چکیده:
ضرورت اتحاد اسلامی با توجه به وضیعت کنونی کشورهای اسلامی و نیز با توجه به مبانی دینی و عقلی، بدیهی است. رسالت مداران این عرصه نیز علمای، اسلام اند که در تحقق اتحاد اسلامی با سه سطح مواجه اند:سطح علمای دینی، مردم مسلمان و حاکمان کشورهای اسلامی. مراجعه به هر یک از این سطوح نیازمند راهکارهای خاص خود می باشد. این مقاله ضمن مروری بر ضرورت اتحاد اسلامی از نظر وضعیت کنونی مسلمانان و ملاحظه ی قرآن و سنت به نقش علمای دین در این خصوص پرداخته و راهکارهای پیش روی آنها را در سه فوق بررسی می نماید و در پایان به موانع پیش روی و مقابله با آن اشاره دارد.
کلید واژه ها: عالم دینی، اتحاد اسلامی، راهکارها.
ضرورت اتحاد اسلامی در نظر به وضعیت کشورهای اسلامی
مشاهده ی وضعیت کشورهای اسلامی در جهان کنونی برای درک ضرورت و فوری بودن اتحاد جهان اسلام کافی است، به گونه ای که درک ضرورت اتحاد جهان اسلام را تا حد درک محسوساتی از قبیل خورشید، روشن است و آتش، سوزاننده است! بدیهی و آشکار می نماید.ملاحظه کنید: بیش از دهها سال است که یک کشور اسلامی به طور کلی از روی نقشه جغرافیایی جهان حذف گردیده است! فلسطین پاره تن اسلام، امروزه به عنوان یک کشور مستقل، وجود خارجی ندارد. همچنین دو کشور اسلامی افغانستان و عراق در اشغال رسمی و آشکار نیروهای نظامی کفّار است. در اغلب کشورهای اسلامی نیز سلطه ی کفار بر منابع حیاتی از قبیل نفت و دیگر معادن به خوبی ملاحظه می شود و حضور مستشاران نظامی بیگانگان در ارتش های بسیاری از کشورهای اسلامی و نفوذ ایادی آنها در عنادین و پست های عالی و نفوذ فرهنگ مادی آنها به خوبی قابل مشاهده است: این همه در حالی است که ملت های اسلامی، بر خوردار از یک قدرت بالقوه بزرگ و تعیین کننده در مدیریت جهان کنونی می باشند. ملاحظه ی چنین قدرت بالقوه ای از یک سو و مشاهده ی چنان وضعیت اسف بار از سوی دیگر به بداهت، فوری و ضروری بودن اتحاد اسلامی را آشکار می سازد.
ضرورت اتحاد اسلامی در نظر به کتاب و سنت
آیاتی قرآنی و احادیث پیشوایان معصوم (علیهم السلام) بر وجوب اتحاد مسلمانان دلالت دارد. در اینجا به ذکر دو آیه ی قرآنی و برخی روایات معصومین (علیهم السلام) اکتفا می کنیم:قرآن کریم می فرماید: «وَ اعتَصِمُوا بَحبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذکُرُوا نِعمَهَ اللهِ عَلَیکم اِذ کُنتُم اَعدآءً فَاَلَّفَ بینَ قُلُوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَهِ اِخواناً» (1)
بر حسب این آیه ی شریفه، خدای متعال اولاً به اعتصام به حبل الله فرمان می دهد (وَ اعتَصِمُوا)، ثانیاً از تفرق نهی می کند (وَ لا تَفَرَّقُوا)، ثالثاً فرمان می دهد که آنها گذشته و وضعیت کنونی خود را به یاد آورند (وَ اذکُرُوا) که پیش از این، تاریخی سراسر دشمنی و جنگ داشته اند و هم اکنون به برکت اسلام، الفت و برادری بین آنها حاکم است. بدین ترتیب خدای متعال خواسته است که فلسفه و فایده ی اعتصام و انسجام را به آنها یادآوری نماید تا بدانند که دستور الهی به اعتصام بی حکمت نیست.
امام خمینی (ره) مکرراً به این آیه ی شریفه برای اتحاد اسلامی استناد کرده اند. (2)
آیه ی دوم آیه ی «وَ اَطِیعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفشَلُوا وَ تَذهَبَ ریحُکُمِ وَ اصبِروُا اِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرین» (3) می باشد. آیه ی شریفه، امر به اطاعت خدا و رسول می فرماید و از نزاع و اختلاف نهی می نماید و سپس حکمت و دلیل آن را بیان ی کند: نخست اینکه تنازع موجب ضعف اراده و خوف در شخص می گردد و دوم این که قدرت و غلبه عزت مسلمانان را از بین می برد. از اینجا استفاده می شود که خدای متعال می خواهد مسلمانان قدرتمند و عزیز باشند و راه آن را نیز نشان می دهد و آن اینکه با یکدیگر تنازع ننمایند. امام خمینی (رحمه الله) به این آیه نیز مکرراً برای اتحاد اسلامی، استناد فرموده اند. (4) و اما روایاتی که از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) بر اتحاد دلالت دارد بسیار است. از جمله پیامبر فرمود: «مؤمنین در دوستی و رحمت مانند اعضای یک پیکر می باشند. وقتی عضوی به رنج می افتد سایر اعضاء با بیداری و ناراحتی شان همدردی می کنند.»(5) همچنین علی (علیه السلام) می فرماید: «همراه جماعت شوید که دست خدا همراه جماعت است و از تفرقه بپرهیزید . همانا آن کس که از جماعت مسلمانان بیرون رود طعمه ی شیطان گردد، همان طور که گوسفند چون از گله جدا شود نصیب گرگ می شود. » (6) در مقام عمل نیز آن حضرت پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه واله) به خاطر حفظ وحدت امت اسلام و پرهیز از تفرقه ی مسلمانان، صبر را پیشه ی خود ساخت: دیدم که صبر بر آن حادثه از تفرق کلمه ی مسلمین و ریختن خونشان برتر است در حالی که عهد مردم به اسلام تازه است و ... (7) همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مومن برادر مؤمن و چشم و راهنمای اوست. به او خیانت و غش نمی ورزد و وعده ای نمی نماید که تخلف نماید.» (8)
حاصل آنکه کتاب خدا و سنت معصومین (علیهم السلام) بر ضرورت اتحاد اسلامی ضرورت دارد.
حبل الهی ملاک اتحاد اسلامی
اتحاد و انسجام، بدون ملاک و محور نیست. اسلام که دعوت به وحدت و یکپارچگی نموده ملاک و مناط آن را نیز معرفی کرده است. این محور و ملاک در آیه ی «وَ اعتَصِمُوا بِحبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (9) حبل الهی معرفی شده است. بدین ترتیب هر امر دیگری که منافی حبل الهی باشد و یا اینکه در عرض آن قرار داده شود، شایستگی ملاک اتحاد و انسجام مسلمانان را نخواهد داشد. قومیت، زبان، نژاد، خون، مرزهای جغرافیایی، تحزب گرایی و ... که امروزه تعصب بر آنها در کشورهای اسلامی از ناحیه ی سلطه گران دامن زده می شود و از سوی ایادی آنها تبلیغ می گردد به گونه ای که حبل الهی را تحت الشعاع قرار می دهد، از نظر اسلام ملاک وحدت نیست، بلکه بیانگر جاهلیت عصر جدید است! این در حالی است که کشورهای سلطه گر، خود در صدد بر طرف کردن این گونه مرز بندی ها در میان ملل خود هستند. اما مقصود از حبل الهی چیست؟ طبری در مجمع البیان می نویسد در معنای حبل الله اقوالی است. سپس می گوید: اولی حمل آن بر همه آنهاست، زیرا پیامبر فرمود: ای مردم من در میان شما دو حبل می گذارم اگر به آن دو متمسک شوید، هرگز پس از من گمراه نشوید. یکی از آن دو از دیگری بزرگتر است و آن کتاب خداست که از آسمان به زمین کشیده شده و دیگری عترت و اهل بیت من می باشد. آن دو از یکدیگر جدا نشوند تادر حوض بر من وارد گردند» (10) بر این اساس ملاک همان کتاب خدا و پیامبر اسلام و پیشوایان معصوم می باشد. می توان ارجاع به امام معصوم را به ارجاع به کتاب خدا تحویل برد و چنین نتیجه گرفت که ملاک اتحاد و انسجام اسلامی قرآن کریم و سنت پیامبر است که متفق علیه، همه ی مسلمانان است.علامه طباطبایی بر آن است که حبل الهی همان کتابی است که از نزد خدا نازل شده و می توان آن را مجموع کتاب الهی و رسول او دانست زیرا مرجع همه چیز یک چیز بیشتر نیست. (11)
اینک با توجه به وجوب اتحاد مسلمانان حول محور کتاب خدا و پیامبر اعظم باید ملاحظه کرد که تحقق این امر سترگ بیش از هر کس بر عهده ی چه کسانی است؟
علمای اسلام، رسالتمداران اتحاد مسلمانان
گر چه همه ی آحاد مسلمانان، مسئول اتحاد میان خود هستند، لیکن واضح است که اهتمام به آن و هدف گزاری کلان و برنامه ریزی و پی گیری تحقق آن بیش از هر گروهی، قایم به دو گروه عالمان و حاکمان است. در میان این دو گروه نیز عالمان دینی از پنج وجه دارای نقش اول و رسالتمداران نخست می باشند: وجه اول این که، بنای استوار اتحاد حول محور کتاب خدا، نیاز به شناخت عمیق کتاب خدا دارد که کار علمای دین است. وجه دوم این که، به فرموده ی پیامبر (صلی الله علیه واله) ، علما، وارثان انبیاء (12) و چراغ های زمین و خلفای پیامبران و ورثه ی انبیاء و ورثه ی پیامبر اسلام (13) و از نزدیک ترین مردم به درجه نبوت (14) بوده و مداد آنها افضل ازدماء شهدا (15) است. بر این اساس این علمای اسلام هستند که همچون پیامبران، هدایت و رهبری مسلمانان را در امور دنیوی و اخروی بر عهده خواهند داشت.وجه سوم این که به بیان علی (علیه السلام) علما حاکم بر مردم اند (16) و به بیان امام صادق (علیه السلام) فرمانروایان، حاکمان بر مردم و علما حاکمان بر فرمانروایان (17) می باشند.
وجه چهارم اینکه امروزه در جهان اسلام تأثیر گذارترین گروه، همان علمای اسلام اند که مردم حلال و حرام الهی را از آنها اخذ می کنند. پس این علمای اسلام هستند که با نفوذی که دارند، می توانند دعوت کنندگان مردم به دین خدا و اتحاد اسلامی باشند.
و وجه پنجم اینست که، به حکم عقل، حاکم اسلامی یا باید اسلام شناس باشد و یا به اسلام شناس مراجعه نماید و گرنه اگر چه ممکن است حاکم باشد؛ اما اسلامی نخواهد بود. حاصل آن که، عالمان اسلامی داعیه داران نخست نهضت اتحاد اسلامی می باشند.
علمای اسلام و سطوح اصلی پیش روی در اتحاد اسلامی
علمای اسلام در قیام به واجب الهی اتحاد مسلمانان، با سه سطح اصلی مواجه اند: نخست سطح مربوط به خودشان، دوم سطح مربوط به عموم مسلمانان در همه ی کشورهای اسلامی و سوم سطح مربوط به حاکمان و مدیران عالی کشورهای اسلامی. اینک باید ملاحظه کنیم که در هر سه سطح فوق چه راهکارهایی وجود دارد؟عالمان اسلام و راهکارهای رویا روی در سطح اول (جمع عالمان دین)
گام اولِ علمای اسلام برای اتحاد و انسجام ما بین خود، مصاحبت و معاشرت است. مصاحبت و معاشرتی که از یک سو، مبتنی بر «احساس و عاطفه ی اخوت دینی » بوده و از دیگر سو مبتنی بر «تعقل و اندیشه برای وحدت و انسجام اسلامی» باشد. در گام دوم، باید به نشست های هم اندیشی به معنای اعم آن مبادرت گردد. این مباحثات و هم اندیشی ها در سه حوزه ی مسائل «داخلی و خاص روحانیت» ، مسائل مشترک مربوط به «امت اسلامی» و مباحث «اختلافی بین فرق اسلامی» می تواند مطرح شود. در حوزه مباحث داخلی روحانیت، مباحثی همچون هویت ساختاری روحانیت در جهان اسلام، جایگاه کنونی علمای دین در بلاد اسلامی، جایگاه مورد انتظار و مطلوب آنها، نقاط قوت و ضعف و عوامل هر یک، آسیب شناسی درونی و بیرونی نهاد روحانیت و مباحث مربوط به حوزه های دینی در جهان اسلام از نظر نظام مدیریتی، آموزشی و پژوهشی و ... قابل طرح است.و اما در حوزه ی مسائل اصلی و مشترک امت اسلام در همه ی کشورهای اسلامی، می توان هم اندیشی را حول چند محور تدارک نمود:
1- شناخت علمای اسلامی از وضعیت کنونی مسلمانان در کشورهای اسلامی و یا حتی غیر اسلامی. ضروری است که علمای هر یک از کشورهای اسلامی، گزارش های جامع و دقیق از وضعیت کشور خود را به سمع ونظر علمای بلاد اسلام برسانند.
2- پس از آن نوبت به بحث و بررسی علل و عواملی که مسلمانان را به وضعیت کنونی رسانده است، می رسد. برخی از این علل در همه کشورها «مشترک» و برخی «خاص» هر یک از کشورهای اسلامی است. شناخت علمی این علل، راه را برای پیدا کردن درمان میسر می سازد.
3- هم اندیشی های پس از آن باید متوجه ارائه راه حل ها باشد، علمای اسلام باید بیاندیشند که چگونه می توان دردهای امت اسلام را درمان کرد و آن راه حل ها چیست؟
4- و دیگر، نشست های تخصصی و علمی هدف گذاری، برنامه ریزی و شیوه یابی برای اجرایی و عملیاتی کردن راه حل های ارائه شده است.
5- و پس از آن جلسات پیگیری، بررسی موانع و رویا رویی و بر طرف کردن آنها و ... که کاری مستمر و دائمی است.
و اما نشست ها و هم اندیشی ها در حوزه ی مسائل اختلافی نیز، می تواند مد نظر علما واقع شود. این امر از آن رو ضروری است که به هر حال فرق اسلامی با یکدیگر اختلاف نظر دارند و به ناگزیر این اختلاف نظرها طرح خواهد شد. پس چه بهتر که طرح این اختلاف نظر ها «مدیریت» شود و بهترین «مدیران» در این باره همان علمای اسلام اند که می توانند، ضمن طرح مباحث اختلافی و اعتلای بحث های علمی جهان اسلام، از منجر شدن آن به تنازع پیشگیری نمایند. از طرف دیگر، هر یک از فرق مسلمین بالطبع به مذهب و مسلک خود تعلق خاطر دارند و طرح وحدت اسلامی این ظن را بر می انگیزاند که وحدت، با تقید به مذهب خاص منافات دارد و یا حداقل موجب سست شدن اعتقاد به آن مذهب خاص می شود. باید با هم اندیشی این نکته را روشن کرد که هم می توان به عقیده ی خاص خود پای بند بود و هم می توان به دستور قرآن کریم متحد منسجم شد. البته ممکن است این مباحث در سطح عموم طرح نشود، لیکن طرح این مباحث با حضور علمای فرق و در کرسی های مناظره در حوزه های علمی و دانشگاههای جهان اسلام، شایسته است.
نگارنده در اینجا به عنوان نمونه به مکاتبات قریب یکصد سال پیش دو عالم بزرگ اسلام سید شرف الدین و شیخ سلیم و مهم ترین موضوع اختلافی یعنی امامت ارجاع می دهد تا شاهد صادقی بر این مدعا باشد. این دو عالم دین طی 112 نامه ای که به یکدیگر نگاشته اند، ضمن طرح اساسی ترین پرسش و پاسخ ها، هرگز از مرز اخوت دینی و حرمت گذاری فراتر نرفته اند. دو نامه ی آغازین و دو نامه ی آخر این دو عالم دینی از حیث احترام به یکدیگر تفاوتی ندارد.
علمای دین و راهکارهای پیش روی در سطح دوم (مردم مسلمان)
بر عهده ی علمای اسلام است که اتحاد و همدلی را بین مسلمانان مطرح، تبیین و نهادینه نمایند تا امت اسلام، امت واحده گردد. در این خصوص علمای کشورهای اسلامی در اقصی نقاط جهان باید به پنج امر مبادرت ورزند:1- نخست طرح و توضیح مفهوم، مبانی عقلی و دینی وحدت و آثار و برکات آن به خصوص در جهان کنونی از طریق خطبه های نماز جمعه و جماعات، همایش ها ونشست ها در رادیو و تلویزیون و مطبوعات و ...
2- انذار امت اسلام از تفرقه و پراکندگی، سوء ظن و دشنام و تعصبات جاهلی به حکم عقل و قرآن و سیره و بیان مفاسد دنیوی و اخروی مترتب بر خلاف.
3- روشنگری سیاست ها و نقشه های دشمنان اسلام برای تداوم سلطه بر امت اسلام و بازگو کردن تاریخچه استعمار در کشورهای اسلامی از پاکستان و افغانستان گرفته تا عراق و لبنان و الجزایر و لیبی و سایر بلاد اسلامی و بیان فداکاری ها و مجاهدت های مسلمانان در مبارزه با سلطه ی بیگانگان به رهبری علمای دین برای تحصیل استقلال.
4- ارائه ی گزارش های جامع و دقیق از وضعیت و مصائب برادران مسلمان در هر کجای جهان اسلام، به گونه ای که هیچ مسلمانی از وضعیت برادر مسلمانش در دورترین نقاط بی خبر نماند و نیز ارائه گزارش های نشست های علمی علمای دین، در سطح نخست به توده های مردم و استمداد از آنها برای راهنمایی، تذکرات، انتقادات و پیشنهادات.
5- استفاده از قدرت عظیم اسلام و هدایت و رهبری مسلمانان برای دفاع از هویت اسلامی، کیان و مرزهای اسلام، الزام حاکمان به رعایت مصالح امت اسلام و اجتناب از برقراری روابط دوستانه ی آنها با دشمنان خدا و نیز برای کمک به مسلمانان سایر کشورها، در مواقع حمله ی دشمن با آنها و یا حتی هنگام آسیب های طبیعی و ... و خلاصه زنده کردن روحیه اخوت دینی در سرتاسر جهان اسلام.
بدیهی است ملل اسلامی از چنین پتاسیل عظیم الهی برخوردارند که نمونه هایی از آن را مکرراً در تظاهرات یکپارچه جهان اسلام در مقابل اهانت کنندگان به پیامبر (ص) مشاهده کردیم.
علمای دین و راهکارهای پیش روی در سطح سوم (حاکمان کشورهای اسلامی)
نخستین گام در این سطح آن است که علمای اسلم جایگاه حقیقی خود را نسبت به حاکمان باز یابند. این موضوع هم جنبه ی فکری و مبنایی دارد و هم جنبه ی عملی و اجرایی.به نظر می رسد سیره علمای اسلام بر آن بوده است که با حاکمان تا وقتی که رعایت احکام الهی را می نمایند و آلوده به فسق و فجور نشده اند، مدارا و بلکه در مواقع لزوم به کمک آنها اقدام نمایند. این امر از آن روست که اولاً علمای اسلام در پی حکومت فی نفسه نیستند و ثانیاً تا وقتی امور مسلمین از روند سالمی برخوردار باشد و فقط حق آنها در حکومت سلب شده باشد و یا حتی سخت گیری هایی بر آنها روا گردد به خاطر حفظ وحدت و پرهیز از تفرقه ی مسلمانان از آن صرفنظر می کنند. امام علی علیه السلام فرمود:
« و والله لاُ سلمنَّ ما سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الاّ علیّ خاصه؛ (18) به خدا سوگند تا وقتی امور مسلمین به سلامت است و ستمی در آن جز بر من نمی شود، گردن می نهم». اما مسأله این است که اگر حاکمان حکومت را از علما گرفته، بلکه رعایت مصالح امت اسلام را ننمایند و به فسق و فجور آلوده گردند و با دشمنان خدا مراوده و دوستی و با ملت های اسلام دشمنی و مخاصمه و ... نمایند وظیفه ی عالمان دینی چیست؟
تردید نیست که بر علمای اسلام خیر خواهی و نصیحت آنها ضروری است. لیکن اگر خیر خواهی و نصیحت مؤثر واقع نشد آیا تکلیف از علمای دین ساقط است و نباید اقدام دیگری انجام دهند؟
برخی با استناد به برخی از احادیث منقوله گفته اند: «که، با والیان امر نباید در ولایت آنها منازعه نمود و بر آنها معترض شد مگر آن که منکری از آنها محقق گردد در اینصورت سخن حق را باید گفت؛ با این همه، خروج بر آنها و قتال با ایشان حرام است اگر چه فاسق و ظالم باشند و سبب این تحریم آن است که این عمل موجب فتنه ها و ریختن خونها می گردد و این نظر جمهور علماست.» (19)
پرسش این است که اگر حاکم کشور اسلامی به همین اموری که خوف از آنها موجب حرمت قیام نزد برخی علما تلقی شده است مبادرت نماید وظیفه چیست؟
به عقیده ی ما حکومت اسلامی به حکم عقل و شرع از آن علماست، با این همه اگر حاکم اسلامی از علمای عادل دین نبود، باید به علما مراجعه نماید و مصالح امت اسلام را رعایت نماید. در این صورت چنان که گذشت، سیره علمای اسلام مدارا و راهنمای آنهاست، ولی چنانچه خلاف اوامر الهی انجام دهد، بر علمای اسلام است که بر حسب رعایت مراتب عقلی و شرعی به امر به معروف و نهی از منکر اقدام نمایند. و روشن است که بسیاری از حاکمان وقتی خیر خواهی و نصایح علمای دین را ملاحظه کنند و بدانند که علما از پیگیری مطالب تا انجام احکام الهی دست برنمی دارند و عقب نشینی کرده و تن به مصالح امت اسلام می دهند، با این حال اگر همچنان ادامه دادند، نهضت لازم خواهد بود. و این همان راه صحیح جمع حدیث است.
و اما گام دوم، آن است که سران علمای اسلام در کشورهای اسلامی، اجلاسی در سطح عالی را به طور دوره ای تشکیل دهنده و در آن بر اتحاد مسلمانان تأکید نمایند و اهم مشکلات جهان اسلام و راه حل های آن را به طور کارشناسانه ارائه نمایند و مفاد آن به صورت قطعنامه، تنظیم و به اجلاس سران کشورهای اسلامی جهت اطلاع و اجرا ارائه گردد. بدین ترتیب حاکمان اسلامی به رعایت مصالح امت اسلام ملزوم خواهند بود.
گام سوم، نیز نظارت بر امت ها و هدایت و ارشاد آنها و قیام به انجام واجب شرعی امر به معروف و نهی از منکر البته با رعایت همه ی شرایط آن و نیز تا عالی ترین مراتب آن است.
علمای اسلام و دشواری های پیش رو در نهضت اتحاد اسلامی
عالمان دینی برای انجام رسالت خود در سه سطح مذکور (عالمان، مردم و حاکمان) با موانع و مشکلات متعددی مواجه خواهند بود. گذشته از دشمنان خارجی، در هر یک از سه سطح فوق نیز مخالفانی وجود دارد. در میان علما، علمای متحجر یا فاجر و در میان حاکمان، حاکمان وابسته و بیگانه و مستبد و در میان اقشار مردم نیز برخی گروه ها مانند سرمایه داران، هواپرستان و حتی مقدس مآبان افراطی و برخی روشنفکران غرب و شرق زده و ... و در کنار همه ی اینها منافقان زیرک از جمله موانع پیش روی می باشند.روش است که علمای اسلامی باید در مقابل این دشواری های احیاناً طاقت فرسا، صبر واستقامت نماید همانطور که پیامبر (صلی الله علیه واله) مأمور به استقامت خود و پیروانش بود: «فَاستَقِم کَما اُمرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ» (20) و متذکر باشند که توده های مسلمانان با آنها همراه و اجرا الهی نیز برای ایشان محفوظ است.
نتیجه گیری:
از مباحث گذشته بدست آمد:1- اتحاد اسلامی با نظر به وضعیت کنونی مسلمانان و نیز مبانی دینی و عقلی ضروری است.
2- ملاک اتحاد اسلامی، حبل الهی است.
3- رسالت مداران اتحاد اسلامی، عالمان دین می باشند.
4- علمای دین برای نیل به اتحاد اسلامی با سه سطح عالمان دینی، مردم کشورها و حاکمان بلاد مواجه اند.
5- علمای اسلام در سطح نخست باید به سه حوزه ی خاص روحانیت، مسائل اصلی و مشترک امت اسلام و مباحث اختلافی بین فرقی توجه نمایند و هر یک را طی جلسات هم اندیشی مورد بررسی قرار دهند.
6- علمای اسلام در سطح دوم باید با تبیین ضرورت وحدت و انذار مردم از تفرقه و افشای نقشه های دشمن و استفاده از قدرت عظیم مسلمانان در دفاع از هویت اسلامی و ... اقدام نمایند.
7- علمای اسلام در سطح سوم باید جایگاه شایسته ی خود را باز یافته و اجلاس دوره ای از سران علمای اسلام تشکیل داده و مصوبات خود را به سران کشورهای اسلامی، اعلام و اجرایی شدن آن را پیگیری نمایند و از فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر حاکمان با رعایت همه ی شرایط آن دریغ ننمایند.
8- علمای اسلام باید با دشواری های پیش رو از جمله علمای فاجر، حاکمان جور و مقدس مآبان و منافقین و ... با صبر و استقامت برخورد کنند که اجر آنها نزد خداوند محفوظ خواهند بود.
پی نوشت ها :
1- آل عمران/ 103
2- ر. ک: صحیفه نور، ج6، صص 89، 122 و- 199 ج 8، صص 14، 55، 155 و 188- ج12، صص 29 و - 122 ج 18، صص 193 و 275 و ...
3- انفال / 46
4- ر. ک: صحیفه نور ج 9، ص 188- ج 10، ص 221- ج 12، ص 122، ج 13 ص 165 و ج16، صص 36، 39.
5- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 2، ص ، 405
6- نهج البلاغه، خ 127
7- جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 1، ص 150.
8- نهج البلاغه ، نامه 66.
9- آل عمران/ 103
10- مجمع البیان، ج2، ص 805.
11- المیزان، ترجمه عبدالکریم نیری، ج3، ص 602.
12- کافی، ج 1، ص 42
13- کنز العمال، خ 28677.
14- محجه البیضاء ، ج 1، ص 14.
15- بحار الانوار، ج 2، ص 14 و کنزالعمال ، خ 28715.
16- تصنیف غرر الحکم، ص 47.
17- بحار، ج 1، ص 183.
18- نهج البلاغه، خ 74.
19- ر. ک: صحیح مسلم، جز 6، حاشیه ص 17.
20- هود/ 112