


کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که ناگهان یک اتومبیل شخصی جلوی پاهایم توقف کرد. قبل از اینکه حرفی بزنم در جلو را باز کرد و گفت: « بفرما بالا» با تعجب نگاهی توی ماشین انداختم و حسینقلی خان - دوست قدیمی - را شناختم.
وقتی حرکت کرد دیدم جلوی داشبرد ماشین نوشته است: « 60 خ - 90 ب- 120 ق» از این جمله چیزی دستگیرم نشد، ناچار پرسیدم: « جناب حسینقلی خان منظورت از این جمله ی جلوی ماشین چیه؟! من که از آن چیزی سر در نمی یارم؟»
با خنده، دنده را عوض کرد و گفت:
«نمی دونی که عجب جمله ایه! یه دنیا حکمت توش خوابیده!...»
گفتم: «مثلاً؟!» گفت: ( 60خ) به معنای سرعت حدود 60 کیلومتر نتیجه اش خانه است. در واقع حرف "خ" علامت اختصاری خانه است و (90ب) معنی اش اینه که : سرعتِ بیش از90 کیلومتر یعنی بیمارستان!... وخدا کنه که بخیر بگذره. در قسمت آخر، گزینه ی (120 ق) حرف "قاف" نمایانگر قبرستان است. یعنی اگر دلت می خواد از این دنیا و آدمای بی وفاش راحت بشی، همیشه سرعتت بالای 120 کیلومتر باشه. حالا حالیت شد چرا می گم این جمله معرکه س؟! ...بخاطر اینکه هر وقت حس کردم پاهام داره - روی گاز سنگینی می کنه بلافاصله نگاهم به این جمله ی پُر اندرز بیفته و پام را از روی گاز بردارم، تا هم خیالِ خودم راحت باشه و هم خیال عابرین پیاده و همچنین سایر رانندگان وسایط نقلیه!.... نفس عمیقی کشیدم وگفتم: « جناب حسینقلی خان بنازم به اون فکر بِکرت. تا حالا ایده ای با این ایجاز به کار رفته و به این خوبی هیچ جا ندیده بودم. اما من اگه جای تو بودم، برمی داشتم یک کلیشه ی قشنگ از این جمله درست می کردم و می دادم به یه چاپخونه و می گفتم تعداد زیادی ازش چاپ کنند و مجانی می دادم به همه ی ماشین دارها تا جلوی داشبرد ماشینشون بچسبونن. چون این جمله، هم یک معامله ی سه مجهولیه ریاضیات آدم را قوی می کنه وهم یک دنیا نصیحته، تازه از کجا معلومه که اداره راهنمایی و رانندگی هم از کاری که خودش سالها نتونست انجام بدهد و تو زحمتش را کشیدی، کُلی خوشش نیاد و تو را به عنوان یه نابغه ی حل کننده مسأله ی ترافیک به اجتماع معرفی نکنه؟! مضافاً یه هدیه ی مناسب هم برای تو در نظر نگیره!... خدا را چه دیدی شاید هم:

«تغاری بشکند ماستی بریزد
جهان گردد به کام کاسه لیسان»




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط