«خاویر پرز دکوئیار» در آخرین گزارشی که از مسند دبیر کلی سازمان ملل متحد به شورای امنیت ارایه کرد، به طور رسمی عراق را به عنوان متجاوز معرفی نمود.[1] افزون بر اظهار نظر رسمی شورای امنیت سازمان ملل متحد و صحه نهادن این نهاد بین المللی ـ نه چندان همدل و همراه با ایران ـ بر متجاوز بودن دولت عراق، در این که آغازگر جنگ کدام کشور و متجاوز چه دولتی بود کمتر مورخی که اندک انصافی علمی را لحاظ کرده، تردید مینماید. این یک واقعیت است که اکثریت قریب به اتفاق پژوهشگران، نویسندگان و روزنامه نگارانی که به جنگ ایران و عراق نظر داشتهاند ـ به جز عدهی انگشت شماری نویسندهی عراقی و عرب ـ عراق را متجاوز میدانند.
با این وجود، یکی از مهمترین مسایلی که در رابطه با جنگ تحمیلی عراق برضد ایران مطرح است زمان و چگونگی آغاز جنگ و نیز امکان یا عدم امکان اجتناب از آن است. آن چه مسلم است ارتش عراق در 31 شهریور ماه 1359 به ایران هجوم آورد و با زیر پا گذاردن تمام اصول پذیرفته شدهی بین المللی به این کشور تعرض نمود. نمیتوان پذیرفت که شروع واقعی جنگ از سوی رژیم بعث عراق به یک باره در 31 شهریور ماه به وقوع پیوسته، بدون آن که زمینه سازیهای آن از قبل صورت گرفته باشد. بنابراین یکی از مهمترین موضوعاتی که در خصوص جنگ باید مد نظر قرار گیرد زمینه چینیها و بسترسازیها برای یک هجوم سراسری از سوی عراق است. در این مقال به ذکر شواهد و مستنداتی پرداخته خواهد شد که متجاوز از مدتها پیش و با شیوههای مختلف جنگ برضد ایران را آغاز نموده بود اما علنی ساختن آن تا 31 شهریور 1359 به تعویق افتاده است. شواهد و مستندات یاد شده همچنین گواه روشنی است بر اجتناب ناپذیری جنگ.
یک روزنامه نگار لبنانی که با صدام مصاحبه کرده دربارهی شروع جنگ معتقد است: «در مرحلهی اول میتوان گفت که تصمیم و مبادرت به جنگ روزی که موافقتنامهی «الجزیره» در 6 مارس 1975م. امضا گردید، گرفته شده بود.»[2] «طارق عزیز»، عضو شورای انقلاب عراق، معاون نخست وزیر و بعد وزیر خارجهی عراق نیز در سلسله مقالاتی که تحت عنوان «اختلاف ایران و عراق» منتشر ساخت، جنگ را هدف ملی عراق دانست که هر رهبری میبایست به هنگام مهیا بودن شرایط به آن اقدام نماید.[3] صدام، رهبر حزب بعث و رییس جمهور عراق در یک سخنرانی در تاریخ 13 آبان 1359، یعنی یک ماه و سیزده روز پس از حمله به ایران، به آمادگی قبلی ارتش عراق برای حمله اعتراف کرده و گفت: «برداران نظامی در گذشته به من و رهبری نزدیک شدند و پیشنهادها و توصیههایی در مورد وضع ایران [منظور تجاوز نظامی به ایران است] دادند. برای ما طبیعی بود که به حال آماده باش باشیم. ما با هوشیاری مراقب همسایگان خود هستیم و طرح عملیاتی برای هر کدام از آنها داریم تا در صورتی که یک همسایه بخواهد به ما تجاوز نماید آن را به مورد اجرا بگذاریم. این طرحها در گذشتهی خیلی دور تهیه شدهاند.»[4]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تصمیمگیران سیاسی رژیم حاکم بر عراق با به کارگیری یک حربهی سیاسی سعی نمودند خود را معتقد به اصول دیپلماتیک جلوه داده و چنین وانمود کنند که وقوع انقلاب اسلامی در ایران برای آنها امری خوشایند بوده و این واقعه میتواند در بهبود روابط دو کشور مؤثر باشد. از همین رو «حسن البکر»، رییس جمهور وقت عراق در تاریخ 24 بهمن 1357، مقارن با رسمیت یافتن کابینهی دولت موقت، پیامی خطاب به «مهدی بازرگان» ارسال و به اصطلاح موضع خود را در قبال انقلاب اسلامی و تشکیل دولت جدید روشن میسازد. موضعی که به ظاهر حاکی از به رسمیت شناختن انقلاب اسلامی و دولت بر آمده از انقلاب بود.[5] همچنین به دنبال برگزاری همهپرسی تعیین نظامی سیاسی ایران و اعلام نتیجهی آن در 12 فروردین 1358، که حکایت از رأی قاطع مردم به جمهوری اسلامی داشت، دولت عراق از سوی حسن البکر، در 16 فروردین 1358، پیام تبریکی خطاب به دولت و ملت ایران ارسال داشت.[6]
علیرغم تکاپوهای دیپلماتیک مورد اشاره از سوی حاکمان عراق، روی دیگر سکهی سیاست خارجی این کشور در قبال ایران نه تنها هیچ نشانهای دال بر نگرش مثبت به وقوع انقلاب اسلامی و سعی در برقراری روابط دوستانه نداشت بلکه اقدامهای عملی آنها در داخل و بیرون مرزهای ایران از دشمنی آشکار سردمداران حزب بعث با نظام نوبنیاد اسلامی در ایران حکایت مینمود. در حالی که رییس جمهور عراق پیام مودت خطاب به دولت ایران مخابره و در آن سخن از روابط دوستانه به میان میآورد، هواپیماها و بالگردهای این کشور در تاریخ 8 اسفند ماه 1357 ـ یعنی تنها دو هفته پس از پیام حسن البکر به بازرگان ـ حریم هوایی ایران را نقض و به بمباران یک منطقهی مرزی در کردستان پرداختند که بر اثر آن 15 نفر از ایرانیها کشته شدند.[7]
واقعیت این است که تعداد تجاوزهای عراق برضد ایران، قبل از آغاز رسمی جنگ در 31 شهریورماه 1359، بسیار متعدد و ذکر تمامی آنها از حوصلهی این گفتار خارج است. طبق آمار وزارت خارجهی جمهوری اسلامی ایران، عراق از 13 فروردین 1358 تا پایان مرداد 1359، 397 بار به مرزهای زمینی، دریایی و هوایی ایران تجاوز کرده است.[8] در زیر به عنوان نمونه و فهرستوار به چند تجاوز مرزی عراق برضد ایران در سالهای 1357، 1358 و 1359، اشاره خواهد شد.
ـ بمباران منطقهی مرزی سیرین، 8 اسفند 1357؛[9]
ـ تجاوز چهار بالگرد عراقی به حریم هوایی ایران در مرز مریوان، 21 اسفند 1357؛[10]
ـ تیراندازی نیروهای مرزی عراق به پاسگاههای مرزی ایران و تجاوز هوایی هواپیماهای این کشور به حریم هوایی ایران، 15 خرداد ماه 1358؛[11]
ـ تجاوز پلیس عراق به داخل خاک ایران در روستاهای مرزی آذربایجان غربی و حمله به عشایر ایرانی، به گزارش روزنامهی اطلاعات تاریخ 3 تیرماه 1358؛[12]
ـ تجاوز هوایی به مریوان، 9 تیرماه 1358؛[13]
ـ شلیک موشک آر. پی. جی. 7 به سوی کامیون سپاه و خودروی ارتش از خاک عراق در منطقهی شلمچه، 10 تیرماه 1358؛[14]
ـ تصرف پاسگاه مرزی «بزمیر آباد» از سوی نیروهای عراقی، 14 آذرماه 1358؛[15]
ـ حملهی هزار مهاجم عراقی به پاسگاههای مرزی ایران، 23 بهمنماه 1358؛[16]
ـ حملهی نیروهای عراق به دو پاسگاه مرزی تنگابنو و خسروی در نوار مرزی قصر شیرین، 9/1/1359؛[17]
ـ بمباران قصر شیرین، 13 خرداد 1359؛[18]
ـ خمپاره باران قصر شیرین، 15 تیر 1359.[19]
تجاوزها و تعرضهای نظامی عراق برضد ایران تنها یکی از موارد آمادگی و زمینه سازی حکومت بعثی برای تهاجم سراسری و شروع جنگ فراگیر است. سردمداران رژیم حاکم بر عراق روشها و شیوههای دیگری را نیز برای تضعیف نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران و نیز مهیا ساختن شرایط و بسترهای حمله گسترده به کار گرفتند. از جمله روشهای یاد شدهی دخالت آشکار و وسیع در امور داخلی ایران و به طور مشخص تحریک مخالفان و معاندان انقلاب و تجهیز شورشهای قومیتی است. در این راه دولت عراق اقدام به راه اندازی رادیوهایی به زبانهای فارسی، کردی، ارمنی و بلوچی به منظور «ایجاد تفرقه و فتنههای مذهبی در داخل ایران» نمود.[20] لازم به ذکر است بیشترین دخالتهای دولت عراق به هنگام بروز ناآرامیهای داخلی در ایران که ریشههای قومیتی داشتند، در دو منطقهی کردستان و خوزستان انجام گرفت. در خصوص کردستان هر چند دخالتهای وسیعی از سوی حکومت عراق صورت گرفت و تحرکات گستردهای در میان عناصر ضد انقلاب در این ناحیه انجام شد و آثار و پیامدهای فوری نیز بر جای گذاشت، اما دولت عراق اهداف عمدهتری را در جنوب ایران دنبال میکرد. جنوب ایران از نظر جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی در مقایسه با غرب از اهمیت بیشتری برای عراق برخوردار بود. از این رو بیشترین دخالت و تحریکات در جنوب و به طور مشخص در خوزستان انجام شد. بنابراین در ادامهی این گفتار به اختصار به بیان نمونههایی از تحریکات و تحرکات دولت عراق در خوزستان پرداخته خواهد شد.
دولت عراق از همان آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به تحریک ایرانیان عرب زبان که بیشتر در خوزستان ایران سکونت داشتند، مبادرت نمودند. در نخستین روزهای بعد از سقوط رژیم پهلوی و هم زمان با استقرار نهادهای انقلابی در خوزستان «مرتب گزارشهایی از خرمشهر به فرماندهی سپاه در تهران ارسال میشد که از بروز قریب الوقوع بحرانی جدی حکایت میکرد. گزارشهایی مبنی بر این که سازمان سیاسی خلق عرب، بدون موضع رسمی، عملاً نغمهی جدایی خوزستان سر داده و در همه جا، کلمات «عربستان» و «محمره» را جایگزین خوزستان و خرمشهر کردهاند؛ اطرافیان آیتالله شبیر خاقانی از مرز عراق سلاح قاچاق میآورند و قصد نا آرام کردن منطقه را دارند ...»[21] دولت عراق رهبران جدایی طلب خوزستان را در بغداد جمع نموده و ادعای عربیت خوزستان و لزوم جدایی آن از ایران و پیوستن به «سرزمین پدری» را مطرح کرد.[22]
در 26 تیرماه 1359، در مراسم دوازدهمین سالگرد به قدرت رسیدن حزب بعث، شعارهایی نظیر «اعراب اهواز ... را به حال خود بگذارید»، «خلیج عربی گورستان رژیم نژاد پرست فارس است» سر داده شد.[23] در همین مراسم افزون بر شعارهای یاد شده، صدام آشکارا حمایت دولت عراق از جدایی طلبان خوزستان را مطرح نموده و اظهار داشت: «ما به مبارزههای خلقهای ایران برضد دیدگاههای عقب افتاده و خودکامه و برضد جهتگیریهای منحرفی که زیر پوشش مذهبی مخفی میشوند ... درود میفرستیم. ما به خلق مبارز عربستان [خوزستان] در راه آزادی و برابری برضد دار و دستهی نژاد پرستی که او را از سادهترین حقوق زندگی و امیدها محروم ساخته است و کاروان شهیدانش را تقدیم میدارد، درود میفرستیم.»[24] همچنین دولت عراق به طور رسمی کتابهایی چاپ نمود که خوزستان را «عربستان» خرمشهر را «محمره» و اهواز را «الاحواز» خوانده بود.
گزارشهای متعددی از سوی نهادهای مختلف سیاسی و امنیتی مستقر در خوزستان خطاب به مسؤولین سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران ارسال شده است که حکایت از ارسال گستردهی سلاح و تجهیزات جنگی از عراق به خوزستان دارد.[25] همچنین در زمان تحرکات قومی در خوزستان گروهها و دستههای مختلفی از سوی نیروهای نظامی و امنیتی ایران در مرز ایران و عراق دستگیر شدند که به مأموریتهای جاسوسی خود برای دولت عراق اعتراف کردند.[26] در تاریخ 23 تیرماه 1358، از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آبادان بیش از 3 هزار فشنگ کلاشینکف، 30 عدد نارنجک، چند قبضه کلاشینکف، 30 دست لباس غواصی، تعدادی اسلحهی دست ساز و چند قبضه اسلحهی کمری به اضافهی مقداری پول، اوراق و اعلامیه که به زبان عربی چاپ شده بود در جزیرهی مینو به دست آمد که از سوی عراق برای عناصر ضد انقلاب در خوزستان ارسال شده بود.[27] در همین روز، یک شبکهی جاسوسی به نفع دولت عراق در مرز خسروی کشف شد. در بازجویی اولیه، افراد دستگیره شده اعتراف کردند که اطلاعاتی از ارتش و سایر فعالیتهای ایران را به پاسگاه مرزی عراق میدادند.[28] هم زمان با متشنج شدن اوضاع در خوزستان، در اهواز نمایشگاهی برپا و در آن مدارک و مستندات بسیاری به معرض دید عموم گذاشته شد که نشان میداد عراق به صورت گسترده در وقایع خوزستان دخالت میکند.[29]
به موارد ذکر شده باید رفتار دولت بعثی عراق با شیعیان عراقی و ایرانیان مقیم این کشور را نیز افزود. در خصوص مورد نخست گویاترین و مستندترین واقعه، به شهادت رساندن «آیتالله محمد باقر صدر» در فروردین 1359 است. در مورد دوم نیز باید اشاره نماییم که دولت عراق برخلاف تعهدهای بین المللی و مغایر با اصول انسانی اقدام به اخراج بیش از 5000 نفر از ایرانیان مقیم این کشور نمود. نیروهای دولتی عراق قبل از اخراج ایرانیان اقدام به ضبط اموال منقول و غیرمنقول آنها نمودند. اما آن چه این رفتار غیرانسانی را دهشتناکتر کرد، نوع بیرون راندن ایرانیها بود که به گزارش منابع آگاه در بسیاری از موارد برای انتقال ایرانیهای به آن سوی مرز از کامیون استفاده میشد و شیوهی انتقال به حدی وحشیانه بود که عدهی زیادی از مطرودین در بین راه جان خود را از دست میدادند.[30]
آخرین نمونه ـ البته در این مقال ـ از موارد بسیار متعددی که از دمیدن عراق در شیپور جنگ، مدتها قبل از حملهی سراسری به ایران در شهریور 1359 حکایت دارد، اظهارنظر تند و ادعاهای بیپایه و اساس مقامهای عراقی در فاصلهی زمانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان وقوع جنگ است که در خصوص این مورد نیز به اختصار به بیان نمونههایی بسنده میشود. به ظاهر اولین اظهار نظر جدی یک مقام رسمی دولت عراق که نشانهای از تصمیم این کشور به برهم زدن مناسبات ایران و عراق ـ که بر اساس معاهدهی الجزایر در سال 1975 تنظیم شده بود ـ داشت، اظهارنظر سفیر عراق در بیروت است. نامبرده در مصاحبه با روزنامهی «النهار» در 8 آبان 1358، اظهار داشت: «ایران باید تمامی حقوق عراق در شط العرب را به طور داوطلبانه برگرداند»[31] از نظر اصول دیپلماتیک این اظهار نظر منعکس کنندهی نظرات حاکمان بعثی عراق برای تجدید نظر در قرارداد الجزایر تلقی میشود.
لازم به ذکر است پس از به قدرت رسیدن صدام ـ که از راه کودتایی پنهانی و با کنار نهادن حسن البکر صورت گرفت ـ اظهارنظرهای خصمانهی مقامهای عراقی نسبت به جمهوری اسلامی ایران با لحنی صریحتر و با شدتی بیشتر از قبل ادامه یافت. به گونهای که در مهرماه 1358، به دنبال تظاهرات شیعیان در بحرین و کویت صدام با لحنی اخطار گونه خطاب به جمهوری اسلامی اظهار داشت: «قدرت عراق برضد هر کشوری که بخواهد به حاکمیت کویت یا بحرین تجاوز کند و یا به مردم و یا تمامیت ارضی آن کشورها آسیب رساند، به کار میرود.»[32]
12 فروردین 1359 واقعهای در دانشگاه «المستنصریه» بغداد به وقوع پیوست که به دنبال آن آهنگ جنگ طلبی عراق با نوایی قویتر از قبل نواخته شد. در این روز «طارق عزیز»، معاون نخست وزیر عراق از سوی شخصی به نام «سمیر نورعلی» مورد سوء قصد قرار گرفت. پس از این واقعه دولت عراق بدون هیچ شاهد و مدرکی، سوء قصد اشاره شده را به ایران نسبت داد. صدام در همان روز در سخنرانی خود خطاب به دولت ایران گفت: «ما دستهای هر کسی را که بخواهد به طرف عراق دراز شود، قطع میکنیم. ... ما حاضریم با هر کسی که بخواهد با ما بجنگد با او بجنگیم. هر کسی که بخواهد دشمن عراق و دشمن ملت عرب باشد ما مانند نیزههای نوک تیزی خواهیم بود که برای جنگیدن با او آماده هستیم.»[33] روز بعد نیز تهدیدهای صدام تکرار شد. وی در روز دوم آوریل (13 فروردین) در دانشگاه المستنصریه ـ محل وقوع سوء قصد ـ گفت: «خون پاکی که در المستنصریه به زمین ریخت بدون انتقام نخواهد ماند.» سپس سه بار سوگند یاد کرد که انتقام خون کشته شدگان واقعهی المستنصریه را خواهد گرفت و تأکید نمود: «ملت ما آماده است برای دفاع از افتخار و حاکمیت خود و همچنین برای صلح بین مردم عرب بجنگد.» وی همچنین به جنگ قادسیه اشاره کرد «که در آن امپراطوری ساسانیان از اعراب شکست خورد.»[34]
با زمینه سازیها، تحریکات و تحرکات یاد شده که تنها گوشههایی از آنها بیان شد. دولت عراق خود را برای تهاجمی گسترده به ایران آماده ساخت و در پی آن تحرکات وسیعی در مرزهای خود با ایران انجام داد که حکایت از آمادگی تمام عیار برای تهاجمی بزرگ داشت. در پایان این مقال چند مورد از تحرکات نظامی عراق در طول مرزهای مشترک با ایران به اختصار مورد اشاره قرار میگیرد:
« ـ جابهجایی و استقرار دستگاههای زرهی در نوار مرزی؛
ـ تقویت پاسگاههای مرزی؛
ـ حفر سنگر و ایجاد مواضع در نوار مرزی؛
ـ فعالیتهای مهندسی و احداث جادههای نظامی؛
ـ تحرکات و جابهجایی نیرو؛
ـ استقرار توپخانه در نزدیکی مرز؛
ـ انجام شناسایی و عکسبرداری؛
ـ تجاوزهای هوایی، تیراندازیهای سبک و سنگین به داخل خاک ایران و ایجاد درگیریهای مرزی و اعزام گروههای گشتی.»[35]
« 2 شهریور 1359»
«4شهریور 1359»
«10 شهریور 1359»
«13 آبان 1358»
«15 آبان 1359»
«18 دی 1358»
«20 مرداد 1359»
«25 دی 1358»
«29 دی 1358»
پی نوشت ها :
[1]. خاویر پرز دکوئیار، به سوی صلح، ترجمهی حمیدرضا زاهدی، انتشارات اطلاعات، تهران، 1379، ص 280.
[2]. منوچهر پارسا دوست، نقش عراق در شروع جنگ همراه با تاریخ عراق و بررسی اندیشههای حزب بعث، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول پاییز 1369، ص 149.
[3]. همان.
[4] نقل از منوچهر پارسا دوست، ما و عراق از گذشتهی دور تا امروز، شرکت سهامی انتشار، تهران، چاپ اول 1385 ص 585.
[5]. برای آگاهی از متن کامل نامه رییس جمهور عراق خطاب به دولت موقت ن. ک به: روزنامهی اطلاعات، 28/11/1357.
[6]. روزنامهی اطلاعات، 22/1/1358، ص 8.
[7]. هادی نخعی و حسین یکتا، روز شمار جنگ ایران و عراق، زمینهسازی؛ جنگنامهی اول: پیدایش نظام جدید (بحرانهای داخلی و تولد نیروهای مسلح انقلاب)، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ اول، تهران، 1375، ص 232
[8]. وزارت خارجهی جمهوری اسلامی ایران، تحلیلی بر جنگ تحمیلی، نقل از پارسا دوست، ما و عراق از گذشتههای دور تا امروز، همان، ص 505.
[9]. روزنامهی کیهان، 8/12/1357، ص 8.
[10]. گزارش رکن سوم ژاندارمری کل کشور به وزارت امور خارجه، نقل از نخعی و یکتا، همان، ص 333.
[11]. روزنامهی جمهوری اسلامی، 19/3/1358.
[12]. روزنامهی اطلاعات، 3/4/1358، ص 12.
[13]. گزارش ژاندارمری ایلام به وزارت کشور، نقل از حسین یکتا، روز شمار جنگ ایران و عراق، جنگنامهی اول: پیدایش نظام جدید (بحران در خوزستان)، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ اول، تهران، 1377، ص 726.
[14]. روزنامهی جمهوری اسلامی، 11/4/1358.
[15]. روزنامهی کیهان، 14/9/1358.
[16]. پیشین، 23/11/1358.
[17]. گزارش رکن سوم ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران به دفتر ریاست جمهوری، نقل از: هادی نخعی، روز شمار جنگ ایران و عراق ـ زمینهسازی، کتاب هفتم، جلد 1 (قطع رابطه آمریکا با ایران)، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ اول، تهران، 1385، ص 263.
[18] . روزنامهی کیهان، 13/3/1359.
[19]. پیشین، 15/4/1359.
[20]. وزارت خارجهی جمهوری اسلامی ایران، تحلیلی بر جنگ تحمیلی، نقل از پارسا دوست، ما و عراق از گذشتههای دور تا امروز، همان، ص 464.
[21]. حسین یکتا، همان، ص 17.
[22]. پیشین، ص 464.
[23]. همان.
[24]. همان، ص 465.
[25]. ن.ک به: حسین یکتا، همان، صص 44 ـ 41.
[26]. وزارت خارجهی جمهوری اسلامی ایران، همان، ص 465.
[27]. روزنامهی بامداد، 24/4/1358، نقل از یکتا، همان، ص896.
[28]. خبرگزاری پارس، نقل از یکتا، همانجا.
[29]. روزنامهی کیهان، 28/3/1358،ص 7
[30]. وزارت خارجهی جمهوری اسلامی ایران، همان، ص 463.
[31]. نقل از پارسا دوست، ما و عراق از گذشته های دور تا امروز، همان، ص 244.
[32]. کلودیا رایت، استلزامات جنگ ایران و عراق ص 278.
[33]. روزنامهی کیهان 14 فروردین 1359، ص 11.
[34] پیشین.
[35]. مهدی انصاری و حسین یکتا، روز شمار جنگ ایران و عراق، کتاب چهارم: هجوم سراسری، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ دوم، تهران، 1375، صص 19 ـ 18.