انتقاد ادبی

اینک ما در این شماره کلمه ای چند بر سبیل مقدمه در خصوص شرایط نقاد و اصول انتقاد و فواید آن می گوییم تا باب این موضوع مهم را برای کسانی که می خواهند دراین زمینه قلمفرسایی نمایند مفتوح نموده و اذهان را به نکات مقدماتی
دوشنبه، 5 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انتقاد ادبی
 انتقاد ادبی

 

نویسنده: عباس اقبال آشتیانی




 
یکی از موضوعاتی که در میان ما طرف توجّه نشده و در زمینه آن اقدامی که شایان دقت و اعتنا باشد به عمل نیامده مبحث «انتقاد ادبی» است.
مجله «دانشکده» می خواهد این وظیفه را به عهده بگیرد و تا آنجا که قدرت و توانایی دارد برای انجام این کار قیام کند.
اینک ما در این شماره کلمه ای چند بر سبیل مقدمه در خصوص شرایط نقاد و اصول انتقاد و فواید آن می گوییم تا باب این موضوع مهم را برای کسانی که می خواهند دراین زمینه قلمفرسایی نمایند مفتوح نموده و اذهان را به نکات مقدماتی این مبحث آشنا کرده باشیم.
انتقاد و اقسام آن: انتقاد که آن را در السنه اروپایی «La critique» گویند از لغت نقد اشتقاق یافته و نقد لغهً جدا کردن پول خوب از بد و ملاحظه و نظر در نقود است و شخصی که این وظیفه را عهده دار می شود و توانای انجام آن را دارد به نقاد «La critique» مرسوم می باشد، ولی در اصطلاح علمای علم ادبیات و بیان، انتقاد ذکر محسنات و عیوب و اشتباهات نوشته یا تألیفاتی ادبی است با بصیرت تمام و دقت نظر.
در اروپا و امریکا جراید و مجلات ادبی و فلسفی هر کدام نقادان مخصوص دارند که کتب جدیده و نوشته های تازه ادبا و نویسندگان را تحت نظر انتقاد آورده، محسنات و معایب آنها را برای قارئین خود ظاهر می نمایند.
انتقاد اقسام مختلفه دارد زیرا بر حسب موضوع نوع آن تفاوت می کند. اقسام عمده آن عبارتند از: انتقاد فلسفی، انتقاد فنی و صنعتی، انتقاد تاریخی و انتقاد ادبی، ولی انتقاد ادبی (La critique Litteraire) به واسطه کثرت شیوع و توسعه دامنه آن از سایر شعب مهمتر و بیشتر طرف توجّه است.
صفات نقاد: نقاد یعنی کسی که می خواهد نوشته یا کتابی را از نظر انتقاد خود بگذراند و محاسن و معایب آن را روشن نماید باید اقلاً به صفات زیر آراسته باشد:
1. باید از قواعد و اصول علمی موضوعی که آن را انتقاد می کند کاملاً مطلع و دارای ذوقی سلیم و سلیقه مستقیم باشد. زندگانی شخصی نویسنده اصلی، محیط مسکونی، نژاد، اقلیم او را از نظر دور ندارد بالاختصاص باید به وقایع و اتفاقاتی که در عصر آن نویسنده اتفاق افتاده توجّه مخصوص ابراز نماید.
2. باید خالی از غرض و میل و خواهش باشد. یعنی در مقابل «حقیقت» پشت پا به احساسات حب و بغض، هوی و کینه، اشتهار و گمنامی و غیره و غیره بزند و خود را اسیر دام و قید هیچیک از ظواهر و عوارض ننماید. به عبارت اُخری با فکری آزاد داخل تحقیق و بحث شود.
3. برای بیان استنباطات و افکار خود باید اسلوبی ساده و سالم اتخاذ کند تا همه کس بتواند از نوشته های او استفاده کند و اظهارات وی را درک نماید.
4. از طریق نزاکت و عفت خارج نشود، برای بیان علو مرتبه شاعر یا نویسنده به عبارات «لله درّ قائل»، «هُوَ بَحرٌ مِن الفَضلِ اَو کَنْزٌ مِنَ الاَدَبِ»«داهیه عصر و باقعه دهر» حَسّان و سَحبان، افصح المتکلمین و غیره توسل نجوید؛ الفاظ رکیکه و بیانات قبیحه، فحش و اتهام که روح انتقاد از مصاحبت آنها عار و انزجار دارد استعمال ننماید. برای رساندن پستی به مقام مؤلف یا نویسنده ای، او را گمراه، «باقل» و «طیّان» یا فلان و بهمان نخواند، بلکه هرچه عین حقیقت است همان بگوید و راهی که عقل عقلاً امضا و تصویب نمی کند نرود.

اهمیت و فواید انتقاد:

یکی از عادات غریبه ای که در مملکت رواج یافته و پستی نظر و بی اعتنایی ما را به حقیقت می رساند اصراری است که بدبختانه بعضی از مؤلفین و نویسندگان ما در تقریظ نوشته های خود دارند. از این جماعت بعضی را دیده ام که روزها وقت عزیز خود را صرف می کنند و از این اداره به آن اداره می روند تا وزارت معارف یا فلان شخص محترم چند کلمه بر سبیل تقریظ بر کتابی که مثلا ایشان ترجمه کرده اند بنویسند و سرصفحه اول آن را به امضا و مهر خود مزین نماید، غافل از آنکه نوشته اگر خود خوب و بی عیب باشد به زینت و زیور احتیاج ندارد و به عکس اگر زشت و ناقص الخلقه ساخته شده باشد به این آرایشها صحت و سلامت و مقبولیت نخواهد یافت.
خلاصه اینکه تقریظ انسان را قدمها از وصول به حقیقت دور می نماید در صورتی که برخلاف، انتقاد، شخص را به همان اندازه به این سرچشمه معارف و علوم نزدیک می کند. هر قدر نوشته یا کتاب بیشتر اهمیّت داشته باشد زیادتر طرف توجّه نقادان سخن شناس می شود و به عکس هرچه بی اهمت تر باشد کمتر در خصوص آن گفتگو و بحث به میان می آید.
البته کلیات شیخ سعدی از حیث رتبه و اهمیّت بر دیوان ناصر خسرو برتری دارد، زیرا بیشتر از آن طرف انتقاد واقع شده و زیادتر از زیردست صرافان سخن گذشته است.
در اروپا اگر مؤلف یا نویسنده ای نوشته اش از نظر نقادان نگذرد و ایشان به انتقاد آن نپردازند، این کار را توهین خود می شمارد چه عدم اعتنای نقادان به آن کتاب یا نوشته بی اهمیتّی و پستی مرتبه آن را می رساند.
اما فواید انتقاد این که:نقاد با آن ذوق و سلیقه صحیح و اطلاعات عمیقه و پاکی نیت و حبی که نسبت به حقیقت دارد اوقات خود را صرف می نماید و مطالب صحیحه را از بیانات علیل و مغلوط مفروز می کند، کج رویهای مؤلف اصلی را می نمایاند، جمل و عبارات یا اظهارات قابل تقلید او را واضح می سازد؛ یعنی برای کسانی که می خواهند این کتاب یا نوشته را بخوانند راه را از چاه مشخص می کند و او را به راه راست و حقیقی راهنمایی می نماید. پس می بینید که انتقاد تا چه پایه اهمیّت دارد و فواید آن از چه قرار است.

ادبیات ما و انتقاد ادبی:

در تاریخ ادبیات ما انتقاد ادبی بر سابقه نیست، چه شعرا و ادبا و سخن شناسان فارسی زبان غالباً ضمن اشعار و کتب خود اشعار یا کاتب شاعر یا نویسنده ای را به نظر انتقاد نگریسته اند. مخصوصاً در خصوص انتقاد شعر فن مخصوصی به نام «نقد الشعر» وضع کرده اند، ولی بدیهی است که آن نقد و انتقاد را نمی توانیم با انتقاد ادبی امروزی موافق و یکی بدانیم زیرا آنچه معمول ادبای سابق ما بوده انحصار به همان شعر و انشای عبارت داشته و کمتر دیده شده یا هیچ دیده نشده که نقادی با همان شرایط مذکور در فوق، کتاب یا نوشته ای را تحت انتقاد بیاورد و بدون غرض و تملق نظریه خود را اظهار دارد.
دامنه ادبیات فارسی بسیار وسیع است و آثار باقیمانده آن نیز زیاد می باشد، ولی هیچکدام از آن آثار تاکنون به محک امتحان و انتقاد نیامده و عَثّ و سمین آنها از یکدیگر جدا نگشته است.
بسیاری از دواوین شعرا و کتب ادبای ما در زوایای فراموشی و بی اعتنایی مانده، و یا به واسطه اغلاق قسمتی طرف اعتنا و توجّه نشده اند. عده زیادی نیز عقاید باطله و آرای سخیفه در خصوص ادبیات و تاریخ ایران به توارث و تواتر به جوانان و ادبای این دوره رسیده و برای آنان حکم حقیقت ثابت و اصل تغییر ناپذیری را پیدا کرده است. البته کسانی که می توانند هدایت افکار طالبان ادبیات فارسی را به عهده بگیرند و به صفات مخصوصه نقادی متّصفند بایستی از راهنمایی مضایقه ننمایند، یعنی تا جایی که قدرت آنها اجازه می دهد با قدم خود این جاده نکوبیده را بکوبند و با قلم خویش محاسن آثار ادبی زبان را از معایب آنها مفروز نمایند.(1)

پی نوشت :

1. مجموعه مقالات عبّاس اقبال آشتیانی، گردآوری سیّد محمّد دبیر سیاقی(چاپ اوّل:تهران، انتشارات روزنه، 1378).

منبع مقاله :
به اهتمام مؤسسه خانه کتاب، کتاب نقد و نقد کتاب، تهران: خانه کتاب، چاپ اوّل، آبان 1386



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط