ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر

ای باد صبا!ای پیک عشق و محبت!برای من زار و ناتوان از غم عشق، بوی خوشی از کوی دوست برسان تا برای من راحت و آسایشی باشد و جان و روحم آرام گیرد.
دوشنبه، 25 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
 ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 

عنوان: ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر *** زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر
قلب بی حاصل ما را بزن اکسیر مراد *** یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است *** ز ابرو و غمزه ی او تیر و کمانی به من آر
در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم *** ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر
منکران راهم ازین می دو سه ساغر بچشان *** و گر ایشان نستانند روانی به من آر
ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن *** یا ز دیوان قضا خطّ امانی به من آر
دلم ز دست بشد دوش چو حافظ می گفت *** کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر

تفسیر عرفانی
1.ای باد صبا!ای پیک عشق و محبت!برای من زار و ناتوان از غم عشق، بوی خوشی از کوی دوست برسان تا برای من راحت و آسایشی باشد و جان و روحم آرام گیرد.
2.ای باد صبا!از تو می خواهم که از غبار کوی دوست بو و نشانی بیاوری تا برای دل بی حاصل من، اکسیر مراد و آرزویی گردد و این دل غمگین به آرزوهایش برسد.
3.چشم در گوشه ای کمین کرده و زیبایان را می نگرد.دل در این کمینگاه با خود در جنگ است، زیرا هر چه را که چشم می بیند، او می خواهد و هرزه گرد و هر جایی شده است؛ این دل هرزه گرد را باید کشت.ای صبا!از ابرو و غمزه ی یارم تیر و کمانی برایم بیاور تا کار این دل را بسازم و تمام کنم.
4.در غربت و تنهایی از درد جدایی از معشوق و غم دل عاشق خود پیر و ناتوان شدم، جام شرابی از دست معشوق زیبارو و دلربایی بیاور تا با نوشیدن آن دلم تازه و جوان شود و از غم عشق آسوده گردد.
5.به انکار کنندگان عشق و مستی و جاهلان از این شراب دو سه پیمانه بنوشان و اگر نگرفتند، بی درنگ همان شراب را برایم بیاور تا از آن بنوشم که گویی جان تازه ای به من می دهد.
6.ای ساقی!فرصت را غنیمت بشمار و عیش و عشرت امروز را به فردا حواله نکن، در غیر این صورت اگر از دفتر سرنوشت، سند مکتوب و امان نامه ای بیاوری که تا فردا زنده خواهم ماند، اشکال ندارد که عشرت امروز را به فردا بیفکنی.
7.دیشب، هنگامی که حافظ، خطاب به باد صبا می گفت که بوی خوش و دلپذیری از کوی دوست برایم بیاور از شدت شادی و هیجان، دلم بیتاب و بی قرار شد.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط