طایفه بنی اسد در دو رویه مخالفت و همراهی با اسلام

در مکه واقع در منطقه حجاز در آستانه ظهور اسلام قبیله ای قدرت سیاسی را به دست داشت که قریش نامیده می شد. این قبیله بزرگ متشکل از تیره هایی چند بود، که یکی از آنها بنی اسد نام داشت. در این محیط سیاسی، اجتماعی بود که
دوشنبه، 5 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طایفه بنی اسد در دو رویه مخالفت و همراهی با اسلام
طایفه بنی اسد در دو رویه مخالفت و همراهی با اسلام

 

نویسندگان:
لیلا احمدیان(1)
پروین اصغری(2)
منبع: راسخون



 

چکیده:

در مکه واقع در منطقه حجاز در آستانه ظهور اسلام قبیله ای قدرت سیاسی را به دست داشت که قریش نامیده می شد. این قبیله بزرگ متشکل از تیره هایی چند بود، که یکی از آنها بنی اسد نام داشت. در این محیط سیاسی، اجتماعی بود که رسول خدا (ص) به رسالت برگزیده شد و بار سخت دعوت اعراب به توحید را به مدت بیست و سه سال بر دوش کشید. اعرابی که به بت پرستی و شرک، جنگ و نزاع و تبعیضات اجتماعی خو گرفته بودند. بنی مخزوم به ویژه سران و اشراف آن، از این قاعده مستثنی نبودند و با هر چیزی که می خواست آنان را از فرهنگ جاهلی که با آن مانوس شده بودند دور کند به مقابله بر می خواستند. بلعکس افرادی هم بودند که از فرهنگ منحط جاهلی دل آزرده شده بودند برای همین دین اسلام را با آغوش باز پذیرفتند. در آخر همه مجبور بودند در برابر اسلام تسلیم شوند اما مسلماً ایمان های ظاهری و باطنی آثار و پیامد های بعد از رحلت رسول اکرم (ص) در جامعه اسلامی داشته است.

کلید واژه ها:

اسلام، رسول الله (ص)، بنی اسد، قریش، مکه.

مقدمه

در گذرگاه تاریخ انسانها با عناوین و در قالب های مختلف از خود نقش‌هائی بر جای گذارده‌اند. این نقش گاه در پیشبرد اهداف مذهبی و یا حّتی صف آرائی در مقابل یک نوع ایده نموده پیدا کرده است. در شبه جزیره‌ی عربستان در شهر مکّه که در ناحیه‌ی حجاز آن قرار دارد، در دوره‌ای زمانی، قصی بن کلاب بر قبیله‌ی خزاعه پیروز گشته و قبیله‌اش قریش را در آنجا حاکمیت داد و امور شهر را به دست بطون مهم قریش داد. بدین سان قریش از اهمیتی خاص برخوردار شد. بنی‌اسد عبدالعزی از شاخه‌های قریش از این دسته است. این تحقیق سعی بر آن دارد تا نیم نگاهی داشته باشد بر اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی بنی اسد از ابتدای حاکمیت قریش بر مکّه تا حادثه‌ی تاریخ ساز سقیفه.
با ظهور پیامبر اسلام علی رغم مخالفت شدید قریش، فرضیه آن است که این تیره ی قریش (بنی) نقش چشمگیر و اساسی در پذیرش و پیشرفت اسلام در «مکّه» از ابتدای بعثت داشته است.
پرسش‌های قابل طرح در این بررسی که سعی بر پاسخگوئی آن شده از قرار زیر است:

1-نسب بنی‌اسد به چه صورت می‌باشد؟
2-جایگاه و موقعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و مذهبی این تیره‌ی قریش چگونه است؟
3-نقش بنی اسد در دعوت پیامبر از ابتدای بعثت تا هجرت به مدینه به چه صورت ارزیابی می‌گردد؟
4- بنی اسد در غزوات و سریه‌ها به چه صورت نقش آفرینی کردند؟
5-عملکرد بنی اسد بن عبدالعزی در رویداد سقیفه به چه صورت بوده است؟

نسب بنی اسد

زبیرین عوام بن خویلد بن اسد، مادر خویلد، زهره عمر و بن خنثه از بنی کاهل بن اسد بن خزیمه بود.
حکیم بن حزام بن خویلد بن اسد و نوفل بن خویلد، که در روز جنگ بدر، در حالی که کافر بود، کشته شد از دیگر افرادبنی اسد است. سائب و بجیر برداران زبیربن عوام، که سائب در جنگ یمامه شهید شد و بجیر توسط سعدالدوسی کشته شد. ابوزمعه (اسود بن مطلب بن اسد بن عبدالعزی) و دو پسرش زمعه و عقیل، و حارث بن زمعه که هر سه در جنگ بر دیانت کفر بوده و کشته شدند. هباربن اسود که به زینب دختر رسول خدا (ص) هنگامی که می‌خواست از مکّه خارج شود حمله کرد و یزیدبن زمعه بن اسود از مهاجران حبشه که در جنگ طائف کشته شد و به شهادت رسید، از افراد بنی اسد هستند.
از جمله دیگر افراد که می‌توان اشاره کرد: ابوالبختر‌ی (عاص بن هاشم بن حارث بن اسدبن عبدالعزی) بود که در سپاه کفار در جنگ بدر کشته شد. عبدا.... بن وهب بن زمعه بن اسود از بنی اسد، در روز حرّه، توسط مسلم بن عقیل به قتل رسید. ورقه بن نوفل بن اسد بن عبدالعزی، تویت بن حبیب بن اسد بن عبدالعزی و خدیجه بنت خویلد از افراد این تیره محسوب می‌شوند (قاسم بن سلام، النسب، نشر دارالکفر، طبع الاول،1410 ه ق، ص 214).

محل سکونت بنی اسد در مکّه

تیره بنی اسد در غرب مکّه سکونت داشتند، این موضوع از موقعیت خانه‌ی حمیدبن زهیر که پیوسته به مسجدالحرام و پشت کعبه بود و صبح‌ها کعبه بر خانه سایه می‌افکنده است قابل دریافت است. این خانه در دوران حکومت منصور به مسجد الحرام ضمیمه شد. خانه‌ی ابوالبختری بن هاشم بن اسد که ضمیمه‌ی زبیده در کنار بازار گندم فروشان است در مالکیت بنی اسد بود، زبیربن عوام و حکیم بن حزام نیز در کوچه‌ی حرامیه خانه دارند. خانه‌ای که رسول خدا (ص) با خدیجه (س) ازدواج کرد، جای سرپوشیده‌ای کنارخانه‌ی زبیر است.
عبدا..... بن زبیر در قعیقعان سه خانه داشت به نام خانه های زبیر در حالی که ملک او نبود و از خاندان عفیف سهمی و فرزندان منبه خریده بود. همان جا خانه دیگری به نام خانه‌ی زنج (خانه زنگی) از ابن زبیر بوده که به خاطر نگهداری بردگان زنگی در آنجا به این نام معروف شده است. در خانه‌ی بزرگ این خانه‌ها چاهی است که عبدا..... بن زبیر آن را کنده و راهی به کوه سرخ و جایگاهی که در آن مداحی می‌کردند وجود دارد. عبدا..... خانه ای دیگر در محله قعیقعان به نام حشنی داشته است، خانه‌ای که به نام شتران تنومند و برای نگهداری شتران در میان دارالعجله و دارالندوه، قرار داشت و ابن زبیر شترهایی را که از عراق می‌آوردند را آن جا جای می‌داد. دارالعجله هم از خاندان زبیر است و آن را عبدا..... بن زبیر از خاندان سمیربن موهبه سهمی خریده است و از این جهت به دارالعجله (ابوالولید ازرقی، اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، نشر بنیاد، تهران،1368، ص 503) معروف شده است که چنانچه در تاریخ آمده، ابن زبیر آن را با شتاب و عجله شب و روز می‌ساخته است و با شتاب از ساختن آن آسوده شده است، برخی از مردم مکّه هم می‌گویند این خانه را از آن جهت دارالعجله می‌گویند که ابن زبیر سنگ‌های آن را با گام‌ها وارابه‌هایی که اسب‌ها و شتران می‌کشیده‌اند آورده است (همان ص 504). البته اهل مکه خانه‌هایشان را به صورت دایره بنا می‌کردند، درحالت تعظیم به کعبه ولی اولین کسی که خانه‌اش را به صورت مربع ساخت حمید بن زهیر بود. او اوّلین کسی است که سنت قریش را شکست و خانه‌ای به صورت مربع ساخت (المفصل فی تایخ العرب قبل الاسلام، دارالعلم بیروت،1970 ص 51).
مصعب بن زبیر نیز از خاندان بنی اسد، دو خانه دارد که کنار دارالعجله است و اصل آنها از خطاب بن نفیل عدوی است. البته بنی اسد غیر از خانه‌های مذکور چاهایی را در تملک خود داشتند. آنها عبارتند از: چاه شفیه: چاه شفیه (جواد علی، المفصل فی تایخ العرب قبل الاسلام، دارالعلم بیروت،1970 ص 51) از آن خاندان بنی اسد بن عبدالعزّی بود که محل آن در کنار خانه‌ی ام جعفر (همان ص 478. خانه‌ام جعفر معروف به خانه زبیده است) بود. چاهی دیگر نیز بود که به آن چاه اسود می‌گفتند (همان ص 478، یعنی اسودبن سفیان عبدالاسد مخزومی).
طایفه بنی اسد در دو رویه مخالفت و همراهی با اسلام

موقعیت سیاسی بنی اسد در مکه

قصی نخستین کسی است که قریش را به عزت رسانید. به گفته‌ی یعقوبی: او مناصب را در میان فرزندان خویش تقسیم کرد و از آن میان پذیرائی حاجیان را به «عبدالعزّی» داد (احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1 و 2، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ترجمه و نشر کتاب،1342، ص 233).
نبوت و خلافت از آن عبد مناف بود البته بطون قریش از قبیل زهره، تیم، عدی و اسد نیز در کارهای خلافت مورد مشورت عبدمناف قرار می‌گرفتند (جواد علی، المفصل، ص 91).
البته در میان سران مکّه، که از بنی اسد نیز بودند، عثمان بن حویرث از افرادی بود که طمع در پادشاهی مکّه داشت هر چند توفیقی به دست نیاورد و در این راه از قیصر روم نیز یاری طببید، که قیصر دست‌یابی به قدرت پادشاهی در مکّه را منوط به دعوت مردم به کیش مسیحی که عثمان خود از مسیحیان آن دوره بود، می‌دانست. ولی در مکّه با مخالفت افرادی از خاندان خویش به نام اسود بن اسد بن عبدالعزی مواجه گردید، لذا ناکام ماند.
عثمان بن حویرث معروف به بطریق بود، هر چند برخی از اهل اخبار از لقب بطریق که رومی‌ها به او جایزه دادند ذکر نمی‌کنند (همان ص 92).
از دیگر نقش آفرینی‌های که بنی اسد در امور سیاسی از خود بر جای گذاشت، آن جاست که مسعودی ذکر می‌کند که زمانی که معدی کرب در یمن ولایت یافت، گروهی برای تهنیت به پادشاهی‌اش، از سوی قریش به یمن رفتند، که از این میان به عبدالمطلب و خویلدبن اسد بن عبدالعزی می‌توان اشاره کرد (همان ص 78).
در دوره‌ی قبل از اسلام قریش در شرایطی در میان شاخه‌ها و بطون خود اقدام به بستن پیمانهائی می‌کردند که برخی از آنها نوعی جناح بندی‌های سیاسی و صف آرائی از بعد سیاسی در مقابل یکدیگر بود. فرزندان عبدالدار در کنار خانه‌ی کعبه اجتماع کرده، سوگندهای محکمی برای وفاداری و پایداری خورند، و آنان را احلاف نامیدند.
هر 2 قبیله از قبایل طرفین در برابر هم صف بندی کردند. فرزندان عبدمناف، جنگ باقبیله‌ی بنی سهم را به عهده گرفتند و بنی اسد خود را آماده‌ی جنگ با فرزندان عبدالدار، و زهره با بنی جمح،بنوتیم در مقابل بنی مخزوم، و بنوالحارث بن فهر در برابر بنی عدی بن کعب قرار گرفته و قرار شد هر کدام از قبایل مزبور قبیله‌ی مقابل خود را از میان ببرند (عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، قسم الاول و الثانی، طبع و نشر شرکت مکتبه مصطفی البابی حلبی و اولاد، بمصر، 1375، ه.ق، صص 132-131).
البته پس از وفات «عبدمناف» و «عبدالدار» که سرورشان «عامربن هاشم بن عبد مناف بن عبدالدار» بود بر سر مناصب کعبه نزاع سختی در گرفت. «بنی اسدبن عبدالعزی» و «بنی زهره بن کلاب»، «بنی تیم بن حره» و «بنی حارث بن فهر» با «بنی عبد مناف» همراه شدند و میانشان پیمان منعقد شد که به «حلف المطیبین» معروف گشت (مسعودی، مروج الذهب، ص 421).
قریش بعد از ستم به بیگانه ای در شهر مکّه که ادعای دادخواهی از فرزندان قصی نمود، شرمنده شدند و پیمان بستند که بر بیگانه و جز او ستم نشود و حق مظلوم از ظالم گرفته شود، و در خانه‌ی عبدا.... بن جدعان تیمی گرد هم جمع شدند، هم پیمان ها هاشم، اسد، زهره، تیم و حارث بن فهر بودند. و قریش گفت: این پیمانی زائد است، پس «حلف الفضول» نامیده شد. هر چند نظرات در مورد وجه تسمیه آن متفاوت است (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ص 373).

موقعیت نظامی بنی اسد در مکه

در روزگار جاهلیت در میان قبایل عرب جنگهای متعددی رخ می‌داد که برخی از آنها گویای خوی جنگ طلبانه و تعصبات قومی و قبیله‌ای مردمان آن روزگار است، حضور قبیله‌ی قریش نیز در این پیکارها قابل توجه است که جنگ ذات نکیف، فجار اول و دوم از آن جمله است که قریش در آنها یکی از طرفین کارزارهاست. در ذات نکیف چنان چه در تاریخ آمده، فرزندان بکر بن عبد مناف دشمن قرشیان بودند و کینه‌ی قریش را به آن جهت که قصی همراه خزاعه آنها را از مکّه بیرون راند، به دل داشتند. در زمان عبدالمطلب آنها خواستند قرشیان را از مکّه برانند. عبدالمطلب برای رویارویی با آنها میان قریشیان و احابیش پیمان بست، نهایتاً در «ذات نکیف» با یکدیگر مواجه شدند. بنی بکر شکست خورند و دیگر به جنگ قریش بازنگشتند (عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه محمدحسین روحانی، ج دوم، نشر اساطیر، 1370.ص 688.).
در جنگ یکم فجار که البته چنان چه در تواریخ ذکر شده هرگز اهمیت فجار دوم را ندارد ولی به قول ابن اثیر ذکر و یادآوری فجار اول از آن رو می‌باشد که پس از یاد کردن فجار دوم و رویدادهای حیرت آور آن، این گمان رادر اذهان ایجاد نکند که فجار یکم نیز مانند آن بوده و از یاد رفته است.
در دلیل ایجاد فجار اول روایات مختفی ذکر شده است ولی مطلب قابل توجه در روایات متعدد که نوعی اشتراک آن را نیز بیانگر است، آن است که درگیری خاصی صورت نگرفت و همان ابتدای کشمکش به آشتی انجامید.
فجار دوّم بیست سال پس از داستان فیل و دوازده سال بعد از عبدالمطلب رخ داد. هیچ یک از جنگ‌های عرب به سختی و بلند آوازه گی این پیکار نبوده است. به همین جهت آن را «فجار» (جنگ بزهکارانه) نامیده‌اند، از آن روی که کنانیان و قیسیان کارهایی ناروا مرتکب شدند که حتی با خوی و طبع و خشیانه‌ی اعراب نیز ناسازگار می‌نمود. قبل از آن جنگ جبله از جنگهای معروف اعراب بود ولی فجار از آن نیز سخت‌تر بود (همان، ص 690).
انگیزه‌ی این رویاروئی چنان که از اخبار بر می‌آید، برخورد براض بن قیس بن رافعی ضمری با عروه بن عتبه بن جعفر بن کلاب «رحّال» (جهانگرد) بود که کشتن عروه را به دنبال داشت که نهایتاً به رویارویی قیسیان و قریشیان منجر شد. در ابتدای جنگ نزدیک بود قریشیان شکست بخورند. قیسیان دست از جنگ کشیدند و گفتند: ما اجازه نمی‌دهیم خون عروه به هدر رود و وعده‌گاه ما در بازار عکاظ سال آینده باشد. قرشیان بنا بر وعده، سال بعد حاضر شدند و هر یک از تیره‌های قریش رماندهی داشتند. از بنی هاشم زبیر پسر عبدالمطلب، امویان و هم پیمانان‌شان، حرب بن امیه، از بنی اسد بن عبدالعزّی خویلد بن اسد و دیگر تیره‌ها هم فرمانده‌ای داشتند. جنگ به پرداخت خون بها و آشتی پایان یافت. حضور تیره‌های قریش در جنگ مهم فجار در مقام فرماندهی، خود دلیلی است روشن، بر وضعیت مطلوب بنیه‌ی نظامی آنها، که این خود در جنگهای صدر اسلام نیز جلوه‌های آشکار دارد. آنجا که در جنگ بدر حضور افرادی از بنی اسد بن عبدالعزی و نیز اطعام بخشی از سپاه توسط ابوالبختری (محمد بن عمر واقدی، المغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج اول، انتشارات مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی، ص 195) به تعداد 10 شتر بوده است که البته ابن اسحق نیز از حکیم بن خرام بن خویلد به عنوان یکی از مطعمین یاد می‌کند (همان، 195).

موقعیت اجتماعی و اقتصادی بنی اسد در مکه

با توجه به نسب بنی اسد در کتابهای انساب و حضور در رویدادهای خاص بعد از بعثت رسول خدا «ص» می‌توان تعداد افراد این شاخه و بطن از قریش را حدود 100 نفر برآورد کرد.
اگر بخواهیم در مقام مقایسه عمل کنیم، بنی اسد در قیاس با دیگر تیره‌های قریش که از جمعیت بیشتری نسبت به آنها برخوردار بودند، حضور فعال در عرصه‌های اجتماعی داشته‌اند. چنانچه می‌دانیم در دوران جاهلی یکی از وقایع مهم در تاریخ شبه جزیره و در شهرستان مکّه بازسازی کعبه بوده است.
«در واقع 10 سال بعد از ازدواج پیامبر با خدیجه و 15 سال بعد از فجار «چهارم» که پیامبر 35 ساله بود. قریش برای تجدید بنای کعبه گرد هم آمدند زیرا بنای موجود چهار دیوار سنگی بود بدون ملاط که بیش از یک متر ارتفاع نداشت، و اندوخته‌ی کعبه که در چاهی که در میان کعبه قرار داشت دزدیده شده بود. قریش کار ساختمان را تقسیم کردند: دیوار طرف در خانه بر عهده‌ی بنی عبد مناف و بنی زهره، میان رکن حجر الاسود و رکن یمانی بر عهده‌ی بنی مخزوم و قبایلی از قریش، پشت کعبه بر عهده ی بنی جمح و بنی سهم و دیوار طرف حجر اسماعیل یعنی (حطیم) بر عهده‌ی بن عبدالدار و بنی اسد بن عبدالعزی و بنی عدی کعب نهاده شد (محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، با اضافات ابوالقاسم گرجی، انتشارات دانشگاه تهران، 1378، ص 64).
در زمان تعمیر کعبه برای نصب حجرالاسود رسول خدا «ص» ردای خود را پهن کرد و حجر را در میان آن نهاد و گفت: هر تیره‌ای، کناری از کناره‌های ردا را بگیرد و آنگاه با هم آنرا بلند کنید، چنین کردند و عتبه بن ربیعه و ابوزمعه بن اسود (صحیح آن زمعه بن اسود است) و ابوخدیفه بن مغیره و قیس بن عدی سهمی وبه قولی عاص بن وائل هر یک کناری را بلند کردند (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، صص 45 و 37) و چون به جای خود رسید، رسول خدا آن را گرفت و در جای خودش نهاد.
پس از ازدواج رسول خدا با خدیجه، حکیم بن حزام بن خویلد برادر زاده‌ی خدیجه از سفر شام بردگانی آورد که از جمله: پسری نابالغ به نام زیدبن حارثه بود. هنگامی که عمه اش خدیجه دختر خویلد که در آن تاریخ همسر رسول خدا (ص) بود به دیدن او آمد. حکیم به او گفت: ای عمه هر کدام از این غلامان را می‌خواهی انتخاب کنی و خدیجه نیز زید را انتخاب کرد (ابن هشام، سیره رسول الله، ص 105).
داستان فوق موضوع فعالیت‌های اقتصادی بنی اسد در زمینه‌ی تجارت برده را بیانگر است. هر چند افرادی دیگر نیز از این تیره را در عرصه‌ی تجارت می‌بینیم، از جمله زمعه بن الاسود که برای تجارت به شام می‌رفت و حتی نسبت به کار و نیز خطوط سفر و تجارت تبحّر خاصی داشت و به دقّت آنرا می‌دانست (جواد علی، المفصل، ص 104). اسود بن مطلب و ابو زمعه از بازرگانی بودند که با فارس و روم تجارت می‌کردند (همان، ص 40).
قوم قریش به شغل‌هایی دیگر نیز اشتغال داشتند، عوام پدر زبیر از بنی اسد خیاطی را پیشه‌ی خود ساخته بود و پسرش زبیر قصاب بود (همان، ص 125).
پس بنی اسد هم در زمینه‌ی تجارت با شهرها و ممالک دیگر فعالیت داشتند و هم حرفه‌هایی که نوعی دیگر از خدمت رسانی به جامعه‌ی آن روز مکّه را بر عهده داشت. بنی اسد با توجه به جمعیت نه چندان زیاد نسبت به تیره‌های دیگر در این زمینه نیز نقش چشمگیری داشته، حتی حضور خدیجه (س) به عنوان یک زن در زمینه‌ی تجارت خارجی گواهی است بر این مدعا.

جنبه‌های فرهنگی و دینی بنی اسد

با وجودی که مقاون ظهور اسلام کیش غالب عرب بت پرستی بود در گوشه و کنار شبه جزیره موحدانی نیز بودند که اعتقاد به خدای یگانه داشته و به قیامت معتقد بودند از جمله:
1-ورقه بن نوفل بن اسدبن عبدالعزی بن قصی (ابراهیم حسن،تاریخ سیاسی اسلام: ص 65، آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 10)، (از قریش) عموزاده‌ی ام المؤمنین «خدیجه» دختر «خویلد بن اسد» که به گفته‌ی محمد ابن اسحق کیش مسیحی گرفت و از کتاب‌های مذهبی اهل کتاب استفاده کرد. به گفته‌ی بعضی: ورقه به رسول خدا ایمان آورد و مسلمان از دنیا رفت.
2-عثمان بن حویرث بن اسد بن عبدالعزی (از قریش) که نزد قیصر روم رفت و کیش مسیحی گرفت. ابن هشام درباره کیفیت اعراض برخی از بت پرستی می‌نویسد: قریش هر ساله عیدی داشتند. که در آن روز در اطراف بتی جمع می‌شدند. یک سال در کنار آن بت جمع شده بودند، چهار نفر از قریش به کناری رفتند و درباره‌ی کارهای آن روز و عبادت در برابر بت به گفتگو پرداختند. (2) تن از آنها از بنی اسد بن عبدالعزی بودند که در بالا ذکر آن رفت و دو تن دیگر از قبایل دیگر که با یکدیگر قرار گذاشتند که تمام سخنانشان را از دیگران مخفی بدارند. یکی از آنها گفت: سوگند به خدا که این مردم کارنا درستی انجام می‌دهند و بت پرستی دین پدرشان ابراهیم نبوده است. پس هرکدام به سویی رفتند. ورقه بن نوفل به دین نصاری در آمد و هم چنین عثمان بن حویرث، ولی عبیدا.... بن جحش در حال تردید ماند تا اسلام آورد وزید بن عمر و بن نفیل نیز مدتی در حال تردید ماند و سرانجام خود را پیرو آئین حنیف خواند (غلامحسین زرگری نژاد: تاریخ صدر اسلام، سمت مهر،1385، صص 143 و 142).
در بعد فرهنگی، «عثمان بن حویرث» از شاعران بنی اسد بود که در شعرش بسیار دیگران را هجو می کرد و از آگاهان به اخبار رجال قریش نیز بود (جواد علی، مفصل، ص 39).

ظهور اسلام و دعوت رسول خدا (ص) و واکنش بنی اسد

هنگامی که جبرئیل بر پیامبر اسلام آیاتی از قرآن را نازل کرد و محمّد (ص) به پیامبری مبعوث شد. به نزد خدیجه بازگشت. خدیجه به او گفت: آنهایی را که در پی تو فرستادم جریان را گفتند. قسم به خدا امید دارم تو پیامبر این امت باشی. دعوت رسول خدا و انذاری که در آغاز سوره مدثر به آن مأمور گشت از محیط خانه‌ی پیامبر آغاز گشت و بنابر اجماع نظر خدیجه که در جاهلیت به او طاهره می‌گفتند (آیتی، تاریخ اسلام، ص 57) اولین نفر بود که رسالت وی را تصدیق کرد و بدو ایمان آورد و پیوسته محمّد (ص) را یاری می‌داد. ابن اسحق نیز دکر می‌کند: بعد از ایمان آوردن «زیدبن حارثه» ابوبکر ایمان آورد و به خاطر موقعیت اجتماعی او، مردان قریش به منظور بازرگانی و غیره نزد وی رفت و آمد می‌کردند. «عثمان بن عفان»، «زبیربن عوام»،«عبدالرحمن بن عوف»، «سعد بن ابی وقاص»، «طلحه بن عبیدا..» اسلام آوردند و آنان را نزد رسول خدا آوردند تا اسلام خویش را به او اظهار داشته و نماز گزاردند، این هشت نفر در پذیرش اسلام بر همگی سبقت جستند.

معارضان و استهزاء کنندگان رسول خدا (ص) از بنی اسد

أسود بن مطلب «ابوزمعه» و ولیدبن مغیره به همراه برخی دیگر از شیوخ قوم، زمانی که رسول خدا پیرامون کعبه طواف می‌کرد سر راه پیامبر را گرفته به او می‌گفتند: ای محمّد! بیاتا ما هم خدای تو را بپرستیم و توهم خدایان ما را، تا گر خدای ما، یا خدای تو بهتر باشد هر دو بی بهره نمانیم. پس سوره‌ی «کافرون» در این باره نازل شد. زمانی که رسول خدا در امر دعوت قریش اصرار ورزید، «زمعه بن أسود»، «نضربن حارث» و «عاص بن وائل» و چند تن دیگر گفتند: چه خوب بود که خدا فرشته‌ای را به همراه تو مأمور می‌کرد تا با مردم از طرف تو سخن گوید. که آیاتی در این باره نازل شد که: «چنانچه فرشته‌ای نیز بر رسالت فرستیم هم او را به صورت بشری در آوریم و بر آنان همان لباس که مردمان پوشند بپوشانیم» (سوره انعام. آیات 8 و 9).
استهزاء کنندگان به رسول خدا، کودکان و غلامان خود را مأمور می‌کردند تا رسول خدا (ص) را مورد آزار و اذیت قرار دهند که اسود بن مطلب بن اسد بن عبدالعزی از جمله‌ی آنها بود (جواد علی، المفصل، ص 103، یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ص 380).
فشار قریش به حدی رسید که 5 نفر از اسلام برگشته از میان آنها حارث بن زمعه بن أسود، از بنی اسد بن عبدالعزی به چشم می خورد. همگی این افرادر جنگ بدر کشته شدند و آیه‌ای در مورد ایشان نازل شد که: (سوره‌ی نساء، آیه 97، ر.ک سیره النبی، ج 2، ص 283)
«آنانکه هنگام مرگ ظالم و ستمگر بمیرند فرشتگان از آنها باز پرسند که در چه کار بودید پاسخ دهند که ما در روی زمین ضعیف بودیم فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن سفر کنید مأوای ایشان جهنم است و بازگشت آنها بسیار بد است».
از بنی اسد، نوفل بن خویلد، ابوبکر و طلحه بن عبیدا..... را به جرم مسلمان بودند به یک ریسمان بسته و مورد آزار قرار می‌داد (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 233).

حضور بنی اسد در جریان مهاجرت به حبشه

رسول خدا برای نجات پیروان خود که بی پناه بودند، فرمان مهاجرت به حبشه را به علت فرمانروای عادل آنجا، صادر فرمودند. این مهاجرت در دو نوبت صورت گرفت.
در ماه رجب سال پنجم بعثت و سال دوم دعوت علنی، یازده مرد و چهار زن مسلمان به سرپرستی «عثمان بن مظعون» پنهانی از مکّه گریخته به حبشه رفتند. «زبیر بن عوام بن خویلد» از بنی اسد در میان آنها بود.
مهاجران حبشه در نوبت دوم به سرپرستی «جعفر بن ابی طالب» رهسپار کشور حبشه شدند 83 مرد و 18 زن (یازده زن از قریش و هفت زن از دیگران). از بنی اسد بن عبدالعزی 4 نفر:

1-زبیربن عوام، از حبشه به مکّه بازگشت، سپس به مدینه مهاجرت کرد.
2-اسود بن نوفل بن خویلد، از جمله 16 نفری که از طریق کشتی در سال هفتم، نجاشی به مدینه فرستاد.
3-یزیدبن زمعه بن اسود که پس از جنگ بدر به مدینه آمده البته جزء 16 نفر نبود.
4-عمر و بن امیه بن حارث بن اسد، در حبشه دار فانی را وداع گفت (ابن هشام، سیره رسول الله، ص 422).

نقش بنی اسد در جریان پیمان نامه‌ی قریش و محاصره‌ی اقتصادی بنی هاشم

علیرغم فشار قریش بر نو مسلمانان و مذاکرات با ابوطالب و حتی تطمیع پیامبر، رسول خدا (ص) از دعوت خود دست برنداشت. لذا قریش تصمیم گرفت با بنی هاشم خرید و فروش و ازدواج صورت ندهد و به صورت پیمان نامه‌ای آنرا در کعبه آویختند. مدت 3 سال در شرایط سخت بنی هاشم، در شعب ابی طالب زندگی کردند. خدیجه همسر رسول خدا که از تیره‌ی بنی اسد بود تمامی اموال و دارائی خود را برای رفع سختی‌های موجود صرف نمود و از هیچ کوششی در تحکیم و ترویج رسالت رسول خدا (ص)، فروگذار نکرد. «حکیم بن حزام» شترانی با بار گندم داشت که از شام می‌رسید و آنها را رو به «شعب» می‌راند تا گندم‌ها را به بنی هاشم برساند. ابوجهل روزی حکیم را در این وضعیت دید و به اوگفت: ترا در مکّه رسوا می‌کنم. «ابوالبختری بن هشام بن حارث بن اسد» سر رسید و گفت: این گندم امانتی بوده از خدیجه که می‌خواهد به او برساند، ابوجهل ممانعت کرد و ابوالبختری نیز او را لگد کوب کرد (ابن اثیر، الکامل، ج 2، ص 60، ابن هشام، سیره رسول الله،ج 1، صص 376 و 375).
گروهی از قریش به خاطر اعمال خود نسبت به بنی هاشم، در این سه سال خود را نکوهش کردند و نزد «مطعم بن عدی» رفتند و پس از همراه ساختن وی با «عاص بن هشام بن حارث (ابوالبختری) ملاقات کرده هر 4 نفر با «زمعه بن اسود بن مطلب» مسئله را در میان گذاشته موافقت او را جلب کرده، شبانه در «خطم الحجون» قرار گذاشتند که فردا اقدام به نقص صحیفه‌ی قریش کنند. «زهیر» پس از طواف کعبه قریش را بر این ستمگری سرزنش کرد و گفت: به خدا قسم تا شکستن عهد از پای ننشینم. پس همراه «مطعم بن عدی»، «عدی بن قیس»، «زمعه بن اسود»،«ابوالبختری» مسلح شدند و نزد «بنی هاشم بن مطلب» رفته و گفتند از «شعب درآئید و به خانه‌های خود بازگردید (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 129). ابوطالب در مدح کسانی که برای این کار اقدام کردند قصیده‌ای گفت که ابن اسحق آن را ذکر کرده است. بنی اسد چه در جبهه‌ی رسول خدا (ص) مانند بانوی گرامی‌اش با اعطای دارائی‌اش، و چه در جبهه‌ی کفر به نوعی از مخالفان صحیفه و پیشقدمان در نقض صحیفه‌ی قریش بودند.

بنی اسد و هجرت به مدینه

چون موضوع دعوت رسول خدا (ص) در مدینه انتشار یافت، «ابوقیس بن أسلت» از طایفه‌ی «بنی وائل» از قبیله‌ی اوس، که ارادت خاصی به قریش داشت، و سال‌ها در بین قریش زندگی می‌کرد از آن روی که با «أرنب» دختر «اسدبن عبدالعزی بن قصی» ازدواج کرده بود، قصیده ای در نصیحت قریش و ترک ستیزه با رسول خدا و یاد آوردن لطف پرودگار در داستان هلاکت اصحاب فیل، گفت و آنان را از بر پا شدن فتنه ای بر حذر داشت (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام،ص 94).
چون بیعت عقبه‌ی دوم در سال 13 بعثت بسته شد و بیشتر اصحاب رسول خدا (ص) از جمله، «زبیرین عوام» و «ابوسبره بن ابی رهم بن عبدالعزی» که بر «منذر بن محمد» در محله‌ی «بنی جحجبی» یعنی «عصبه» فرود آمدند (همان، ص 166 و 165) به مدینه رفتند.رجال قریش دانستند که یثرب پایگاه یاران رسول خدا (ص) شده در آخر ماه صفر سال 14 بعثت در «دارالندره» جمع آمده به مشورت پرداختند که از اشراف قریش: از بنی اسد بن عبدالعزی، ابوالبختری بن هشام، زمعه بن اسود بن مطّلب و حکیم بن حزام حضور داشند. رسول خدا (ص) نیز تصمیم به هجرت به مدینه گرفت (همان، ص 169 و 168). در شب هجرت (لیله المبیت) که علی (ع) در بستر پیامبر خفته بود، قریش بر در خانه‌ی رسول، در کمین محّمد نشسته بودند از آنها: زمعه بن أسود از بنی اسد بن عبدالعزی بن قصی بود (ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، قسم الثانی، نشر دار البیروت، 1376 ج 1، ص 228). حضوربزرگان بنی اسد در دارالندوه نیز اگر چه موافقت با اسلام را بیانگر نیست ولی نمی توان معاندت بنی اسد را هم سو با معاندت سرسختانه تر دیگر تیره ها از قبیل بنی مخزوم دید.

سادات و بزرگان قبیله بنی اسد

«خدیجه» ام المومنین دختر «خُویلد» همسر گرامی رسول خدا که از ثروت مندان مکّه بود و در دعوت پیامبر گرامی اسلام، نخستین زن بود که به او ایمان آورد و تا سال دهم بعثت (عام الحزن) از هیچ کوششی در راه پیشبرد اهداف عالیه ی اسلام و یاری به همسرش فرو گذار نکرد. او پانزده سال پیش از واقعه فیل تولد یافت، مادرش «فاطمه دختر زائده بن اصم» از بنی معیص بن عامر بن لوی بود. هندابن ابی هاله از ازدواج نخست او با ابوهاله ی تمیمی از بنی اسیدبن عمروبن تمیم حلیف بنی عبدالدار بود (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 56).
«اسودبن مطلب» معروف به (ابی زمعه) است. و (زمعه) پسرش، روز جنگ بدر در جمله ی رجال قریش بود که به او (زاد الرکب (جواد علی، المفصل، ص 103) گفته می شد. البته پدرش اسود را نیز به (زاد الرکب (همان، ص 103 - المحبر: ص 137) می شناسند.
«عثمان بن حویرث» از سران مکّه بود که آئین نصرانی داشت و از آگاهان به اخبار رجال نیز بود. شعر نیز می سرود و حتی دوره ای نیز می خواست پادشاه مکه شود.
«ورقه بن نوفل» عمو زاده ی «خدیجه کبری» که آئین نصرانی داشت و از کتاب های مذهبی اهل کتاب استفاده کرد. برخی هم معتقدند: او به رسول خدا ایمان آورد.
«حکیم ابن حزام بن خویلد» از توانگران قریش بود که در زمینه ی تجارت برده نیز فعالیت داشت. او بود که زید پسر خوانده رسول خدا (ص) را در ابتدا به خدیجه بخشید. او حتی علی رغم آنکه دعوت رسول خدا را نپذیرفت ولی از جمله افرادی نبود که با پیامبر عداوت و دشمنی خاصی داشته باشد زیرا که در جریان محاصره ی اقتصادی از جمله افرادی بود که به خدیجه کمک می کرد و حتی در مقابل اعتراض ابوجهل نیز وقعی ننهاد.
«ابوالبختری بن هشام بن حارث بن اسد» از جمله اشراف قریش بود که در بدر کبری حضور داشت و کشته شد (واقدی، المغازی، ص 110). او همراه افرادی دیگر از قریش در آزاد کردن بنی هاشم از شعب ابی طالب و بیرون آوردن از محاصره ی اقتصادی تلاش بسیار کردند و موفق شدند. او از توانگران بود که در جنگ بدر برای اطعام لشگریان تعدادی از شتران خود را کشت.
«زبیربن عوام» بنابر نقل ابن اسحق: پس از زید و ابوبکر و عثمان، زبیربن عوام به رسول خدا ایمان آورد و از جمله سابقون بود. و در بسیاری از عرصه ها یاریگر رسول خدا (ص) بود و نقشی قابل توجه ایفا کرد.

نقش بنی اسد در غزوات و سریه های صدر اسلام

«غزوه‌ ی بدر کبری» که در سال دوّم هجرت رخ داد از آن روی که مسلمانان در مقابل قریش توانمند با تعدادی اندک توانست به پیروزی دست یابد، قابل توجه است. پیامبر گرامی اسلام در جنگ پرسیدند: از اشرف قریش چه کسی همراه آنهاست؟ که از آن میان «ابوالبختری بن هشام»، «حکیم بن حزام» «نوفل بن خویلد» و «زمعه بن أسود» از بنی اسد بن عبدالعزی نیز به چشم می‌خورند (واقدی، المغازی، ص 109).
رسول خدا روز بدر به اصحاب خود فرمود: می‌دانم که مردانی از بنی هاشم را به اکراه به جنگ آورده‌اند، پس هیچ کدام از آنها را اگر دیدید نکشید، و هر کس «ابوالبختری بن هشام» را ببیند نکشد، ولی مورخین نوشته‌اند، ابوالبختری، به خاطر حمایت از جناده بن ملیحه، به دست مجذربن زیادبلوی کشته شد (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 214).
از کشته شدگان قریش از تیره‌ی بنی اسد، ابن اسحق، زمعه بن اسودبن مطلب، حارث بن زمعه، عقیل بن اسود، ابوالبختری، نوفل بن خویلد را ذکر کرده است.
زمعهّ بن اسود بن مطلب، نوفل بن خویلد و به اعتقاد برخی مورخین ابوالبختری عهده‌دار اطعام قریش از تیره‌ی بنی اسد، در جنگ بدر بودند. امیّه بن ابی الصلْت در مرثیه‌ی کشته های بدر و زمعّه بن أسود و کشته‌های بنی اسد شعر گفت: البته زبیربن عوام و حاطب بن ابی بلتعه از بنی اسد در سپاهیان اسلام در بدر بودند.
ذکر این نکته ضروری است که قبل از شروع جنگ بدر، حکیم بن حزام، به نزد «عتبه» آمد و گفت: ای أبوالولید! تو سرور قریش هستی و از تو حرف شنوی دارند اگر طالب این هستی که نام تو در میان قریش تا ابد به نیکی یاد شود پرداختن دیه‌ی «عمر و بن حضرمی» را بپذیر تا آتش جنگ خاموش شود. او نیز گفت: دیه‌ی هم سوگند (حلیف) خود را به عهده گفتم ولی از فتنه انگیزی ابوجهل بیم دارم. حکیم بن حزام از بنی اسد بود و حتی در جلوگیری از آتش افروزی جنگ نیز تدابیری اندیشیده بود اگر چه کارساز نیفتاد ولی خیریت در نیت او قابل انکار نیست (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 274).
در جنگ بدر اسرائی از قریش بودند که ابوالعاص و داماد رسول خدا (ص) و خواهر زاده‌ی خدیجه «س» نیز از جمله اسرا بود البته زینب برای باز خرید او مالی فرستاد و او آزاد شد و خواست که زینب را با خود به مدینه ببرد که مردانی از قریش به تعقیب او رفته و در «ذی طوی» به او رسیده. اولین کس که به سوی او تاخت، «هباربن أسود بن مطلب» بود و او را چنان ترساند که زینب سقط جنین کرد (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 224).
«غزوه‌ ی احد» در ماه شوال سال سوم هجرت اتفاق افتاد. از بزرگان قریش اسود بن مطلب بن اسد و دیگر تیره‌ها بعد از جنگ بدر، نزد ابوسفیان رفتند و در مورد اموال کاروانی از قریش که صاحبان آن غایب بودند از او خواستند که اموال را فروخته و طبق درخواست قریش صرف تجهیز حمله به سوی محمّد کنند. این جنگ به تلافی جنگ بدر بود که شکست مسلمانان را نیز در پی داشت. حاطب بن ابی بلتعه از هم پیمانان بنی اسد بن عبدالعزی از تیراندازان در سپاه رسول خدا در جنگ بود که نامش در کنار دیگر افراد ثبت شده است (واقدی، مغازی، ص 176).
«غزوه‌ ی خندق» در سال پنجم هجرت به تحریک یهودیان بنی نضیر، رخ داد. رسول خدا (ص) برای هر قبیله‌ای در جنگ خندق اندازه‌ای معین کرد که تا آن جا را حفر کنند و برای خندق درهائی قرار داد (به قولی: هشت در) و از هر قبیله مردی به پاسبانی بر درها گماشت و «زبیربن عوام» را فرمانده‌ی ایشان ساخت (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 50).
«غزوه‌ ی بنی نضیر» در ماه ربیع الاول، سی و ششمین ماه هجرت رسول خدا اتفاق افتاد. اموال بدست آمده در این غزوه خالصه‌ی رسول خدا شد، و خمس آنرا جدا نکرد وسهمی از آن برای کسی قرار نداد، اما به عده‌ای از اصحاب بخشش‌هایی کرد از قبیل: زبیربن عوام و ابوسلمه بن عبدالاسه «بویله» را به آنها داد (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 58).
«غزوه‌ ی خیبر» در سال هفتم هجرت در مقابله با یهودیان خیبر اتفاق افتاد. از شهدای خیبر عبدا..... بن ابی امیه بن وهب (حلیف بی اسد بن عبدالعزی) یاد شده است (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام،ص 416).
هنگامیکه به خاطر عهدشکنی قریش، رسول خدا تصمیم به فتح مکّه گرفت و مردم را آماده باش داد ولی نمی‌دانستند مقصد کجاست وقتی از قصد آگاه شدند «حاطب بن ابی بلتعه» نامه‌ای محرمانه از طریق زنی از «مزینه» به نام ساره به قریش نوشت. رسول خدا (ص) علی و زبیربن عوام را فرستاد تا زن را یفتند هر چند در ابتدا انکار می‌کرد ولی نامه را از لابلای موی زن یافتند و با اثبات صدق پیامبر، زن نیز اقرار کرد. رسول خدا (ص)، زبیربن عوام فرمانده‌ی میسره را بعد از خالدبن ولید، با سپاهی مأمور کرد که از «کدّی» (به اختلاف ضبط شده، کدی و کُدُی) (یعقوبی، معجم البلدان، ج 4، چ.بیروت 1376) به مکّه وارد شوند. یاران پیامبر دستور داشتند که هر جا «هباربن اسود» را بیابند بکشند (آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، 462) اما هبار پنهان شد و در بازگشت پیامبر ازجعرانه بر پیامبر رسول خدا سلام داد و اسلام آورد و پیامبر (ص) او را بخشید.
«غزوه ‌ی حنین» در سال هشتم هجری و پس از فتح مکّه به وقوع پیوست. «حکیم بن حزام» و «صفوان بن امیه» و چند نفر دیگر هنگام حرکت رسول خدا (ص) به سوی حنین در معیت او بودند. در تقسیم غنایم حنین که از مؤلفه قلوبهم آغاز شد، سهم حکیم بن حزام، (200 شتر) گردید (ابن هشام، سیره رسول الله، ص 135).
سریه‌ی «زبیر بن عوام» به فدک بر سر «بنی مره» که چهل و یکمین سریه آن حضرت است. رسول خدا (ص) به زبیر فرمود: به شهادتگاه اصحاب (بشیر بن سعد) برود ولی نهایتاً «غالب بن عبدا...» را به جای زبیر مأمور کرد (ابن سعد، طبقات الکبری، ج 2، ص 126).

بنی اسد در سقیفه بنی ساعده

زمانی که علی (ع) مشغول غسل رسول خدا (ص) بود ابوبکر در مسحد در مورد مرگ پیامبر سخن می‌گفت، به عمر خبر رسید که انصادر سقیفه‌ی بنی ساعده مشغول تعیین امیر هستند، او نیز ابوبکر را خبر کرد و به سوی سقیفه رفتند در راه ابوعبید جراح را نیز همراه خود بردند. بعد از آن که در سقیفه بعد از بحثها و تبادل نظر بین انصار و مهاجر، در نهایت عمر با ابوبکر بیعت کرد و او جانشین رسول خدا (ص) گردید. گروهی از انصار گفتند: جز با علی بیعت نمی‌کنیم. نقل است که:علی، بنی هاشم، زبیربن عوام و طلحه از بیعت با ابوبکر سرباز زدند (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ص 524) زبیر گفت: شمشیر در نیام نکنم تا با علی بیعت کنند» (ابن اثیر، تاریخ کامل، ج 3، ص 1199).
ابوبکر و عمر خبر یافتند که گروهی از مهاجر و انصار همراه علی در خانه‌ی فاطمه دختر پیامبر گردهم جمع شده‌اند پس با گروهی به خانه حمله کردند و علی بیرون آمد و (زبیر) (یعقوبی، تاریخ یعقوبی ص 527) شمشیری حمایل داشت پس عمر به او برخورد و با او کشتی گرفت و او را بر زمین زد و شمشیرش را شکست و به خانه ریختند (ابن اثیر، تاریخ کامل، ج 3، ص 1207).
هر چند تحکیم موقعیت ابوبکر و تصاحب خلافت از سوی وی را بیش از همه نتیجه طرح برنامه ریزی شده، قبل از رحلت رسول خدا (ص) بایست، دانست. ولی می‌توان حضور زبیربن عوام بن خویلد بن اسد بن عبدالعزی در جبهه مخالف ابوبکر و به حمایت و طرفداری از علی (ع) را کنشی مثبت در جهت اثبات ادعای مولای متقیان مبنی بر سفارش رسول خدا (ص) در غدیر خم، بر ولایت او بر شمرد.

نتیجه

با به قدرت رسیدن قصی در مکّه و تقسیم مناصب مکه در میان بطون مهم قریش که به بنی اسد بن عبدالعزی از آن دسته بود، قریش از جایگاه خاصی برخوردار شد. چنانچه در تاریخ نیز آورده شده، ایفای نقش‌های مختلف در زمینه‌های گوناگون از سوی نخبگان بنی اسد و دیگر افراد آن قابل توجه است. در قبل از ظهور اسلام، افرادی چون «عثمان بن حویرث» سعی در دست یابی به پادشاهی و تملک مکّه داشت و این اندیشه را در سر می‌پروارند. نقش سیاسی دیگر این تیره را در هیئت اعزامی قریش برای تهنیت به معدّی کرب پادشاه یمن می‌بینیم.
با وجود حاکمیت شرک در جامعه‌ی آن روز مکّه، دو تن از افرادی که دیانت آسمانی داشتند از این تیره بودند که نشان از اندیشه‌های والا و برتر مذهبی و اعتقادی در این تیره دارد. وجود افرادی فعال و آگاه به خطوط تجاری و متمولین گویای شرایط مطلوب اقتصادی آنهاست.
حضور در بستن پیمانهای قبیله‌ای، شرکت در جنگ‌ها و بازسازی کعبه، ابعاد اجتماعی، سیاسی، نظامی نقش‌های این بطن قریش را بیان می‌کند.
با مبعوث شدن رسول خدا (ص) به رسالت، نقش بنی اسد در جبهه‌ی مخالف و موافق به چشم می‌خورد. ابتدای این نقش آفرینی، از سوی خدیجه دختر خویلد همسر گرامی آن حضرت، که اولین از گرویدگان به اوست، می باشد و این که از هیچ کوششی در یاری پیامبر فروگذار نکرد.
زبیربن عوام از سابقون در اسلام است و حضور کلید‌ی او و دیگر افراد این تیره در غزوات مهم بدر، احد و فتح مکّه، نشان از جهد آنان در اعتلای اهداف اعتقادیشان دارد.
حضور در میان طرفداران امیر مؤمنان و ابای از بیعت با ابوبکر در سقیفه‌ی بنی ساعده از سوی زبیر را، می‌توان در امتداد عملکرد سابق او دانست.
تمهیدات در جلوگیری از آتش افروزی و جنگ بدر، تلاش در نقض صحیفه‌ی قریش در محاصره‌ی اقتصادی و امداد رسانی به افراد شعب در زمان محاصره‌ی اقتصادی از سوی مخالفان پیامبر در میان این تیره، وجود افرادی با گرایش‌های آسمانی و وحدانی، در کنار نقش اساسی‌تر خدیجه در مقام همسر فرستاده‌ی خدا، و پشتوانه‌ی روحی و معنوی او در پذیرش اسلام به عنوان اولین گرونده به او، بذل اموال و دارائی‌اش در دوران سخت زندگی در شعب ابی طالب و نیز حضور برخی افراد این تیره در جنگ‌ها و مهاجرت به حبشه و مدینه، همه دلایلی است بر اثبات این ادعا که این تیره نقشی کلیدی در پذیرش و تحکیم اسلام از ابتدای بعثت داشته‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1- دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ اسلام
2- دانشجوی دکتری تاریخ اسلام. Parvinasghari66@yahoo.com

کتابنامه:
آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، به تجدید نظر و اضافات ابوالقاسم گرجی، انتشارات دانشگاه تهران، 1378.
ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، ج هشتم،1373.
ابن سلام، قاسم، النسب، نشر دار الکفر، طبع الاول،1410 هـ. ق.
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، قسم الثانی، نشر دار البیروت، 1376 هـ. ق
ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، طبع مکتبه مصطفی البابی حلبی و اولاد، بمصر، طبع الثانی، 1375 هـ. ق.
ابن یعقوب، احمد، تاریخ یعقوبی، ج اول و دوم، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1342.
ازرقی، ابوالولید، اخبار مکه و جاء فیها من الآثار، ترجمه محمود مهدی دامغانی، نشر بنیاد، چاپ اول، تهران، 1368.
زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام، انتشارات سمت مهر (قم)، ج چهارم، 1385.
زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، انتشارات امیر کبیر، چ هفتم، 1373.
علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، دار العلم بیروت، چاپ اول، 1970.
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، چ چهارم،1370.
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ترجمه محمود مهدی دامغانی، ج اول، انتشارات مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط