انضباط و رابطه ی آن با سلطه جویی

احتمالاً در مورد هیچ یک از جنبه های روان شناسی کودک به اندازه ی انضباط، سوء تفاهم وجود ندارد. به نظر من لازم است به جای آن که ما بر کودکان خود سلطه جویی کنیم و کودکان نسبت به ما روش سلطه جویی در پیش گیرند، در
چهارشنبه، 30 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انضباط و رابطه ی آن با سلطه جویی
 انضباط و رابطه ی آن با سلطه جویی

 

نویسنده: قاسم قاضی




 

احتمالاً در مورد هیچ یک از جنبه های روان شناسی کودک به اندازه ی انضباط، سوء تفاهم وجود ندارد. به نظر من لازم است به جای آن که ما بر کودکان خود سلطه جویی کنیم و کودکان نسبت به ما روش سلطه جویی در پیش گیرند، در این مورد مهم یک نوع فلسفه وضع کنیم.
تکنیک های انضباطی به دو گروه بزرگ تقسیم می شوند. یکی از آن ها روش کنش- مرکزی سلطه جویانه یا از نوع کنترل است. دیگر روش درونی بودن خود تحمیل و خویشتن سازی است. یعنی آن چیزی است که آن را به نام خودنظمی می نامیم و در آن ارزش های درونی کودک اصول راهنمایی او را تشکیل می دهند.
انضباط کنش- مرکزی نظریه ی مربوط به پاداش و تنبیه را شامل می شود و این روشی است که هنوز هم بسیای از والدین به طور آگاهانه آن را به کار می برند. شعار آنان این است که «ترکه را کنار بگذارید، کودک را ضایع کنید.» یا «کودکان را باید دید، نه این که به حرف هایشان گوش داد.» این قبیل عبارات معمولی اغلب با تکنیک های کنش- کنترل چندی همراه هستند که همه ی آن ها رفتار کودک را به درجه ای تحت سلطه جویی قرار می دهند، مانند تنبیه شفاهی، مقایسه ی نامطلوب، جدایی، محروم کردن از مزایا و تنبیه بدنی.
اثر این گونه تنبیهات باعث ممانعت رفتار یا افسرده شدن می شوند. تنبیه باعث اضطراب می شود و به تظاهرات عصبی که از مشخصات افسردگی است، منجر می شود. این عمل اغلب نفرت از تنبیه کننده را برمی انگیزد، پرخاشگری را افزایش می دهد و موجب احساس گناه می گردد. این قبیل فعل و انفعالات موجب توسعه ی بیشتر تنبیه می گردد.
در اغلب موارد تنبیه به پیدایش احساس ناامنی و بی لیاقتی می انجامد. کودکی که تنبیه می شود، اغلب احساس می کند که از مراحم تنبیه کننده محروم شده است و بیشتر احساس می کند عدم امنیت می کند. او رفته رفته خودش را بد، ناشایست و بی ارزش می داند و در بسیاری از موارد اعمالش با توجه به این خود پنداره ها شکل می گیرند.
امروزه بسیاری از والدین که مرتباً دانش خود را از اصول اساسی روان شناسی افزایش می دهند، کمتر از روش های سلطه جویانه ی انضباطی استفاده می کنند. آن ها از کودکان شان می خواهند طوری رفتار کنند که هم از نظر اجتماعی مقبولیت داشته باشند و هم از لحاظ سلامت فکری و جسمانی برای آن ها مفید باشد. ولی چون مطمئن نیستند که چگونه به چنین رفتاری برسند، نمی توانند این نکته را تشخیص بدهند که آن چه به عنوان احترام و اطاعت از فرزندان شان می خواهند، اغلب نتیجه ی ناامنی خودشان است. این گونه والدین نمی دانند خصومتی که توسط کودکان در حد طبیعی و منطقی خود ابراز می شود، برای رشد عاطفی آن ها واقعاً ضروری است.
متأسفانه در مورد انضباط، رویه ی احساسی را نمی توان به صورت چند قاعده ی ساده درآورد که اگر آن قاعده ها مراعات نشوند تنبیه مجاز شناخته شود. انضباط (بیش از آن چه سلطه جویی باشد) بیشتر به رویه ی فکری احساس آدمی مربوط می شود. کودکی که تنبیه انضباطی شده است، باید به عنوان یک انسان پذیرفته شود، نه به عنوان یک ماشین- انسانی که دارای حقوق و احساسات مخصوص به خود می باشد. پدر و مادری که می توانند احساسات و نگرش های فکری کودکان را تحمل کنند، خواهند توانست مشکلات ناشی از انضباط را نیز با مهارت برطرف کنند. اگر موقعیت عاطفی خانه همواره گرم و پذیرا باشد، حتی اگر در مورد رفتار کودک شدت عمل و محدودیت های بجایی وجود داشته باشد، باز هم کودک احساس امنیت خواهد کرد.
منبع مقاله : قاضی، قاسم؛ (1387) سلطه جویی: از سلطه جویی تا خویشتن سازی، تهران: نشر قطره



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما