مقدمه
اَلحمدُاللهِ رَبِّ العَالِمین وَ صَلی اللهُ عَلَی سَیِّدنا مُحَمَّد و آلِهِ الطَّاهِرَین وَ لَعنَهُ الله عَلَی اَعدائهِمِ اَجمَعین قالَ الله الحَکیم «اِنّمَا اَنتَ مُنذِرٌ وَّ لِکُلِّ قَومٍ هاد»(1)هدف از خلقت بشر، رسیدن به حقیقت عظیم توحید که عبودیت است، بشر را به این هدف سوق می دهد «مَا خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسَ اِلاّ لِیَعبُدوُن» (2) مفسرین فرموده اند اَیِّ لِیعرِفُون.
انبیا که اعزام شده از سوی خداوند هستند مسیر و راه را بیان می کنند و می گویند چه کار کنیم تا به مقام حضرت حق عارف شویم «فَمَن کانَ یَرجُو لِقآءَ رَبِّهَ فَلیَعمَل عَملاً صَالِحاً وَ لا یُشرِک بِعِبادِهِ رِبّهِ اَحَداً» (3) اما ناشران حقایق عالم، خود باید به بالاترین مدارج حقیقی نظام آفرینش دست پیدا کرده و مصون از هر خطا و اشتباه باشند تا بتوانند راهبر شوند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) که خود شخصیت اول نظام هستی است، مدیریت تکوینی و تشریعی را از طرف خدا به عهده گرفته است و بعد از ایشان جانشینانی از حقیقت آمده اند که کُلُهُم نُورٌ واحدند.
اگر به جایگاه ولایت در نظام توحیدی نگاهی کوتاه داشته باشیم، جا دارد اشاره کنم به روایتی که امام صادق (علیه السلام) که در مورد کلمه الله بیان نموده اند. امام فرمودند: « الف الله اشاره دارد به الّا الله که نعمت های خدا از طریق اهل بیت است لام الله به الزام خلق بر ولایت اهل بیت و هاء الله به هوان و پستی کسانی که این ولایت را قبول نکردند» (4) الله کلمه ای است که مستجمع جمیع صفات خداوند است. وقتی دارای معانی می باشد. می فهمیم که دارای چه نقش حساس و تعیین کننده ای است.
امام است که تبیین کننده معارف عظیم انسان سازی است. کار امام همان کار خداست که خدا فرمود «خلیفه الله» (5) از امام هادی (علیه السلام) این بیان رسیده است که فرمودند «اِنَّ اللهَ جَعَلَ قُلوب الائَمِه مورداً لاِرادَتِهِ فَاِذا شَاءَ الله شیئاً شَاؤوه؛ خداوند قلوب ائمه را جایگاه اراده خودش قرار داد؛ لذا هر گاه خدا چیزی را بخواهد آنان نیز می خواهند» (6) و این مضمون فرمایش خداوند است که فرمود: «وَ مَا تَشاؤوُن اِلاّ إِن یَشاءَ الله؛ نمی خواهید مگر آن که خدا بخواهد.»(7)
تولد و شهادت امام هادی (علیه السلام)
نور مقدس امام هادی (ع) بعد از طی کردن عوالم مختلف و انتقال به عالم اصلاب و ارحام مطهره، در وجود نورانی و مقدس امام جواد الائمه و از مادری مقدسه به نام حضرت سمانه تجلی و بنابر نظر مشهور در سحرگاه 15 ذی الحجه در سال 212 هجری قمری درمحله ای از محله های مدینه به نام «صریا» به این کره خاکی پا نهاد و ایشان را به زیباترین نام که در خاندان عصمت سابقه ای دیرین و خوش داشت یعنی علی نام گذاری کردند. کینه ایشان با کینه جدشان امیرالمؤمنین که ابوالحسن باشد، یکی است.القاب این بزرگوار، ابن الرضا، هادی، ناصح، عالم، امین، عسگری، دلیل، فتاح، متوکل، مرتضی، نقی می باشد.(8)پدر بزرگوار ایشان امام نهم شیعیان است که جود و علم و معرفت این بزرگوار زبان زد خاص و عام و مقرب ترین افراد نزد خداوند بوده اند. مادر ایشان سمانه معروف به سیّده و دارای کنیه ام الفضل مغربیه که از شاهزادگان رومی بود و به اسارت لشکر اسلام در آمده بود... (9)
اقوال درباب شهادت امام هادی (علیه السلام) مختلف است، عده ای معتمد را و گروهی از مورخین، متوکل و شمار بیشتری معتز را قاتل حضرت معرفی نموده ولی در اینکه این امام بزرگوار مسموم گردیدند شکی وجود ندارد. امام هادی (علیه السلام) در لحظه شهادت 41 سال و 7 ماه داشتند... (10)
بررسی اوضاع زمان امام هادی (علیه السلام)
1- شرایط فرهنگی و اعتقادی: اگر بخواهیم تاریخ اسلام را بررسی نماییم، می بینیم که دارای فراز و نشیب های بسیاری است. فرهنگ التقاطی، جامعه اسلامی را به خصوص در زمان امام هادی (علیه السلام) رنج می داد. شاید یکی از دلایل آن، وسعت و گستردگی جهان اسلام بود البته نه اینکه وسعت جهان اسلام زیانبار است، بلکه اگر در مسیر درست فرهنگی، برنامه ریزی فرهنگی، اعتقادی صورت نگیرد، زیان بار خواهد بود. شرایط شبیه به شرایط دوران جاهلی شده بود. میگساری، شعرهای بی محتوا و بی معنا، سنت های جاهلی، سعد و نحسن ها، هجوم گرایی البته از نوع خرافی آن، مطربی گری، رقاصی و هجوهای بسیاری نسبت به علویان و خاندان پیامبر (ص) برای دریافت پول و رشوه به شدت در جامعه آن روز رواج داشت. و همچنین اعتقادات مردم دچار تزلزل شده و به سمت بی دینی حرکت می کردند تا آنجایی که عده ای حتی لواط و زنای با محارم را قبیح نمی شمردند.«قشر عیاش و بی بند وبار زیاد شده بودند و فساد و آلودگی با زنان غربی نسلی مسلمان- مسیحی پدید آورد این امر که از زمان خلیفه سوم مد شده بود پس از گذشت 2 قرن آن چنان در تار و پود حکومت اسلامی ریشه دوانده بود که خود منشأ بروز مشکلاتی جدید برای دنیای اسلام شد» (11)
گروه ها و فرق مختلف در آن زمان حضور چشمگیری داشتند از جمله غلاه که با ذکر مطالب بی سند و کفر آمیز، ذهن بعضی از مردم را به اهل بیت مشوش می کردند. ناصبی ها بر عکس غلاه دشنام دادن به اهل بیت را جائز می دانستند. متصوفه که اندیشه های باطل و سرچشمه گرفته شده از مرتاضان را ترویج می دادند و مُرجعه، دهریه، زنادقه و مانویه، شیوعی از دیگر فرق مختلفی است که حضور داشتند و همچنین یک مکر اعتقادی خلفا چنین بود که نام الله را به آخر اسم خودشان اضافه کردند تا مردم را گمراه سازند. و این حال و هوا فضایی کاملاً مسموم و حساسیت نقش هادی این جامعه را بیشتر می نماید (12)
2- اوضاع اقتصادی زمان امام (علیه السلام): از مسائل مهم در یک اجتماع بشری، اقتصاد است که نقش مهمی نیز در مسأله فرهنگ دارد. اسلام ظهور کرد تا با طبقاتی شدن جامعه مبارزه نماید، اما به مرور زمان کسانی که اصلاً با مکتب پیامبرهیچ سنخیتی نداشتند رهبری و خلافت را به عهده گرفتند؛ مانند خلفای عباسی که دم از معنویت و خدایی بودن می زدند، اما در حقیقت دنبال به دست آوردن منافع خود بودند. زراندوزی ها، چپاول بیت المال، قدرتمند شدن طبقه اشراف، حیوان منشی، تجملات، خلق خوی فراعنه و مصادره ی اموال و ... تا آن جا بالا گرفته بود که قشر عظیمی از مردم دچار فقر و تنگدستی شده بودند.
در بحث مصادره ی اموال بارها و بارها نام خلفای عباسی در تاریخ ذکر گردیده است. مثلاً متوکل از منشی خود صد و بیست هزار دینار و از برادرش 150 هزار دینار گرفت. یا احمد بن اسرائیل را که نویسنده بود در فاصله صد روز هزار تا زیانه زد تا بالاخره با پرداخت هشت هزار دینار آزاد شد. بسیاری از مردم کشاورزی را رها کرده بودند به خاطر همین قضیه ی مصادره ی اموال، که می دانستند پولشان به جیب رقاصان و دلقکان خواهد رفت. بسیاری تن به گدایی و در یوزگی زده و از آبروی خود گذشته بودند.
بعضی از زنان از شدت فقر چادری برای نماز خواندن نداشتند و از مردان هر چند نفر از یک پیراهن استفاده می کردند با این حال زمامداران به دنبال رقاصان و نوازندگان بوده و حتی گاهی این افراد فاسد در عزل و نصب هم دخالت می نمودند. در تاریخ مسعودی چنین آمده است که متوکل 4000 کنیز داشت که با همه ی آنان به نوبت در می آمیخت. (13)
3- اوضاع اجتماعی- سیاسی: قلمرو جهان اسلام در زمان آن امام بزرگوار بسیار وسیع بود و اقوام و گونه های انسانی مختلفی در آن زمان می زیستند. موج مهاجرت ها به جهت تجارت، مأموریت سیاسی، کسب دانش و ... صورت می گرفت. این مهاجرت ها در کنار مزایایی که دارا بود، باعث ایجاد ناهماهنگی هایی در اجتماع آن روز شده بود و زمامداران و مسئولان حکومتی بر نظارت جدی در این عرصه نمی پرداختند در آن زمان زمینه نابسامانی های اخلاقی و گسترش مفاسد از هر سو فراهم شده بود و عده ی زیادی در قلمرو اسلامی راه و رسمی همچون کسری و قیصر را در پیش گرفته بودند. ادیان مختلف به تبیین اندیشه های خود و منحرف کردن جامعه آن روز پرداخته بودند و بنی عباس نیز به دنبال منافع شخصی، شهوت رانی، مادیات و تجملات، چشم آنها را پر کرده بود و توجهی به این قبیل مسائل نداشتند.
این دوره از خلافت عباسی دارای ویژگی هایی است که آن را از دوره های دیگر جدا می سازد خلافت دارای هیبت و جلالی عجیب بود و خلیفه این هیبت را حفظ می کرد. در این دوره تسلط و نفوذ ترکان و بردگان هیبت خلاف را در هم شکست و گویی به دست این عناصر افتاده است. خوش گذرانی ها رواج پیدا کرده و ظلم و ستم علیه مردم بیداد می کرد و زمامداران به خاطر آن که قدرت اداره مملکت را نداشتند راه اعمال فشار را در پیش گرفته بودند. امید از میان مردم رخت بربسته بود و امید خود را در خاندان پیامبر (صلی الله علیه و اله) جست و جو می کردند ولی جرئت نداشتند با ایشان ارتباط داشته یا صحبتی از ایشان به میان آورند. بنی عباس از همان ابتدا به این نتیجه رسیده بود که با آل علی (علیه السلام) نمی تواند کنار بیایید؛ بنابراین در این زمینه سیاست هایی را اختیار کرده بود: 1- اعمال فشار فقر و تنگدستی بر علویان 2- سختگیری و بدرفتاری با علویان تا آنجا که بسیاری از آنها راهی کوه ها و بیابان ها شدند 3- ایراد اتهام و کشتن آنها به بهانه های مختلف
همه این مسائل و مطالبی که ذکر گردید، دست به دست هم داد تا بسیاری از مردم اعتراض کنند و عده ای نیز دیوار نویسی می کردند حتی مسیحیان اعتراض می نمودند و قیام هایی البته ناموفق شکل گرفت. (14)
نقش امام هادی (علیه السلام) در تبیین دین و نشر معارف در ابعاد مختلف
با توجه به توضیحاتی که در قسمت های پیشین داده شد، مشخص می شود، هم حاکمان و هم جامعه آن روز با آن چه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) به خاطر آن به بعثت رسیده بود، فاصله ای زیاد داشت و امام هادی (علیه السلام) نیز در خفقان آن دوران باید برای اهداف متعالیه ی پیامبر تلاش می کردند و با عنایت الهی توانستند در آن تلاطم عجیب، کشتی هدایت را به بهترین وجه به ساحل برسانند و با استفاده از روش های مختلف تبلیغی و ارشادی در نشر معارف، نقش تعیین کننده ای را ایفا نمایند؛ زیرا در دوره ای که شبهات زیاد بود و فرق مختلف با شیوه های خود، به گمراه کردن مردم پرداخته بودند. با یک نگاه ظاهری باید بگوییم که دیگر کار امامت تمام شد و امام در آن دوران، کاملاً سرکوب شده به نظر می آید اما این که امروز می بینیم آثار ارزشمندی از امام هادی (علیه السلام) باقی مانده است دلیل بر رد این مطلب است، روش هایی که امام در آن دوران، به کار برده بودند، تقریباً روش های منحصر به فرد در امر تبلیغ و تبیین بوده است. در جلسات مختلف، امام به بهانه های مختلف به، اعتقادات مردم به مسائل اخلاقی و غیره می پرداختند و جملات بسیار ارزنده ای را از زبان مبارک جاری می نمودند.حال ما به گوشه ای از این بیانات و روشها در ابعاد مختلف می پردازیم و ان شاء الله توانسته باشیم در شناساندن آن امام همام قدمی برداشته باشیم.
1- امام و معرفه الله: همان طور که در اوضاع فرهنگی- اعتقادی اشاره شده برگشت به عقائد جاهلی در حال رواج بود و در بحث اعتقادی، افکار بسیاری به توحید کفر آمیز شده بود. بعضی از مردم جبری و بعضی دیگر مفوضه بودند و عده ای دیگر راجع به جسم بودن خدا شبه برافکنی می کردند اما امام در این باب مناظرات و کلمات زیبا در جلسات مختلف و نامه های متفاوت دارند که در مقابل این اعتقادات مسموم مقابله می نمود، حال به قسمت هایی از آن توجه می کنیم:
الف) توحید و نفی تشبیه: «... وَ اِنَّ الخالق لا یوصف الا بما وصف به نفسه، و أنّی یوصفُ الَّذی تعجز الحواس ان تدرکه، و لأوهام أن تناله، والخطرات أن تحده، و ابصار عن الاحاطه به، جلّ عمّا وصفه الواصفون، و تعالی عمّا ینعته الناعتون، نأی فی قربه و قرب فی نأیه فهو فی بعده قریبا و فی قرب بعید. کیّف الکیف، فلا یقال له: کیف؟ أین الأین، فلا یقال له: أین؟ اذ هو مبدع الکیفو فیّه و الأینونیّه.
و حقا که آفریدگار جز به آنچه خود را ستوده توصیف نشود، و چگونه توصیف شود آنکه هواس از ادراک او، و عقول از رسیدن به «کنه» او تصورات از محدود کردن او و دیدگان از احاطه ی به او ناتوانند
او از آنچه توصیف کنندگان بگویند برتر، و از آنچه ستایش کنندگان بستایند والاتر است، در عین نزدیکی دور است و در عین دوری نزدیک است، پس دور است و نزدیک و نزدیک است و دور. او «چگونه» را «چگونه» کرده است، پس نباید گفت: «چگونه است؟» و او «جا» را «جا» کرده است، پس نباید گفت: «کجاست؟» زیرا او آفریننده «چگونه بودن» ها و «جا داشتن» هاست. (15)
ب- نفی جسم بودن و صورت قائل شدن برای خدا
ج- هیچ جا خالی از خدا نیست. (این دو مورد در اصل مقاله توضیح داده شده است)
د- نفی رؤیت خدا: کلینی رحمه الله با سند خود از احمد بن اسحاق نقل می کند که گفت: به ابوالحسن سوم (امام هادی (علیه السلام)) نامه نوشتم، از او درباره دین خدا، و اختلاف مردم در آن پرسیدم. امام (علیه السلام) در پاسخم نوشت: تا میان بیننده و دیده شده، (فاصله و ) هوایی که دید آدمی در آن نفوذ کند نباشد، دین ممکن نیست، پس هر گاه (فاصله او) هوایی میان آن دو نباشد دیدن محقق نمی شود، و هر گاه باشد همانندی میان آن دو (در جسمیت و نیاز به حَیِّز و مکان) پیش می آید زیرا وقتی که آن در سبب موجب دیدن [بصری که حیّز و جهت خاص و فاصله هوایی باشد] برابر بون همانند [در جسمیت و ...] رخ می دهد. و این همان تشبیه [خالق به است خلق] است [و نمی توان گفت: خدا دیده می شود اما بدون آن سبب موجب دیدن] زیرا اسباب به مسببات خود پیوسته اند [و از هم جدایی ناپذیرند] (16)
2- امام و تفسیر قرآن: آنچه که بین همه مسلمانان مورد اتفاق است و اختلافی در آن نیست کتاب خداست که بزرگترین معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است. در تفسیر آیات قرآن که همه تشنه فهم مطالب آن هستند، امام هادی (علیه السلام) مطالب ارزنده ای را بیان نموده اند و در کتب مختلفه می بینیم که آثاری از تفاسیر آیات از امام هادی (علیه السلام) به دست ما رسیده است؛ زیرا با توجه به زمانه آن حضرت، تفسیر قرآن یکی از راه های حفظ اعتقادات مردم و حفظ آن ها از خطا و اشتباه و همچنین به غلط نیفتادن آیندگان از معنای بعضی از آیات می باشد.
در زیر به نمونه ای از این تفاسیر اشاره می کنیم؛
الف- پرسش از کتاب خوانان یعنی چه؟:
(فَأَنَّ کُنت فِی شَکِّ مِمَّا فَسَأَلَ الَّذینَ یَقرَءوُن الکِتابَ مِن قَبِلک». مقصود از مخاطب آیه کیست؟اگر مخاطب آیه، خود رسول خدا بوده باشد، آیا او در مورد نزول قرآن شک و تردیدی داشت؟ و اگر جز رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فرد دیگری باشد پس در این هنگام آیا قرآن بر غیر رسول خدا (صلی الله علیه و اله) نازل گردیده است؟
پاسخ: مخاطب در این آیه، خود رسول خدا (صلی الله علیه و اله) است، و او کوچکترین شک و تردیدی در مور نزول قرآن نداشت، ولی جاهلان و نادانان می گفتند: چرا خداوندی پیامبری از فرشتگان را فرو نفرستاده است؟ و اگر انسانی را به عنوان پیامبر می فرستاد چرا بین او و دیگر مخلوقات، امتیاز و تفاوتی از نظر خوردن و نوشیدن و پوشیدن و راه رفتن در بازار و غیره، قائل نشده است؟
پس خداوند عزوجل به پیامبر خود، وحی فرمود: «پس بپرس از پیشینیان از خویشتن در حضور این نادان و جهال آیا پیش از تو پیامبری فرستاده است که خوراک و پوشاک و رفتن در بازارها را نداشته باشد، تا آنان جنبه الگویی و مقتدائی ترا داشته باشند، بلکه فرمود: اگر در شک و تردید بوده باشی و این امر در مورد با انصافها نبود آنچنان که در آیه دیگر می فرماید: «قُل تَعَالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَ أَبناءَکُم، وَ نِسآئَنا و نِسآئَکُم، وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَکم، ثُمَ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعَنهَ اللهِ عَلَی الکاذِبین»
«بگو بیائید فرزندان ما و فرزندان شما، زنان ما، و زنان شما، خود هامان و خودهاتان را فرا خوانیم سپس مباهله نماییم و لعنت خدا را نصیب دروغ گویان قراردهیم».
اگر در این آیه می فرمود: «نَبتَهِل فَنَجعَل لَعَنهَ اللهِ عَلیکُم» مباهله نماییم و لعنت خدا را بر شماها قرار دهیم، اینان هرگز به مباهله، تن در نمی دادند، ولی خداوند متعال، خود پیامبر را نیز شریک قرار می دهد در حالی که قطعاً پیامبر خدا رسالت خویش را از سوی پروردگار انجام می دهد و او از دروغ گویان و کاذبین نیست، بدین ترتیب او را به عنوان «صادق« و راستگو در گفتار خویش، معرفی می نماید ولی دوست دارد که این اقرار و اعتراف از سوی خود آنان باشد. (17)
3- امام شناسی: بزرگترین عنایت خداوند نعمت امام است که به ما ارزانی داشته است. شناخت امام اساسی ترین معرفت است که باید به دنبال آن رفته تا از مرگ جاهلیت در امان بمانیم و همچنین بندگی را که هدف است محقق نماییم زیرا ابواب رسیدن به حق، اهل بیت و امام معصوم است. امام هادی (علیه السلام) خود ولی خدا و امام معصوم است. در نشر شناخت این حقیقت عظیم اثرات زیبایی از خود به یادگار گذاشته اند. اگر بخواهیم معصوم را بشناسیم باید آنچنان که خودشان را معرفی نموده اند، شناخت پیدا کنیم. زیرا امام می داند که امام کیست. بزرگترین دایره المعارف امام شناسی یعنی زیارت جامعه ی کبیره از امام هادی (علیه السلام) صادر گردیده است البته علاوه بر این زیارت کلمات بسیار زیادی راجع به امامت از امام هادی (علیه السلام) نقل شده است که هر کدام از آنها دریایی از معارف است و برای حرکت در مسیر کمال نورافشانی می کنند و ظلمت را می زدایند.
4- اهمیت به علم و عالم و تربیت شاگرد: یکی از راه های مبارزه با جهل استفاده از علم و عالم و ترویج آن می باشد که امام (علیه السلام) در آن شرایط حساس و خطرناک در این قضیه بسیار زیاد تأکید داشته و از راه های مختلف این قضیه را ترویج می دادند . اهمیت دادن به علم و عالم از اصول اسلام است که امام اجرا کننده آن می باشد.
اگر بخواهیم در یک اجتماع اثر بگذاریم یا بخواهیم معارف را به آیندگان انتقال دهیم بهترین راه تربیت شاگردانی است که با معارف آشنا شوند و بعد آنچه را که فرا گرفته اند نشر دهند. در آن دوران همین افراد با حضور در مکان های مختلف اثر بسیار عمیقی را ایجاد می نمودند و روش هایی را به کار می بردند که دستگاه حکومتی از آن مطلع نمی شد در دنیای تاریک آن زمان، شاگردان امام، زبان گویای دین بودند و روح تربیت علم و عالم را ترویج می دادند و زمینه ساز توسعه جامعه دینی بودند در ادامه به ذکر نمونه هایی از شاگردان حضرت می پردازیم:
الف- عبدالعظیم حسنی: از بزرگترین راویان و دانشمندان جهان اسلام است که در زهد و تقوا، کم نظیر بوده، امام هادی راجع به ایشان فرموده است: «تو از دوستان حقیقی مایی» (18)
«صاحب بن عباد می نویسد: عبدالعظیم حسنی در امور دین آگاه و به مسائل مذهبی و احکام قرآن کاملاً آشنا بود. ابوحامد رازی از اهل ری می گوید: خدمت امام هادی (علیه السلام) شرف یاب شدم و مسائلی را پرسیدم هنگامی که خواستم از محضرش مرخص شوم فرمود هر وقت مسأله ای برایت پیش آمد از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام ما را نیز به او برسان.» (19)
ب- حسین بن سعید اهوازی: از یاران امام رضا و امام جواد (علیه السلام) بود و از آن بزرگواران حدیث نقل نموده است این شخص گرانقدر سی عنوان کتاب در ابواب فقه و آداب و اخلاق تألیف کرده. «چنانچه مرحوم مجلسی اول می فرماید: بر وثاقت او و بر عمل به روایات او اتفاق علما دیده می شود و مرحوم علامه درباره او فرموده است که وی مورد وثوق و از اعیان علماء جلیل القدر است.» (20)
ج- ابراهیم بن عبده نیشابوری : شیخ طوسی نقل می کند که وی از اصحاب امام جواد و امام هادی (علیه السلام) بوده و از طرف اهل بیت مورد وثوق قرار گرفته است و در نامه هایی که از ائمه صادر شده بود ایشان را وکیل خود معرفی کرده بودند. (21)
د- احمد بن اسحاق قمی: ایشان از یاران امام جواد، امام هادی و امام حسن عسگری به شمار آورده می شود شخصیتی هستند که خدمت امام عصر مشرف شدند و از افراد مورد وثوق اهل بیت بوده اند. (22)
هـ - فضل بن شاذان نیشابوری: ایشان فقیهی عالی مقام و متکلمی توانا بود، گفته اند 180 عنوان کتاب تألیف نموده است امام حسن عسگری بر ایشان رحمت فرستاد و فرمود: من بر مردم خراسان غبطه می برم که فضل بن شاذان را در میان خود دارند. (23)
امام دارای شاگردان و اصحاب زیادی بودند که در نشر معارف اسلامی نقش بسزایی داشتند. اگر بخواهیم نام همه آن ها را ذکر کنیم مطالب به درازا کشیده می شود. لازم است این نکته را بدانیم که تربیت شاگرد و اعزام آنها به نقاط مختلف جهان اسلام یکی از شیوه های بسیار اثر گذار در امر نشر است، در آخر این بحث به ذکر نام بعضی از شاگردان حضرت اکتفا می نماییم. ابوعبدالله مکاری، ابوعبدالله مغازی، ابوطاهر برقی، ابوالحسن بن رجا عبرتائی، ابوجعفر اشعری، ابوبکر فهفکی، ابویعقوب بجلی، صقربن دلف، طلحه بن عبدالله، صالح ابومقاتل دیلمی، سعید الصغیر الحاجب، شاهویه بن عبدالله، داوود بن قاسم، ابوهاشم جعفری ، حسن بن راشد، حسن بن مسعود، ایوب به نوح و بشربن سلیمان و ... (24)
5- مسائل فقهی: ظواهر دینی و مسائل شرعی از مهم ترین مباحث دینی می باشد که با تمامی اعمال و رفتار مسلمانان ارتباط مستقیم دارد. دستورات شرع جهت رسیدن انسان به کمال است؛ فلذا غافل شدن از شرع و دم از کمال زدن، گمراهی است.
احادیث فقهی قابل توجهی از امام هادی (علیه السلام) به دست ما رسیده است. اگر بخواهیم فرهنگ دینی را بر یک جامعه اسلامی حاکم نماییم. ابتدا باید از مسائل شرعی شروع کرده و دستورات فردی و اجتماعی فقه را در جامعه نهادینه نماییم. در آن دوران پر خفقان امام هادی (علیه السلام) بسیاری از مشکلات فقهی را با بیانی استوار به جامعه عرضه می کردند. در زیر به نمونه هایی از آن توجه می نماییم:
غسل میّت: احمد بن قاسم به امام هادی (علیه السلام) نامه نوشت، و پرسید که مؤمنی از دنیا می رود، و غاسل می آید تا غسلش دهد، در آنجا گروهی از مرجئه حضور دارند، آیا به روش اهل سنت غسلش دهد، و عمامه و جریده برایش نگذارد؟
امام در پاسخ نوشت: به روش امامیه غسلش دهد هر چند مرجئه در آن جا باشند. ولی جریده را پنهانی بگذارد و تلاش کند که کسی آن را نبیند. (25)
لباسی که با شراب یا گوشت خوک نجس شده: به امام هادی نامه نوشتند و پرسیدند که: آیا در لباسی که شراب و یا گوشت خوک به آن رسیده می توان نماز خواند؟ زیرا اصحاب ما در آن اختلاف دارند برخی می گویند نماز بخوان و برخی دیگر می گویند نماز نخوان؟ امام در پاسخ نوشت: در آن نماز نخوان زیرا نجس است. (26)
قضای نماز و روزه بیهوش: صدوق می گوید: ایوب بن نوح به امام هادی (علیه السلام) نامه نوشت و پرسید: کسی که یک روز یا بیشتر بیهوش است آیا نمازهای خود را قضا کند یا نه؟ امام در پاسخ نوشت: نه روزه را قضا کند و نه نماز را. (27)
بیان جملات حکیمانه و اخلاقی:
بارها در میان مردم شنیده می شود که برای قضایای مختلف ضرب المثل یا کلام حکیمانه ای را بیان می کنند و اثرات مثبتی نیز در فرهنگ ها دارد. اهل بیت کلامشان مبری از هر گونه تخیل یا افسانه یا حرف های باطل است.امام هادی (علیه السلام) دارای جملاتی زیبا و کوتاه هستند که پخش این جملات و نشر آنها در دینداری و توجه به آخرت اثر مستقیم دارد. زیرا هم کوتاه و هم زیبا و هم اثر گذار در فرهنگ یک جامعه ی آخرت طلب است.
الف - در صف دنیا: «الدنیا سوق ریح فیها قوم و خسر آخرون» (28)
«دنیا بازاری است که گروهی در آن سود برند و گروهی دیگر زیان بینند»
ب- خودپسندی: «من رضی عن نفسه کثر السّاخطون علیه» (29)
«کسی که خود پسند شد دشمنان وی زیاد می گردند»
ج- ثروت: «الغنی قله تمنّیک و الرضا بما یکفیک» (30)
«کاستن آرزو و راضی بودن به آنچه زندگی را تأمین نماید ثروت است»
د- اسیر نفس و زبان: «راکب الحرون اسیر نفسه و الجاهل اسیر لسانه» (31)
«شخصی که بر مرکب چموش سوار است اسیر نفس است و شخص نادان اسیر زبان است»
هـ - یاد مرگ: «اذکر مصرعک بین یدی أهلک و لا طبیب یمنعک و لا حبیب ینفعک» (32)
«به یاد آر روزی که مقابل روی بستگانت در بستر مرگ افتاده ای نه طبیبی از مرگت جلوگیری می نماید و نه دوستی برایت نفع دارد»
7- مبارزه با گروههای انحرافی و مکاتب کلامی: گروه های انحرافی در زمان امام هادی دارای طرفدارانی بوده و عده ای را به خود مشغول کرده بودند. مکاتب کلامی زیادی در زمان حیات آن حضرت وجود داشتند از جمله معتزله و اشاعره و بازار مطالبی همچون جبر و تفویض و امکان یا عدم امکان دیدن خداوند، جسمیّت خداوند و ... داغ بود، البته در قسمت معرفه الله بیانات حضرت را ذکر کردیم- اما حضرت هر بار با این طور افراد مناظرات و مکاتبات بسیاری داشتند و این یکی از جلوه های عظمت علمی آن حضرت بزرگوار بود.
ایشان با غلات هم مبارزه می کردند. غلات کسانی بودند که دارای عقاید پوچ بوده و تا حد الوهیت مقام امام را بالا می بردند. امام هادی از این گروه ها تبری می جست، شاید علت به وجود آمدن غلاه را بتوان در چند بند ذکر کرد:
1- کرامت هایی که از امام می دیدند و قدرت تحلیل نداشتند.
2- قیود و ضوابط را زیر پا گذاشته و هر چه را بخواهند (حرام) حلال نمایند.
3- چشم طمع به اموال مردم داشتند و می خواستند از این طریق به هدف خود برسند.
از سران آن ها می توان:
1- علی بن حسکه قمی 2- قاسم یقطینی 3- حسن بن محمد بابایی قمی 4- محمد بن نصیر فهری و 5- فارس بن حاتم را نام برد.
علی بن حسکه قائل به خالق بودن امام هادی (علیه السلام) بود و همچنین خود را نبی اعزام شده از طرف ایشان می خواند. و هیچ کدام از فرائض را واجب نمی دانست. محمد بن نصیر فهری نیز امام را خالق می دانست ازدواج با محارم را جائز می دانست و قائل به رسوخ روح مردگان در کالبد آیندگان و ... (33)
8- طرق ارتباط حضرت با مردم: امام از طریق مسافرت هایی که انجام می دادند بساری از معارف را به گوش مردم می رساندند، مخصوصاً مسافرت های طولانی مثل سفر حج یا زیارت کربلا که عده ای همراه ایشان می رفتند، این امام همام نیز به شنر معارف می پرداختند و از حقایق اسلام پرده می انداختند و همچنین درباره ایشان نوشت شده است: به افراد نیازمند کمک می نمود، مستمندان را مورد رحمت و عنایت خود قرار می داد، با یتیمان با شفقت و مهربانی رفتار می نمود و گفته شده حاجتمدانی که به ایشان مراجعه می کردند می فرمودند: حاجت خود را بنویسید تا بیان خواسته، عرق شرم بر چهره آنها ننشاند و به خانواده های زندانیان با حفظ جوانب کمک می نمود و تا آنجا که حضرت توان داشتند در بحث کمک کردن به مردم چه مادی و چه معنوی قدم بر می داشتند و همچنین حضرت به مردم روحیه می داد. شخصی خدمت حضرت رسیده بود و از درد و رنجش سخن می گفت، حضرت در جوابش فرموده بودند:
«خداوند نعمت های بسیاری به تو عطا کرده پس چرا باید این چنین ناامید باشی و احساس ضعف تو را فرا بگیرد تو نعمت ایمان داری، نعمت سلامتی بدن داری، نعمت صبر و قناعت داری و ...» (34)
الف- فعالیت های مخفی امام: متوکّل بسیار با امام و یاران و اصحاب و شیعیان در هر جایی که بودند بد رفتاری می نمود. متوکّل نسبت به علی (علیه السلام) کینه و عداوت عجیبی داشت. بر همین اساس فعالیت های خودشان را به صورت سرّی انجام می دادند و در مناسبات خود نهایت پنهان کاری را نجام می دادند.
محمد بن شرف می گوید: همراه امام هادی (علیه السلام) در مدینه راه می رفتم امام فرمود: آیا تو پسر شرف نیستی؟ عرض کردم: آری. آنگاه خواستم از حضرت پرسشی کنم، امام بر من پیشی گرفت و فرمود: «ما در حال گذر از شاه راهیم و این محل، برای طرح سئوال مناسب نیست»! این حادثه شدت حفقان حاکم را نشان می دهد و میزان پنهان کاری اجباری امام را به خوبی روشن می سازد «محمد بن داوود قمی» و «محمد طلحی» نقل می کنند: «اموالی از قم و اطراف آن که شامل خمس و نذور و هدایا و جواهرات بود، برای امام ابوالحسن هادی حمل می کردیم. در راه، پیک امام در رسید و به ما خبر داد که باز گردیم، زیرا موقعیت برای تحویل این اموال مناسب نیست. ما بازگشتیم و آنچه نزدمان بود، همچنان نگه داشتیم تا آنکه پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی که فرستاده بار کنیم و آنها را بدون ساربان به سوی او روانه کنیم. ما اموال را به همین کیفیت حمل کردیم و فرستادیم . بعد از مدتی که به حضور امام رسیدیم، فرمود: به اموالی که فرستاده اید بنگرید! دیدیم در خانه امام، اموال به همان حال محفوظ است. (35)
ب- شبکه ارتباطی وکالت: شرایط بحرانی زمان امام هادی (علیه السلام) ایجاب می کرد که ایشان از طریق وکلای سری خود با مردم ارتباط برقرار کنند و این در زمان ایشان، حرکتی بسیار مهم در امر نشر معارف به شمار می رود. هدف اصلی سازمان وکلا جمع آوری خمس و زکات و نذور و هدایا از مناطق مختلف و تحویل آن به امام و همچنین پاسخگویی به مسائل فقهی و عقیدتی شیعیان بود که از طریق همین وکلا انجام می شد. امام برای شهرها افرادی را به عنوان وکیل قرار داده بودند.
9- معجزات و کرامات حضرت و نقش آن در نشر معارف: پیامبران برای آنکه آنچه از طرف خدا برای مردم آورده اند بیان کنند، یک سری معجزات از خود نشان می دادند که نه از جنس سحر وجادوست، بلکه از قدرتی است ما فوق مادی که از طرف خداوند به ایشان داده شده و این باعث می شد که در بین مردم با ذکر کردن معجزه آن پیامبر، مردم بیشتر متوجه آن پیامبر شوند و پیامبر خدا هم بتواند بهتر وظیفه خود را انجام دهد. ائمه ما از آنجا که طبق روایات، مقامشان از انبیاء الهی پایین تر نیست و بلکه بالاتر است، کراماتی از ایشان صادر می شد که باعث می گشت دشمنان در مقابل حضرات روز به روز ذلیل تر شوند. و مردم با نقل بسیاری از آنها خود به خود متوجه امام می شدند و این خود اثر بسیار ارزنده ای را در نشر معارف داشت. بعد از اینکه کسی متوجه امام می شد ایشان نیز به تبیین مسائل اسلام می پرداختند. (36)
عماربن زید می گوید: خدمت امام رسید و سوال کردم آیا شما می توانید به آسمان بالا روید و چیزی با خود بیاورید که نمونه اش در زمین نباشد؟ دیدم امام (علیه السلام ) به هوا بالا رفتند من به ایشان نگاه کردم تا از نظر پنهان شد پس از مدتی برگشت و با خودشان پرنده ای طلایی آوردند که در گوش هایش گوشواره هایی از طلا و منقارش درّ گرانبهائی بود و می گفت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله امام فرمودند: هذا طیر من طیور الجنه.
امام از دیدگاه غیر شیعه: خلاصه ای از کلام غیر شیعه را راجع به امام بیان می نماییم.
1- خیر الدین زرکلی (معاصر): «ایشان (امام) از پیشوای امامیه می باشد و یکی از پرهیزکاران صالح و شایسته روزگار بود».
2- علی بن محمد مالکی صاحب «الفصول المهمه»: «هیچ منقبتی و مدحی ذکر نمی شود جز آنکه اصل آن به او منتهی می شود نفس او پاک، اخلاق و رفتار او مهذّب و سیره و رفتار او معتدل بود».
3- ابوالقدا ابن کثیر: صاحب البدایه و النهایه می گوید: «فرزند امام جواد و پدر امام حسن عسگری مردی زاهد و عابد بود، متوکل او را به سامرا انتقال داد و بیش از بیست سال در آنجا اقامت داشت و در سال دویست و پنجاه و چهار هجری قمری در سامرا در گذشت هنگامی که متوکل او را به مجلس شراب دعوت کرد در پاسخ گفت: مرامعاف دار تاکنون قطره ای شراب به وجود من وارد نشده است...»
4- احمد بن حجر هیثمی صاحب «صواعق المحرقه» درباره ی آن بزرگوار می نویسد... : وی از نظر علم ودانش و سخاوت شایسته، و وارث حقیقی پدر بود، متوکل او را در سال دویست و چهل و سه هجری قمری از مدینه احضار کرد. (37)
و شخصیت های دیگر از فرق مختلف راجع به ایشان مطالبی را نقل کرده اند، کتابی اخیراً به نام «اهل بیت از دیدگاه اهل سنت» به چاپ رسیده است که تمامی ائمه مطالبی در ذکر مناقب و فضائل و کرامات آن حضرت نقل نموده اند. نمونه ای را ذکر می کنیم: «متوکل را خانه ای بود در وی مرغان بسیار، هر کس به آنجا در آمدی از اختلاف آوازهای ایشان نه سخن کسی توانستی شنید و کسی سخن وی، هر وقت که هادی (رضی الله عنه) به آن خانه در آمد مرغان خاموش گشتندی و چون بیرون آمدی آغاز آواز کردندی» (38)
پی نوشت ها :
1- رعد/7
2- الذاریات /56
3- کهف/ 110
4- حمید، محمدی، مفردات قرآن، ص 42، برگرفته از تفسیر نور الثقلین، ج1، ص 12.
5- بقره/ 30
6- احمد، مستنبط، قطره ای از دریای اهل بیت (علیه السلام) ، ج1، ص 676
7- همان
8- برگرفته از جواد، ترابی ، سیری در زندگی امام هادی، ص 12 و عبدالرحیم، عقیقی بخشایشی، 14 نور پاک، ج2 ص 1550
9- همان
10- همان، ص 214 و عباس حاجیانی دشتی، زندگانی عسگریین ص 204
11- علی، قائمی امیری، مکتب مشعل هدایت امام علی النقی (علیه السلام)، ص 70
12- برگرفته از همان، ص 58 تا 63 و ص69 تا 73 و مهدی پیشوایی ، سیره پیشوایان ص 601 تا 610 و المجمع العالمی لاهل البیت، اعلام الهدایه ص 144 و 145
13- برگرفته از علی، قائمی امیری، مکتب مشعل هدایت امام علی النقی (علیه السلام) ص 52 تا 57 عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، 14 نور پاک، ج2، ص 1565 تا 1567 و مجمع العالمی لاهل البیت، اعلام الهدایه، ص 123 و مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان ص 590 تا 596
14- برگرفته از علی، قائمی امیری، مکتب مشعل هدایت امام علی النقی (علیه السلام) ، ص 46 تا 51 و ص 74 تا 78 و مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 568 تا 570 و سید محمّد تقی، مدرسی، زندگی نامه چهارده معصوم، ج2، ص 339 و مجمع العالمی لاهل البیت (علیه السلام) ، اعلام الهدایه، ص 124 و عبدالرحیم، عقیقی بخشایشی، 14 نور پاک ج2 ص 1579 تا 1580
15- گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم، فرهنگ جامع سخنان امام هادی (علیه السلام)، ص 24
16- گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام هادی (علیه السلام) ، ص 31 به نقل از بحار الانوار 291: 3 خ 10 و 57
17- چهارده نور پاک، عقیقی بخشایشی، ج2، ص 1651
18- عبدالرحیم، عقیقی بخشایشی، چهارده نور پاک، ج دو، ص 1664
19- همان
20- همان، ج دو، ص 1667
21- برگرفته از عباس، حاجیانی دشتی، زندگانی عسگریین، ص 157
22- همان، ص 162
23- برگرفته از، عبدالرحیم، عقیقی بخشایشی، چهارده نور پاک، ج دو ، ص 1668.
24- برگرفته از عبدالرحیم، عقیقی بخشایشی، چهارده نور پاک، ج 2، ص 1670 و عباس، حاجیانی دشتی، زندگانی عسگریین، ص 157 تا ص 182.
25- گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام هادی (علیه السلام) ، ترجمه علی مؤیدی، ص 335
26- همان، ص 341
27- گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام هادی (علیه السلام) ، ترجمه علی مؤیّدی ، ص 355
28- عباس، حاجیانی دشتی، زندگانی عسگریین، ص 151 تا 152
29- همان
30- همان
31- همان
32- عباس، حاجیانی دشتی، زندگانی عسگریین، ص 151 تا 152
33- برگرفته از، مهدی ، پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 601 تا 606
34- برگرفته از علی، قائمی امیری، ص 64 تا 68
35- مهدی پیشوایی ، سیره پیشوایان، ص 571
36- برگرفته از عبدالرحیم، عقیقی بخشایشی، چهارده نور پاک، ص 1604 تا 1605 به نقل از بحارالانوار جلد 50 ، ص 146
37- عبدالرحیم، عقیقی بخشایشی، چهارده نور پاک، ص 1593 تا 1595
38- سید محمد طاهر، هاشمی شافعی، مناقب اهل سنت از دیدگاه اهل سنت، ص 251