سیری در کارنامه اسلام

کارنامه ی اسلام یک فصل درخشان تاریخ انسانی است. نه فقط از جهت توفیقی که مسلمین در ایجاد یک فرهنگ تازه جهانی یافته اند بلکه نیز به سبب فتوحاتی که آنها را موفق کرد به ایجاد یک دنیای تازه، ورای شرق و غرب: قلمرو
شنبه، 5 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیری در کارنامه اسلام
سیری در کارنامه اسلام

 

نویسنده: عبدالحسین زرین کوب




 

کارنامه ی اسلام یک فصل درخشان تاریخ انسانی است. نه فقط از جهت توفیقی که مسلمین در ایجاد یک فرهنگ تازه جهانی یافته اند بلکه نیز به سبب فتوحاتی که آنها را موفق کرد به ایجاد یک دنیای تازه، ورای شرق و غرب: قلمرو اسلام که در واقع نه شرق بود نه غرب.
فتح اسلامی البته با جنگ حاصل شد اما نشر اسلام در بین مردم کشورهای فتح شده به زور جنگ نبود خاصه در جاهائی که مردم، از نظر اسلام، اهل کتاب بودند یا در ردیف آن - یهود، نصارا، مجوس، و صابئین. درین میان تکلیف یهود و نصارا معین بود چون در اینکه آنها اهل کتابند اختلاف وجود نداشت. نسبت به مجوس تردید بود اما با آنها نیز به دستاویز حدیث معامله ی اهل کتاب شد. حتی بعدها بت پرستان اروپا و هند و تبت نیز توانستند به عنوان مجوس در قلمرو اسلام با پرداخت جزیه در صلح و آزادی بسربرند. صابئین هم که حکم اهل کتاب یافتند ظاهراً صبیها بودند که دیانتشان با نام یحیی تعمید دهنده - یحیی بن زکریا - مرتبط بود و در واقع کتابی هم داشتند. اما در اوایل زمان عباسیان بقایای مردم حران - یونانیان عراق - نیز خویشتن را صابئین خواندند و به این گونه در ذمه ی مسلمین در آمدند. در واقع، این اهل کتاب به هیچ وجه مجبور به قبول اسلام نمی شدند چنانچه یهود بی شک در قلمرو اسلام راحتتر و مرفه تر بودند تا در قلمرو نصارا. بعلاوه، نصارای شرق نیز - نسطوریان، یعقوبیان و جز آنها - در قلمرو اسلام بیشتر از روم آسایش داشتند چنانکه مجوس هم جزیه یی که به اسلامیان می پرداختند به مراتب سبکتر و راحتتر از مالیات سرانه یی بود که پیش از آن به حکومت خویش - ساسانیان - می دادند. لیکن احساس راحت در همراهی با اکثریت یا علاقه به کسب امتیازات اجتماعی که فقط با گرویدن به اسلام برای آنها ممکن می شد، و همچنین مشاهده ی پیروزی مسلمین بر دولت های مجوس و نصارا که هیچ گونه معجزه یی هم برای حفظ آنها - مخصوصاً نصارا که دائم منتظر ظهور معجزات بودند - روی نداد ظاهراً از اسباب عمده شد در روی آوردن اهل کتاب به اسلام. سادگی و روشنی مبانی اسلام، و مناسبت عقاید اسلامی با مذاهب اهل کتاب، هم خود از جهات توجه اهل کتاب به اسلام بود. درست است که بعضی خلفا در معامله با اهل ذمه خشونت نشان می دادند، از تجدید بنای معابدشان جلوگیری می کردند، یا آنها را از اشتغال به کارهای مهم منع می نمودند، یا وادارشان می کردند لباسهای نشاندار بپوشند، بعضی شان حتی برخی از آنها را به عنف وادار می کردند که مسلمان شوند، عامه ی مسلمانان نیزگاه تحریک می شدند و به آزار آنها دست می گشادند، اما این احوال بندرت اتفاق می افتاد و بی دوام بود، چنانکه روی هم رفته اهل کتاب در قلمرو اسلام در صلح و آرامش به سر می بردند. در هر صورت اسلام رفته رفته در سرزمینهای فتح شده انتشار و قبول می یافت و این انتشار و قبول نا از راه عنف و فشار بود بلکه بسبب مقتضیات و اسباب گونه گون اجتماعی بود و پیشرفت نظامی اعراب.
این پیشرفتهای نظامی، که در واقع دنباله ی غزوات پیغمبر بود، از زمان خلفای راشدین قوت بیشتر یافت. محرک اعراب درین امر در درجه ی اول شاید امید کسب غنیمت بود. اما اجر اخروی - که مجاهده در راه خدا متضمن آن بود - نیز درین کار مورد توجه بود. خلیفه که در امر «رده» به اعراب نشان داده بود راه بازگشت - بازگشت به جاهلیت - برای آنها بسته است، با شروع این فتوح راه تازه یی پیش پای آنها گشود. فتوح مسلمین دوام یافت، هم عراق فتح شد و هم شام و مصر از دست بیزانس بیرون آمد. امویان و عباسیان هم که بعد از خلفای راشدین بر سر کار آمدند تا جایی که امکان داشت این فتوحات را تعقیب نمودند. در دنبال غزوات پیغمبر و بلافاصله بعد از رحلت وی ماجرای فتوح از دفع اهل رده - در خلافت ابوبکر - شروع شد. در سرکوبی این اعراب مرتد که از پرداخت زکوة استنکاف می ورزیدند خالد بن ولید سردار عرب جلادت بی نظیری ابراز کرد و وی که در دنبال این لشکرکشیها به عراق و شام افتاد آنجاها در بلاد سرحدی ایران و عراق کرو فری با نام کرد. وقتی شام و فلسطین به دست مسلمین افتاد، امپراطور بیزانس برای همیشه این سرزمین را ترک گفت اما عبارت وداع او - سوزی سوری (1) - انعکاسش در تاریخ باقی ماند تا حکایت از طرز فکر غرب کند درباره ی سرزمین شرق. درین حالت تأثر، امپراطور بیزانس هنگام بازگشت درباره ی سوریه گفته بود: سرزمین خوبی بودی، اما برای دشمن!
این دشمن، مقدر بود که ازین سرزمین محبوب روم شرقی، نزدیک یک قرن بر تمام قلمرو وسیع اسلام فرمانروایی کند. عمر بن خطاب که به جای ابوبکر بر مسند خلافت نشست سعد بن ابی وقاص را به عراق گسیل کرد و او نیز در اندک مدت موفق به فتح تیسفون شد و چندی بعد اعراب، هم بر فارس دست یافتند هم بر خراسان و ماوراءالنهر. این فتوحات خیره کننده - که تا حدی به تقدیر الهی یا معجزه ی اسلامی تعبیر شد - در واقع فقط بدان سبب امکان داشت که همه جا در قلمرو ایران و بیزانس مقدم مهاجمان را عامه ی مردم با علاقه استقبال کردند. اگر عامه ی مردم این ممالک با مهاجمان به چشم عداوت می نگریستند این فتوح چنین آسان دست نمی داد.(2) بیزانسیها چون در مصر از سوریه نیز منفورتر بودند، ده هزار سرباز مسلمان کافی بود تا تمام مصر سفلی را از چنگ بیزانس بیرون بیاورد. چند شهری هم که مقاومت کرد، یک دو سال بیش در دست بیزانس نماند. بدینگونه، هنوز یک ربع قرن از هجرت پیغمبر نگذشته بود که بیرون از جزیرة العرب، از تیسفون ساسانی گرفته تا اسکندریه ی بیزانسی، همه جا قلمرو اسلام بود با بانگ اذان که شهادت می داد به وحدت خدا و رسالت محمد.
خلافت شیخین، صرف نظر از منشأ حق آنها که از همان اوقات نزد بعضی صحابه محل تردید و اختلاف شد، نوعی حکومت الهی (Theocracy) بود که در آن، هم صلح به امر خدا - امر قرآن و سنت - بود و هم جنگ. بعلاوه، با وجود نارضایی عده ی معدودی هواخواهان اهل بیت، انصار مدینه با همان علاقه و حرارتی که در عهد پیغمبر به امر اتحاد کلمه داشتند همچنان متحد باقی ماندند. اما وقتی بعد از کشته شدن عمر، شورای شش نفری، عثمان بن عفان را به خلافت نشاند با ضعف و سستی که در وی بود کار به دست بنی امیه - دشمنان قدیم پیغمبر - افتاد و بدینگونه غلبه ی قریش مکه، انصار مدینه را - با سایر مسلمین - نومید کرد و تا حدی ناراضی. سیاست داخلی عثمان در طی دوازده سال خلافت منتهی به بروز نارضائیهای شدید مسلمین شد که به شورش انجامید و به قتل عثمان. دوره ی کوتاه خلافت علی(علیه السلام) هم صرف مبارزه با نتایج نامطلوب آن شورشها شد و با قتل علی (علیه السلام) که به دست یک تن از خوارج صورت گرفت خلافت به دست معاویه - پسر ابوسفیان که تا فتح مکه همه جا با پیغمبر مبارزه کرده بود - افتاد. با معاویه خلافت تقریباً موروثی شد و دمشق مرکز آن. بدینگونه، خلافت اسلامی که در آن، همه ی قدرتها ناشی از حکم خدائی بود به دست خانواده یی افتاد که اسلام را با علاقه نپذیرفته بود و در زمان پیغمبر تا آخرین نفس با پیشرفت آن مبارزه هم کرده بود.
امویها که خلافت را به نوعی سلطنت موروث دنیوی تبدیل کردند فتوح را نیز وسیله یی برای توسعه ی مملکت می دیدند. در صورتی که مسلمین - سپاه اسلام - هنوز همچنان مثل عهد شیخین فتوح را به منزله ی نشر اسلام تلقی می کردند و نشر حکم خدا. اشتغال به فتوح از جانب امویها اگر اعراب را از اظهار نارضائی منصرف می داشت، سیاست عربی آنها موجب نارضائی موالی گشت و سرانجام این نارضائی منتهی شد به سقوط بنی امیه بر دست خراسانیها - طرفداران آل عباس. شاید مورخین قدیم اسلام که همه ی آثار خود را در عصر عباسیان نوشته اند در قضاوت راجع به آنها ناچار تا حدی اغماض و تسامح ورزیده باشند، اما آنچه راجع به امویها درین دوره نوشته اند برخلاف قول بعضی اهل تحقیق ظاهراً بر اطلاعات درست مبتنی بوده است و بر بی تعصبی و عدم ملاحظه.
خلافت عباسیان نیز یک نوع سلطنت موروثی بیش نبود جز آنکه در اوایل حال، برخلاف حکومت امویان، تخت آنها بر دوش موالی بود نه اعراب، و مرکز آن نیز در عراق بود، شهری عظیم در حوالی تیسفون پایتخت قدیم ساسانیان - بغداد.
این شهر که در زمان منصور دوانیقی بنا گشت عظمت و شهرت خود را مخصوصاً در دوران خلافت هارون یافت که بازوجه اش زبیده و وزیرش جعفر برمکی، قهرمانان بسیاری از قصه های خیال انگیز هزار و یک شب شدند. دربار هارون میعادگاه شاعران، مطربان، قصه گویان و آوازه خوانها، مترجمان، منجمان و اطباء شد، چنانکه پسرانش مأمون و معتصم بیت الحکمه و مجالس علمی و وجود مترجمین و علماء و معتزله را نیز مثل یک زیور تازه به جلال و شکوه دربار پدر افزودند و بدینگونه هارون و فرزندانش بغداد را کانون درخشان تمدن و فرهنگ شرق کردند هارون الرشید که مقارن سده ی دوم هجری در تمام غرب فقط شارلمانی را همطراز خویش داشت ازین رقیب معاصر فرنگی خویش بمراتب مجللتر بود و با فرهنگ تر. (3) با اینهمه، خلیفه با ارسال هدیه و اظهار محبت، شارل بزرگ فرانک را پنهانی بر ضد رقباء خویش - بیزانس و اندلس - تحریک می کردند و مخصوصاً بر ضد امویهای اندلس.
در واقع، امویها از مدتها پیش در اندلس دم از استقلال می زدند. اندلس در زمان ولید بن عبدالملک خلیفه ی اموی دمشق فتح شده بود و مدتها بوسیله ی حکام اموی اداره می شد اما از امویها که در روی کار آمدن عباسیان تقریباً قتل عام شدند یک تن، نامش عبدالرحمن، به اندلس افتاد و آنجا را از قلمرو عباسیان جدا کرد. اخلاف او خلافت اموی اندلس را بوجود آوردند که شوق و علاقه آنها به حکمت و معرفت قرطبه را مرکز تمدن و فرهنگ غرب کرد - نظیر بغداد. وقتی با غلبه ترکان بر دستگاه خلافت از عهد متوکل عباسی به بعد، بغداد رونق و قدرت خود را از دست داد تجزیه ی خلافت آغاز شد و شروع استقلالهای محلی. درین حوادث طاهریان بر خراسان استیلا یافتند و آل طولون بر مصر. در اندک مدت صفاریان، سامانیان، آل زیار، و آل بویه خراسان و فارس و عراق را میدان تنازع و رقابت خویش یافتند چنانکه مصر بین آل طولون و آل اخشید دست بدست گشت تا به دست فاطمیان افتاد، که خلافت شیعی اسماعیلی را در آنجا بوجود آوردند و طولی نکشید که در دنیای اسلام در یک زمان سه خلیفه حکومت می راند: عباسی در بغداد، فاطمی در مصر، و اموی در اندلس. در موقعی که ضعف خلفای اندلس ملوک الطوایفی را در آنجا بوجود آورد، از خلافت عباسیان در بغداد جز نامی باقی نمانده بود و امراء آل بویه و غزنویان و ایلک خانیان، قلمرو شرق خلافت را تقسیم کرده بودند در صورتی که فاطمیان مصر قدرتشان در تزاید بود، با اینهمه، تحریکات آنها در فلسطین بود که بهانه یی به دست نصارای غرب داد برای جنگ - جنگهای صلیبی. در واقع، جنگهای صلیبی (1291 - 1096 میلادی) که مقارن عهد المستظهربالله خلیفه عباسی بین شرق و غرب اتفاق افتاد عنوانی که داشت عبارت بود از استرداد مزار مقدس (Saint Seulchre) از دست محمدیان، اما حقیقت آن چیزی نبود جز تجاوز غرب به شرق و ادامه ی جنگهائی که از دیرباز شرق و غرب را در مقابل هم قرار می داد.
این جنگ شرق و غرب چنان ریشه یی کهن داشت که هرودوت تاریخ خود را با سئوالی از موجب آن شروع می کرد و جنگهای تروا، منازعات ایران و یونان، و جنگهای ایران و روم همه به این ماجرای دراز مربوط بودند. این برخورد دائم بین شرق و غرب مثل نوعی جبر تاریخ بود یا سرنوشتی اجتناب ناپذیر که هنوز نیز ادامه دارد. لیکن از وقتی کشف بدفرجام کریستف کلمب غرب را به سوی اقیانوس اطلس برد، شرق نیز گهگاه به کنار بحرهند و اقیانوس آرام رسید اما برخورد قدیم آنها باقی ماند - به شکل یک جنگ تراژیک یا به شکل تجاوز نامرئی غرب به شرق. در هر صورت، در آنچه جنگهای صلیبی خوانده می شد «مزار مقدس» بهانه بود و حقیقت عبارت بود از تجاوز به شرق و تسلط بر آن. شوق مقدس صلیبداران که خطابه ی مهیج معروف پاپ اوربان دوم آن را در شهر کلرمون فرانسه مشتعل کرد (1095 میلادی) برای عامه ی دهقانان روستا و پیشه وران شهری حاصلی که در طی هشت جنگ طولانی و در مدت نزدیک دو قرن ببار آورد، تلفات و خسارات بیشمار بود که حتی یک بار کودکان بی گناه مسیحی اروپا را - فقط به این سبب که بی گناه و ساده بودند - امواج این شوق مقدس از مارسی فرانسه به سوی مزار مقدس راند و در بین راه به اسارت و فنا محکوم داشت. اما در غالب سرداران و شاهزادگان اروپایی این شوق مقدس جای خود را به جنون تجاوز داده بود.
تأسیس امپراطوری بی دوام لاتین به خرج اعراب و مسلمین غارت زده که یادآور تأسیس دولت اسرائیل است، تجاوز ارضی به بیزانس مسیحی که حتی وحدت در اساس دین هم آن را از تطاول غرب مصون نمی داشت، و خشونت و قساوت بی سابقه نسبت به ساکنان بی پناه سرزمینهای فتح شده کارنامه ی این رهبران مسیحی را سیاه می کند و بخوبی نشان می دهد که درین ماجرا نیز غربیها به همان دلیری که مسلمانان را غارت می کردند در تجاوز به متصرفات مسیحیهای شرق - بیزانس - هم دلیر بودند و با اینهمه، صلیبیها اگر از جهت مادی سرانجام جز تلفات و خسارات چیزی بدست نیاوردند از جهت معنوی مزید آشنایی با تمدن و فرهنگ اسلامی شاید قسمتی از آن خسارات و تلفاتشان را جبران کرد.
با مشابهت هایی که هنوز درین ماجرای شرق و غرب، از دور و نزدیک هست، کدام مورخ هست که مثل بسیاری از عامه گهگاه با خود نیندیشد که فی الواقع تاریخ چیزی نیست جز تکرار. در طی این جنگهای دراز مخصوصاً نورالدین زنگی و صلاح الدین ایوبی، سلاطین شام و مصر، از بلاد مورد تجاوز رشیدانه دفاع کردند و حشاشین اسمعیلیه هم رعب و وحشت از خویش را - به عنوان تروریست - در قلوب صلیبیها نشاندند. در مدت این جنگهای طولانی، سلاجقه که در شرق وقتی از حلب تا کاشغر فرمان می راندند دولتشان تجزیه و منقرض شد، هجوم مغول، خوارزمشاهیان و اکثر حکومتهای شرق اسلامی را برانداخت یا منقاد کرد، و حتی با سقوط بغداد بر دست هولاکوی مغول خلافت عباسیان هم خاتمه یافت (656 هجری). دو قرن بعد، که قسطنطنیه پایتخت قدیم بیزانس بدست ترکان عثمانی بود، اسپانیا از دست مسلمین خارج شده بود و ملوک الطوایف اسلامی آن سرزمین در مقابل وحدت عیسویان آنجا مقاومتش بی نتیجه ماند. غلبه ترکان عثمانی بر بیزانس (1453 میلادی) که تاریخ دوران جدید را برای اروپا شروع کرد اگر یک امپراطوری اسلامی بوجود آورد، سنت خلافت را - با وجود نام خلیفه که ضمیمه ی عنوان سلطان عثمانی شد - نتوانست احیاء کند. سیستم اقطاع ارضی که در شرق از دوران سلاجقه نوعی استثمار بی هدف را بلای جان اقتصاد مسلمین کرده بود درین هرج و مرج مغول و تاتار شدت یافت و ظلم و بی عدالتی ناشی از آن، روابط و امکانات مسلمین را با علم و فرهنگ محدود کرد. از این رو، نه امپراطوری عظیم عثمانی که در اوج بسط خویش حتی وینه را در قلب اروپا تهدید می کرد توانست قلمرو اسلام را از حالت رکود ناشی از تمام شدن بنیه ی اقتصادی نجات دهد، نه تشکیل دولت صفویه که نفحه ی نظامی تازه یی بود نه منظور تجدید عهد با آنچه نزد شیعه، حقیقت اسلام بود. در هند نیز نه سلاطین مملوک و آل تغلق به فرهنگ و تمدن چندان علاقه یی نشان دادند نه مغول کبیر - با وجود آنکه اینها سنت تسامح اسلامی را تا حدی احیاء نمودند و فرصتی برای بسط و توسعه ی فرهنگ و دانش عرضه کردند. در تمام مدت عصر رنسانس و دوران جدید که غرب میراث تمدن اسلامی را تثمیر کرد و فزونی داد، عالم اسلام - تحت تأثیر ناامنی و تجاوزی که از اقتصاد متزلزلش ناشی بود - مثل پهلوانی که تمام قوای خود را در یک جنگ طولانی اما اجتناب ناپذیر از دست داده باشد کرخت ماند و بی فعالیت. خود آگاهی مجدد مسلمین از وقتی شروع شد که ناپلئون بناپارت در دنبال شرکتهای هند شرقی اروپا به دروازه ی دنیای اسلام قدم نهاد، و در پشت سر وی شبح استعمار غرب رسید - با سعی در نفوذ مرئی و نامرئی.
بدینگونه، اگر در دو قرن اخیر یک جنگ صلیبی نامرئی و تازه قلمرو اسلام را در معرض تجاوز غرب نهاده است تفوق غرب درین برخورد مستمر جز تفوق اسلحه اش که علم و فرهنگ اوست سببی ندارد و اگر دنیای اسلام می خواهد درین معرکه ی مخفی هم دست کم بقدر معرکه ی قدیم پیروزی بیابد، چاره یی جز آن ندارد که در «نوع اسلحه ی» خویش تجدید نظر کند، و بر اساس علم و فرهنگ گذشته ی خویش - نه آنچه کورکورانه از غرب گرفته است - بنای علم و فرهنگ تازه یی بگذارد. سابقه ی تمدن و فرهنگ هزار ساله ی گذشته اش که بی شک در تاریخ انسانیت نقش مؤثری داشته است نشان می دهد که این کار برای وی شدنی است - زود یا دیر.
در گذشته نیز، فی المثل در دوران مقارن بنای بغداد، کوششی که مسلمین در نقل و تعلیم علوم و معارف یونانی، سریانی، پهلوی، و هندی، و نیز در ایجاد اصطلاحات مناسب عربی برای آن معارف، انجام دادند بقدری شگرف بود که انسان از مشاهده ی آن به حیرت می افتد و مورخ هر قدر نسبت به پیشرفتهای عصر خویش مغرور باشد ناچار تصدیق می کند که این کوشش هر چند در آن دوران حاصل بسیار نداشته است اما بقدری عظیم بوده است که هیچ قومی نمی توانسته است مدت زیادی آن را تحمل کند. بلکه فقط در مدت یک هیجان جوانی و شوق خوشبینانه انجام دادن چنین کوششی ممکن بوده است. (4) اکنون همه چیز بشارت می دهد که قلمرو اسلام بار دیگر از آن شوق و هیجان مقدس مشتعل خواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. بامداد اسلام، چاپ اول / 113.
2. Guillaume, A., Islam. / 29
3. Hitti. Ph. K., The Arabs, A Short History, 4th ed. / 84
4. Sarton, Introduction, Vol I / 523

منبع مقاله: زرین کوب، عبدالحسین؛ (1362)، کارنامه ی اسلام، تهران: امیرکبیر، چاپ نوزدهم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما