نویسنده: سیدرضا مؤدب
اگر الفاظ متعددی، برای معنای واحدی به کار روند، آن را «مترادف»(1) می گویند؛ مانند سیف، صارم، حسام و ... که در زبان عربی به معنای «شمشیر» است؛ علما و دانشمندان قرآنی در خصوص وجود الفاظ مترادف در قرآن، اختلاف نظر داشته اند؛ از این میان جمعی مانند «راغب»(2) و ... معتقد به وجود مترادفات در قرآن بوده اند؛ از طرفی گروه زیادی از محققین نیز، وجود مترادفات را در قرآن نفی نموده اند؛ از جمله، «ابن فارس»(3) است که به عنوان فقیه در لغت شناخته شده و همچنین «ابوهلال عسکری» در کتابش به نام الفروق اللغویة و دیگران، منکر وجود مترادفات(4) در قرآن هستند و معتقدند که هر لفظی در قرآن به جای خود به کار رفته و قابل جایگزین شدن نیست.
آنها معتقدند که اعجاز بیانی، در شکل تعابیر و الفاظ قرآن، آن قدر دقیق و سنجیده است که نمی توان هیچ کلمه یا عبارت قرآن را، با مترادف آن جایگزین نمود و هرگونه تغییری، مخلّ فصاحت و بلاغت آن بوده و ممکن نیست که بتوان واژه ای را که در آیه ای استعمال شده، با لفظی دیگر جابه جا نمود؛ به عنوان مثال: جایگزینی عبارت در آیات ذیل، با مترادف صحیح نبوده و به نظر درست نمی باشد:
1. «افتونی فی حلمی ان کنتم للحلم تعبرون»، به جای آیه شریفه:
«..أَفْتُونِی فِی رُؤْیَایَ إِنْ کُنْتُمْ لِلرُّؤْیَا تَعْبُرُونَ»(یوسف، 43)؛
2. «لا تقصص حلمک علی اخوتک»، به جای آیه شریفه:
«...لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً...»(یوسف، 5)؛
3. «انی أبصرت ناراً» به جای آیه شریفه:
«...إِنِّی آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ...»(طه، 10)؛
4. «یقسمون بالله انهم لمنکم»، به جای آیه شریفه:
«وَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَ مَا هُمْ مِنْکُمْ وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ»(توبه، 56)؛
5. «یقسمون بالله ما قالوا»، به جای آیه شریفه:
«یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَ لَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ...»(توبه،74)؛
6. «لرأیته خاشعاً متحطماً»، به جای آیه شریفه:
«لَوْ أَنْزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً...»(حشر، 21)؛
7. «لا یصدعنکم سلیمان»، به جای آیه شریفه:
«...یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لاَ یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لاَ یَشْعُرُونَ»(نمل، 18)؛ و ... .
همان طور که در آیات مذکور، دقّت و تدّبر شد، جایگزینی واژه ی «حُلم» به جای «رؤیا» «ابصرت» به جای «آنست»، «یقسمون» به جای «یحلفون»، «متحطّما» به جای «متصدّعاً»، «لا یصّد عنکم» به جای «لایحطمنّکم» و ... ممکن نمی باشد؛ زیرا هر کدام، دارای معانی خاصی هستند، که آن لفظ و تعبیر، در جای خود، مناسب و جایگزینی با الفاظ دیگر اعم از آن در قرآن به کار رفته باشد یا به کار نرفته باشد، غیرمناسب است.
اصولاً در زبان عربی و لغت آن، وسعت و گستره فراوانی وجود دارد و ترادف در آن به معنای هم معنا بودن کلمات با یکدیگر، نبوده و نیست؛ مگر آنکه برخی از کلمات، معانی نزدیک به هم دارند که می توان از آنها تعبیر به «مترادف» نمود.
از این جهت، نمی توان به جای آیه شریفه: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ...»(5) گفت: « و لکم فی القتل حیاة...»؛ زیرا تعبیر « قتل» وافی و گویا در مقصود نیست و لذا عبارت: «اکثروا القتل لیقتل القتل»؛ یعنی: زیاد بکشید تا قتل کم شود، و یا: « القتل انفی لقتل» یعنی قتل سبب نفی قتل است، که قبلاً رایج بود، گویای مفهوم واقعی آیه قصاص نبود و با آمدن تعبیر « قصاص» در آیه شریفه:«وَ لَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ...» معنا و مفهوم آن، گویا شده است؛ همینطور عبارت، «تتلوا» در آیه شریفه: «وَ مَا کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ...»(6) به جای «تقرأ» و عبارت «لاریب»، در آیه شریفه: «ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ...»(7) به جای: «لا شک فیه و ...».
در الفاظ و عبارات قرآن، اگر لفظی تکرار هم شده و یا از عبارات و لغتهای فراوان استفاده شده است، هیچ کاستی در اعجاز بیانی آن ایجاد نمی نماید؛ زیرا هر تکراری و یا هر استفاده ای از لغات قبایل، به جا و شایسته بوده و فصاحت و اعجاز بیانی آن را مخدوش نکرده؛ در هر تکرار و یا در هر استفاده از هر لغتی سرّی وجود دارد که آن را فصیح و بلیغ نموده است.
تکرار عبارات در قرآن، مانند آیه: «نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ ...»(انعام، 151) و آیه:«...نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ...»(اسراء، 31) که در سوره ی انعام با عبارت: «... مِّنْ إِمْلاَقٍ ..» آمده چنین است: «...وَ لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ مِنْ إِمْلاَقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ...»(8) و در سوره اسراء با عبارت «خشیة املاق» آمده است:«وَ لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ...».(9)
استفاده از لغات قبایل در قرآن، مانند:
1. «.. قَوْماً بُوراً» به جای: «هلکاً» که لغت عمان است؛ (فرقان، 18)؛
2. «... وَتَرَی الاَرضَ هَامِدةً..» به جای: «مغیره» که لغت هذیل است(حج، 5)؛
3. «... أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ ...». به جای: «الکتاب» که لغت روم است(کهف، 9)؛
4. «کَبُرَ مَقْتاً...» به جای: «بغضاً» که لغت قریش است(صف، 3)؛
5. «أَعْجَازُ نَخْلٍ..» به جای: «اجذاع» که لغت حمیر است (حاقه، 7)؛
پی نوشت ها :
1. فرهنگ معین، ج3، ص 3800؛ التمهید فی علوم القرآن، ج5، ص 46.
2. مفردات راغب، مقدمه مؤلف.
3. معجم مقایس اللغة، ج1، ص 3 و ص 39(مقدمه ناشر).
4. معجم الفروق اللغویة، ص 3.
5. بقره، 179: «برای شما در قصاص، حیات و زندگی است ای صاحبان خرد».
6. عنکبوت، 48: «تو هرگز قبل از این کتابی را نمی خواندی».
7. بقره، 2: «این کتاب (با عظمتی است) که تردیدی در آن راه ندارد».
8. انعام، 151: «و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید ما شما و آنها را روزی می دهیم».
9. اسراء، 31: «و فرزندانتان را از ترس فقر به قتل نرسانید، ما آنها و شما را روزی می دهیم».
مؤدب، سیدرضا؛(1390)، اعجاز قرآن، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، چاپ دوم