آن پیک نامور که رسید از دیار دوست

قاصدی آمد و نامه ای از جانب آن یار عزیز را آورد؛ نامه ای خوش خط و خوشبو که مانند دعایی برای حفظ جان من بود.
پنجشنبه، 22 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست *** آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست
خوش می دهد نشان جلال و جمال یار *** خوش می کند حکایت عزّ و وقار دوست
دل دادمش به مژده خجلت همی برم *** زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست
شکر خدا که از مدد بخت کار ساز *** بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار *** در گردشند بر حسب اختیار دوست
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند *** ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست
کُحل الجواهری به من آر ای نسیم صبح *** زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
ماییم و آستانه ی عشق و سر نیاز *** تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست
دشمن به قصد حافظ اگر دم زند چه باک *** منّت خدای را که نی ام شرمسار دوست
تفسیر عرفانی

1. قاصدی آمد و نامه ای از جانب آن یار عزیز را آورد؛ نامه ای خوش خط و خوشبو که مانند دعایی برای حفظ جان من بود.
2. آن نامه نشان می داد که یار من از نظر زیبایی و شکوه و عظمت و عزت و متانت. هنوز هم در اوج کمال است و من هم از این بابت بسیار خوشحالم.
3. من دل خود را به رسم هدیه به آن قاصد معشوق دادم و از اینکه این قلب خویش را نثار یار کرده ام، شرمنده ام. مژدگانی ام ناقابل است و من شرمنده ام.
4. شکر خدا که به یاری بخت موافق و مساعد، همه ی کارهای یار بر وفق مراد است.
5. همه ی امور به اختیار یار من است؛ آسمان و ماه و... همه مطابق خواست و اراده ی یار من در حرکت و گردشند.
6. اگر تندباد حوادث و فتنه ها، هر دو جهان را نابود سازد و هر چراغی را خاموش کند، ما هم چنان چراغ چشم خود را در راه یار روشن می گذاریم و به انتظارش می نشینیم؛ من در هر شرایطی چشم انتظار او می مانم.
7. ای نسیم سحر! از آن خاک خوشبختی که معشوق من بر آن گام نهاده است، اندکی برای من بیاور تا من آن را سرمه ی چشم خود کنم و به چشمانم روشنی بخشم.
8. ما همیشه سرِ نیاز به درگاه عشق فرود می آوریم و اظهار حاجت و نیاز می کنیم؛ تا ببینیم چه کسی به وصال معشوق می رسد و او را در آغوش می گیرد و به خواب می رود؟
9. اگر دشمن به قصد آزار حافظ سخنی بگوید و یا شعر و هنر او را ارج ننهد، باکی نیست؛ سپاس خدا را که در برابر معشوق خود شرمنده نیستم و شعر و سخن من مورد لطف و عنایت اوست.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.