حسب حالی ننوشتی و شد ایّامی چند

روزگاری طولانی سپری شد و شرح حال خودت را برای ما ننوشتی.حال آیا یک فرد آشنا و رازدار پیدا می شود تا به وسیله ی او بتوانم چند پیام برای تو بفرستم؟
دوشنبه، 18 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حسب حالی ننوشتی و شد ایّامی چند
 حسب حالی ننوشتی و شد ایّامی چند

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
حسب حالی ننوشتی و شد ایّامی چند*** محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید*** هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون مِی از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب*** فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گُل نه علاج دل ماست*** بوسه ای چند بر آمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه ی رندان به سلامت بگذر*** تا خرابت نکند صحبت بد نامی چند
عیب مِی جمله چو گفتی هنرش نیز بگو*** نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابات، خدا یار شماست*** چشم انعام مدارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت به دُردی کش خویش*** که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت*** کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند

تفسیر عرفانی
1.روزگاری طولانی سپری شد و شرح حال خودت را برای ما ننوشتی.حال آیا یک فرد آشنا و رازدار پیدا می شود تا به وسیله ی او بتوانم چند پیام برای تو بفرستم؟
2.در توان ما نیست که به درگاه معشوقی برسیم که دارای چنین مقام بلندی است، مگر اینکه لطف و توجه شما شامل حال ما گردد و چند قدمی به سوی ما بیایی.
3.وقتی فصل بهار فرارسید و می از خم به سبو ریخته شد تا آماده ی نوشیدن شود و گل، نقاب غنچه را از چهره ی خود کنار زد و شکفت، فرصت را غنیمت بشمار و به عیش و شادی بپرداز و چند جام شراب بنوش.
4.شربتی مرکب از قند و گلاب، علاج دل بیمار ما نیست، بلکه بهتر است معجون و شربتی تازه که قند و گلابش بوسه ای از لب یار و چند دشنام از او است، به من بدهی که دوای درد عشق من همین شربت است.
5.ای زاهد عافیت طلب!حال که ناچاری از کوچه ی رندان عبور کنی، احتیاط کن تا دامن پاک خود را به سلامت از اینجا بیرون کشی و هوشیار باش تا مصاحبت و معاشرت با این رسوایان، تو را خراب نکند و آبروی تو را بر باد ندهد.
6.شایسته است که وقتی تمام عیب ها و بدی های شراب را گفتی، هنر و خوبی های آن را نیز بگویی و درست نیست که به خاطر هوی و هوس مردم جاهل و نادان، عقل و دانش را منکر شوی.
7.ای درویشان و رهروان کوی عشق!خدا نسبت به شما لطف دارد و شما را یاری خواهد کرد.از عده ای انسان های حقیر و حیوان صفت انتظار لطف و بخشش نداشته باشید.
8.پیر میکده با رند عاشق پیشه و مست خود چه پند و سخن نیکویی در میان گذاشت و گفت که هرگز ماجرای دل عاشق و سوخته ی خود را به بی خبران از عشق که خاک و بی تجربه اند، در میان مگذار و بازگو نکن.
9.حافظ در اشتیاق دیدار چهره ی زیبا و بی مثال تو سوخت.ای به کام رسیده و خوشبخت!به عاشقی که از وصال تو ناکام مانده اند، عنایت و توجهی بنما.

منبع مقاله: باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.