تحلیلی از کتابِ« اعجاز قرآن؛ تاریخ و تحلیل»

اعجاز قرآن، یکی از این جنبه های اساسی است که در طول چهارده قرن عمر خود، همواره مطمح نظر عالمان بوده است. قرآن پژوهان از ابعاد گونه گون به اعجاز نگریسته اند؛ از فصاحت و بلاغت و اخبار غیبی قرآن گرفته تا نظم و
دوشنبه، 20 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحلیلی از کتابِ« اعجاز قرآن؛ تاریخ و تحلیل»

 تحلیلی از کتابِ« اعجاز قرآن؛ تاریخ و تحلیل»
 

 

نویسنده: معصومه سادات میرمحمدی




 

مشخصات کتابشناختی:

محسن قاسم پور، اعجاز قرآن؛ تاریخ و تحلیل، تهران: نشر هستی نما، 1390.
***
اعجاز قرآن، یکی از این جنبه های اساسی است که در طول چهارده قرن عمر خود، همواره مطمح نظر عالمان بوده است. قرآن پژوهان از ابعاد گونه گون به اعجاز نگریسته اند؛ از فصاحت و بلاغت و اخبار غیبی قرآن گرفته تا نظم و انسجام حاکم بر آیات الهی و احتوای آن بر علوم اولین و آخرین و معانی بلند آیات(که از سطح اندیشه های بشری بسی بالاتر است) ، همچنین اعجاز علمی را که به ویژه مورد توجه اندیشمندان قرن چهاردهم قرار گرفته، باید به این فهرست بررسی و تحقیق افزود. به طور کلی، دشوار است که ما زمان و مکان یا اثری را که در آن کلمه معجزه و اعجاز، اولین بار با این معنای دینی و اصطلاحی در آن به کار رفته، تعیین کنیم، زیرا در قرآن نه این واژه و نه کلمه خارق العاده به کار نرفته است. بر اساس برخی پژوهش ها، اولین بار جنبه های مختلف این موضوع را به لحاظ تاریخی باید در نیمه قرن دوم و ابتدای قرن سوم جستجو کرد. برخی بر این باورند که ابتدا مباحث قرآن در این زمینه در قالب آثاری مانند معانی القرآن یا مجازالقرآن صورت عملی به خود گرفت. آغاز قرن سوم را باید نقطه شروع مباحث اعجاز به گونه ای جدی دانست. کسانی مانند نظام معتزلی(م220) و در پی آن شاگردش جاحظ با طرح نظریه صرفه و نظمِ قرآن مباحثی را مطرح کردند که اندیشمندان بعدی در قالب رد یا تأیید و ذکر نمونه های بیشتر برای هر مورد موجبات بسط این بحث را فراهم کردند. بدین سان متکلمان، مفسّران و ادیبان، هر کدام به فراخور تخصص خود به این موضوع مهم پرداختند و این دانش به مثابه یکی از انواع علوم قرآنی درآمد که در حال حاضر، آثار فراوانی پیرامون آن در پیش دید علاقمندان به مباحث قرآنی به طور اعم و مبحث اعجاز به طور اخص قرار گرفته است. در میان این گروه از عالمان، افزون بر نظّام یا جاحظ می توان به کسانی دیگر مانند واسطی، رمّانی خطّابی، قاضی ابوبکر باقلانی، شیخ مفید، سید مرتضی، جرجانی، قاضی عبدالجبار معتزلی، و در مراحل بعدی امام فخر رازی و سکاکی اشاره کرد. موضوع اعجاز در تمام این چهارده قرن، همواره مورد توجه عالمان بوده است. این مسئله به طور کلی، بیانگر این نکته محوری است که در طول تاریخ بشری، هیچ کتابی به اندازه قرآن، این گونه مورد توجه قرار نگرفته است، همان طور که تحقیق و بررسی یک موضوع آن، یعنی اعجاز، شاهدی بر این مدعاست. در مورد قدمت به کارگیری کلمه معجزه یکی از محققان چنین گفته است: به رغم آن که جدل در امر نبوت، در زمان پیامبر(ص) شروع شد و ارباب ادیان با مسلمانان در امور دینی از همان قرن اول هجری به چون و چرا پرداختند، کلمه معجزه به قدمت این مناقشه قدیمی نمی باشد. ما ملاحظه می کنیم که علی بن ربن طبری که در ربع دوم قرن سوم، کتاب اسلوب و بلاغت را تدوین کرد، در کتابش کلمه معجزه را استفاده نکرد یا حتی کلمه دیگری که از آن مشتق شده باشد، بلکه کلمه ‌آیه را به کار می برد که در آن عصر به معنای معجزه بوده است. ما از این نکته نمی توانیم این نتیجه را بگیریم که کلمه معجزه تا این عصر استعمال نشده است، بلکه می توان گفت شایع نبوده است، زیرا نقل است که احمد بن جنبل(متوفی 241) این کلمه را استعمال کرده است. چنان که کرامت را در ارتباط با اولیا در همین زمان به کار برده اند. می دانیم که نبوت رسول اکرم(ص)، موضوع مناقشه بین مسلمین و اصحاب و ارباب ادیان دیگر بوده است. این مناقشه قبل از وضع علم کلام در شام شروع شد. در این هنگام مسلمانان، قرآن را برهانی بر نبوت می دانستند و اعتقاد داشتند که قرآن کلامی است که جن و انس، طاقت آوردن مثل آن را ندارد. ملاحظه می کنیم خود قرآن به دشمنانش که به حقیقت این کتاب آسمانی ندارند، نسبت عجز داده و می فرماید(لا یَأتُونَ بمثله) را همان گونه که طبری آن را تفسیر کرده، بپذیریم و به عجز تعبیر کنیم، در حقیقت صیغه اعجز را دلالتی بر عدم قدرت انسان بر اتیان مثل قرآن تصور کرده ایم؛ ‌به این ترتیب، این عبارت برای اولین بار به این صورت در خود قرآن به کار رفته است. از قرن سوم به بعد، متکلمان، مفسران و ادیبان فراوانی در قالب آثار مستقل یا ضمن تفاسیر خود، به اهمیت این موضوع پی برده و آن را مورد بحث قرار داده اند، به گونه ای که علامه طباطبایی در کتاب اعجاز قرآن، دست کم به پانزده تألیف مستقل که با عنوان مشخص اعجاز القرآن نوشته شده، چنان که آمده، ایده اعجاز از قرن سوم در ادبیات قرآنی آشکار می شود. مروری بر پیشینه این تحقیق نشان می دهد، پس از کوشش های دانشمندان، در سال 1933 پژوهشگری به نام عبدالعلیم هندی به بررسی تمامی آثار نگاشته شده در این زمینه پرداخت و آن را به صورت دکترین اسلامی درآورد. پس از وی، محقق دیگری به نام نعیم الحمصی در سال 1950، اندیشه اعجاز را از آغاز تا قرن چهاردهم و با مرور و گزارش اقوال عالمان (قرن به قرن) بررسی کرد و به این بحث غنای خاصی بخشید پس از این موضوع را در قالب تدوین دو جلد کتاب در سال 1964 استمرار داد. در جلد نخست گفته های عالمان پیشین مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته، اما در جلد دوم، نگرش و دیدگاه خود وی را در باب اعجاز با نقد و بررسی اقوال پیشین بوده، ملاحظه می کنیم. وی به مثابه یک محقق و نقّاد، هم در گفته های هم در گفته های متفکران گذشته تأمل کرده و هم خود وجوهی را در این باره یادآور شده است. تحلیل سیر تاریخی اعجاز، محور اصلی این کتاب و انگیزه اساسی نگارنده را در این پژوهش تشکیل می دهد. موضوع اعجاز در طول تاریخ، توجه نویسندگان و محققان زیادی را به خود معطوف داشته است، اما از منظر تاریخی و به گونه ای گزارشی و توصیفی-تحلیلی در خصوص فراز و فرود رهیافت های عالمان در این چهار قرن، تحقیقی نسبتاً جامع و به زبان فارسی، صورت نگرفته است. بر این اساس، خوانندگان گرامی پس از مرور اهم دیدگاه های عالمان و صاحب نظران در طول این تاریخ درخواهند یافت کدام جنبه از جنبه های اعجاز بیشتر مورد تأکید بوده و با مقایسه سخنان آنان کدام عالم بر عالم دیگری به لحاظ نظری و دیدگاهی تأثیرگذار بوده است. بر این اساس، این نوشته تحقیقی است در موضوع اعجاز که در آن به طرح دیدگاه های کسانی خواهند پرداخت که در این زمینه، قولی داشته یا کتابی را تدوین کرده و یا در ضمن آثار دیگرشان، این مطلب را بررسی و مورد پژوهش قرار داده اند. نگارنده در این اثر، از روش شناسی کتاب فکره اعجاز القرآن نوشته نعیم المحصی الهام گرفته و در بخش هایی که از آن استفاده کرده، به طور مستند آن را ذکر کرده است. در این نوشتار، تلاش بر این بوده تا حد امکان در هر قرن به متفکران و قرآن پژوهانی اشاره شود که به این مسئله مهم توجه کرده و دارای اندیشه و رأیی یا کتابی مستقل بوده و یا ضمن آثار و تألیفات دیگرشان در زمینه علوم اسلامی یا عقلی به این مهم پرداخته اند، بعد تبیینی از آن به دست داده شود.

وجوه اعجاز قرآن

منظور از وجوه اعجاز قرآن، آرا و دیدگاه هایی است که اندیشمندان در طول قرن ها درباره جنبه های مختلف اعجاز قرآن، مطرح کرده اند. این وجوه یا نظریات عبارت اند از: نظریه نظم: دیدگاهی که اولین بار عمروبن بحر جاحظ(م255ق)، ادیب و متکلم معتزلی مطرح کرده اند. خلاصه این نظریه آن است که نظم و تألیف قرآن از نظم دیگر آثار کاملاً متمایز است. این نظریه بعد از جاحظ، بسط بیشتری یافت. افرادی مانند ابن اخشید(م236ق) و قاضی ابوبکر باقلانی(م403ق)، ابوهلال عسکری و جرجانی(م471ق) از آن تأثیر پذیرفته اند؛ نظریه صرفه: این واژه به معنای بازگرداندن و تغییر چیزی از یک حالت به حالت دیگر است. بر اساس این نظریه، اعجاز قرآن از این جهت است که خداوند اجازه نداده کسی مانند آن را بیاورد. به بیان ساده تر، خداوند از کسانی که می خواهند مانند قرآن را بیاورند، سلب توانایی می کند. حال یا به این صورت که خداوند انگیزی آنان یا علوم را از آن ها سلب کرده است. صرف انگیزه از هماوردی با قرآن توسط خداوند نظریه ای است که افرادی مانند نظّام و ابواسحاق اسفراینی بر آن بوده اند. در خصوص نظریه صرف علوم از کسانی که قصد هماوردی با قرآن را داشته اند، می توان از سید مرتضی به عنوان نمونه یاد کرد. به نظر آیت الله معرفت قول به صرف علوم تعریف دقیق تر صرفه است، اقوالی مانند صرف انگیزه یا صرف قدرت نادرست است، به این معنا که خداوند تمام دانش هایی را که برای تحدی لازم است از بشر سلب کرده است. قول به صرفه با نقدهایی همراه شده و از نظر محققان از جمله التزام به آن، مستلزم نفی اعجاز متن قرآن، لغویت دعوت عمومی و مخالف با آیه شریفه 88 سوره اسراء شمرده شده است، هم چنین قبول قول صرفه باعث جبرگرایی است و تحدی قرآن می باید مبنی بر مباهات قرآن باشد که قول به صرفه و جبر، دیدگاهی است که آن را برنمی تابد. اخبار از غیب: این وجه از اعجاز به این معناست که قرآن در آیاتی از اقوام گذشته و در آیاتی دیگر از مسائل آینده سخن گفته است. گزارش های قرآنی درباره گذشته، بعدها توسط اکتشافات و بعضی کوشش های باستان شناسی اثبات شده؛ مانند آن چه در داستان نوح و جنبه های مختلف این داستان آمده است، نکاتی را یادآور شده که اگر قرآن آن ها را گزارش نمی کرد، امکان اطلاع از آن میسر نبود.

اعجاز بیانی قرآن:

این نظریه را شاید بتوان همان نظریه نظم در اعجاز قرآن تلقی کرد. این نظریه به این معناست که قرآن یک معجزه ادبی است و فصاحت و بلاغت آن در اوج قرار دارد. این نظریه، ‌مشهورترین نظریه در باب اعجاز است. ارکان این نظریه بر محورهایی مانند گزینش خاص واژه ها آهنگین بودن و خوش آوایی الفاظ، مفهوم و ظرفیت متناسب الفاظ و معانی، پیوند زیبایی و ژرفای معانی، استوار است. جرجانی، سکاکی، زمخشری، امام فخر رازی، شیخ محمد عبده، امین خولی و بنت الشاطی از قائلان این نظریه اند؛ برای مثال، انتخاب الفاظ و این که هر لفظی در جای خود به کار رفته و تغییر آن لفظ و یا جایگزین کردن آن باعث خواهد شد که معنای آن دچار فساد شود، نکته ای است که از عناصر و جنبه های مربوط به اعجاز بیانی به شمار می رود.

اعجاز علمی:

مقصود از اعجاز علمی، استفاده از پیشرفت های علمی و اصول ثابت علمی و نه نظریات و فرضیات برای تبیین گزاره های قرآنی است. محققان برای این نوع اعجاز که در صدر اسلام راهی برای اثبات آن با توجه به عدم پیشرفت علم، میسر نبوده به آیاتی مانند آیه دوم سوره رعد، آیه 49 سوره ذاریات و آیه 22 سوره حجر که به ترتیب به مقولاتی مانند زوجیت در موجودات و لقاح بادها اشاره دارد، تمسک جسته اند؛ بنابراین چنین نمونه هایی مانند توجه به اسرار خلقت، قانون زوجیت گیاهان و حرکت خورشید و زمین از نکاتی است که در بحث اعجاز علمی موردنظر محققان قرار گرفته است. برخی از محققان، عناوینی مانند موزون بودن هر شیء، گهواره بودن زمین، گسترش زمین، رشد جنین و حرکات افلاک را از جمله اموری دانسته اند که می توان در بحث اعجاز علمی از این آیات برداشت کرد: حجر، آیه 19، طه، آیه 53، نازعات، ‌آیه 30، ذاریات، آیه 47، طارق، آیه 75 و انبیاء، آیه 33. پیشرفت علوم که در قالب اصول ثابت علمی تبلور یافته، تأییدکننده مطالب قرآنی در این زمینه است که خود حاکی از اعجاز علمی است. قرن چهاردهم، اوج تلاش های متفکران مسلمانانی است که در این زمینه آثاری را تدوین کرده اند. شایسته است بحث اعجاز در سه قرن نخستین را دو بخش مجزا مورد بررسی قرار دهیم. بدین سان، در بخش نخست، به چالش کشیده شدن اندیشه اعراب مشرک و ناتوانی های آشکار آنان را در هماوردی با قرآن مورد بحث قرار خواهد گرفت و به طور مشخص از زمینه های بروز و ظهور اندیشه انکار اعجاز سخن به میان خواهد آمد. در بخش دوم نیز دیدگاه های اولین عالمان معتزلی را در این دوره مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد.

زمینه های پیدایش اندیشه انکار اعجاز قرآن

به طور کلی می توان گفت دو گروه در مقابل انبیا موضع گرفته اند: نخست، انسان های باصفا و پاکدلانی که از ظلم و ستم ستمگران به ستوه آمده و به دنبال آزادی از بند این ستم ها و ایجاد عدالت بودند؛ گروه دوم، ستمگرانی که منافع آن ها با آمدن انبیا و تحقق قسط و عدل و آزادی به مخاطره می افتاد. بر اساس آموزه های قرآنی، گروه دوم که به تعبیر قرآن، مترفین نام دارند، در طول تاریخ نبوت، هماره در برابر انبیا صف آرایی می کردند، (وَ مَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ‌) بحث و سخن در مورد اعجاز قرآن به مثابه دانشی از دانش های قرآنی و در شکل علمی و منظم آن، از ابتدای قرن سوم یا اواخر قرن دوم هجری شروع شد. نمی توان از اعجاز قرآن بدون اشاره به کوشش های معتزلیان و متکلمان دیگر سخن گفت. به گفته حمصی، بیشترین نظریات اساسی در زمینه اعجاز در این عصر از سوی متکلمین و معتزله صورت گرفت. پس از عصر امام صادق(ع) و در پی تطور بسیاری از مذاهب کلامی از یک سو و فرصت مغتنمی که از رهگذر نهضت ترجمه متون یونانی و ایرانی به زبان عربی پیش آمد، مباحث فکری و کلامی در میان متفکران ریشه دواند. گرچه ریشه برخی از مباحث کلامی از لحاظ تاریخی به قرن اول می رسید، اما پس از ظهور عباسیان دست کم در دهه های اول حاکمیت آنان متفکران بیشتر فرقه ها به سنخ موضوعات کلامی علاقه ویژه ای داشتند. به طور کلی، این قبیل متفکران در حوزه ای که به دین و نبوت مربوط می شد، در این عصر به وفور سخن گفته و آثاری تدوین کرده اند. این قبیل آثار کتاب هایی بودند که در آن ها اعجاز قرآن به عنوان زیرمجموعه ای از مباحث کلی دین و نبوت نیز در میان آن ها مطرح بوده است. رافعی، در ارزیابی خود در این زمینه چنین آورده است: پس از آن که آرای معتزله رواج یافت و دسته ای از آن ها شروع به آموختن فلسفه یونان و غیر آن کردند، در اوضاع آن ها شئون دیگری پدیدار شد و بین فلسفه که عبارت است از امور نظری و دین که بر مبانی قطعی استوار است، آمیختگی پدید آمد و علما با یکدیگر در موضوعاتی مخالفت ورزیدند تا این که ده فرقه شدند و عقاید آن ها در مورد وجوه اعجاز قرآن به اختلاف گرایید و سرانجام هر کدام عقاید را در پیش گرفتند. نقطه عطف مهم دیگری که در این دو سده در موضوع اعجاز قرآن مطرحند، نظریه صرفه است که در جای خود اهمیت بسزایی دارد. این نظریه معتقداتی داشت، نظیر نظّام، ابواسحاق نصیبی، عبادبن سلیمان، چنان که در میان برخی عالمان شیعی هم چون سیدمرتضی.

معتزله و طرح دیدگاه آنان در اعجاز:

مهم ترین مؤلفه و شاخصه این جریان کلامی، عقل گرایی آنان است. دیدگاه های برخی عالمان معتزلی و برخی آثار آنان موجب گردیده که دیگر گروه های کلامی هم چون تشیع و یا اشاعره در برابر آن ها مواضعی اتخاذ کرده و به نحوی از انحاء با آن ها مخالفت کنند. شایان ذکر است کلام شیعه در برخی جاها با معتزله دارای مواضعی نزدیک به هم اند و از این رو، آن دو را با عنوان اصحاب عدلیه به شمار آورده اند. باری، متکلمان معتزله نیز درباره اعجاز سخن گفته اند. از آن جا که مهم ترین اندیشمندان این جماعت فکری در سده های نخستین و مشخصاً سوم و چهارم هجری می زیستند، طرح و تحلیل اهم اندیشه های آن ها در این زمینه ضروری می نماید. دیدگاه ابوهذیل علاف معتزلی: محمد بن هذیل بن عبدالله از پیشوایان نخستین معتزلیان است. او در سال 230 یا 235 درگذشته است. او را فیلسوف نخست معتزله و در کلام و مناظره بسیار چیره دست دانسته اند. وی شاگرد عثمان بن خالد طویل است و کسانی مانند جعفر بن مبشر و نظّام از شاگردان او بوده اند. قاضی عبدالجبار معتزلی به آرای او در کتاب خود پرداخته است. از گزارشی که وی در خصوص نظر ابوهذیل داده، به دست می آید که وی به اعجاز قرآن اعتقاد داشته و وجه این اعجاز را در یکدستی و عدم تناقض در قرآن فرض کرده است. ابوهذیل، تصریح کرده که اعراب مخالف پیامبر، انگیزه های لازم را برای تحدّی و مخالفت با قرآن داشتند، اما سرانجام نتوانستند که به چنین کاری دست بزنند.

نظریه جاحظ در اعجاز قرآن:

ابوعثمان عمربن بحر، ‌معروف به جاحظ(م255) نیز از علمای ادب و متکلمان معتزله بصره و شاگرد نظّام بود. وی معاصر دوران معتصم و متوکل بوده است... کتاب های بسیاری نوشته است که یکی از آن ها نظم القرآن در اعجاز قرآن از حیث نظم و اسلوب است. خود جاحظ در کتاب الحیوان می گوید کتابی را در نظم قرآن فراهم آورده که آن را در پاسخ به معتزله نوشته که قائل بودند فصاحت قرآن غیر معجزه است. البته این اثر از بین رفته است. در دیدگاه جاحظ، نظم و تألیف خاص قرآن معجزه است؛ در عین حال به صرفه نیز اعتقاد دارد. عبارتی که به نحوی به این موضوع ناظر است، چنین است: « و مثل ذالک ما رفع من اوهام العرب و صرف نفوسهم عن المعاوضه للقرآن بعد ان تحداهم الرسول بنظمه... و فی کتابنا المنزل الذی یدلنا علی انه صدق نظمه البدیع الذی لا یقدر علی مثله العباد».

ابوعلی جبایی و اعجاز قرآن:

ابوعلی محمد بن عبدالوهاب جبایی، متکلم مشهور معتزلی(235-303) و شاگرد ابن شحام، مبرزترین شاگرد ابوالهذیل علاف بود. او وابسته به سنت فکری ابوالهذیل و احیاکننده اندیشه وی بود. ابوهاشم جبایی و ابوالحسن اشعری، دو تن از شاگردان او محسوب می شوند. نیز کسانی است که نه تنها در اعجاز قرآن، بلکه در دیگر زمینه های علمی نیز اثری از وی یافت نشده که بتوان با مراجعه به آن، اندیشه وی را به طور مستقیم مورد بررسی قرار داد. تنها از طریق منابع واسطه ای تفسیری و کلامی است که می توان از آرای او سراغ گرفت. بسیاری از تفسیرهای او در مسائل کلامی، علاوه بر تفسیرهایی با رنگ و بوی معتزلی، در تفسیر تبیان و برخی تفاسیری که صیغه اشعری هم داشته، آمده است. ابوعلی جبایی، ردیه هایی بر کتاب های برخی دانشمندان از جمله بر برخی آثار ابن راوندی مانند الزمرد، الدامغ و التاج نوشت. از آن جا که ابن راوندی به معاوضه با قرآن و تردید در اعجاز قرآن متهم بود، تدوین این ردیه ها در نوع خود، بیانگر اعتقاد جبایی به اعجاز قرآن محسوب می شود.

مبحث اعجاز در سده های میانه( غلبه گفتمان نظم قرآنی)

یکی از نظریات مطرح در باب اعجاز، نظریه نظم و بلاغت و فصاحت قرآنی است. می توان گفت این نظریه از مطرح ترین دیدگاه ها درباره اعجاز است. گرچه در کنار این نظریه، دیدگاه های دیگری مانند نظریه صرفه و یا انگاره تأثیر قرآن در نفوس و یا اخبار غیبی نیز وجود دارد، اما جان کلام این است که در سده های میانی و تحت تأثیر نظریه عبدالقادر جرجانی گفتمان نظم و بلاغت خاص قرآن بر سایر نظریات غالب آمده است. می کوشیم این دیدگاه را در کنار سایر اندیشه های مطرح شده از سوی هالمان در فاصله این قرون و اعصار مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. از رهگذر مقایسه این آرا فضل تقدم و تأثیر اندیشه بلاغت و یا نظم قرآنی بر سایر وجوه دیگری که اندیشمندان ارائه کرده اند، معلوم خواهد شد. اعجاز در قرن چهارم را باید با مواجهه متنبی(م 354) با این کتاب آسمانی، آغاز کرد. گفته شده از کسانی که متهم به معاوضه با قرآن در قرن چهارم بوده است، فردی به نام احمد بن حسین بن حسن بن عبدالصمد حسن جعفی کوفی معروف به ابوالطیب متنبی است، شاعر مشهوری که در سال 303 در محله کنده کوفه به دنیا آمد و نسب او را احمد بن حسین بن عبدالجبار نیز گفته اند.

ابوالحسن اشعری و نظر او در باب اعجاز قرآن:

ابوالحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق اشعری(متوفی 324) متکلم نامدار و بنیان گذار مکتبی در عقاید اسلامی که پیروانش اشاعره خوانده شده اند. وی بالغ بر صد اثر داشته، از جمله کتاب هایی مانند الابانه عن اصول الدیانه، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین و کتابی در تفسیر که بعدها المختزن نامیده شده است. او نیز در این عصر، متعرض بحث اعجاز می شود. کتابی که در آن از اعجاز بحث کرده و باقی مانده باشد، از وی در دست نیست. آرا و دیدگاه های او تنها از طریق کتاب های دیگر و یا دانشمندان دیگر به ما رسیده؛ مانند مقاله عبدالعظیم هندی. اجمال نظر او چنین است: ابن حزم از اشعری نقل کرده است معجزه که مردم به آوردن آن تحدّی شده اند، عبارت است از خدا و از او هرگز جدا نمی شود و قرآن بر ما نازل نشده و ما نشنیده ایم، ابن حزم خودش از این قول جواب می دهد که تحدّی کردن مردم به چیزی که برای آن ها روایت نشده، ممکن نیست. ممکن است این طور قول اشعری را بفهمیم که قرآنِ در دسترس ما غیرمعجز است.

نظر ابن بندار فارسی متکلم:

آن چه در جمع بندی از دیدگاه این متکلم می توان گفت این که قرآن در شکل کلی و ذاتی اش معجزه و البته احاطه به واقعیت این اعجاز نیز از حد و توان بشر فراتر است.

نظریه ابوعیسی رمّانی:

به نظر می آید، رمّانی از میان وجوه اعجاز، بر جنبه های ساختاری اسلوبی که تبلور آن در بلاغت قرآن قابل ردیابی است، تأکید ورزیده است، زیرا قرآن از لحاظ تعبیر و سبک زیبا مقام و منزلتی برای خود احراز کرده که بر هر شیوه ای دیگر در نظم سخن برتری داشته است. به تصریح یکی از محققان، رمّانی در جمع آرای مختلف قبلی توفیق به دست می آورد و تمام آنچه را که قبل از او به عنوان وجه یا وجوه اعجاز گفته شده، می پذیرد.

نظریه ابوهلال عسکری:

کتاب ابوهلال در حقیقت، کتابی است ادبی که محور آن بررسی نظریه اعجاز نیست، بلکه کتابی است در موضوع نقد ادبی و گنجینه ای است عظیم از آثار نظم و نثر عربی در حوزه بلاغت و بدیع و از این رهگذر است که محتوای قرآن بیان می شود؛ بنابراین با توجه به موضوع این کتاب، ما رأی صریحی در اعجاز قرآن از وی نمی بینیم.

مبحث اعجاز در قرن پنجم هجری:

این سده به فراوانی متکلمین و نویسندگان در مسئله اعجاز، امتیاز و شهرت یافته است. سزاوار است که در این موضوع، این دوره، دوره طلایی نامیده شود، زیرا علوم فلسفی و عقلی بعد از پایان دوران نهضت ترجمه به مرحله بالندگی و بلوغ خود دست یافت. درست در همین دوره بود که عده ای از عالمان در مقام دفاع از بنیادهای عقیدتی دین اسلام برآمدند و طرح موضوع مهم اعجاز قرآن در همین راستا بود، اما از سوی دیگر در این دوران نیز عده ای متهم به معاوضه با قرآن شده اند.

نظریه قاضی ابوبکر باقلانی:

قاضی ابوبکر باقلانی گفته است سر اعجاز قرآن را باید در نظم و تألیف و ترتیب خاص آن دانست. به نظر باقلانی، کیفیت الفاظ و عبارات قرآنی از تمام کیفیت های معمول در نظم و ترتیب الفاظ و دیگر عبارت عربی متفاوت می باشد. به تصریح او اسلوب ویژه قرآنی با همه اسلوب های دیگر در زبان عربی فرق دارد. از نظر باقلانی دقیقاً به خاطر همین نظم و اسلوب ویژه بود که اعراب نتوانستند با قرآن به معاوضه برخیزند. او تأکید کرده از طریق صنایع علم بدیع و صنایعی که اعراب آن را در شعر به کار می برند، نمی توان به اعجاز قرآن پی برد، زیرا این صنایع بدیعی از زمره اسباب و علل خرق عادات نیست و اعراب با تمرین و ممارست می توانند آن را در شعر به کار ببرند، اما این هیچ نسبتی با اعجاز ندارد.

نظریه ابن سراقه در اعجاز:

ابن سراقه پس از گزارش مختصر این دیدگاه ها نظر دیگری را آورده است: « عده ای معتقدند قرآن کریم، از لحاظ مشخصات ماهوی، نوعی غیر از نوع کلام عربی و جنسی متفاوت تر از اجناس گفتگوها و مکالمات عرب ها می باشد. حتی اگر کسی صرفاً به مفاهیم قرآن کریم بسنده کند و حروف و تعابیر آن را دگرگون سازد و آن مفاهیم و معانی را در قالبی دیگر ارائه کند، رونق و ترویج و زیبایی آن را از میان می برد، نیز اگر کسی بر الفاظ و عبارات آن بسنده و قالب آن را حفظ کند، لکن در معنای آن تغییری به وجود آورد، فواید آن را به تباهی می کشاند. پس باید گفت در همین جهت یعنی نظم خاص عبارات قرآن کریم، معانی و مفاهیم ویژه ای که این عبارات حاصل آن هاست، به معنای اعجاز قرآن است» .

دیدگاه شیخ مفید در اعجاز:

درباره شیخ مفید در اعجاز قرآن دارای کتابی بوده به نام اعجازالقرآن و الکلام فی وجوهه که موجود نیست. این اثر به اختصار اعجاز القرآن هم نامیده شده است. وی دارای دو دیدگاه بوده است. در جایی از نظریه صرفه سخن گفته و جایی دیگر از نظریه فصاحت و بلاغت قرآنی به عنوان وجه اعجاز قرآن دفاع کرده است.

سیدمرتضی و نظریه صرفه:

می توان گفت کتاب سیدمرتضی یکی از مهم ترین منابعی است که توانسته دیدگاه های معتزلیان را در موضوع اعجاز منعکس نماید. در این مورد، رد دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی جالب است که بخش مهمی از این کتاب را به خود اختصاص داده است. رافعی نیز در کتاب خود در مورد مذهب سیدمرتضی می گوید: سید مرتضی از علمای امامیه نیز معتقد به صرفه بوده، ولی معنای آن را چنان دانسته که خداوند علم را از کسانی که در مقام معارضه برمی آیند، سلب می کند و به عقیده او برای بشر امکان آوردن عباراتی به شیوه و اسلوب قرآن وجود دارد، ولی در مقام معارضه آن عبارات را به گونه ای نااستوار می آورند؛ زیرا اهل علم نیستند و آن دانش در زمان آن ها نبوده است(خدا از آن ها این علوم را سلب کرده است) .

دیدگاه شیخ طوسی در اعجاز قرآن:

باری، شیخ طوسی از محضر شیخ مفید و سیدمرتضی، به ویژه در علم کلام، تفسیر، لغت و علوم ادبی بیشترین بهره ها را برده است. بر این اساس، شیخ طوسی در یکی از موضوعات مهم کلامی یعنی بحث اعجاز به طور اعم و اعجاز به طور اخص، در برخی آثار خود سخن گفته و صاحب نظر بوده است و حتی با برخی دیدگاه های اساتید خود درباره بعضی جنبه های اعجاز موافق نبوده است؛ مانند آن چه از وی در باب رد نظریه صرفه که اعتقاد سید مرتضی بوده، مطرح است. شیخ طوسی تصریح کرده هنگامی که به شرح گفتار استادش در کتاب الجمل پرداخته، مخالف با دیدگاه وی سزاوار نبود، ولی نظر من چیز دیگری است.

سخن زمخشری در اعجاز:

توجه به نظم و برگرفتن آن به عنوان تکیه گاهی در تفسیر بیانگر وجه اعجاز در نظر زمخشری است. این نکته بیانگر پیوند دیدگاه زمخشری با جرجانی در نظریه نظم به عنوان وجه برجسته اعجاز است و تأثیر این مفسّر معتزلی را از جرجانی نشان می دهد.

ابن عطیه و نظر او در مورد اعجاز:

با نگاهی به سخنان این مفسر و تأکید بر نظم قرآنی و تناسب واژگانی آشکار است که بنا به اعتقاد او نظریه صرفه به عنوان وجه اعجاز نظریه ای مردود است.

نظر مرحوم طبرسی در اعجاز:

طبرسی از منکران نظریه صرفه است به طور کلی، وجوه اعجاز نزد طبرسی عبارت است از: بلاغت، اخبار به غیب، احتوای قرآن بر تمام علوم، زیبایی مضمون، انسجام و خالی بودن از تناقض.

اعجاز در قرن هفتم

امام فخر رازی و اعجاز قرآن:

امام فخر رازی با بهره گیری از دیدگاه های عالمان گذشته به ویژه کسانی مانند جرجانی و با الهام از نظریات خاص کلامی خود که در جای آثارش بدان ها تصریح کرده، به نظریه نظم و فصاحت قرآنی به عنوان وجه بارز و شاخص اعجاز روی آورده است.

نظریه سکاکی:

بنت الشاطی که سکاکی را پیشوای عالمان بلاغت کلاسیک می داند، نظر او را بر اساس مقدمه مفتاح العلوم چنین گزارش کرده است: سکاکی گفته است کسانی می توانند به زوایای اعجاز دست یابند که دارای فطرت سالمی باشند و دو علم معانی و بیان را خوب آموخته و در آن ها مهارت داشته باشند. برای دیگران نه درک اعجاز قرآن ممکن است و نه وصف آن و نه پی بردن به صفاتی چون درستی وزن آن و نه دریافتن راز موسیقی خوشی که در آوای تلاوت قرآن پدیدار می شود.

نظریه خواجه نصیرطوسی:

از نظر خواجه نصیرالدین طوسی همه وجوه بیان شده به نوعی بر اعجاز دلالت دارد، اما در این میان، قول به فصاحت و صرفه را به عنوان مهم ترین اقوال گفته شده با اهمیت دیده است.

نظریه بیضاوی در اعجاز:

وی با ارائه شواهد یا تأکید بر گفته های پیشینیان نکته ای تازه بر وجوه پیش گفته نیفزوده است. می توان گفت در نظر عالمان این دوره در خصوص وجوه اعجاز چیز تازه تری نسبت به آن چه سلف آنان گفته اند، وجود ندارد.

اعجاز در قرن هشتم

دیدگاه خطیب قزوینی:

او در ضمن بحث خود تأکید کرده اعجاز قرآن به فصاحت و بلاغت آن مربوط است نه چیز دیگر.

نظر ابن جزی کلبی:

در یک نگاه کلی، از نظر ابن جزی کلبی، اعجاز قرآن هم به مضمون آیات قرآنی و هم به جنبه های اسلوبی آن راجع می شود. از اخبار از گذشته در کنار امی بودن پیامبر(ص) و اخبار از رویدادهایی که در آینده رخ خواهد نمود، از نمونه هایی است که به اعجاز مضمونی مربوط است. در اعجاز همه جنبه های بدیع، و فصاحت و بلاغت و شگفتی اسلوب را به عنوان نمونه اعجاز قرآن تلقی کرده است.

نظر یحیی بن حمزه علوی:

او شدیداً عبدالقاهر جرجانی متأثر است و فضل و برتری را در نظم معانی و نه در الفاظ می داند. او چیز جدیدی به مباحث قبلی اضافه نمی کند، بلکه در بحث خود منظم و دسته بندی شده مباحث را طرح می کند.

نظر ابن قیم جوزیه:

به تعبیر نعیم الحمصی، ابن قیم جوزیه هر وجهی از وجوه اعجاز را که مورد قبول وی نیست، با تمسّک با دلیل برهان رد می کند. رویکرد او بر این دلالت دارد که در بحث و تألیف این کتاب روشی منطقی پیموده است. مهم ترین هدف او در این کتاب، تلاش او در آشکار کردن اعجاز بلاغی قرآن است. این موضوع آن قدر اهمیت دارد که حتی می توان آن را در کوتاه ترین سوره قرآن یعنی سوره کوثر، جستجو کرد.

نظریه اعجاز در قرن نهم

دیدگاه ابن خلدون:

او معتقد به اعجاز بلاغی است و بر این باور است که کسی که دارای ذوق و ملکه نفسانی در بلاغت باشد و با زبان عربی آشنا، قادر به درک این نوع اعجاز در قرآن خواهد بود.

مراکشی و اعجاز:

بنا به گفته نعیم الحمصی، رأی مراکشی درباره اعجاز در چارچوب نظر یحیی بن حمزه علوی ارزیابی می شود. نهایت این که مراکشی تأکید خاصی در علم بیان به مثابه گذرگاه اصلی ورود به اعجاز و درک آن دارد.

دوران رکود نظریه پردازی در اعجاز

از قرن دهم تا ابتدای قرن چهاردهم، اندیشه اعجاز نقطه عطف مهمی را پشت سر نگذاشته و به گونه ای می توان گفت این اندیشه در فاصله این سده ها دچار نوعی رکود و ایستایی شده است. در این دوره زمانی محققانی که به اعجاز قرآن اندیشیده و یا قلم به دست گرفته و اثری تدوین کرده اند، عمدتاً به تأکید یا تکرار گفته های عالمان پیشین پرداخته اند. این گونه رویکردها توسط عالمان و قرآن پژوهان در قالب آثاری مستقل و یا در ضمن کتب تفسیر و یا حواشی برخی محققان بر تفسیر عالمانی دیگر صورت گرفته است. در این میان، باز می توان گفت این اندیشه نظم و فصاحت قرآنی بوده که بیشترین تأکید را از سوی عالمان این دوره ها به خود معطوف داشته است.

دیدگاه شیخ معین الدین بن صفی الدین:

اعجاز نزد او دو وجه است: بلاغت؛ اخبار به غیب. چنان که آشکار است وی نیز همانند دیگر دانشمندان بر آرای گذشتگان تکیه کرده و سخن تازه ای در این موضوع نگفته است.

سیوطی و نظریه او در اعجاز قرآن:

تأمل در سخنان سیوطی نشان می دهد که او هم در کتاب معترک الاقرآن و هم در نقل و بازتاب سخنان عالمان دیگر در الاتقان و به دنبال آن، ذکر گونه های اعجاز، چیزی فراتر از این نکته نگفته که اعجاز قرآن در نظم ادبیات و بیان آن است؛ بنابراین سیوطی نیز ادامه دهنده سخنان پیشینیان است و حرف تازه ای که بتوان آن را نقطه عطفی در بحث اعجاز قرآن تلقی کرد، به زبان نیاورده است. اما نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که سیوطی با ذکر سخنان پیشینیان در اعجاز ما را با میراث گذشتگان در این بحث پیوند می دهد.

نظریه انصاری در باب اعجاز:

از نظر این محقق، وجه اعجاز در بلاغت و حسن نظم قرآن است، هر چند که بیشترین توجه او در این نگرش به جنبه های اعراب قرآن است.

نظریه ابن کمال پاشا در باب اعجاز:

او هیچ شبهه ای را در بحث اعجاز وارد نمی داند و در کل اعجاز قرآن را به صرفه می داند. از نظر وی اثبات اعجاز قرآن با بحث اثبات خود اسلام در پیوند است و در این مورد به رأی تفتازانی و دیدگاه امام الحرمین در کتاب ارشاد استناد می ورزد. او معجزه قرآن را برای جن و انس و برای ملائکه نیز صادق می داند و دلیل خود را نیز تمسک به آیاتی نظیر (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ ) و (أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً) می داند.

مفسرین قرن یازدهم

نظریه سیلوکی:

او قول صرفه را نه تنها تضعیف و بلکه آن را بسیار سست می داند. سیلوکی در قول به اعجاز موافق دیدگاه بیضاوی است.

نظریه شهاب الدین خفاجی در باب اعجاز:

خفاجی نیز در مورد وجوه اعجاز نکته جدیدی نیاورده و حرف او تکرار سخن پیشینیان است.

قرن دوازدهم و اعجاز قرآن

نعیم الحمصی، قرآن پژوه معاصر درباره آثار تألیف شده در این قرن که موضوع آن اعجاز باشد، می گوید: هیچ کتاب چاپ شده ای که به طور مستقل موضوع آن اعجاز باشد، ندیدم، جز سه نسخه خطی که در آن از بحث اعجاز سخن به میان آمده است؛ مانند کتاب التحریر متعلق به احمد بن محمد کواکبی(متوفی1124) ، مفتی حنفی حلب یا تحفه الفقیر فی بعض ما جاء فی التفسیر از شمس الدین محمد الضریر الحالکی اسکندری که تفسیری بر قرآن بوده، به صورت منظوم در ده جلد و کتاب دیگری به نام الفتوحات الالهیه از سلیمان بن عمر بن منصور عجیلی شافعی(متوفی 1204) که در واقع توضیح و حاشیه ای بر تفسیر جلالین بوده است. این تفسیر به حاشیه الجمل مشهور است.

مفسران قرن سیزدهم:

نظریه شوکانی در باب اعجاز:

شوکانی دارای رأی تازه ای در اعجاز قرآن نمی باشد.

نظریه آلوسی در باب اعجاز:

ضعیف ترین نظر و اندیشه در اعجاز، در دیدگاه آلوسی نظریه صرفه می باشد. بنا به گفته نعیم الحمصی، تطبیق دیدگاه های آلوسی و نظر اصفهانی نشان می دهد دیدگاه این دو، غیر از اعتقاد به نظریه صرفه که اصفهانی به آن باور داشته کاملاً با هم منطبق و بیانگر تأثیر اصفهانی بر آلوسی است.

بحث اعجاز در قرن چهاردهم(گسترش نظریه اعجاز علمی)

قرن چهاردهم نقطه عطف مهمی در طرح اندیشه اعجاز قرآن به شمار می آید. مهم ترین تحول در ادامه دیدگاه های عالمان در این سده به موضوع اعجاز علمی معطوف است؛ اندیشه ای که صاحب نظران قرآنی آن را در کنار سایر جنبه های اعجاز این کتاب آسمانی مطرح کرده اند. بی تردید گرایش به چنین دیدگاهی تحت تأثیر پیشرفت شگرف علوم تجربی در مغرب زمین تحقق یافته است. این تحول مهم را در این فصل با طرح مهم ترین نظریه پردازان در این زمینه، پی می گیریم. در این قرن، دانشمندان و صاحب نظران فراوانی به اعجاز پرداخته و آثاری نیز در این زمینه رقم زده اند، به گونه ای که در برخی زمینه ها دارای اشتراکاتی بوده اند، اما در برخی زمینه های دیگر، آرایشان با یکدیگر متفاوت بوده است. به طور کلی، این جماعت در دو گروه ذیل قابل تقسیم است: گروه اول، گروهی اند که در اعجاز قرآن بر گرایش علمی به مفهوم تجربی آن اهتمام کرده اند. افرادی مانند عبدالله فکری، محمد توفیق صدقی، طنطاوی جوهری، علی فکری، محمد احمد جاد المولی، عمرالملباری، ‌محمدمهدی استانبولی، موریس بوکای، محمدرشاد خلیفه، محمد متولی و شعراوی از این دسته اند. دسته دوم کسانی اند که در این قرن، معتقد به سایر وجوه اعجاز بوده گرچه گاهی بین آن ها کسانی نیز یافت می شوند که میل و گرایش به اعجاز علمی هم داشته اند؛ مانند نخجوانی، جمال الدین قاسمی، شیخ محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی، شیخ محمد رشیدرضا، عبدالله دهلوی، مصطفی صادق رافعی، عبدالعلیم هندی، امین خولی، سیدقطب، عبدالعظیم زرقانی، احمد مصطفی مراغی، ابوالحسن شعرانی، سعید رمضان بوطی، محمد عبدالله دراز. اما آن چه در این بحث باید مورد تأکید قرار گیرد، موضوع تفکیک اعجاز علمی قرآن از تفسیر علمی است و نباید این دو را یکی انگاشت. بر اساس یکی از تعریف ها، اجتهاد مفسّر در روش تفسیر علمی، در نهایت به منظور اثبات اعجاز قرآن است. در برخی از این موارد است که گاهی تحمیل نظریه ای علمی بر قرآن، به عنوان دلیل اعجاز علمی تلقی می شود؛ برای مثال عبدالرزاق نوفل درباره آیه (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا) گفته است: « نفس واحده پروتون، و زوج الکترون است. این دو عنصر، تشکیل دهنده اتم اند». کاملاً آشکار است آیه چنین نظری را برنمی تابد و رأی نوفل، رأیی غیراستوار است. اما گروهی دیگر تفسیر علمی را، نه به این معنا می دانند که در اندیشه تحمیل نظریه ای بر قرآن باشند، بلکه در پی اثبات اعجاز علمی آن اند. آنان مقولاتی مانند زوجیت گیاهان که در قرآن از آن خبر داده شده و علم نیز آن ها را به اثبات رسانده، از مؤلفه های اعجاز علمی می دانند. رافعی که پس از این آرای او را بررسی خواهیم کرد، در این گروه قرار دارد. به بیان دیگر، اهمیت علم از نگاه اسلام، دغدغه برای دانشمندان مسلمان را به عنوان علت اصلی توجه آن ها به تفسیر علمی تشکیل می دهد که طنطاوی نیز یکی از این قبیل افراد است. مناسب است این بحث را با بررسی دیدگاه او پی بگیریم.

طنطاوی و اعجاز قرآن:

آن چه برای او اهمیت دارد، تطبیق آیات قرآنی با تئوری های علمی عصری است که با هدف اثبات اعجاز علمی صورت می گیرد. به نظر او تنها دین اسلام است که کشفیات جدید با آموزه های آن سازگاری دارد. این همان معجزه ای است که در زمان حاضر وجود دارد. یکی از محققان درباره نظریات تفسیری او گفته است: « شکی نیست که بسیاری از سخنانی که طنطاوی در تفسیرش می گوید، سخنان درست و صوابی است، اما آن چه در تفسیر آیات قرآن اهمیت دارد، رسیدن به منظور و مراد آیه است». وی در ادامه چنین افزوده است: «متأسفانه طنطاوی در روشی که برای بیان بسیاری از حقایق در پیش گرفته به ظاهر عبارات و کلمات پایبند نمی ماند و به نقل خویش می پردازد». او در ادامه به دلیل عدم توجه طنطاوی به قواعد فهم آیات از طریق استناد به معنای حقیقی یا مجازی و توجه به قرائن و سیاق تفسیر، آرای تفسیری او را بی قاعده و دلبخواهی دانسته است.

نظریه عمر ملباری:

عمر الملباری، صاحب کتاب کوچکی است با عنوان اعجاز قرآن در مسئله لؤلؤ و مرجان.

دیدگاه محمود مهدی استانبولی:

وی وجود اخبار علمی در قرآن را که علوم جدید آن ها را کشف کرده، نشانه اعجاز قرآن دانسته.

دیدگاه موریس بوکای:

در این میان، باید از دیدگاه شخصیت دیگری که شرق شناس و پزشکی فرانسوی بوده و کتابی به نام تورات، انجیل، قرآن و علم داشته که به فارسی نیز ترجمه شده غافل نبود. وی موریس بوکای نام داشت. موریس بوکای که پس از تحقیقات فراوان درباره دین اسلام و بررسی آیات کریمه قرآن به حقانیت آن اعتراف کرد و رسماً مسلمان شد. صراحتاً در اعجاز قرآن سخنی ندارد، بلکه سخن او حاکی از آن است که وی این کتاب آسمانی را صحیح و سالم از تبدیل و تحریف دانسته و بر این باور است که از طرف خدا نازل شده است، قرآن دربردارنده گزاره های علمی ای است که کم و کیف آن در زمان پیامبر(ص) معلوم نبوده، ولی در زمان حاضر و با توجه به پیشرفت های شگرف علمی، ابعاد آن مکشوف افتاده است. به نظر وی، این قبیل معلومات علمی که در قرآن است، با علوم جدید مغایرتی ندارد.

دیدگاه شیخ محمد عبده:

محمد بن عبده بن حسن خیرالله از مصلحان و مفسران بزرگ معاصر و از منادیان بازگشت به قرآن و از مریدان سیدجمال الدین اسدآبادی است. بنت الشاطی در تبیین دیدگاه عبده در موضوع اعجاز به گونه ای بین اعجاز بلاغی و تأثیر تلاوت ارتباطی یافته است. باری، شیخ محمد عبده در ذیل آیات 23 تا 24 سوره بقره، فصلی را در تحقیق وجوه اعجاز گشوده است.

دیدگاه مصطفی صادق رافعی:

رافعی نیز جزء آن دسته از عالمانی قرار می گیرد که معتقد به اعجاز بیانی است. دقت در عبارت قرآن از طریق نظم، گونه های ترکیب، نظم حروف در کلمات، نظم کلمات در جملات و نظم خود جمله ها به آن ها (معارضین) پاسخ گفته و به واسطه شکوه استوارش، آن ها را متحیر ساخته است. بیانگر این نکته است که چرا که رافعی به نظریه نظم و تألیف در میان وجوه اعجاز این همه تأکید ورزیده است.

دیدگاه امین خولی:

به نظر راقم این سطور، آن چه از این تبیین برمی آید پیوند دیدگاه امین خولی با اعتقاد او در اعجاز نفسی قرآن است. شاید بتوان دیدگاه امین خولی را به نحوی با نظر سکاکی نزدیک دانست. این نکته را نعیم الحمصی آورده است: « و ذلک ان الاستاذ الخولی یقول به ما قال سکاکی قبله هو ان الاعجاز لا یعلل» اما انصاف این است که بگوییم این امین خولی است که با تقریر جدید خود و ایجاد ارتباط بین به لغت و علم النفس، این موضوع را پذیرفتنی تر کرده است.

سید قطب و نظریه تصویر هنری:

بررسی جنبه های زیبای سبک قرآن، عمده توجه سیدقطب را به خود معطوف ساخت. کوشش سیدقطب متوجه اثبات برتری این کتاب آسمانی بر تمام آثار ادبی زیبای عربی است. به نظر وی، دو شخصیت مفسّر و ادیب بزرگ مسلمان یعنی زمخشری و جرجانی در این راه، گام های استواری برداشته، اما هر دو در عین توفیقاتی که داشته اند در مراحل ابتدایی توقف کرده اند. آن چیزی را که به نظر سیدقطب به عنوان اعجاز در این مقوله باید بدان باور داشت، پرداختن به محتوا و چینش حکیمانه الفاظ قرآن است.

دیدگاه عبدالمتعال صعیدی:

صعیدی در کتاب النظم الفنی فی القرآن سعی می کند به کل قرآن بسان یک مجموعه واحد بنگرد. وی اعجاز را در وحدت موضوعی آن می داند.

دیدگاه محمد عبدالله درّاز:

به نظر درّاز از جنبه های مهم ناظر بر اعجاز که در ارتباط بین قرآن و علم متصور و بیانگر تأثیر قرآن در جهان امروز است، این نکته است که «حقایقی را که قرآن بیان می کند، با یافته های علم روز(بخوانید اصول ثابت علمی) مطابقت دارد» . یک وجه مهم دیگر اعجاز در نظریه محمد عبدالله درّاز، اعجاز صوتی و به تعبیر خود« النغمه الصوتیه» است. نعیم الحمصی، در یک جمع بندی، در بررسی دیدگاه محمد درّاز، سه جنبه اساسی را برای اعجاز در نظر می گیرد: اعجاز لغوی بلاغی؛ اعجاز تشریعی؛ اعجاز علمی. منظور درّاز از اعجاز علمی توافق قرآن با موازین علم ثابت جدید است.

دیدگاه عبدالکریم خطیب و ابوزهره:

ابوزهره به نظریه اعجاز بیانی، اعتقاد دارد و در میان وجوه اعجاز آن را اصل می شمرد. محورهای این اعجاز از دیدگاه او به این قرار است: نوع خاص واژگان و حروف، سبک و تصویرهای بیانی، گفتار و معانی، نظم و فاصله های کلمه، ایجاز، مثل ها، اخبار غیبی، جدل های قرآنی.

دیدگاه عایشه عبدالرحمن بنت الشاطی:

بنت الشاطی در مقدمه کتاب اعجاز البیانی خاطر نشان کرده، اعجاز در ابتدا بحث مستقلی نبوده، بلکه دانشمندان همراه با مسائل مربوط به نبوت و معجزه پیامبر به آن پرداخته اند. بنت الشاطی در این بررسی به آرای کسانی نظیر امام فخر رازی، باقلانی و عبدالقاهر جرجانی استناد کرده است، افرادی که هر کدام به نحوی گوشه ای از زوایای این جنبه از اعجاز را واکاوی کرده اند.

نظریه علامه طباطبایی در مورد اعجاز:

آشکار است علامه که روش تفسیر خود را بر اساس قرآن به قرآن مبتنی کرده، در تبیین این وجوه نیز از خود آیات استمداد کرده است. در یک جمع بندی می توان گفت دیدگاه های علامه نیز در باب اعجاز، به نحوی تأکید یا تقریر دیگری است از گفته های پیشینیان.

نظر:

اعجاز قرآن از موضوعات مهم قرآن پژوهی است که از دیرباز توجه محققان و متکلمان حوزه علوم اسلام را به خود معطوف داشته است آنان اهمیت و ابعاد این مسئله را از زوایای مختلف بررسی کرده اند. می توان گفت اعجاز بیانی و زبان شناختی قرآن کریم بیشترین جایگاه را در بین نظریات ارائه شده به خود اختصاص داده است. کتاب حاضر، گزارشی است تاریخی تحلیلی از اهم آراء متفکران از سده های آغازین تا قرن معاصر و از این نظر مورداستفاده و منبع خوبی در موضوع اعجاز، مورد استفاده محققان و پژوهشگران می باشد. هر چند نمی توان ادعا کرد تمام آن چه دانشمندان در این چهارده قرن، در باب اعجاز گفته اند، همین است که نگارنده آورده است، بلکه این نوشتار می تواند مقدمه ای برای این موضوع باشد.
منبع مقاله: نشریه دین، شماره 187




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط