با مجرمان چه باید کرد؟

در دنیای پیچیده کنونی، موضوع جرم و مجرمان و نحوه برخورد با آنان به مسئله ای بغرنج تبدیل شده است؛ زیرا از یک طرف گروهی از حقوق دانان بر سزا دهی و کیفر مجرمان پافشاری می کنند و از طرف دیگر، گروهی کیفر را
يکشنبه، 24 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با مجرمان چه باید کرد؟
 با مجرمان چه باید کرد؟

نویسنده: محمد کاوه




 

در دنیای پیچیده کنونی، موضوع جرم و مجرمان و نحوه برخورد با آنان به مسئله ای بغرنج تبدیل شده است؛ زیرا از یک طرف گروهی از حقوق دانان بر سزا دهی و کیفر مجرمان پافشاری می کنند و از طرف دیگر، گروهی کیفر را موجب کینه توزی و حس انتقام گیری و در نتیجه سبب تکرار جرم می دانند (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 27). بنابراین می توان دیدگاه های مرتبط با زندان را به دو دسته نظرات موافق و نظرات مخالف تقسیم کرد.

الف- نظرات موافقان:

با نگاهی به قرآن، سنت و احادیث معلوم می شود که اسلام مشروعیت زندان را پذیرفته است. عالمان دین نیز اعم از شیعه و سنی، برخی از آیات قرآن را مبنی بر مشروعیت زندان در اسلام مورد تأکید قرار داده اند. زیرا در زمان پیامبر (ص)، مجازات زندان معمول بوده و عمل زندانی کردن در آن زمان گاهی در خانه و گاهی در مسجد و گاهی نیز در دالان و در مکان های دیگر صورت می گرفته است و هدف از این کار آن بوده که آزادی های فرد بزهکار محدود و از آمد و شد آزادانه او جلوگیری شود (مجیدی بیدگلی و صفاکیش کاشانی، 1386). البته در قرآن کریم و از دیدگاه فقهای امامیه، زندان به عنوان یک مجازات شرعی جز در مواردی استثنایی از جمله برای سارقی که چند بار سرقت کرده و نیز زن مرتده جایگاهی ندارد. بنابراین از آیات و روایات موجود چنین استنباط می شود که حبس به عنوان بازداشت موقت مرسوم بوده و تجویز شده است (آشوری، 1382: 17). امروزه نیز در میان مجازات ها، حبس (زندان) بیش از همه رواج دارد و به عنوان روشی برای اصلاح و بازسازی مجرم به کار می رود (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 236 و 235). از نقطه نظر موافقان زندان و مجازات، در واقع زندان محل محدودیت هاست؛ مرکز سلب آزادی های فردی است؛ محل به خود آمدن، هوشیار شدن و احساس استحقاق کیفر کردن است. مجرم بر اساس زمینه های فطری خود که عمل ناصواب را رد می کند و بر اساس وجدان و اخلاقش که تبهکاری را ناروا می داند، در زندان از عمل خود پشیمان می شود. زندان طبق نامی که بر آن نهاده اند، از این دید «ندامتگاه» است. هدفی را که مسئولان در زندان دنبال می کنند، مهار کردن مجرم، خشکاندن ریشه جرم در زندانی و اصلاح فکر و اندیشه مجرم است. هدف دیگر، احیای فطرت و وجدانی است که در لابه لای هوس، پنهان مانده یا در حال نابودی است. هدف دیگر زندان، زنده کردن این احساس در مجرم است که از عمل خود شرمنده شده و این آرزو در وجودش زنده شود تا راه اصلاح را در پیش گیرد. از این رو کارکرد اصلی زندان، «تربیت مجدد و بازسازی» است (اسکندر زاده، 1383: 55). برخی از صاحب نظران نیز بر ضرورت استفاده از مجازات زندان تأکید می کنند؛ زیرا حذف مجازات زندان ممکن است قضات را در کشورهایی که هنوز هم مجازات اعدام در آنها وجود دارد، به توسل هر چه بیشتر به صدور حکم اعدام سوق دهد و یا اینکه هنگامی که از ارعاب و بازدارندگی خصوصی زندان صحبت می شود، در واقع ناتوان سازی مجرم در طول تحمل کیفر زندان مدنظر است که با روش های جایگزین زندان نمی توان به آن دست پیدا کرد و در صورت حذف مجازات زندان، معلوم نیست که با مجرمان خطرناک و تکرار کنندگان جرم چگونه باید رفتار کرد و با چه وسیله ای جامعه را از خطر این گونه افراد حفظ کرد؟ (آشوری، 1382: 39). به طور کلی از دیدگاه موافقان زندان، کارکردها و اثرات مثبت زندان بر کاهش جرم و اصلاح و تربیت زندانیان عبارت است از:
1. محدود کردن مجرمان و بزهکاران و به تَبع آن ایجاد امنیت و آسایش اجتماعی؛
2. تأثیرات مثبت روحی و روانی فضای زندان برای بسیاری از مجرمان در اثر دوری از خانواده، دوستان و جامعه؛
3. متنبه شدن بسیاری از زندانیان به خاطر قرار گرفتن در حبس و محل نگهداری مجرمان و تبهکاران؛
4. ایجاد فرصت و امکان برخورداری از برنامه های آموزشی، فرهنگی و هنری زندان با هدف اصلاح و تربیت؛
5. امکان اشتغال، کارآموزی و حرفه آموزی بسیاری از مددجویان در زندان؛
6. ایجاد آمادگی روحی و جسمی در بسیاری از زندانیان و تحکیم مبانی خانواده و ایجاد حسن اعتماد در مددجویان و
7. تغییر نگرش زندانیان در بسیاری از موارد و اصلاح روش آنها در رفتار های عمومی و اجتماعی (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 343).

ب- نظرات مخالفان:

طبق نظر رفتارگرایان، تنبیه دور ساختن چیزی از فرد است که خواستار آن است (مانند سلب آزادی از فرد) و یا برعکس، دادن چیزی به اوست که طالب آن نیست (مانند حبس). اکثر رفتارگراها مانند: اسکینر و ثراندیک (Thorndike 1874-1947) بر سر اثربخش نبودن تنبیه اتفاق نظر دارند و معتقدند که تنبیه احتمال پاسخ را کاهش نمی دهد؛ اگر چه سبب بازداری یا واپس زدن پاسخ می شود. اما تا زمانی که تنبیه به کار می رود، «عادت» ضعیف نمی شود. تنبیه برای حذف رفتار نادرست و خطرناک یا نامطلوب بودن رفتار فرد طرح ریزی می شود و فرض بر آن است که فردی که به خاطر رفتاری تنبیه می شود، با احتمال کمتری باز هم آن رفتار را مرتکب خواهد شد؛ اما متأسفانه موضوع به این سادگی نیست. پاداش و تنبیه از لحاظ تغییری که در رفتار ایجاد می کنند، فقط در ایجاد تغییر با هم مشابه نیستند. فردی که به علت نقض معیارهای اخلاقی به شدت تنبیه می شود، الزاماً تمایل کمتری نسبت به مبادرت به کاری که به خاطر آن تنبیه شده است از خود نشان نخواهد داد و اشخاصی که به علت حمله به دیگران زندانی می شوند، الزاماً نسبت به حمله به دیگران تمایل کمتری نخواهند داشت و پس از مدت زمانی که وابستگی های تنبیهی از میان رفتند، رفتار تنبیه شده دوباره ظاهر می شود. دلایل عمده اسکینر نیز بر ضد استفاده از تنبیه این است که تنبیه در دراز مدت بی اثر می باشد؛ زیرا: 1) تنبیه آثار هیجانی نامطلوب به بار می آورد. 2) به ارگانیسم می گوید که: «چه کاری، نکند» نه این که «چه کاری باید بکند». 3) تنبیه صدمه زدن به دیگران را توجیه می کند. 4) با گذشت زمان، افراد تنبیه شده یاد می گیرند که در حضور عوامل تنبیه کننده این رفتارها را مرتکب نشوند. 5) در شخص تنبیه شده نسبت به عوامل تنبیه کننده و دیگران پرخاشگری ایجاد می کند و 6) اغلب یک پاسخ نامطلوب را جانشین پاسخ نامطلوب دیگری می کند. لذا از آن جایی که زندانیان همواره نگرش تنبیهی نسبت به زندان دارند، بنابراین همه عواقب وخیم تنبیه شامل زندان نیز می شود (مرادی، 1385: 35). از طرفی دیگر، این احتمال وجود دارد که بعضی از افراد زندانی نسبت به تنبیه بی اعتنا باشند و مجازات تأثیری در آنها نداشته باشد. یا اینکه ممکن است بعضی از آنها پس از مجازات شدن، خشمگین و عصبانی شوند؛ هر چند در اثر تنبیه شدن مدتی آرام بگیرند. ولی به ندرت اتفاق می افتد که تنبیه و مجازات کردن یک کودک باعث شود که او دست از اَعمال و رفتار ناسازگارانه خود بردارد و به اصطلاح عاقل شود. حتی بعضی اوقات مجازات می تواند موجب بروز جرم و خطری مجدد از ناحیه کودکان و نوجوانان شود. در این خصوص ژان ژاک روسو می گوید: «... آن قدر کتک خوردم که حساسیتم نسبت به آن کم شد. سرانجام این کتک خوردن ها به نظرم به صورت یک نوع پاداش برای دزدی هایم درآمدند که به من اجازه می داد تا به دزدی هایم ادامه دهم. به جای آنکه به گذشته نگاه کنم و به فکر تنبیه و مجازات باشم، به آینده نگاه می کردم که وقتی مثل یک دزد کتک می خورم، بنابراین حق دارم که مثل یک دزد رفتار کنم. متوجه شدم که دزدیدن و کتک خوردن به هم مربوط هستند و در حقیقت یک مرحله از کار هستند و اگر من از عهده سهم خودم برمی آمدم می توانستم مسئولیت بقیه را برعهده اربابم بیاندازم. با این اطمینان من با وجدانی آسوده تر از گذشته شروع به دزدی کردم. در حالی که به خودم می گفتم خوب چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شلاقم می زنند؟ بسیار خوب این چیزی است که برای آن ساخته شده ام». به این ترتیب ملاحظه می شود که تنبیه می تواند روی کودکی که خود می پذیرد مستحق مجازات است تأثیری شگرف داشته باشد و کودک درصدد قابل قبول ساختن آن برآید. به همین علت است که اکثر دانشمندان بر این عقیده هستند که برای پیشگیری از جرائم، به خصوص جرائم کودکان، تغییر عوامل بی شمار اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی و بهداشتی ضروری است. به علاوه باید با تعلیم و تربیت صحیح، چنین کودکانی را از غوطه ور شدن بیشتر در منجلاب فساد نجات داد (شامبیاتی، 1385: 36-34). همچنین از نگاه منتقدان زندان، زندگی در شرایط سخت زندان که با فرسودگی جسمی و روحی همراه است، به جای اینکه رفتار زندانیان را با هنجارهای جامعه همنوا کند، گرایش به شکاف عمیق بین زندانیان و جامعه بیرون از زندان دارد؛ زیرا زندانیان ناگزیر هستند با محیطی کاملاً متفاوت با بیرون سازگار شوند (احمدی، 1384: 267 و 266). لذا از نقطه نظر مخالفان زندان و مجازات، اثرات منفی زندان بر زندانیان و اصلاح و تربیت آنها شامل موارد زیر می باشد:

1- آموزش و انتقال جرایم:

نگهداری کودکان و نوجوانانی که برای اولین بار دچار انحراف از مقررات اجتماعی می شوند، در میان مجرمان و سارقان با سابقه زندان و دارالتأدیب ها نه تنها کمکی به آنها نمی کند، بلکه باعث آگاهی بیشتر کودکان به رفتار خلاف مقررات اجتماعی می شود که منجر به بدآموزی ها و تشویق و تعلیم بیشتر آنها به سرپیچی از مقررات اجتماعی می شود (مجدفر، 1384: 145). در این رابطه آرنولد و هاگان (Arnold & Hagan-1992) به مَثلی اشاره می کنند که می گوید: «زندان، آموزشگاه تبهکاری است». مفهوم حقیقی این مَثل آن است که وقتی یک شخص که برای اولین بار به یک رفتار انحرافی دست زده است به زندان انداخته می شود، در واقع او وارد یک شبکه از روابط اجتماعی منحرفان می شود که در بین آنها رفتار انحرافی شدید تشویق می شود. زیرا زندانیان رفته رفته با یکدیگر روابط اجتماعی برقرار کرده و درباره خصوصیات زندگی خود و کارهایی که انجام داده اند، علت دستگیری و برنامه های آینده خود با یکدیگر صحبت می کنند و از این طریق به تدریج در بین آنها روابط اجتماعی به وجود می آید و وقتی شخص جدیدی وارد این شبکه می شود، مایل است با دیگران رابطه داشته باشد و از جانب دیگران پذیرفته شود؛ در نتیجه او هنجارها و مقیاس های ارزشی زندانیان را می پذیرد، خود را با آنها مقایسه می کند و مایل است از جانب آنها تشویق شود. به این ترتیب، زندان بدترین تأثیر آموزشی خود را بر مجرمان بی تجربه و مبتدی بر جای می گذارد (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 327-325). میشل فوکو (Michel Fuko) نیز در نقد مجازات زندان، ضمن آنکه زندان را سبب تولید جرم و بزهکاری می داند، می گوید: «این مجازات نه تنها برای جامعه فایده ای ندارد؛ بلکه موجب افزایش بزهکاری و جرم نیز می شود. در حقیقت زندان نمی تواند بزهکار تولید نکند؛ زیرا با آن نوع زندگی که به زندانیان تحمیل می کند، باعث تولید بزه می شود». در این رابطه برخی معتقدند که مجرمان، زمانی که وارد زندان می شوند مانند یک مار گزیده هستند؛ ولی هنگام خروج از زندان افعی می شوند.

2- تأثیر سوء بر شخصیت زندانی:

زندان هویت محکوم را از بین می برد و به ویژه در زندان های بلند مدت آن چنان اختلالی در شخصیت او به وجود می آورد که نتیجه آن پیروی کورکورانه و محض یا حالت تهاجمی است که به شکل شورش در زندان یا درگیری با سایر زندانیان آشکار می شود (آشوری، 1382: 40). زندانی در داخل زندان فرصت زیادی برای استفاده از فکر و قوه تخیل خود دارد؛ اگر این نیرو در جهت مثبت و در راه اصلاح او به کار گرفته نشود، قطعاً از این نیرو در جهت خلاف و ارتکاب بزه استفاده خواهد کرد. منتقل شدن به زندان ها تنها یک انتقال فیزیکی نیست؛ بلکه زندانی تازه مجازات شده کسی است که از وضعیتی از مجازات به وضعیت دیگری پا گذاشته و از این رو به دنبال هویت جدیدی است که خود را با وضعیت و موقعیت تازه سازگار کند. بخشی از این هویت، با برچسبی که جامعه به او می زند شکل می گیرد و مابقی آن نیز در ارتباط با افرادی است که با آنها به سر خواهد برد (مجیدی بیدگلی و صفاکیش کاشانی، 1386). همچنین زندان باعث از بین رفتن حیثیت و اعتبار افرادی می شود که در نتیجه جرایمی هم چون: تخلفات رانندگی و مسایل خانوادگی وارد زندان شده اند. عده ای نیز معتقدند که زندان تأثیرات ذهنی منفی مانند: دیدگاه زندانی نسبت به قانون و دستگاه قضایی بر روی زندانیان می گذارد. در این خصوص مولم و همکاران (Molm Et Al-1994) نشان دادند که استراتژی توبیخ، به طور معناداری بیشتر به عنوان یک رفتار ناجوانمردانه احساس می شود. یعنی در صورت مجازات فرد خاطی، او از مسئولان مربوطه می رنجد و کار آنها را به عنوان کاری نامردانه ارزیابی می کند و زیر سؤال رفتن مشروعیت دستگاه قضایی یکی از زمینه هایی است که بر احتمال قانون شکنی و ارتکاب جرم مجرم می افزاید (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 343-325).

3- بیکاری و طرد اجتماعی:

بسیاری از مطالعات جرم شناسانه نشان می دهد که حبس برای از بین بردن ریشه های جرم فایده بخش نبوده و نیست؛ زیرا اگرچه حبس تا مدتی جامعه را از خطر وجود مجرمان و تبهکاران مصون نگه می دارد، ولی پس از آزادی فرد از زندان، تازه مشکلات زندانی و جامعه شروع می شود. حبس رفته هایی که می توانستند به عنوان نیروهای فعال جامعه در سازندگی شرکت داشته باشند، معمولاً پس از حبس، با داشتن سوء پیشینه به نیروهایی بیکار، بی مهارت و مطرود تبدیل می شوند که بالقوه بسیار خطرناک هم هستند. افراد زندانی با از دست دادن شغل خود سطح زندگیشان کاهش پیدا می کند و احتمال به دست آوردن شغل مناسب بعد از آزادی از زندان نیز برایشان کاهش می یابد. در نتیجه، این امر باعث از دست دادن ابزار مشروع کسب اهداف می شود. طرد اجتماعی نیز که یکی از اصلی ترین هزینه های مجازات زندان است، در صورت واقع شدن، این هزینه برای ارتکاب مجدد جرم به شدت کاهش می یابد؛ زیرا فرد در اولین مرتبه زندانی شدن خود تا حدود زیادی این هزینه طرد را تحمل کرده است (همان، 325 و 235). در اثر طرد اجتماعی، تعداد زیادی از خانواده ها، اقوام، دوستان و هم محله ای ها نسبت به مجرم آزاد شده،‌ بی اعتنا می شوند و هیچ تمایلی به معاشرت با وی از خود نشان نمی دهند. این امر سبب می شود که حس انتقام و کینه به جای عبرت در دل زندانی به وجود آید و هرچه بیشتر از جامعه و اطرافیان فاصله بگیرد. در چنین شرایطی، او به دور از نظارت و کنترل اجتماعی، باز به ارتکاب جرم مبادرت می ورزد.

4- مشکلات بهداشتی و اخلاقی:

با توجه به این که تعداد افراد زندانی، سال به سال افزایش می یابد و به موازات آن بر تعداد زندان ها افزوده نمی شود، اولیای امور ناگزیر آنان را در همان زندان ها جای می دهند. از همین رو مشاهده می شود که در سلول های زندان، سه یا چهار برابر ظرفیتی که از طرف مسئولان بهداشت معین شده، زندانی نگهداری می شود. تراکم افراد زندانی، وقتی همراه با فقدان و یا کمبود وسایل بهداشتی و محرومیت آنان از تماس با همسرانشان باعث می شود تا بیماری های واگیردار در میان آنان شایع شود (مجیدی بیدگلی و صفاکیش کاشانی، 1386). تحقیقات فراوانی این موضوع را تأیید کرده اند. به طور مثال، در یک بررسی (1993) که در یکی از زندان های بزریل صورت گرفت مشخص شد که 73 درصد از زندانیان مرد با یکدیگر تماس جنسی داشته اند و استفاده مشترک از وسایل تزریق مواد مخدر، سوزن های مشترک برای خال کوبی، سوراخ کردن پوست، استفاده از تیغ و وسایل آرایشی مشترک و پیوند خونی برادری در زندان ها، آشکارا خطر ابتلا به (HIV) را افزایش می دهند. نداشتن تحصیلات، اطلاعات و نبود مراقبت های پزشکی مناسب نیز از دیگر دلایل مؤثر در انتشار ایدز در زندان ها به شمار می آید. آمارها نشان می دهند در زندان های ایالات متحده، متوسط میزان شیوع (HIV) حدود 5/5 برابر جمعیت عادی جامعه و در فرانسه این میزان 10 برابر است. در زندان های اسپانیا و ایرلند نیز از هر 5 زندانی، 1 نفر، در دانمارک 16/6 درصد، نروژ 2/9 درصد و در زندان های بالی 53 درصد از زندانیان (+HIV) هستند. در ایران نیز میزان شیوع (HIV) در بین زندانیان از 1/37 درصد در سال 1379 به 2/28 درصد در سال 1380 رسیده است و در یک بررسی در میان معتادان در یکی از زندان های کشور این نتیجه به دست آمده است که از هر 10 نفر، 3 تا 4 نفر (+HIV) هستند و به طور کلی میزان عفونت (HIV) در بین زندانیان 4 تا 6 برابر جمعیت عادی است. در این رابطه بیدرمن (Biederman-1999) به نقل از (UN AIDS-1988) می گوید: «... زندانیان از جامعه می آیند و به جامعه باز می گردند. آنها به خاطر جرمشان محکوم به زندان شده اند و نباید محکوم به ابتلا به ایدز شوند». همچنین ویلد و همکاران (Voild et Al-2000) به بررسی شیوع (HIV) در زندانیان زندان های انگلستان و ولز پرداختند. نتیجه مطالعات آنها بیانگر این نکته بود که میزان شیوع ایدز در کل زندانیان 4 درصد است. سیمویا و همکارانش (Simouya et Al-2001) نیز زندان های زامبیا را مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیقاتشان نشان داد که داشتن بیش از یک شریک جنسی و استفاده از سرنگ های مشترک برای تزریق، به عنوان عوامل خطر ساز برای آلودگی (HIV) می باشند. همچنین گرین استید و همکاران (Greenstead et Al-2005) اعلام کردند: «شرایط زندان اغلب زمینه مساعدی را برای انتقال عفونت (HIV) فراهم می کند. زندان ها معمولاً انباشته از زندانی هستند و زندانی در فضایی از خشونت و نگرانی زندگی می کند و تنش ها از جمله تنش جنسی زیاد است. فقیهی (1373) نیز در پژوهش خود در زندان عادل آباد شیراز به این نتیجه رسید که 535 نفر از 1000 زندانی مورد بررسی از معتادان به مواد مخدر، از نوع تزریقی بودند که اکثر آنها در زندان به تزریق مواد مخدر ادامه داده و در تزریق های خود از سرنگ های آلوده استفاده می کردند. همچنین اشرفی مونماری (1379) در ندامتگاه مرکزی اصفهان تحقیقی انجام داد. وی به این نتیجه رسید که 90/75 درصد از گروه هدف، سابقه استفاده از سرنگ مشترک دارند. 2/25 درصد آنها سابقه انتقال خون و 8/5 درصد سابقه انجام خال کوبی داشتند. همچنین روحانی رهبر (1382) در پژوهشی به بررسی شیوع عفونت های خونی در زندانیان تزریقی مواد مخدر در شهر مشهد پرداخت. این پژوهش نشان داد که 59 درصد زندانیان از وسایل تزریقی اشتراکی استفاده می کردند. مالوینریم (1998) نیز مطالعه ای را بر روی زندانیان معتاد تزریقی در یونان انجام داد. نتایج پژوهش وی نشان داد که 68/9 درصد آنها گاهی اوقات تزریق داشته اند؛ که 92 درصد از معتادان تزریقی، از سرنگ های مشترک استفاده کرده اند» (اسماعیلی، 1385).

5- پی آمدهای برچسب خوردن:

در مرحله انحراف اولیه، افراد از هنجارهای اجتماعی سرباز می زنند؛ ولی برچسب نمی خورند و خود را منحرف نمی دانند. از این گذشته، دیگر افراد جامعه نیز هنوز برای آنان احترام قائل هستند و آنان را منحرف نمی دانند. اما مرحله انحراف ثانویه زمانی رخ می دهد که رفتار انحرافی توسط افراد مهم جامعه مثل: دوستان، والدین، کارفرمایان، پلیس و دادگاه، علنی و آشکار می شود. در چنین وضعیتی خطا کرد و شخصی که هنجارها را زیر پا گذاشته، به گفته کارفینکل مراسم بی آبرویی برایش اتفاق می افتد که در این صورت، شخص محکوم به عمل انحرافی می شود؛ سرزنش و مجازات می شود و مجبور می شود که به برتری اخلاقی محکوم کنندگان اعتراف کند و لذا برچسب هایی مانند: ابله، غیر عادی، کلاه بردار، بد کاره، معتاد، ولگرد و غیره را از دیگران دریافت می کند.

6- تعارض با اصل شخصی بودن مجازات زندان:

یکی از اصول حاکم بر مجازات زندان، اصل شخصی بودن مجازات هاست. به این معنا که در مکتب اسلام، هر کس مسئول اَعمال خویش است و تخلفات و تعدیات هیچ کس به پای دیگری نوشته نمی شود. این در حالی است که زندان منجر به قطع رابطه زندانی با زندگی عادی، خانواده، کار و دوستانش می شود. انتظار افراد و بستگان مجرم و درخواست آزادی او و مراجعات مکرر جهت ملاقات زندانی و مسئولین قضایی به منظور خلاصی و یا تخفیف مجازات زندانی، همه و همه موجب هدر رفتن وقت و فعالیت اقتصادی آنان می شود. فشارهای اقتصادی و روانی که بر اطرافیان زندانی وارد می شود بیانگر آن است که این کیفر با اصل شخصی بودن مجازات زندان مغایرت دارد.

7- تحمیل هزینه های اقتصادی بر جامعه و دولت:

مملو شدن زندان از زندانی موجب توسعه تأسیسات و افزایش نیرو و سایر هزینه های مربوط می شود که تأمین آن به عهده دولت و از بودجه عمومی مملکت می باشد. به عبارت دیگر، در کیفر زندان، علاوه بر اینکه افراد زندانی از کار و فعالیت باز می مانند و جامعه از بازده آنان محروم می شود، خزانه دولت نیز به خاطر زندانی کردن افراد خلاف کار، هزینه سنگینی را متحمل می شود.

8- کشتن حس مسئولیت:

مجازات زندان نه تنها نیروی بازدارنده ندارد، بلکه حس مسئولیت را نیز در نهاد زندانیان از بین می برد و آنان را به بیکاری و تن پروری سوق می دهد؛ زیرا در نظر بسیاری از زندانیان که مدت زیادی را در زندان به سر برده و در آن جا با بیکاری و تن پروری روزگار گذرانده اند و تمامی نیازهای آنان از خوراک، پوشاک، مسکن و غیره بدون تحمل زحمت تأمین شده است، چنان این وضع عادی جلوه می کند که حتی برای بیرون آمدن از زندان میل چندانی نشان نمی دهند. در نتیجه، احساس مسئولیت در مقابل خود و خانواده در نهاد آنان نابود می شود و چنانچه از زندان بیرون بیایند دوباره مرتکب جرم می شوند تا به زندان برگردند. چرا که در زندان به برخی از خواسته هایشان دسترسی پیدا می کنند که در بیرون زندان امکان دسترسی به آنها را ندارند. از این رو در زندان هیچ نوع رنجی احساس نمی کنند و به دنبال آن، شوق زندان آنها را به ارتکاب مجدد جرم وامی دارد تا بتوانند از واقعیت زندگی خود که در نظر آنها یک نوع زندانی جلوه گر شده خلاصی پیدا کنند.

9- برآورده نساختن توقعات حقوق دانان:

زندان، دیگر در عمل آنچه را که مدعی آن است ارایه نمی دهد. هدف انسان های اواخر سده هجدهم که برای مجازات زندان اقسام و درجاتی را منظور کرده بودند آن بود که زندان انفرادی باعث ندامت محکوم را فراهم سازد. در سده بیستم نیز زندان ها مکان و وسیله بازپروری اجتماعی محکوم محسوب می شدند؛ اما حقیقت این است که همه این امیدها بر باد رفته است. زندان که می باید ابزار اصلی کنش در مقابل بزهکاری باشد، نه تنها به این مهم دست نیافته، بلکه آمارها نشان می دهد که بزهکاری و تکرار جرم روند افزایشی مستمر و وحشتناک را داشته است. علت این امر نیز آن است که کیفر حبس بعد از ارتکاب جرم بلافاصله و برای یک بار اِعمال نمی شود؛ بلکه برای مدت زیادی طول می کشد. بنابراین، آثار این مجازات در ایجاد اطمینان خاطر برای جامعه و از بین بردن ترس و واهمه آن جرم از نظر افراد اجتماع محو و نابود می شود. گذشت زمان باعث می شود تا شدت و غلظتی که وقوع جرم در نهاد دست اندرکاران قضاوت و اجرای قوانین کیفری ایجاد کرده بود، از بین برود. در نتیجه حالت دفاعی آنها کم شده و در تعیین نوع و مقدار کیفر تا یک دهم مقدار معمولی کاهش می یابد و در نهایت گناه کار مجازات انجام شده را تأخیر می شمارد (مجیدی بیدگلی و صفاکیش کاشانی، 1386). از طرفی، ویلر (Viller-1961) مفهوم جامعه پذیر شدن در زندان و زندان پذیر شدن را مورد بررسی قرار داد و نتایج کلی تحقیقش بیان گر تأثیر منفی مجازات زندان به ویژه زندان های طولانی مدت بر اصلاح و بازپروری مجرمان بود (احمدی، 1384: 266). کاپلان و جانسون (Kaplan & Johnson-1991) نیز نشان دادند که مجازات زندان همواره تأثیر مثبت ندارد و می تواند در گسترش انحرافات بعدی مؤثر واقع شود (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 325). تحقیقی که در اسپانیا بین سال های 1987 تا 1990 انجام شد نیز نشان داد که 45 درصد زندانیان ظرف 3 سال پس از آزادی، مجدداً مرتکب جرائم دیگر شده اند (بابایی، 1383: 33). بررسی ها در آمریکا هم نشان می دهند بیش از 60 درصد از مجموع افرادی که پس از گذراندن دوران محکومیت خود از زندان آزاد می شوند به فاصله 4 سال بعد دوباره دستگیر می شوند. البته میزان واقعی تخلف مجدد احتمالاً بیشتر است؛ زیرا بدون شک برخی از افرادی که به فعالیت های مجرمانه باز می گردند گرفتار نمی شوند (احمدی، 1384: 267 و 266).

10- بروز رفتارهای خشونت آمیز:

واکنش زندانیان به مجازات به شکل آزار رساندن به دیگران و طغیان های همراه با خشونت و اقدام به خودکشی در زندان های موقت و دائم مشاهده می شود. اولین نوع خشونتی که در زندان ها اتفاق می افتد، خشونت از نوع خودکشی است؛ که این کار با هدف جلب توجه دیگران، واکنش نسبت به نامناسب بودن امکانات زندان و مورد تهدید و تعدی قرار گرفتن از طرف زندانیان یا زندانبان انجام می شود. گاهی نیز خشونت علیه دیگران به شکل ضرب و جرح و آسیب های جسمی یا حتی مرگ در هنگام شورش ها خود را نشان می دهد.

11- آثار سوء نسبت به خانواده زندانی:

اِعمال برچسب انحراف و ارتکاب جرم به سرپرست خانواده، احساس تعلق و تعهد اعضای خانواده به سرپرست را کاهش داده و روابط اجتماعی آنان را محدود می سازد. کاهش اقتدار سرپرست خانواده نزد فرزندان و غیبت طولانی مدت وی از محیط خانه سبب می شود فرزندان احساس خودمختاری و آزادی بیشتر کرده و اوقات فراغت خود را در بیرون از منزل با گروه های هم سال بزهکار سپری کنند. زیرا برچسب هایی که آنان به عنوان فرزندان مجرمان دریافت می کنند باعث می شود که به سختی بتوانند در گروه هم سالان غیر منحرف جذب شوند. علاوه بر این، گسستن اعضای خانواده زندانیان از شبکه های نیرومند قومی، قبیله ای، همسایگی و خویشاوندی به علت زندانی شدن سرپرست خانواده، فشارهای روحی و روانی تحمل ناپذیری بر اعضای خانواده تحمیل می کند که موجب انزوای اجتماعی فرزندان، افت تحصیلی، ترک تحصیل آنها و نقل مکان خانواده به محله های گمنام که زمینه بزهکاری در آنجا وجود دارد، می شود (احمدی، 1384: 271 و 270).
منبع :کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول 1391.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط