مسئولیت تفرقه اندازی
با توجه به تعالیم اسلامی تردیدی باقی نمی ماند که یکی از وظایف قطعی و تخلف ناپذیر هر مسلمانی در قبال امت اسلامی عبارت است از سعی و مراقبت کامل در حفظ حریم وحدت بین مسلمانان و پرهیز از هرگونه اقدامی که منجر به ایجاد خدشه در همبستگی و یکپارچگی ملت اسلام گردد و احیانا تفرقه ای در بین احاد جامعه اسلامی ایجاد نماید. خداوند در آیات متعدد قرآن کریم مسئولیت سنگین تفرقه اندازان و نفاق افکنان و آنانکه سبب پیدایش هر گونه اختلافی در میان مسلمانان می گردند گوشزد نموده است و آنان را به عذاب دردناک وعده می دهد کهخ از آن جمله است:«وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیِعاً وَ لاَ تًفَرَّقُوا وَاذکُرُوا نِعمَهَ اللهِ عَلَیکُم اَعداء فَاَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَاَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخواناً وَکُنتُم عَلَیَ شَفَا حُفرَهٍ مِّنَ النَّارِ فَاَنقَذَکُم مِّنهَا کَذَلِکَ یَبَیِّنُ اللهُ لَکُم آیَاتِهِ لَعَلّشکُم تَهتَدوُن» (ال عمران:103): و به رشته خدا در ان حال که مجتمع باشید چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدای را که بر شما ارزانی داشته یاد کنید آنگه که دشمن یکدیگر بودید پس خدا میان دل های شما پیوند داد آنگاه به واسطه نعمت او با یکدیگر برادر شدید و حال آنکه شما برکنار گودالی از آتش بودید پس خدا شما را (به برکت اسلام و پیغمبر) از آن رهانید به این سان خداوند دلیل های خود را برای شما بیان می کند تا آنکه شما به حق راه یابید. ونیز در دنباله آیه فوق می فرماید:«وَلاَ تَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوُا وَاختَلَفُوا مِن بَعدِ مَا جاءَهُمُ البَیِّناتُ وَ اُؤلَئِکَ لَهُم عَذَابٌ عَظِیمٌ» (آل عمران: 105)»(7) و شما مانند آن کسانی نباشید که از پس انکه نشانه ها به ایشان آمده بود از یکدیگر جدا شدند و اختلاف پیدا کردند، آن گروه عذابی بزرگ دارند.با توجه به مضمون آیات قبل که مشابه آن رد آیات دیگر فراوان است، اهمیت مفهوم مختلف آن که همانا سعی و تلاش در رقراری «توحید کلمه» در میان مسلمانان و جلوگیری از بروز هرگونه نفاق و شقاق یا اختلاف کلمه باشد، به خوبی روشن و آشکار می گردد.
درس های عملی
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) برای اینکه اهمیت وحدت و یکپارچگی جامعه مسلمان را یادآوری نماید و آنان را اغز هرگونه اختلاف کلمه بر حذر دارد، علاوه بر دستورهای و تعالیم مبسوطی که در این زمینه ارائه نموده است، عملاً نیز به مسلمانان درس وحدت و یگانگی داده و حفظ اتحاد و یکپارچگی را نه برای پیروان زمان خود بلکه برای همه مسلمانان در تمام اعصار و قرون وظطیفه ای اجتناب ناپذیر قرار داده است. در جنگ احد هفتاد و چهار نفر از کسامانان مجاهد شهید شدند. دو نفر از آنان از شخصیت های نامی عالام اسلامی بودند که یکی حمزه سیدالشهدا عم بزرگوار پیامبر و اولین کس در جهان اسلام که از طرف شخص پیامبر(صلی الله علیه و آله) لقب سیدالشهدا به او اختصاص یافته است، و دیگری مصعب بن عمیر بود که اولین معلم قرآن کریم و فرستاده پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به مدینه بود که قبل از هجحرت با نشر حقایق اسلامی زمینه را برای هجرت اماده کرده بود. به غیر از این دو نفر که به علت امتیازهای خاص خود به صورت جداگانه و در کنار هم به خاک سپرده شدند، یپامبر(صلی الله علیه و آله) دستور داد بقیه شهدا را که حدود 72 نفر بودند در دامنه کوه احد(واقع در ضلع شمالی مدینه) به علامت اتحاد و اتفاق در یک جا دفن کنند تا به آیندگان و نسل های اسلام درس وحدت و همبستگی داده باشد. این عمل تعلیمی بود به همه مسلمانان تا بدانند که همواره باید به علامت یگانگی و انفاق دست در گردن هم داشته باشند و از هم جدا نشوند. روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) وارد مسجد شده اند و مشاهده کردند که مسلمانان در گوشه و کنار مسجد در گروه ها و حلقه های چند نفری جمع شده اند و به صحبت و گفت و گو مشغول اند. حضرت ندا در داد که چرا متفرق اند؟ همه یک جا جمع شوید که«یدالله مع الجماعه»: دست خدا با جماعت است. یعنی آنجا که دست های سیاه و سفید، نرم و خشن و کوچک و بزرگ از دورترین مناطق ملت اسلام فرا آمده و به همدیگر پیوند خورده است، توفیق و نصرت خداوندی نیز همان جاست(1). مواردی از این قبیل درسی است به آیندگان که اگر بخواهند از تایید و نصرت الهی برخوردار باشند به طور قطع باید رد برقراری وحدت جمعی در میان خود بکوشند و با تمام وجود از حریم اتحاد و انسجام حراست نمایند و گرنه با وجود انواع اختلاف ها و جدایی ها و احیاناً کینه ها و دشمنی ها، هرگز به سر منزل مقصود نرسند و از تاییدهای خداوندی نیز بهره ای نبرند.اسلام در طی تعالیم مبسوط خود، به طور کلی هر عملی را که منجر به ایجاد تفرقه و اختلاف و احیاناً دشمنی و کینه شود نهی می کند، و هر آنچه در روابط مسلمانان سبب ایجاد وحدت و یکپارچگی شود موکداً توصیه نموده و رعایت ان ها را بر مسلمانان فرض کرده است، تا آنجا که مثلا با توجه به حساسیت اسلام نسبت به کتمان حقیقت و ارتکاب به دروغ که آن را از معاصی کبیره شمرده است، شاید تعجب آور باشد که از جمله مواردی که اجازه استفاده از آن را برای مسلمانان صادر کرده استا وقتی است که پای اصلاح روابط دو برابر ایمانی و از بین رفتن هرگونه اختلاف و کینه در میان باشد تا آنجا که حتی اعلام داشته است اگر کسی کینه و دشمنی برادر ایمانی خود را بیش از سه روز به دل داشته باشد، نماز او مقبول درگاه ربوبیت نیست. همین طور عواملی از ردیف غیبت، حسد، تجسس در اعمال دیگران، بدبینی، انتقام جویی، کینه ورزی، بدخلقی، عیب جویی، سخت گیری و... را که همگی سبب ایجاد فتنه و اختلاف می توانند باشند نهی کرده و شدیداً به مبارزه با آن ها پرداخته است؛ در صورتی که عواملی چون خوش بینی، خیرخواهی، ذکر امتیازها و پرهیز از ذکر معایب و نقایص اخلاقی دیگران، خدمتگزاری در حق مومن، تقدم برادر ایمانی برخود، عفو و گذشت، خوش قلبی و خوش خلقی و... که همگی وسیله ای از وسایل ایجاد علایق قلبی و حسن تفاهم در میان مومنان است، موکداً توصیه نموده و در طی آیات مکرر قرآنی و تعالیمک مبسوط پیشوایان اسلام به شدت مورد توجه گرفته است.(2)
به این ترتیب، اسلام نه تنها مسلمانان را امر بر وحدت نموده است بلکه عملا نیز در نظام تربیتی خویش با عوامل جدایی و پراکندگی در میان مسلمانان به مبارزه پرداخته و عوامل تحکیم روابط برادرانه را در میان آنان تقویت نموده است تا از طریق استقرار یکدلی و یگانگی در میان مومنان، به فرموده پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، هر مؤمنی تکیه گاه و نگهبان برادر ایمانی خود گردد: «المومن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضا» هر نفر از اهل ایمان برای بادری ایمانی خود همچون بنیادی است که بخشی از آن بخش دیگر را سخت نگه می دارد و لذا اگر هر فرد مومنان چنین اثری در خود نسبت به سایرین از اهل ایمان و جمع مومنان نمی بیند یا نمی یابد، نخست باید در مراتب ایمان خود تردید کند!
در اهمیت- بلکه ضرورت- حیاتی حفظ مرزهای وحدت و همبستگی در میان مسلمانان از نظر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) همین بس که فرمود: «کسی که یک وجب از امت و جماعت جدا شود، رشته اسلام را از گردن خود بیرون افکنده است.»(3)
غفلت مسلمانان
متاسفانه با وجود ان همه تعلیم های بی نظیر، مسلمانان قدر دین خود را نشناخته اند و نه تنها در راه اسقترار روح جمعی و همگانی و پیوستگی قدم بر نداشتند بلکه به علت مقدم گرفتن خواسته های نفسانی و شهوات و تمایلات شخصی و تعصبات ویرانگر موهوم خود، از هیچ گونه نفاق افکنی .و بروز اختلاف و تشتت در میان خود پرهیز نکردند و همچنانکه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) پیشاپیش خبر داده و آنان را بر حذر داشته بود، «دستگیره های اسلام را یکی پس از دیگری شکستند»(4) و چون مسلمانان از دین خود به دور افتاد و از اسلام به پوسته ای بی محتوی قناعت ورزید، و به جای اینکه سلیقه خویش رامستهلک در سلیقه پیشوا نماید و خود و افکار و روحیات خود را بر تعالیم اسلامکی منطبق سازد، در مواقعهی سلیقه خویش را ناجوانمردانه بر دین خویش کرد؛ و به جای اینکه از سرگذشت پیشینیان درس عبرت گیرد و پند آموزد و در اختلاف و نفاق برآنان تاسی نجوید، د رنفاق افکنی و ایجاد اختلاف و تشتت حتی بر آنان نیز پیشی گرفت(5)، و... در نتیجه، عاقبت کار غفلت و سرمستی اش به جایی کشید که امروز از هر طرف در محاصره دشمنان قسم خورده خود حتی رخصت نفس کشیدن نیز ندارد!!امروز اگر ملت های مسلمان از خواب گران چمدیم صدساله به پا خیزند و اوضاع نابسامان خویش را دریابند و به ان آگاه شوند، چاره ای جز پیوند زنجیره های شکسته و تقویت پیوندهای دیرین در سایه بازگشت به اسلام واقعی و عهد وپیمانی مجدد با دین و ایمان و میثاق فراموش شده خویش نخواهند داشت؛ یعنی اولین قدم در راه رهایی از وضع موجود را نه در خارج از سرحدات جامعه اسلامی بلکه نخست باید در داخل مرزهای اسلام و در بین مسلمانان برداشت؛ چرا که علت انحطاط جوامع اسلامی در مرحله اول نه از طرف نیروهای خارجی بلکه از جانب خود مسلمانان و از داخل جامعه اسلامی برخاسته است و چون آن را تا به سر حد ضعف و فترت از محور سلامت و قدرت به دور افکنده، نیروهای مخالف خارجی نیز زمینه را برای هرگونه اعمال نفوذ فراهم یافته اند و از هیچ خیانت و جنایتی فروگذار نکرده اند.
تمدن ها از دل فاسد می شوند
هر تمدنی را می توان به کالبد زنده تشبیه کرد که وقتی قوی و سالم بوده است هماهنگ و اعتدال لازم در بین اجزای آن برقرار است، هر میکروب و جرثومه ای که از خارج به آن حمله ور شود، چون سالم و قوی است، می تواند آن را دفع کند؛ اما چون این جسد، مریضو نامتعادل گردد و قدرت و سلامت خود را از دست دهد، در این صورت به علت کاهش نیروی تدافعی طبیعی خویش در مقابل کوچک ترین عامل مخالفی تاب مقاومت ندارد و چه بسا که از پای درآید. تمدن ها نیز وضع مشابهی دارند؛ اگر تمدنی بتواند سلامت و قدرت خود را در سایه بهبود وضع کیفی آن حفظ کند و حالت یکپارچگی خود را در نتیجه اتحاد نیروهای آن و گره خوردن بازوان افرادش تقویت نماید، نیروهای مخالف خارجی هرگز نمی توانند بر آن چیره شوند. یعنی عامل خارجی اگر در داخل زمینه ای مساعد برای خود نیابد هرگز امکان رخنه در پیکر تمدنی نتواند یافت و به همین علت است که نگاهی به تاریخ اسلام به خوبی معلوم می دارد که آنچه اسلام را رو به انحطاط سوق داد نه عوامل و دشمنان خارجی(که اسلام به زودی آن ها را به زانو درآورد) بلکه عواملی از درون جامعه اسلالمی و از میان مسلمانان بود تا آنچه به علت غفلت مسلمانان عوامل مخالف درونی رشد و نمو یافت و در نهایت تمدن اسلامی را تا سر حد احتضار تضعیف کرد و به این وسیله زمینه را برای نفوذ عوامل مخالف خارجی فراهم آورد. و اینجاست که باید گفته نغز و زیبای امه سه زر، تمدن شناس نامی سیاه پوست، را به یاد آورد که می گوید:« اینجای قضیه پرمعناست که، تمدن ها از «سر» نمی گندند، بلکه اول از«دل» فاسد می شوند.(6)وضع اجتماع ها و تمدن ها و استقامت ان ها در برابر عوامل مخالف خارجی از یک روش جاری و ساری در طبیعت تبعیت می کند؛ به این معنی که در طبیعت به عین مشاهده می شود که هرچه جسمی ذرات و مولکول هایش فشرده تر و به هم نزدیک تر و هر قدرت فاصله آن ها کمتر، هرچقدر اتحاد و یکپارچگی شان بیشتر و پراکندگی شان کمتر باشد، به همان اندازه صلابت و استحکام آن جسم بیشتر و مقاومتش در قبال نیروهای خارجی افزون تر می شود، به مانند کلیه اجسام صلب و جامد و سخت. و برعکس هر اندازه اتصال بین ذرات تشکیل دهنده اجسام(اتم ها و مولکول ها) سست تر و فواصل بین آن ها بیشتر باشد، به همان اندازه ناپایدارتر و آسیب پذیرتر می شوند مانند مایعات و گازها؛ تمدن ها نیز از همین قانون جاری و ساری در طبیعت پیروی می کنند؛ یعنی هر چقدر اجزا و عناصر متشکله و مدنی هماهنگ تر و فشرده تر باشد، در چنین صورتی، نفوذ عوامل بیگانه و میزان آسیب پذیری چنان تمدنی کمتر و ناچیزتر می شود، و همین طور اگر در بین آحاد یک امت به جای اتحاد و همکاری و اتحاد بین قلوب و انسجام بین اندیشه ها، پراکندگی و تفرقه، و نفاق و شقاق حکومت کند، تکلیف چنین جماعتی در قبال عوامل خارجی پیشاپیش روشن و آشکار است!
آینده امت اسلامی
بنابراین آینده امت اسلامی در گرو این مساله خواهد بود که جامعه اسلامی تا چه اندازه ای به فکر ایجاد وحدت در بین آحاد خود می باشد و تا چه مقدار در ایجاد یکپارچگی و کاهش فاصله ها و نزدیک تر شدن افکار و به هم رسیدن دست ها و گره خوردن بازوها توفیق یابد و بدیهی اس که میزان جامعه اسلامی در این امر مهم که امروز به صورتی حاد و فوری مطرح است، نسبتی مستقیم با درجه همت و آگاهی و احساس مسئولیت یکایک مسلمانان خواهد داشت. در عصر کنونی و در گردونه تلاش بی امام قدرت ها، چنین نیازی ان چنان فوری و ضروری می نماید که جامعه اسلامی هیچ راه گریزی از آن ندارد؛ زیرا در چنین موقعیتی که عرصه زندگانی اجتماعی ملت ها به میدان تنازع بقا تبدیل گردیده است. هر امت ضعیفی محکوم به فناست. و توجه به این جنبه از ضرورت زمان بوده است که آن عده از متفکران آگاه مسلمان که درد دین داشته اند و سرافرازی و نجات اسلام و مسلمانان تنها آرزوی قلبی آنان بوده، در راه پیوند مجدد زنجیر شکسته «اتحاد اسلام» قدم نهاده و در این زمینه مجاهدت ها کرده اند؛ مانند رهبر کبیر انقلاب حضرت اما خمینی(ره)، سید جمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی، دکتر اقبال لاهوری و... اما چنانکه اشاره شد برقراری وحدت در بین آحاد یک امت چیزی نیست که تنها با یک توصیه صورت تحقق به خود گیرد بلکه بر عهده مسلمانان است که پس از حصول آگاهی لازم در این زمینه، به پشتیبانی ایمان خود تا به سر حد امکان در ایجاد و تقویت مبانی وحدت اصیل اسلامی در جمع خود بکوشند و در این میان، بر رهبران فکری اگاه ملت مسلمان است که با بذل توجه کاملا نسبت به اهمیت حیاتی مساله «اتحاد اسلام» و آگاهی کامل بر اوضاع زمان و درک مقتضیات عصر، نسبت به حل اختلاف های موجود و نیز برقراری نظام تشکیلاتی در میان جماعت مسلمان اقدام جدی و اصولی معمول و بیش از این سرنوشت اسلام را دستخوش هرج و مرج و از هم پاشیدگی نسازند؛ باشد که وظیفه خطیر رهبری امتن به جای آورده شود و از سنگینی بار گران مسئولیت بکاهد.اما آنچه بر فرد فرد مسلمانان است این است که هر یک در درجه اول چنگ بر رشته خدا زنند و اسلام و تعالیم نجات بخش آن را به خوبی خود رد مقام عمل پیاده کنند و از آن روی نتابند چرا که آنچه در میان ملت عظیم مسلمان وجه اشتراک و وسیله اتصال و اتفاق است جز اسلام چیز دیگری نیست و وقتی اسلام در میان نباشد، هیچ چیز و از جمله وحدت و اتحاد اسلامی نیز در میان نخواهد بود. لذا قبل از همه بای اسلام و تربیت همه جانبه اسلامی در حیات فرد فرد مسلمانان با دقتی هرچه کامل تر و صداقتی هرچه خالص تر و نیتی هرچه پاک تر تجلی یابد و به مقام جلوه و ظهور رسد تا شعور جمعی و وحدت ملی نیز که یکی از جنبه های جدایی ناپذیر اسلام است نیز پا به عرصه وجود گذارد. به همین علت است که بدون اشاعه تعلیم و تربیت اسلامی و برقراری آموزش صحیح در این زمینه هیچ گونه اقدامی منتهی به موقعیت اسلام و مسلمانان نگردیده و متضمن خیر و صلاح جامعه اسلامی نخواهد بود، لذا در جو.ار هرگونه تحول و اقدام و حرکتی، باید سازندگی اسلامی از طریق تعلیم و تربیت صحیح اسلامی به صورتی مؤثرتر پیش رود و شدیداً مورد توجه و امعان نظر باشد. چرا که بدون ان اگر هم ظاهراً موفقیتی حاصل آید هرگز موفقیت«حق» و پیروزی اسلام از حرکت هایی که با منشا اسلامی در اجتماعات مسلمان پدیدار می گردند، بزرگ ترین خطایی است که پیروزی حقیقی اسلام را به خطر می اندازد و با شکست قطعی مواجه می سازد؛ گرچه چنان شکستی برای ظاهر بینان و ساده اندیشان در مراحل اولیه محسوس و ملموس نباشد.
اتحاد اسلام
تردیدی نیست که ملت اسلام در این برهه از زمان و تاریخ خویش باید با اعتقادی راسخ نسبت به اهمیت و ضرورت حیاتی مسأله«اتحاد اسلام» گام به پیش بردارد و با هوشیاری و بیداری کامل، نسبت به انهدام کلیه علل و عوامل اختلاف افکن که منجر به جدایی و پراکندگی توانند شد، بپردازد و با مقدم داشتن مصلحت اسلام بر هر مصلحت فردی یا گروهی دیگری، با تمام هستی خویش در راه احیای وحدت جامعه مسلمان کام بردارد. البته از آنجایی که پیوند نیروهای اسلامی و تشکیل و اتحاد آن در اوضاع فعلی هرگز به نفع قدرت های بزرگ نیست و در نظر آنان همچون تهدیدی نسبت به موجودیت طفیلی ان ها محسوب می گردد، لذا راه برای نیل به چنان هدف والایی، در مواقعی شاید چندان هم هموار نباشد وابی بسا مسکلاتی عظیم در میان باشد که به همیت والای مومنان و نصرت و یاوری پرودگاری که قطعاً شامل حال مومنان مخلص و مجاهدان بی ریب و ریا می باشد، از میان برخیزد و پیروزی را نصب پیشتازان حق و عدالت گرداند.بنابراین با توجه به اوضاع ملت های مسلمان در اوضاع حاضر، تردید باقی نمی ماند که راه نجات امت اسلامی از تنگناهای موجود قبل از همه در گرو این مساله است که تا چه اندازه نسبت به مساله «انسجما بین مسلمانان» توجه کنند و موانع موجود را از سر راه آن بردارند و در مقابله با دشمنان ملت اسلام و«درد مشترک» که به آن گرفتارند، در یک صف واحد، و به تعبیر قرآن کریم، همچون«بنیان مرصوص» و سد آهنین به مقابله بپردازند. «إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذیِنَ یُقَاتِلونَ فِی سَبیلِهِ صَفَّاً کَاَنَّهُم بُنیانٌ مَّرصوصٌ» (صف: 4): خداوند آن عده از مومنان را که در صف جهاد کافران همچون سد آهنین همدست و پایدارند بسیار دوست می دارد. واضح است که برای این کار باید نخست اختلاف های کهن که ریشه در غفلت و ناآگاهی مسلمانان است و دارد. با تعمیم آگاهی و گسترش معرفت اسلامی از میان برخیزد و پیوند برادری فراموش شده دگر باره احیا شود و روح مودت و محبتی که لازمه ایمان واقعی است در کالبد روابط مسلمانان دمیده شود: «وَالمُمِنُونَ وَالمُومِناتُ بَعضُهُم اَولِیاء بَعضٍ» (توئبه:71): «مردان و زنان از اهل ایمان همه یار و دوستدار یکدیگرند»، تا این یاری و مودت در سایه ایمان در میان مومنان پا به عرصه و.جود نگذارد و هرکس بیش از دیگران به خود و مصالح شخصی یا گروهی خود بیاندیشد و همواره انتظار یاری از جانب دیگران داشته باشد و خود در این راه پیشقدم نباشد، و بالاخره تا مسلمانان به نقش حیاتی وحدت در سرنوشت خود و اسلام پی نبرند و ایمان خود را پشتوانه این اگاهی نگردانند. شاید نتوان به حصول توفیقی در این زمینه امید بست.
تردیدی نیست که مسلمان بودن با خود مسئولیت هایی همراه دارد که یکی از اهم این مسئولیت ها پاسداری از حریم وحدت و مبارزه علیه هرگونه نفاق و جدایی و پراکندگی در میان مسلمانان است، تا آنجا که هر مسلمانی به طور قطع موظف به همگانی و همپایی با برادران ایمانی خود می بالشد و از این بابت در پیشگاه خداوند مسئولیتی سنگین برعهده دارد و مسلماً هر مسلمانی از این بابت مورد سوال قرار خواهد گرفت، و کسانی که به هر وسیله ای به ایجاد تفرقه و تشتت د رمیان مسلمانان و مومنان یاری کنند و سبب بروز اختلاف و جدایی گردند مشمول مدلول آیه «وَلاَ تَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوُا وَاختَلَفُوا مِن بَعدِ مَا جَاءهُمُ البَیِّناتُ وَ اُلَئِکَ لَهُم عَذابٌ عَظیمٌ» هستند که در ایجاد شکاف و شکست در دیوار امت سخت مسئول اند و مقصر.
ناگفته نماند که شاید حل و فصل اختلاف های عقیدتی در میان فرق اسلامی که متاسفانه ریشه در اعماق قرون گذشته دارد و در مواقعی حتی تا دامنه صدر اسلام نیز امتداد دارد، امری چندان سهل و آسان نباشد که با اندک بذل توجهی در این زمینه بتوان به مقصود نایل آید و به وحدت کامل فکری و ایدئولوژیکی در میان کلیه فرق و مذاهب اسلامی دست یابد، و شاید حصول موفقتی در این زمینه مصداق اصطلاح«سهل و ممتنع» باشد که در عین سادگی وسهولت، درک و تشخیص حقیقت درز این میان، به علت دخالت پاره ای عوامل که در مباحث پیشین به بعضی از آن ها اشاره شد، به حالت ممتنع درآید. ولی به هر صورت نباید فراموش کرد که در بین کلیه ی فرق و مذاهب آنچه مورد انفاق است و کسی را در آن سختی نیست منبع اصلی و اصیل اسلام یعنی«قرآن کریم» است، که می تواند وجه مشترکی بس عظیم در بین کلیه مسلمانان به حساب آید و پایگاهی بی نظیر برای نیل به وحدت باشد و در مواقعی هم که اختلاف های چندی در زمینه های مختلف باقی مانده و حل و فصل آن ها محتاج ارتقای سطح علم و آگاهی در جامعه ی اسلامی می باشد و در هر صورت نیازمند گذشت زمان است؛ ضمن اینکه هرگونه بحث و گفت و گوی روشنگر و سالم و سازنده باید در میان فرق مختلف باشد و کشف حقیقت وجهه همت همگان شود( زیرا از نظر اسلام- که«هدایت» انسان هدف نهایی آن است- حقیقت هرگز مصالحه پذیر نیست و از هرچیز مقدسی مقدس تر است) ولی اول اینکه، چنان مناظرات و کاوش های حقیقت جویانه هرگز نباید منجر به ایجاد کوچکترین شکاف و جدایی یا اختلاف و نفاق گردد. و دوم اینکه، قطع نظر از چنین موارد مورد اختلاف که در قبال موارد مورد اتفاق بسیار جزئی و در مواقعی در حکم عدم است، تمامی مسلمانان باید به حکم وظیفه قطعی دینی و به ایجاب ضرورت های زمان، با آگاهی هر چه کامل تر، در قبال کلیه نیروهای مخالف اسلام و جامعه اسلامی در هر جا و در هر شکل و لباسی که باشد متشکل گردند و در یک صف واحد قرار گیرند و به اقتضای مسئولیت حاصل از«ایمان» خود با تمام نیرو در مقابل هر موج مخالفی که مصالح جامعه اسلام یا هستی آن را تهدید نماید ایستادگی نمایند و به انجام وظیفه خطیر خود در قبال«اسلام» و«خدای اسلام» مفتخر گردند.
ویژگی های نهضت اسلامی
نکته ای که تذکر آن رد اینجا خالی از اهمیت نیست و از نظر موضوع بحث حاضر شدید حائز کمال اهمیت باشد این است که شرکت در یک حرکت یا مبارزه یا نهضت اسلامی برای برپایی حق و دفاع از حریم آن گرچه از جهاتی به سان مبارزات و نهضت های ملی و مردمی دیگر است، از جهاتی خصوصیات و امتیزاهای مخصوص به خود دارد و همین ویژگی هاست که آن را از انواع مشابه خود ممتاز می نماید و به آن رنگ و جلوه ای خاص می بخشد، که یکی از این ویژگی ها عبارت است از تاثیر توفیق و نصرت الهی در سرنوشت نهضت.برای توضیح مطلب باید قبلا به این نکته توجه داشت که در یک جنبش اسلامی هدف تنها تحصیل حقوق از دست رفته یا تحکیم موقعیت خویش برای مقابله با دشمن نیست بلکه در عین حال که چنان مقصودی نیز مسلماً در میان است اما محرک اصلی در این میان عبارت است از انجام وظیفه در درگاه خداوندی به قصد اطاعت از اوامر الهی و به جای آوردن مسئولیت های ایمانی خویش. به عبارت دیگر، در یک حرکت ملی تنها رسیدن به حقوق قانونی و جلوگیری از تضییع آن به دست دیگران مورد توجه است و جز آن هدف و مقصود دیگری در میان نیست؛ اما در یک حرکت و جنبش اسلامی چنان مقصودی در چهارچوب«ایمان» و جریان کلی حیات مسلمانان که جدا از فلسفه حیات و حکمت آفرینش او نیز نیم تواند باشد قرار می گیرد و لذا به عناون مقصود ضمنی تلقی می گردد. بنابراین چنین حرکت و جنبشی با رنگ و صبغه«الهی» مورد توجه و عنایت نیست،و با توجه به همین موازین حاکم بر حرکت و نهضت اسلامی است که نمی توان هر جنبشی را به دست مسلمانان به وجود آید، جنبش اسلامی خواند بلکه وقتی نهضتی اسلامی است که متاثر از روح معیراها و ضوابط اسلامی و برخوردار از خصوصیات ایدئولوژی اسلامی باشد، و این مقدور نخواهد بود مگر اینکه نهضت در اساس خود بر دوش مسلمانان واقعی بتا روح و محتوای فکری و تربیتی اسلام متکی باشد وگرنه جماعتی که خود در هیچ یک از شؤون زندگی فردی وئ اجتماعی خویش تسلیم احکام اسلامی نباشند و جز منفعیت شخصی چیزی را به حساب نمی آورند، اگر برای احقاق حق گروهی خود به حالت دسته جمعی قیام کنند و نهضتی به راه اندازند، آیا به صرف اینکه اسلام تن در دادن به ظلم و تعدی را جایز نشمرده است می توان چنین نهضتی را اسلامی شمرد؟مسلّماً نه! چرا که اسلام مجموعه ای است که هرگز نمی توان جزئی از آن راذ از پیکرش جدا نمود و به مجموعه باقی مانده بسنده کرد بلکه در صورتی که قسمتی یا قسمت هایی از آن را کنار گذارند. مجموعه باقی مانده نه اسلام بلکه چیز دیگری است! آیا اسلامی که فی المثل حکم جهاد یا زکات یا امر به معروف را از آن حذف کنند، اسلام واقعی است یا چیز دیگری است به نام اسلام؟ وهمین طور اگر تمام تعالیم اسلامی یا قسمت اعظم ان را کنار گذالرندو تنها جهاد، زکات یا امر به معروف را بگیرند، می توان گفت که اسلامی در میان هست؟ مسلما نه! چرا که اسلام تنها جهاد نیست، تنها امر به معروف و زکات و... نیست؛ بلکه مجموعه ای از تمام اینهاست که هرگاه همگی در یک جا جمع گردند و مجموعه ای کامل را تشکیل دهند، اسلام واقعی است، و در غیر این صورت جدا از روح و محتوای اسلام خواهد بود. به همین علت پیشوایان اسلام فرمودند که انکار یک آیه از قرآن کریم به منزله انکار کل قرآن کریم است! آن کی که خود ظلم می کند اما با ستم به مبارزه برمی خیزد، و آن کس که از خوردن حرام و هرگونه بی انصافی دئر مقام معامله پرهیز نمی کند اما برای تحقق آرمان اسلام به پا می خیزد و آن کس که خود حریم حق و عدالت را زیر پا می گذارد اما برای احیای حق قیام می کند و... ولو ظاهراً مسلمان همک باشد اما توفیق تشکیل و تاسیس یک نهضت اسلامی واقعی هرگز نصیب چنان جمعی نخواهد گردید مگر اینکه به مصداق آیات قرآنی، این حرکت و قیام را از خود و اعمال و کردار خویش آغاز کنند تا مشمول توفیق خداوندی نیز گردند و گرنه گوشه ای از تعالیم اسلامی را گرفتن و بقیه را به بوته فراموشی سپردن، جز دوری از اسلام چیزی نتواند بود و لذا بر مسلمانان است که با بصیرت هر چه کامل تر، اسلام را در حالت تمامیت یافته خود به مورد اجرا گذارند و از هر گونه یک جانبه نگری و تک بعدی بودن در مقام دینداری بپرهیزند و اسلام را از حالت جامع الاطراف بودنش ساقط نگردانند که در غیر این صورت، به چیزی غیر از اسلام دل بسته اند!
از دیدگاه اسلام، هر عملی به هر اندازه هم که ظاهراً مهم و چشمگیر باشد تنها در صورتی مورد تایید قرار می گیرد و مقبول درگاه ربوبیت واقع تواند شد که به نیت خالص و به قصد تقرب به درگاه خداوندی(که سعادت حقیقی انسان نیز در رسیدن به چنان مرتبه از کمال علوی است) صورت گرفته و از انواع شوائب و آلودگی ها مبری باشد و هر چه عملی خالص تر و به محور قصد قربت نزدیک تر باشد، به همان درجه به مقام مقبولیت نیز مقرون تر است، و هرچه عملی از اخلاص و توجه به خدا برخوردارتر باشد، به همان اندازه برخورداری از تایید و نصرت الهی نیز بیشتر و افزون تر می شود. یعنی بر خلاف روش جاری در عالم خارج از دین که انسان ها تنها به قدرت های خود اتکا جویند و حتی برای رسیدن به موفقیت، هرجق و باطلی را نادیده بگیرند و چه بسا که برای رسیدن به حق خود حقوق بسیاری را عالمانه و عامدانه زیر پا گذارند، در عالم دین نیل به هدف و رسیدن به مقصود موعود، زمنانی پیروزی واقعی محسوب تواند شد که تمام مراحل حرکت و جنبش بر موازینی عالی که متضمن«حق» است متکی باشد که در چنین صورتی، به علت تحصیل صلاحیت، از توجهات و توفیقات خداوندی نیز برخوردار می گردند و تنها به نیروی محدود و محقر خود اکتفا نمی کنند؛ بلکه به سبب مشمول توجه پروردگار قرار گرفتن و از یاری و نصرت الهی برخوردار گردیدن، زودتر و سریعتر به سر منزل پیروزی و موفقیت نایل توانند شد.
در قرآن کریم موارد چندی درباره مجاهدان صدر اسلام و میزان پیشرفت و پیروزی آنان بر حسب تغییر حالات و نیات و مراتب امانی شان ذکر گردیده است که می تواند برای هر حرکت و جنبش اسلامی به عنوان سرمشق و مدل قرار گیرد.
خداوند در قرآن کریم خطاب به مؤمنان مجاهد می فرماید که هر بیست نفر از آن ها به علت برخورداری از معرفت و ایمان، می توانند به دویست نفر، و هر صد نفر از ایشان به هزار نفر از دشمنان خود از کفار غلبه نمایند و فائق آیند(8). اما چون اندک ضعیف و خللی در ایمان آنان به وجود آید و از مراتب ایمانی آنان کاسته می گردد، خداوند در آیه بعدی اعلام می دارد که به علت ظهور ضعف در ایمان، دیگر امکان غلبه بیست نفر به دویست نفر یا دویست نفر بر دو هزار نفر نیست بلکه ده نفر اتز مومنان تنها به بیست نفر غلبه توانند نمود(9). یعنی به عدالت ظهور آثار ضعف ایمان که مسلما محرومیت از یاری و نصرت الهی را نیز با خود همراه دارد، قوای مومنان به میزان هشتاد درصد تنزل کرده و احتمال موفقیت را کاهش داده است! مجاهدان اسلام نسبت به نفرات دشمن بسیار قلیل و از یک سوم آن تجاوز نمی کرد و از نظر ساز و برگ جنگی نیز هیچ گونه تناسبی بین طرفین وجود نداشت، مع الوصف مجاهدان به علت برخورداری از مراتب بالاتری از ایمان که هم به سبب تقویت صفات و حالات روحی آنان شده بود و هم سبب برخورداری انان از یاری و نصرت خداوندی می گردید، بر دشمن انبوه خود چیره کردیدند و شاهد پیروزی را در آغوش کشیدند و خداوند در آیات چندی خطاب به مومنان، پرده از حقیقت امر برداشت و پیروزی در جهاد را نتیجه یاری و نصرت خود معرفی کرد(10)، تا به آنان و نیز به همه مسلمانان در تمام اعصار و قرون، این حقیقت بزرگ را تعلیم دهد که اگر در انجام وظایف خود جز ایمان و پاکی و صداقت و اخلاص را در عمل دخالت ندهند و در مقام ایمان(و آثار و مظاهر عملی آن) استوار باقی بمانند، بی هیچ تردیدی توفیق و نصرت الهی آنان را به پیروزی و موفقیت خواهد رسانید.
بنابر این لازمه برخورداری از نصرت و توفیق خداوندی در اعاده عظمت اسلام و برقراری امت اسلامی متحد و پیروز و موفق، نخست این است که هر مسلمان دلسوز به عالم اسلام قبل از اینکه مسلمانان دیگر را مورد عتاب و خطاب قرار دهد در درجه اول خویشتن به عهد و پیمان خود در مقابل دینش وفادار ماند و تعالیم قرآنی را در زندگانی خویش عینیت بخشید و هرگز و تحت هیچ شرایطی خود را از عمل به احکام و دستورهای اسلامی بی نیاز یا معاف نداند و این، حداقل کمکی است که هر فرد مسلمانی می تواند در راه پیشرفت اسلام و جامعه مسلمان ارائه نماید و لذا هرگز و تحت هیچ شرایطی معذور از آن نیز نتواند بود. مضافاً اینکه بدون گسترش اسلام واقعی در میان مسلمانان و بی آنکه اسلام در اعماق وجود و در صحنه زندگی مسلمانان نفوذ کند و تجلی نماید، هرگز نمی توان به پیروزی حقیقی اسلام امید بست و به همین علت به موازات هر حرکت و جنبش و تحولی که به منشا افزایش اگاهی های اسلامی صورت می گیرد، به طور قطع باید اسلام واقعهی و تعالیم نجات بخش آن نیز از طریق تعلیم و تربیت صحیح و اصولی بیش از پیش در حیات فردی و جمعی مسلمانان که حرکت و نهضت بر دوش انان تکیه دارد، به پیش رود و به این وسیله برغنای معنوی و محتوای درونی حرکت افزوده گردد تا به مصداق «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَومٍ حَتَّی یُغَیِّروُا مَا بِاَنفُسِهِم»(11)، از طریق گسترش دامنه تغییرات و تحولات کیفی در میان مسلمانان، و به دنبال وقوع انقلاب در دل ها و تحول در قلوب در جهت حق و صلاح، مشیت خداوندی نیز بر بهبود وضع آنان تعلق پذیرد وگرنه بدون تحقق چنین تغییرهای کیفی در جها اصلاح و با وجود بقا بر انحراف ها و آلودگی های گوناگون و دوری از اسلام حقیقی، اگر هم بتوان ظاهراً به پیروزی نایل آمد، مسلماً پیروزی واقعی و اسلامی نیست و به هر صورت دولتی مستعجل خواهد داشت؛ چرا که حکومت حق در جامعه اسلامی در درجه اول بر ایمان مسلمانان تکیه دارد و عامل اصلی در آن بر عهده نیروی«انسانی» و«ایمانی» است و برخلاف حکومت های ظاهری که همواره بر عوامل و قدرت های ظاهری تکیه کنند، حکومت اسلامی راستین نخست اریکه سلطنت خود را بر قلوب مومنتن تکیه می دهد و به هر صورت بر دوش ملت اسلام متکی است و لذا شرط پیروزی و توفیقش در وجود و حضور مسلمانانی استا که ولو به طور متوسط، رنگ تربیت اسلامی به خود بپذیرند و از فضایل و کمالاتی که اخلاق اسلامی متضمن آن است بی بهره و محروم نباشند. در چنین صورتی است که به توفیق خداوندی نیروی «حق» بروز کند و پیکر باطل را بسوزاند: «جَاء الحَقُّ وَ زَهَقَ البَاطِلُ إِنَّ البَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً»(12).
بنابراین شرط نخست در راه تحقق آرزوی «اتحاد اسلام» و برقراری وحدتی فراگیر در میان مسلمانان در این است که ره مسلمانی به جای پیروزی از انواع«طاغوت ها» پیروی از دین و آیین آسمانی خود را شعار خود قرار دهد و با تمام وجود در راه اشاعه حقایق اصیل آن و افزایش اگاهی های اسلامی بکوشد تا از این طریق زمینه فکری و فرهنگی برای این منظور فراهم آید و آمادگی برای از میان برداشتن موانع موجود ایجاد گردد. بدیهی استا چنانکه بیداری و آگاهی در جمع مسلمانان تعمیم یابد و اسلام در اعماق دل ها نفوذ کند، به علت برخورداری از نصرت و یاری خداوندی، هیچ قدرت ظاهری در قبال آن طاقت مقاومت نمی آورد و در قبال خواست و اراده آهنین مومنان به طور قطع محکوم به زوال و نابودی است.
پی نوشت ها :
1. با توجه به اهمیتی که اسلام نسبت به جماعت و همکاری در میان مسلمانان قائل است و از هر طریقی ممکن به مبارزه با تکروی پرداخته است، می توان راز آن همه تجلی که اسلام از «نماز جماعت» به عمل آورده است و مومنان را به شرکت در آن تشویق و ترقیب نموده است، دریافت. اما فراموش ننماییم که برای کسی که در این مقام امامت نماز قرار می گیرد شرایطی (از قبیل پرهیز از معاصی کبیره و عدم استمرار بر معاصی صغیره و اتصاف به عدل و انصاف) قائل گردیده است که نشان می دهد محور وحدت و جماعت در میان مسلمانان همواره باید حق و عدل و کمال باشد و مسلمانان بر حول محور حق و تقوای جمع شوند جز از فضیلت تقوا متابعت ننمایند. این نکته به تنهایی بیانگر اهمیت مساله«رهبری» از نظر اسلام می باشد که اجازه نداده است حتی در یمک نماز دو رکعتی به شخصی که از نظر معنوی واجد صلاحیت نمی باشد اقتدا نمایند و او را به عنوان مقتدای خود برگزینند.
2. برای آگاهی از قسمتی از این تعالیم ر.ک. اخلاق و قرآن تالیف دکتر جعفر شعار و نیز اصول کافی جلد سوم ترجمه محمدباقر کمره ای.
3. تفسیر المیزان، ج 6، ص297. ناگفته نماند این جماعت در این حدیث مسلماً جماعت اسلامی می باشند و اجتماعی است بر بنیاد اصوبل اسلامی و حق و حقیقت وگرنه مورد تایید اسلام نیست شمول مدلول این حدیث نیز نمی تواند باشد، به هر صورت، هرگونه جدایی که نتیجتاً به ضرر اسلام تمام شود و منافع اجتماعی اسلام را به خطر افکند، از نظر شارع اسلام مطرود و محکوم است و در این میان نباید اهمیت مساله «تقیه» را که از موازین فقه شیعه می باشد؛ در برقراری وحدت در بین فرق مختلف اسلامی از نظر دور داشت. از این نظر، تقیه انعطافی است در جهت مصلحت عالی اسلام( که همانا وحدت بین مسلمانان است) از طریق کتمان ظاهری پاره ای حقایق و صرف نظر ار مصلحت های جزئی در قبال مصلحت کلی اسلام. (که البته حدود مجاز آن در فقه شیعه با استاده از سنت و تعالیم پیش پایان عظیم الشان تشیع تعیین گردد تا از طرف مقرضین مورد سوءاستفاده قرار نگیرد.)
4. به نقل از تفسیر المیزان؛ ج6؛ ص296
5. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: بنی اسرائیل 71 فرقه می شوند و نصاری 72 فرقه و امت من هم 73 فرقه خواهند شد. (یعنی در تفرقه و اختلاف بر همه آنها پیشی خواهد گرفت.)
6. گفتاری در باب استعمار؛ امه سزر؛ ص24.
7. «ونباشید شما مثل آن کسانی که متفرق شدند و اختلاف کردند بعد از آنکه آنها حجت ها آمد که برای عذابی دردناک است». (آل عمران:10)
8. «یَا اَیُّها النَّبِیُّ حَرِّضِ المُومِنِینَ عَلَی القِتالَ أِن یَکُن مِّنکُم عِشرُونَ صَابِرونَ یَغلِبُوا مِئَتَینِ وَأِن یَکُن مِّنکُم مِّئهً یَغلِبُوا أَلفاً مِّنَ الَّذینَ کَفَروُا بِاَنَّهُم قَومٌ لاَّ یَفقَهِونَ».
(انفال:65)
9. « الآنَ خَفَّفَ اللهَ عَنَکُم وَعَلَمِ أَنَّ فِیکُم ضَعفاً فَإن یَکِن مِّنکُم مِّئَهُ صَابِره یَغلِبِوا مِئَتَینِ وَأِن یَکُن مِّنکُم اَلفٌ یَغلِبُوا اَلفَینِ بِاِذنِ اللهِ وَاللهٌ مَعَ الصَّابِرین». (انفال:66)
10. آیات 123تا 125 سوره آل عمران و آیات 9و12 سوره انفال.
11. « بی گمان خدا تغییر نمی دهد آنچه را که در قومی باشد مگر اینکه تغییر دهند آنچه در نفسهایشان است» (رعد:11)
12. حق آمد و باطل نابود گشت؛ بی گمان باطل نابود شونده است» (اسرا:81)
1. قرآن کریم.
2. سیری در اندیشه سیاسی عرب، دکتر حمید عنایت.
3. سلمان محمدی (صلی الله علیه و آله) بدر الدین نصیری.
4. نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین، استاد طباطبایی.
5. اخلاق و قرآن، دکتر جعفر شعار.
6. اصول کافی، ج3، ترجمه محمدباقر کمره ای.
7. تفسیر المیزان، ج6.
8. گفتاری در باب استعمار، امه سه زر.
9. نژاد پرستی و فرهنگ. مقاله فرانتس فانون، ترجمه منوچهر هزارخانی.
10. بحار الانوار، ج71.
11. سفینه البحار، ج1.
12. همه مردم برادرند، مهاتما گاندی، ترجمه محمود تفضلی.
منبع: گروهی از نویسنگان، مجموعه مقالات مسابقات بین المللی قرآن کریم- جلد اول، انتشارات اسوه، چاپ اول، (1387).