مترجم: کریم سنجابی
عنوان «اجتماعیون تعاون طلب» (1) بر کسانی اطلاق میشود که گمان میکردند سازمانهای تعاونی آزاد راهحل کافی برای تمام مسائل اجتماعی است، به شرط آنکه بر طبق شرایط معین (که بر حسب مذهبها و مسلکها متفاوت است) تشکیل بشوند.
تفاوت این گروه با پیروان سن سیمون در اینست که سن سیمونیان راهحل را در «اجتماعی کردن» مؤسسات اقتصادی جستجو میکردند، نه در «تعاونی ساختن» آنها (2) و به این مناسبت پیشگامان واقعی مکتب اجتماعی به شمار میآیند. چنانکه میدانیم فرق بین این دو بسیار است: مسلک اجتماعی در واقع «جامعه» را اصل میشمارد و بر آن است که همهی افراد ملت را در یک سازمان اجتماعی واحد گرد آورد، و به همین ملاحظه اصطلاح «ملی کردن» بر عمل آنها رساتر است. مکتب تعاون که بیشتر مبتنی بر «اصالت فرد» است از آن بیم دارد که فرد در جمع مستهلک شده و بهتر میداند که وی را از طریق تشکیل گروههای مستقل و کوچک محافظت کند. البته این گروهها میتوانند آزادانه با یکدیگر متحد گردند، لیکن وحدت آنها، چنانچه تحقق پذیرد، از بالا تحمیل نمیشود بلکه از پایین سرچشمه میگیرد.
ولی از طرف دیگر اصحاب مکتب تعاون از پیروان مکتب آزادیطلبی اقتصادی نیز از این لحاظ جدا و منفک هستند که میخواهند از طریق سازمانهای تعاونی، محیط اجتماعی جدیدی به وجود آورند. آنها نیز همانند انفرادیون (3) خواهان گسترش آزاد و بلامانع تمام قوای فردی هستند، ولی معتقدند که نظام اقتصادی کنونی قوای فردی را جز در مورد دولتیاران انگشتشمار، سرکوب میکند. آنها عقیده دارند که درخت «حریت» و «فردیت» شکوفا نمیگردد، مگر در محیط جدیدی غرس شود و این محیط نیز به خودی خود به وجود نمیآید، بلکه همانطور که باغبان گرمخانههایش را میسازد، باید آن را ساخت. بدین ترتیب هر یک از نوسازان نقشهی سازمان و حتی- چنانکه از گفتنش پروا ندارند- راز مخصوص به خود دارد (4) و همین امر، یعنی اندیشهی محیطی متفاوت با محیط موجود، محیطی ساخته و پرداخته شده بر اساس طرحهای خیالی، سبب شده است که به این دسته از اجتماعیون عنوان و صفت «خیالباف» (5) داده شود.
معالوصف اگر کسی به آنها میگفت که در صددند محیطی «مصنوعی» به وجود آورند، سخت برآشفته و آزرده میشدند و برعکس مدعی بودند که محیط اجتماعی کنونی ساختگی و مصنوعی است، و منظور آنها خلق محیط جدید نیست بلکه کشف محیطی است که از پیش به حکم همسازی طبیعت و یا مشیت ازلی الهی متناسب با حوایج حقیقی آدمیان ترتیب داده شده است. در واقع اساس این نوع فکر، همان اندیشهی نظام طبیعی فیزیوکراتها است، با این اختلاف که تصور اینان از نظام طبیعی مفروض به ملی متفاوت با تصور آنان است و همین خود نشان میدهد که آن نظام به اصطلاح «طبیعی» بیش از هر چیز از طبیعت دور است زیرا به چشم هر یک از ناظران به صورتی متفاوت جلوهگر میشود. ولی کلام آنها دربارهی آن چنان است که به خوبی میتوان آن را مأخوذ از کنه ولاریویر دانست؛ از آن جمله این عبارت از آوون که ما آن را از دولئان نقل میکنیم: «اجتماع تعاونی، عامل بیواسطهی خداوند به منظور هماهنگ ساختن جامعه با طبیعت است». (6) این درست شبیه نظریهی «مستبد صالح» فیزیوکراتها است. اما فووریه به ادعای اینکه توانسته است قانون «جاذبهی نفسانی» (7) را کشف کند خود را با نیوتون مقایسه میکرد و گمان مینمود بارقهی نبوغش عبارت از آن بود که طریقهی استفاده از امیال نفسانی را که پروردگار به آدمیان عطا کرده، دریافته است.
یادآوری این نکته دارای اهمیت است که سوسیالیسم تعاونی، عکسالعملی کاملاً آشکار در برابر انقلاب 1789 فرانسه بود، زیرا انقلاب مذکور جمعیتهای تعاونی را همچون بازماندهای از قیود نظام سابق و به منزلهی زنجیری بر دست و پای فرد تلقی میکرد و از آن بیزاری میجست. (8) نه تنها در «اعلامیهی حقوق بشر» نامی از آن نیست بلکه در تمام قلمروها ممنوع شده بود و این را نیز میدانیم که چند صباحی بیش نیست که ممنوعیت انجمنها و اتحادیهها در فرانسه ملغی گردیده است. بنابراین اندیشه ی این بنیانگذاران نظام غیر مذهبی جدید که اوون (9) و فووریه (10) و کابه (11) نامیده میشدند، به کلی مغایر با روح انقلاب فرانسه بود.
از طرف دیگر مردان 1789 در مورد این فکر که اتحادیه را برای آزادی افراد خطرناک میدانستند، چندان به راه خطا نرفته و تنها تحتتأثیر خاطرات سازمانهای صنفی و انجمنهای مذهبی قدیم قرار نگرفته بودند. یک ضربالمثل ایتالیایی میگوید: «هر کس یک شریک دارد یک ارباب دارد». مکتب آزادیطلبی اقتصادی نیز همیشه کم و بیش این نگرانی را داشته است. به علاوه بسیاری از اعمال مستبدانهی اتحادیهها، چه اتحادیههای سرمایه داری و چه اتحادیههای کارگری مدلل داشته است که این نگرانیها غیر موجه نیست.
چگونه میتوان این نفی و انکار اصول انقلاب بزرگ را از طرف اجتماعیون تعاونطلب نیمهی اول قرن نوزدهم توضیح داد؟ حقیقت این است که آنها به نحوی خاص و حتی به مراتب بیش از سیسموندی و بیش از سن سیمونیان تحتتأثیر پدیدهی رقابت، پدیدهی هنوز تازه برای آن زمان، قرار گرفته بودند. این مبارزه که بین تولیدکنندگان به خاطر سود، و بین کارگران به خاطر مزد، به محض در هم شکستن اساس سازمانهای صنفی سابق درگیر شده بود، به نظر آنان همچون بلیهی اجتماعی بزرگی جلوه مینمود. آنها با تیزهوشی قابل ملاحظهای پیشبینی کردند که رقابت به سود سرمایهداران بزرگ منجر به انحصار خواهد شد (12) آنها نه خواهان قدرت بودند و نه طالب انحصار، به همین جهت یگانه وسیلهی حذف رقابت را با حفظ آزادی و مقتضیات تولید، در سازمانهای تعاونی میدانستند، ولی البته نه به صورت اتحادیههای صنفی که مورد توجه آنها نبود بلکه به صورت شرکتهای تعاونی. و در این مورد هنوز کسی نتوانسته است بگوید که آنها خطا و اشتباه کردهاند.
***
در میان اجتماعیون تعاونطلب، نام دو تن بیش از همه معرف مکتب مذکور است و آن دو: رابرت آوون و شارل فووریه هستند که کاملاً معاصر یکدیگر بودند. زیرا اولی متولد 1771 و دومی متولد 1772 است. (13) با وجود این آنها تقریباً به طور کامل نسبت به یکدیگر بیگانه ماندند. به نظر نمیآید که آوون کوچکترین توجهی به طریقهی فووریه داشته باشد. فووریه نیز اگرچه گاهی از «طرح واحدهای اجتماعی آقای آوون» سخن میراند ولی اشارات او همیشه با ترشروییست. به علاوه ظاهراً وی جز از طریق افواه آشنائی دیگری با افکار آوون نداشته است. (14)
این بیخبری متقابل آنها نسبت به یکدیگر چه از لحاظ دقت و کنجکاوی علمی و چه از جهت صفت فروتنی مایهی مباهات هیچ یک از آنها نیست، معهذا میتوان آن را چنین توضیح داد: که این دو اگرچه از جهاتی به هم نزدیک هستند؛ به این معنی که هر دو طرحی برای تجدید سازمان اجتماع بر اساس تشکیل واحدهای تعاونی مستقل عرضه میکنند، واحدها به صورت جهانی کوچک که میبایست نمونه و سرمشق دنیای بزرگ آینده و یا به عبارت دیگر خمیرمایهی استحاله جامعهی بشود. و اگرچه هر دو پس از مرگشان صاحب فرزندی میشوند که «شرکت تعاونی» نام میگیرد، فرزندی که انتظار ولادت آن را نداشتند؛ با وجود این هر یک از آنها در دنیای جداگانهای میزیست. بدون اینکه بخواهیم در اینجا به آن صفت خطابی ساده که مقابله نام دارد بپردازیم، برای توضیح مقام هر یک از آنها باید بگوییم: که آوون کارخانهداری بسیار ثروتمند و از مشاهیر و متنفذین کشور و عصر خویش بود و مستمعینی در میان بزرگان جهان داشت. در حالی که فووریه جز مستخدم کوچک تجارتخانه و یا چنان که خود او میگوید غیر از یک «پادو مغازه» نبود، و بعدها سرمایهدار کوچکی شد که شهرتش به زحمت از محفل محدود دوستانش تجاوز میکرد. ولی برخلاف آنچه از موقع اجتماعی آنها قابل تصور است، در این میان آن کارخانهدار میلیونر بود که سوسیالیست و به تمام معنی کلمه اشتراکی، مبارز، هجانویس، سخنور و ضد روحانی از کار درآمد. در صورتی که رقیب بینام و نشانش پیر پسری مجرد با اخلاق پیر دخترها باقی ماند که هیچ گاه جز برای شنیدن موزیک نظامی از خانه خارج نمیشد. فووریه نویسندهای بود شکیبا که خود را مجبور میساخت هر روز مقدار معینی مطلب بنویسد و به انتظار شریکی در سرمایه بنشیند که هرگز به سراغش نیامد.
پی نوشت ها :
1- Socialistes associationnistes
2- «تعاون که تضادها را پایان میبخشد، هنوز قالب حقیقی خود را نیافته است. سازمانهای تعاونی صورت مؤسسات خصوصی پیدا کرده و با یکدیگر به مبارزه پرداختهاند. پس تضاد پایان نیافته است و وقتی پایان میپذیرد که تعاون همگانی بشود» (شرح عقاید سن سیمون، سال اول، صفحهی 177).
3- Les individualistes
4- در روزنامهی متعلق به آوون، موسوم به «اکونومیست» شمارهی 27 اوت 1821 عبارت ذیل دیده میشود: «راز برملا شده است و آن عبارت از تعاون و همکاری همه جانبه از طرف همهی اعضاء و برای تمام هدفهای زندگی اجتماعی است». فووریه نیز تقریباً به همین مضمون نوشته است: «راز اتحاد منافع در تعاون است» (Association domestique, I, p, 133) و نیز در جای دیگر مینویسند: «امروز، روز جمعهی مقدس، راز تعاون را کشف کردم».
5- Utopiste
6- مراجعه شود به کتاب ادوار دولئان (Edouard Dollèans). راجع به روبرت اوون، پاریس 1907.
7- Loi de l’attraction passionnelle
8- در اعلامیهی حقوق بشر از «آزادی و مالکیت و ایستادگی در برابر جور و تعدی» و غیره سخن رفته است، ولی از حق تجمع مطلقاً اثری به چشم نمیخورد. میدانیم سازمانهای حرفهای که یکی از قدیمترین و در هر حال آزادیخواهانهترین نوع تجمع و اتحاد بود، به موجب قانون 1791 معروف به قانون شاپلیه، ممنوع گردید و قانون جزای مصوب سال 1810 هر نوع سازمان و انجمنی را که بیش از بیست عضو داشت، مشمول مجازات سنگین قرار میداد. این ممنوعیت به تدریج در طول قرن 19 محدود گردید. نخست در مورد انجمنهای خودیاری و سپس دربارهی اتحادیههای حرفهای از بین رفت، ولی الغاء کامل آن در 1901 به موجب قانون اول ژویه صورت گرفت.
9- Owen
10- Fourier
11- Cabet
12- «این نکته محقق است نظام رقابت آزاد که مورد تقاضای اقتصادشناسان جاهل است و به منظور مبارزه با انحصار مقرر شده است، جز آنکه در تمام رشتهها به تشکیل انحصارات بزرگ منجر شود. نتیجهی دیگری ندارد.» (ویکتور دوکنسیدران، کتاب «اصول سوسیالیسم» Victor de Considèrant, Principes de Socialisme)
13- اولین کتاب فووریه به نام «امیال چهارگانه» Les quatre monuvements مربوط به سال 1808 و آخرین اثرش یعنی «صنعت نافرجام» Le fausse Industrie در سال 1835 منتشر شده است. در حالی که اولین اثر آوون به نام «گزارشی دربارهی مستمندان» Report on the Poor به سال 1817 و آخرین آن یعنی «کتاب دنیای اخلاقی جدید» The Book of the New Moral World در 1845 انتشار یافته است.
14- «به موجب گزارش مشروحی که روزنامهنگاران دربارهی مؤسسات انگلیسی تحت ادارهی آقای اوون دادهاند، چنین به نظر میرسد که در مورد آنها سه خطای بزرگ مرتکب شدهاند که هر یک از آنها به خودی خود کافی است تا چنین تشبثی را با ناکامی مواجه سازد... یعنی کثرت نفرات... مساوات... و فقدان کشاورزی» ( وحدت جهانی- قسمت دوم- صفحهی 35 Unitè Universelle, II, 35.