روابط میان گروهی چگونه ایجاد می شود؟

گروه هایی که ما به آن ها تعلق داریم،چگونگی رفتار ما را تعیین می کنند. مقایسه اجتماعی، به داوری های ارزشی درباره گروه های دیگر می انجامد؛ داوری های ارزشی، خود می توانند به تصور قالبی منفی و پیشداوری منجر شوند.
پنجشنبه، 3 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روابط میان گروهی چگونه ایجاد می شود؟
 روابط میان گروهی (1) چگونه ایجاد می شود؟

 

نویسندگان: یان کریستنسن، هاگ واگنر و سباستین هالیدی
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی



 

نکات کلیدی

رده بندی اجتماعی: (2)

گروه هایی که ما به آن ها تعلق داریم، (1)چگونگی رفتار ما را تعیین می کنند. مقایسه اجتماعی، به داوری های ارزشی درباره گروه های دیگر می انجامد؛ داوری های ارزشی، خود می توانند به تصور قالبی منفی و پیشداوری منجر شوند. مقایسه اجتماعی گروه با رده های پایین تر، عزت نفس افراد را افزایش می دهد و سبب بیش ارزشگذاری عملکرد گروه و اعضای آن می شود.

نظریه هویت اجتماعی: (3)

افراد هویت اجتماعی خود را از گروه هایی کسب می کنند که بدان ها تعلق دارند. بر اساس این نظریه، هویت اجتماعی یک بخش محوری از خود پنداره است.

تصورات قالبی: (4)

تصور قالبی، باوری است که بر مبنای آن، اعضای یک گروه دارای ویژگی یا مجموعه ای از ویژگی های مشترک می باشند. روان بنه ها (چارچوب های شناختی که برای فهم جهان از آن ها کمک می گیریم) ما را در جهت پیش بینی های سوق می دهند که مبتنی بر حداقل اطلاعات هستند. یکی از عواملی که تصورات قالبی را حفظ می کند، همبستگی فریبنده است؛ یعنی توجه صرف به مواردی که با تصورات کلیشه ای ما هماهنگ هستند.

نظریه بازنمایی جمعی: (5)

افراد یک گروه، جهان بینی مشترکی دارند؛ یعنی یک بازنمایی جمعی از واقعیت که آن نیز، فهم افراد از جهان را هدایت می کند. لنگراندازی، عبارت است از فهم یک پدیده جدید با ارتباط دادن آن به مواردی که پیش تر با آن آشنا بوده ایم. عینی سازی، معمولاً شامل عینی تر کردن باورهای انتزاعی با استفاده از استعاره یا پیوند دادن اندیشه ها با افراد (شخصیت بخشی) است.

رده بندی اجتماعی

به طور کلی چگونگی ادراک ما از دیگران می تواند تحت تأثیر گروه هایی باشد که این افراد به آن ها تعلق دارند. فرآیند رده بندی اجتماعی، یکی از روش های مهمی است که ما بر مبنای آن محیط اجتماعی خود را سازمان می دهیم. هر کدام از ما، در مقوله ها یا گروه های متعددی عضویت داریم. مقوله ها، بر اساس ویژگی های مختلفی، مثل ویژگی های فیزیکی (جنسیت، رنگ پوست)، علایق (اهل پیاده روی، دوستدار اُپرا)، حرفه (معلم، حسابدار) [و] روابط (مادر، شوهر)، مشخص می شوند. بعضی از مقوله ها، تفاوت واقعی در موقعیت افراد را در بردارند (برای مثال، استاد دانشگاه در مقابل استادیار)؛ در حالی که فرآیندهای مقایسه ی اجتماعی (6) به ما کمک می کنند تا در مورد گروه های دیگر در ارتباط با گروه خود، داوری ارزشی (7) کنیم. این امر می تواند به تصورات قالبی منفی (8) و پیشداوری (9) منجر شود. مقایسه اجتماعی، معمولاً با گروه هایی صورت می گیرد که از پایگاه اجتماعی پایین تری برخوردارند. این کار، عزت نفس (10) افراد را افزایش می دهد؛ زیرا ما، به واسطه تعلق به گروه های خاص شناخته می شویم.
در مقابل، مقایسه اجتماعی به ما کمک می کند تا پایگاه گروه خود را، بالاتر از پایگاه گروه های مشابه ارزیابی کنیم. در تحقیقات مربوط به کوچک ترین گروه ها (11) که بسیاری از آن ها در دهه 1970 اجرا شدند، آزمودنی ها به طور تصادفی در گروه های آزمایشگاهی جای گرفتند. چنانکه انتظار می رفت، زمانی که از آزمودنی ها خواسته شد تا عملکرد اعضای گروه خود و گروه های دیگر را ارزیابی کنند، آن ها به عملکرد اعضای گروه خود نمره های بالاتری دادند. به این ترتیب، تبعیض میان اعضای خودی و غیر خودی، حتی در غیبت تفاوت های واقعی بین گروه ها یا اعضای گروه رخ می دهد. تحقیقات جدیدتر نشان داده اند این تبعیض ها در صورتی که به شرکت کنندگان امکان داده شود داوری های تطبیقی غیرمستقیم تری کنند، کاهش می یابند. برای گروه های واقعی، رقابت (12) (برای مثال، رقابت حرفه ای یا رقابت برای رسیدن به یک جایزه) می تواند یکی از ویژگی های مهم مقایسه باشد که می تواند به خصومت منجر شود.

نظریه هویت اجتماعی

هنری تجفل (13) بر مبنای تحقیقات انجام گرفته در دهه 1970 استدلال کرد که دیدگاه ما در مورد خود و هویت اجتماعی مان، از گروهی ناشی می شود که به آن تعلق داریم. ما اغلب به گروه های خاصی می پیوندیم؛ زیرا با این کار عزت نفس خود را افزایش می دهیم. میزان تأثیری که تعلق به یک گروه بر عزت نفس ما دارد، تعیین کننده میزان احساس نزدیکی ما به آن گروه است. اگر ما با گروهی احساس نزدیکی نکنیم، می کوشیم از آن فاصله بگیریم یا حتی آن را ترک کنیم. بر اساس این نظریه، هویت اجتماعی، یک بخش ضروری از خود پنداره (14) است. تفاوت عملکرد ما در گروه بندی های اجتماعی مختلف، به سبب ایفای نقش های مختلف از سوی ما نیست؛ بلکه به این علت است که ما جنبه خاصی از خود را ابراز می کنیم.

تصورات قالبی

تصور قالبی عبارت از این باور است که اعضای یک گروه، ویژگی یا مجموعه ای از ویژگی های مشترک را دارند. این باور در میان اعضای آن گروه، و بیشتر در میان دیگران شایع است. عضویت واقعی یا تصوری در یک گروه، ممکن است با یک ویژگی جزئی، مثل رنگ پوست، محل سکونت یا ملیت تعیین شود. به این ترتیب، یک برداشت کلیشه ای از افراد (نژادی، ملی و غیره) شکل می گیرد. از آن جا که تصورات قالبی عموماً بار ارزشی دارند، پیشداوری و تبعیض از نتایج تصور قالبی به شمار می روند.
منشأ تصورات قالبی به درستی روشن نیست؛ ولی نحوه کارکرد و تحول آن، در چارچوب گسترده ی نظریه روان بنه (15)، توصیف شده است. روان بنه (16)، یک چارچوب شناختی است که برای فهم جهان از آن کمک می گیریم. نظریه ی ضمنی (پنهان) شخصیت را می توان یک روان بنه در نظر گرفت. برای مثال، اعتقاد به گرم و معاشرتی بودن یک فرد، بخشی از روان بنه ای است که مجموعه ای از صفات مثبت شخصیتی را در بر دارد.
روان بنه ها، سبب می شوند که تنها همراه بودن برخی ویژگی ها، چه پیامدهای معین را از رفتارهای خاص انتظار داشته باشیم. آن ها منعکس کننده این فرض ضمنی هستند که موضوعات و رویدادهای اجتماعی - درست مانند موضوعات فیزیکی - ویژگی های ثابتی دارند. بر این اساس، ما بر مبنای کمترین اطلاعات پیش بینی می کنیم. به این ترتیب، روشی در اختیار داریم که می توانیم به سرعت نسبت به یک موقعیت یا فرد جدید - بر اساس مشابهت با موقعیت ها یا افرادی که قبلاً با آن ها مواجه شده ایم - واکنش نشان دهیم؛ اما از آن جا که این پاسخ بر مبنای حداقل اطلاعات قرار دارد، به احتمال زیاد یک پیش بینی صحیح نیست.
عاملی که تصورات قالبی را حفظ می کند،‌ همبستگی فریبنده (17) نامیده می شود. در جهان اجتماعی (مانند جهان فیزیکی) رویدادها در ارتباط با یکدیگر و یا به صورت زنجیره وار اتفاق می افتند. ما به طور هم زمان به تمام این اتفاقات توجه نمی کنیم یا آن ها را به خاطر نمی آوریم؛ بلکه به احتمال زیاد توجه ما به رویدادهایی جلب می شود که با روان بنه های ما هماهنگ باشند. ما همواره در ذهن خود یک امریکایی جسور یا یک انگلیسی نجوش را به یاد می آوریم؛ در نتیجه به اشتباه، میان ملیت و شخصیت ارتباط برقرار می کنیم؛ این همبستگی فریبنده، ما را به سوی این باور هدایت می کند که در واقعیت نیز، بعضی از صفات در گروه های ملیتی خاص بیشتر حضور دارد.

نظریه بازنمایی جمعی

در دو دهه ی آخر قرن بیستم، در اروپا رویکرد جدیدی برای فهم رفتار افراد در گروه ها مطرح شد. نظریه بازنمایی جمعی، عمدتاً از تلاش های سرژ مسکوویچ (18) سرچشمه می گیرد. بر اساس این نظریه، افراد یک گروه یا جامعه می توانند تا یکدیگر را درک کرده و به نحو مؤثری با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؛ چرا که آن ها از یک جهان بینی مشترک، یعنی یک بازنمایی جمعی از واقعیت برخوردارند. بازنمایی های جمعی نه تنها به برقراری ارتباط میان افراد کمک می کنند، بلکه فهم آن ها از جهان را نیز تحت تأثیر قرار می دهند. به این ترتیب، جهان بینی ما آمیزه ای از بازنمایی های فردی و جمعی مشترک است.
دو فرآیند محوری، در استفاده از بازنمایی های جمعی برای فهم موضوعات، رویدادها یا باورهای جدید یا ناآشنا وجود دارد. لنگراندازی، (19) عبارت است از فهم یک پدیده جدید با اتصال آن به اموری که پیش تر با آن ها آشنا بوده ایم. این فعالیت، شامل مقوله بندی یا برچسب زدن به پدیده های جدید با نام های آشنا می باشد. به این ترتیب، پدیده جدید "فهمیده می شود"؛ به این معنا که ما می توانیم دانش موجود خود را در مورد آن به کار گیریم. فرآیند دوم، عینی سازی (20) است که معمولاً مستلزم عینی تر کردن عقاید انتزاعی (مثل: اندیشیدن به دیدگاه روان تحلیلی در مورد ذهن، بر اساس یک مدل فضایی) است. عینی سازی می تواند شامل استفاده از استعاره (21) (مثلاً استفاده از تعبیر "عقاید سبز" در مورد باورهایی که با علایق محیطی در ارتباط اند) یا پیوند زدن عقاید با افراد (شخصیت بخشی (22)) باشد. این فرآیندها با فرآیندهای شناخت اجتماعی، تفاوت می کنند. بازنمایی های جمعی، معانی اجتماعی را در مورد عقاید و پدیده ها به کار می گیرند، و نظریه بازنمایی جمعی به تأثیرات لنگراندازی و عینی سازی و نحوه ی تأثیر این فرآیندها بر گروه های اجتماعی می پردازد.

پی نوشت ها :

1. intergroup relation.
2. Social categorization.
3. Social identity theory.
4. Stereotypes.
5. Social representation theory.
6. social comparison.
7. value judgement.
8. negative stereotyping.
9. prejudice.
10. self esteem.
11. minimal group.
12. competition.
13. Henri Tejfel.
14. self concept.
15. schema theory.
16. schema.
17. illusory correlation.
18. Serge Moscovici.
19. Anchoring.
20. objectification.
21. metaphor.
22. personification.
به طور کلی، انتساب "انتزاع" ذهنی ممکن است یک ساختار یا گروه اجتماعی یک تصویر کیفیات انسانی یا شخصی به یک انتزاع. این یا حتی موجودی غیر از انسان باشد (پورافکاری، ذهنی، یا نماد یک انسان، [و] (1380).

منبع مقاله :
کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.