ارتباط صفت کمال گرایی با انتقاد از خود

اغلب روان شناسان، کمال گرایی را خصیصه ای بیمارگونه تعریف می کنند اما بررسی های بیش تر نشان می دهد که این خصیصه هم نقش انطباقی دارد و هم نقش غیرانطباقی. افراد کمال گرا با تلاش برای بی عیب و نقص بودن و تنظیم
دوشنبه، 14 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارتباط صفت کمال گرایی با انتقاد از خود
 ارتباط صفت کمال گرایی با انتقاد از خود

 

نویسنده: نیره دلالی




 

اغلب روان شناسان، کمال گرایی را خصیصه ای بیمارگونه تعریف می کنند اما بررسی های بیش تر نشان می دهد که این خصیصه هم نقش انطباقی دارد و هم نقش غیرانطباقی. افراد کمال گرا با تلاش برای بی عیب و نقص بودن و تنظیم استانداردهای بالا همواره به ارزیابی های نقادانه از رفتارشان گرایش دارند. معمولاً افراد بسیار کمال گرا نسبت به شکست حساس هستند و واکنش منفی تری به آن نشان می دهند. با وجود این کمال گرایی خصیصه ای چند بعدی و چند وجهی است؛ دو بعد عمده ی آن نیاز به متمایز بودن است. بُعد اول شامل تلاش کمال گرایانه ی مثبت و برخورداری از استانداردهای شخصی و دقیق عملکرد فرد است؛ این بعد با شاخص های سازگاری روان شناختی نظیر عواطف مثبت، بردباری، پیشرفت تحصیلی و عملکرد خوب همبستگی مثبت دارد.
بعد دوم به عنوان کمال گرایی خود انتقادی توصیف شده است و شامل ارزیابی انتقادی از عملکرد، انتظارات کمال گرایانه ی منفی و ترس زیاد از عدم پذیرش است. این بعد با شاخص های ناسازگارانه ای نظیر عواطف منفی، عزت نفس پایین و خودکارآمدی پایین همبستگی دارد.
نتایج تحقیقات نشان داده است که ابعاد کمال گرایی با انتقاد از خود و افسردگی مرتبط است. در یک مجموعه مطالعات، نقش احساس تقصیر و انتقاد از خود در میزان ابتلا به بیماری های روانی بررسی شد و مشخص شد که بین احساس تقصیر و انتقاد به خود و کمال گرایی همبستگی مثبتی وجود دارد. هنگامی که انتقاد از خود ناشی از عوامل بیرونی است، احساس تقصیر به عنوان پیش بینی کننده ی افسردگی است و برعکس، هنگامی که انتقاد ناشی از عوامل درونی است، کمال گرایی پیش بینی کننده ی افسردگی مطرح است. مطالعات مرتبط با این موضوع نشان می دهد که عناصر انتقاد از خود با شکل هایی از کمال گرایی و نحوه ی پاسخ دهی افراد به انتقاد همراه است و این عامل مهمی در بروز نشانه های افسردگی محسوب می شود.
هم چنین تحقیقات نشان داده است افرادی که معمولاً خود را فدای دیگران می کنند، سعی می کنند با خودداری از بیان احساسات خود از خود مراقبت کنند و این احساس ناراحتی اغلب با سکوت خود و فروخوردن خشم همراه است. در تحقیقات دیگری مشخص شده است که سکوت خود با قضاوت خود بر اساس انتظارات دیگران، فداکاری و از خودگذشتگی و ارائه ی تصویر مثبتی از خود در موقعیت های اجتماعی مرتبط است. این الگو بیش تر در میان زنان شایع است زیرا آن ها بر اساس الگوهای فرهنگی یاد می گیرند خود را فدا کنند و خود را نادیده بگیرند، در حالی که این فداکاری موجب احساس بی ارزشی و خشم و به دنبال آن احساس تنهایی و درماندگی می شود. از یک دیدگاه انعطاف پذیرتر شاید بتوان گفت دلیل در خود فرو رفتن، فقدان شیوه های سازنده و به کارگیری شیوه های منفعل در مقابله با تعارض است که به مشکلات روانی اجتماعی نظیر تنهایی نسبت داده می شود. انتقاد از خود بعد شخصیتی است که ارتباط نزدیکی با در خود فرورفتن دارد و در بررسی های انجام شده مشخص شد افرادی که از خود انتقاد می کنند از خود افشاسازی به شدت اجتناب می کنند. در نهایت وابستگی و انتقاد از خود با دوسوگیری هیجانی همراه است که این دوسوگرایی پیامد جانبی فرایند در خود فرو رفتن است. هم چنین انتقاد از خود به عنوان شیوه ی بیان افسردگی در میان زنان مطرح شده است.
در مجموع، بررسی سبک های شخصیت درون فکنانه و اتکایی نشان می دهد افرادی که از خودانتقادی و وابستگی بالایی برخوردارند، احتمالاً برای برقراری روابط بین فردی به شیوه های خاصی رفتار می کنند و در خود فرورفتن نیز نوعی پاسخ عملی است که افراد آسیب پذیر برای برقراری روابط مثبت از خود نشان می دهند اما به شیوه ی سازنده ای در روابط بین فردی عمل نمی کنند.
احساس تنهایی، مولفه های رفتاری، عاطفی و شناختی دارد که بیانگر میل به داشتن ارتباط نزدیک تر با دیگران است. در سطحی مفهومی، احساس تنهایی با افسردگی اتکایی ارتباط دارد. منظور از افسردگی اتکایی، سندرمی به نام محرومیت مادری است. افسردگی اتکایی در بعضی از کودکان زیر 2 سال که به مدت طولانی ( بیش از 3 ماه) از مادر خود جدا شده اند، ظاهر می گردد. در این کودکان مراحل مشخصی با الگوهای رفتاری قابل انتظار مشاهده می شود: (1) اعتراض، که در آن کودک با گریه، ناله، فراخواندن و جست و جوی مادر، اعتراض خود را نشان می دهد (2) درماندگی، که در آن کودک امید خود برای بازگشت مادر را از دست می دهد (3) گسستگی که در آن کودک از نظر هیجانی خود را از مادر خود می گسلد. به اعتقاد بالبی این مرحله با احساس دوگانه نسبت به مادر همراه است. کودک هم مادر خود را می خواهد و هم به خاطر ترک او از او دلگیر است. تحقیقات نشان داده است که انتقاد از خود بیش از وابستگی با احساس تنهایی رابطه دارد. هم چنین محققان در تحقیق دیگری ( ویرمن) متوجه شدند احساس تنهایی با سطوح بالاتر انتقاد از خود و سطوح پایین تر خودکارآمدی همراه است، به علاوه نتیجه ی مطالعات طولانی نشان داده است افرادی که کم تر از خود انتقاد می کنند و احساس کارآمدی بیش تری دارند، کم تر احساس تنهایی می کنند. این یافته بیانگر رابطه ی بین عزت نفس پایین و احساس تنهایی است.
منبع مقاله :
دلالی، نیره؛ (1388)، انتقاد: انتقاد و نحوه ی مواجهه با آن، تهران: انتشارات نشر قطره، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط