تحول در دولت روزگار عبد الحمید

«ترکان جوان که شیفته اروپا بودند، پس از روی کار آمدن مدحت پاشا و رسیدن وی به صدارت، به اهداف خویش رسیدند. مدحت خود از شیفتگان غرب بود و امید اروپایی ها در فرنگی کردن تفکر عثمانی به حساب می آمد. جز آن که با
سه‌شنبه، 30 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحول در دولت روزگار عبد الحمید
تحول در دولت روزگار عبد الحمید

 

نویسنده:سبحان پاکپور




 
«ترکان جوان که شیفته اروپا بودند، پس از روی کار آمدن مدحت پاشا و رسیدن وی به صدارت، به اهداف خویش رسیدند. مدحت خود از شیفتگان غرب بود و امید اروپایی ها در فرنگی کردن تفکر عثمانی به حساب می آمد. جز آن که با عزل وی توسط سلطان و به تعلیق درآوردن قانون اساسی که سلطان در ابتدا خود آن را اعلام کرده بود، همه آن امیدها بر باد رفت.
سلطان مجلس تشکیل نواب را نیز در سال 1295هـ (1878م) برای مدت نامعلومی به تأخیر انداخت؛ چرا که می دید بیش تر حامیان قانون اساسی با سیاست اروپایی ارتباط دارند و مخالف قوانین اسلامی هستند. از آن پس، با هر کسی که فکر غربی داشت، مخالفت می کرد و همزمان به آموزش سپاه عثمانی پرداخته، خلافت را تقویت می کرد و اندیشه امت اسلامی را انتشار می داد. از اینجا بود که خواب های شیفتگان غرب آشفته شد. آن ها که خود را «دستوریین» یا طرفداران قانون اساسی می نامیدند، در همه جا به نشر افکار خویش می پرداختند و جمعیت های سرّی میان مردم عادی و نظامیان تشکیل می دادند. جمعیت اتحاد و ترقی در سال 1316هـ (1899م) در پاریس تشکیل شد. هم چنین جمعیت آزادی به سال 1323هـ (1905م) در سالونیک تشکیل گردید که پس از مدتی در یکدیگر ادغام شدند. مرکز جمعیت عمومی اتحاد و ترقی در پاریس بود؛ اما کارهای اداری آن در سالونیک انجام می شد. قدیمی ترین این گروه ها جمعیه الشعبیه العثمانیه بود که در سال 1282هـ (1865م) در خود استانبول تأسیس شد و علنی بود. اما جمعیت های حسن بیک و سازمان صلاح الدین بیک بودند. این سازمان های نظامی به سرعت رشد می کردند؛ در حالی که دولت توجهش به تقویت ارتش و جلوگیری از خطر یهودیان بود که به شکل روشنی از طریق یهودیان دونمه یا ماسونی ها و یا از طریق یهودیان خارج از عثمانی در حال گسترش بودندو به این جمعیت های سرّی کمک می کردند.[1]
عبد الحمید در برابر این کارها، از سیاست نظارت و نیروی پلیس و اطلاعات، و برای خاموش کردن مخالفان از تبعید استفاده می کرد. روزنامه ها را تعطیل کرده، مدارس مبلغان مسیحی را تحت کنترل در آورد و ورود مسلمانان را به آن مدارس ممنوع اعلام کرد. حتی مدارس عثمانی نیز تحت نظارت در آمدند. هم چنین اجتماعات عمومی و نیز تبعیدی ها توسط سفارتخانه های عثمانی در خارج، تحت نظر بودند.[2]
به رغم این اقدامات، افکار جدید در داخل سرزمین های عثمانی وارد شده ودر حال نشر و توسعه بود. آگاهی مردم از غرب و افکار جدید، به ویژه در زمینه علوم و ادبیات افزایش یافت و نوشته های ادبی، به ویژه ادبیات فرانسه، از طریق روزنامه ها به مردم می رسید. طبعا تشکیل مدارس جدید نیز شمار خوانندگان مسلمان این قبیل آثار را زیادتر کرده بود. خود دولت در تأسیس مدارس نظامی، فنی و پزشکی برای تقویت ارتش سخت اهتمام داشت و از متخصصان آلمانی برای آموزش ارتش بهره می برد. درست همین مدارس که دانش های مختلف را به شیوه غربی لائیک و غیر دینی به دانش آموزان انتقال می دادند، زمینه آشوب و انقلاب را فراهم آوردند. چنان که در همین زمان، دولت به تدریج باب ارتباط با جهان خارج را نیز گشود؛ چرا که با توسعه کار پست، و نیز ایجاد مراکز تجاری، هم چنین افزایش خطوط تلگراف که تأثیر مهمی در نزدیک کردن شهرها و مناطق مختلف به هم داشت، زمینه های تازه ای برای مخالفان فراهم کرد تا به معارضه با دولت بپردازند.
سرمایه های خارجی، خطوط ترن های شهری را توسعه داده، استخراج معادن و اصلاح راههای ارتباطی را بهبود بخشید و دولت هم به استخدام متخصصان خارجی پرداخت. با بهبود راه های ارتباطی، حجم تجارت و صنعت و نیز شمار تجار فزونی یافته، راه آهن در داخل سرزمین عثمانی توسعه یافت و قرار داد هایی با شکرت های آلمانی برای تأسیس خطوط تازه در آناتولی به سمت آنکارا و قونیه امضا شد. چنان که در سال 1321هـ (1903م) شرکت راه آهن برلن – بغداد، امتیاز ادامه این خط را تا بغداد و از آنجا تا خلیج فارس به دست آورد. همه این اقدامات و طرح ها، راه نفوذ آلمان ها را برای تأثیر و نفوذ سیاسی و اقتصادی هموار کرد. این طرح ها وسیله ای برای دخالت خارجی ها و به نوعی اقدام هایی مع ارض با سیادت و برتری دولت بود که از طریق اداره الدّین العام العثمانی که کار سرمایه گذاران و قرض دهندگان خارجی را دنبال می کرد، در کارها مداخله می نمود. بدین ترتیب روشن می شود که طرح های اقتصادی که با قرض گرفتن از بیگانگان انجام می شد، هدفش به وجود آوردن بهانه های لازم برای دخالت در امور داخلی دولت عثمانی بود. استدلال هم آن بود که می بایست بر درآمدهای عمومی و مصارف آن و نیز تعیین مالیات برای بازپرداخت بدهی ها، نظارت کرد. این اقدامات، خود سبب نامتعادل شدن وضعیت دولت و ناتوانی در باز پرداخت بدهی ها می شد و زمینه را برای ضربه زدن به دولت فراهم می کرد.
به رغم پیشرفت های مادی و فرهنگی که روزگار عبد الحمید شاهد آن بود، معارضه با دولت در دو جهت کاملا متفاوت ریشه داشت: یکی آزادی خواهان عثمانی و دیگری قوم گرایان غیر ترک سرزمین های عثمانی. رشد آموزش نیز فرصتی را برای ظهور معلمان، پزشکان، افسران و نویسندگان فراهم کرد. چنان که فرصتی را برای آشنایی عثمانی ها با افکار سیاسی غربی در اختیاز آنان گذاشت. این افراد، تحت عناوین سازمان ها و گروه های مخالف فراوانی متشکل شدند که هر یک برای خود نامی برگزیده بود و در داخل و خارج امپراطوری عثمانی فعابیت می کردند. جماعت اتحاد و ترقی از دل این گروه ها پدید آمد.
اما روح قوم گرایی ابتدا در میان برخی از چهره های فرهنگی عرب در شام پدید آمد و سپس در آلبانی نیز رواج یافت؛ آن هم از زمانی که یونانی ها، بلغرها و ارامنه به استقلال دست یافتند. این مسئله، عبد الحمید را در وضعیت دشواری قرار داد. به همین دلیل گروه های حمیدیه طرفدار خود را تشکیل داد تا شورش های استقلال گرایانه را زا میان ببرند. این مسئله به نوبه خود سبب بالا گرفتن انتقاد های داخلی از حکمت عبد الحمید شد و در نهایت به توسعه عملیات دولتی برای دستگیر کردن و زندانی و تبعید نمودن مخالفان منجر گردید. به دنبال آن ترک های تبعیدی خارج از کشور که بیش ترشان از ماسون ها بودند، دست به فعالیت زدند و در روزنامه های فرانسه، سویس، انگلیس و مصر به سلطان عبد الحمید حمله می کردند. بدین ترتیب زمینه شورش در میان کارمندان دولت نیز فراهم شد و به سرعت گروه های انقلابی تازه ای پدید آمدند که هدفشان خلع سلطان عبد الحمید از خلافت بود.[3]»[4]

پی‌نوشت‌ها:

[1] . محمود شاکر، همان، ص 199 – 200.
[2] . احمد عبد الرحیم مصطفی، فی اصول التاریخ العثمانی، ص 254- 255.
[3] . مذکرات السلطان عبد الحمید، ص 49.
[4] . رسول جعفریان، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال، ص 171- 173.

منبع:www.tarikheslam.com



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط