مترجم: کریم سنجابی
سن سیمون از اشرافزادگان بزرگ فرانسه بود که زندگی پر ماجرا و شوریدهای داشت. شانزده ساله بود که در جنگهای استقلال امریکا شرکت ورزید. در زمان انقلاب عنوان اشرافیت خود را ترک کرد و با معاملات پر سود روی املاک دولتی ثروت از دست رفته خود را احیاء نمود. به عنوان مظنون در سنت پلاژی (1) زندانی شد و در نهم ترمیدور آزاد گردید. سپس به معاملات بازرگانی و مسافرتها و خوشگذرانیها روی آورد و به تحصیل سطحی علوم پرداخت. از همان زمان، خود را مسیح تازهای میپنداشت. (2) او عمیقاً تحت تأثیر جامعهی نوزاد قرار گرفت، جامعهای که خود عضوی از آن بود و در آن همهی شرایط اخلاقی و سیاسی و مادی منقلب به نظر میرسید و همهی معتقدات و سنتهای قدیم از بین رفته بود، بدون آنکه چیزی جانشین آنها شده باشد. سن سیمون در رؤیای آوردن انجیلی تازه به دنیای تازه بود. در روز چهارم از ماه مسیدور سال ششم انقلاب «سرمایهداران مرتبط با خود را دعوت کرد. با آنها از ضرورت نوسازی اخلاق سخن گفت و پیشنهاد کرد، بانک عظیمی تشکیل بدهند که همهی درآمد آن به مصرف کارهای مفید به عالم بشریت برسد» و این خود، همبستگی اندیشههای فلسفی و صنعتی را در ذهن او، از آن زمان نشان میداد. (3) وصلتی به زودی گسیخته، و تبذیرات جنونآمیز او را دوباره به غرقاب فقر و تنگدستی انداخت. در 1805 یکی از نوکران سابقش او را در پیش خود جای داد. پس از مرگ او گاهی با مستمری ناچیز خانواده و زمانی با کمک خرج تنی چند از کارخانهداران زندگی میکرد، ولی همواره چنان نیازمند و بیچاره بود که در 1823 دست به انتحار زد. دوستانش او را نجات دادند. به عنایت بانکدار معروف اولیندرودریگ (4) تأمین مالی پیدا کرد تا آن که به سال 1825، در حالی که چند تن از شاگردان در آخرین لحظات زندگی بر بالینش گرد آمده بودند وفایت یافت. در تمام این مدت سن سیمون در رؤیای دادن ایمان جدید به عصر جدید پی در پی کتابها و رسالهها و جزوهها گاهی به تنهایی و زمانی با همکاری دیگران منتشر میکرد و در آنها همواره همان مطالب را به صورتهای گوناگون تکرار مینمود. (5)
در اولین نوشتههای خود سعی عمدهی او بر این بود که اصل جامع علمی واحدی ترتیب بدهد که در آینده اصول اخلاقی مثبت از آن متفرع گردد و بتواند جانشین معتقدات دینی بشود و یا چنانکه دوما گفته است «یک تذکره و یا کتاب دعای علمی» (6) باشد که در آن همهی پدیدهها به یک اصل عمومی یعنی به قانون جاذبهی جهانی برگشت داده شود.
سن سیمون بزودی متوجه شد که این توضیح و تفسیر ساده تا چه اندازه موهوم و خیالی و اطلاعات علمی او تا چه پایه ناقص و غیر وافی برای عملی ساختن چنین بلند پروازیهای فلسفی است. این کار شاگرد او اوگوست کنت بود که بعد از او برای تحقق بخشیدن به این مطلوب در دروس «فلسفهی تحققی» (7) و کتاب «سیاست تحققی» (8) خویش اهتمام ورزید. بنابراین سن سیمون که پدر سوسیالیسم است در عین حال باید پدر فلسفه ی تحققی نیز شناخته شود.
او از سال 1814 تا زمان مرگش قسمت عمدهی کوششهای فلسفی خود را رها کرد و تقریباً یکسره به تشریح و توضیح عقاید اجتماعی و سیاسی خویش پرداخت که در اینجا تنها آنها مورد نظر ما است.
همهی این افکار و اندیشهها را میتوان در تجلیل و تنظیم مقام صنعت خلاصه کرد، با توجه به اینکه کلمهی صنعت در اینجا به وسیعترین معنی آن، تقریباً به همان معنی که اسمیت به کار برده یعنی مترادف با کار استعمال شده است.
سن سیمون فشردهی افکار خویش را در صحایف درخشانی که بعداً به نام «تثمیل سن سیمون» (9) معروف گردیده چنین بیان کرده است:
«فرض کنیم که فرانسه ناگهان پنجاه تن نخستین فیزیکدانهای خود، پنجاه تن نخستین شیمیشناسان خود، پنجاه تن نخستین زیستشناسان خود، پنجاه تن نخستین بانکداران خود، دویست تن نخستین بازرگانان خود، ششصد تن نخستین کشاورزان خود و پنجاه تن نخستین استادان ذوبآهن خود را (به همین ترتیب مشاغل صنعتی را به شمار میآورد) از دست بدهد. چون این مردان مهمترین و عمدهترین مولدین ثروت فرانسه هستند... از همان لحظه ی فقدان آنها ملت به منزلهی بدنی بیروح خواهد شد و بلافاصله در برابر ملتهای دیگر که اکنون رقیب آنهاست. به زانو درخواهد آمد و همچنان در حالت زبونی و زیردستی باقی خواهد ماند؛ تا روزی که این ضایعه را جبران کند و بر بدنش سر تازهای بروید.» سپس میگوید: «اکنون وارد فرض دیگر بشویم. فرض کنیم که برای فرانسه همهی نوابغ علم و صنعت و بازرگانی و هنر باقی بماند، ولی در یک روز به مصیبت از دست دادن آقا، برادر شاه، حضرت والادوگ آنگولم و... (به همین ترتیب تقریباً تمام اعضاء خاندان سلطنتی فرانسه را نام میبرد.) گرفتار شود و در همان روز تمام بزرگان دربار، تمام وزیران با وزارتخانه و بی وزارتخانه، تمام اعضای شورای دولتی، تمام امناء دیوان، تمام سپهبدان، تمام کاردینالها و اسقفها و کشیشها، تمام فرمانداران و بخشداران، تمام کارکنان وزارتخانهها، تمام دادرسان و اضافه بر همهی اینها ده هزار تن از ثروتمندترین زمینداران را که در جلال اشرافی زندگی میکنند از دست بدهد.
این سانحه بیشک همهی فرانسویان را محزون خواهد ساخت، زیرا اشخاص نامبرده مردمان خوبی هستند... معذلک فقدان این سی هزار تن افراد نامی دولت ماتمی ایجاد نمیکند، مگر از لحاظ عواطف و احساسات انسانی؛ زیرا از دست رفتن آنها زیان عظیمی به کشور وارد نمیسازد.» (10)
به عبارت دیگر در نظر سن سیمون حکومت رسمی مانند نمای بناست. عمل و اثر آن تماماً سطحی است. جامعه میتواند فاقد آن باشد و بهتر زندگی کند. ولی از بین رفتن دانشمندان و صنعتکاران و بانکداران و بازرگانان اجتماع را فلج میسازد و سرچشمههای حیات و سلامت آن را میخشکاند، زیرا واقعاً کار و کوشش آنها ثمربخش و ضروری است. حاکم حقیقی جامعه آنها هستند، قدرت واقعی در دست آنها است. این است معنی تمثیل سن سیمون.
بنابراین در نظر محقق دقیق، جهانی که ما در آن زیست میکنیم تماماً قائم بر صنعت است. تنها او است که در خور اندیشهی مردان آزاده است. ظهور نظام صنعتی را تحولی تاریخی و ممتد فراهم آورده که با رهایی یافتن شهرها از قیود اقطاعداران در سدهی دوازدهم میلادی آغاز گردیده و به انقلاب بزرگ فرانسه منتهی شده و اینک در عصر حاضر مهمترین و اساسیترین پدیدهی اجتماع است. (11)
به همین جهت سن سیمون اشتغالات سیاسی همعصران خود را به نظر تحقیر مینگرد، کسانی که تمام کوشش آنها دفاع از منشور قانون اساسی 1814 و یا معارضهی با آن است. آزادیطلبان خود را با الفاظی بی اساس مانند «حاکمیت ملت» و «آزادی» (12) و «مساوات» فریب میدهند. مفاهیمی خالی از معنی که فقط و فقط ساخته و پرداختهی دماغ حقوقدانهای معتقد به ماوراءالطبیعه است. (13) آنها که خدمتشان پس از ویران ساختن نظام اقطاعی پایان یافته و عهدشان بسر رسیده است. مردان فردا کارهای بهتر و والاتر از آن خواهند داشت که به دفاع از قانون اساسی در برابر مرتجعین افراطی بپردازند. حکومت پارلمانی لازم و مفید است، ولی فقط برای زمانی موقت و به عنوان مرحلهای حائل بین اجتماع اقطاعی گذشته و نظام صنعتی آینده (14)؛ یعنی نظامی که در آن همهی سازمان اجتماع مربوط به صنعت و برای توسعه و ادارهی صنعت «یگانه سرچشمهی همهی ثروتها و همهی آبادانیها» است. لازمهی صنعتی شدن سازمان اجتماع نخست از بین رفتن طبقات است. در چنین جامعهای دیگر عنوانی برای نجباء، برای سرمایهداران و کشیشان باقی نمیماند و فقط دو نوع مردم وجود خواهند داشت: مردان کار و بیکارهها و یا چنانکه خود سن سیمون میگوید زنبوران کارگر و زنبوران شکمپرست و یا به عبارت دیگر حزب ملی و حزب ضد ملت. در جامعهی نوین دستهی دوم باید از بین بروند و جا را برای مردان عمل، یعنی نه تنها کارگران که با بازوان خویش کار میکنند (15) بلکه کشاورزان، صنعتکاران، هنرمندان، کارخانهداران، بانکداران، دانشمندان و هنرپیشگانی خالی گذارند (16)، در میان این مردم همه فعال و همه لازم هیچگونه تفاوتی نباید وجود داشته باشد (17)، جز آنچه مربوط به اختلاف استعدادها و یا به قول سن سیمون اختلاف «آوردهی» هر کس در کارگاه بزرگ اجتماع است. میگوید: «مساوات در جامعهی صنعتی عبارت از این است که هر کس به نسبت آوردهی خویش، به نسبت شایستگی مثبت، به نسبت وسایلی که به کار می برد، که از آن جمله البته سرمایه است، از مزایای اجتماع بهرهمند شود». (18) چنانکه ملاحظه میشود سن سیمون در اندیشهی از بین بردن عواید سرمایهداران نیست. خصومت او بیشتر متوجه مالکان ارضی است.
نه تنها همهی امتیازات، جز آنچه مربوط به کار و لیاقت است باید از بین برود، بلکه حکومت به معنی عادی و رایج کلمه هم بیمصرف و بیفایده خواهد شد. زیرا به نظر سن سیمون «اجتماع ملی» را باید به منزلهی یک کارگاه بزرگ صنعتی دانست. «کشور فرانسه مبدل به یک کارخانهی بزرگ و ملت فرانسه یک کارگاه بزرگ صنعتی شده است». واضح است «در یک کارخانه وظیفهی جلوگیری از دزدی و سایر بینظمیهای داخلی و یا به عبارت دیگر نظارت بر کارگاهها امری کاملاً ثانوی و فرعی است که معمولاً به خدمه و زیردستان سپرده میشود». (19) به همین ترتیب شغل و وظیفهی حکومت در یک جامعهی صنعتی صرفاً باید «حمایت مردم فعال و مولد در برابر عمل بیثمر و غیر مولد بیکارهها و حفظ امنیت و آزادی برای تولید ثروت باشد. (20)
تا اینجا «نظام صنعتی» سن سیمون تفاوت نمایانی با «نظام آزادی» پیروان اسمیت وژان باتیست سی ندارد. در همان تاریخ در روزنامهی سانسور «منتقد» شارل کنت و دونوایه (21) نیز عقاید و افکاری کاملاً متشابه و تقریباً با همان الفاظ ترویج میکردند. (22) عبارات و شعارهایی مانند «راهها باید بر هنر و شایستگی گشوده باشد» و یا «دولت باید از مداخله در امور خودداری کند» مطالبی بود که هر روز در محافل آزادیطلب شنیده میشد و با تمایلات سن سیمون فرقی نداشت.
ولی اینک لحن کلام تغییر مییابد: (23)
گفتیم که سن سیمون فرانسه را مجموعاً مانند یک کارخانهی بزرگ در نظر میگیرد: «در هر کارخانهی بزرگ مهمترین کار در درجهی اول عبارتست از تنظیم امور و ترتیب وسایل برای ساختن کالا و سپس جمع و جور کردن منافع کارفرما با منافع کارگران از یک طرف و منافع مصرفکنندگان از طرف دیگر». به همین ترتیب در کارگاه بزرگ صنعتی ملت هم مقامی برای حکومت وجود دارد، ولی برای حکومتی از نوع و ماهیت مخصوص، یعنی حکومت بر اشخاص باید به وظیفهی ادارهی اشیاء مبدل شود. (24) به عبارت دیگر سیاست از بین نمیرود بلکه تغییر ماهیت میدهد و مبدل به «یک علم تحققی» میشود، یعنی «علم تولید»، علمی که موضوع آن ترتیب دادن مناسبترین تنظیمات برای انواع تولیدات است». (25) «در نظام اجتماعی قدیم موضوع اصلی مقررات، دادن اختیارت زیاد به حکومت و استوار ساختن حاکمیت طبقات عالی بر طبقات پایین بود... در نظام جدید برعکس، موضوع اصلی مقررات، ترتیب صریح و ترکیب عاقلانهی کارهایی خواهد بود که باید از طرف جامعه اجرا شود تا جسماً و اخلاقاً وضع زندگی همهی افراد را بهتر کند». (26)
چنین است مقام حکومت جدید که در آن «صلاحیت و تکلیف» جانشین «قدرت و اختیار» و «رهبری» جانشین «فرمانروایی» میگردد (27) «و تنها بر مصالحی اجرا میشود که مورد توافق عموم است، و در آن همگان نیاز به توافق دارند، تنها مسائلی که در مورد آنها باید تبادل نظر و اقدام دستهجمعی به عمل آید، بالاخره تنها مسائلی که سیاست در مورد آنها قابل اعمال است، یعنی امور مربوط به زندگی و رفاه عمومی». (28)
برای آنکه تصویر روشنی از ترتیب اجرای فکر خود را نشان بدهد، سن سیمون پیشنهاد میکند که اختیارات قوهی مجریه به مجلسی واگذار شود، منحصراً مرکب از نمایندگان بازرگانان و کارخانهداران و کشاورزان. وظیفهی این مجلس قبول و یا رد طرحهایی خواهد بود که از طرف دو مجلس دیگر مرکب از دانشمندان و مهندسان و هنرمندان مورد مطالعه قرار گرفته و مربوط به ترتیب توسعهی ثروت عمومی کشور است. (29)
پس به طور خلاصه، حکومت اقتصادی، به جای حکومت سیاسی، ادارهی اشیاء به جای حکومت بر اشخاص، سازمان اجتماعی به صورت کارگاه تولیدی، و ملت مبدل به اجتماع عظیم تولید ثروت، و هدف از اینها «آبادانی و رفاه برای عموم به وسیلهی کارهای مسالمتآمیز و عامالمنفعهی واقعی». (30) اینها مفاهیم تازهای هستند که به وسیلهی آنها سن سیمون از جمع آزادیطلبان اقتصادی که تاکنون سالک طریق آنها به نظر میرسید جدا میشود و به سوسیالیستها نزدیک میگردد. بعدها پیروان مسلک مارکس از این مفهوم که فردریک انگلس آن را مهمترین دریافت سن سیمون مینامد (31) استفاده میکنند. پرودون نیز این نظریه را پذیرفته، جذب شدن کامل حکومت و مستحیل گردیدن آن را در سازمان اقتصادی هدف نهایی معرفی میکند.
در زمان ما نیز این عقیده در نوشتههای بسیاری از نویسندگان از مسلکها و مشربهای مختلف دیده میشود، مانند منگر در کتابش به عنوان «حکومت تودهای کار» (32) و آقای سورل که در قطعهی جالبی از کتابش اعلام میکند: «سوسیالیسم خواهان وارد ساختن نظام کارگاهی در جامعه است.» (33)
بنابراین اندیشهی «صنعتطلبی» سن سیمون با مقام و وظیفهی جدیدی که برای دولت قائل است، به کلی از مسلک آزادیطلبی اقتصادیون کلاسیک مشخص و مجزا است. (34)
از طرف دیگر هر چند او یکی از پایههای اساسی مسلک نظام اجتماعی را بنیان گذارده است، معذلک او را نمیتوان سوسیالیست دانست؛ زیرا جوهر اصلی سوسیالیسم به گمان ما، الغاء مالکیت خصوصی است. درست است که سن سیمون در قطعهی معروفی از کتابش صحبت از تغییر مالکیت ارضی (35) کرده است، ولی این قطعه را میتوان جدا و خارج از اندیشههای اصلی او دانست.
پیشتر دیدیم که در نظر او سرمایه مانند کار مستحق اجرت متناسب است. او به اصطلاح خود هر یک از آنها را «آوردهای» به کارگاه اجتماعی میداند. به همین جهت اصلاحطلبی او منحصر به تغییر مقام حکومت است.
پی نوشت ها :
1- Sainte pelagie زندانی بود در پاریس که در 1899 ویران گردید.
2- رجوع کنید به کتاب دوما (Dumas) به نام روانشناسی دو مسیح تحققی، سن سیمون و اوگوست کنت (psychologie des deux Messies positivistes, paris 1905) برای شرح احوال سن سیمون مراجعه شود به کتاب ویل Weil «سن سیمون و آثار او» (Saint Simon et ses oeuvres-1884) و نیز به کتاب کوچک ولی بسیار دقیق ماکزیم لوروا (Maxim Leroy)
3- Weil, Saint-Simon et ses oeuvres, p.15
4- Olinde Rodrigues (1851-1794) ریاضیدان و اقتصادشناس فرانسوی
5- در 1814 کتاب «تجدید سازمان جامعهی اروپایی» La reorganisation la Societe europeenne به وسیلهی آقای کنت دو سن سیمون و اوگوستن تیری (A.Thierry) شاگرد او»، در 1818-1817 کتاب «صنعت» در چهار جلد (که جلد سوم و فصل اول جلد چهارم آن به قلم اوگوست کنت است)، در 1819 رسالهی «سیاست»، در 1821 «سبک صنعتی» (Le systeme industriel) در 1824-1823 «اصول دین صنعتگران، LaCatechisme des industr iels (که دفتر سوم آن به قلم اوگوست کنت و دارای عنوان سبک سیاست مثبت Le Systeme de la politique Positive است و بالاخره در 1825 «مسیحیت جدید» Le nouvean Christianisme. نقل قولهایی که در این مقاله از سن سیمون شده یا از کتاب آثار سن سیمون و آنفانتن است که از طرف هیأتی که آنفانتن برای اجرای وصایای خود تعیین کرده بود منتشر شده است (Paris, Dentus 1865) و یا از مجموعهی آثار منتخب سن سیمون Oeuvres Choisies de S. Simon. منتشر شدهی در سه جلد به وسیلهی لومونیه در بروکسل.
6- Breviaire Scientifique
7- Philosophie positive
8- Politique positive
9- Parabole de Saint-Simon
10- رسالهی سازماندهنده» (L’ organisateur) چاپ 1819، صفحات 20-10. انتشار قطعهی فوق موجب تعقیب سن سیمون در دادگاه جنایی گردید، ولی برائت حاصل کرد. این قطعه به وسیلهی اولند رودریگ در سال 1832 تحت عنوان «تمثیل سیاسی» در کتابی که مشتمل بر آثار پراکندهی سن سیمون بود تجدید چاپ شد.
11- «پس از رهایی شهرها (از قیود ملوکالطوایف) میبینیم که اصناف مردم صنعتکار، با بازخرید آزادی خویش به تدریج یک نوع قدرت سیاسی و حکومتی بدست میآورند و آن این است که هیچ مالیاتی بر آنها تحمیل نشود مگر با رضایت و موافقت نمایندگان آنها. این طبقهی صنعتگر و آزاد شده کم کم رشد پیدا کرد و متمکن و صاحب ثروت شد و بالنتیجه اهمیت و نفوذش در جامعه از هر حیث فزونی یافت و حال آن که طبقات اشرافی و روحانی روز به روز اعتبار و قدرت واقعی خود را بیشتر از دست میدادند. اینک نیز به اعتقاد من همین طبقهی صنعتکار باید به توسعهی خویش ادامه بدهد تا تمام جامعه را دربرگیرد. این خط سیر مسلم و محقق امور است. این مقصدی است که خواه ناخواه به سوی آن میرویم» (کلیات آثار، جلد دوم، ص 166. نامه به یک امریکایی).
12- «اساس آزادی در صنعت است... آزادی نمیروید مگر در آن، شکوفان نمیشود مگر با آن. اگر این حقیقت بسیار دیرین از جهت واقعیت و بس تازه برای افکار، به جای رؤیاهای کاذبهی باستانی، در ذهن ما جا گرفته بود، این فریادهای احمقانه و خونین «یا مرگ یا مساوات» هرگز از کسی شنیده نمیشد. کلیات آثار جلد، II. صفحات 211-210.
13- «حقوقدانها و معتقدان به ماوراءالطبیعه صورت به جای ماهیت و لفظ را به جای حقیقت میگیرند» (کلیات آثار، جلد پنجم، صفحهی 12).
14- حکومت پارلمانی را باید به عنوان گذرگاهی لازم به سوی نظام صنعتی در نظر گرفت» (کلیات آثار، جلد سوم، صفحهی 22) و نیز «برای انتقال از نظام کاملاً استبدادی گذشته به نظام کاملاً آزاد آینده، حکومت پارلمانی لازم و مفید است» (همان مأخذ صفحهی 21).
15- از همان سال 1804 در «نامههای یکی از ساکنان ژنو» او چنین مینوشت: «همهی مردم کار خواهند کرد، همه ملزم خواهند بود که قوا و استعداد خود را در جهتی به کار برند که برای خدمت به عالم بشریت سودمند باشد» (کلیات آثار، جلد اول، صفحهی 55).
16- به نظر من مفهوم «کار» را باید به وسیعترین معنی آن گرفت. کارمندی که به خدمت اداری اشتغال دارد، کسی که وقت خود را صرف علوم و یا هنرهای زیبا میکند، آنکه کارخانه و یا مؤسسهی کشاورزی اداره میکند، همه مانند برزگری که زمین را شخم میزند و یا باربری که بار بر دوش میکشد به نحو مثبت و مؤثر کار میکنند» (مقدمهی رسالهی «کار علمی»، منتخبات آثار، جلد اول، صفحهی 221).
17- «حزب ملی و یا صنعتی مشتمل خواهد بود بر:
(الف) تمام آنها که در مزارع کشت میکنند و آنها که کارهای کشاورزی را اداره مینمایند.
(ب) همهی ارباب هنر و صنعت، همهی کارخانهداران، همهی بازرگانان، همه متصدیان حمل و نقل دریائی و زمینی و همچنین همهی کسانی که کارشان به طور مستقیم و غیر مستقیم مؤثر در تولید ثروت و یا قابل استفاده گردانیدن ثروتهای تولید شده است» و نیز «دانشمندان مشتغل در مطالعهی علوم مثبت، هنرپیشگان، وکلای آزادهی دادگستری، عدهی کوچک کشیشانی که اخلاق حسنه را تبلیغ میکند؛ بالاخره تمام هموطنانی که استعدادها و وسایل خود را صریحاً به کار میاندازند تا تولیدکنندگان را از برتری ناروا و ظالمانهی مصرفکنندگان بیکارهها رهایی بخشند».
«در مقابل حزب ضد ملت هم مشتمل است بر: نجباء و اشراف که برای برگرداندن نظام گذشته کوشش میکنند، بر آن کشیشان که اخلاق و ایمان را در اطاعت چشم بسته از پاپ و روحانیون میدانند، بر مالکان مستغلات که اشرافمآبانه زندگی میکنند و هیچ کاری انجام نمیدهند، بر قضاتی که بیدادگری و استبداد را حمایت میکنند، بر نظامیانی که تکیهگاه استبداد هستند، خلاصه بر همهی آنها که معارض استقرار شایستهترین و مفیدترین نظامات برای اقتصاد و آزادی هستند» (حزب ملی در سیاست، کلیات آثا، جلد سوم، صفحات 204-203).
18- رسالهی «سبک صنعتی، کلیات آثار، جلد ششم، صفحهی 17).
19- همان رسالهی «سبک صنعتی»، صفحات 92-91.
20- آثار، جلد سوم، صفحات 36-35.
21- (Francois) Conte (1831-1782). نویسنده و منتقد فرانسوی که با همکاری دونوایه (Dunpyer) روزنامهی سانسور (Censeur) را تأسیس کرد و از اصول و عقاید آزادیطلبانه پشتیبانی میکرد (مترجم).
22- در این موضوع به مقالهی هالهوی (Halevy) در مجلهی ماهانهی ماه (Revue du Mois) دسامبر 1907، تحت عنوان «عقاید اقتصادی سن سیمون» Les idees economiques de Saint Simon مراجعه شود.
23- تفاوت و اختلاف لحن از قطعهی ذیل به خوبی نمایان میگردد:
«همه تصدیق دارند که تقریباً تمام اقداماتی که دولتها به ادعای خود برای آبادانی و ثروتمندی جامعه کردهاند، نتیجهای جز زیان و ضرر نداشته است. بدین جهت همه به این نتیجه رسیدهاند که بزرگترین خدمت حکومتها به نیکبختی و رفاه جامعه اینست که هر چه کمتر در امور مردم مداخله کند، ولی این عقیده تا وقتی درست و صحیح است که حکومت منطبق بر نظام سیاسی کنونی است و اگر بخواهند آن را قاعدهی مطلق و عمومی بدانند مسلماً غلط و نادرست خواهد بود» (رسالهی سازماندهنده L’otganisateur، کلیات آثار، جلد چهارم صفحهی 201).
بعدها سن سیمونیان با استفاده از این نظریه مداخله و ادارهی حکومت را در جمیع شئون اجتماعی تقاضا میکنند: «نه تنها ما با این عقیده موافق نیستیم که مداخلهی مستقیم در امور اجتماعی باید روز به روز محدودتر بشود، بلکه برعکس اعتقاد داریم که مداخله و هدایت باید شامل همه چیز و در همه جا حاضر باشد، زیرا در نظر ما جامعهی حقیقی عبارت از سلسلهی مراتب است، (تشریح عقاید سن سیمون، سال دوم. پاریس 1830، صفحهی 108 Exposition de La doctrine de Saint Smion. Paris 1830.
24- «در نظام سیاسی گذشته، اشخاص قبل از اشیاء قرار گرفته بودند» (دنبالهی رسالهی «بوربونها و استوارتها»، 1820، مراجعه کنید به آثار منتخب، جلد دوم، صفحهی 447). «در نظام جدید، موضوع نظم اجتماعی باید عمل اشخاص بر اشیاء باشد» (کلیات آثار، جلد چهارم صفحهی 81) «در اوضاع و احوال و معارف کنونی، ملت دیگر احتیاج به این ندارد که بر او حکومت بکنند، بلکه امور او را اداره نمایند و به بهترین وجه و ارزانترین قیمت اداره نمایند» (رجوع شود به رسالهی Systeme Industriel. Oeuvres compl.T.V,P 151)
تقریباً با عباراتی نظیر همین عبارات، بعدها انگلس (Engels) در کتاب خویش بر رد اوگن دوهرینک (Eugen Duhring) دربارهی نظام سوسیالیستی مینویسد: «به جای حکومت بر اشخاص ادارهی اشیاء و ادارهی امر تولید جانشین خواهد شد. دولت ملغی نمیشود، بلکه خود به خود میمیرد» (رجوع کنید به ترجمهی فرانسهی آن از طرف لاسکین Laskine تحت عناوین Philosophie, Economie politique, Sociaiisme. پاریس 1911. صفحهی 36.
25- نامه به یک امریکایی (مراجعه شود به کلیات آثار، جلد دوم، صفحهی 189).
26- منتخب آثار، جلد دوم، صفحات 438-437.
27- رسالهی سازماندهنده، مجموعهی آثار، جلد چهارم، صفحات 86 و 150 و 151.
28- کلیات آثار، جلد دوم، صفحهی 188.
29- پیشنهاد مذکور در فوق تنها پیشنهاد سن سیمون راجع به حکومت نیست، ولی به خوبی مشخص فکر اوست. این پیشنهاد در رسالهی «سازماندهندهی» (L’ organisateur) پس از تمثیل معروف ارائه شده است. باید متذکر شویم که سن سیمون اصولاً با حکومت دانشمندان و حکماء به شدت مخالف است و به همین جهت میگوید نمایندگان صنعتگران و بازرگانان و کشاورزان باید دارای قدرت و اختیار باشند، ولی دانشمندان فقط اظهارنظر کنند. باز میگوید:
«اگر تیرهروزی ما به جائی برسد که ادارهی امور دنیایی و مادی ما به دست علماء سپرده شود به زودی خواهیم دید که هیأت علمی به فساد و تباهی رفته جامع جمیع رذایل و مفاسد کشیشان خواهد شد؛ یعنی خرافاتی، موهومپرست، مزور و مستبد». رسالهی اسلوب صنعتی، مجموعهی آثار، جلد پنجم، صفحهی 161.
30- مراجعه شود به رسالهی اسلوب صنعتی، مجموعهی آثار، جلد ششم، صفحهی 96.
31- مراجعه شود به F. Engels, Hern Eugen Dührings umwalzung der wissenschaft, 4 èdite. P. 227 (ترجمهی فرانسه، پاریس 1911، صفحهی 334). این فصل از کتاب انگلس تمام به قلم مارکس است.
32- (Anton) Menger (1906-1841) حقوقدان و استاد اطریشی. مؤلف تجزیهی حقوقی نظریههای سوسیالیستهای قرن نوزدهم در کتاب معروف خویش تحت عنوان «دولت سوسیالیست» Neue Staatslehre، 1903، (که به وسیلهی میلهو E. Milhaud به فرانسه ترجمه شده است پاریس 1906).
33- Sorel (Georges) (1922-1842)، نویسنده و نقاد فرانسوی، واعظ اعمال خشونت کارگری، نویسندهی کتابهای ویرانی دنیای باستان Ruine du monde antique و توهمات ترقی Illusions du progress و غیره (مترجم). متن کامل قطعهی فوق که از کتاب اتحادیههای کارگری انقلابی Syndicalisme rèvolutionnaire نقل شده به این قرار است: «سوسیالیسم خواهان وارد ساختن نظام کارگاهی در جامعه است... رسوم صحیح کارگاهها مسلماً سرچشمهی حقوق آینده است. سوسیالیسم نه تنها وارث ابزار و ماشینها و علوم و فنونی خواهد شد که سرمایهداری به وجود آورده است، بلکه از تنظیمات کار و ترتیب همکاری که به مرور زمان در کارگاهها برای حداکثر استفاده از وقت و از نیرو و استعداد انسانی معمول شده استفاده خواهد کرد» و نیز در چند سطر بعد: «همهی امور بر اساس تنظیمات کارگاه که همواره با نظم کامل، بدون فوت وقت، و بدون هوسبازی در گردش است ترتیب داده خواهد شد».
34- سن سیمون غالباً با تجلیل و تعظیم از ادام اسمیت و ژان باتیست سی سخن میراند. معذلک اسمیت را مورد ملامت قرار میدهد که اقتصاد را از سیاست جدا ساخته و چنان که باید متوجه نشده که پایهی اصلی و منحصر به فرد سیاست اقتصاد است و بنابراین باید در اقتصاد منحل شود (نامههای به یک امریکایی، کلیات آثار، جلد دوم، صفحهی 185).
35- کسانی که سن سیمون را جزء سوسیالیستها قرار میدهند معمولاً دو دلیل اقامه میکنند: اول آنکه در موارد مختلف نسبت به طبقات بیبضاعت دلبستگی نشان داده، دوم عقیدهای است که راجع به ضرورت اصلاح مالکیت اظهار نموده است، ولی هیچ یک از اقوال دلالت بر این معنی ندارد.
راجع به نکتهی نخستین معمولاً قسمتی از رسالهی «مسیحیت نوین» او را نقل میکنند، به این مضمون: «مردمان باید جامعه را به صورتی متشکل سازند که متضمن بزرگترین مزایا برای بزرگترین قسمت جمعیت باشد. آنها باید در همهی امور و همهی اعمال خود بخواهند که وضع مادی و اخلاقی پرنفوسترین طبقهی اجتماع به کاملترین صورت و در سریعترین مدت بهبود حاصل کند» (مراجعه شود به کلیات آثار، جلد هفتم، صفحات 109-108) قبل از آن نیز در رسالهی «سبک صنعتی» گفته بود: هدف مستقیم مساعی من این است که سرنوشت کسانی که برای تأمین معاش خویش وسایلی جز بازوان خود ندارند به کاملترین صورت اصلاح شود» (آثار، جلد ششم، صفحهی 81). ولی ممکن است این عبارات را فقط مانند بیان سادهای از اصل مصلحتطلبی بنتام «برترین سعادت برای بیشترین مردم» دانست. بعلاوه سن سیمون به چه ترتیب میخواهد کاملترین سعادت و رفاه را برای کارگران تأمین کند؟ آیا سهمی از قدرت و اختیار را به آنها میدهد؟ به هیچوجه. برعکس، در رسالهی «سازماندهندهی» خود (کلیات آثار، جلد چهارم، صفحهی 158) میگوید: «حل مسألهی سازمان اجتماعی به خاطر ملت صورت خواهد گرفت، ولی ملت، خود خارج از عمل و صرفاً اثرپذیر خواهد بود... ملت از عمل در این مسأله برکنار است». به نظر سن سیمون بهترین ترتیب برای کارگران این است که «رهبری ادارهی عمومی به رؤسای مؤسسات صنعتی واگذار شود». زیرا «سعی مستقیم آنها همواره بر این است که هر چه بیشتر به مؤسسات خود توسعه بدهند. بنابراین در نتیجهی مساعی آنان حداکثر گسترش ممکن در حجم کارهایی که به وسیلهی افراد مردم اجرا میشود، پیدا خواهد شد» (سبک صنعتی، کلیات آثار، جلد ششم، صفحات 83-82). آیا یک اقتصاددان آزادیطلب چیزی غیر از این میگوید؟
اما راجع به نکتهی دوم، درست است که سن سیمون امکان اصلاح مالکیت را در نظر گرفته است. قسمتهای مختلف از آثار او دلالت بر این امر دارد. چنانکه در رسالهی «سازماندهنده» میگوید: «مالکیت باید سازمان تازهای پیدا کند و بر اساسی قرار داده شود که هر چه بیشتر متناسب و مساعد با تولید ثروت باشد» (آثار، جلد چهارم، صفحهی 59). و نیز در نامهای به سال 1818 به روزنامهی ژنرال دولافرانس Journal Gènèral de la France مینویسد که مشغول تدوین و تنظیم افکار خود به شرح ذیل است: (1) قانون راجع به مالکیت مهمترین قوانین است. زیرا پایه و شالودهی بنای اجتماع است... (2) مالکیت به صورتی ترتیب داده شود که مالک در به کار انداختن ثروت خویش برای تولید ثروت تشویق گردد» (آثار، جلد سوم، صفحات 44-43). در نامههای به یک امریکایی اصولی را که از ژان باتیستسی استفاده کرده است به این شرح خلاصه میکند (و این خود ثابت میکند که او تا چه حد به اقتصادشناسان آزادیطلب پیوستگی داشته است): «تولید ثروتهای مفید تنها هدف معقول و مثبت اجتماعات سیاسی است. بنابراین احترام به تولید و مولدین بسی لازمتر و ثمربخشتر از احترام به مالکیت و مالکین است» (آثار، جلد دوم، صفحات 187-186).
ولی، به عقیدهی ما، همهی مطالب چیزی جز این نمیرساند که به نظر سن سیمون مشروعیت مالکیت تابع سودمندی آن است و باید برحسب سودمندی اجتماعی آن سامان پیدا کند. اگر اصلاح مبین و صریحی از مالکیت در نظر داشته صرفاً مربوط به مالکیت ارضی بوده است؛ زیرا چنان که دیدیم او سرمایه را به منزلهی سهم یا آوردهی سرمایهدار و بنابراین مستحق اجرت میداند. و نیز میتوان این عبارت را مورد توجه قرار دارد که علاقهی او را به مالکیت اموال منقول به خوبی نشان میدهد: «ثروت در نزد کارفرمایان و ارباب صنعت عموماً نشانهی استعداد و لیاقت آنها است، حتی اگر آن را از راه ارث به دست آورده باشند و حال آنکه در طبقات دیگر اجتماع بسیار محتمل است که ثروتمندترین اشخاص لایقترین افراد نباشند و حتی از جهت استعداد و هنر بسی پایینتر از اشخاصی قرار بگیرند که همان تعلیم و تربیت را فرا گرفته ولی ثروت کمتر دارند. توجه به این نکته اهمیت اساسی در سیاست مثبت و تحققی خواهد داشت» (Syst. Indust. Oeuvres, t. V, p49, note)