رویه ای بر فرضیه های نژادی سامی

تا قرن هیجدهم میلادی در محافل فرهنگی اروپای غربی در زمینه ی زبان شناسی نظر عمده این بود که در مطابقت با متن که عهد قدیم (تورات) سفر یازدهم، پس از فرونشستن طوفان نوح و تا زمان ساختن برج بابل «تمام جهان را یک
پنجشنبه، 10 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رویه ای بر فرضیه های نژادی سامی
رویه ای بر فرضیه های نژادی سامی

 

نویسنده: شاپور رواسانی




 

تا قرن هیجدهم میلادی در محافل فرهنگی اروپای غربی در زمینه ی زبان شناسی نظر عمده این بود که در مطابقت با متن که عهد قدیم (تورات) سفر یازدهم، پس از فرونشستن طوفان نوح و تا زمان ساختن برج بابل «تمام جهان را یک زبان و یک لغت بود.» «... خداوند گفت اکنون نازل شویم و زبان ایشانرا در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند...(1) خداوند لغت تمام اهل جهان را مشوش ساخت.» و از این زمان به زبانهای مختلف در جامعه بشری سخن گفته می شود. در جریان رشد و توسعه ی فلسفه، علوم اجتماعی، تاریخ، بررسیهای تاریخی و زبان شناسی در اروپا، زبان شناسی آلمانی لودویک فون شلوزر (Ludwig Von Schlozer) (1735-1808) در سال 17771 با توجّه به وجود شباهت ها و تفاوتها در گروههای زبانی دو گروه زبانهای خویشاوند سامی و یافثی را نامگذاری کرد ــ شلوزر با این پیشنهاد برای نخستین بار اصطلاح (زبانهای) سامی را در تقسیم بندی گروههای زبانی های خویشاوند به کار برد.(2)
پس از او آیش هورن (Eichhorn) در انتشار این نامگذاری در زبان شناسی سعی بلیغ نمود.(3)
نامگذاری سامی در زبان شناسی بسرعت معمول و متداول گردید و تا امروز هم به صورت یک دگم باقی مانده است.
همراه با مفهوم سامی در زبان شناسی، نام زبانهای خویشاوند هند ــ اروپایی، هند ــ ژرمنی، و آریایی نیز وارد علوم اجتماعی شد.(4)
چنان که گفته شد، گروه زبانهای آسیایی که شلوزر آن را گروه زبانی یافثی نام نهاده بود، رفته رفته در آثار زبان شناسان دوره ی روشنفکری اروپا و اومانیست ها به نام گروه زبانهای هند ــ اروپایی، یا هند ــ ژرمنی خوانده شد.
به نامگذاری شلوزر (زبانهای سامی) ایرادهای فراوان گرفته شده است. یکی این که فهرست اسامی قبایل و اقوام و مردمی را که امروزه زبان شناسان در گروه زبانهای سامی قرار می دهند با فهرست اسامی قبایل و اقوامی که در فهرست تورات بعنوان اولاد و احفاد سام نام برده شده اند مطابقت ندارند و پاره ای از اقوام و قبایل که در گروه زبانهای سامی قرار داده می شوند در فهرست تورات جزو اولاد حام (فرزند دیگر نوح) آمده اند.(5)
این نکات نشان می دهد که نمی توان فهرست قبایل تورات را هم از نظر خویشاوندی قومی و هم از نظر خویشاوندی زبانی یکی دانست و به کار برد(6) زیرا «این رده بندی و تقسیم [فهرست تورات ــ ش ــ ر] نه از نظر قومی و مردم شناسی و نه از نظر زبان شناسی بلکه از نظر تاریخی ــ سیاسی تنظیم شده است. بطور مثال کنعانی ها (همراه با دیگران فنیقی ها) به عنوان اولاد حام شمرده شده اند و برعکس ایلامی ها، لیدی ها، آشوری ها و آرامی ها یک جا آورده شده اند. باید به این نکات افزود که در باب 10 عهد عتیق تعداد زیادی زبان های مرده یا زبانهایی که در همان زمان بدان صحبت می شد ذکر نشده اند ــ زبانهایی که از وجود آنها در دوره های جدید مطلع شده ایم ــ امّا از نظر زبان شناسی تمام اینها جزو زبانهای سامی محسوب می شوند.»(7)
با آمیختن و تعمیم زبان شناسی به مردم شناسی در چارچوب فرضیّه های نژادی، لغت و مفهوم سامی نیز رفته رفته مانند کلمه و مفهوم آریا از زبان شناسی وارد مردم شناسی و نژادشناسی شد(8) و بتدریج سخن از اقوام سامی و «نژاد سامی» به میان آمد در حالی که «اقوام ریشه های دیگری دارند تا زبانها و تمام آنهایی که در یک گروه فامیل زبانی هستند خویشاوند قومی نیستند.»(9) در طول قرون 18 و 19 «... کوشش شد یک مقایسه ی زبان شناسی علمی با روش و نمونه هند ــ ژرمنی انجام گیرد و از این امر همان طور که در مورد اجداد اولیّه ی هند ــ ژرمن ها رخ داده، موطن اولیّه ی سامیان را نیز تعیین کنند.»(10)
درهم بودن و اختلاف نظر فاحشی که در باب وطن اولیّه ی سامیان وجود دارد نشان می دهد که چگونه مانند کوشش صاحب نظران در یافتن وطن اولیّه برای «آریاها» به دنبال تصوّرات و اعتقادهای سیاسی و خیالات شاعرانه در همه احوال در چارچوب فرضیّه های نژادی (اثبات وجود نژاد برتر)، در این مورد نیز نظریّه پردازان با تعمیم فرضیّه های زبان شناسی به مردم شناسی و تاریخ در پی یافتن محلّ اقامت اولیّه برای قوم اولیّه ی سامی برآمده اند و به هیچ نتیجه ی علمی و مستندی هم نرسیده اند. وطن اولیه ی سامیان از جنوب اسپانیا و آفریقا (موریتانی، حبشه، سومالی، شمال آفریقا) و از عربستان، بابل، و ارمنستان تا فلات پامیر و سرزمینهای آسیای مرکزی نزدیک سیحون و جیحون جستجو شده(11) و تاکنون نیز مانند وطن اولیّه ی «آریاهای اولیّه» پیدا نشده است!
به نظر مونتگمری (James Montgomery) «سرزمین سامیان در تمدن های باستانی در درّه های دجله و فرات و سوریه و فلسطین و بمانند کمربندی در صحرای شمال عربستان قرار دارد. عربستان محلّ ذخیره ی نژاد سامی است که فرهنگش را با خون سامی تازه می سازد و تکرار می کند.»(12)
سخنان مونتگمری را در بسیاری از کتب و تألیفات دیگر درباره ی «سامیان» می توان یافت امّا تاکنون کسی توضیح نداده که مراد از خون سامی چه بوده و چیست و این خون چه ترکیبی داشته و دارد، چنان که درباره ی «خون آریایی» نیز تاکنون توضیحی داده نشده است؛ و باز هم این سؤال که چگونه می توان «خون» را با «فرهنگ» در رابطه قرار داد بدون پاسخ مانده است. به نظر فیلبی (Philby) عربستان جنوبی خاستگاه نژاد مردمانی است که ما آنان را به نام سامیان می شناسیم.»(13)
این استدلال شبیه همان است که درباره ی «انسان اولیّه» و «نژاد آریا» عنوان شده و می شود. آیا این نژاد انسانی (سامیان) در عربستان جنوبی پا از عدم به وجود گذاشته بودند و خلقت در این سرزمین صورت گرفته بوده؟ یا این که این گروه از سرزمین دیگری بدانجا آمده بودند؟
از دیده عدّه ای از صاحبنظران، عربستان موطن اولیّه ی سامیان بوده است(14) و چنان که یادآوری شد به نظر برخی دیگر فلات پامیر که در آنجا «در تماس نزدیک با آریاها زندگی می کردند و سپس از آنجا از طریق جنوب دریای خزر به جنوب غربی مهاجرت کرده اند.»(15) به این ترتیب عربستان یا آفریقا نمی توانسته خاستگاه اولیه سامیان باشد(16) بلکه طبق این نظر «سامیان» و «آریاها» هموطن بوده اند و شاید چون نزدیک هم زندگی می کرده اند روابطی هم داشته اند.
خیال پردازی نه فقط در باب خاستگاه اولیّه ی «سامیان» همچون خاستگاه «آریاها» حدّ و حدودی نمی شناسد، بلکه پاره ای از صاحبنظران به رسم خطوط مهاجرت قومی «سامی» و مناسبات دوستانه اش با قوم «هند ــ ژرمن» نیز پرداخته اند: «این دو قوم [سامی و ژرمن ــ ش ــ ر] در زمانهای تاریخی دور تقریباً در جنوب شرقی یا مرکز اروپا یک قوم و یک زبان بودند. بعدآً سامی ها جدا شدند و به طرف راههایی در آسیای صغیر و سوریه ی غربی به سرزمین های میان دریای مدیترانه و فرات و سرزمین آمور رفتند.»(17) این نظر مقدّمه ی «هم نژاد» دانستن سامیان و آریاها بود. در فرضیّه های نژادی، نژاد سفید بعنوان نژاد برتر به دو گروه آریایی و سامی تقسیم می شود. بلونچلی (1857) نژاد سفید را به دو بخش آریایی و سامی تقسیم کرد و سامیان را تنها گروه و قومی دانست که در داشتن تفاوت و اختلاف فاحش با نژادهای پست [سیاهان، زردها، سرخ ها ... ش ــ ر] با آریایی ها قابل مقایسه اند.(18)
ترایچکه (Treiotschke) نیز مانند بسیاری دیگر نژاد سفید را به دو بخش اقوام آریایی و اقوام سامی تقسیم می کرد.(19)
در مقابله با نظرات نژادی که «آریا» ها و «سامی» ها را بر پایه ی صفات نژادی (شکل بینی، جمجمه و ...) از هم جدا می کنند، نظریّه پردازانی هم هستند که معتقدند «آریا» و «سامی» ها از نظر صفات نژادی با هم اختلافی نداشته و ندارند(20) و در چارچوب نژاد سفید بر سایر «نژادها» ی انسانی برتری دارند (!) امّا بررسیهای علمی نشان می دهد که «تقسیم گروههای انسانی به نژادهای پست و برتر و سپس تقسیم نژاد سفید به آریا و سامی به کمک زبان شناسی در حقیقت و عمل یک رده بندی و تقسیم بندی سیاسی با مقاصد اقتصادی طبقاتی و استعماریست و پایه و اساسی در علوم طبیعی، علوم اجتماعی و تاریخ ندارد.»(21)
درباره ی نژاد «سامی» و «آریا» می توان در بررسی چگونگی استدلال های نظریّه پردازان نشان داد که هر وقت زبان شناسان خواستار نشان دادن حدود و ثغور یا محلّ زندگی اولیّه یا خطوط مهاجرتی گروه های زبانی معیّنی هستند، از اقوامی که به نظرشان بر پایه ی مشترکات زبانی در یک گروه قرار می گیرند یاد می کنند و هر وقت نظریّه پردازان نژادی در صدد اثبات «هم نژادی» اقوامی برمی آیند از مشترکات و مشابهات زبان شناسی آنان سخن می گویند.
البتّه در طول تاریخ و از زمانهای بسیار دور در مناطق مختلف جهان اقوام و قبایل و گروههای انسانی متعدّد و مختلفی زندگی می کرده اند که زبان، فرهنگ و نام خودشان را داشته اند و با یکدیگر چه از نظر فرهنگی بمناسبت مهاجرت ها، مبادلات تجاری، جنگ ها و صلح ها مربوط بوده اند، امّا در هیچ کتیبه یا سند تاریخی هیچ قومی به خود نام «سامی» نداده است. «عهد عتیق از اقوامی سخن می گوید که از سام منشأ گرفته اند، بی آنکه آنان را سامی ها یا سامی بنامد.»(22)
با توجّه به آنچه گفته شد این پرسش مطرح می گردد که امروزه چگونه می توان در تعیین هویّت تاریخی، قومی و فرهنگی، تعلّق داشتن به یک قوم را که اصولاً بدین نام و نشان وجود نداشته است ملاک و پایه ی استدلال ها و بررسی ها قرار داد.
دانش امروزی اثبات می کند که فرضیّه های نژادی از بیخ و بن نادرست است و نمی توان جامعه ی انسانی را به استناد تفاوت ها در مشخّصات ظاهری جسمانی، به «نژادها» رده بندی نمود، این رده بندی را به فرهنگ و تمدّن و استعدادهای فکری و ذهنی تعمیم داد و در درون یک «نژاد» معیّن نیز دست به تقسیم داخلی زد و آن را به گروههای کوچکتری، که باز هم باید از لحاظ صفات جسمانی و مشخّصات فرهنگی متفاوت بوده و یکی بر دیگری مزّیت و برتری داشته باشد تقسیم نمود.
همچنین، بررسیهای زبانشناسی نشان می دهد که زبان شناسی نمی تواند پایه و اساس قوم شناسی یا چیزی شبیه آن باشد و با مقایسه ها و تحلیل های زبان شناسی نمی توان نوعی ردیابی و «فسیل شناسی» زبانی راه انداخت و بر اساس آن انسانها را به «نژادها» ی مختلف تقسیم و برایشان «وطن اولیّه» و «زبان اولیّه» تعیین کرد.(23)

پی نوشت ها :

1- از کتاب مقدس یعنی کتب عهد قدیم و عهد جدید... باب یازدهم، ص14
2- Poliako. León: Der Arische Mythos. Hamburg 1993, S. 215
3- Eichhorn, John Gottfreid: Einleitung in das alte Testament. Bd I. Leipzig 1787
Thomas Nipperdy, Reinhard Rurup: Antisemitismus in Geschichtliche Grundbegriffe historisch. Lexikon zur politisch-soziaren Sprache in Deutschland. Stuttgart 1972, S. l30
4- Thomas Nipperdy: a.a. O.
5- Hommel, Fritz: Die semitischen Völker und Sprachen. Bd I. Leipzig 1883, S.0-9
6- همانجا، S. 9 und 10.
7- Soden W. v.: Semiten. In: Die Religion in Geschichte und Gegenwart. Bd 5, 3. Aufl. (Hsg). Kurt Galling. Tübbingen 1961, S. 1694
8- Bariton, George, Aaron: Semitic and Hamitic Origins (Social and Religious). London 1934,p.1
9- Weil, Gustav: Artikel. Semitische völker. In: Rotteck-Welckers Staatslexikon. 3. Aufl. 1865-66, S. 327
10- Hommel: a. a. O. (...) S.7
11- Bariton: a. a. O. (...) 1-12
12- Montgomery, James A.: Arabia and rhe Bibel. Philadelphia 1934, P. 54
13- Philby, H.: STG. The Background of Islam. Alexandria 1947 , P. 9
14- Nielsen, Ditlef: Alaarabische Kultur. Bd I. In: Handbuch der Al-tarabische Altertumskunde. Kopenhagen 1927, S. 55
15- Hommel, Fritz: Die Namen der Säugetiere bei dem Südsemitischen Völkern. Leipzig 1879, S.406
16- Ungnad, Arthur: Die ältesten Völkerwanderungen Vorderasiens. Bereslau I923, S.4
17- King, Leonard: A History of Sumer and Akkad. London 1916, P. 230
18- Bluntchli: Artikel. Arische Völker und arische Rechte. Bruntschli/Barter, Bd. I. 1857, S. 322
19- Treitschke, Heinrich: Politik, Vorlesungen. Geharten an der Univesität zu Berlin. By v. Max Cornicflius. Bd. i. Leipzig 1899, S. 273ff.
20- Mieses, Mathias: Der Ursprung des Judenhasses. Berlin I923, S. 23-28.
«... چیزی به نام نژاد سامی وجود ندارد.»
هنری لوکاس، تاریخ تمدّن...، ص81.
21- Conzer, werner: Entstehung und Entfartung des Rassenbegriffs in Geschichte.
ن-ک :
Grundbegriffe Historische Lexikon zur politisch-sozialen Sprache in Deutschland. B.d. 5. (Hsg) Otto Brummer/Werner Conze. Stuttgart: 1984, S. 174
Arens: Sprachwissenschaft. Der Gang ihrer Entwicklung von der Antike bis zur Gegenwart. Frankfurt/Main 1974
22- Kamel, Salibi: Die Bibel aus dem Land Asir. Hamburg 1985, S. 16 Fu ssnote
23- Stölting-Richert, Wilfried: Kriminalistische Methode und Kriminalität in der indoeuropäischen Sprachwissenschaft. In: Beginnt eineneue Ära der Weltgeschichte? Bd. II. (Hrsg.) Schapour Ravasani. Oldenburg 1993, S. 62-81. Sammelband mit Beiträgen zur gleichnamigen Ringvorresung im Wintersemester 1991/1992 an der Carl von Ossietsky Universität Oldenburg.

منبع مقاله :
رواسانی، شاپور، (1380)، نادرستی فرضیه های نژادی آریا، سامی و ترک، تهران: اطلاعات، چاپ دوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط