معرفی منظومه غزوات

در گنجینه گهربار - اما ناشناخته - ادب فارسی، حماسه های دینی که به دلاوری های مولای متقیان علی علیه السلام پرداخته اند، فراوانند که بسیاری از آنها با نام عام «حمله حیدری» سروده و تدوین شده اند. در این مقال به معرفی
يکشنبه، 26 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفی منظومه غزوات
معرفی منظومه غزوات

 

نویسنده: علیرضا عبدالهی کجوسنگی




 

چکیده

در گنجینه گهربار - اما ناشناخته - ادب فارسی، حماسه های دینی که به دلاوری های مولای متقیان علی علیه السلام پرداخته اند، فراوانند که بسیاری از آنها با نام عام «حمله حیدری» سروده و تدوین شده اند. در این مقال به معرفی منظومه «غزوات» اثر میرزا ابوطالب فندرسکی پرداخته ایم.
در معرفی این منظومه دو نکته قابل ذکر است: اول آنکه تا قبل از تصحیح این اثر، همه ادب پژوهان آن را با عنوان «تکمله حمله حیدری» اثر «باذل مشهدی» می شناختند؛ حال آنکه اثری مستقل بوده که سال ها قبل از حمله حیدری سروده شده است. نکته دوم، اهمیت اثر از جهت تاریخی است؛ صحت و انطباق مطالب آن با منابع معتبر تاریخی، کم نظیر - بلکه بی نظیر - است و به همین دلیل با بسیاری از حماسه های دینی که به افسانه و خرافه گرایش دارند، تفاوت دارد.
کلیدواژه: منظومه غزوات- حماسه دینی- امام علی علیه السلام - میرزا ابوطالب فندرسکی - عصر صفویه

معرفی اثر

منظومه «غزوات» در غالب مثنوی و در وزن «بحر متقارب» (مانند وزن شاهنامه) است. این اثر با حدود پنج هزار بیت به جنگ های امام علی علیه السلام در دوران خلافتشان، یعنی جنگ های جمل، صفین و نهروان می پردازد. پایان اثر نیز درباره شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه است. خود شاعر، این منظومه را «غزوات» نامیده و بارها از آن به همین عنوان نام برده است(1)؛ اما نسخ مختلف با عناوینی مانند: «غزوات حیدری»، «جذبه حیدری» یا «حربه حیدری» از آن نام برده اند که آنها را معرفی خواهیم کرد.

معرفی شاعر

شاعر این منظومه، «میرزا ابوطالب موسوی فندرسکی»، معاصر با شاه سلیمان صفوی (1077-1105ق) است که بیشتر آثار خود - از جمله همین منظومه - را به او تقدیم کرده است.
از اخبار و احوال این شاعر و عالم اطلاعات چندان روشنی در دست نیست و اگر به تذکره ها، تراجم و کتب رجال نظری بیفکنیم، اقوال و عبارات متفاوت و گاه متناقضی را در معرفی این عالم دوره صفویه و آثار او مشاهده خواهیم کرد.
کهن ترین منبع در معرفی این شخصیت، کتاب ریاض العلما تألیف میرزا عبدالله افندی (1066-1130ق) است که او را نوه میرزا ابوالقاسم فندرسکی (م1050) فیلسوف و حکیم مشهور هم عصر شاه عباس صفوی معرفی می کند.(2)
پس از آن در تذکره خلاصه الکلام از علی ابراهیم خان بنارسی، متخلص به خلیل (1198ه.ق) آمده است:
سید ابوطالب فندرسکی اصفهانی، همشیره زاده فاضل الباذل میرزا ابوالقاسم فندرسکی است. که احوالش در تذکره ها مذکور نیست، داستان خلافت حضرت امیرالمؤمنین امام المتقین شاه اولیا علیه السلام را به سلک نظم درآورد(3). و بعد از آن، بعضی نظر خلاصه الکلام را مطرح کرده اند؛ مانند مرحوم گلچین معانی در تذکره پیمانه(4) و حماسه های دینی(5) و بعضی هم مانند مرحوم آقا بزرگ(6) و صاحب ریحانه الادب(7) نظر ریاض العلما را پذیرفته اند؛ یعنی میرزا ابوطالب را نوه میرزا ابوالقاسم فندرسکی، حکیم نامدار دوره صفویه، معرفی کرده اند.
از میان این دو قول، سخن ریاض العلما بیشتر قابل اعتماد است؛ زیرا صاحب آن، هم عصر و همشهری میرزا ابوطالب است؛ حال آنکه صاحب تذکره خلاصه الکلام با فاصله بیش از نیم قرن و در سرزمینی بسیار دور از اصفهان - یعنی بنارسِ هندوستان - نمی توانسته اطلاع دقیقی از رجال اصفهان داشته باشد. اما نکته جالب توجه این است که میرزا ابوطالب، در «نسب نامه سادات فندرسک» چنین معرفی شده است:
میرزا ابوطالب بن جلال الدین میرزا بیک بن میرزا شرف بن جلال الدین میرزا بیک... بن امام موسی الکاظم علیه السلام؛ یعنی خود را با 28 واسطه به این امام همام می رساند.(8)
می بینیم که نام پدر بزرگ او «ابوالقاسم» نیست؛ اما چطور می توانیم از گفته میرزا عبدالله افندی که هم درس و همشهری ابوطالب بوده و هر دو در اصفهان پای درس علامه مجلسی می نشسته اند(9) به راحتی بگذریم و آن را نادرست بینگاریم؟ او در ریاض العلما در ذیل معرفی میرزا ابوالقاسم فندرسکی می گوید: «برای این سید [ابوالقاسم فندرسکی] در عصر ما سبطی است که نام او میرزا ابوطالب بن میرزا بیک فندرسکی است و او هم از جمله ارباب فضل است...»(10). می بینیم که صاحب ریاض العلما، او را نوه ابوالقاسم فندرسکی می داند؛ ولی در نسب نامه سادات فندرسک، نام پدربزرگش «میرزا شرف» ذکر شده است؛ این دوگانگی را چگونه می توان توجیه کرد؟ شاید بهترین جواب همان حرفی است که استاد عبدالحسین حائری بیان کرده اند: «میرزا ابوطالب، دخترزاده میرزا ابوالقاسم فندرسکی است». یعنی به احتمال بسیار زیاد، او نوه دختری میرزا ابوالقاسم فندرسکی است. این شاعر و عالم پر کار صفویه آثار متعدد و گوناگونی در زمینه های مختلف دارد که تاکنون دو اثر او به زینت طبع آراسته شده اند(11):
1- تحفه العالم: در احوال شاه سلطان حسین صفوی که در سال 1107ق تألیف شده است؛ یعنی تاریخ دو سال اول سلطنت شاه سلطان حسین را دربرمی گیرد. این کتاب به کوشش استاد رسول جعفریان در بهار 1388ش چاپ شده است.(12)
2- بیان بدیع: در مورد علم بیان (تشبیه، استعاره و کنایه) و علم بدیع (محسنّات کلام) است. این کتاب به تصحیح خانم سیده مریم روضاتیان، در سال 1381ش چاپ شده است.(13)

«غزوات» اثری مستقل یا تکمله «حمله حیدری»؟

لازم به ذکر است که این منظومه، اثری مستقل بوده که میرزا ابوطالب سال ها قبل از حمله حیدری (اثر باذل مشهدی) آن را سروده و به شاه سلیمان صفوی (1077 تا 1105ق) تقدیم کرده است. اما نکته جالب و قابل توجه این است که در تمام منابع تاریخ ادبیات ما، مانند تذکره ها، تراجم و فهارسِ نسخ خطی، این منظومه به عنوان اولین تکمله بر حمله حیدری(14) معرفی شده است.(15)
البته کار ناتمام باذل را شاعران دیگری که همچون خود او عمدتاً از خطّه هندوستان بودند، به اتمام رساندند و بر آن تکمله نوشتند؛ ولی این موضوع، به دلایل زیر هیچ ربطی به غزوات ندارد:
1- این منظومه، کتابی مستقل بوده که سالها قبل از اثر باذل سروده شده است؛ زیرا خطبه این کتاب به نام شاه سلیمان صفوی (1077تا 1105ق) است و این اثر به او تقدیم شده است:

جهان پادشاه ثریا جناب ... سپهر برین تخت و تاج آفتاب
ثمین گوهر درج صاحب قران ... سلیمان شهنشاه کشور ستان
به آن سان که جستم ز تاریخ و فال ... به شاهی بماند صد و بیست سال
که دوران گیتی ازو کام یافت ... نگین سلیمان ازو نام یافت...

این در حالی است که باذل مشهدی در تاریخ (1124ق) درگذشته است و اثرش ناتمام مانده است؛ یعنی وقایع صدر اسلام را تا پایان مرگ خلیفه سوم، بیشتر نتوانست بسراید و وفات یافت. چگونه ممکن است که تکمله اثری سال ها قبل از خودِ آن اثر سروده شده باشد؟!
2- نسخه ای از کتاب بیان بدیع در کتابخانه ملک موجود است (به شماره 1685) که سال تحریر آن 1099ق می باشد. در این کتاب، ابوطالب از منظومه غزوات خود 39 بار نام می برد و 48بیت به عنوان شاهد مثال می آورد که با توجه به تاریخ تحریر این کتاب، مطمئناً غزوات پیش از سال 1099ق سروده شده و این مطلب نشان می دهد سال ها قبل از اثر باذل، این منظومه به نظم درآمده است.
اما چرا چنین اشتباه فاحشی در منابع تاریخ ادبیات ما صورت پذیرفته است؟ در سال 1135ق نسخه ای از کتاب غزوات به دست شخصی به نام نجف (که ظاهراً از خادمان حرم حضرت علی علیه السلام در نجف اشرف بوده و آرزوی کامل کردن حمله حیدری را در سر داشته است) می افتد؛ کتابی که وقایع خلافت امام علی علیه السلام - یعنی زمان بعد از مرگ خلیفه سوم - را به نظم درآورده است؛ دقیقاً همان جایی که کار باذل ناتمام مانده است. بنابراین، نجف چیزی را به دست آورد که آرزوی او را تحقق می بخشید. پس منظومه غزوات را به حمله حیدری باذل ملحق کرد و خطبه ابتدای کتاب را که به نام شاه سلیمان صفوی بود، حذف نمود و به جای آن، ابیاتی از خود به ابتدای این اثر اضافه کرد و آن را عرضه نمود. بعد از آن تاریخ، همه این منظومه را به عنوان تکمله حمله حیدری شناختند.

ابیاتی از سرآغاز نجف:

دُر بحر دانش محمد رفیع ... که بادش به محشر محمد، شفیع
به توفیق حق رتبه برتری ... چو او یافت از حمله حیدری
به وصف غزای شه نامدار ... علیّ ولی صاحب ذوالفقار...
«نجف» آن که خاکش بود در نجف ... که دائم بود طالب این شرف
شب و روز می خواست از کردگار ... که این نسخه گردد تمام آشکار
که ناگاه آمد به دستش ز غیب ... یکی نسخه چون حمله بی شک و ریب...
که سید ابوطالب نامدار ... کشیده به نظم آن دُر شاهوار
که در اصفهان بود آن نامور ... که گفته ز باذل بسی پیش تر
ز جایی که باذل به هندوستان ... رقم کرده و رفته سوی جنان
حکایات شیر خدا را تمام ... رقم کرده از معجزِ آن امام
چنان متفق بود با «حمله» آن ... که یک حمله شد هر دو بر مشرکان...
***
نجف خادم شاه خیبرگشا ... که دارد به دل مهر آن مقتدا
همین نسخه را کرد با حمله ضم ... که بسیار پر زور شد حمله هم...
به سال هزار و صد و سی و پنج ... نجف یافت از غیب این طرفه گنج
کنون گوش دارید ای سامعان ... رسیده است ای دوستان داستان

3- خود نجف اذعان می کند که سید ابوطالب این منظومه را سال ها پیش از باذل سروده و از اتفاق، درست از جایی سروده است که سال ها بعد، باذل ناتمام می گذارد. عجیب این است که هیچ یک از ادب پژوهان و محققان به این گفته نجف عنایت نکرده و او را به عنوان اولین کامل کننده حمله حیدری معرفی کرده اند. شاید تنها دلیل همان است که گفتیم؛ یعنی منظومه میرزا ابوطالب درست از جایی شروع می شود که اثر باذل از آنجا ناتمام مانده است.
علی ابراهیم خان بنارسی، متخلص به خلیل (1198ق) نیز در تذکره خلاصه الکلام به عجیب بودن این مطلب اشاره می کند:
سید ابوطالب فندرسکی اصفهانی، همشیره زاده فاضل الباذل میرزا ابوالقاسم فندرسکی است که احوالش در تذکره ها مذکور نیست؛ داستان خلافت حضرت امیرالمؤمنین امام المتقین شاه اولیا علیه السلام را به سِلک نظم درآورده و محاربات آن حضرت را که با قوم شقاوت آثار بغاوت شعار روی داده بود علی التفصیل تا عهد شهادت آن جناب، در آن مذکور کرده. بالجمله نجف نامی از موالیان اهل بیت علیهم السلام آن نسخه را که به حدّ شهرت نرسیده بود، از جایی به دست آورده و در سال یک هزار و [صد و] سی پنج هجری در خاتمه حمله حیدری که میرزا باذل هندوستانی به سلک نظم درآورده و ناتمام گذاشته بود ارتباط و انضمام داد. الحق که این امرِ غریب از معجزات جناب ولایت مآب است.(16)

منابع و مراجع غزوات

شاید در بین حماسه های دینی و به عبارت بهتر در بین «حملات حیدری»، منظومه غزوات از نظر دقت و صحّت مطالب و رعایت اسناد و مدارک تاریخی، کم نظیر بلکه بی نظیر باشد. گاه برای صحّت مطلب، یک واقعه را به دو روایت بیان می کند؛ مثل شهادت عمار یاسر. از این جهت می توان آن را کتابی معتبر در حوزه تاریخ دانست؛ در حالی که معمولاً آثار دیگر از این نوع (مانند: خاوران نامه (ابن حسام خوسفی) یا حمله حیدری (بمانعلی راجی) و...) تمایل به سوی قصّه پردازی، افسانه سرایی و باورهای عامیانه دارند. شاید خود این موضوع نیز عاملی بوده که منظومه غزوات در زمان خودش چندان مورد توجه عامّه واقع نشده و بعدها به عنوان تکمله حمله حیدری باذل معرفی شده است.
اما مراجعی که میرزا ابوطالب در سرودن این اثر، از آنها نام برده:
1- الفتوح: اثر ابن اعثم کوفی (متوفای 314ق) ؛ این کتاب، در قرن ششم توسط محمد بن احمد مستوفی هروی به فارسی ترجمه شده است. در مورد مذهب نویسنده آن، عقاید مختلفی مطرح است؛ شاید بهترین نظر سخن استاد جعفریان باشد:
او درباره خلفای نخست مطالب مثبت زیادی آورده است و در عین حال واقعیاتی [را] که به کار شیعیان می آید، فراوان در [ کتاب] خود جای داده است. این مسأله به تشیع عراقی او باز می گردد و می دانیم درباره راویان و اخباریان کوفی اصل بر تشیع است.(17)
ابوطالب در سرودن غزوات به این اثر نظر داشته است و در چند موضع به آن اشاره می کند؛ مثلاً در یکی از عناوین نسخه کتابخانه ملی (به شماره 2/ 4893) می گوید: «به درجه شهادت فایز شدن عمّار یاسر رضی الله عنه موافق تاریخ ابن اعثم کوفی» و در جای دیگر می گوید:

به تاریخ کوفی چنین گشته یاد... کزان رزم در روز سی بامداد(18)

که منظور از تاریخ کوفی، همان تاریخ ابن اعثم کوفی است.
2- نهج البلاغه: در چند جا از نهج البلاغه یاد می کند؛ مثلاً در یکی از عناوین می گوید: «تقریر جواب آن حضرت ایشان را مطابق آنچه در نهج البلاغه واقع است و اشاره به حلّ عبارت نهج البلاغه که فی الحقیقه این معنی چیست که آن حضرت فرمود: اگر وزیر باشم بهتر از آن است که امیر باشم»(19).
3- اصول کافی: اثر محمد بن یعقوب کلینی، فقیه و محدّث بزرگ شیعه که از کتب چهارگانه یا اصول اربعه مذهب شیعه است. «ابوطالب» در این مورد می گوید:

نموده محدّث به مشکین قلم ... چنین در اصول کلینی رقم(20)

البته ابوطالب - که خود عالم و مورّخ دربار صفوی است - در سرودن این منظومه بی شک از منابع و مراجع دیگری نیز استفاده کرده که از آنها نام نبرده است؛ ولی می توان درباره آنها تحقیق کرد. مثلاً در واقعه «ردّالشمس» که پس از جنگ نهروان واقع شد، آنچه ابوطالب نقل می کند از جویریه بن مُسهِر (و گذشتن از سرزمین بابل و جسرِ سَورا و...) با روایت شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه به طور کامل مطابقت دارد.(21)

همچنین در جنگ صفین هنگامی که عمروعاص به میدان می آید و رجز می خواند و امام علی علیه السلام با هیئت ناشناخته به میدان می آید و رجزش را با همان وزن و قافیه جواب می دهد:

چو نشناختش عمروعاص از سپاه ... دلیرانه آمد به آوردگاه
هم از گرد ره حمله آغاز کرد ... به رقص روانی رجز ساز کرد
که ای کوفیان چون شما بی دریغ ... به عثمان کشیدید چون موج تیغ
کنون گیرد آن موجتان در میان ... کزان کشتیِ نوح بیند زیان
رجز را شد از شیر حق در جواب ... به وزن و ردیف موافق جواب
به هم بسته الفاظ با هم قرین ... بدان گونه چسبان که نقش و نگین
معانیّ واضح ز تقریر نغز ... نمایان چو در پسته از پوست مغز
درو کرده از خویش رفع حجاب ... به بیت الشرف گشته نام آفتاب

در حاشیه نسخه «د» (22) و نسخه «مج» (23)عین رجز، به شکل عربی آن آمده

رجز عمروعاص:

یا قاده الکوفه من اهل الفتن ... اضربکم و لا أری ابالحسن

رجز امیرالمؤمنین علیه السلام:

ابوالحسین فأعلمنّ و الحسن ... جاءَک تقیاد العنان و الرسن

در الفتوح این رجز بدین شکل آمده است:

عمرو و هو یقول:

یا قاده الکوفه من اهل الفتن ... یا قاتلی عثمان ذاک المؤتمن
کفی بهذا حرنا من الحزن ... اضربکم و لاأری اباالحسن

قال: فرجع علی و هو یقول:

أنا الغلام القرشی المؤتمن ... الماجد الابلج لیث کالشطن
ترضی بی الساده من اهل الیمن ... من ساکن نجد و من اهل عدن
ابوحسین فاعلمن ابوالحسن(24)

و در کشف الغمّه این گونه آمده است:

رجز عمروعاص:

یا قاده الکوفه من اهل الفتن ... اضربکم و لا اری اباالحسن

رجز امیرالمؤمنین علیه السلام:

ابوالحسین فأعلمنّ و الحسن ... جاءَک یقتاد العنان و الرسن(25)

یعنی رجزی که در حاشیه نسخ خطی «د» و «مج» نوشته شده، به احتمال بسیار زیاد از کتاب کشف الغمّه گرفته شده است؛ با این تفاوت که کاتب نسخه به اشتباه به جای «یقتاد»، «تقیاد» نوشته است.
می توان گفت آنچه میرزا ابوطالب در این منظومه بیان کرده است، تماماً با کتب تاریخی و روایی معتبر مطابقت دارد و او چیزی از اوهام و خیالات خود به متن نیفزوده و جانب امانت و احتیاط را رعایت کرده است.

سیری در منظومه غزوات

ذکر نام شاعر در منظومه

ابوطالب چهار بار نام خود را در منظومه ذکر کرده است؛ یک بار در حین جنگ جمل هنگامی که رشید سمی (از یاران امام علی علیه السلام) به شهادت می رسد و ابوطالب از این واقعه سخت متأثر می شود و به موعظه خود می پردازد. بار دوم هنگامی است که مالک اشتر با دسیسه معاویه به شهادت می رسد و باز همین حالت به او دست می دهد. بار سوم و چهارم نیز زمانی است که در آخر منظومه او با امام علی علیه السلام وداع و راز و نیاز می کند. مثلاً در خطاب به خویش بر سبیل موعظه می گوید:

ابوطالب! از دهر ناپایدار ... نگر تا نجویی به جز اعتبار
که بر مهر و کینش بقا تهمت است ... که گر روز نور است شب ظلمت است
فرازد بنا صبح از خشتِ مهر ... زند بر زمین شب ز طاق سپهر
به ناسازی آخر کِشد ساز او ... به انجام پیوسته آغاز او
به سویش نبینی که این دلکش است ... که لعلت نماید ولی آتش است
لب تشنگان جلوه او ز آب ... فزونیست از موج خشک سراب
گذارد چو از مهر بر کین مدار ... چه بدکاره پیشش چه پرهیزگار

آغاز و انجام منظومه

اگر خطبه آغازین منظومه (مدح شاه سلیمان صفوی توسط میرزا ابوطالب) یا سرآغاز نجف را - که در نسخه های دیگر آمده است - کنار بگذاریم، اصل داستان با روی آوردن مهاجر و انصار به سوی امام علی علیه السلام و بیعت با ایشان شروع می شود:

 

نمودند رو رهروان یقین ... پس از قتل عثمان به احیای دین
ز راه در شیر پروردگار ... فلک سیر گشتند سیّاره وار
فزوده در آن آسمانی طریق ... ز سیّار و ثابت به گردان رفیق
چه خویشان پیغمبر و تابعین ... چه جمع مهاجر چه انصار دین
رساندند یکسر به معراج عرض ... که از بهر امّت امامیست فرض
کنون از ره فضل و دانشوری ... هم از جمع هر لازم سروری
به این کار شایسته شیر خداست ... برین مدّعا نصّ و سنّت گواست

و داستان با آمدن امام به مسجد کوفه در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان و راز و نیاز با حق تعالی به پایان می رسد و به چگونگی ضربت خوردن امام و شهادت ایشان نمی پردازد. اگرچه نسخه ها در همین جا به پایان می رسند و حتی در نسخه «مل»(26) عبارت «تمّت الغزوات...» دیده می شود؛ اما نقصی در انتهای کار دیده می شود که بعید است از جانب شاعر باشد و احتمالاً نسخه مادر این نسخه ها این نقص را داشته است(27).

انجام منظومه:

پس آن قبله، رو سوی مسجد نهاد ... به مسجد چو محراب فرد ایستاد
بدان سان که در چرخ پنجم خلیل ... چو در سدره المنتهی جبرئیل
نبوده جز او هیچ بیدار کس ... چو روزی که مخلوق او بود و بس
گهی در رکوع آن فراتر ز مهر ... دو تا کرده قامت چو پشت سپهر
به رخساره پیوسته از دیده آب ... و زان کرده پروین نشان آفتاب
که از بندگی در مقام سجود ... چو چرخ برین جبهه کرده کبود
چو خور شامگه دستی انداخته ... دگر دست چون صبح افراخته
برآورده در دعوت مستجاب ... گهی هر دو کف چون مه و آفتاب
که ای از تو پیدا چه روشن چه تار ... در کبریای تو بی پردهدار
تویی مصدر هرچه دارد وجود ... تویی مظهر هرچه دارد نمود

 

مناجات و راز و نیاز با خدا

نمونه ای از راز و نیاز با خدا از زبان امیرالمؤمنین علیه السلام:

که ای مونس ظلمت و وحشتم ... که ای هادی وادی حیرتم
فلک را برون از تو معبود نیست ... ملک را به غیر از تو مسجود نیست
ز حشمت فلک دستگاهی تراست ... جهان سر به سر بنده، شاهی تراست
ز هر بیم راه امیدم تویی ... به هر تیره شب صبح عیدم تویی
ز بیتابیم بهره یابد وجوب ... به ذکر تو از تَطمئِنّ القلوب
به ذکر توأم دسترس گرچه نیست ... ولی اجر یک روزه هجر چیست؟
اجازت ز درگاه جاه و جلال ... که این قطره دارد ز دریا سؤال
به غفران عامت که آن قلزم است ... که در قطرهاش جرم کونین کم است
که خشنود داری روان مرا ... ببخشی به من دوستان مرا
ز قهرت کند آنکه مهرم پناه ... به محشر به رویش نیاری گناه

 

کاربرد آیات و احادیث

میرزا ابوطالب از علمای عصر صفوی است و در علوم مختلف اسلامی مانند: فقه، حدیث، تفسیر و ... تبحر دارد و با توجه به موضوع اثر که تاریخ صدر اسلام است، کاربرد آیات و احادیث در شعرش، طبیعی و عادی است. او به راحتی آیات و احادیث را گاه به صورت مستقیم و گاه به صورت تلمیح و غیرمستقیم به کار می برد. این نمونه را ملاحظه کنید:

 

ملک صف صف آید ز گردون به زیر ... نمایند آن هشت حمل سریر(28)
کند سطوت کبریا راز فاش ... ز من ذا الذّی یَشفَع(29)از دور باش
که از خشم حق پاسخ آرد پدید ... ز هَل امتَلأت به هل مِن مَزید(30)
فرازنده رایت لافتی(31) ... برازنده خلعت هل اَتی(32)

 

توصیف میدان نبرد و آرایش لشکریان و مبارزه آن ها

در کل می توان گفت که میرزا ابوطالب در سرودن منظومه خود بیشتر به جنبه تاریخی و ذکر وقایع آن اهمیت داده تا به حماسه ها، شخصیت پردازیها و تصویر آفرینی های مربوط به وقایع. با این حال از توصیف جنگ آوران و صحنه های نبرد نیز غافل نبوده است و گاه صحنه هایی زیبا و بدیع خلق کرده است. برای نمونه صحنه نبرد در جنگ صفین:

 

چو شد باره هر دو لشکر ستوه ... فرود آمدند آن پلنگان ز کوه
چو شیران پیاده نمودند جنگ ... شناور به دریای خون چون نهنگ
نهاده بر آن دل که انجام کار ... بود مرگ یا فتح از آن کارزار
فرو ریخت شمشیر و خشت و عمود ... ز باران آهن هوا شد کبود
کله خودها شد همه لاله گون ... ز خون پر شد آن ظرف های نگون
ز تن تیغ، زنگار جوشن زُدود ... به چارآینه مرگ صورت نمود
فتاد اندر آن دشت زیر و زبر ... سر و تن بسی دور از یکدگر
به راه دلیران رزم آزمای ... سری بود هر گام در زیر پای

صحنه کارزار «محمد حنفیه» در جنگ جمل:

دلاور چو هول قیامت ز جا ... بر انگیخت کُه پیکر بادپا
به جولان آن کوه سنگینرکاب ... ز عکس دم تیغ آیینه تاب
زمین را سر افکند در پای فیل ... هوا ساخت طوفانی رود نیل
در آن صف روان کرد خون هر کنار ... شد آن آهنین کوه از او چشمه سار
یکی را به شمشیر انداختی ... یکی را به نیزه برافراختی
ازو همچو مژگان به نور بصر ... صف دشمنان گشت زیر و زبر

صحنه آمدن زرقان بدرشامی به میدان جنگ صفین (برای سپاه دشمن):

به میدان خرامید زرقان بدر ... کزان جنگجویان فزون داشت قدر
به برق سنان و سحبا غبار ... خروشنده چون رعد ابر بهار
نمایان سپر از تن پرشکوه ... چو ابری که برخیزد از پشت کوه
عیان تیغش از باره راهوار ... چو سیلاب ریزنده از کوهسار

 

عروض و کاربرد اسامی خاص

به کاربردن صدها اسم خاص در شعر و حفظ وزن و قافیه شعر، کاری سخت و هنرمندانه است و ابوطالب با توجه به اینکه در علم عروض صاحب تألیف بوده (رساله مجمع بحرین) این هنر را داشته و از عهده آن خوب برآمده است و جز یک یا دو مورد - که قابل چشم پوشی است - وزن و قافیه را نباخته است. گاه برخی از این اسامی خاص- که شاعر ناگزیر است در شعر به کار ببرد - در وزن نگنجیده و شاعر مجبور شده یا در صورت آوایی این کلمات تغییر ایجاد کند و یا وزن را ببازد؛ مثلاً:

 

بر او از همدان و حِمَیر گروه ... هم او ساخت خورشید بر تیغ کوه

در مصراع اول کلمه «هَمْدان» را که نام قبیله ای از عرب است، باید به صورت «هَمِدان» خواند و هجای دوم آن (مِ) را کشیده خواند (یعنی تبدیل هجای کوتاه به بلند - برخلاف قاعده -) تا وزن شعر به هم نریزد.
در مورد فرزندان خلیفه دوم، آنکه در جنگ صفین شرکت داشته «عبیدالله بن عمر» است؛ نه برادرش «عبدالله بن عمر» و ابوطالب نیز به این امر معترف است؛ با این حال در چند جا در واقعه صفین از «عبدالله بن عمر» نام برده که یا از روی سهو و اشتباه بوده و یا به خاطر جور نشدن وزن شعر بوده است:

معاویّه را چهره بیرنگ گشت ... نفس خشک همچون رگ سنگ گشت
سر از ننگ گردید دامن نشین ... دو چشم از نگه میخ دوزِ زمین
بخندید عبدالله بن عُمر ... بدو گفت کای شیر پرخاشگر
چرا دیگت افتاده زین سان ز جوش؟ ... چه می گفتی اکنون که گشتی خموش؟

می بینیم که شاعر اگر به جای «عبدالله» از کلمه «عبیدالله»استفاده می کرد، وزن شعر به هم می خورد و یک هجا اضافه می آمد.
نکته دیگر این است که اگر در مواردی، بعضی از اسامی خاص تفاوت می کنند، ‌این تفاوت در منابع تاریخی نیز دیده می شود؛ مثلاً: «عیاش بن ربیعه» به جای «عباس بن ربیعه» یا «ولید بن عتبه» به جای «ولید بن عقبه» و یا «بشر بن ارطاه» به جای «بسر بن ارطاه» نام برده شده اند.

ویژگی های سبکی غزوات

همان طور که می دانیم تمام آثار حماسی بعد از شاهنامه - چه حماسه های ملی و تاریخی و چه حماسه های دینی و مذهبی- به شاهنامه به عنوان یک الگو و سرمشق می نگریسته اند. «غزوات» نیز از این امر مستثنا نیست. اگرچه در وزن و قالب از شاهنامه پیروی کرده؛ اما در زبان و بیان، تصویرآفرینی و ایماژ و نیز خلق صحنه های حماسی کمتر به پای شاهنامه می رسد و این شاید بدین خاطر است که ابوطالب بیش از آنکه شاعر باشد و طبعی روان و پرداخته داشته باشد، عالم و منشی دربار صفویه است.

الف) نمونه هایی از تأثیر شاهنامه

 

پس آنگه به آبشخور آمد فرود ... روان پرستایش زبان پر درود (ب1916)
ز گفتش دل پرخرد تنگ شد ... دگر باره آماده جنگ شد (ب522)
دو تا کرد پشت و برآورد دست ... خدنگی به زه کرد و بگشاد شست (ب732)
بشد پیش او مرد دهقان نژاد ... ز یزدان برو آفرین کرد یاد (ب 4133)
ز نادانی ار من برآرم ز تن ... زند خنده بر دانشم انجمن (ب1466)

 

ب) ویژگی های زبانی و دستوری

1- کاربرد «کجا» به معنی «که» (حرف ربط) به تقلید از شاهنامه (سبک خراسانی):

 

عمیره کجا بُد سوُیدش پدر ... برآمد ز صف چون ز آهن شرر (ب796)

2- کاربرد «ابا» به معنی «با» به تقلید از شاهنامه:

به حارث درآمد نخستین شجاع ... کجا بُد برادر ابا ذوالکلاع (ب3335)

3- استفاده از دو حرف اضافه برای یک متمم:

دلاور به سوگ پدر دردناک ... به جولان به سربر پراکنده خاک (ب2669)

4- به کار بردن بعضی واژه های کهنه و متروک:

که سازم بر ایشان گه رزم و شور ... نشیب ستودان(33) فراز ستور (ب3371)
پس از اسپری(34) گشتن تیغ کین ... معاویّه می گفت روزی چنین (ب3740)
کز ایدر(35)به یاری برو با سپاه ... که جز تو ندارد کس این دستگاه (ب1726)

5- کاربرد «مگر» به معنی «همانا»، «به تحقیق»:

تو جویی مگر رزم پروردگار ... که ما را نباشد سر کارزار (ب3831)

6-به کار بردن فعل لازم در معنی فعل متعدی؛ در بیت زیر «ماندن» در معنی «گذاشتن» به کار رفته است:

نمانیم در تن توانی که هست ... به پای تو ریزیم جانی که هست

7- صرف فعل به شیوه ای خاص:

سپاهیش همره که روز نبرد ... به جولان دماندندی از شعله گرد (ب2221)

 

تصویرآفرینی و تشبیهات

تشبیهات بیشتر جنبه محسوس دارند؛ یعنی حسی به حسی هستند و باید گفت آنچه بیشتر ذهن ابوطالب را در تشبیهات به خود مشغول داشته «آب» و جلوه های مختلف آن مانند:

قطره، حباب، موج و دریاست که در خود حرکت و جنبش را به دنبال دارند:

شد از نعل اسبان زمین آهنین ... ز موج غبار، آسمان بحر چین (ب1905)
جنودی که هر گه شدی فوج فوج ... چو دریا شدی دشت لبریز موج (ب1920)
فرو رفت در لّجه اضطراب ... به چشمش جهان موج زد چون حباب (ب1955)
ز خون گشت صحرا چو دریای آب ... سر و دستِ افتاده موج و حباب (ب2224)
اما گاه نیز تشبیهات به صورت حسی به عقلی به کار رفته اند:

به قلب ایمن و نامداران شام ... چو در ذهنِ شوریده سودای خام (ب1092)

 

تشبیهات غریب و تصویرسازی غیرمتعارف

 

ازو همچو مژگان به نور بصر ... صف دشمنان گشت زیر و زبر (ب590)
ز بس نیزه بگریخت از پیش، ببَر ... ز بس گَرد، گِل گشت باران در ابر (ب3012)
مطّبق زمینش به رزمشکوه ... بساطیست کش سنگ قالیست کوه (ب9)

تصویرآفرینی صحنه های جنگ با استفاده از اصطلاحات و آلات موسیقی:

ز نام آوران عراق و حجاز ... در آن پرده بهتر شد آن رزم ساز (ب3721 به بعد)
کمانها به اوتار تیر خدنگ ... به قانون جنگ آشنا شد چو چنگ
به مضراب خنجر رگ تار جان ... گسسته شد از زخم های گران
شش آوازه افتاده در پنجگاه ... پر از مدّ نیزه کف سینه خواه

و جای دیگر:

دگر ره علم ها درآمد به میغ ... سپر، طبلِ کین گشت از ضرب تیغ (ب2631)

کاربرد ادوات کتابت و صحافی در تصویرسازی صحنه جنگ:

به دستش قلمزن دم تیغ تیز ... ز بس از سر خصم شد نقطه ریز (ب819 به بعد)
بدل گشت از هستی کاینات ... مرکّب به شنجرف در نُه دوات
به خون گشت چسبانده اجزای گرد ... مقوّا شد این دفتر هفت فرد

 

موضوعات و واژگان مورد علاقه

دمیدن صبح و طلوع خورشید:

چو پوشید خفتان سیمین، سحر ... به سر بر نهاد آن کله خود زر (ب2408)

جای دیگر:

علمدار سالار این نه سپاه ... دگر ره چو در عرصه صبحگاه (ب2628به بعد)

که شد پرچمش زینت روزگار ... برافراخت آن رایت زرنگار
درین سبز میدان دویدن گرفت ... پی کین چو آتش دمیدن گرفت

و جای دیگر:

سحر چون ز لشکر گه کوهسار ... برافروخت آن بیرق زرنگار (ب3452به بعد)

به بالای درع زر اندود مهر ... بپوشید خفتان سبز سپهر

ذرّه و آفتاب (خورشید):

سران زین نهادند پای شتاب ... چو ذرّه به جولانگه آفتاب (ب 1383)

فرستاده ای چست برداشت گام ... ز ذرّه به خورشید برد این پیام

موج و دریا:

که در دشت شورش به دریای آب ... ندارد به جز بازوی موج تاب (ب1791)
شد از خود و جوشن چو دریای آب ... زمین و زمان پر ز موج و حباب (ب2432)
به موج زره خواست از گرد کین ... دگر باره طوفان به دریای چین (ب571)

حباب:

چو دیدند کز جمع غفلت مآب ... به دریای خون گشته سرها حباب (ب1419)
تهی کرد قالب ز جان چون حباب ... چو موج استخوان در تنش گشت آب (ب2341)

قطره:

چو قطره سر خود گرفته به دست ... به راهِ تو کردیم در خاک پست (ب1505)
ز بس شوق گردید بی دست و پا ... چو باران شده قطره زن در هوا (ب1672)

نُه آسمان و چهار عنصر:

شدش باز از دلدل راهوار ... چو نُه چرخ بر چار ارکان سوار
ز نُه قلعه چرخ، بیرق فراز ... به لشکر گه چار صف یکّه تاز
بنایی عیان گشته زین چارطاق ... عدم وار سرکوب این نُه رواق

 

کاربرد اسطوره

با توجه به اینکه نوع شعر، حماسه مذهبی است، استفاده بیشتر از اسطوره های دینی - به جای اسطوره های ملی - طبیعی به نظر می رسد. با این حال شاعر اسطوره های ملی را نیز در شعر خود به کار برده است که خود می تواند بیانگر اثر پذیری اش از شاهنامه باشد:

 

کی آن کار آید ز من در وجود ... که نه عاد کرد آن، نه قوم ثمود (ب4404)
زایّوب صبر از خلیلش یقین ... ز موسی عصا و ز سلیمان نگین (ب3881)
کلاه حبابش ز نقش بر آب ... به یاد آورد تاج افراسیاب (ب679)
نشانیست گردی که خیزد ز باد ... ز ایوان کاوس و قصر قباد (ب680)

 

فصاحت و بلاغت

تنافر حروف:

پر از کشته هامون نشیب و فراز ... زمین نرگسستان ز بس چشم باز (ب833)
ز بس راندندت به افسون به آب ... فکندی به خود باد همچون حباب (ب1960)
که بر خاطر این تازشش ریخت گرد ... شکست جمل بر دلش ریخت گرد (ب940)

 

تعقید لفظ و روان نبودن کلام

 

به حارث درآمد نخستین شجاع ... کجا بُد برادر ابا ذو الکلاع (ب3341)

یعنی: آن شجاع (عمار یاسر) ابتدا به سراغ حارث رفت که برادر ابا ذوالکلاع بود.

چنان کوچه دادی به او انجمن ... که از زخم شمشیر را کوچه تن

یعنی: لشکر دشمن همان قدر فضای عبور می داد که در تن، از زخمِ شمشیر راهی باز شود.

تعقید لفظ و معنا:

گشاده ز هر کس ز بأس جلال ... دل از تن چو طومار اعمال بال (ب4546)

یعنی: [در روز قیامت] از خشم و عذاب ذات پروردگار، دل ها از بدن ها کنده می شود (گشوده می شوند و اعمال خود را نشان می دهند)؛ همان طوری که نامه اعمال، بال گشوده و خود را می نمایند.

ز دریا که را حد منع سحاب؟
که آب سحر گیرد از آفتاب (ب1963)

یعنی: چه کسی می تواند بین بارش ابر و دریا فاصله بیندازد؟ همان طوری که سحر (سپیده دم) رونق و جلوه خود را از آفتاب می گیرد (و کسی نمی تواند بین آفتاب و سپیده دم فاصله بیندازد)، رابطه ابر و دریا نیز چنین است؛ یعنی رونق دریا از بارش ابر است و کسی نمی تواند بین آنها فاصله بیندازد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ن.ک: فندرسکی، میرزا ابوطالب، ‌بیان بدیع، به تصحیح سیده مریم روضاتیان.
2. افندی، ریاض العلما، 5/ 499-501.
3. خلیل، تذکره خلاصه الکلام، 1/ 91.
4. گلچین معانی، تذکره پیمانه، 35.
5. فهرست کتب خطی آستان قدس رضوی، 7/ 314.
6. آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، 6/ 391.
7. ریحانه الادب،‌4/ 360.
8. سادات فندرسک، «مجموعه 2465 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران»، 278 و مقدمه تحفه العالم، 10.
9. مدرس تبریزی، ریحانه الادب، 4/ 360.
10. افندی، ریاض العلما، 5/ 500.
11. برای اطلاع بیشتر از آثار و احوال این شاعر، نگاه کنید به مقاله «میرزا ابوطالب فندرسکی، عالم و ادیب پرکار صفویه» اثر مؤلف در فصلنامه پیام بهارستان، ش12.
12. انتشارات: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی ایران.
13. انتشارات: دفتر تبلیغات اسلامی، شعبه اصفهان.
14. منظومه حمله حیدری (اثر باذل) با حدود 28 هزار بیت در مورد جنگ های امام علی علیه السلام است که از بعثت پیامبر اسلام تا پایان خلافت عثمان را دربرمی گیرد و به دوران خلافت حضرت علی علیه السلام نمی رسد. منظومه باذل با این بیت آغاز می شود:
به نام خداوند بسیار بخش ... خرد بخش و دین بخش و دینار بخش
یک تکمله از میرزا ارجمند آزاد کشمیری متوفی به سال 1134ق است که پس از نظم «دلگشا نامه» به تشویق و ترغیب فخرالدین محمدخان پسرعم باذل، تکمله ای بر حمله حیدری به نظم آورد. (گلچین معانی 1346: 316) تکمله دیگر از محب علی خان حکمت که بنا به گفته هرمان اته (ص 60) در سال 1143ق آن را به انجام رساند و چون تکمله های دو شاعر سابق الذّکر را نمی پسندید، با تعصب خاص شیعی خود، شروع به تکمیل شعر باذل کرد و منظومه ای در وصف زندگانی و شجاعت های حضرت علی علیه السلام ساخت و آن را صولت حیدری نام نهاد (همان). تکمله دیگر از عبدالعلی خان احسن بنگالی است که در سال 1144ق آغاز شد و به سال 1151ق به پایان رسید. پس از اتمام این کتاب، شاه کوثر نامی که به قصد زیارت نجف اشرف از بنگاله می گذشت تکمله وی را دید و پسندید و آن را جذبه حیدری نامید. نسخه ای از این کتاب شامل هشت هزار بیت منضم به حمله حیدری (که در 1202ق نوشته شده)، در کتابخانه شخصی آقای عبدالحسین بیات موجود است (همان).
تکمله دیگر به نام حربه حیدری است از شخصی به نام کرمعلی بیگ (متخلص به کریم یا کرم) که کار باذل را در سال 1135ق تکمیل کرده است. او درباره باذل می گوید:
به یک مصرع باذل خوشکلام ... سخن مختصر کرده ام والسلام
(منزوی، فهرست واره کتاب های فارسی، 1617)
تکمله دیگر از سید پسندعلی بلگرامی است به سال 1183ق؛ متمم او نیز به نام «تکمله حمله حیدری» است. (استوری، ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، 844).
15. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، 7/ 92؛ استوری، ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، 843؛ صفا، حماسه سرایی در ایران،‌376؛ گلچین معانی، فهرست کتب خطی کتابخانه آستان قدس رضوی (حماسه های دینی)، 7/ 314؛ صدرایی خویی، فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس، 26/ 485؛ منزوی، فهرست نسخه های خطی فارسی، 2774 و فهرست واره کتاب های فارسی، 1629؛ مهدوی، اعلام اصفهان، 288.
16. خلیل، تذکره خلاصه الکلام، 91.
17. جعفریان، منابع تاریخ اسلام، 167.
18. ابوطالب فندرسکی، غزوات، بیت 3329.
19. نهج البلاغه، خطبه 92.
20. ابوطالب فندرسکی، همان، بیت 291.
21. صدوق، من لا یحضره الفقیه، 1/ 203.
22. نسخه دانشگاه تهران.
23. نسخه مجلس
24. ابن اعثم کوفی، الفتوح، 3/ 47.
25. اربلی، کشف الغمّه،‌1/ 247.
26. نسخه کتابخانه ملی.
27. لازم به ذکر است که نسخه کتابخانه ملی تبریز (به شماره 368) نیز ناقص است و ابیات پایانی را ندارد. «انجام » این نسخه بدین شکل است:
پس آن قبله رو سوی مسجد نهاد ... به مسجد چو محراب طاق ایستاد
بدان سان که در چرخ پنجم خلیل ... چو در سدره المنتهی جبرئیل
(فهرست کتابخانه ملی تبریز، 438).
28. اشاره به مضمون آیه هفدهم سوره حاقه.
29. اشاره به مضمون آیه 255 سوره بقره.
30. اشاره به مضمون آیه سی ام سوره قاف.
31. اشاره به مضمون «لا فتی الا علی...».
32. اشاره به مضمون آیه اول سوره انسان.
33. ستودان:گورستان زرتشتیان.
34. اسپری:سپری شدن
35. ایدر: اینجا.

منابع تحقیق:
ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ترجمه غفاری، تهران، صدوق،‌1367ش.
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه فی معرفه الائمه، تبریز، مکتبه بنی هاشم، 1381ق.
استوری، ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ترجمه یحیی آرین پور و همکاران، تحریرِ احمد منزوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1362ش.
جعفریان،‌ رسول، منابع تاریخ اسلام، قم، انصاریان، 1376ش.
خلیل، علی ابراهیم خان، تذکره خلاصه الکلام، میکرو فیلم دانشگاه تهران (از شماره 2527 تا 2536)؛ از روی نسخه بادلیان (آکسفورد) ش1839.
دانش پژوه، محمدتقی، فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1340ش.
سید یونسی، میر ودود، فهرست کتابخانه ملی تبریز، تبریز،‌ کتابخانه ملی تبریز، 1348ش.
صدرایی خویی، علی، فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1376ش.
صفا، ذبیح الله، حماسه سرایی در ایران، تهران، فردوس، 1374ش.
طهرانی، محمد محسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
___، طبقات اعلام الشیعه (الکواکب المنتشره)، تهران، دانشگاه تهران، 1372ش.
فندرسکی، میرزا ابوطالب، رساله بیان بدیع، تصحیح سیده مریم روضاتیان، اصفهان، دفتر تبلیغات اسلامی، 1381ش.
___، توضیح المطالب، نسخه خطی، کتابخانه مجلس، ش6293.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1407ق.
کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، چاپ اول، بیروت، دارالاضواء، 1411ق.
__، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372ش.
گلچین معانی، احمد، تذکره پیمانه، تهران، کتابخانه سنایی، 1368ش.
__، فهرست کتب خطی کتابخانه آستان قدس رضوی (حماسه های دینی)، مشهد، آستان قدس، 1346ش.
مایل هروی، نجیب،‌تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1380ش.
منزوی، احمد، فهرست نسخه های خطی فارسی، تهران، مؤسسه فرهنگی منطقه، 1351ش.
___، فهرست واره کتاب های فارسی، تهران، انجمن آثار مفاخر، 1376ش.
مهدوی، سید مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی- تفریحی شهرداری، 1386ش.
منبع مقاله:
فصلنامه امامت پژوهی، شماره 5



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.