آغاز عصر جدید

سال 1500م آغاز مناسبی است برای عصر نو در جهان و نیز در تاریخ اروپا. اندکی پیش از این تاریخ پیشرفت های فنی که در زمینه ی دریانوردی به دست پرنس هانری، دریانورد پرتغالی (ف 1460م) آغاز شده بود؛، از مخاطرات
چهارشنبه، 9 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آغاز عصر جدید
آغاز عصر جدید

 

نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا



 

سال 1500م آغاز مناسبی است برای عصر نو در جهان و نیز در تاریخ اروپا. اندکی پیش از این تاریخ پیشرفت های فنی که در زمینه ی دریانوردی به دست پرنس هانری، دریانورد پرتغالی (ف 1460م) آغاز شده بود؛، از مخاطرات توفان ها و امواج سهمگین شمال اقیانوس اطلس کاسته بود. چون دریانوردان اروپایی که بر این دریای مرگبار چیره شدند، دیگر هیچ دریایی را در برابر خویش به چیزی نمی گرفتند. ناخدایان دلیر به سرعت و پی در پی به دریاهای دوردست و تا آن زمان ناشناخته راندند: کریستوف کلمب (در 1492م)، واسکودوگاما (در 498م) و ماژلان (در 1519- 1522م) از شناخته شده ترین ایشانند.
پیامد این امر همانا پیوستن اقیانوس اطلس بود به بیشتر کرانه های جهان. آنچه در گذشته سر حد اوراسیا تلقی می شد، اینک با گذشت یک نسل یا اندکی بیشتر در کانون راههای جهان درآمد و به آسانی در دسترس هر اجتماعی قرار گرفت که در کرانه ای از دریا بودند. بدین گونه، موازنه ی هزارها ساله ی موجود میان تمدن های اوراسیا، ناگهان بر هم خورد و در طی زندگی سه نسل واژگون شد. سد اقیانوسی که پناه گاه امریکا و دیگر جاهای جهان بود، ناگهان فرو ریخت و با سوداگری و داد و ستد بردگان بسیاری از زنگیان افریقا در دسترس تمدن قرار گرفتند. تنها استرالیا و جزایر کوچک اقیانوس آرام تا زمانی از دسترس بر کنار ماندند. با این وجود، در پایان سده ی هیجدهم میلادی، آن ها هم رفته رفته نیروی دریانوردان و تمدن اروپایی را احساس کردند.
البته اروپای غربی از این دگرگونی و انقلاب ارتباطات، چه از دیدگاه مادی و چه دیگر امور برجسته و مهم، بیشترین سود را برد. زیرا، اروپا صحنه ی ظهور همه گونه پدیده های نویافته شد. این مطالب به اروپاییان برای پذیرش هرچیزی که دل خواه آنان بود، مجالی داد تا از ابزارهای مردم دیگر برگزینند و انگیزه ای در ایشان پدیدار شد برای بررسی و اختراع و گسترش میراث فرهنگی خویش. تمدن های سرخ پوستان پس از آن که به دست اسپانیایی ها، طبقات نخبه ی ایشان نابود شدند، به نومیدی گراییدند و تا سطح تمدنی روستایی تنزل یافتند. در جهان کهن، مسلمانان پایگاه مرکزی و کانونی خویش را در مجموعه ی تمدن اوراسیا با گشایش راه های دریایی از دست دادند؛ بدان سبب که در گذشته سرزمین های ایشان بر سر راه های مهم خشکی واقع بود. تنها در اسیای دور بود که اثر این دگرگونی ارتباطات نخست احساس نشد. از دیدگاه چینیان، بازرگانی خارجی با نظم سنتی خویش، خواه در دست مسلمانان می ماند و خواه در دست بازرگانان اروپایی می افتاد، تفاوتی چندان نمی کرد. چون نیروی رو به گسترش اروپایی تمامیت و اسقلال ملت های خاور دور را تهدید می کرد؛ نخست ژاپنی ها و سپس چینیان مزاحمان را بیرون ریختند و مرزهای خویش را به روی ایشان بستند. با این وجود این در اواسط سده ی نوزدهم، حتی این چنین گوشه گیری عمدی هم نتوانست ادامه یابد و تمدن های خاور دور همزمان با فرهنگ ها بدوی افریقای مرکزی بنا کردند به لرزش و تزلزل در زیر فشار صنعت نو پدید اروپا (و ماورای اروپای) غربی.
سر فصل های برجسته ی تاریخ جهان از 1500م، نخست همانا گسترش چیرگی روزافزون اروپای غربی، و آن گاه پا گرفتن نمادهای جامعه ی صنعتی ای بود که از شمال اقیانوس اطلس تا به سوی شرق و سیبری را گرفته بود. با این همه، تا حدود 1700م، مرزهای کهن خشکی تمدن های آسیایی همچنان بسیاری از اهمیت پیشین خود را حفظ کرده بودند. هم هند (از 1526م) و هم چین (از 1644م) دچار نگونساری در اثر حمله به مرزهای خویش نشدند و امپراتوری های پهناور خویش در فراسوی دریاها کامیاب شدند. پس در سال های 1500- 1700م ، ای بسا که دوران انتقال الگوی مجموعه ی تمدن از کانون های خشکی کهن به کانون های اقیانوسی جدید شکل گرفت. یعنی زمانی که پیشرفت اروپا تأثیری اندک در جهان کهن یافت ولی چندان پیشرفتی شدید و کامل در واژگونی توازن این جهان حاصل نکرده بود.
عصر عمده ی بعدی از 1700- 1850م، دگرگونی بزرگی در توازن سابق الذکر به سود اروپا جز در پهنه ی خاور دور نمودار شد. دو گسترش بزرگ بر پیشروی جهان غرب افزوده شد: یکی دگرگونی ناشی از کوشش پطر کبیر در روسیه، و دیگر مهاجرت و جای گزینی در امریکای شمالی. پیشروی های خردی در جامعه ی اروپایی در این زمان ها روی نمود؛ در جنوبی ترین بخش های افریقا، در دشت های امریکای جنوبی و در استرالیا. هند زیر فرمان اروپاییان درآمد و مسلمانان خاورمیانه تنها به سبب رقابت های کشورهای اروپایی از دچار آمدن به چنین سرنوشتی رهایی یافتند و نیمه متمدنان بازمانده در استپ های اوراسیا، سرمایه ی باقیمانده ی نظامی و فرهنگی خو درا با پیشروی روس ها و چینیان و جای گزینی آنان در سرزمین های خویش از دست دادند.
پس از 1850م، پیشرفت سریع صنایع نیرومند مکانیکی به گونه ای شگرف بر برتری و چیرگی غرب افزود. در آغاز این دوران، دژ خاور دور در برابر ناوگان جنگی غرب سقوط کرد و چند ملت اروپایی قدرت خود را در آسیا و افریقا بسط دادند و در آن جا پایگاهی استوار ساختند. با آن که امپراتوریهای اروپا از 1945م رو به تباهی رفته اند و دولت های ملی مختلف اروپا قدرت سیاسی خود را در برابر مردم و ملت های آزاد شده از سیطره ی ایشان و تسلط امریکا و روسیه پس از جنگ جهانی دوم از دست داده اند، گرایش برای تقلید و تملک دانش و فنون و دیگر جنبه های فرهنگ غربی در سراسر جهان، به گونه ای شگرف اوج گرفته است. پس به زیر افتادن اروپای غربی از اورنگ فرمانروایی کوتاه مدت بر جهان، همزمان شده است با گرایش سخت و بی سابقه ی جهانیان به سوی غربی شدن. پیشروی غرب امروزه هنوز هم بسیار مانده تا به اوج برسد و نیز آشکار نیست که حتی از دید صرفاً سیاسی هم، دوران برتری و چیرگی غرب به سر آمده باشد. امریکا و روسیه به عنوان دورافتادگان تمدن اروپا از لحاظ نظامی بس نیرومند تر از سایر دولت های جهان هستند؛ ولی نیروی متحد و پیوسته اروپای غربی بالقوه بر این هر دو برتری دارد. منتها به سبب اشکالات در پذیرش مشی واحد و این که هنوز این ملت ها به اندیشه های رو به زوال دوران تلسط و چیرگی خویش بر جهان چسبیده اند، از گرایش به یک سیاست واحد باز مانده، و نسبت به آن هر دو در موضعی زیردست باقی مانده اند.
***
اکنون در نیمه ی قرن بیستم میلادی، چون به گذشته ی تمدن غربی از 1500م نگریسته شود، پیشرفت این بخش از جهان مانند انفجاری است بزرگ، بسیار پهناورتر از هر پدیده ای در گذشته؛ چه از دیدگاه فراگیری جغرافیایی و چه ژرفای اجتماعی. پیدایش پی در پی و سریع و خودجوش دگرگونی ها که از برخورد و تماس اندیشه ها، نهادها، آرمان ها و اختراعات برمی خیزد، از ویژگی های تاریخ امروز اروپاست و با سازماندهی اخیر ابتکارات و ابداعات از آزمایش های پژوهشی صنعتی، دانشگاه ها، ستاد های ارتشی و گروه های طرح ریزی گوناگون، سرعت روز افزونی در پهنه های فنی و اجتماعی پدیدار شده است که نشان می دهد این جنبه از تمدن غرب پیوسته ادامه خواهد داشت.
این دگرگونی پذیری، به تاریخ اروپا و غرب درروزگار ما ویژگی دل فریب و آشفته ای می دهد. این حقیقت که ما وارث و نیز زندانی گذشته ی غرب هستیم و افتاده در میان سیلی تند و پیش بینی نشدنی و باور نکردنی، کار ما را در بازشناختن نشانی های برجسته و مهم راه پیموده شده در زمان های دراز گذشته و تمدن های بیگانه و ناشناخته، با صرافت و آرامش خیال آسان نمی کند.
منبع مقاله :
هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط