جنبش ترکان عثمانی

اروپای غربی، به رهبری انگلیس، بر آن بود تا دولت عثمانی را نابود و سرزمین های آن را تقسیم کند. به همین دلیل از ایجاد جنبشهای ناسیونالیستی، آن هم به دست ترکان روشنفکر و فرهنگی که در غرب تحصیل کرده و آموزش
يکشنبه، 21 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنبش ترکان عثمانی
جنبش ترکان عثمانی

 

نویسنده: سبحان پاکپور




 
« اروپای غربی، به رهبری انگلیس، بر آن بود تا دولت عثمانی را نابود و سرزمین های آن را تقسیم کند. به همین دلیل از ایجاد جنبشهای ناسیونالیستی، آن هم به دست ترکان روشنفکر و فرهنگی که در غرب تحصیل کرده و آموزش های لائیک دیده بودند، کار را آغاز کرد. جنبش قوم گرایانه ترکی، جنبشی لائیک بود که در اصل بر پایه آگاهی طبقه متوسط، آن هم بخش فرهنگی آن بنا شده بود. این بخش، شامل گروهی می شد که از آراء و افکار لیبرالی غرب تأثیر پذیرفته و افرادی از آن به مرور، مناصب حکومتی و اداری را در امپراطوری عثمانی عهده دار شده بودند. این گروه، برای تحقق چهار هدف، حرکت خود را آغاز کردند: به دست آوردن آزادی فردی، ایجاد نظام مشروطه، از بین نظام فئودالی، و آزادی وطن از سلطه اجنبی.[1]
بدین ترتیب، طبقه حاکم یا گروه نخبه از این طایفه فرهنگی ترک، حرکت و جنبش خود را برای تحقق مشروطه و جلوگیری از استبداد سلاطین آغاز کردند. تردیدی وجود نداشت که جنبش اصلاحات به مقدار زیادی، به ایجاد جنبش جدید کمک کرد: نخست آن که نظام فئودالی کهنه را به مقدار زیادی از بین برد. دوم آن که روش های غربی را در تمامی ساختار اداری دولت عثمانی، به خصوص ارتش، مورد استفاده قرار داد. و سوم آن که برای تمرکز قدرت در خود ترکیه و نیز ولایاتی که تابع دولت عثمانی بود، تلاش چشمگیری صورت گرفت.[2]
به رغم آن که جنبش ضد استبدادی ترکی از سال 1276هـ/1859م آغاز شد- یعنی زمانی که توطئه عزل و قتل سلطان عبد الحمید کشف و منجر به دستگیری رهبران آن و زندانی شدن شان شد – اما باید گفت افکار آزادیخواهانه و مشروطه گری از سال های پیش از آن در عثمانی وجود داشت. این افکار در آغاز صادق رفعت پاشا که تأثیر خاص خود را بر اصلاحات زمان سلطان عبد الحمید و مصطفی رشید پاشا داشت، منعکس شده بود. همان گونه که محمد علی پاشا، والی مصر، مجلس شورای عمومی را در سال 1240هـ/1824م ایجاد کرد. این مجلس 156 عضو از صاحب منصبان حکومتی، علما و اعیان داشت و هر سال یک بار برای مدت چند روز تشکیل جلسه می داد تا در کار اداره کشور، مسئله آموزش و کارهای عمومی دیگر به بحث و مشاوره بپردازد.[3]
سلطان عبد المجید نیز در سال 1262هـ/1845م مجلسی را در استانبول ایجاد کرد که شخصیت هایی از مناطق مختلف – از هر ولایت دو نفر- در آن حضور داشتند. این اقدام برای شناخت بهتر والایات و مقدار نیاز آن ها به اصلاحات صورت گرفت. در سال 1275هـ/1858م بای تونس (محمد پاشا) فرمانی را صادر کرد که به نام عهد الامان شهرت یافت. در روزگار صادق بای و با تلاش وزیر خیر الدین پاشا، این قانون تعدیل شد و یک مجلس قانون گذاری با شصت عضو که قدرت زیادی داشت، تأسیس گردید. این مجلس حق داشت بای را در صورتی که بر خلاف قانون یاد شده عمل کند، از حکومت عزل نماید.[4]
در سال 1283هـ/1866م اسماعیل پاشا در مصر، نخستین تجربه مجلس شورای منتخب را که شامل 75 عضو بود، به مرحله عمل درآورد. قدرت این مجلس محدود و مصوبات آن تنها در چهارچوب ارائه پیشنهادهایی به والی بود؛ در حالی که تصمیم آخر به عهده او بود.[5]
به هر روی، در دهه شصت قرن نوزدهم، انتقاداتی نسبت به کارهای دولتی مطرح شد و برنامه های برای مشروطه ارائه گردید. این مطلب به صورت عمومی در میان ادیبان، شاعران، و روشنفکران ترک مطرح شد که به خصوص می توان برجسته ترین آن ها را نامق کمال، ضیاء پاشا، و ابراهیم شناسی معرفی کرد. این قبیل افکار در مطبوعات این دوره یافت می شود[6] که از آن جمله باید به جریده الحوادث، ترجمال الاحوال، مرآه، عین وطن و جز آن ها اشاره کرد.
در واقع، نامق کمال و دیگر روشنفکران ترک معاصر وی، در پشت سر حرکت مشروطه خواهی در روزگار سلطان عبد العزیز (1278- 1293هـ/1861- 1876م) قرار داشتند. سلطان عبد العزیز نیز رنگ دولت عثمانی را به صورت لائیک در آورد و به اجرای برخی از طرح های سودمند عمومی دست زد؛ از جمله به اصلاح راه های ارتباطی پرداخت. وی هم چنین نظام آموزشی لائیک را که شامل تأسیس مدارس ابتدایی و متوسطه بود و همه نوع شاگرد با هر گرایش دینی می توانست در آن تحصیل کند، به مرحله عمل در آورد. افزون بر اینها، در سال 1285هـ/1868م دیوان عالی قضایی را ایجاد کرد که از عده ای برابر، از مسلمانان و مسیحیان تشکیل شده بود. هم چنین در همان سال، به مانند فرانسه، مجلسی برای دولت تأسیس نمود که اختیارات قانون گذاری و اداری داشت و اعضای آن از مسلمانان و مسیحیان بودند.[7]
با این حال، سلطان عبد العزیز در کار اصلاحات چندان کوشا نبود و بیش تر در صدد قانع کردن دولت های اروپایی بود؛ آنچنان که چنین تصور شود که دولت عثمانی در حال اجرای اصلاحاتی بر پایه روش های اروپایی است. نتیجه آن می توانست قانع کردن دولت های اروپایی برای آن باشد که دولت عثمانی صلاحیت ادامه حیات دارد و بدین ترتیب مانع مداخله آنان در این کشور به بهانه بهبود بخشیدن به وضعیت رعایای اقوام تحت فشار از جمله نصرانی ها شود.[8]
ساطع الحصری می نویسد: دولت عثمانی در دوره تنظیمات، در محدوده وسیعی بر پایه تقلید از غرب دست به اصلاحات و تغییرات زد و به اقتباس از روش های غربی پرداخت؛ در حالی که این دولت، در ساختار بنیادی خود اسلامی باقی ماند.[9] وی هم چنین می نویسد: همه چیز در دولت عثمانی، گاه با صفت عثمانی و گاه گونه اسلامی، وصف می شد؛ اما به عنوان ترکی وصف نمی گردید. این زمان، اندیشه های ناسیونالیستی ترکی، به هیچ روی در اندیشه دولت مردان، فرهنگیان جاغمعه و نیز اذهان عامه مردم در مملکت وجود نداشت. از آنچه گذشت می توان دریافت که ترکان عثمانی پیوند عمیقی با اندیشه ملی عثمانی اسلامی داشته و از گرایش قوم گرایانه ترکی به دور بوده اند. این وضعیت تا سقوط سلطان عبد الحمید دوم (1327هـ/1909م) ادامه داشت.[10]
به طور کلی، جنبش ناسینالیستی ترکی و در ادامه حرکت مشروطه گری، با جریان و جنبش ترکان جوان (ترکان آزاد و لیبرال) پیوند می یابد. بانیان این جنبش، ابتدا جمعیتی سری ایجاد کردند تا برنامه جنبش را تدوین کنند. در ژوئن سال 1282هـ/1865م مجموعه ای کوچک از عناصر ملی گرای ترک با گرایش های لیبرالی تأسیس گردید که شمار آنها به شش نفر می رسید. برجسته ترین آنان، نامق کمال و امیر مصطفی فاضل – از خاندان محمد علی و برادر خدیو اسماعیل – بودند. اینان طی یک اجتماع پنهانی، جمعیه الشباب العثمانیین را ایجاد کردند. جالب توجه آن که جمعیت ترکان جوان یا جمعیه الشباب العثمانیین برنامه ای درست مطابق برنامه کاربونای ایتالیا برای خود تنظیم کردند. این حرکت به سرعت رشد کرد و شمال اعضای آن در زمانی، تا 245 عضو رسید.[11]
نکته قابل توجه آن که قیام ترکان جوان به این معنا بود که طبقه فرهیخته ترک، این نیاز را احساس کرده که لازم است تا شماری از عناصر ملی، ضرورت اصلاحات را به دولت تفهیم و سپس تحمیل کنند؛ به طوری که حرکت اصلاح از دستور کار خارج نشود. همچنان که قیام ترکان جوان به آن اشاره داشت که طبقه فرهنگی ترک، نیروی واقعی خویش را شناخته و نیاز به بازگویی آن را برای عامه، دریافته است.[12]
اعضای این جنبش، در آغاز، اندیشه های اصلاحی خویش را در خلال آثار ادبی عرضه می کردند. از این زمان به بعد بود که در میان نوشته های نویسندگان ترک، تعبیرات و مفاهیم تازه ای در عرصه و حوزه اندیشه ترکی پدید آمد. تعبیرهایی مانند آزادی فردی، وطن، مشروطه، پارلمان و ... از آن جمله بود. زمانی که کار از مرحله انتقاد گذشته، به انقلاب رسید و نیز با توجه به سیاست استبدادی سلطان عبد العزیز و تنفر وی از تمامی گرایش های نو، اعضای جمعیت به خارج از کشور گریختند. شماری از آنان در پاریس و برخی نیز در لندن اقامت گزیدند.[13]
« در نهایت خشونت بر ضد مسیحیان به دخالت نظامی قدرتهای مسیحی در جده (1858م) و لبنان و دمشق (1860م) منجر شد. در بالکان، حاکمیت عثمانی در حال فروپاشی بود. مولداوی و والاکیا در قالب امیر نشین خود مختار رومانی با یکدیگر متحد شدند (1861م). ترکان مجبود شدند تا استحکامات خود را در صربستان تخلیه کنند (1867م).»[14]
مهاجرت رهبران ترکان جوان به اروپای غربی، همزمان با آغاز تحول در جنبش قومی ترکیه از صحنه ادبیات به سیاست بود. در سال 1285هـ/1868م برای نخستین بار در لندن، نشریه ای که اندیشه اتحاد ترکان آزادیخواه (جریده الحریه) را ارائه می کرد، پدید آمد. رئیس تحریریه این جریده، رفعت بیک بود. شماره نخست این نشریه حاوی دو مقاله اساسی بود که هر دو به خامه نامق کامل بود. یکی تحت عنوان الوطنیه و دیگری الشوری. در مقاله نخست بر اندیشه ناسیونالیستی و ملی تأکید شده و تکیه مقاله دوم بر لزوم مسئول بودن دولت عثمانی در قبال مردم بود. در حالی که بیش تر مقالات این نشریه بر اندیشه وطنی گری تکیه داشت و نویسندگان آن گرفتار تبعید و زندان شدند و تحت فشار قرار گرفتند.[15] دلیل این فشار ها آن بود که دولت احساس کرد که افکار این گروه مورد استقبال عمومی قرار گرفته و در محدوده وسیعی بر اذهان افراد منتقد دولت، تأثیر گذاشته است.»[16]

پی‌نوشت‌ها:

[1] . محمد انیس، الدوله العثمانی و الشرق العربی، ص 246-247.
[2] . Ram saur, E,E, The Young Turks. Prelude to The Revolution of 1908, P. 4 برگرفته از کتاب الدوله العثمانیه و شبه جزیره العربیه، ص 42-43.
[3] . رجب حراز، الدوله العثمانیه و شبه جزیره العربیه، ص 44.
[4] . حبیب ثامر، هذه تونس، 1963، ص 23؛ و بنگرید:
Lewis. B. The Emergece of Modern Turkey, PP. 110-111.
[5] . احمد عزت عبد الکریم، دراسات تاریخیه فی النهضه العربیه الحدیثه، ص 544- 545.
[6] . رجب حراز، الدوله العثمانیه و شبه جزیره العربیه، ص 45.
[7] . Marriott, Sir. J.A., The Eaatern Question, PP. 311- 312.
[8] . محمد انیس، الدوله العثمانی و الشرق العربی، ص 212.
[9] . ساطع الحصری، محاضرات فی نشوء الفکر القومیه، بیروت 1962، ص 129- 132.
[10] . ساطع الحصری، محاضرات فی نشوء الفکر القومیه، بیروت 1962، ص 132- 140.
[11] . رجب حراز، الدوله العثمانیه و شبه جزیره العربیه، ص 47.
[12] . Ramsaur, E – E. The Young Turks, P. 3.
[13] . رجب حراز، الدوله العثمانیه و شبه جزیره العربیه، ص 48.
[14] . تیمور قادری، تاریخ اسلام کمبریج، ج 1 ، ص 468.
[15] . Lewis, B, op. Cit., P. 151 - 152
[16] . رسول جعفریان، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال، ص 144- 148.

منبع: www.tarikheslam.com



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط