چکیده:
از دیرباز انسان از طریق قصه گویی و داستان سرایی، تمایلات و تفکرات مخاطب را برانگیخته و به عنوان ابزاری مهم در امر تعلیم و تربیت موثر بوده است. داستان وسیله ای برای تهییج تفکر، ایجاد پرسش و خلاقیت در انسان بوده و از این طریق به مفاهیم عمیق تری پی برده است. در شاهنامه داستان ها به سادگی، مخاطب را مجذوب خویش نموده و او را به فکر فرو می برد تا پاسخ پرسش های خویش را در یابد.کودکی سرآغاز پاسخگویی به سؤالات و دریافت تربیتی صحیح و اصولی برای همه زندگی است. شاهنامه در سه نظر از جهت توجه به موضوع کودک قابل بحث است:
1- بیان ویژگی های دوران کودکی شخصیت های داستانی آن که هر یک به تنهایی می تواند مدرسه تعلیم و تربیت باشد؛ کودکی زال، رستم، سهراب و..... هر کدام می تواند بیانگر خصوصیات خلاق و سابقه هوش و استعداد فرزندان ایران زمین باشد.
2- تأثیر و اهمیت کودکی در فصول بعدی زندگی. در مقاطع مختلف زندگی انسان، چگونگی گذراندن دوران کودکی، بسیار مهم بوده است. در شاهنامه، ویژگی هایی برای کودکی قهرمانان بیان می شود که آثار آن در جوانی، میانسالی و پیری فرد، خود را نمایان می سازد.
3- فرایندی از مجموعه داستان های شاهنامه در قالب ساده نگاری برای رسوخ در ادبیات کودک و آشناسازی او با اندیشیدن و پاسخگویی و ایجاد خلاقیت و پرورش ذهن در زندگی.
داستان ها باید با فرهنگ بومی، ملی و مذهبی کودک هماهنگی داشته باشد. این نکته در قصه های شاهنامه بوسیله بازنویسی می تواند صورت پذیرد و نگارنده با سادگی و روانی داستان ها، کودک را به تفکر و گفتگو و کندوکاو فکری وا دارد و حلاوت حکمت را به جان او بچشاند.
از همین جاست که اندیشیدن در جامعه آغاز می شود و در سنین بالاتر، نیازی نیست که گروهی همیشه برای گروهی دیگر بیندیشند و تفکر کنند و تصمیم بگیرند و از همه بالاتر دستورالعمل قرآن است که برای تدبر به صورت اصولی در انسان ها از کودکی تا پیری، راه خود را پیدا کرده است.
در این مقاله، ضمن بررسی نکات مذکور و ارائه مصداق هایی از شاهنامه، راهکارهایی برای ترویج شاهنامه خوانی در دنیای امروز مطرح خواهد شد.
مقدمه:
ادبیات کهن ایران زمین، در هر عصری قابل بازیافت و بهره برداری متناسب با نیازهای آن دوره بوده است. اگر ارزش های ادبی جامعه ای، در یک محدوده تأثیرگذار باشد و آن را نتوان به اعصار بعدی توسعه داد، در اصالت آن اثر باید تأمل نمود.قصه ها و تمثیلات در ادبیات، بیانگر زوایای اندیشه هایی است که دیدگاه خاص نویسنده را ترسیم می کند و التذاذ و تمتع از آن جز از طریق همدلی با آنها ممکن نیست. تمسک به معیارهای دنیای خردگرایی و روشنگری عصر ما راه ورود به این دیدگاه ها را برای جوینده مسدود کرده است. باید این دیوارها را شکست و نگرشی متعالی را در این آثار یافت که تلفیقی از اندیشه باب و احساس هنرمند است.
داستان ها مقدمه ای برای شناخت دنیای اطراف خویش است و راه ورود به اقلیم ناشناخته ها را می گشاید و ما را به لطایف و رموزی که در جهان مضمر است، رهنمون می سازد.
شاهنامه فردوسی، از جمله این آثار ادبی کهن است که ذهن هوشیار می تواند در هر زمانی آن را به روز کرده و بهره مندی لازم را از آن ببرد.
شکل شناسی و مورفولوژی شاهنامه به صورتی است که قابل تفکیک به اجزائی است که از آنها ترکیب شده و می تواند در تحقیقات ادبی، هر بار به عنصری از آن پرداخته شود.
از جمله این اجزا و عناصر، داستان های شاهنامه است که می توان با شناخت درست و دقیق و وقوف بر ویژگی های آن و انطباق با وقوع همان داستان ها در دوره های بعدی از نتایج و تجربیات آن استفاده لازم را نمود.
از عناصر دیگر در شاهنامه، شخصیت ها و مقطع سنی آنهاست که با بررسی ویژگی های آن مقطع، در زمان ها و اعصار بعدی می توان از آن استفاده نمود و یا مشکلات فرهنگی را ریشه یابی کرد.
کودکی نیز از دوره هایی است که در شاهنامه درباره اسطورهای خوبی و بدی مورد توجه قرار گرفته و اگر بخواهیم به همه شاخصه های آن بپردازیم سخن به درازا کشیده می شود. لذا با در نظر گرفتن نیازهای این عصر، در این مقاله به برخی از آنها اشاره می کنیم و به تأثیر آن در سنین بالاتر نیز می پردازیم. قطعاً این نگاه به شاهنامه، می تواند به جوانان عصر حاضر کمک کند تا با ریشه های فرهنگی خویش در این آب و خاک آشنا شده و به داشته های خویش ببالند.
طرح مسئله
جای این موضوع در دنیای ادبیات خالی است که چگونه می توان از آثار با ارزشی استفاده کرد که در یک عصری، نشانه خلاقیت ذهنی و شاهکار یک اندیشمند درباره موجودی بنام انسان بوده است که این موجود، فطرتی الهی و عناصری زمینی داشته و قابل تعمیم و تربیت بوده و باید به سوی کمال مطلوب خویش حرکت می کرده است.مسلم است که بعضی آثار ادبی، تک عنصری بوده و از هیچ جزئی ترکیب نشده اند، بنابراین تنها در زمان خلق خود موثر بوده اند. اما برخی آثار ترکیب شده از عناصر و اجزاء بی شماری می باشند که هر زمان می توان از یک بعد به آنها نگریست و متناسب با نیازهای هر عصر از آنها استفاده نمود. شاهنامه، یکی از این آثار چند بعدی است که باید از ابعاد مختلف آن بهره کافی برد.
در روانشناسی، کودکی از دوره های سهل و ممتنع است؛ سهل است از آن جهت که با فطرتی پاک و دست نخورده مواجه هستیم و هر طور که بخواهیم می توانیم این خمیر مایه را شکل دهیم و ممتنع است از آن جهت که همچون نقشی بر روی سنگ، هر شکلی که بگیرد، در دوره های بعدی زندگی او تأثیرگذار است و براحتی از بین نمی رود.
از تأمل در دوره کودکی می توان فهمید که چه سرمایه هایی در اختیار انسان است و او می تواند آنها را پرورش و توسعه داده و تا پایان عمر، ابزارگونه برای رسیدن به کمال از آنها استفاده کند. فردوسی در طی خلق اثر خویش، از این ویژگی ها غفلت ننموده و ما را با این صفات آشنا نموده است. برخی از این صفات با ذکر نمونه هایی به شرح زیر می باشند:
فراگیری علم و دانش
ایران مهد علم و دانش است و از دیرباز جایگاه رفیع دانایان و خردمندان بوده است. از ویژگی های کودکان در شاهنامه، گرایش به دانش و هنر می باشد که پدرانشان، آنها را در این زمینه تشویق نموده و استادانی برایشان می گمارند تا از هر دانش و هنری، بهره ای برده و با افراد خردمند ارتباط برقرار کنند و از دانایی آنها استفاده نمایند.سام، فرزند خویش زال را به این سو راهنمایی می کند:
بیاموز و بشنو ز هر دانشی
بیابی ز هر دانشی رامشی
دگر با خردمند مردم نشین
که نادان نباشد بر آیین و دین
زال نیز نصیحت پدر را گوش می کند:
چنان گشت زال از بس آموختن
که گفتی ستاره است از افروختن
کیاست
کودکان شاهنامه در روزگار کودکی و پیش از بلندآوازگی، کیاست را می آموزند تا در فرصتی مناسب آن را بکار گیرند. در بزم و رزم، زیرکی و کیاست، در موفقیت قهرمان ها، نقش عمده ای را ایفا می کند. رستم در یکی از نبردهای خود به صورت بازرگانی نمک فروش، به دژ سپند راه پیدا می کند و در فرصتی مناسب ابزارهای خود را که در بارهای نمک پنهان کرده بود، بیرون می آورد و به همراهی یاران خویش با دژنشینان پیکار می کند و همه را ز پای در می آورد. اسفندیار نیز در راهیابی به دژ رویین و اردشیر هم برای دژ هفتواد از این ترفند تسخیر استفاده می کند. (1)بنابراین از همان کودکی، خطوط اصلی زندگی ایشان که یکی همین نیرنگ و کیاست است به ایشان تعلیم داده می شود. (2)
سلحشوری و جنگاوری
یکی از اصلی ترین کردارهای طبیعی در شاهنامه، کردار سلحشوری و جنگاوری در جلوه های گوناگون است که از کودکی به قهرمانان شاهنامه تعلیم داده می شود.اندیشه جهان گشایی در سهراب، هنگامی بیدار می شود که هنوز دل از بازی های کودکانه برنداشته است:
به بازی به کوی اند همسال من
به خاک اندر آمد چنین یال من(3)
رستم نیز آنقدر اندک سال است که وقتی پدر با درخواست او برای رفتن به میدان جنگ روبرو می شود به وی چنین پاسخ می دهد:
هنوز از لبت شیر بوید همی
دلت ناز و شادی بجوید همی
چگونه فرستم به دشت نبرد
تو را پیش شیران پرکین و درد
رستم نیز در پاسخ پدر بعضی از کارهای پهلوانی خویش را یادآوری کرده و درباره سلاح ها و لوازمی که درخور اوست، سخن می گوید. (4)
رشد جسمانی
کودکی قهرمانان شاهنامه معمولاً با رشدی شگفت انگیز همراه است که این نشانه سلامتی نژاد ایرانی است؛ بعنوان مثال هم رستم و هم سهراب، در کودکی به طرزی باور نکردنی پرورده می شوند:به رستم همی داد ده دایه شیر
که نیروی مرد است و سرمایه شیر
چو رستم بپیمود بالای هشت
بسان یکی سرو آزاد گشت(5)
کس اندر جهان کودک نا رسید
بدین شیرمردی و گردی ندید(6)
رستم نیز درباره سهراب چنین می گوید:
که دانست کین کودک ارجمند
بدین سال گردد چو سرو بلند(7)
دینداری
یکی از نکاتی که در شاهنامه بدان توجه خاصی شده است، لزوم دینداری و نیکوکاری است.ترا دین و دانش رهاند درست
ره رستگاری ببایدت جست(8)
نگرش فردوسی به اهمیت این موضوع در پرورش قهرمانان آن نقش مهمی داشته است. از اینرو قریب به 267 بار واژه دین را بکار برده و در این ابیات پدران، فرزندان خویش را به سوی آیین و دین پاک راهنمایی می کنند:
نگر تا نتابی ز دین خدایی
که دین خدای آورد پاک رای(9)
کسی کو بود شهر یار زمین
هنر باید و گوهر و فر دین(10)
اما اینکه تأثیر و اهمیت کودکی در فصول بعدی زندگی چگونه است، امری است که روانشناسی امروز بدان پرداخته است. این واقعیت مورد قبول همه دانشمندان است که چگونگی آموزش و پرورش دوران کودکی، چه در خانواده و چه در جامعه، راهگشا و یا مانع پیشرفت انسان در دوره های بعدی است. ایشان معتقدند تا فردی با مشکل و سختی برخورد نکند، عقلش بکار نمی افتد. خواجه نصیرالدین طوسی می گوید: باید کودک را به سختی ها عادت داد تا صحت سلامت او محفوظ و از کسالت برکنار بماند و هوش و نشاط او برانگیخته شود. (11)
حضرت علی (ع) نیز می فرمایند: هر که در کودکی، خود را به رنج و سختی نیندازد، در بزرگسالی به ارجمندی نرسد.(12)
قهرمانان شاهنامه نیز در کودکی متحمل سختی ها بوده اند. از زال که در دل کوه و در آغوش سیمرغ پرورش می یابد تا سهراب که بدور از پدر، سرگردان یافتن او می شود.
نکته دیگری که از دیرباز مورد توجه بزرگان و علما بوده، آموزش و یادگیری در دوران کودکی است که تأثیر آن همچون نقش و طرحی بر روی سنگ است که هرگز از بین نمی رود. علی (ع) در این باره می فرمایند: هر که در خردسالی بپرسد، در روزگار بزرگسالی پاسخ دهد. (13)
همچنین نقطه مقابل آن را چنین دانسته اند که هر که در کودکی نیاموزد، در بزرگسالی پیشرفت نکند. (14)
حضرت امیر المومنین (ع) در توصیف نادانی نیز فرموده اند: نادان بچه است، اگرچه پیر باشد و دانا بزرگسال است، اگرچه جوان باشد. (15)
آن چنان که اشاره شد، تأثیر آموزش کودکی در شاهنامه موجب خلق قهرمانان در سنین بالاتر گشته است:
زمانی میاسای ز آموختن
اگر جان همی خواهی افروختن (16)
از دیگر نکات تأثیرگذار دوران کودکی، نقش بازی و شیطنت کودکانه در دوران بزرگسالی است. در میان رفتارهای شیطنت آموزی کودک، یادگیری، آزمون و تجربه وجود دارد و او را برای دنیای واقعی، صبور و بردبار می سازد. پیامبر (ص) می فرمایند: بازی و شیطنت بچه در کودکی، نشانگر فزونی عقل او در بزرگسالی است. (17) همچنین در این باره امام کاظم (ع) فرموده اند: بازی و شیطنت دوران کودکی، پسندیده است. زیرا کودک را در بزرگسالی بردبار می سازد. (18)
کودک با چوبی ساده، در تخیل خویش، شمشیری را تصور می کند که با آن دشمن را شکست می دهد و پیروزمندانه، دست های خویش را بالا می برد و این چنین روحیه سلحشوری و دشمن شکنی در وی تقویت می شود.
اکنون باید دید چگونه می توان از طریق ساده نگاری داستان های شاهنامه، کودکان را با اندیشیدن و ایجاد خلاقیت ذهنی در زندگی، آشنا ساخت؟
یکی از ابزارهای شناخت انسان، تفکر است که می توان از طریق گردآوری اطلاعات، توسط قوه تفکر، استفاده های گوناگونی برد. از جمله این که فرد، تفکر خود را به تفکری خلاق تبدیل نماید.
دین اسلام برای تفکر و قوه خلاقه انسان بهای فراوانی قائل است. نمونه این ادعا در نیت اعمال است که آن را سرلوحه رفتار به احکام اسلامی قرار داده تا انسان با تعقل و تفکر، به اعمال صالح مبادرت ورزد و احکام، همراه با هدف و توجه و تأثیر انجام پذیرد. (19)
در ادبیات ما تعدادی قصه های رمزی و داستان های فلسفی زیاد است. درک بسیاری از بخش های کلیله و دمنه و مرزبان نامه به مهارت های تفکر برمی گردد. باید از این زمینه ها در جهت ایجاد خلاقیت و پرورش ذهن کودک بهره برداری نمود.
از طریق ساده سازی داستان ها، می توان کودکان را به اندیشیدن و فلسفیدن سوق داد تا به عنوان یک مهارت در زندگی خویش از آن استفاده کنند.
امروزه خلاء مهمی در جامعه جوان احساس می شود که آن عدم تفکر صحیح برای برنامه ریزی است. منشأ این خلاء اصولاً والدین هستند که بدلایلی چند بجای فرزندان خود فکر کرده و تصمیم می گیرند و جوانان به خود زحمت اندیشیدن را نمی دهند و متأسفانه شکست آنها را در مقاطع مختلف زندگی شاهد هستیم.
باید به نوعی صحیح این خلاء در نسل بعدی که اکنون کودکان ما هستند، از بین برود و این مهم تنها با پرورش ذهنی ایشان از طریق زبان کودکانه حاصل می گردد.
حال باید اذعان کرد که فردوسی یک فیلسوف است و با خواندن شاهنامه، عملاً فلسفیدن و زیستن فلسفی را توانیم آموخت. درونمایه های فلسفی شاهنامه گواه بر درستی این ادعاست. (20)
حاکمیت تقدیر بر کل رویدادهای شاهنامه، آن را به صورت اثری فلسفی در آورده است و از این نظر، تقریباً همه داستان های این منظومه، گوهری حکمی دارند. نقش انواع تضادها در داستان های این حماسه نیز آن را چهره ای فلسفی بخشیده است. درونمایه های بسیاری از داستان ها از عمق و ارتفاع حکیمانه نگرش آفرینندگان آنها حکایت می کنند. (21) داستان های شاهنامه می تواند نگاه فلسفی و فکری را در کودکان تقویت کند.
روش های بکارگیری داستان برای تقویت فکر کودک
کارگزاران این روش می توانند از چند طریق، این کار مهم را تحقق بخشند:1- تعریف یک داستان شاهنامه به زبان ساده برای کودکان و سپس آنها را به گفتگو و کندو کاو فکری سوق دادن، تا از طریق جملات و مفاهیم بتوانند به راهکارهایی دست یابند.
2- تعریف یک داستان شاهنامه به زبان کودکانه و بازنگری کودک به داستان، از طریق ارائه به صورت نقاشی یا خلاصه نویسی، تا قسمت های برجسته داستان در ذهن آنها باقی بماند و بتوانند در شرایط خاص از آن استفاده کنند.
3- ابتدا می توان سؤالاتی درباره یک داستان که در مرحله بعدی تعریف خواهد شد، برای کودک مطرح نموده و در او انگیزه فکر کردن، خوب شنیدن و پاسخ یابی را ایجاد کرد، تا در هنگام گوش دادن به داستان بتوانند پاسخ سؤالات مطرح شده را پیدا کند.
کاربرد سئوال در داستان برای خلاقیت ذهنی کودک
1- سئوالات، بچه ها را قادر می سازد تا درباره مسائل زندگی عمیق فکر کنند.2- به کودکان کمک می کند که فرضیه سازی و تجزیه و تحلیل کنند و فکر را آماده سازند تا در سنین بالاتر خلاقانه و مبتکرانه، مشکلات زندگی را حل نموده و عقاید خود را تکامل بخشند.
3- سؤالات در کودک، روحیه تحقیق را پرورش می دهند تا بتواند افکار و ایده های خود را به یکدیگر ارتباط داده و از آنها اندیشه نوینی را بوجود آورد و بدین ترتیب، مهارت های ارتباطی او رشد کند و قادر باشد با دیگران رابطه برقرار سازد.
4- طرح سؤالات، اعتماد به نفس را در کودک تقویت می کند تا بتواند نظرات خود را ارائه دهد و به تدریج یاد بگیرد که کدام ایده و نظر با ارزش و قابل بحث و گفتگوست و همچنین در ارتباط با نظرات دیگران، نقادانه برخورد کند و یاد بگیرد که از میان سخنان مختلف، چگونه می توان سخن احسن را برگزید.
اکنون به نمونه ای از داستان های شاهنامه می پردازیم تا بتوانیم زمینه گفتگو را با بچه ها فراهم کنیم:
داستان رستم و سهراب
تهمینه دختر پادشاه سمنگان، دل در گرو پهلوانی داده که آرزو می کند او هم احساس وی را درک کند و چنین می شود. رستم، قهرمان شکست ناپذیر ایران زمین، تهمینه را از پادشاه، خواستگاری کرده و این چنین دو عاشق به یکدیگر می رسند و حاصل این وصل، پسری بنام سهراب است که پدر هرگز او را ندیده است و مادر، نشانه هایی را به بازوی سهراب بسته که رستم هنگام وداع از تهمینه به او داده است تا بدین وسیله هر جا او را دید، وی را بشناسد و بداند که سهراب، پسر اوست.سهراب، نیز پس از تولد و بزرگ شدن، دائم از پدر سراغ می گیرد و مادر نشانه هایی را از پهلوانی و قهرمانی پدر به او می دهد و سهراب هر روز مشتاق تر می شود که پدر را ببیند. بالاخره روزی تصمیم می گیرد که سفر نماید و پدر را پیدا کند و تهمینه نمی تواند مانع این جستجو و دیدار شود. نشان را به بازویش می بندد و او را راهی سفر می کند. سهراب از هر کس سراغ رستم را می گیرد، بی آنکه خود را معرفی کند، او ناآشنا سفر می کند. تا اینکه بالاخره جایی به رستم می رسد و از او سراغ پدرش را می گیرد. رستم که مردی زیرک و مراقب نیرنگ دشمنان می باشد، مواظب است که هرجا خود را معرفی نکند. سهراب نیز که قرار است ناآشنا باقی بماند، بهانه ملاقات با رستم را رزم و هماوردی با وی مطرح می کند و این گونه وسیله ای می شود تا با رستم به نبرد برخیزد.
در مرحله اول، رستم از جنگاوری او بسیار متعجب می شود و کمی تردید می کند که نکند این فرزندش سهراب باشد. اما تنومندی سهراب مانع از این باور می شود و فکر نمی کند که فرزندش به این زودی این چنین بالغ شده، رشد کرده و جوانی تنومند شده باشد.
بنابراین از این تردید منصرف شده و می خواهد که این جوان مغرور را سر جایش بنشاند. با او شروع به مبارزه می کند و تقریباً مغلوب وی می شود، اما رستم حیله و نیرنگ بکار می برد و دنباله مبارزه را به زمانی دیگر موکول می کند تا بتواند تجدید قوا کرده و در مقابل این جوان دلاور، دوام بیاورد.
فردا که برای مرحله دوم به مبارزه با سهراب می پردازد، او را شکست می دهد و در آخرین لحظات مرگ سهراب، متوجه می شود که این پسرش بوده است و نشانه ای که به بازوی اوست همان نشانه ای است که به تهمینه داده بود تا به بازوی پسرش ببندد. اما افسوس که دیگر دیر شده بود. پدر و پسر در آخرین لحظات حیات سهراب، همدیگر را می شناسند و این داستان یکی از غم انگیزترین داستان های شاهنامه است. در طول داستان، آدمی آرزو می کند که ای کاش این پسر، خود را معرفی کند و آن پدر، فرزند خویش را بشناسد.
تمرین 1:
نمونه سئوالاتی که برای بچه ها ممکن است پیش آید به قرار زیر است:1- چرا پدر، فرزندش را ترک می کند؟
2- چرا رستم از حیله و نیرنگ استفاده می کند؟
3- چرا سهراب، نشانه اش را به پدر نشان نداد؟
4- چرا رستم می خواست غرور جوان را از بین ببرد؟
5- چگونه می توان بین غرور و اعتماد به نفس تفاوتی قائل شد؟
تمرین 2:
همچنین می توان از کودکان خواست که صحنه های تأثیرگذار در داستان را به تصویر بکشند و دلیل خود را برای انتخاب این تصویرها مطرح کنند.تمرین 3:
همچنین می توان از بچه ها خواست که درباره روابط خود با پدر و مادرشان توصیف هایی داشته باشند و درباره این توصیفات در کلاس گفتگو کنند.نتیجه:
آنچه در این مقاله به مختصر بدان پرداخته شده، اهمیت بهره وری از متون کهن ادبی است که فقدان آن در میان نسل جوان، بی هویتی را در برداشته است.نسل امروز باید بداند که پشتوانه غنی در آثار ادبی ایران نهفته است که می تواند در جهت تعلیم و تربیت و رشد و تعالی آنها موثر باشد. راه های که با هزاران زحمت می خواهند تجربه کنند و به نتیجه برسند، قبلاً آزموده شده و آثار خیر و شر آن در قالب داستان های حکمی، رمزی و فلسفی بیان گردیده است. شاهنامه، نمونه ای از این ادبیات است که هزار سال به زبان پیر و جوان و فقیر و غنی این سرزمین چرخیده است و بهره های فراوانی از آن گرفته شده است. ناسپاسی است اگر این نسل، راه های استفاده از آن را نداند و برای دستیابی به تجربه ای اندک به بیگانگان متوسل شود.
در این نوشتار چند روش استفاده از داستان های شاهنامه برای کودکان مطرح شده که می تواند در مدارس ابتدای ما مورد استفاده قرار گرفته و مورد بحث و گفتگو قرار گیرد.
در شاهنامه قریب به 30 بار واژه « کودکی» و 135 بار واژه « کودک» بکار گرفته شده که نشان می دهد، فردوسی از بیان این دوران مقصودی داشته است. باید پژوهشگران ما از لابلای ابیات، این آرمان را یافته و برای نسل امروز بکار گیرند تا هویت ایرانی حفظ و از گزند استعمارگران مصون بماند.
پی نوشت ها :
* ( استادیار دانشکده الهیات، دانشگاه فردوسی مشهد)
1- سراحی، قدمعلی، از رنگ گل تا رنج خار، ص441.
2- همان، ص 781.
3- شاهنامه، ج2، ص237، بیت 893.
4- محجوب، محمدجعفر، سی قصه از شاهنامه، ص112.
5- شاهنامه، ج1، ص241-243، بیت 1549-1552.
6- منتخب شاهنامه، بیت 98.
7- همان، بیت 199.
8- همان، بیت 3.
9- همان، بیت 101.
10- همان، بیت 299.
11- طوسی، نصرالدین، اخلاق ناصری، ص 138.
12- تمیمی آمدی، عبدالواجدین محمد، غررالحکم و درر الکلم، ح8272.
13- همان، ح 8272.
14- همان، ح 8973.
15- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج1، ص183، ح85.
16- منتخب شاهنامه، بیت 887.
17- الهندی، حسام الدین، کنزالعمال، ح 30747.
18- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص 293، ح4748.
19- ر.ک: مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام.
20- از رنگ گل تا رنج خار، ص602.
21- همان، ص94.
1- سرامی، قدمعلی، از رنگ گل تا رنج خار، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چ2، 1373.
2- طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، تهران، کتاب فروشی اسلامیه.
3- مجلسی، محمدباقر، بحارلاانوار، بیروت، داراحیالتراث العربی، چ3، 1403ق.
4- مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات صدرا.
5- محجوب، محمدجعفر، سی قصه از شاهنامه، تهران، انتشارات مروارید، چ3، 1387.
6- تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد، غررالحکم و درر الکلم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1360.
7- الهندی، علاءالدین علی المتقی- حسام الدین، کنزالعمال، بیروت، موسسه رساله، 1401ق.
8- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم، موسسه نشر اسلامی، 1404ق.
9- فردوسی، منتخب شاهنامه، همکاری حبیب یغمایی، مشهد، نشر نیکا، 1384.
10- نیکبخت، مهدی « کند و کاو فلسفی» ، نشریه فلسفه کودک، ش2، ص24.
11- استانلی، سارا « کاربرد سؤالات فلسفی» ، ترجمه مریم اعلایی، نشریه فلسفه و کودک، ش2، ص34.
منبع: (1392) ، فصلنامه تخصصی فلسفه و کودک، تهران، بنیاد حکمت اسلامی.