در ازل هر کاو به فیض دولت ارزانی بود

هر کسی که از آغاز آفرینش سزاوار برخورداری از بخشش الهی و سعادت و نیکبختی گردید، تا پایان هستی جام مرادش با روح و جان عزیزش همدم و همنشین می شود و به همه ی آرزوهایش می رسد.
جمعه، 22 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در ازل هر کاو به فیض دولت ارزانی بود
در ازل هر کاو به فیض دولت ارزانی بود

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
در ازل هر کاو به فیض دولت ارزانی بود*** تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار*** گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود
خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش*** همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود
بی چراغ جام در خلوت نمی یارم نشست*** زانکه کنج اهل دل باید که نورانی بود
همت عالی طلب جام مرصّع گو مباش*** رند را آب عِنَب، یاقوت رمّانی بود
گرچه بی سامان نماید کار ما سهلش مبین *** کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود
نیکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار*** خودپسندی جان من برهان نادانی بود
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان*** نستدن جام می از جانان گران جانی بود
دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب*** ای عزیز من نه عیب آن بِه که پنهانی بود

تفسیر عرفانی
1.هر کسی که از آغاز آفرینش سزاوار برخورداری از بخشش الهی و سعادت و نیکبختی گردید، تا پایان هستی جام مرادش با روح و جان عزیزش همدم و همنشین می شود و به همه ی آرزوهایش می رسد.
2.من همان لحظه ای که می خواستم از نوشیدن شراب دست بکشم و توبه کنم، با خود گفتم:اگر شاخه ی این درخت توبه ثمری بدهد، بدون شک برای من ثمری جز پشیمانی نخواهد بود.
3.فرض کنیم که مانند صوفیان ریاکار، سجاده ای سفید و پاک بر دوش افکندم.با رنگ ظاهری سرخ شراب که بر خرقه ی من است یا رنگ باطنی آن که داغ گناه آن بر دل من باشد و چون رنگ طبیعی گل سرخ ماندگار است، کاری نمی توان کرد و شایسته نیست که ادعای مسلمانی کنم.با تظاهر به پرهیزکاری، من رند و عاشق مورد قبول اهل ظاهر نخواهم بود.
4.از آنجایی که گوشه ی خلوت و دل صاحبدلان و اهل معنی باید روشن و نورانی باشد، بنابراین بدون وجود برق و نور جام می درخشان، نمی توانم در گوشه ای خلوت گزینم.[به طنز:]خلوت اهل دل و اهل معنی باید به پرتو معرفت و نور باطنی روشن باشد نه برق و نور جام باده.
5.مناعت طبع و بی نیازی و توجه باطنی به امور را از خدا طلب کن و بگو اگر ظرف گوهر نشان و گران قیمت نیست، اهمیتی ندارد؛ زیرا برای رند و عاشق درویش پیشه که از قید و بند دنیا و تجملات آن رهایی یافته، شراب با طراوت یاقوتی رنگ که درویش را با عالم رندی و آزادگی آشنا می کند، با ارزش است.
6.اگر چه زندگی ما با رندان و درویشان عاشق بی سر و سامان و غیر عادی به نظر می آید، ولی این شیوه ی ما را دست کم نگیر و به چشم حقارت به آن نگاه نکن؛ زیرا رندان و عاشقان در کشور عشق و رندی، درویشی و گدایی خود را آسوده تر و برتر از شاهی می بیند و سلطنت باید حسرت این درویشی را بخورد.
7.ای دل!اگر به دنبال نیکنامی و یار خوب هستی، با انسان های بد و پست و فرومایه همنشین نباش و معاشرت نکن.ای عزیز من!خودخواهی دلیل نادانی و جهل محسوب می شود.
8.بهاران فرارسیده و محفل عیش و شادی دوستان همدل و عاشق برپاست و بحث شعر و ترانه سرایی هم در میان است.اگر از دست معشوق زیبارو جام شراب را نگیری و ننوشی، سختگیری و تعصّب بی جا به خرج داده ای و این دلیلی بر بی ذوقی تو است.
9.دیروز یک عزیزی می گفت که حافظ، پنهانی شراب می نوشد.ای عزیز من!آیا بهتر و شایسته تر نیست که این عیب و گناه پنهان بماند؟!

منبع مقاله: باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط