مقدار موفقیت دولت عثمانی در نشر اسلام در اروپا

دولت عثمانی نتوانست در نشر اسلام میان اتباع اروپایی خود، پیروزی کاملی به دست آورد؛ بلکه تنها به پیروزی محدودی دست یافت و آثار و نشان های روشن نیرومندی از خود در زمینه نشر اسلام در اروپا از خود بر جای گذاشت.
سه‌شنبه، 23 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقدار موفقیت دولت عثمانی در نشر اسلام در اروپا
مقدار موفقیت دولت عثمانی در نشر اسلام در اروپا

 

نویسنده: سبحان پاکپور




 
« دولت عثمانی نتوانست در نشر اسلام میان اتباع اروپایی خود، پیروزی کاملی به دست آورد؛ بلکه تنها به پیروزی محدودی دست یافت و آثار و نشان های روشن نیرومندی از خود در زمینه نشر اسلام در اروپا از خود بر جای گذاشت. در طول قرون و روزگاران تا به امروز، گروه های مسلمان زیادی در اروپا می زیند که به رغم همه فشارهایی که از ناحیه دولت های اروپایی برای بازگرداندن آنان به مسیحیت اعمال شده، آیین شان را تغییر نداده و تن به تغییر هویت اسلامی خود نداده اند.[1]
حق آن است که حضور عثمانی در اروپا، تا آن اندازه نبود که بتواند ریشه هایی در آن جا برویاند که حیات آن دولت را، در زمانی که ارکان این دولت رو به ضعف رفت، حفظ کند. ریشه هایی به سان حضور قاطع در عمق آن جامعه و در آمیختگی با آن، و یا نشر زبان و فرهنگ عربی که می توانست و جود اسلام را تضمین کند. دلیل آن نیز این بود که روابط تمدنی میان عثمانی ها و ملت های اروپایی وجود نداشت. زمانی که دولت عثمانی از اروپا حذف شد، هیچ اثر نیرومندی، جز نشانه هایی در برخی از سرزمین های اروپایی، از آن بر جای نماند.
هر چه بود، ترک های عثمانی تلاش زیادی برای نشر اسلام در اروپا کردند و زمان که فردی مسیحی به اسلام می گروید، مجالس جشن برگزار می کردند؛ کاری که علاقه و غیرت ترکان عثمانی را برای نشر اسلام نشان می داد. آنان کسانی را که با رغبت به اسلام می گرویدند، گرامی می داشتند. یک نو مسلمان، سواره بر اسب، و در حالی که مسلمانان اطرافش را داشتند، با احترام در شهر گردانده می شد و زمانی که در وی آثار اخلاص را در تغییر دینش مشاهده می کردند و می دیدند که با اراده خود دین اسلام را پذیفته یا او را شخصی محترم می دیدند، با بزرگواری به وی احترام نهاده، هرچه از دست شان بر می آمد، برای او انجام می دادند. دلایل نیرومندی وجود دارد که این سخن را تأیید می کند که «در وجود ترک ها غیرتی بود که همواره عقل مؤیّد آن بود و آن این که به درگاه خدا ناله می کردند تا مگر مردمان مسیحی به اسلام بگروند؛ به طوری که هر روز در مساجد خود راز و نیاز کرده، از خدا می خواستند تا مسیحیان به قرآن ایمان آورند و به دست آنان هدایت شودند و در این باره، از هرکاری برای تشویق و تهدید و پاداش و عقوبت استفاده می کردند».[2]
عثمانی ها در برخورد با مسیحیان اروپایی نیز با روحیه تسامح که برخاسته از قرآن بود، برخورد می کردند؛ تسامحی که سبب شد تا بسیاری از آنان آیین شان را عوض کردند.* عثمانی ها در برابر حکام ستمگر فرنگی و بیزنطی، نعمتی برای مردمان بالکان بودند؛ درحالی که حاکمان پیشین آنان غالبا نه عدالت را می شناختند و نه شجاعت داشتند؛ [به عکس، سخت مردم را گرفتار تعصبات مذهبی و فرقه بازی های موجود در اروپا میان ارتدکس ها، کاتولیک ها و پروتستان ها کرده بودند.] دولت اسلامی به اقامه عدل می پرداخت و مفاسد را اصلاح و امنیت و نظم را در بلاد مختلف برقرار می کرد؛ به طوری که یک نظام اداری استوار و قانونی نیرومند برجامعه حاکم بود.[3]
عثمانی ها فرزندان خاندان های مسیحی را به عنوان مالیات می گرفتند و در حالی که آنان در سنین کودکی بودند، آنان را در خدمت سپاه در می آوردند. این می توانست معلول ویرانی بسیاری از شهرهایی باشد که از جنگ آسیب دیده بودند و در چنین شرایطی بسیاری از اسرا به هلاکت می رسیدند. به همین دلیل بسیاری از این کودکان، در این شرایط، یتیم بودند و اگر دولت آنان را تحت پوشش نمی گرفت، از بین می رفتند. طبعا در برابر حمایت دولت عثمانی از مسیحیان، آنان می بایست مالیاتی سرانه در قبال این حمایت و معافیت شان از خدمت نظام، به دولت می دادند.* این مالیات سرانه در مقایسه با مالیاتی که از اقطاعات گرفته می شد، و نیز ستم مداومی که ساکنان بومی پیش از آمدن عثمانی ها از ناحیه بیزنطی ها تحمل می کردند، بسیار اندک بود. تردیدی در این نیست که ولایات عثمانی، در قیاس با بیش تر نقاط اروپا، از وضعیت بهتری برخوردار بوده است و کشاورزان مسیحی، به مقدار زیادی از آزادی شخصی استفاده می کردند؛ چنان که از دسترنج خویش در سایه حکومت سلطان عثمانی، و در مقایسه با شهروندان بلاد مسیحی در اروپا، بیش تر بهره مند می گشتند. این علاوه بر آن بود که سلطان عثمانی به طور دائم در پی افزایش فعالت های اقتصادی در زمینه های صنعتی و تجاری میان رعایای خود بوده؛ به طوری که شهرهای آنان بسیار بیش از زمان بیزنطی ها، رشد اقتصادی پیدا کرد.
دولت عثمانی، مورد حمله شدیدی از ناحیه اروپایی ها و برخی از مورخان عرب واقع شده است. یکی از انتقادها آن است که آنان سرزمین های عربی را از عالمانشان تهی کردند؛ به ویژه مصر را که پس از فتح آن توسط سلیم اول، به دستور وی، عالمانش همه به استانبول کوچانده شدند. این در حالی است که بیش تر مورخان به تاریخ بازگشت آنان اشاره نکرده اند. بر اساس برخی گزارش ها این مهاجران، سه سال و اندی در استانبول ماندند و پس از آن به دستور سلطان سلیمان قانونی همگی به قاهره بازگردانده شدند.
انتقاد دیگری که به دولت عثمانی شده است، دور نگاه داشتن سرزمین های عربی از جهان خارج بوده است. عثمانی ها برای این موضع خود، توجیه داشتند؛ چرا که دولت عثمانی از زمان فتح شام در سال 922هـ/1516م و فتح مصر در سال بعد از آن، و به دنبالش حجاز، در شرایطی بود که نیروهای پرتغالی منطقه خلیج فارس و دنیای اسلام را در معرض تهدید قرار داده بود. پرتغالی ها در تجاووز خود به این نواحی، به دنبال اهداف صلیبی و استعماری و اقتصادی خویش بودند. طبعا دولت عثمانی می بایست از سرزمین های عربی در برابر این خطر دفاع کند؛ چیزی که سبب قطع ارتباط آن باعلام خارج می گشت.[4]
این قبیل سخنان بی پایه، تنها برای حمله به یک دولت اسلامی است؛ آن هم دولتی که در چشمان اروپایی ها، دولت نیرومند اسلامی بود که در آن شرایط قادر بود دارالحرب یا دارالکفر را به دارالاسلام تبدیل کند.»[5]

پی‌نوشت‌ها:

[1] . عبد العزیز الشناوی، الدوله العثمانی، ج1 ، ص 26.
[2] . سرتوماس ارنولد، الدعوه الی الاسلام، ترجمه حسن ابراهیم و دیگران، قاهره 1970، ص 185.
* . سایت تاریخ اسلام
[3] . استانفورد شاو می نویسد: عثمانی ها در رفتار با اهل ذمّه یا اهل کتاب – یعنی مسیحیان، یهودیان و سایر ادیانی که به وحدانیت خدا ایمان داشتند – از همان روش دیرینه اسلامی، یعنی بردباری و مدارای دینی پیروی کردند. بنابر این رویش، تا زمان یک هاهل ذمّه حکومت اسلامی را به رسمیت می شناختند و به جای انجام خدمات نظامی جزیه می پرداختند، حکومت اسلامی موظف بود از جان، مال و مذهب آنان حمایت کند. شماری از مسیحیان بالکان برای این که از مزایای مذهب رسمی کشور برخوردار شوند یا برای این که از گروه های اقلیت مذهبی همچون بوگومیل ها خارج شوند، به اسلام گرویدند ... اما هیچ کوشش مجدّانه ای برای جذب آنان به اسلام صورت نگرفت؛ علت این امر شاید چیزی جز تمایل حکومت بر باقی ماندن آنان بر دین خد و در نتیجه ادامه پرداخت جزیه از سوی آنان به عنوان یک منبع عمده تأمین مداخلی برای خزانه نبوده است. تنها شهرها و شهرستان هایی که در برابر هجوم عثمانی ها مقاومت می کردند یا فرمانروایشان از قبول سیادت آنان سرباز می زد، به اسارت در می آمدند و اموال و خانه های آن ها دستخوش تاراج فاتحان و مسلمانی می شد که از آناتولی یا جاهای دیگر آمده بودند. تاریخ المپراطوری عثمانی و ترکیه جدید، ج1 ، ص 51.
* . سایت تاریخ اسلام
[4] . عبد العزیز الشناوی، الدوله العثمانی، ج2 ، ص 690-696.
[5] . رسول جعفریان، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال، ص 207-210.

منبع: www.tarikheslam.com



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط