الیگارشی حاخامی و یهودیت جدید (5)

حاخام ها، بین النهرین و تلمود

پیشینه استقرار یهودیان در بین النهرین و ایران به زمان "تبعید بابل" و سقوط امپراتوری بابل به وسیله کورش هخامنشی(539پیش از میلاد) می رسد. سرنوشت این مهاجرین، به ویژه پس از سقوط دولت هخامنشی، روشن نیست.
چهارشنبه، 4 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حاخام ها، بین النهرین و تلمود
 حاخام ها، بین النهرین و تلمود

 

نویسنده: عبدالله شهبازی




 

 الیگارشی حاخامی و یهودیت جدید(5)

پیشینه استقرار یهودیان در بین النهرین و ایران به زمان "تبعید بابل" و سقوط امپراتوری بابل به وسیله کورش هخامنشی(539پیش از میلاد) می رسد. سرنوشت این مهاجرین، به ویژه پس از سقوط دولت هخامنشی، روشن نیست. جوزفوس فلاویوس، مورخ یهودی سده اول میلادی، مدعی است که آنان یک جامعه بزرگ را در ایران بنیاد نهادند؛ شمارشان "هزاران هزار"است و چنان انبوه اند که کسی نمی داند چه تعدادند.(1) دایره المعارف یهود شمار آنان را در این زمان 800 هزار الی 1/2 میلیون نفر ذکر می کند، یعنی ده الی 12 درصد جمعیت بین النهرین(2) . این رقم مطلقاً پذیرفتنی نیست. این جمعیت انبوه باید نشان سیاسی و فرهنگی برجسته ای در تاریخ ایران به یادگار می نهاد که نمی شناسیم. در زادوولد "تبعیدیان بابل" تردید نیست؛ ولی به نظر می رسد بسیاری از ایشان، و در رأس آن خاندان سلطنتی داوودی، طی سده ها اقامت در ایران هویت "یهودی" خود را از دست دادند، در جامعه ایرانی بطور کامل مستحیل شدند و نام و نشانی از ایشان برجای نماند.
در واپسین سده پیش از میلاد برخی از خاندان های متنفذ یهودی بین النهرین را می شناسیم. برای نمونه، حنامل بابلی، بصیرا و هیلل بابلی(نیای یهودا ناسی) به سه خاندان مهم بین النهرین تعلق داشتند که در زمان هیرود به فلسطین آمدند و مناصب شامخ روحانی/قضایی را به دست گرفتند. ولی نمی دانیم اینان از تبار" تبعیدیان بابل"اند یا مهاجرین جدید به بین النهرین. اخلاف هیلل بابلی بعدها خود را به "خاندان داوود"منتسب ساختند ولی این در زمان یهودا ناسی رخ داد و در سده نخست میلادی و پیشتر چنین ادعایی مطرح نبود. به علاوه، حتی در نیمه سده دوم میلادی، در زمان ربی شمعون بن جمالیل دوم( پدر یهودا ناسی) ، الیگارشی یهودی مستقر در فلسطین بر یهودیان بین النهرین اقتدار داشت: یکی از سران یهودی بین النهرین، به نام ربی ناتان، به دلیل سهمی که در برانداختن حکمران ایرانی بین النهرین ایفا نمود، از سوی حکمران بعدی به عنوان رئیس یهودیان منطقه منصوب شد. این خوشایند ربی شمعون بن جمالیل دوم نبود و وی ناتان را به این دلیل مورد شماتت قرار داد.(3) اگر یهودیان بین النهرین از چنان وزن و کمیت و تبار شامخ برخوردار بودند این نوع رابطه معنا نداشت.
افسانه های یهودی پیشینه تداوم نهاد "رش گلوتا"(شاه در مهاجرت) در بین النهرین را از زمان "تبعید بابل" می داند. این نیز پذیرفتنی نیست. اولین نشانه های روشنی که از وجود نهاد "ریاست "یهودیان(ناسی گری) در بین النهرین می شناسیم به نیمه سده دوم میلادی تعلق دارد و همان ماجرای ربی ناتان است که ذکر شد. و نخستین "شاه داوودی" بین النهرین که می شناسیم همان هونا، معاصر یهودا ناسی است که به اواخر سده دوم میلادی تعلق دارد. در روایت است که یهودا ناسی گفته بود اگر هونا در فلسطین مستقر شود از او اطاعت خواهد کرد زیرا هونا از تبار پسری "خاندان داوود"است و خود او از تبار دختری(4) این روایت تنها نشانه اقتدار یهودا ناسی است و بیانگر تلاش او برای افزایش فرهمندی نهاد "رش گلوتا" و جلب احترام یهودیان به آن نه بیشتر. تردیدی نیست که یهودا ناسی ریاست یهودیان بین النهرین را نیز به دست داشت. این قرائن نشان می دهد که در سده دوم میلادی جامعه یهودی بین النهرین جامعه ای جوان به شمار می رفت. بهرروی، پیشینه اقامت "تبعیدیان بابل" در بین النهرین سنتی بود که بر بنیاد آن در سده های اول تا پنجم میلادی، به ویژه به دلیل آشوب های سرزمین فلسطین و اوجگیری انقلاب مسیحیت، به استقرار بسیاری از خاندان های ثروتمند و اشرافی یهود در این سرزمین انجامید.
نخستین نشانه های جدی حضور یهودیان در ایران اشکانی به دوران فروپاشی این دولت و تأسیس دولت های کوچک خودمختار بین النهرین و غرب ایران می رسد. این در حوالی سال 30 میلادی و در زمانی است که اردوان سوم، پادشاه اشکانی، به شدت درگیر جنگ خانگی بود. مهم ترین این دولت ها ادیابن است.(5)
قلمرو ایالت/دولت ادیابن از غرب دریاچه ارومیه آغاز می شد و مرزهای کنونی ایران و عراق و ترکیه را درمی نوردید. این تقریباً منطبق است با سرزمین دولت کهن آشور.(6) از این پس، هر چند ادیابن رسماً تابع دولت اشکانی به شمار می رفت ولی در عمل دولتی مستقل بود.
در سال های 36-60 میلادی ایزت دوم(ایزد) (7) حکومت ادیابن را به دست داشت. او فردی متنفذ بود و در صعود مجدد اردوان سوم، پادشاه مخلوع، به سلطنت نقشی مهم ایفا کرد و به پاس آن اجازه یافت تا چون پادشاهان اشکانی تاج شاهی بر سر نهد.(8)
مادر ایزت هلنا نام داشت. این زن به تأثیر از یک "تاجر ثروتمند یهودی" به نام انانیاس(9) به آئین یهود گروید. هلنا پسرش را نیز یهودی کرد و به تأسی از این دو بزرگان و مردم ادیابن به آئین یهود گرویدند. گفته می شود در سال 46 میلادی ملکه هلنا به زیارت بیت المقدس نیز رفت. در کتاب "اعمال رسولان"(اواخر سده نخست میلادی) از حضور زوار یهودی پارتی و مادی و عیلامی در بیت المقدس خبر داده شده که به زبان های بومی خویش تکلم می کردند.(10) این نشان می دهد که در این زمان موج گروش به آئین موسوی، به سان امپراتوری روم، ایران اشکانی را نیز فراگرفته بود. معهذا، یهودیت خاندان سلطنتی و مردم ادیابن دوامی نداشت و، درست به سان یهودی شدگان امپراتوری روم، در اواخر سده نخست میلادی تمامی آنان به مسیحیت پیوستند(11) . گروش مردم ادیابن به آئین موسوی نه تنها برای الیگارشی یهودی سودی نداشت بلکه از آغاز سده دوم میلادی دولت ادیابن به کانون توسعه مسیحیت در بین النهرین و سوریه بدل شد و بسیاری از یهودیان نوکیش را به خود جلب نمود(12) . در این زمان، خاندان بصیرا متنفذترین خانواده یهودی مستقر در بین النهرین به شمار می رفت.
تاریخ نگاری یهود می کوشد تا پیشینه استقرار یهودیان در بین النهرین را کهن و خطی ممتد جلوه دهد که از "تبعید بابل"آغاز شد و به دوران ساسانی پیوست. گفتیم که مدارک تاریخی مؤید این ادعا نیست. معهذا، روشن ترین گواه زمان تکاپوی سه کانون مهم فرهنگی یهودیان در بین النهرین است که یا در سده سوم میلادی به پا شدند یا در این زمان اهمیت یافتند.
کهن ترین این کانون ها حوزه نهردعا(13) است. نهردعا قلعه ای در حاشیه رود فرات و در 50 کیلومتری تیسفون بود و سکنه آن یهودی بودند. گفته می شود این همان مکانی است که یهویاکین، شاه یهود، و اشراف تبعیدی یهودی در زمان بخت النصر در آن می زیستند. معهذا می دانیم که این حوزه تنها در زمان شاپور اول ساسانی اهمیت یافت و به یک کانون مهم یهودی نشین بدل شد. در این زمان ریاست حوزه نهردعا با شموئیل بود. با مرگ او(259م.) این قلعه تخریب شد و سکنه آن به پامبدیتا(فم البداه) کوچیدند.(14)
دومین حوزه در سورا(15) مستقر بود. قلعه یهودی نشین سورا در منتهی الیه شمالی رود فرات در سرزمین کنونی سوریه قرار داشت و فاصله آن با پامبدیتا 15 روز راه بود.(نهر فرات در آن زمان سورا نامیده می شد) . حوزه سورا در سال 219 میلادی به وسیله راو اب اریخا تأسیس شد. این حوزه طی سده های پسین مهم ترین کانون استقرار حاخام های یهودی در بین النهرین به شمار می رفت.(16)
سومین حوزه در پامبدیتا(قلعه فم البداه) (17) قرار داشت که از اهمیتی کمتر از حوزه سورا برخوردار بود. این قلعه در دهانه نهر بداه واقع بود و به این دلیل "فم البداه" نام گرفت یعنی دهانه نهر بداه. محل آن در حوالی شهر فیروز شاپور زمان ساسانی و انبار دوران اسلامی است. لسترنج آن را مجاور یا مطابق با شهر کوفه بعدی می داند(18) . این مکان به دلیل عبور کاروان های سوریه یک محل مهم تجاری به شمار می رفت. حوزه پامبدیتا به وسیله راو یهودا بر حزقیال(19) تأسیس شد و وی تا زمان مرگ(299م.) رئیس آن بود. در زمان ریاست راوا(20) (352-338م.) این حوزه به ماحوزا انتقال یافت و پس از مرگ راوا به پامبدیتا بازگشت. از این زمان تابع حوزه سورا شد.(21)
یهودیان چند حوزه کوچک دیگر نیز در بین النهرین تأسیس کردند که اهمیت جدی نداشت؛ چون حوزه نرس(22) که در نیمه اول سده چهارم تأسیس شد.
بدینسان، از اوایل سده سوم میلادی بین النهرین به یکی از کانون های مهم استقرار الیگارشی حاخامی بدل شد و طی دو سده پسین زمینه را برای استقرار کامل نهادهای مرکزی یهودیان به این منطقه فراهم ساخت. این حوزه ها" بیت دین" و "بیت میدرش"(23) نام داشتند و ریاست آن با حاخام های پیرو سنن فریسی و خاندان هیلل بود. برای نمونه، راو اب اریخا، بنیانگذار حوزه سورا، شاگرد حوزه یهودا ناسی بود و با مجوز او به امور حاخامی سورا پرداخت و شموئیل مر، رئیس و بنیانگذار واقعی حوزه نهردعا، نیز شاگرد یهودا ناسی بود.(24) در این حوزه ها صدها طلبه یهودی به فراگیری علوم دینی اشتغال داشتند و قطعاً تنها مشغله ایشان این نبود. سنن حاخامیم، چنانکه در نمونه های متعدد به ویژه در زندگی یهودا ناسی دیدیم، از آغاز با ثروت اندوزی و تکاپوهای قدرت طلبانه سیاسی پیوند عمیق داشت.
حاخام های بین النهرین در این حوزه ها به تدریس میشنا اشتغال داشتند و شالوده های یهودیت جدید و قوانین آن را استوار می ساختند. معهذا، این تکرار تعالیم حاخام های نخستین و مندرجات میشنا نبود. آنان در واقع ساختمان بنایی را به پایان بردند که شالوده های آن به وسیله میشنا نهاده شد. راو اشی در دوران ریاست 56 ساله اش بر حوزه سورا(371-427م.) کار گردآوری مباحث تدریس شده در حوزه های بین النهرین را آغاز کرد و آن را طبق نظم و فصل بندی میشنا، در همان شش باب، مدون نمود. پس از مرگ او، راوینا بن هونا(25) ، رئیس بعدی حوزه سورا، کار وی را ادامه داد و تدوین این مجموعه مفصل فقهی را به پایان برد. این کتاب تلمود نام گرفت. واژه عبری "تلمود"(26) ، که با واژه عربی "تلمذ"هم ریشه است، به معنای "آموختن"است. زمان تدوین تلمود از آغاز تدریس راو اب اریخا(219م.) و شموئیل مر فرض می شود و زمان مرگ راوینا بن هونا(499م.) ، آخرین گردآورنده و ویراستار تلمود، پایان آن به شمار می رود(27) .
در سده پنجم میلادی به وسیله حاخام های بیت المقدس یک مجموعه فقهی مشابه تدوین شد که آن نیز "تلمود" نام گرفت. کتاب تدوین شده در بین النهرین "تلمود بابل" خوانده می شود و کتاب تدوین شده در فلسطین "تلمود اورشلیم". از میان این دو، "تلمود بابل" کهن تر و معتبرتر به شمار می رود و زمانی که از "تلمود" سخن می رود منظور آن است. متن کامل "تلمود بابل"در سال های 1578-1580 در ونیز به چاپ رسید. ترجمه لاتین آن در نیمه اول سده هیجدهم میلادی در 34 جلد و ترجمه متن کامل به انگلیسی در سال های 1935-1952 با ویراستاری اپشتین(28) منتشر شد. این کتاب به زبان های دیگر نیز انتشار یافته است. باید افزود که این کتاب بارها خشم مسیحیان را برانگیخته است. برای نمونه، در سال 1239 میلادی پاپ گرگوری نهم(29) به دلایلی چون ایراد تهمت های ضداخلاقی به مریم مقدس و عیسی مسیح(ع) ، حمله به مسیحیت، اشاعه خصومت با غیریهودیان و ترویج "داستان های ابلهانه و فتنه انگیز" دستور گردآوری نسخ خطی تلمود را صادر کرد(30) .
اهمیت تلمود در ساماندهی یهودیان تا بدانجاست که آئین یهود پس از آن را "یهودیت تلمودی"نیز می نامند. تلمود تبلور و عصاره 280 سال تکاپوی نظری نسل متقدم حاخام های بین النهرین برای تدوین بنیادهای یک جامعه فاقد سرزمین است از مردمی که اینک باید بر بنیاد" احکام شرعی"(هلاخه) بهم می پیوستند و مجموعه ای واحد و منسجم را بنیان می نهادند."هلاخه"شالوده تجمع این نوع جدید و یگانه از جامعه انسانی است. از این رو، شاید مهم ترین ویژگی این نسل از حاخام ها را نگرش تاریخی-سیاسی آنان بتوان شمرد که در تکاپوی ایشان برای تدوین یک تاریخ و فرهنگ قومی و بدینسان ایجاد یک هویت جدید "ملی" برای بقایای یهودیان نمود می یافت. دایره المعارف یهود می نویسد:
آنان دریافته بودند که این مردم یهودی را [دیگر] نمی توان با ملت بنی اسرائیل یکی دانست... [لذا]، آنان [ایجاد] هویت ملی یهودیان را یکی از مقدمات ضرور تحقق قوانین یهود و نیز تحقق پیشگویی ها درباره‌ آینده آرمانی می انگاشتند.(31)
این بُعد از تکاپوی حاخامیم در میدرش ها تداوم یافت.
"میدرش"(32) واژه عبری به معنی "جستجو و آزمون"است. این مجموعه جدیدی است که از سده پنجم میلادی به تدریج تدوین شد و بر کتب دینی یهودیان افزوده گردید. میدرش ها دو گونه اند: داستان ها و حکایات اخلاقی( عقاده/ اگادا) و مباحث شرعی (هلاخه/ هلاخا) ."میدرش عقاده"(33) به مجموعه نوشتار موعظه گونه و حکایات اخلاقی اطلاق می شود؛ چون "میدرش ده فرمان" یا "میدرش عیسو" که داستان هایی است از جنگ یعقوب و پسرانش. "میدرش هلاخه"(34) شرح و تفاسیری است که بر مباحث شرعی نوشته شده است.(35) میدرش ها از زاویه بررسی تاریخ یهودیان از سده پنجم میلادی، نگرش آنان به دنیای پیرامون و تاریخ گذشته بنی اسرائیل، آرمان ها و اهداف و نیز برخوردشان به سایر جوامع و ادیان حائز اهمیت جدی است.
با تدوین تلمود یهودیت جدید شکل نهایی خود را یافت و هویتی را بنیان نهاد که امروزه می شناسیم. این فرایند بر بنیاد و در پیرامون "حاخامیم"، یعنی طبقه ای از روحانیون جدید یهودی که با کاهن های گذشته تفاوت داشتند، تحقق یافت. فرایند تکوین حاخامیم را به پنج دوره تقسیم می کنند: دوره علما، دوره تنائی، دوره امورائی، دوره ساوورائی و دوره گائونی.
علما(36) نسل بنیانگذار حاخامیم اند که در رأس آنان هیلل جای دارد. واژه "علما" گاه به طور عام به تمامی حاخام ها نیز اطلاق می شود.
به حاخامیم پس از هیلل تا زمان یهودا ناسی دوره تنائی(37) گفته می شود و حاخام های این دوره "تنا"(38) نام دارند. این دوره، بطور قراردادی، از سال 20 میلادی (زمان مرگ هیلل) آغاز می شود و در سال 200 میلادی، که زمان تدوین میشنا فرض می شود، پایان می یابد. "تنا" واژه آرامی به معنی "تدریس شفاهی"است.(39)
دوره امورائی(40) از سال 200 میلادی آغاز می شود و در سال 499 با مرگ راوینا بن هونا به پایان می رسد. تدوین تلمود به این طبقه از حاخام ها(امورائی ها) تعلق دارد. "امورا" واژه آرامی به معنای "سخنگو"، "مترجم" و "شارح"است و منظور از آن شارح احکام شریعت(هلاخه) است.(41)
دوره ساوورائی(42) پس از دوره امورائی آغاز شد و در اواخر سده ششم میلادی به پایان رسید. این دوره مباحثه در پیرامون مسائل مندرج در تلمود است. با پایان این بحث ها تلمود بسته شد و به صورت احکام شرعی درآمد. در این دوره چیز جدیدی بر تلمود افزوده نشد و کار ساوورائی ها منظم کردن و تبویب آن بود و افزودن شرح و توضیحات ضرور بر مواردی که احساس نیاز می شد. واژه "ساوورا" نیز آرامی است و ظاهراً به معنای "پیروی" و "تبعیت" است.(43)
از اواخر سده ششم تا اوایل سده یازدهم میلادی، روسای حوزه های علمیه یهودیان در پامبدیتا و سورا و سپس در بغداد گائون(44) نامیده می شدند. در سده های دوازدهم و سیزدهم میلادی روسای حوزه های بیت المقدس، دمشق و مصر نیز به این نام شهرت یافتند. منشاء این واژه معلوم نیست. در دوره 400 ساله گائونی(45) تنها عده اندکی از حاخام های بزرگ، در آن سطح که بر اندیشه یهود تأثیر جدی بر جای نهند، پدید شدند.(46)
از میان نسل نخستین حاخام های بین النهرین و تدوین کنندگان تلمود به ویژه باید به سه تن اشاره کرد:
راو اب اریخا(47) ، بنیانگذار حوزه سورا، نخستین حاخام بزرگ بین النهرین به شمار می رود. زمانی که از "راو" به معنی مطلق کلمه سخن می رود منظور اوست. در نیمه دوم سده دوم میلادی در یک خانواده ثروتمند یهودی در جنوب بین النهرین به دنیا آمد. احتمالاً پدرش در دستگاه اشکانیان مقامی داشت. در جوانی به بیت المقدس رفت و در نزد خویشاوندانش به تجارت پرداخت. سپس در "بیت دین" یهودا ناسی به تحصیل پرداخت. پیش از بازگشت به نزد یهودا ناسی بار یافت و اجازه یافت که در بین النهرین به امور یهودیان رسیدگی کند. مدتی میان فلسطین و بین النهرین در تردد بود تا سرانجام در سال 219 میلادی در سورا استقرار یافت و "بیت دین"خود را تأسیس کرد.(48) تعداد شاگردان اب اریخا در حوزه سورا 1200 نفر گزارش شده اند.(49)
پس از راو اب اریخا، شموئیل مر(50) به حاخام بزرگ یهودیان بین النهرین بدل شد. خانواده شموئیل از مهاجرین جدید به بین النهرین بودند؛ در این سرزمین به ثروت فراوان رسیدند و مالک کشتزارهای بزرگ و رعایای فراوان شدند. شموئیل نیز، چون اب اریخا، در "بیت دین" یهودا ناسی در بیت المقدس تحصیل کرد و به بین النهرین بازگشت. او در حوالی نیمه سده سوم میلادی رئیس "بیت دین"نهردعا بود.(51)
در نیمه دوم سده سوم میلادی، راو هونا(52) (متوفی 297م.) حاخام بزرگ یهودیان بین النهرین بود. طبق روایات تلمود، در جوانی در روستایی در نزدیکی قلعه سورا می زیست. ابتدا "فوق العاده فقیر بود و شبانی می کرد"و در پایان عمر "بسیار ثروتمند". هونا مهم ترین شاگرد راو اب اریخا است. پس از مرگ راو و شموئیل، ریاست حوزه سورا را به دست گرفت و چهل سال(257-297) در این سمت بود. اقتدار فقهی اش، بر نسل های معاصر و پسین غلبه داشت و شاگردان او به "مکتب هونا" شهرت دارند.(53)
چنانکه گفتیم، از آغاز سده سوم میلادی در رأس یهودیان بین النهرین نهاد "شاه داوودی"(رش گلوتا) جای گرفت. دایره المعارف یهود از نقش جدی این نهاد در افزایش ثروت یهودیان یاد می کند و اهمیت آن را چنین می نمایاند:
تمرکز عظیم یهودیان در امپراتوری ایران[ بین النهرین] در زیر رهبری "شاه داوودی"[رش گلوتا] شکوفا شد، شمار آنان افزایش یافت و اقتصادی مرفه یافتند. یک قشر وسیع زمیندار[کشاورز] در میان یهودیان ایجاد شد و برخی به تجارت و صنعت اشتغال داشتند.(54)
الیگارشی حاخامی با "شاه داوودی"پیوند همبسته داشت و انتساب ایشان را به "خاندان داوود"، که پایه مشروعیت شان تلقی می شد، تأیید می کرد. هر چند نشانه هایی از تعارض برخی از این حاخام ها با "شاه داوودی" در اواخر سده سوم نیز در دست است.(55)
در زمان فروپاشی دولت اشکانی و صعود ساسانیان مر اوکبای اول(56) (210-240م.) در این منصب جای داشت. می دانیم که در این زمان حاخام های بین النهرین از او تبعیت می کردند تا بدانجا که وی راو اب اریخا رئیس حوزه سورا را، به رغم جایگاه روحانی برجسته اش، مجبور کرد تا کنترل بازار قیمت کالاها را در منطقه به دست گیرد.(57) این نشانه پیوند عمیق "شاه داوودی" و الیگارشی حاخامی با تکاپوهای مالی و اقتصادی است. شموئیل، رئیس حوزه نهردعا، با اوکبا رابطه نزدیک داشت زیرا استاد او بود؛ و به این دلیل در زمان رسیدگی اوکبا به امور یهودیان در کنارش حضور می یافت. در زمان تکاپوی شموئیل، قلعه نهردعا محل استقرار "شاه داوودی" و دربار او نیز بود.(58) در سده های بعد، با از میان رفتن نسل حاخام های برجسته تلمودی، استقلال و اقتدار "شاه داوودی" افزایش یافت. روسای حوزه های سورا و پامبدیتا به وسیله او منصوب می شدند و وی گاه به عزل و نصب مکرر ایشان دست می زد.(59)

پی نوشت ها :

1.Ben-Sasson, ibid, p.373
2.Judaica, vol.8, p.649
3.ibid, vol.6, p.1024
4.ibid, p.1025;Ben-Sasson, ibid, p.375
5.Adiabene
6.Iranica, vol.I, p.465
7.Azate
8.ن. پیگولوسکایا، شهرهای ایران در زمان پارتیان و ساسانیان، ترجمه عنایت الله رضا، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1367، ص 98.
9.Ananias
10.کتاب اعمال رسولان، 9/2.
11.Judaica, vol.2, pp.267-268, 924;Patai, "Jews", ibid, p.75
12.Geo Widengren, Mani and Manichaeism, London:Weidenfeld and Nicolson, 1965, p.10
ظاهراً تنها منبع ماجرای ادیابن گزارش جوزفوس فلاویوس، مورخ یهودی، است. خانم پیگولوسکایا بر آن است که وی "با جهت گیری خاص" از گروش هلنا و ایزت به آئین یهود گزارشی اغراق آمیز به دست داده است.(پیگولوسکایا، همان مأخذ، ص 98) .
13.Nehardea
14.Judaica, vol.12, pp.934-935
15.Sura
16.ibid, vol.15, pp.521-522
17.Pumbedita
18.گی لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1337، ص 80.
19.Rav Judah bar Ezekiel
20.Rava
21.Ben-Sasson, ibid, p.377;Judaica, vol.13, pp.1384-1385
22.Naresh
23.bet midrash
24.Judaica, vol.13, p.1576;vol.14, p.786
25.Ravina b.Huna(Rav Avina)
26.Talmud
27.ibid, vol.8, p.656
28.I.Epstein
29.Gregory IX
30.ibid, vol.15, p.769
31.ibid, vol.14, p.645
32.Midrash
33.Midreshei Aggadah
34.Midreshei Halakhan
35.ibid, vol.11, pp.1507-1523
36.Sages
37.Tannaim
38.Tanna
39.ibid, vol.15, pp.798-802
40.Amoraim
41.ibid, vol.2, pp.863-875
42.Savoraim
43.ibid, vol.8, p.656;vol.14, pp.920-921
44.Gaon
45.Geonim
46.ibid, vol.7, p.315
47.Rav Abba Aricha
48.ibid, vol.6, p.1025;vol.13, pp.1576-1579
49.Ben-Sasson, ibid, p.377
50.Samuel Mar
"مر"(Mar) به معنی "آموزگار" است و این عنوان در زمان اشکانیان در ایران رواج داشت. مانی خود را "مر آمو"(Mar Ammo) می خواند.(Widengren, ibid, p.35)
51.Judaica, vol.pp.786-788
52.Rav Huna
53.ibid, vol.8, p.1074;Ben-Sasson, ibid, p.378
54.Judaica, ibid, vol.8, pp.651-652
55.ibid, vol.6, p.1027
56.Mar Ukba I
57.ibid, p.1025
58.ibid, vol.12, p.935;vol.14, p.787;vol.15, p.1511
59.ibid, vol.6, p.1028;vol.7, p.315

منبع مقاله :
شهبازی، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم 1390



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط