گفت‌وگو با دکتر مجید ابهری (1)

تربیت فرزند، قطعه‌ی گمشده‌ی پازل سبک زندگی

«یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوه‌ى زیستن (این‌ها عبارهٌ اخراى یکدیگر است) این یک بُعد مهم است... ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم که هدف انسان، رستگارى...
سه‌شنبه، 2 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربیت فرزند، قطعه‌ی گمشده‌ی پازل سبک زندگی
تربیت فرزند، قطعه‌ی گمشده‌ی پازل سبک زندگی






 
گفت‌وگو با دکتر مجید ابهری (1)

«یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوه‌ى زیستن (این‌ها عبارهٌ اخراى یکدیگر است) این یک بُعد مهم است... ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم که هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است، باید به سبک زندگى اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است. بنابراین مسئله، مسئله‌ى اساسى و مهمى است.»[1]
مقام معظم رهبری سبک زندگی را از ابعاد مهم تمدن‌سازی اسلامی مطرح می‌نمایند و در پیشبرد همه‌جانبه‌ی آن، به تمامی زوایا، نگاهی خردورزانه و پویا دارند. در پازل سبک زندگی اسلامی‌ایرانی، چگونگی تربیت فرزندان ایران اسلامی بر مبنای این سبک زندگی، بسیار ضروری و مهم می‌نماید؛ چرا که فرهنگ و آداب هر امری از کودکی بر جان افراد نقش خواهد بست و در صورتی که این تعلیم به درستی صورت گیرد، آینده‌ی روشنی را می‌توان برای فرد متصور بود. در این باب، در سلسله نشست‌های برهان در حوزه‌ی سبک زندگی، این بار به این مهم پرداخته‌ایم و در محضر دکتر «مجید ابهری»، استاد دانشگاه و متخصص علوم رفتاری و اجتماعی، گفت‌و‌گوی مفصلی در خصوص چگونگی تربیت فرزند و ترسیم فرزند تراز انقلاب اسلامی، داشته‌ایم. دکتر ابهری به امکان و ضرورت ایجاد الگوهای تربیتی مناسب، به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل شکل‌گیری سبک زندگی اسلامی‌ایرانی اشاره کردند. بخش اول این گفت‌وگو را در ادامه خواهیم خواند.
در ابتدا بفرمایید تعریف حضرت‌عالی از سبک زندگی و مظاهر آن چیست؟ در واقع سبک زندگی یک روح و پیکره‌ی اصلی دارد و همچنین با مظاهر و مصادیقی شناخته می‌شود. در این باب توضیحاتی بفرمایید.
ابتدا از نگاه رفتارشناسی اجتماعی اگر ما بخواهیم به سبک زندگی نگاه کنیم؛ روش و سیاق زندگی هر کس می‌شود سبک زندگی (Lifestyle).
در اروپا و کشورهای پیشرفته، در این اواخر، سبک زندگی به عنوان یکی از موضوعات و زیرمجموعه‌های علوم انسانی مطرح گردیده، کتبی در این حوزه نوشته شده و اظهارنظرهایی صورت گرفته است. در کشور ما نیز اخیراً این موضوع یک حالت فراگیر پیدا کرده است، در حالی که منابع سبک زندگی اسلامی صبغه و سابقه‌ای به طولانی تاریخ اسلام دارد. در قرآن کریم، سبک زندگی فرد از روز تولد تعریف شده است. اسلام برای بسترسازی روابط زناشویی، نام‌گذاری فرزند، ارتباط والدین با فرزند، ارتباط شاگرد با معلم، ارتباط همسایه با همسایه، ارتباط فرد با هم‌شهریانش، ارتباط ملت با حاکم، ارتباط حاکم با ملت، ارتباط اجزا با یکدیگر، تمام این‌ها تعریف شده و مقوم و بسیار مدون وجود دارد.
سال 1368 که برای اولین بار مقام معظم رهبری خطر شبیخون فرهنگی، تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی را گوشزد فرمودند، نخبگان و فرهیختگان جامعه شاید در وادی‌های دیگر بودند که عمق فاجعه را درک نمی‌کردند تا این اواخر. هر جایی که ایشان فرمایشاتی داشته‌اند، موقتاً یک تب رسانه‌ای افتاده و یک هیجان و خلجان رفتاری به وجود آمده است و اهمیت موضوع پس از چند همایش، سخنرانی، مصاحبه و کتاب، به دست فراموشی و طاق نسیان سپرده شده است. اما در خصوص سبک زندگی اشاراتی که ایشان داشته‌اند دقیقاً منظور تربیت قرآنی و نهج‌البلاغه‌ای است که متأسفانه حوزه‌های ما هم حتی در این زمینه اقدامات کاربردی نکرده‌اند، چه برسد به دانشگاه‌ها.
بنابراین می‌توانیم از نگاه آسیب‌شناختی اجتماعی تبیین کنیم که سبک زندگی افراد به اهدافی که برایشان ارزش‌های فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تعریف می‌کند بستگی دارد.
اساس سبک زندگی غربی بر کدام مبانی استوار است؟ آیا می‌توان از این مبانی برای تدوین سبک زندگی اسلامی‌ایرانی بهره جست؟
سبک زندگی غربی بر اساس لذت‌طلبی مادی و لذایذ دنیوی طراحی شده است. یک زندگی تقریباً حیوانی از نظر فربه شدن جسم مد نظر است و در آن، برای روح سازوکاری پیش‌بینی نکرده‌اند.
البته از این خلأ معرفتی، معنوی و عرفانی و نیاز فطری بشر به معرفت جهان‌بینی سوءاستفاده کرده‌اند و عرفان‌های کاذبی همچون «اکنکارد»، «کابالا»، «شیطان‌پرستی» و مکاتب عرفانی «هندو»، «اوشو»، «مهربابا»، «هوتار»، «یوگا»، «فنگشویی» و امثال این‌ها را به وجود آورده‌اند و طرفداران عجیب و غریبی هم پیدا کرده‌اند. در ایران هم عرفان «حلقه»، «اکنکارد»، «کابالا» و «شیطان‌پرستی» به وجود آمده است؛ چرا که خلأ عرفان اسلامی در جامعه و عدم معرفی آن توسط خواص، باعث سوءاستفاده‌ی سودجویان شده و بستری را فراهم کرده است که جوانان جذب این مکاتب منحرف شوند.
از معیارهای مهم سبک زندگی غربی این است که «خواهی نشوی رسوا، هم‌رنگ جماعت شو». این یک سبک کلی است. سبک زندگی اسلامی و نهج‌البلاغه‌ای و علوی سبکی است که بر اساس رستگاری، تعالی و بالندگی روحی و فکری بشر بنا شده است. بنده به عنوان یک متخصص علوم رفتاری و آسیب‌شناسی اجتماعی، همواره تکیه به این امر داشته‌ام که از آنجا که ما از سبک زندگی اسلامی‌ایرانی فاصله گرفته‌ایم (که البته باید به دلایل این امر پرداخته شود)، تنها با ملغمه‌ای از تربیت و فرهنگ غربی و شرقی و وسطایی سبک زندگی را در جامعه ترویج داده‌ایم.
متأسفانه در سی سال گذشته، ما دچار پُرکاری فرهنگی بیرونی و کم‌کاری فرهنگی درونی شده‌ایم. به جای تربیت دینی آمده‌ایم آموزش دینی داده‌ایم. مشکل ما در زمینه‌ی سبک زندگی و روش زندگی از همین جا ناشی می‌شود.
در حال حاضر، بعضی ادعا دارند که فرضاً ما کتاب سبک زندگی و مهارت‌های اجتماعی نگاشته‌ایم، ولی باید توجه داشت که این‌ها ترجمه‌شده‌ی همان‌ کتاب‌های غربی است. ما دوباره داریم یک کار ترجمه‌شده و ملغمه‌ای از تفکر غربی، شرقی و اسلامی را به اسم سبک زندگی عرضه می‌کنیم. باز با این نگاه به اهداف مد نظر مقام معظم رهبری نخواهیم رسید.
همان طور که رهبر معظم انقلاب اشاره داشتند، شیوه‌ی زندگی اسلامی، بسترساز تمدن نوین اسلامی و پیشرفت همه‌جانبه است. یکی از عوامل بسیار مؤثر بر شیوه و مشی زندگی، تربیت فردی و اجتماعی است. این تربیت چگونه باید باشد تا شیوه‌ی زندگی ما اسلامی شود؟
ما در برخورد هیجانی با رهنمودهای ایشان (مثلاً در مورد شعارهای سالیانه‌ی ایشان) موجب شده‌ایم که عمق مطالب درک نشود. شعارهای سالیانه که در ده سال گذشته مطرح شده‌اند، مثل حلقه‌های زنجیر با هم در ارتباط‌اند. ملاحظه می‌کنید که در سال «حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه‌ی ایرانی»، از تولید ایرانی چه حمایتی شد؟ گرانی و کمبود تولید در همین سال، به نظر بیشتر شد. امسال نیز با عنوان «حماسه‌ی سیاسی و حماسه اقتصادی» آغاز شد. شاید نخبگان و خواص در ابتدای سال می‌گفتند که حماسه چگونه می‌خواهد خلق شود. یک چشمه‌اش در 24 خرداد خلق شد. نگاه رهبری معظم انقلاب ورای چیزهایی است که نخبگان و خواص می‌بینند.
سبک زندگی اسلامی‌ایرانی روشی است که بر اساس باورهای دینی و میراث معنوی ایرانی باید تدوین شود، نه با یک مقاله، فیلم، سریال و... البته در این حد هم متأسفانه فعالیتی صورت نگرفته است. ما به خاطر هجوم گسترده‌ی ناتوی فرهنگی توسط ماهواره‌ها، اینترنت، تلفن همراه و ابزار فناوری نوین از یک طرف و عرفان‌های دروغین، از طرف دیگر، باورهای معنوی و ارزش‌های اخلاقی و رفتاری را در هدایت زندگی از دست داده‌ایم.
بنابراین بچه‌های ما، مثلاً یک پسربچه‌ی سه‌چهارساله، انواع سلاح‌ها را می‌شناسد، چون آن‌ها را بارها در فیلم‌ها یا بازی‌های رایانه‌ای دیده است. این در حالی است که ما هنوز نتوانسته‌ایم روز کربلا را به عنوان یک بازی رایانه‌ای عرضه کنیم. هم بُعد جنگی دارد که برای کودکان جذاب است و هم می‌توان در قالب آن، مفاهیم را به خوبی به کودک تعلیم داد.
وقتی وارد خانواده‌ی آن کسی که کتاب سبک زندگی را نوشته است می‌شوید، می‌بینید خودش سبک زندگی دیگری دارد. متأسفانه ما در برخورد با این مقوله، تنها به حرف و سخن بسنده کرده‌ایم و در بُعد عمل غفلت نموده‌ایم. به خاطر همین، چون «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» چیزهایی را توضیح می‌دهند که انجام نداده‌ایم، بنابراین حرف منِ استاد دانشگاه به دانشجویم مؤثر نیست. آن آقایی که ساده‌زیستی را در جامعه تبلیغ می‌کرد، اگر خودش عامل نباشد، حرف وی اثری نخواهد داشت.
بنابراین می‌توانیم با یک تعریف مقدماتی بر اساس این نکاتی که به عرض شما رساندم، بگوییم سبک زندگی عبارت است از روش‌هایی در خوردن، پوشیدن، آرایش، پیرایش، رفتار فردی، اجتماعی، گفتمانی و...
فرض بفرمایید به عنوان مثال، الآن سبک گفت‌وگو در جامعه‌ی ما در حال تغییر است. چهار هزار عبارت و کلمه احصاء شده است که در سی سال گذشته وارد زبان ما شده است. این عبارات و کلمه‌ها ما را با تغییر گفتمان مواجه کرده است؛ مثل خالی‌بندی، دودره‌بازی، چرت زدن، منگ زدن، شاسکول، گاگول و امثال این‌ها. به همین دلیل، بچه‌های ما زبان ما را نمی‌فهمند، ما هم زبان آن‌ها را نمی‌فهمیم. کودک چهارساله‌ی امروز می‌گوید: «یک بستنی بخر حال کنیم.» این یعنی چه؟ این گسست نسل‌ها اولین حلقه‌اش اینجا ایجاد می‌شود. در واقع کم‌کم ما زبان گفتارمان دارد با نسل‌های بعد از خودمان عوض می‌شود. متأسفانه بعضی از گوینده‌های تلویزیون و مجری‌ها و هنرپیشه‌های تلویزیون هم به عنوان هنجارفرستان جامعه، به خاطر اینکه وجاهت در نزد بینندگان پیدا کنند، از این عبارات استفاده می‌کنند.
منظور این است که شکل گفت‌وگو به سبک زندگی مربوط است. برقراری ارتباط، رعایت حقوق خانواده و حقوق شهروندی و... متأثر از سبک زندگی است. اگر سبک زندگی‌ ما به نقطه‌نظر مقام معظم رهبری برگردد، که همانا نظر اسلام و قرآن است، آن سبک زندگی مطلوب خواهد شد. اصلاً ما نمی‌خواهیم اینجا تبلیغات دینی کنیم. موضوع را صد درصد علمی و تخصصی مطرح می‌کنیم و حاضریم با اهل فن در این زمینه مناظره کنیم که ببینیم آن سبک زندگی که ما می‌گوییم و قرآن و نهج‌البلاغه برای ما ترسیم کرده‌اند درست است یا سبک زندگی حیوانی که از غرب و شرق نسخه‌ی آن برای ما پیچیده‌ شده است.
امروزه آثار سبک زندگی غربی در خود غرب نیز به بن‌بست رسیده است. فرض بفرمایید پدری که سه دختر خود را زندانی می‌کند، از آن‌ها بچه‌دار می‌شود! و بعد از پانزده سال، تازه بیماری‌هایی در این دختران پدیدار شده که نتیجه‌ی عمل پدرشان است.
در نگاهی به سبک زندگی رهبران غربی و منادیان دینی‌شان، مناسبات نابجای فراوانی مشاهده می‌شود. آن‌ها دچار اشرافیت‌زدگی شده‌اند و تشریفات و عظمت ظاهری برای خودشان تدارک دیده‌اند و از عموم جامعه غافل‌اند.
بحث ما سبک زندگی مادی و لذت‌طلبی و دنیا‌خواهی نیست. همچنین نمی‌گوییم دنیا را طلاق دهید، رهبانیت اختیار کنید و در گوشه‌ای زهد پیشه کنید. سبک زندگی اسلامی‌ایرانی مطلوب ماست. تا وقتی که ما نتوانیم به سبک زندگی اسلامی‌ایرانی برگردیم، نسل آینده‌ را باید ازدست‌رفته تلقی کرد.
مقدماتی را در این خصوص عرض کردم. حال به پاسخ سؤال شما در باب تربیت فرزند برمی‌گردیم. فرزند آدم، بر خلاف فرزند حیوانات و جانوران، از راه اکتساب و یادگیری تجربه‌اندوزی می‌کند. فرزند حیوان یک چیزهای ژنتیکی و ذاتی دارد، مثل دانه خوردن و پرواز کردن. به همین دلیل، می‌تواند خیلی زود از والدینش جدا شود. ولی فرزندان ما تا روزی هم که والدین بمیرند، به بچه‌ها وابسته‌اند. حال این خودش یک تأیید و تکذیب جداگانه دارد. اما برای اینکه سبک زندگی مناسب را در مورد فرزندانمان به کار ببریم، باید عرض کنم اول ما الگوها و نمادهای تربیتی جامعه را باید تعریف کنیم. برای فرزندان، چه کسانی الگوهای تربیتی هستند؟ والدین، آموزگاران و معلمان، دوستان، هم‌بازی‌ها و هم‌سالان، دولتمردان و مسئولین، هنجارفرستان. این پنج گروه الگوهای تربیتی در جامعه هستند. هنجارفرستان عبارت‌اند از خواننده‌ها، هنرپیشه‌ها، ورزشکاران، چهره‌های محبوب جامعه که خیلی‌ها رفتارهایشان را بر اساس کنش‌های آن‌ها تنظیم می‌کنند و از آن‌ها تقلید می‌کنند.
بسته‌های درون‌زا و برون‌زای تهدیدات فرهنگی چطور تحلیل و ارزیابی می‌شود؟ خانواده‌ها در این موضوع دغدغه‌های بسیاری دارند. با توجه به عصر اطلاعات و تکنولوژی، در واقع حتی در خانواده‌های مذهبی نیز ما دچار نوعی تعارض بین سنت و مدرنیته شده‌ایم. یعنی نمی‌دانند این حد معتدلی که باید دنبال کنند تا بتوانند با جوانشان ارتباط برقرار کنند چیست. واقعاً نسل جدید با والدین خودشان دارند به چالش می‌رسند و بعضاً هم رسیده‌اند. در واقع چه راهکاری می‌توانیم ارائه بدهیم برای اینکه اولاً این تهدیدات را شناسایی کنیم و آن‌ها را به خانواده‌ها بشناسانیم و ثانیاً بعد از شناسایی، راهکار مواجهه‌ی با آن‌ها را آموزش دهیم؟
فرزند وقتی که در خانواده چشم باز می‌کند و به دنیا می‌آید، از یک‌سالگی به بعد، از والدینش الگوبرداری می‌کند. وقتی بنده می‌آیم در تلویزیون یا در مصاحبه‌ها مطلبی را می‌گویم که در خانه‌ی خودم آن را انجام نمی‌دهم، فقط حرف می‌زنم، بچه‌ی من تضاد تربیتی پیدا می‌کند. در خانه یک چیزی را می‌بیند و یاد می‌گیرد و در مدرسه چیز دیگری را می‌بیند. در مدرسه به او می‌گویند به نماز جماعت برو،‌ ولی پدر و مادرش در خانه نماز نمی‌خوانند. این صرفاً یک مثال است و ما نمی‌خواهیم در مورد آن وارد بحث شویم.
من در یک مصاحبه‌ای عرض کردم شاید به عنوان یک رفتارشناس، برای من گفتن این مسئله، موج ایجاد کند، ولی من هیچ واهمه‌ای ندارم. من معتقدم تغذیه روی تربیت آینده‌ی افراد اثرگذار است و ثابت هم کرده‌ام. یعنی اینکه می‌گویند لقمه‌ی حرام یا لقمه‌ی حلال، واقعاً درست است. من پنج سال سرپرست مرکز جمع‌آوری و نگه‌داری دختران فراری بودم. با دخترانی که به آنجا می‌آوردند خودم صحبت می‌کردم. 89 درصد از آن‌ها پدر و مادرشان در پولی که به خانه می‌آوردند دقت نداشتند. از همه‌ی اقشار هم بودند. اگر کارگر بود، از وقتش می‌دزدید؛ اگر معلم بود، به جای سه ساعت، دو ساعت درس می‌داد؛ اگر کاسب بود، کم‌فروشی می‌کرد. پدر و مادر آن‌ها به پولی که به خانه می‌آوردند دقت نمی‌کردند. بچه از زمانی که نطفه‌اش منعقد می‌شود، تربیتش آغاز می‌گردد؛ یعنی غذایی که مادر می‌خورد و پولی که پدر به خانه می‌آورد، روی تربیت او تأثیر دارد.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند زن باردار با خوردن روزانه یک سیب، بچه‌ی زیبایی خواهد داشت. ‌سه سال پیش، دکتر کیندل، استاد رفتارشناسی بین‌المللی، که چهره‌ی علمی جهانی است، می‌گفتند که سیب پوست جنین را لطافت می‌دهد و زیبا می‌کند. امام صادق آن زمان این موضوع را فرمودند و امروز در انگلستان و اروپا، اکثراً افراد ساعت 10 یا 11 صبح، یک سیب می‌خورند. من کنجکاو بودم و از آن‌ها در این باره سؤال کردم. یک مثالی دارند که می‌گویند روزی یک سیب پزشک را از شما دور می‌کند.
متأسفانه ما آمده‌ایم راه رفتن کبک را یاد بگیریم، راه رفتن خودمان هم یادمان رفته است؛ یعنی اینکه می‌گویند آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد، مصداق رفتار ماست. فرهنگ و اندیشه‌ی خوب ما را گرفتند و برای خودشان بردند و حال ما از عمل کردن به این موارد گریزانیم. نخبگان دانشگاهی ما از قال صادق می‌ترسند. همه‌اش می‌گویند آلبرت کامو، ‌فروید یا داروین فلان موضوع را مطرح کرده‌ است. منِ استاد دانشگاه می‌ترسم در سر کلاس بگویم ابن‌عربی این را گفته است، کلامی از ائمه‌ی بزرگوار بر زبان بیاورم یا به روایات استناد کنم!
از اینجا یک تبختر فرهنگی درست می‌شود و عدم تجانس فرهنگی به وجود می‌آید. این مباحث در زنجیره‌ی تربیت فرزندان مؤثر است. در حضور دیگران، رفتار پدر و مادر متفاوت است. بچه با همین مفاهیم رشد می‌کند و ساختار رفتاری ذهنش تعبیه می‌شود. تا چهارسالگی وجدان اخلاقی بچه باید پایه‌ریزی و مستحکم شود. خوب، بد، زشت، زیبا، مال خودم، مال دیگری و... تماماً باید برای او به طور شفاف مشخص شود. فرضاً کودکی پاک‌کن هم‌کلاسی‌اش را به خانه می‌آورد و در قبال این حرکت، مادر او فقط می‌خندد. نمی‌گوید این کار درست نیست. از اینجا بنای تربیت غلط گذاشته می‌شود. در دوره‌ی مدرسه، بچه با دوستان و هم‌بازی‌هایش کنش و واکنش‌های رفتاری را جذب و دفع می‌کند. متأسفانه در این 32 سال، در مدرسه‌ی راهنمایی و در دوران بلوغ، ما به فرزندانمان در ایران الگو ارائه نداده‌ایم.
ما به جای اینکه همت، باکری و خرازی را به فرزندانمان بشناسانیم، صرفاً چند پوستر از آن‌ها چاپ کرده‌ایم و به در و دیوار زده‌ایم. نتوانسته‌ایم این افراد را به عنوان الگوی تربیتی برای فرزندانمان قرار دهیم. الگوهای ما در کتاب‌های درسی صرفاً یک دهقان فداکار بوده است که آن را هم اخیراً برداشته‌اند. کارهای فرهنگی و تربیتی ما برای فرزندانمان، به تصمیم کبری و کوکب خانم و... خلاصه می‌شود. الگو ارائه نداده‌ایم.
در دوران بلوغ، اگر ما به بچه‌هایمان الگو ارائه ندهیم، بر اساس نیاز و ضرورت سنی و مقطع روحی و سنی خودشان، به دنبال الگوهای نامناسب خواهند رفت. در جامعه وقتی که فلان هنرپیشه در زندگی شخصی و اجتماعی‌اش هزاران رفتار نامناسب دارد یا فلان ورزشکار جلوی دوربین تلویزیون، رفتار نامطلوب و غیرقابل قبول از خودش نشان می‌دهد یا خالکوبی دست‌وپایش را به دوربین تلویزیون نشان می‌دهد، الگوی تربیتی جامعه‌ی ما می‌شود. بچه من هم آن را می‌بیند و از آن یاد می‌گیرد. از طرف دیگر، فشار ماهواره‌ها و اینترنت روی بچه‌های ماست، ‌چون هدف آن‌ها من نیستم، هدف آن‌ها بچه‌ها و جوان‌ها هستند که دارند به پیش می‌روند. آن‌ها با بازی‌های کامپیوتری و داستان‌ها و فیلم‌های کارتونی می‌خواهند سبک زندگی جوانان ما را تغییر دهند. الآن اغلب اسلام‌ستیزی را در قالب فیلم‌های کارتونی بیان می‌کنند. 95 درصد از بازی‌های بچه‌های ما در خارج از کشور تولید می‌شود.
حدود شاید بیش از 80 درصد اسباب‌بازی‌های بچه‌های ما مناسب فرهنگ و سن بچه‌های ما نیست. شما در همه‌ی دنیا اگر بخواهید اسباب‌بازی بخرید، برایش رده‌ی سنی مشخص کرده‌اند. البته در کشور ما هم بعضی از بازی‌های فکری که آموزش‌وپرورش درست کرده‌اند بازه‌ی سنی دارند، ولی نوعاً پدر و مادرها بی‌توجه به این مسئله، برای فرزندانشان اسباب‌بازی می‌خرند. حال خطرات جانی‌اش که کودک چرخ ماشین را قورت می‌دهد، دست عروسک در چشم او می‌رود یا مواد شیمیایی اسباب‌بازی را می‌خورد، مسئله‌ای دیگر است. وقتی که آن عروسک را می‌خرد و آن عروسک لباس غربی تنش است، بر تربیت فرزندان ما تأثیر می‌گذارد. به همین دلیل، باربی الگوی تربیتی دختران ما می‌شود. دختری که با باربی بازی می‌کند، وقتی که به دبیرستان می‌رسد، جنیفر لوپز الگویش می‌شود!

پی نوشت ها :

[1]. بیانات در جمع جوانان استان خراسان شمالی 23/7/91

.منبع: سایت برهان

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط